یادداشت؛
انتظار مردم از شورای نگهبان
انتظار مردم از شورای نگهبان بیش از آنکه تأیید صلاحیت افراد باشد، رد صلاحیت کسانی است که توان اداره کشور را نداشته و ممکن است با تصمیمات غلط مردم و کشور را گرفتار کنند.
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، این روزها که همه ما به انتظار تصمیمات شورای نگهبان درباره تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نشستهایم، اعضای محترم این شورا در شرایطی بسیار دشوار و البته سرنوشت ساز قرار گرفته و باید بتوانند مسؤولیت مهم و تاریخی خود را به درستی انجام دهند.
در حقیقت می توان ادعا کرد، شورای نگهبان امروز نگهبان واقعی کشور و نظام از سقوط در درّه بی تدبیری، بی کفایتی و ناکارآمدی است؛ دره ای ژرف که جز فقر، گرانی، تعطیلی مشاغل، بسته شدن منابع انرژی، گرفتاری در معاهدات غربی و قطعی برق، آب و نانِ سفره مردم، ارمغانی نخواهد داشت.
خاطرم هست روزی با یکی از میلیونها مردم گله مند از نابسامانیهای اقتصادی و بی عدالتی دولت تدبیر و امید، صحبت میکردم که در خلال صحبت متوجه شدم به رییس جمهورِ تا اطلاع ثانوی محترم کشورمان رأی داده است. به او گفتم خود کرده را تدبیر نیست، شما خود به کسی رأی دادی که کارآمدی و توان لازم برای اداره دولت را نداشت و باورش به غرب بیشتر از مردم و جوانان این کشور بود.
او در جوابم گفت: «من به کسی رأی دادم که شورای نگهبان او را تأیید کرده بود و من گمان می کردم هر کسی که توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت می شود، صلاحیت کافی برای اداره کشور را دارد و تفاوت کاندیداها در عرصه انتخابات، مربوط به تفاوت حزب یا صرفاً نگاه سیاسی آنهاست.»
آری، این روزها انتظار مردم از شورای نگهبان، بیشتر از آنکه تأیید صلاحیت افراد باشد، رد صلاحیت کسانی است که توان اداره کشور را نداشته و ممکن است با سیاست ها و تصمیمات غلط و سیاست زده خود، کشور را به ورطه بحران ها و مردم را به گرداب گرفتاری ها بکشانند.
این بار مردمی که طعم تلخ فشارهای سیاسی برای تأیید صلاحیت گشاده دستانه را چیشیده اند، با قوت پشت شورای نگهبان می ایستند تا فارغ از فشارهای سیاسی یا حتی فشارهای رسانه ای، مانع ورود کسانی به عرصه انتخابات شوند که صلاحیت کافی و لازم برای تصدی مدیریت دستگاه اجرایی کشور و خروج ایران عزیز از مشکلات اقتصادی و مدیریتی را ندارند:
- کسانی که تجربه، برنامه و اراده کافی برای مدیریت جهادی در دولت را ندارند؛
- کسانی که نشان داده اند هنگام دسترسی به منابع و اطلاعات، نمی توانند اصل پاکدستی را برای خود و نزدیکانشان رعایت کنند؛
- کسانی که فرزندانشان برای تحصیل یا زندگی، تابعیت یا حتی اقامت در کشورهای غربی را برگزیده اند و با بی اعتمادی به ظرفیت های داخلی، زمینه نفوذ را هم برای دشمنان ملت ایران باز کرده اند؛
- کسانی که نشان داده اند بعد از تصدی یک جایگاه مهم مانند ریاست جمهوری، از خویشتن داری لازم در برابر مردم و قانون برخودار نبوده و با قانون گریزی و اعمال نظرات سلیقه ای، کشور را دچار بحران های گوناگون از جمله بحرانهای امنیتی می کنند؛
- کسانی که خود و دوستانشان را نظام میخوانند و مردم را رعیت خویش می دانند و به همین علت، بی اعتنا به نظر مردم یا نمایندگان آنها، تصمیمات شخصی و محفلی خود را به کشور و مردم تحمیل کرده و وقیحانه آن را به نام تصمیم نظام معرفی میکنند؛
- یا کسانی که با قانون جمهوری اسلامی رأی می آورند و بعدا خودشان را برابر یا حتی برتر از قانون دانسته و قانون اساسی کشور را پایمال می کنند.
مردم همچنان باور دارند که شورای نگهبان، تنها نهاد نگهبان کشور از افتادن سکان اجرای کشور به دست نا اهلان (از خودی و نا خودی تا افراد بیخودی) است. گرچه آرزو داشتیم که این افراد خودشان به مردم و خودشان رحم کرده و به صحنه نمی آمدند تا هم کار خادمان مردم راحت تر باشد، هم آبروی خودشان بیشتر حفظ شود.
اما اکنون که آمدند بدانند «قرار نیست مردم ایران عزیز، تاوان آبروی آنها را بدهند.»
محمدحسین پیشاهنگ
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
استاد ابوطالبی
نظام سیاسی
1⃣مقایسهی نظام ولایتفقیه با سایر نظامها:
حکومت اسلامی ولایت فقیه را داریم که شرایط تعیین ولیفقیه :
علم، عدالت، کفایت و دارا بودن توانمندی مدیریت کلان جامعه است
هر حکومتی دوگونه اهداف دارد که عبارتند از اهداف عام و خاص
🌼اهداف عام:
همان شرایطی که برای ولیفقیه تعیین شده، برای همهی انسانها ذاتاً و فطرتا ارزشمند بوده چرا که همه خواهان حکومتی عادلانه با حاکم عادل هستند که توان حکومتی او به گونهای باشد که بتواند عدالت را محقق کند
🌼اهداف خاص:
که در حکومتهای مختلف با توجه به مبانیشان متفاوت است و هدف خاص در نظام اسلامی اجرای دین و رسیدن به تحقق منویات و جلب رضایت الهی است.
