eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
732 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. قائم مقام فاطمه... ✍️نجمه صالحی خورشيد نجابت و ادب! زهرای دمشق! مظهر شور و شعور در صحرای طف! فرهنگ سبز حسینی در دستان تو بانو گذاشته شد و چه زیبا تمام هویت زن در اسلام را به تصویر کشیدی! زهراترین ستارهٔ زهرا خوش آمدی! @zemzemh60
. ✔️هدف والانجمه صالحی در عصر غیبت، غفلت و انحراف‌های زمانه فراگیر است و برای مصونیت از آن، تلاش در زمینه تکامل معنوی و اخلاقی برای زمینه سازی ظهور، لازم بلکه ضروری است! بهترین راهکار پیشنهادی علما، برای سوق دادن منتظران به سمت کمالات اخلاقی، تعمیق و بارورسازی باورها است که زمینه‌ساز سیر انسان منتظر به سمت فضایل معنوی می‌شود. باورهایی نظیر معرفت به وجود امام زمان، ضرورت و اهمیت شناخت ایشان، اعتقاد به ظهور آن حضرت، توجه به علم فراگیر امام و محبت و ارادت به ایشان و عمل به واجبات و ضروریات دین. منتظران واقعی، چون هدف والایی دارند، تلاش می‌کنند در چشم انداز آینده و نگاه به افق‌های دور، موجب تغییر سرنوشت جهان شوند؛ آنان مسیر بندگی کردن و بهتر شدن را در تنگ‌راه‌های زندگی می‌پیمایند و امید به آینده‌ای روشن، چراغ راه پر ابهام‌شان است. آنان، این‌گونه با اعمال خویش منتظر ظهور هستند و این نوع انتظار، افضل اعمال می‌شود! امام جواد علیه‌السلام می‌فرماید:«برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است. هر کس این امر را بداند و آن را بشناسد، با همین انتظار در کارش گشایش و فرج مى‌شود»* ♡ای پرده‌دار عالم در پرده چند پنهان بازآ و روشنی‌بخش دل‌های باصفا را♡ *بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰ @zemzemh60
انتشار یادداشت نقش سران سقیفه و سران فتنه بعد از انقلاب در انحراف جامعه در سایت رحا مدیا ✍🏻 زهرا کبیری پور 🔹انقلاب اسلامی و میراث ناگوار سقیفه یکی از مهمترین شاخص‌ها در مسیر بصیرت، رهبری است که می‌تواند انسان را راهنمایی کند. چنانچه که پیامبر اسلام(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند «وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى» یا علی اگر تو میان امتم نبودی اهل ایمان بعد از من شناخته نمی‌شدند، بنابراین وجود شاخص و محور برای عبور از فتنه‌های صعب‌العبور لازم و ضروری است. مبحث ولایت و رهبری در اسلام و به‌ویژه در تشیع، از جایگاه بسیار والایی برخوردار است. امام همانند کشتی نجات است و با فقدان او، امت هلاک می‌شود. در طول تاریخ اسلام، همواره افرادی بودند که با سوءاستفاده از موقعیت و یا به‌دلیل جهل، تلاش کرده‌اند تا جامعه اسلامی را از مسیر ولایت و امامت منحرف سازند. ▪️ادامه‌ی یادداشت را از 👈🏻 اینجا بخوانید. 💠@Delneveshteeee ‌‌‌
