تا خدا نخواهد...
✍️فاطمه شکیب رخ
انسان اندیشمند میاندیشد و کم خرد از تفکر غافل است، افراد زود باور و متزلزل تصمیم خود را در لحظه میگیرند و عقلا بر اساس درایت عمل میکنند، چقدر فرق است بین این و بین آن! و چقدر حال حال بازیگرانی که در زمین بازی طراحی شدهی فضای مجازی این روزها همچون رباطهای دستساز بازی میکنند، افسوس آور است!
بیآنکه بدانند تفکرات و باورهای خویش را مطابق صحنه مورد علاقه کارگردان میسازند، یک روز هشتک مسمومیت سناریوی انتخابی میشود و روز دیگر هشتک پیروز و گاهی هم سرنگونی!
و چقدر اعجاب برانگیز است حال انسانهای کماندیشی که حتی مهمترین تمایز بشر و حیوانیت یعنی همان عقل را از یاد بردهاند! چگونه میتوان از کنار اینهمه بی تعقلی راحت عبور کرد؟َ!
حضرت آقا در تلنگر حوادث تکراری این سالها، در جملهای عقول را به تفکر فراخواندند و فرمودند: «اگر جمهوری اسلامی به بنبست رسیده است پس چرا میلیاردها دلار برای براندازی نظام خرج میکنند؟!*»
کمی بیاندیشیم حال این روزهای ما چگونه است که برای از بین بردن آن باید اینهمه تلاش کنند؟!
*بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان شرقی، منتشر شده در 1401/11/26
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#برای_شروین
#چشماتو_ببند
✍️مهتاصانعی
گویا شروینها به خرد جمعی یا همان خرد دموکراتیک رسیدهاند به گونهای که کاملا خود را دانسته یا ندانسته در تقابل دین یا عبودیت دینی قرار دادهاند. و در تکثیر علنیِ آن شهامت بسیاری دارند. گاهی این تقابل در اِزا و به نامِ آزادی و حقوق بشر مسیری مییابد. گویا تماما به دنبال رسیدن به مفاهیم و منویات تمدن غربی هستند.
و جالب این است به کلارک و کانتی میرسد نه ایالت نوادا..... جالبتر این است که موسیقی به حدی تسلط بر تجربهی زیستهی غرب دارد که انگار بارها و بارها به تجربهی زیستهی سرزمینهای شرقی بدل شدهاست.
آهنگ از تجمّع مزخرف واژهها شروع میشود. میخواهد به هرزگیِ محض برسد. راه فراری نمیخواهد و تمایل زیادی دارد با او باشد و بر او باشد و فرزندش از او نباشد.
این موسیقی نماد ابتذال محض و رهنمونِ چیزی به نامِ #زن_زندگی_آزادی یا #مرد_میهن_آبادی نیست.
شروین خان ما را ناامید کردی
داعیهدارِ بدون علم و برخاسته از جهل شدی...
مشکل تو نیستی
مشکل نبود اعتمادِ تو به ماهاست
به فرهنگ اصیل شعر و موسیقیست
تو حتی اندک وقتی برای گوش سپردن به شجریانها، افتخاریها، بنانها نگذاشتی....
کاش واژه بودی برای درک صحیح فرهنگ و سرسپردگیِ بیحد و مرز جوانان ما.
آنوقت ماندگار بودی هم در شعر و هم در موسیقی!
برایت آرزومند فهم و درک صحیح هستیم.
#شروین_حاجیپور
#موسیقی
#چشماتو_ببند
#ابتذال_فرهنگی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
پیروز
✍️فاطمه میریطایفهفرد
با شنیدن از بین رفتن پیروز این سوال در ذهنم ایجاد شد که آیا در همه جای دنیا اینقدر تمام کارها سیاسی میشود؟ آیا تمام کارهای به ثمر ننشسته رسانهای میشود؟
چرا با وجود مسائل مهم و گرفتاریهای اقتصادی مردم، یک مسئله محیط زیستی تا این حد با جزئیات در اختیار رسانهها قرار میگیرد؟ چرا تمام مسائل در ایران آخر الامر سیاسی میشود؟
جواب تمام این سوالات برایم یک علامت تعجب دارد که مگر همه چیز باید به این وضوح گفته شود!