ولی لیبرالها هدفشان جلب خواستههای مردم است. مثلا در فرانسه شرط رئیسجمهور شدن این است که گروهی از شخصیتهای مُعتَنَیبِه(قابلتوجه) او را تایید کنند. مثلا ریگان بازیگر بود شد رئیسجمهور، ترامپ برجساز بود شد رئيسجمهور، بدون هیچ علم و عدالت و سابقهی مدیریتی و شروط اخلاقی نیز ندارند ، فقط کافی است در سیستم حزبی، او را تایید کنند و رأی بیاورد
آیا حاکم عالم قابلیت بیشتری برای رساندن جامعه به اهداف را دارد یا کسی که هیچ شرط علمی و... ندارد؟ کدر مدل ولایتفقیه، چون حاکمِ عالمِ عادلِ مدیر دارد در مقایسه با مدل لیبرال دمکرات قابلیت بیشتری دارد
درآمریکا و فرانسه مردم به بیعدالتی معترض هستند در سیستم دمکراتیک هدف جلب رضایت مردم است اما در نظام الهی هدف جلب رضایت الهی است نه رضایت مردم.لذا در مدیریت الهی قابلیت موفقیت بیشتر از نظام دمکرات است،البته اگر موانعی ایجاد نشود قابلیت آن هست که سعادت جامعه محققگردد
2⃣میزان کارآمدی نظام سیاسی چگونه سنجیدهمیشود؟
🌺الف) تعریف کارآمدی:قابلیت یک مدل نظام سیاسی،در رسیدن به اهداف را کارآمدی گویند
🌺ب)پیشفرضهای بحث
🌿1)نقش حکومت،نقش علت تامه نیست که انتظار داشته باشیم هیچ مشکلی رخ ندهد.کما اینکه در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام نیز مشکلاتی بوده است
🌿2)حکومت ذومراتب است و ما نباید انتظار حکومتی ایدهآل داشته باشیم بلکه باید بدانیم حکومت ایدهآل در زمان ظهور محقق میگردد
🌿3)دفاع از کارآمدی دربخشهایی از نظام به معنای عدم توجه به نقائص و مشکلات نظام نیست
🌿4)دربحث تحلیل کارآمدی هم به دستاوردهای عینی و ملموس و هم به دستاوردهای غیرملموس و غیرحسی، با هم باید توجه داشت
🌿5)باید در حوزههای مختلف روند را مورد بررسی قرار داد نه اینکه نگاه مقطعی و نقطهای داشته باشیم.چرا که در یک مجموعه اوج و فرود وجود دارد لذابرای سنجش کارآمدی نظام میبایست امکانات و موانع رابا همدیگر سنجیده شود و معدلگیری گردد. مثلا نظام جمهوری اسلامی ایران در این 40 سال امکانات و منابع زیرزمینی، گاز، موقعیت جغرافیایی،منابع طبیعی، ظرفیت کشاورزی و امتیازات بالائی داشته است اما 8 سال نیز دچار جنگ تحمیلی با هزینهها و خسارات فراوان شده است.بعلاوه اینکه گرفتار تحریمهای اقتصادی سیاسی نیز شده است که موجب کند شدن حرکت نظام گردیده است
🌺ج)مقایسهی کارآمدی نظام بر سه قسم است:
1⃣مقایسهی وضعیت ایران قبل از انقلاب با انقلاب ۴۲ سال اخیر
2⃣مقايسهی ایران بعد از انقلاب با سایر کشورهای اسلامی و غربی در ۴۲ سال اخیر
3⃣مقايسهی میزان توفیق ایران در رسیدن به آرمانها و اهدافش با وجود موانع موجود
توضیح1⃣:مقایسهی وضعیت ایران قبل از انقلاب با ایران ۴۲سالهی اخیر:
ایران در این ۴۰سال از لحاظ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، توفیقاتی داشته است. برای اطلاع از آمار رشد کشور 📚 کتاب صعود 40ساله مطالعه شود
❌شبهه:چرا شما وضعیت انقلاب را با قبل از انقلاب مقایسه میکنید اگر انقلاب هم نمیکردیم و پهلوی ادامه داشت، به مرور زمان به همین موفقیتهای کنونی نائل میشدیم
✅در پاسخ باید گفت
اولا: شما خودتان دارید اعتراف میکنید که وضعیت مطلوب شده است.
