eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
729 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. . ✍صدیقه عالی‌پور نوای بانگ جرس در صحن سرای خورشید هشتم نواخته شده است،خبری درراه است ،آسمان خانه پدری بی تاب با دست بر سر خود می کوبد ،اشک می ریزد ،خون گریه می‌کند ،زمین از این کارشگفت زده شده است. می دانی چرا؟ زمین درانتظار هله وشادی آسمان خانه خورشید هشتم بودنه گریه وغم باید برای مولود هشتم ستارگان آسمان را چراغانی می کردند،اما انگار نظم شادی به هم ریخته شده است ،و انگار باز آهویی در دل جنگل اسیر صیادی شده است ،وانگار باز پدری پسرش را به میدان رزم خدمت فرستاده است ،همه به گوش،منتظر بانگ جرس ایستاده اند،خانه زادی که زندگیش را مرهون لطف امام رئوف می دانست،از دل زمین به آسمان پرواز کرده است ،وچون فرزندی به آغوش پدر رئوفش در میعادگاه الهی رسیده است. نمی دانم از لطف امام رئوف بگویم یا مهر فرزندش که دل در گرو محبت او داشت ،زمانی به جلوه وجبروت ریاست رسید،اول به خانه ی پدری آمد ،تا اذن خدمت بگیرد ،وروزها در پی هم گذشتند،پسر به هوای پدرمی آمد واین آمدن همه درگرو براتی بود ،چون برادرانش حاج قاسم ،شهیدرجایی وبهشتی وامثال ذلک خواسته ای در دل داشت،آن هم از پدری که کریم بود،رئوف بود ،وبدون چشم داشت هدیه می کرد . شاید با خود بگوییم مگر این خواسته چه بود ،که پسر عاشقانه گرد خانه پدرمی گشت واین سری است که از سیره علوی وحسینی به این پسر رسیده بود ،چرا که از سلاله پاک سادات بود ،ودلش در گرو مهر رضوی وجودش مرهون لطف وکرم کریم بود. آری او فرزند ومقلد امام روح الله بود ،وجودش به ذکر الله اکبر تجلی پیداکرده بود،لحظه ای آرام وقرار نداشت ،انگار خود را برای مهمانی ودیدار یارانی که هم چشم انتظارش بودند ،آماده می کرد، واین چه سری عاشقانه ای است از خانه پدری که همه به آنجا می آیند . بگذار تا بگویم اشک معجزه می کند ،می گویی چه طور ؟ شهید محسن حججی را یادتان هست که درحرم رضوی آسمانی شد ،واین سیره مقلدان امام روح الله ست که سرنوشتشان چیزی جز شهادت نیست ،واما چه جایی وچه کسی برات شهادتشان را امضاء می کند؟؟ لحظه ای دل را به گوشه و کنار پنجره فولادی رضوی می برم نواهای عاشقانه میاد ،صدایی آشنا شهید زاهدی فراست که زمزمه کربلایی شدن وإربا إربا شدن می کند ،اما مگر این زمزمه قطع می شود یا کم دوباره جلو می روم سیدی عزیز ،می گوید پدرا مارا دریاب که به طلب آمدم ، که پاسخم دهی ،راهیم کنی ،مهمان صحن سرای حاج. قاسم ومحسنم کنی . چه زیبا پدر پاسخ داد،ودر ایام شادی خانه اش ،بهترین تحفه را به پسر داد،که اونیز از جام عشق الهی سرمست شود،وباید گفت چه زیبا تحفه ای است که رضا دهد ،امضای شهادت به خادم الرضا دهد. @AFKAREHOWZAVI