اینکه همه ایران را دوست داریم درست، اینکه هر چیز که منتسب به این دوستداشتنی باشد را هم دوست داریم درست، اما باید بدانیم در جایی از مکان و زمان ایستادهایم که شاید حساسترین لحظات تاریخ را درک میکنیم. مکانی به نام خاورمیانه، قلب انرژی دنیا و دستها و فکرهای آلوده و در زمان هجوم رسانهها بر قلب و ذهن و اندیشه آدمی.
در بسیاری از دنیا حیوانات در حال انقراض فراوانی وجود دارند، به هر دلیلی یا دلایلی اتفاقات فراوانی رخ میدهد. اما هیچ جای دنیا برای آن مانور رسانهای راه نمیافتد. در هیچ جا بیش از یک سال خبر لحظه به لحظه وقایع گفته نمیشود. در حالی که بسیاری از اتفاقات در همین هیاهوی رسانهای خفه میشوند. آنوقت وقتی رسانه، یکسال ذائقه مخاطب را با خودش همسو کرد، میتواند از هرچیز به عنوان یک بحران نام ببرد. میتواند از آن ابراز نارضایتی درست کند و چماق کند و بکوبد توی سر مردم، شعر میگویند و میخوانند و بهرهسیاسی خودشان را از آن میبرند. میتوانند اخبار مهم را به حاشیه ببرند. فراتر از این وقایع میتوانند از فقدان آن یک فاجعه ایجاد کنند و یک سیل ناامیدی و ناکارآمدی راه بیندازند و باز هم بهره سیاسی خودشان را ببرند.
بسیاری از وقایع ناگوار در هرجای دنیا بسامدی به میزان ایران ندارد، زیرا کسانی هستند که هر از هر مسئلهای یک فاجعه درست میکنند و احساسات مردم را به هیجان وا میدارند.
واقعا اگر چنین زلزلهای بهسان ترکیه در ایران رخ میداد، دایههای مهربانتر از مادر، چه میکردند؟
این رخداد زیست محیطی، در هر زمان و مکانی امکان وقوع داشته و امری دور از ذهن نبودهاست حتی خود این مسئولین این امر را محتمل میدانستند.
- مسئولین امر باید هوشیار باشند که تا حصولِ نتیجه اصلی امکان سو استفاده از رسانهها را بگیرند.
- سلبریتی سازی از هر نوع آن خطرناک است.
- مثبت اندیشی واقعگرایانه در همه جای دنیا امری پسندیده است.
- باید روحیه امیدواری را در جامعه گسترش داد. این روحیه بسیار میتواند پیشبرنده باشد و وقایع خوبی را در جامعه رقم بزند.
#پیروز
#ایران
#محیط_زیست
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
شهید زندهام آرزوست
✍️ فاطمه شکیب رخ
وقتی عقل و علم دنیوی ملکه شوند اجتهاد در علوم دینی حاصل میگردد و وقتی عشق و عقل معنوی حاکم شوند شهادت، رزق لایحتسب میشود و آن زمان که چشم دل ما زمینیها به ملکوت بسته میگردد، عشق اولیاء الله، تمام روزنههای وجود آدمی را به بند محبت اسیر میکند...بیآنکه بدانی دلبسته ی خانوادهای نادیدهای که لحظههایت بیادشان بال پرواز گرفته است ...خود را در حلقه محبتشان میبینی، بی آنکه شباهتی مابین خویش با آنان بدانی، روزمرگی خویش را به یاد حال خوششان میگذرانی، گاهی ناخواسته در کنار مزارشان مهمان میشوی، برای شان قرآن میخوانی و از ندیدنشان دلتنگیای از جنس خدا تو رو در بر گرفته است...
آنگاه که جانی مبتلا ی حقیقت شود و قلبی از غم و محنت دنیا رهایی یابد..
چنین لحظه هایی آرزوست...
آمین یا رب العالمین
پ.ن: عکس متعلق به گلزار شهدای شهر مقدس قم است
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
عمل به آموختهها
✍️نجمه صالحی
اگر کسی را دیدید که از لذتهای کوچک دنیا شاد است، محو سرسبزی بهار است، از مهمانی و مهمانی رفتن استقبال میکند، در جمع حاضر است، فعال است، میخندد، میخنداند، میبخشد و کمتر سخت میگیرد، او نه شیرین مغز است و نه پادشاه بیغم، نه انسان بیمشکل است و نه به قول معروف مرفه بیدرد!