ثانیاً اینکه میگوئید هر کسی سرکار بود به مرور زمان همینطور میشد عقلاً قابل قبول نیست زیرا بسیاری از کشورها با گذر زمان نه تنها پیشرفتی برایشان حاصل نشد بلکه نظیر عراق و افغانستان دچار رکودشدند
ثالثاً: دو نوع پیشرفت وجود دارد:
🔅مشمولمرور زمان است
نظیراینترنت،موبایل،لپتاپ،تبلت و... اینها اگر پهلوی هم ادامه مییافت محقق میشد
🔅مشمول مرور زمان نیست:نظیر تکنولوژیها که قبل از انقلاب نیز اتفاق بیفتد اما چون رویکرد حکومت پهلوی برونگرا و غیر درونگرا بود اگر ایران در زمان پهلوی افتخاراتی داشت کار آمریکاییها و اروپائیها بود برای رسیدن به مقاصد خودشان نظیر احداث راهآهن شمال به جنوب
♻️نتیجه اینکه
در مجموع ایران بعد از انقلاب
در ابعاد مختلف اجتماعی،سیاسی فرهنگی و مذهبی بهبودیافته البته نقصهائی که هست را نادیدهنمیانگاریم
#کارآمدی_نظام
#ولایت_فقیه
#سیاست2
✍️تلخیصکننده رمضان قاسم
@ramezan_ghasem110
🍃🌼
توضیح2⃣:مقايسهی ایران بعد از انقلاب با سایر کشورهای اسلامی و غربی در ۴۲ سال اخیر
❌شبهه:
برخی اشکال میکنند که شما چرا وضعیت فعلیتون رو با زمان طاغوت مقایسه میکنید بلکه باید وضعیت کشورتان را با کشورهای دیگر مقایسه کنید و کاری به قبل و بعد انقلاب نداشته باشید
✅پاسخ
مقایسهی ايران فعلی با کشورهای اسلامی و غربی دو نوع مقایسه وجود دارد
۱) مقایسه با کشورهای قدرتمند و پیشرفته آمريکائی،اروپایی آلمان،فرانسه انگلیس:این کشورها در دو،سه قرن با استعمار وچپاولِ مناطق دنیا بار اقتصادی خود را بستند لذا پشتوانهی اقتصادی دارند اما برخی نگاه به پیشینهی چپاولگری وظلمی که به دیگر کشورها روامیدارند نمیکنند فقط به خدمات و رعایت فاصلهی طبقاتی که این کشورهای استعمارگر درکشور خود دارند را توجه میکنند. یعنی در واقع مرغ همسایه برای این اشکالتراشان غاز است و نقاط مثبت آنها رابا نقاط ضعف خود مقایسه میکنند که این مقايسهی یک نقطهی سیاه با یک نقطهی سفید است درحالی که باید نگاهی مجموع داشت. بعلاوه اینکه توجه ندارند که درسته که خدمات پزشکی در کشورهای اروپائی خوب است اما مردم ایران در خدمات انرژی در رفاه هستند و از گاز و آب ارزان برخوردارند
♻️نتیجه اینکه
ما باید نقاط ضعف و قوت دو طرف را ببینیم
۲) درمقایسه با کشورهای همسطح
الف)چرا شما فقط کشورهای همسطحی که وضعیتشان بهبود یافته را مقایسه میکنید نظیر ترکیه مالزی سنگاپور کره
در حالی که برخی کشورهای همسطح در 40 سال قبل وضعیتشان خیلی بهتر از ایران بود ولی هماکنون وضعیت ایران خیلی بهتر از آنهاست نظیر عراق و افغانستان
♻️نتیجه اینکه
باید به موانعی که سد راه پیشبرد نظام اسلامی بوده توجه شود زیرا اگر شاهد هستیم کره پیشرفت اقتصادی دارد اما در مقابل امنیت و رضایت شغلی ندارند و یا ترکیه و... پیشرفت دارند باید مدنظر داشته باشیم که آنها موانع ما را نداشتند ولی ما با وجود موانع نیز به پیشرفتهائی نظیر تولید نانو دارو، درمان تالاسمی و مغز استخوان و... دست یافتهایم
توضیح 3⃣: مقايسهی میزان توفیق ایران در رسیدن به آرمانها و اهدافش با وجود موانع موجود
❌شبهه
برخی معتقدند چرا شما توفیقات کشور را با کشورهای دیگر مقایسه میکنید و حال آنکه شمائی که ادعای اسلامی بودن دارید چرا کشور را با کشور کفر مقایسه میکنید چرا کشور کفر آمار زیر خط فقرشان کمتر یا مساوی با ماست
و یا چرا ایران بعد از انقلاب را با ایران قبل از انقلاب که دولتی سکولار بود مقایسه میکنید شما با توجه به آرمانهای اسلامی و وعدهها چه کردید؟
✅بهترین پاسخ
بیان مقام معظم رهبری است که امام خمینی با حرکتی که بعد از انقلاب اسلامی آغاز کردند شعار تابلو و آرمان مطرح کردند مراحل مهم در نظامسازی اسلامی به ترتیب عبارتست از
1)انقلاب اسلامی
حرکت انقلاب برای تغییر نظام سیاسی و بنیادین با رویکردی اسلامی
2)نظام اسلامی:
باید نظام با تدوین قانون اساسی اصلاح و جایگزین طاغوت میشد
3) دولت اسلامی:
باید نه تنها قوهی مجریه بلکه تمام کارگزاران باید تفکر،عمل،برنامهریزی و مدیریت آنها اسلامی میشد.