3.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ▫️یلدا واژه‌ای سریانی به معنی تولد است، ایرانیان شب آخر پاییز را شب تولد میترا (مهر) می‌دانسته‌ و آن را با این تلفظ پذیرفته‌اند. ▫️از سنت‌های شب یلدا، شب‌نشینی، دید و بازدید و صله رحم است. ▫️یکی از زمان‌های اجابت دعا هم هنگام"شادی" است. ▫️در دورهمی شب بلند سال، برای سلامتی بیماران، برای رفع گرفتاری مؤمنان، برای باز شدن گره‌های زندگی و از همه مهم‌تر برای فرج مولا حجت بن الحسن عجل الله فرجه الشریف، دعا کنیم. پ.ن:ویدیو تصویر نگارگری ویژه شب یلدا @zemzemh60
اظهارنظرهای بدون تخصص ✍🏻 زهرا کبیری پور در تدریس درس شیعه‌شناسی بخشی را برای بحث درباره‌ی موانع گسترش تشیع قرار دادم. در این دوره و در کلاسی که الحمدلله ملاک سِنی ندارد، من فقط تیتر درس را نوشتم و مشغول به گفتگو شدیم. باید دل پُر دردشان را از تذکرهای نا به جا و وجود آدم‌های اشتباهی در جایی اشتباهی‌تر می‌شنیدید. پیچیدگی‌هایی که ما در مذهب تشیع آن‌ هم در فروعات آن قرار دادیم مانع دیده‌ شدن جاذبه‌های مذهبمان شده است. اینکه هر غیرمتخصصی به خودش اجازه می‌دهد در اموری که تخصصی ندارد نظر داده و دخالت کند، گاهی به کارها آنچنان گره‌ای می‌اندازد که با دست که نه، با دندان هم باز نمی‌شود. به عنوان مثال در بحث امر به معروف، باید این را بپذیریم که این فرع، کاری تخصصی است. همان‌طور که حج را متخصص آن به ما می‌آموزد، مقدمات جهاد را از متخصص می‌آموزیم، نماز را، روزه را یادمان داده‌‌اند. باید نحوه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را یادبگیریم. باید برویم رو به روی متخصص آن بنشینیم و زیر و بم کار را از او بی‌آموزیم. به‌ویژه در بحث چالشیِ حجاب که این روزها نُقلِ محافل تمام متدینین شده است، باید آموزش ببینیم که چگونه یک جوان را از این خواب بیدار کنیم، نه اینکه خدای نکرده به جای بیدار کردن آن جوان، آن را به کُما ببریم و کار را خیلی سخت‌تر کنیم. باید مذهب را به یک لقمه‌ی لذیذ تبدیل کنیم. باید نه آنچنان پیرایه به او بدهیم که کار را دشوار و تحملش را سخت کنیم و نه آنقدر شاخ و برگ‌هایی اضافی به او داده و آن را آنچنان پیچیده کنیم که فهمش آسان نباشد. ‌ @AFKAREHOWZAVI
وقتی که تو آمدی ✍🏻 زهرا کبیری پور بی‌تردید یکی از باشکوه‌ترین لحظات تاریخ، در ماه رجبِ سی سال پس از عام الفیل اتفاق افتاد؛ همان لحظه که در بُهتِ زائران و طواف‌کنندگان خانه‌ی خدا، دیوار کعبه شکافته شد و مادر شما وارد آن مکان مقدس شد و خشت‌های دیوار مجدد به هم پیوست. ماجرایِ تولد شما را یزید بن قعنب این‌طور تعریف می‌کند که، من و عباس بن عبدالمطلب و گروهی از خاندان عبدالعزی در مقابل خانه‌ی خدا نشسته بودیم که یکباره دیدیم فاطمه بنت اسد، در‌حالی‌که باردار بود و نُه ماه از مدت حمل او می‌گذشت و دچار درد زایمان شده بود، نزدیک کعبه شد و به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا!‌ من به تو و پیامبران و کتاب‌هایی که از جانب تو فرستاده شده‌اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم و باور دارم که او این خانه‌‌ی عظیم و والا را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم دارم سوگند می‌دهم که وضع حمل مرا آسان کنی. یزید بن قعنب در ادامه‌ی نقل ماجرای تولد شما می‌گوید: در این هنگام دیدم دیوار پشت کعبه شکافت و فاطمه وارد کعبه شده و از چشمان ما ناپدید شد و دیوار مجدداً به هم پیوست. برخاستیم که قفل در خانه‌‌ی کعبه را باز کنیم، قفل باز نشد، متوجه شدیم که این اتفاق به فرمان خدا رخ داده است. پس از چهار روز فاطمه از خانه‌‌ی کعبه بیرون آمد و درحالی‌که نوزادش را روی دست داشت، گفت: من بر زنان گذشته‌ی تاریخ برتری پیدا کرده‌ام، زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت می‌کرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود و مریم دختر عمران آن شاخه‌ی خشکیده‌ی خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد؛ ولی من وارد خانه‌ی خدا شدم و از میوه‌ها و نعمت‌های بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چرا که او بلند مرتبه است و خداوندِ علیِ اعلیٰ می‌گوید: نام او را از نام خودم مشتق ساختم. او را به آداب و اخلاق خودم تربیت کردم و از علوم پیچیده خود آگاهش نمودم او کسی است که بت‌ها را در خانه‌ی من می‌شکند و بر بام خانه‌ام اذان می‌گوید و من را به مجد و بزرگواری یاد می‌کند. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او فرمان برد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و فرمانش نبرد.* اما از اینجای لحظه‌ی باشکوه تولد شما را دوست دارم من روایت کنم. اهل مکه در کوچه‌ و بازار ماجرای تولد شما را نقل می‌کردند. زن‌ها از عظمت ولادت شما و از شکوه تولدتان در تعجب بودند. خیلی‌ها به کعبه می‌رفتن تا از نزدیک جای شکاف را ببینند. از همه خوشحال‌تر اما پدر شما بود، که شکوه تولدتان قریشیان بدطینت را هم، در حیرت فرو برده بود و پدر شما جناب ابوطالب، بزرگِ هاشمیان، این بُهت و حیرت را در چشمان آن‌ها می‌دیدید و بیشتر از قبل به بزرگی خدا ایمان آورده بود. و چه افتخاری بالاتر از اینکه نام فرزندش را هاتفی از طرف خدا ندا داده باشد. دوست دارم تصور کنم که ابوطالب طَبقِ شیرینی به دست در کوچه‌های مکه تولد شما را به گوش تمام آن‌هایی که خودشان را به نشنیدن زده بودن می‌رساند. مگر می‌شود چنین شکوهی را فریاد نکرد. خواهران و برادران شما هم دور گهواره‌ی شما جمع شده بودن و کودکی را نگاه می‌کردند که در کعبه متولد شده است. کودکی نورانی که از همان لحظه‌ی تولدش به همه ثابت کرده بود که علی‌ست و با همه تفاوت دارد. خانم‌های همسایه رو به روی مادرتان نشسته بودن و چهره‌ی پر از آرامش مادرتان را نگاه می‌کردند و دوست داشتن درباره‌ی این چهار روز از او سؤال کنند. همه کنجکاو بودن بدانند در آن چهار روز در کعبه چه گذشت. یک روز چقدر توصیفات دارد کجای مکه را در آن روز توصیف کنم از کجای مکه بگویم که حق مطلب ادا شود چند کلمه‌ی دیگر اضافه کنم تا توصیف ولادت شما و شکوه میلادتان کامل شود. این کلمات عاجزند و قلم عاجزتر خوش آمدید به دنیا مرد فاطمه بابای حسن، حسین و زینب منابع: *محمد بن فتّال نیشابوی، روضه‌ الواعظین، قم، رضی، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص ۷۶. ابی محمد الحسن بن محمد دیلمی،‌ مؤسسه اعلمی بیروت، ص ۲۱۱. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه ج۱، ص ۵۹. شیخ طوسی، امالی، ص ۸٠، ۱۳۱۳. شیخ صدوق علل الشرایع، ص ۵۶. صابری یزدی،‌ علیرضا، هزار حدیث در فضائل امام علی(علیه‎ السلام)، ترجمه: محمد رضا انصاری محلاتی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸٠، صفحات ۳۱ و ۳۲. ‌ 💠@Delneveshteeee ‌‌‌
هدایت شده از یادداشت‌💌✍
. امروز دختر نوجوان دوستم را به خروارها خاک سپردیم. از همه دوستان تقاضا داریم که با خواندن ، روح پاک دختر عزیزمان را به درگاه الهی بسپارند. امید که دعای شما عزیزان، آرامش و رحمت الهی را برای او به ارمغان آورد و نوری در مسیر ابدی‌اش باشد. خداوند روحش را در بهشت برین و رضوان الهی جای دهد و به خانواده و مادر داغ‌دارش صبر زینبی(سلام‌الله‌ عليها) عنایت فرماید. ▪️نماز لیله‌الدفن "حسنا بنت محمد" @zemzemh60
🔆 هم اکنون در حال برگزاری؛ ✨ نخستین همایش ملی "پدیدارشناسی آرایش‌های نوظهور و تأثیر آن بر زیست عفیفانه" به زودی روایتی از غساله‌های مشهدی خواهم نوشت... منتظر باشید @zemzemh60
انحرافات فکری سال ۱۳۶۰ به مدرسه پسرانه منتقل شده بود. کادر مدرسه نیمی خانم و نیمی آقا بودند. مدیر مدرسه آقایی مودب با ظاهری مذهبی بود. او به خاطر بارداری‌اش، معلم سیار بود و بیشتر کارهای دفتری را انجام می‌داد. بعد از یه مدت متوجه رابطه‌ای بین مدیر و دو تا از معلمان خانم شد. تعجب کرده بود که چرا مدیر با این خانمها که همسر دارند رابطه برقرار کرده است. در همین روزها به نامه‌ای که مدیر در جایی پنهان کرده بود، دست پیدا کرد. محتوای نامه اظهار علاقه به یکی از معلمین خانم بود. نامه را به معاون مدرسه نشان داد و با مشورت ایشان، جریان را به مدیر کل آموزش و پرورش استان اطلاع دادند. بعد از چند روز، مدیر کل با چند نفر از معاونین به مدرسه آمدند. با آمدن آنها همه‌ی کادر مدرسه از مسئله باخبر شدند. یکی از خانمها اقدام به خودکشی کرد که کادر خانم متوجه شدند و نگذاشتند. با صحبت‌های آن دو خانم، متوجه شدند مدیر مدرسه عضو انجمن حجتیه است و قصدش ایجاد گناه و فساد برای نزدیک شدن ظهور است. در همین بین، او و معاون و دیگر معلمین، متوجه شدند نیمی از کادر ناحیه ۵ آموزش و پرورش استان عضو انجمن حجتیه هستند و با پیگیری‌های لازم، باعث اخراج آنها از سازمان آموزش و پرورش شدند. و حالا بعد از گذشت ۴۶ سال از انقلاب آنها همچون موریانه در همه جای کشور، تز فکری منحرف خودشان را القاء می‌کنند. 🖋 چمن‌خواه @noonvalghalam1 @zemzemh60