فقط او با خود به یک سازش درونی رسيده است، او برای مواجهه با طوفانهای زندگی آمادگی پیدا کرده و در مقابل آنها مقاوم است.
او آموخته است که لحظه به لحظه زندگی را در آغوش بگیرد. او آموخته است که قدر هر چه که امروز دارد را بداند و به آموختهاش عمل میکند.
او زندگی در لحظه را دوست دارد و به زندگی لبخند میزند. او به اوج پذیرش رسیده است. پذیرفتن آنچه که هست و رضایت دادن به آنچه که وجود دارد. او پادشاه است اما پادشاه درون خود و بر ذهنش حکومت میکند!
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"پناه بر خدا از سو عاقبت"
✍️زهرا نجاتی
یادم هست وقتی خبر مرگ عمهجانم را شنیدم، نمیدانستم از غمش غمگین شوم یا از خوشحالی مرگش در روضهی ابی عبدالله، شاد شوم؟!
هرچند کوچک بودم و درکی از عمق موضوع نداشتم اما فوت عمه بهخاطر گواتر در مجلس روضه، ماهها و شاید سالها مایهی خوشحالی و افتخار ما بود.
مادرم هم که آسمانی شد، خواهرم میگفت: دیده است که بالا را نگاه میکرده و ذکر میگفته! مادر عمری برای مرگ راحت دعا کرده بود و از مرگ مفاجات به خدا پناه برده بود. این بود که یک روز و فقط یک روز، بیحال شد و بعد از انجام تمام کارهایش بعد از تب چندساعته، نگاهی به سمت بالا کرده بود، ذکر گفته و از حال رفته بود و...
اما هیچ کدام، حتی مرگ کسی روی سن و بعد از دریافت جایزه، مثل مرگ این جوان، تنم را نلرزاند!
نه فقط بابت نگاه خیرهاش به بالا
و حس لمس مامورین قبض روح الهی!
بلکه در دست داشتن موس و نشستن پای سیستم و اشتغال به بلاگری ...
اینکه آخرین کار من در دنیا چه خواهد بود؟ چه چیز آخرین توشه و آخرین یادگاریام در دنیا خواهد بود؟
پیرفرزانهای را میشناسم که هرشب، دو رکعت نماز میخواند، چون میخواهد اگر در خواب، از دنیا رفت، آخرین کارش در دنیا، نمازش بوده باشد!
بودهاند کسانی که در سجده رفتهاند و به تصادف یا در حین گناه یا ...
و درحال حاضر جز ترس و جز دعا و جز استعاذه به خدا، و تلاش برای اینکه لااقل خیلی با کلیکها، با لایکها، با تماسها، گناه نکنم...
و پناه بر خدا از مرگ بد و سوء عاقبت...
#سبک_زندگی
#مرگ
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«خانه حیات دار»
✍️طیبه فرید
بعضی خواسته ها و تمنیات آدم یکجور معنی داری محقق نمی شود! یکجور که دوست داری هر از چند مدتی با تلاش مضاعفی دوباره امتحان کنی تا ببینی خدا نظرش عوض نشده یا اوضاع مثل سابق است، و بعد از کلی تلاش بی نتیجه بنشینی و با یقین بیشتری به بازی قضا و قدر و اتفاقات عالم فکر کنی.
وقتی جوانتر بودیم همه ی تلاشمان را می کردیم پس اندازهایمان را جمع کنیم تا یکروز خانه ویلایی بخریم، خانه ای که همیشه برای خریدنش یک میلیارد تومان کم داشتیم.
چه آن ایامی که قیمت خانه ویلایی یک میلیارد و صد میلیون تومان بود و چه الان که باید حداقل چهار میلیارد پشتوانه داشته باشی تابتوانی در یک محله ی معمولی خانه ویلایی بخری!البته اگر بشود!
خانه ای که توی حریم برق نباشد، بعدا توی طرح نیفتد، پایین جاده نباشد که موقع باران، آب کف کوچه جمع بشود، نقشه اش قناسی نداشته باشد و خلاصه آینده نشود مال بد بیخ ریش صاحبش!
وقتی می بینم بعد از این همه سال اوضاع عین سابق است،با این تفاوت که چند میلیارد کم داریم، خنده ام می گیرد. انگار هر چه ما بسویش دویده ایم او از دستمان گریخته!