اکنون هنوز ما در این مرحله هستیم و هنوز دولت اسلامی شکل نگرفته اما گامهای خوبی برای رسیدن به آن برداشته شده است
4)جامعهی اسلامی
اگر دولت اسلامی شود، جامعه نیز اسلامی خواهد شد و فحشا، فساد، مفاسد اقتصادی نظیر رشوه و.. به حداقل میرسد و رشد و عدالت و پيشرفت فرهنگی رخ میدهد
5)تمدن اسلامی
الگو شدن برای کشورهای دیگر جهان و تحتتاثیر قرار دادن آنان
اگر به این اینجا برسیم آرزوی امام خمینی محقق شده است و کشورهای دیگر نیز توحیدی میگردند
♻️نتیجه اینکه
ما هنوز به آرمانهایمان نرسیدهایم، اما گامهای خوبی برداشتهایم دستاوردهایی برای بهبود زندگی مردم و عدالت داشتهایم، مشکل، نرسیدن به دولت اسلامی است نه انقلاب اسلامی اما دشمن با نگاه نقطهای مشکل را انقلاب اسلامی میداند و قصد دارد القاء کند ما اشتباه کردهایم و القا کند حکومت اسلامی ناکارآمد است و توان ادارهی کشور را ندارد و سکولار موفق است
و اگر پهلوی بود بهتر بود
در حالی که مشکل اسلامی بودن نظام نیست بلکه مشکل اسلامی عمل نکردن ماست،مشکل از اسلام و قانون اساسی نیست. مشکل برخی مسئولین هستند که عملکردشان اسلامی نیست. لذا دولت اسلامی کارگزارانی میخواهد که فکر و عمل و مشی و برنامهریزیشان اسلامیباشد
درست است که ما با با آرمانهایمان فاصله داریم اما این بِدان معنا نیست که راه که نرفتهباشیم بلکه ما بیشتر راه را رفتهایم و از 5 مرحله در مرحله سوم که ولت اسلامی است هستیم مشکل انقلاب و نظام اسلامی مشکل عدم تحقق دولت اسلامی است میخمیخواهیم آن را محقق کنیم،مشکل ما این است که دولت اسلامینشدهاست و باید دولت جوان بارویکردانقلابی،جهادی شکلگیرد
✍️تلخیصکننده رمضان قاسم
#سیاست3
#کارآمدی_نظام
@ramezan_ghasem110
✅داستانی عجیب از پیر مرد #سنی که پس از مرگ #شیعه شد
🔺در یکی از سالهایی که به مناسبت اعیاد #غدیریه ، مراسمی در مسجد شعبان تبریز برگزار گردید ، استاد معظم حضرت آیت الله فروغی حفظه الله فرمودند که از عالم ربانی حضرت آیت الله #سعادت_پرور رحمة الله علیه شنیدم که مفسر عظیم الشان حضرت علامه #طباطبایی رحمة الله علیه به نقل از عارف بزرگ آیت الله سید علی #قاضی چنین نقل کردند که ایشان فرمودند :
🔸در نجف یک روحانی بود که معروف بود به واعظ . وی در ایام محرم جهت تبلیغ و اقامه عزا به روستاهای اطراف نجف اشرف دعوت میشد و یک دهه در آن روستا اقامت کرده و اقامه عزا مینمود. وی میگوید:
🔸در یکی از سالها اهالی یکی از روستاهای اطراف نجف اشرف از بنده دعوت کردند که جهت اقامه عزا به آن روستا بروم . نکته قابل توجه این بود که اهالی آن روستا از اهل سنت بودند . وی میگوید : دعوت ایشان را پذیرفته و به آن روستا رفتم و قرار شد در خانه یک پیرمرد اقامت کنم. پیرمرد بسیار مرد ساده دل و خوبی بود و در انجام دستورات دین ، چون و چرا نمیکرد. به دلم افتاد که آن پیرمرد را ارشاد نمایم شاید به مذهب تشیع بگرود . ولی چون در خانه وی میهمان بودم و از طرفی نمیدانستم که در قبال این دعوت چه عکس العملی نشان میدهد ، منصرف شدم . ولی باز در دلم با خودم کلنجار میرفتم که وی را ارشاد کنم شاید هدایت شود.
🔸بالاخره روزی از روزها به وی گفتم : بزرگ شما کیست ؟ گفت : فلان شیخ و نام یکی از اشراف و بزرگان قبیله شان را برد.
گفتم : چرا وی را نام بردی ؟ گفت : وی بسیار قدر تمند بوده و چندین تفنگدار و فلان مقدار مال و اموال و خدم و حشم و ... دارد.
گفتم : اگر در یک جای دور دست که از روستای شما خیلی دور باشد ، وی را به کمک بطلبی آیا میتواند به دادت برسد ؟ گفت : نه.
👈گفتم : ولی من یک امیر و مولایی دارم که اگر من در شرق عالم باشم و او در غرب عالم باشد و وی را به کمک بطلبم ، او قدرت آن را دارد که به من کمک کند.
گفت : عجب امیر قدرتمندی داری ! اسم امیرت چیست ؟ ...
🔸خواستم بگویم که اسم امیرم ، امیر المومنین مولا علی علیه السلام است که باز منصرف شدم و نگفتم.
خلاصه آن دهه محرم تمام شد و من به نجف اشرف بازگشتم. در دلم بسیار ناراحت بودم که چرا حقیقت را به آن پیرمرد نگفتم و اگر میگفتم شاید وی شیعه میشد.
🔸بالاخره زمان سپری شد و دهد محرم سال بعد رسید. تصمیم گرفتم این دهه محرم را نیز به آن روستا بروم و آن پیرمرد را هدایت کنم . با عزم راسخ به آن روستا رفتم و مستقیما به در خانه آن پیرمرد رفتم . در زدم . پسرش در را باز کرد و پس از سلام و تعارفات معمول ، احوال پدرش را جویا شدم . وی گفت : پدرم فوت کرده است !!!
با شنیدن این سخن بسیار ناراحت شدم .
بالاخره شب شد و من خوابیدم . در خواب آن پیرمرد را دیدم که در یک باغ زیبا در حال گردش است . گفتم : چطور شد که تو به اینجا آمدی ؟
👈گفت : پس از مرگ ، دیدم همه جا تاریک است و مرا به جایی میبردند که دانستم جهنم است . (البته منظور جهنم برزخی است ) شروع کردم به استغاثه و ابوبکر و عمر را به کمک خواستم . دیدم خبری نشد . مستاصل شدم . به ناگاه به یاد سخن تو افتادم که میگفتی من امیری دارم که اگر من در شرق عالم باشم و او در غرب عالم باشد و او را به کمک بخوانم ، او قدرت کمک به من را دارد . با خود گفتم حال که چاره ای ندارم بهتر است آن امیر را نیز به کمک بخوانم . شروع کردم به کمک خواستن از امیر تو . به ناگاه دیدم که آقایی نزد من آمد و فرمود : من امیر آن روحانی هستم . حال بگو : " اشهد ان علی ولی الله " تا این جمله را گفتم از هول و هراس نجات پیدا کردم . سپس دیدم که دو فرشته آمدند . مولا علی علیه السلام به آن فرشته ها فرمود : دست وپای این مرد را بشویید و آنها اطاعت کردند . پس از آن مرا به این باغ آوردند و حالم این است که میبینی . ولی ای شیخ ، ایکاش اسم امیرت را در دنیا و قبل از مرگ به من میگفتی تا در دنیا وی را تصدیق نمایم.
