eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
723 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
185 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. هادی نور ✍نجمه صالحی مسیر اسلام از سقیفه تغییر کرد و جامعه اسلامی دارای دو دستگی شد؛ رویداد غدیر فراموش شد یا عده‌ای خود را به خواب زدند که به یاد نیاورند! با وجود آن‌که غدیر آخرین اقدام نبی(ص) برای اعلام وصایت علی(ع) بود و اتمام حجت برای اثبات ولایت! دیوار انکار را چیدند و در پس آن پنهان شدند! در این میان، ائمه (ع) که مصباح الهدی هستند و در تلاشند که نوری شوند برای راهنمایی بشر، برای یادآوری مهم‌ترین رویداد عصر نبوی، یعنی واقعه غدیر خم، تلاش بسیار کردند و هر یک از این انوار مقدس، حرکت سازنده‌ای انجام دادند که در راستای تلاش پیشوای قبلی و چه بسا تکمیل کننده‌ آن بود! امام هادی (ع)، دردانهٔ ابن‌الرضا(ع) نیز با اقدامات مختلف، در راه روشنگری و هدایت بشر تلاش نمودند و احیاء واقعه غدیر خم یکی از فعالیت‌های مثبت ایشان بود. زیارت غدیریه یا زیارت امیرالمومنین(ع) متنی است استوار و فصیح که از پیشوای دهم (ع) نقل و امر شده است در هر زمان و هر مکان‌، به‌ویژه در روز عید غدیر خوانده شود. این زیارت، مطالبی از فدک، از رشادت‌های تاریخی امیر المومنین علی(ع) و فداکاری‌های آن حضرت در راه دین اسلام را بیان کرده است. از جمله: جنگ بدر، احزاب، اُحد، جنگ حُنین، صفّین، جمل، نهروان و...   خوب است در این روزها که ایام سُرور آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، بخوانیم این زیارت پر محتوا را! ☘🕊 میلاد خیرالورا، دردانهٔ ابن الرضا، کهف التقی، امام هادی علیه السلام، تهنیت!🍀🕊 @AFKAREHOWZAVI
. انتهای صحن غدیر ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد پیچیدیم داخل خیابان، ترافیک بی‌داد می‌کرد. از لابلای درختان کم‌کم گنبد طلایی امام رضا(علیه‌السلام) پیدا شد. تلفن، پشت تلفن، آقا فیش غذای ما را نگه دارید، ما تو ترافیک گیر کردیم. طبق عادت بلند بلند شروع کردم به دعا: خدا کنه غذای حضرتی چلو گوشت باشه، خوش‌مزه‌ترین غذای دنیا همینه. آدم تا یکسال شارژ میشه. مادرم هم پشت حرفم را گرفت: ایشالا، منم دلم هوس کرده، به بار خوردم مزه‌ش، هنوز رو زبونمه. شلوغی خیابان، داشت وقت کشی می‌کرد. ما طبق ساعت نیم ساعتی دیر کرده بودیم. همسرم با کلافگی گفت: ببین حالا می‌رسیم. هرچه از دوست رسد نیکوست. این بار توی دلم گفتم: مگه قرار نبوده ما نمک غذامون رو هم از شما بخوایم؟ منم طبق همین حدیث، روم میشه هرچیزی رو ازتون بخوام. با هول و هیجان رسیدیم به انتهای صحن غدیر. دوستان منتظر ما بودند. فیش‌ها به دست‌مان رسید. وقتی از گیت رد شدیم. نفس عمیقی کشیدیم. طبق رسم حرم، خادمان با کمال محبت و ادب، جلو آمدند. از توی بقشاب بقیه زائران غذا را می‌شد تشخیص داد. توی گوش مامانم گفتم: دیدی امام رضا صدامون رو شنید؟ فیش را گرفتند. چلو گوشت را گذاشتند جلوی ما با ماست رضوی. بعد از ما دو میز دیگر هم پر شد. مشغول خوردن و شرب مدام بودیم که غذای بغل دستی هواسمان را پرت خودش کرد، غذای او جوجه کباب بود؛ غذای دو میز بعد از ما هم. چشم‌ها به هم گره خورد. انگار این چند پرس را امام رضا برای ما کنار گذاشته‌بود. باز هم حرف دلم را بلند گفتم: وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ... @AFKAREHOWZAVI