دوباره بساط امتحان کردن شرایط را جمع و جور می کنم و می بوسم و می گذارمشان کنار.حاج آقای درونم که تازه از خواب بیدار شده، عمامه ی مشکی اش را می تکاند و با کنایه می گوید:
خدا کند دل آدم حیات دار باشد.....(بعد هم یواشکی توی پرانتز می گوید: بله حیاط دار را با این ط می نویسند اما منظور من حیات دار است! حیات دار!)
نفس اماره ام که پیشتر عمامه از سر حاج آقای درونم پرانده و ناجوانمردانه گم و گور شده زبان باز می کند و شروع می کند بی دست و پایی ام را به رخم می کشد و وظیفه ی ذاتی اش را انجام می دهد. محلش نمی گذارم، بدسابقه ی بی چشم و رو!! همیشه در بدترین شرایط سرو کله اش پیدا می شود، می آید حال دلم را خراب می کند و می رود.
باتوصیه ی حاج آقای درونم موافقم. گاهی که دل حیات دار را فراموش میکنم برایم داستان یوسف را میگوید اینکه دلش حیات دلبازی داشت که در تاریکی ته چاه حالش خوب بود....
خدایا یک دل حیات دار دلباز می خواهیم، چند میلیارد هم کم داریم.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
" نوشتن همانا آرامش همانا "
✍️عاطفه هزاره از افغانستان
این روزها اگر آرامشام را گم کنم به سراغ کلمهها میروم، من میگویم او میگوید آنقدر با یکدیگر حرف میزنیم که ساعت ها میگذرد و متوجه نمیشویم.
گاهی هم آرامش را در شلوغیهای روزمره گم میکنم؛ آن وقت قهر میکند و مدت ها پیدایش نمیشود. به تمام کتابها، به آسمان به ماه، کوچه خیابانهای شهر، گلفروشی ها، خیال و رویا دنبالش میگردم اما پیدا نمیشود و بعدها میفهمم قهر کرده است و البته قهرش هم بهجا بوده.!
گاهی آنقدر با نوشتن آرام میشوم که دوست دارم حتی خندههایم را بنویسم.
او آنقدر زیبا همراهیام میکرد که ناخواسته او را از یاد میبردم و متوجه حضور دلسوزانهاش نمیشدم. گاهی هم بهخاطر همیشه بودنش، نادیدهاش میگرفتم نه اینکه از قصد باشد نه، خیالم این بود که همیشه هست و همراهیام میکند اما بعضی از ما انسانها، تا از دست ندهیم قدر و ارزش را نمیفهمیم.
اما بی بی جان یاد داده است همیشه همراه آرامشام باشم تا او هم همراهیام کند و قهر نکند.
بی بی یاد داده آرامشام را تقسیم کنم بین آدمها تا خسیس نباشم و بدانم آرامش سهم همهٔ آدمهاست.
" آرامش سهمِ دلهای گرم تان🌱"
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
تحول خواهی در تعارض با فسیل زدگی
✍️مخدره چمن خواه
[۱]. در شکل گیری انقلاب اسلامی، جوانانی مسلمان، انقلابی و علاقهمند، با ایمانی برخاسته از شور و هیجان و احساسات، وارد میدان شدند. ولی با دگرگون شدن فضا و شرایط زمان، تغییر کردند؛ چرا که «پایههای فکری» و «پایههای ایمانی»شان، «پایههای متین و مستحکم» و دارای «پشتوانههای عقلانی محکم» و «استدلال محکمی» نبود. بعد از اینکه مدتی گذشت و از سنین جوانی، مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان «فسیل»هایی که اصلا انقلاب علیه آن «فسیل»ها بود. بنابراین اینگونه احساسات و هیجانات، پایدار و ماندگار نیستند، مگر مبتنی بر «عقلانیت و استدلال» باشند.