👈سخنی از نگارنده : با توجه به اینکه بنده این جریان را حدود سه سال پیش از زبان آیت الله فروغی شنیدم ، احتمالا خطاهای ناخواسته ای در نقل بعضی سخنان شخصیت های این جریان وجود دارد که از عموم خوانندگان محترم تقاضای عفو دارم.
✌️دفتر فرهنگی۵۷:
https://eitaa.com/joinchat/1642528771Cd4c62ac002
به تو از دور سلام
اربعین برای همه بوی رفتن و رسیدن می دهد
عطشی سوزان که چون موج تو را می کشاند تا به ساحل برساند کشتی نجاتی که دیدنی می شود و ملموس
برای برداشتن توشه و همسفر شدن
برای جاری شدن در مغناطیس جهان
برای پناه گرفتن و یافتن قرار
برای عروج از جاده نجف تا کربلا
لیالی که بوی بهشت می دهند
و تو عاجزانه
یک سال ساک می بندی
یک سال به راه و موکب و هدف می اندیشی
قلک ات را هزار تومان هزار تومان پر می کنی
و وقتی نزدیک اربعین می رسد
از یک جا که نه سه جا برای رفتن تو را می خوانند و تو با اشتیاقی لایدرک و لا یوصف از قرآن إذن می گیری و راهی می شوی
اما همین که به جاده ی حسین می رسی
باید برگردی
تصور کن
دلت چقدر می گیرد می شکند و حتی می سوزد
حتی فرصت چند قدم برداشتن در جاده عشق نمیابی
روبروی ایوان نجف می ایستی و به تل و قتلگاه به فراق و وصال به عطش و ....و به حسین سلام می دهی
او می شنود
هر جا که سلام بدهی او می شنود اینجا که ایوان نجف است
حالا می فهمی که سرگردانی یعنی چه ؟بی منزلی یعنی چه ؟
به چشم خودت می بینی که تمام عراق راه شده اند برای رسیدن به حسین
از حله می گذری موکبها طریق الحسین را نشان می دهد
از کوت
از رمادی
از دیوانیه
از طفلان
تمام عراق که نه تمام جهان به پاسداشت حسین قیام کرده اند و تو در راه مانده ای
ستونها را با دلت بشمار
عمودها را هم
موکبها را هم
عاشق ها را هم
حتی دستان آن پیرزن در راه بوی حسین می دهد و
بر سر کودک جاده که تو را زائر الحسین می خواند و دستت را می بوسد دست می کشی
همه تو را شادباش می گویند و تو غم ات بیشتر می شود که نرفته و ندیده چشمهایت را می بوسند
و تو فقط گریه می کنی
جا ماندن بد دردی است خدا کسی را گرفتار نکند
نمی دانم شاید در پی آب بودم مرا خواندند تا بگویند آب را کم بجویم تشنگی به دست آورم
اما باور کن جا ماندن بد دردی است
به تو از دور سلام
#معصومه_حیدریان_منش
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
✅ انسان ۳ حیطه دارد :
📍ذهن
📍قلب
📍جسم
🔺باید برای هر ۳ برنامه داشت و تغذیه سالم هر یک را فراهم کرد.
🔅مثلا تغذیه ذهن، علم آموزی است.
🔅تغذیه قلب، قرآن و مناجات و ... است.
🔅تغذیه جسم، غذای متناسب با مزاج است.
✅حال باید دنبال تحقق حداکثری و فعال کردن هر کدام رفت
🔸مثلا ظرفیت ذهن و بهره برداری حداکثری از آن
🔸ظرفیت قلب و بهره برداری حداکثری از آن
🔸ظرفیت جسم و بهره برداری حداکثری از آن
❇️غایت: کسب کمال و سیر الی الله
🔅برآیند این سه، راه ما رو نشون میده لذا از هیچکدام نباید غفلت بشه
🔹مثلا در روایات میفرماید به تفریح بپردازید خوب ناظر به جسمه یا سوارکاری و شنا و تیر اندازی و ...
🔹در مورد ذهن و قلب هم بسیار مطلب داریم
💠ولی در این سه مورد، قلب اصله ما بقی مقدمه برای قلبند
✅برای پیشرفت، داشتن ذهن تیز و قلب صاف و جسم و مرکب سالم خیلی مهمه
📍برنامه هر کدام میتونه در دیگری تاثیر بذاره مثلا نماز شب در تیزی ذهن و قوت بدن و ...
حمید فخیمی
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
.
🖌 این مدرسه ادامه دارد
📌یادداشتی از مرتضی جوادی آملی
علامه حسنزاده درعین حال که در بستره و گسترده متون و منابع ما حرکت میکردند، اما ذوقیاتی در کار خود داشتند که ایشان را متمایز و ممتاز میکرد. ارتباطی که ایشان بین نوع معارف میدید و اکتشافات و استخراجاتی که در کنار کار خود داشت، بیشتر با معارف ذوقی ایشان، کار را متفاوت میکرد.
متن کامل یادداشت👇
.
🖌 این مدرسه ادامه دارد
مرتضی جوادیآملی، استاد حوزه و دانشگاه
یکی از جلوههای بارز و اصلی علامه حسنزاده مساله تحقیق و تالیف و تصنیف و تدریس در کرسی درس بود. همانطور که خودشان سالها در نزد اساتید خود به بهترین وجه تلمذ میکردند و عشق و ارادتشان را به درسآموزی و حضور در محضر استاد اظهار میکردند، بعد از اینکه درسها به نصاب علمی قطعی رسید، اینها را با همان عشق ارائه میکردند. چون در محضر اساتید از کتبی استفاده میکردند که معمولا متون اصلی بودند، طبعا آنچه را که بازگو میکردند همین آثار با رویکرد حکمی و عرفانی و معارفی بود. ذوق معارفی در ایشان بالا بود و چون حس حقیقتیابی در ایشان برجسته بود، بسیاری از مسائل را با ذوق خودشان و همچنین مبتنیبر معارفی که اندوخته بودند، بهدست میآوردند.
آنچه بیشتر در زندگی ایشان نمودار بود مساله تدریس و تصنیف بود. ایشان در هر مرحله از زندگی خود آثاری را عرضه کردند و این باعث شد که بسیاری از متون و منابع ما در دسترس قرار بگیرد و از ابهام و ناشناختگی بیرون بیاید. لذا احیا و تصحیح این منابع هم یکی از کارهای ارزشمند ایشان بود.
ایشان همواره در تدریس نسخههای مختلف را کنار هم میگذاشتند و کنار هم گذاشتن نسخهها یکی از شیوههای تدریس و تحقیق ایشان بود.
نوع و شیوهای که ایشان در تدریس داشت ذوقآفرین بود و بسیاری از فضلا و علمایی که در درس ایشان شرکت میکردند ضمن درس آموزی از محضر ایشان با ذوق و شوق و علاقه ایشان و رویکرد معارفی که در آثار ایشان میدیدند، کشش حضور در درس در آنها افزونتر میشد. ایشان ذوق تحقیق و تالیف و تدریس را به جامعه علمی تزریق میکردند و این باعث میشد که شاگران با یک ذوق و علاقه خاصی بحثها را دنبال کنند. این امر موجب میشد کسانی که در محضر ایشان برای تلمذ شرفیاب میشدند، سالها زانو بزنند و احساس خستگی نکنند. این بسیار ویژگی بازری بود.
نکاتی که ذکر شد مجموعهای را ایجاد کرد که باعث شد نسل فکری و جریان فکری آیتالله حسنزاده، ماندگار شود و در صحنه علمی بهعنوان یک روش و مدرسه درسی در اذهان جامعه علمی ما باقی بماند.
ایشان آثار فراوانی را در خلوت خود خلق کردند و رسالههای فراوانی را نگاشتند و نگارش ویژهای داشتند. ایشان به خط بسیار علاقهمند بودند. به شعر و ادبیات بسیار با محبت مینگریستند و تصحیح کتابهایی مثل نصابالصبیان تا گلستان تا کلیله و دمنه و نظایر آن در مسیر کار علمی ایشان وجود داشت. ادبیات یکی از عمدهترین مسائلی بود که حضرت علامه حسنزاده، با یک نگاه حساسی به آن مینگریستند. مجموعه کارهایی که علامه در این رابطه انجام دادند یک نسل فکری و یک مدرسه علمی را بههمراه داشت و امروز شاگردان این مسیر را ادامه میدهند و آثار خلقشده در این رابطه هم نشان از نوع نگرشی است که ایشان به کار تحقیق خود داشتند.
علامه حسنزاده درعین حال که در بستره و گسترده متون و منابع ما حرکت میکردند، اما ذوقیاتی در کار خود داشتند که ایشان را متمایز و ممتاز میکرد. ارتباطی که ایشان بین نوع معارف میدید و اکتشافات و استخراجاتی که در کنار کار خود داشت، بیشتر با معارف ذوقی ایشان، کار را متفاوت میکرد. اگر دیگران منابعی مانند اسفار، تمهید، نصوص و... تدریس میکردند، درحقیقت سطحی از مسائل را میدیدند، اما ایشان با باوری که نسبت به جمع قرآن و عرفان و برهان داشتند، متمایز از دیگران بودند و این امر کمتر در گفتوگوها و تدریس و تحقیقات سایر اساتید وجود داشت. ایشان باور داشتند -کتابی هم در این زمینه دارند- که عرفان و قرآن و برهان با هم اختلافی ندارند و بلکه اینها با هم هماهنگ هستند. لذا این شیوهها ایشان را متمایز کرده است.
یکی از امتیازات علامه این بود که از باب «خویش را تاویل کن نی ذکر را» سعی میکردند که آن ذکر یا اندیشهای که در گستره علم یا کتاب خاصی وجود داشت آنگونهای که میفهمیدند ارائه کنند. شجاعت تاویلگرایی -که مخالفت با ظاهر نداشته باشد- در ایشان بیشتر بود. نوع نگرش به باطن در سایه حفظ ظاهر ایشان را ممتاز میکرد. خیلیها به همین ظاهر میاندیشند، اما ایشان باطن را در کنار ظاهر برجسته میکرد و سعی میکرد جریان تاویلگرایی -نه آن نگاه منفی و ناصواب را- تاجایی که تحقیق و برهان اجازه میدهد جلو ببرند. اظهارات ذوقی عرفانی ایشان را کمتر کسی شناحته است. لذا برخی چون این شخصیت را نشناختهاند و مبانیای که ایشان به کار میگیرند را فهم نکردند، حرفهای ناصواب و نادرستی را مطرح میکنند.
👇ادامه
مثلا بر اساس انتخاب گزینشی ناجور و نادرست، نسبت به ایشان قدری ادب و حرمت عالِم را نگاه نداشتند. اینها اقتباسات ناصوابی بود که بدون توجه به محکمات و اصولی، که ایشان بر آنها پامیفشردند و اصرار میکردند، نسبت به ایشان روا داشته شد. یک عالم و فرزانه را نمیتوان صرفا بر اساس بعضی جملات که در اثنای گفتار یا تالیف وجود دارد شناخت. محکمات و اصول و قواعد اصلند. گاهی اوقات هم روی این شجره طیبه علمی، میوههایی پیدا میشود که تاکنون دیده نشده است ولی چون روی شجره طیبه است و استواری اصول و محکمات است که کار میکند، [سایر جملات هم] باید در آن رابطه [با اصول] دیده شوند. عدهای هستند که نوع نگاهشان سخیف و ضعیف است و قدرت علمی چندانی هم در این رابطه ندارند و یک حرف را بدون ملاحظه اصول و مبنا و اساسش در این آثار مشاهده میکنند و بدون آنکه آن را به قلم و بیان استاد شناخته باشند، بعضا حرفهایی میزنند که البته این برخورد نسبت به این دسته از عالمان در طول تاریخ فراوان بوده است.
کسانی که جرات میکنند به مباحث معارفی و توحیدی نزدیک شوند و توحید را در قالبهای دیگری بشناسند و ببینند و از سطح مسائل عرفی که در نوع نگرش دیگران بوده است گذر کنند و به عمق مباحث بنگرند و مسائل را به گونه دیگری ارائه کنند، [نسبت به این بزرگان] چون شناخت کافی نیست، اظهارنظر ناصواب هم معمولا وجود دارد.
این شخصیتهای [ممتاز علمی] وقتی عمیق و نسبت به منابع دقیق میشوند، روحیات انزواییشان بیشتر میشود، زیرا جامعه علمی و یا حتی جامعه عمومی تحمل ندارد و نمیتواند [این مباحث را تاب آورد] و بعضا همین اظهاراتی که این طرف و آن طرف میشود، منوط به همین مساله [عدمتحمل] است. دشمنیها و قضاوتهای ناصواب هم که ایشان را بسیار اذیت کرد و انصافا اهانتهایی که در موقع تدریس بود و امثال ذلک همیشه وجود داشت، اما تحمل میکردند و بالاخره وظیفه علمآموزیشان را هرگز رها نکردند، اما بعضی از مواقع بوده حرفهایی و برخوردها و اهانت و توهینهایی میشد که علامه مجبور میشدند درسشان را تعطیل کنند و مباحثشان را ادامه ندهند. یک جهت، جهت خود یک عالم عارف است که وقتی به جایی واصل شد، از باب آنکه دهان را مهر کردند، خود آنها سعی میکنند این مسائل ارائه نشود. جنبه دیگر آن است که جامعه تحمل علمی مباحث عمقی را ندارد. زدگیهایی از این ناحیه پیش میآید. کسانی که با این سبک از معرفت آشنا نیستند هم گاهی اوقات حرفهایی میزنند و چهبسا که فقیه یا متکلم باشند و امثال ذلک اما نگرشهای عرفانی را بعضا برنمیتابند و اظهارنظرهایی میکنند که چون قدری هم دستشان برای حرفزدن و اظهارنظر باز است، با اظهارنظرهای آنچنانی باعث رنجش خاطر میشوند.
👇ادامه
اگر ما بتوانیم از چنین فضایی استفاده کنیم و اجازه بدهیم در حوزههای علمیه آزاداندیشی باشد و فکر نکنند که مثلا توحید یا رسالت ولایت باید صرفا با نگاه همانها ارائه شود [آنگاه شاید بتوانیم از این بزرگان منتفع شویم]. الان خیلیها با زیارت جامعه هم همراه نیستند و نمیتوانند آنچه را که در اینجور منابع آمده است را باور داشته باشند و با آن برخورد میکنند، به جهت اینکه نوع تفسیرهایی که برای آن ارائه میشود برای آنها قابل تحمل نیست همانطور که برخی از ادعیه و مناجاتها هم برای آنها قابل هضم نیست. ذیل دعای عرفه سالار شهیدان را بعضی برنمیتابند و سعی میکنند که بگویند اینها مربوط به صوفیه است و منسوب به عالمان یا اهلبیت نیست پس تمام تلاششان این است که اینها را از صحنه روایات و ادعیه خارج کنند و بگویند این جملات سابقه نداشته است و در سنت اهلبیت ما یا در ادعیه و قرآن نبوده و بر اساس تحلیل دیگران از جمله عرفا و صوفیه است. این [مساله] در تاریخ ما وجود داشت و ما فکر میکنیم که این مقداری که از امامت و ولایت میفهمیم همینقدر است ولاغیر، درحالیکه دسترسی ایشان به منابع عمیقتر بود و حشرشان به مسائل ولایی و توحید و معارف بیشتر بود و بر اساس این حشر بهتر توانستند مسائل را ببینند اما اینها چون نمیتوانستند مسائل را ببینند، سطح معرفتشان متفاوت بود. [لذا] آنها هم تیغ جراحی فقاهتی در دست داشتند و تا توانستند مسیر را برای خودشان باز میکردند و برای دیگران میبستند. اگر جامعه بخواهد رشد کند و نگاه عمیقتری به مباحث [پیدا کند] بایستی اجازه بدهد که این حرفها به میدان بیاید و نگران نباشد؛ چراکه خود این عالمان محکماتی را به صحنه آوردند که هرگز آن محکمات اجازه نمیدهد که انحراف معرفتی اتفاق بیفتد، بلکه چون در ذهن آن [اهل جرح] این معرفتها تاکنون نبوده است، فکر میکنند توحید یا ولایت صرفا همین میزان است. در منابع ما، در منابع وحیانی ما هم هست که توحید بر سه قسم است، توحید عوام، توحید خواص و توحید اخص؛ یا حتی در مقام عمل هم گفتهاند روزه [بر سه قسم است] روزه عوام، روزه خواص و اخص. اگر روزه اخص اتفاق افتاد، برخی از عموم میتوانند و میگویند که [اخص] این را از خودشان درآوردهاند [یا بگویند این] سبک و سلیقه صوفیهاست و امثال ذلک.
بههرحال اینها مسائلی است که متاسفانه در حوزهها وجود دارد و بستن راهها و محدود کردن مسائل معرفتی است. آقای حسنزاده رضوانالله علیه اندیشه آزادی داشتند و خیلی به این حرفها نگاه نمیکردند و همین باعث میشد [ناملایمات و] مسائلی را چه در آمل و چه در قم شاهد باشند.
آثاری که ایشان تالیف کردند آثار خاصی است و با شیوههای ایشان فقط شاگردان خاصشان آشنا بودند و میتوان یک مدرسه را بهعنوان یکی از مدارس علمی ما از نصابالصبیان تا فصوصالحکم و امثال ذلک دید. شاگردان خاص این مسیر را دارند و همچنان این ادامه مییابد. ما باید این عالمان را همیشه محترم و مکرم بداریم و از اندیشه آنها استفاده کنیم و اگر تاکنون با زخمزبان و بعضا اهانت و نوشتههای ناصواب حرفهایی میزدیم که بههرحال الان روشن شد که مسیری که ایشان داشتند با چه انگیزهای بوده، دیگر دست از این حرکتها برداشته شود تا مسیر معرفت در جامعه ما رشد بیشتری پیدا کند.
▪️در رثای عالم ربّانی و سالک توحیدی، فقیه ولایی و انقلابی، علامۀ ذوفنون حضرت آیتالله حسنزادۀ آملی رضواناللهعلیه
🍃 طایر قدسی
علامۀ اندیشمند و ذوفنون رفت
محبوب نیکومنظر مهتابگون رفت
در عشق، پیری از تبار پاکبازان
در علم، مردی از شمار راسخون رفت
از معدن صدق و صفا یاقوت احمر
از خیمۀ اندیشه و دانش ستون رفت
آهی جگرسوز از زمین تا آسمانها
با نالۀ "إنّا إلیهِ راجعون" رفت
دیدم گریبان چاک کرد از هجر او عقل
پیوسته از چشمش بهجای اشک خون رفت
رفت از "اُولُوالألباب" نستوهی خردورز
مصداق "قومٌ یَعقِلون"، "هُمْ مُهتَدون" رفت
سرمستی از صهبای "لا خَوْفٌ عَلَيْهِم"
آبادی از جام "وَ لا هُمْ يَحْزَنُون" رفت
هم عارفی، هم شاعری، هم فیلسوفی
هم کاردانی در روایات و متون رفت
مصباح علم و نجم دین، شمس هدایت
در عقل و نقل و در ریاضی ذوشُجون رفت
آن عالم ربّانی اهل ولایت
آن سالک توحیدی آیینهگون رفت
با رفتنش از خیل سربازان رهبر
تنها نه یک سردار، گویی صد قشون رفت
آن طایر قدسی که رضوان بود جایش
از تنگنای تیرۀ دنیای دون رفت
سوی نیستان رفت آن نای الهی
صد ناله از داغش ز نای ارغنون رفت
از داغ آن شیریندهان نغزگفتار
فریاد فرهاد از نهاد بیستون رفت
تنها نه در این دوره نادر بود و فاخر
فخر زمان فخر زمین فخر قرون رفت
لَختی ز عمرش در پی الفاظ قرآن
باقی همه در فهم معنا و بطون رفت
آن مهر روزافروز تابانی که میشد
ما را بهسوی علم و تقوا رهنُمون رفت
خون شد دل ایرا و ایران از فراقش
آن زندۀ جاوید با "رَیبُالمَنون" رفت
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۷/۰۶
🔅برخی از تعابیری که در شعر آمده، از پیام تسلیت حضرت امام خامنهای روحیفداه، و نوشتۀ حضرت علامه شَعرانی رضواناللهعلیه خطاب به حضرت علامه حسنزادۀ آملی رضواناللهعلیه وام گرفته شده است.
#عالم_ربانی
#سالک_توحیدی
#علامه_حسنزاده
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
✅💠 "دلتنگی"
از روزمرگیها که خستهمیشد، هوسِ کنج ايوانِ مقصورهی مسجد گوهر شاد میکرد.
راهی مشهد شد، اذن دخول را از تابلوی ورودی بابالجواد خواند، رفت صحن گوهرشاد و به منبر بلند بالای امام زمان چشم دوخت، سرش را بر گرداند تا گنبد طلائی، دستهایش را نیز بالا آورد و ظهور مولا را طلبکرد. با دیدن کبوترهای روی گنبد دلش پرکشید سمت جادهی نجف تا کربلا، به یکباره چشمهایش به عشق مولا نمناک شد. کبوتر دلش مابین نجف تا کربلا نشست بر بام موکب علیبنموسیالرضا، دلش سرگردان بین ایران و عراق بود، صدای مؤذن کبوتر دلش را به ايوان گوهرشاد برگرداند.
وقتی مؤذن به شهادتین رسید کبوتر سرگردان دلش رفت مدینه بین روضهی نبوی، سلامی بر پیامبر داد و پرکشید سمت گلستان بقیع تا کنج آن مأوا بگیرد آنگاه بیاختیار چشمهایش بدون اینکه روضهخوانی روضه بخواند گریست.
✍️به قلم: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645