ما دهه شصتی‌ها ‌ بوی گل سوسن و یاسمن آید؛ خمینی‌ ای امام، خمینی‌ ای امام؛ ایران ایران ایران! رگبار مسلسل‌ها؛ هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید؛  آمده موسمِ فتح و ایمان؛ این نغمه‌ها با جان و دل ما دهه شصتی‌ها گره خورده است. نسلی که از همان ابتدای سال تحصیلی، چشم انتظار بهمن و دهه‌ی فجر بودیم. مراسمات جشن‌ دهه‌ی فجرِ ما دهه شصتی‌ها، با هیچ دوره‌ی دیگری قابل مقایسه نیست. از ماه‌ها قبل تدارکات و برنامه‌ریزی‌ها در مدرسه آغاز می‌شد. هر سال کلاس به کلاس مسابقه‌ی روزنامه‌دیواری برگزار می‌شد. هر کلاسی که بهترین تزئینات را با کمترین هزینه‌ها انجام می‌داد، برنده اعلام می‌شد. مثل این دوران نبود که وسائل تزئینات، حاضر و آماده باشد و این حجم از امکانات وجود داشته باشد. ما تمام تزئینات کلاس را با کمک یکدیگر و در یک کار گروهیِ سرشار از همدلی درست می‌کردیم. چه کسی می‌تواند زیبایی و همدلی را در تزئینات کلاسمان فراموش کند؟! هر تکه از آن با دستان خودمان و با همکاری یکدیگر ساخته شده بود. وقتی کاغذهای رنگی را با دقت تا می‌کردیم و شکل می‌دادیم، حس و حالی عجیب وجودمان را پر می‌کرد. باز کردن هر کاغذ و دیدن ریسه‌های رنگی، شادی و لذت وصف‌ناپذیری به همراه داشت. از روزها و هفته‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کردیم که چه ایده‌ای برای تزئین کلاس داشته باشیم. خاطرم هست یک سال با نی‌های نوشابه‌یِ رنگی و ساده، توانستیم پرچم ایران را در ورودی کلاس به شکل پرده درست کنیم که بسیار جذاب و دیدنی شد و آن سال ما برنده‌ی مدرسه اعلام شدیم.  یک بخشی از وقت‌مان صرف درست‌کردن روزنامه دیواری می‌شد. روزنامه‌دیواری‌ها دنیایی از خلاقیت و همکاری بودند. هر کس گوشه‌ای از کار را به عهده می‌گرفت؛ یکی مسئول جمع‌آوری مطالب، دیگری مسئول خرید وسایل و آن یکی خطاط می‌شد. یادم می‌آید یک سال، به پیشنهاد من، به جای رقابت بین کلاسی، تصمیم گرفتیم همگی با هم همکاری کنیم و بهترین روزنامه‌دیواری مدرسه را بسازیم. طرح‌مان، طرح برج آزادیِ پازلی بود. هر گروهی مسئول نوشتن مطالب روی تکه‌ای از پازل شد. روز بعد، تکه‌ها را به دیوار چسباندیم و روزنامه‌دیواری بی‌نظیری خلق شد. دهه‌ی فجر برای ما بوی کاغذ رنگی، پرچم ایران، بادکنک و هزاران حس خوب دیگر می‌داد. ما دهه شصتی‌ها، با دستان خود، مدرسه‌های رنگ و رو رفته‌مان را به تابلویی از زیبایی و امید تبدیل می‌کردیم و شور و شوق پیروزی در تک تک لحظاتمان جاری بود. ✍🏻 زهرا کبیری پور 💠@Delneveshteeee @AFKAREHOWZAVI
نوروزهایی دور، دل‌هایی نزدیک ✍🏻 زهرا کبیری پور نوروزهای گذشته را که به یاد می‌آورم، عطر دلنشین بهار و صدای خنده‌های کودکانه در ذهنم زنده می‌شود، صداهایی که حالا دیگر در هیاهوی زمان گم شده‌اند. روزهایی که خیابان‌ها پر از شور خرید بود، از شوق لباس‌های نویی که تا دم عید زیر بالش می‌گذاشتیم تا خوابشان را ببینیم. نوروز برایمان جادویی بود، فصل شکوفایی دل‌ها، زمانی که خانه‌ها از گرمای دیدار لبریز می‌شد و دستان پرمهر بزرگ‌ترها بر سر کودکان نوازشگرانه می‌نشست. لذت نوروز در آن روزها به چیزهای ساده‌ای گره خورده بود. پیک‌های شادی که در روزهای آخر اسفند به دستمان می‌رسید و با شوق ورق می‌زدیم، بی‌آنکه نگران تمام شدن تعطیلات باشیم. حل کردن معماهای رنگارنگش، کشیدن نقاشی‌هایش و چسباندن برچسب‌های کوچک، همه و همه بخشی از شادی بی‌پایان آن روزها بود. چه دل‌نشین بود روزهایی که تکلیف مدرسه هم رنگ و بوی بازی و تفریح داشت! اما امروز، نوروز دیگر رنگ و بوی گذشته را ندارد. آن کودکانی که برای آمدن عید بی‌تاب بودند، در ازدحام روزمرگی‌های بزرگسالی گم شده‌اند. دید و بازدیدهای طولانی جای خود را به پیام‌های کوتاه داده و سفره‌های هفت‌سین، دیگر آن گرمای دیرین را ندارند. لباس‌های نو دیگر آن‌چنان که باید دل را نمی‌لرزانند و هیجان شکستن تخم‌مرغ‌های رنگی روی سر خواهر و برادر، به لبخندی محو بدل شده است. با این حال، هر سال که نوروز از راه می‌رسد، حسی آشنا در دل‌ها جان می‌گیرد؛ چیزی میان دلتنگی و امید. شاید برای روزهایی که از دست رفته‌اند، شاید برای فرصت‌هایی که در راه‌اند، و شاید برای آن کودک درون که هرگز به‌طور کامل خاموش نمی‌شود، بلکه در لابه‌لای خاطراتمان پنهان می‌ماند. بهار هرسال از نو می‌آید و یادآوری می‌کند که زندگی، چرخه‌ای از تکرار لحظات است، حتی اگر هر تکرار، اندکی از معصومیت ما را با خود ببرد. تعطیلات نوروز، شاید دیگر طعم کودکی را نداشته باشد، اما همچنان عطر شکوفه‌ها را با خود می‌آورد و دل را نرم می‌کند. شاید این، بزرگ‌ترین معجزه‌ی نوروز باشد: فرصتی برای زنده شدن دوباره، برای روییدن در دل روزمرگی‌ها. کاش آن نزدیکی دل‌ها و لذت ناب روزهای دور، هیچ‌گاه رنگ کهنگی نمی‌گرفت. ‌ 💠@Delneveshteeee @AFKAREHOWZAVI
‌‌‌ استپ استپ ✍🏻 زهرا کبیری پور بازی‌های بچگی‌مون رو خاطرتون هست. یادش بخیر، وقتی نفس‌نفس می‌زدیم و دیگه انرژی‌مون تموم می‌شد، با داد زدن «استپ، استپ!» یا «موچم، موچم!» بازی رو متوقف می‌کردیم تا یه نفسی تازه کنیم و دوباره برگردیم به رقابت. اون لحظات کوتاه استراحت، دقیقاً مثل یه فرصت طلایی بود تا انرژی جمع کنیم و آماده‌ی ادامه‌ی بازی بشیم. الان هم، اون پالس‌ها و حملاتی که دشمن به سمت ما می‌فرسته، من و یاد همون بازی‌های بچگی می‌ندازه. اما باید بدونیم که «آتش‌بس» فقط یه وقفه‌ی کوتاهه، نه پایانی بر نبرد. درست مثل اون استراحت‌های کوتاه تو بازی‌ها که ما رو برای ادامه‌ی مبارزه آماده می‌کرد، آتش‌بس هم فرصتیه برای بازسازی قوا و آماده شدن برای ادامه‌ی راه. ما با اراده‌ی محکم و اتحاد ملی‌مون، قطعاً پیروز نهایی خواهیم بود. همون‌طور که تو فرهنگ ایرانی _ اسلامی‌مون، مقاومت و ایستادگی مقابل ظلم ارزش بالایی داره، مطمئنیم که جمهوری اسلامی ایران با اقتدار و حکمت، دشمنان رو ناکام خواهد گذاشت و پیروزی نهایی از آن ماست. ‌‌‌‌ 💠@Delneveshteeee