[۲]. حضرت آیت الله خامنه ای، در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، در مورد اینگونه افراد فرمودند: «برخی افراد به دلیل توقعاتی که از انقلاب داشتند و میخواستند پست و منصب به آنها داده شود یا اینکه در موقعیتهایی که بودند، باقی بمانند، اما منصبی به آنها داده نشد، از انقلاب برگشتند و «فسیل» شدند». علت اشاره رهبر معظم انقلاب به کلمه «فسیل»، بخاطر «بی خاصیتی» و «کهنه و قدیمی بودن» و «نخ نما» شدن و «مانده در گذشته» بودن اینگونه افراد است. به تعبیر ایشان برخی افراد برخلاف امام (ره) که «تحول آفرین»بودند، دچار تحول معکوس و منفی شدند. البته این افراد نمیتوانند روند تحولی کشور را تغییربدهند، بلکه تنها از گردونه انقلاب خارج شدند. این عده، چه از «روحانیت» باشند و چه از «کسوت»های دیگر، به دلیل اینکه از انقلاب «ریزش»کردند و«روحیه انقلابیگری» را از دست دادند، «فسیل» شدند و دیگر در جامعه «بی خاصیت» تلقی می شوند. این «فسیل»ها از ابتدا «مبانی ایمانی» قوی نداشتند و «کج فکر» بودند.
[۳]. امام خامنه ای در ادامه سخنرانی به موضوع لزوم «تحولخواهی» در نظام اسلامی پرداختند و به ابعاد گوناگون جریان «تحولخواهی» و لوازم ضروری یک حرکت «تحولخواهانه» اشاره کردند. در بین عناصری که مقام معظم رهبری به شرح آن پرداختند، تاکید بر «پشتوانه معرفتی» سهم ویژهای داشت. ایشان هشدار دادند تاریخ انقلاب ثابت کرده هر جریان «تحولخواهی» که «پایه مستحکم معرفتی» نداشته باشد، در نهایت به عقبگرد و «استحاله ماهوی» ختم میشود. ایشان در بخشی از بیاناتشان فرمودند: «امام هم هر کاری که در زمینه تحولات انجام دادند، متکی بر همین «حرکت اسلامی» و «مبانی معرفتی اسلام» بود و امام در چارچوب آن حرکت کردند». (در دیدار تلویزیونی با مردم،۱۴خرداد۱۳۹۹).
[۴]. برای ایجاد «تحول»؛ چنانچه «پشتوانه فکری» وجود نداشته باشد، این تحول انسان، غلط خواهد بود و احتمالا انسان قدم را نابجا برمیدارد، بعد هم درست پافشاری نمیکند؛ یعنی ثبات قدم در این حالت تحولی نخواهد داشت. بنابراین؛ انقلاب اسلامی در واقع یک عده «فسیل»های کجرو را کنار زد.
بعضی از جوانهای انقلابی دیروز هم، بعد از آنکه وارد مرحلههای گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند، در واقع، بعضی ها نزدیک و یا تبدیل شدند، به چیزی شبیه آن «فسیل»ها. در بررسی برخی «ابعاد معرفتی» به عنوان پشتوانه یک حرکت «تحولخواهانه»، حرکتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در نهایت به انقلاب علیه «فسیل»ها بینجامد، نه اینکه خود تبدیل به یک «فسیل» دیگر شود.
[۵]. امام خمینی(ره) هم تحولخواه بود و هم تحولساز؛ آن هم تحولی مبتنی بر عقلانیت اسلامی. ممکن است خیلیها اهل حرف زدن از «تحول» باشند، اما اهل هزینه دادن برای تحقق آن نیستند. مثل خیلی از روشنفکرها. ولی امام خمینی(ره) اینگونه نبود؛ هم «تحولخواه» بود و هم برای تحولی که میخواست، حاضر بود هزینه بدهد. این از مهمترین شاخصه ها و یکی از مؤلفههای مکتب امام یا به تعبیری «منظومه فکری و اندیشه» ایشان است. چرا که هر اندیشه و مکتبی اگر عنصر «تحول» را در نظر نگیرد، دچار رکود و سکون میشود. «تحولخواهی» لازمه مکتبی است که میخواهد زنده و پویا باشد. بیتوجهی به «تحولخواهی» موجب عقبگرد میشود، از همین رو است که جریانی که تحول را نادیده بگیرد، بیشک به دام «انحطاط» میافتد. بنابراین «تحولخواهی» اگر بخواهد ماندگار باشد، باید «پشتوانه معرفتی» داشته باشد، اگر نه «تحولخواهی» مبتنی بر هیجانات، شاید به گرفتن رأی بینجامد، اما پایدار نیست. و به تغییر ماندگاری نمیانجامد. «تحولخواهی»هایی که در طول تاریخ جریانساز و اثرگذار بودند، هر کدام دارای یک نظام فکری و نوع خاصی از «عقلانیت» است.
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
شبهای جمعهی کربلا
✍️حمیده امامی از افغانستان
شب جمعه است دلم با یاد تو سر میکند
گاهی هم با خاطراتت حال را بهتر میکند
آرزویی که همیشه در کنارت باشم آقا
این امید است که از درد و غمم کمتر میکند
آرامشی عجیب ،احساس نا وصف شدنی مبهوت شدن در دریای بیکران آرامش و بی خیالی دنیای فریبنده چقدر احساس عجیبی است
شاید هیچ جای دنیا این احساس را نداشته باشه قطعا که ندارد
احساسی که فقط باید چشید زیرا نه میتوان وصف کرد نه میتوان کشید و نه میتوان انتقال داد
نمیدانم در تفسیرش چه بگویم بهشت برین آرامشی عمیق یا نهایت آرزو
در تفسیرش هم عاجزم که چه بنامم
باید رفت،باید دید،باید چشید
شبهای جمعه ی کربلا را
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«عشق چرب و چیلی»
✍️طیبه فرید
همسایه ته کوچه قبل از اذان ظهر یک دیس زرشک پلو نذری آورده بود درِ خانه آقاجان،با یک پیاله ترشی کلم بنفش. اولش چیزی پیدا نبود اما هربار قاشق می رفت توی دیس و از حجم برنج کم می شد بخشی از آن منظره قدیمیِ آشنا پدیدار می شد.
سال هاقبل این عکس را در غزلیات حافظ خوانده بودم
«رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود!»
بیشتر محتویات دیس خورده شده بود و چیزی باقی نمانده بود! جز استخوانهای ران مرغ و یک لیلی و مجنون قدیمی با استیل گَنگِ نگارگریهای دلبرانهی ایرانی. از آنها که حال و هوایشان قالی کرمان است.از این لیلی و مجنونها، قدیم روی جهیزیه مادرم هم بود، به من میگفت اینجا عقد لیلی و مجنون است! لیلی لباس سبز پوشیده!
آقاجانم توی این بشقابها غذا نمی خورد. مادرم میگفت آقا جان، نگاه به جام مجنون نکن، انشاالله شربت فیمتویی، مصفای کبدی چیزی بوده...
و آقا جان سرش را تکان میداد و می خندید!
مادرم هر وقت رابطهاش با آقاجان شکرآب می شد توی این بشقاب ها غذا می کشید! آخر سیاست بود، مصداق بارز «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»*و بس! با زبان بی زبانی دل آقاجان را به دست می آورد.
خداییش ملامین عهد بوقی با این منظره عشقولانه تنه می زد به تمام کاسه کوزه های عصر آرکوپال و بلور تراش و پاشا باغچه...
زرشک پلو تمام شده بود و من محو کمر باریک لیلیِ ته دیس بودم که با چه مکانیزمی اینقدر به قاعده مانده، بعد از این همه سال! چشمم کف پایش تکان هم نخورده بود!
بگذریم...
بگذریم که همسایه ته کوچه روی چه حسابی نذری را ریخته بود توی دیس لیلی و مجنون و آورده بود در خانهی آقا جان! و یا اینکه شاعر چطور وقتی دستش اندر ساعد ساقی سیمین ساق بوده رشته ی تسبیحش از هم گسسته شده بود!
اما خدایی مجنونِ خمسه نظامی گنجوی به لیلی غیرت داشت! اگر بود کجا میگذاشت کارخانه ی ملامین سازی عکس های عقدشان را رسوای خاص و عام بکند.
پ.ن:* مردم را دعوت کنید به سوی خدا بدون استفاده از زبان هایتان.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
رسالت حوزهی علمیهی تمدنساز
✍زينب نجیب
حوزه علمیه در تاریخ اسلام و مذهب تشیع از جایگاه والایی برخوردار است که در عرف نقش اساسی آنها، تولید و ترویج علوم اسلامی و پاسداری از حریم دین اسلام و اعتقادات، معرفی شده است. اما باید توجه داشت؛ وظیفه و تکلیف حوزههای علمیه، تنها محدود به تولید و ترویج علوم و معارف اسلامی نیست بلکه رسالت اصلی آنها، باز میگردد به استقرار این علوم در جامعه. یعنی حوزه علاوه بر مرکز تعلیم اسلام باید مرکز تحقق ناب اندیشهی اسلامی در متن جامعه و در متن زندگی مردم باشد. به عنوان مثال، در بحث توحید، همزمان با تعلیم علم توحید با معرفت عرفانی و فلسفی، باید نقشهی راهی همهجانبه برای استقرار توحید در جامعه ترسیم و اجرایی شود. از آنجا که علماء، وارثان انبیاء هستند؛ باید مأمور به همان هدف انبیاء باشند. از این رو طبق آیه ۲۵ سوره حدید که میفرمایند: "لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط"، همانطور که انبیاء برای اجرای قسط قیام کردند، جهاد نمودند و با دشمنان مقابله و مقاتله کردند؛ باید خود حوزه نیز به تأسی از اولیاء و انبیاء چنین کند و این یعنی هدایت. همان عهدی که خداوند با انبیا میبست و تخطی از آن خروج از مأموریت آنها بود و امروز تخطی حوزهی علمیّه از این رسالتش همان نتیجه را خواهد داشت.
حال که از الزامات اقامهی قسط در جامعه تشکیل حکومت اسلامی و اجرای حکمرانی اسلامی است، حوزه علمیه باید نقش اصلی را در این مسیر داشته باشد.
رهبر معظم انقلاب در این رابطه میفرمایند:«اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء».(الكافی، شیخ كلینی، ج ۱، ص ۳۲) را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید... امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه)
از سوی دیگر بهطورقطع به انجام رساندن چنین رسالتی، دشمنبرانگیز خواهد بود، از اینرو روحانیت باید منشی انقلابی داشته و مدام در حال مبارزه و مقابله با دشمنان باشد و شايسته است که راه و رسم و شیوه و ترفندهای دشمن را بداند و در این صورت است که به جایگاه واقعی خودش نزدیک خواهد شد.
بنابراین، حوزه علمیه از یک سو به واسطه علم محور بودن به تولید و توزیع معارف دینی به شیوه علمی میپردازد و از سوی دیگر به تحقق این علوم و اصول در جامعه مبادرت میورزد و در هر دو مشغول مبارزه و مجاهدت در برابر دشمنان این اهداف والا خواهد بود.
حال سؤال این است که بهترین شیوه و روش برای به ثمر نشستن این اهداف کدام روش است؟
برای تشخیص راه و بیراه باید به کدام سخن توجه داشت و حول کدامین محور چرخید؟
آیا میشود بدون هدایتگری و راهنمایی شخصی عالم، اندیشمند، شجاع و عادل، پا در این مسیر پر خطر نهاد؟
آیا میشود بدون ولایت، تمدنسازی کرد؟
آیا در عصر غیبت که ولایت فقها تعیین کننده است نباید به اندیشه و زوایای نگاه ولایت فقیه در رأس، بیش از پیش، عالِم و آگاه بود؟
آری! غیر از توجه و تمسک به ولایت فقیه در زمان غیبت، آنچه بیش از همه مورد تأکید قرار میگیرد همنوایی با ولایت است. ما تا زمانی که از نظر روحی و فکری با ولی فقیه، همقالب نشویم، نمیتوانیم عملاً با ایشان همسو باشیم. نمیتوانیم قدم به قدم ایشان را همراهی کنیم و بدینترتیب در کورهراهها از هدف فاصله گرفته و با ایشان زاویهدار میشویم. بنابراین از اوجب واجبات، آشنایی دقیق با منظومهی معرفتی، ارزشی و کنشی ایشان است تا آنجا که با خط مشی ایشان آنچنان آشنا شویم که قبل موضعگیری در بسیاری از موارد، موضعی همسو با ایشان داشته باشیم و این یعنی همان پاسداری از اهداف انقلاب اسلامی.
بنابراین بر حوزهی علمیه است که بستر مطالعه و دقت و توجه نسبت به اندیشهی رهبر معظم انقلاب را بیش از پیش فراهم سازد تا با پیروی از ایشان و همسویی با نظراتشان در شکلی واحد و منسجم قدم در مسیر ایجاد تمدن نوین اسلامی گذاشته و از موانع درونی و بیرونی آن به سلامت عبور کند. انشاالله
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI