«مسافر راه دور»
✍طیبه فرید
بعد از نماز ظهر از درخت انار توی باغچه دوتا شاخه ضخیم بریدم، آقا مصطفی پایش را گذاشت روی پدال و بتاخت رفتیم، خارهای شاخه انار و جوانه های کوچک سبزش را جدا کردم. خار کوچکی نشست توی دستم، یادم افتاد به دوخت و دوزهایی که نیمه کاره مانده بود.فرصت نشد لباس زهرا را برای عید کامل کنم. فقط یک روز زمان داشتم، به خودم گفتم فردا را می مانم خانه، لباس را تمام می کنم، بعد از نماز صبح شروع می کنم و تا عصر تمامش می کنم، پوشیدن لباس نو در نوروز سنت پیامبر (ص) است. شب هم برای تحویل سال می رویم حرم...
اما بعد از یک تلفن کوتاه همه چیز عوض شد.تا شب زمان خالی نماند، لباسی دوخته نشد، حرم نرفتیم!چون اراده خدا با اراده ما فرق داشت، قدرت او غلبه داشت.
کلی برنامه چیده بودیم اما درست چند ساعت مانده به سال جدید او تصمیم دیگری گرفته بود!
درِ آهنی با صدای قیژ کشداری باز شد،زن قدکوتاه ریزنقشی که صورتش پر از لکه بود و چشم های عسلی روشنی داشت،آمد داخل.
همانطور که زیر چشمی مرا می پایید رفت سمت میز کنار دیوار و حبه های سفید و براق کافور را با فشار ته قوطی گرد فلزی پودر کرد.عطر کافور توی فضا پیچید...
_چکاره شی؟
_خاله بزرگمه...
_خدا رحمتش کنه.
_ممنون
_اینکه سفیده کافوره! همه فکر می کنن نمکه،! اون سبزه هم سدره.
_روی وسایل میتمون تربت بوده، ولی جامونده!
زن داخل قوطی فلزی گرد را نشانم داد.
_ اینا تربت امام حسین،اینجا خودمون داریم.
دوباره در آهنی با قیژ کوتاهی باز شد و زن میانسالی با روپوش سفید و چکمه بلند مشکی با مقنعه سیاه از در آمد تو. از سر و وضعش پیدا بود او هم غساله است.
با صدای کشیده شدن دو صفحه آهنی روی هم توجهم به ریل های سفیدی جلب شد که تا پیش از آن تصور می کردم یک میز فلزی کرم رنگ باشد، صفحه ای که با ریلی روی صفحه زیری خود با یک اشاره دست حرکت می کرد وکاور حامل جنازه را از حفره چهارگوش توی دیوار سردخانه به داخل فضای غسالخانه می فرستاد.
صفحه روی ریل که ایستاد از روی حجم زیر کاور سبز شناختمش.چه لحظات عجیبی! این اولین بار بود که او را بدون روحش می دیدم. غساله زیپ کاور را که کشید رفتم نزدیکش،انگار خوابیده بود،خواب عمیق. صورتم را نزدیک گوشش بردم و گفتم:
_سلام خاله جان، خوبی الحمدلله؟!
ملت غافلگیر شدن سر سال نویی! چه وقت رفتن بود؟ نمی دونم چرا فکر می کنم می خواستی تمام تنهایی های این سال هارو با این موقع رفتنت تلافی کنی!
توروحت صلوات...
غساله میانسال بسم اللهی گفت وشلنگ سبز آب گرم را گرفت روی سر خاله و گفت: خانم خیس نشی....
از سنگ غسالخانه فاصله گرفتم، پیرزن برای عید گیس های سفیدش را رنگ کرده بود. شروع کردم سوره ملک و مستحبات تکفین را تا جایی که فرصت بود از روی مفاتیح خواندم... خاله داشت می شنید.
غساله با سلام و صلوات شروع کرد به شستن.با یک سطل پر از آب و سدر. توی چشم بر هم زدنی رسیده بود به حنوط...(کافور کشیدن به مواضع هفت گانه در سجده) از پیشانی اش شروع کرد با سرعت کافور و تربت را می کشید.
یادم افتاد به جملات امام که گفته بود :«الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا»(مردمان در خوابند، وقتی می میرند بیدار می شوند)
او حالا بهتر از همه آدم های توی غسالخانه داشت حرف ها را می شنید و مکنونات قلبی آدم ها را می دید،از خواب بیدارش کرده بودند،سبکبال شده بود!
بیدارش کرده بودند و بعد از این بیداری راه برگشتی برایش وجود نداشت! پشت درهای خروجی این عالم، گیرِ مناسک آخر بود. اعمالی که ما خواب ها به آن می گوییم کفن و دفن! تنها مراسمی که خواب ها برای بیدارها می گیرند.
مستحبات تمام شد.
تکفین هم....
خداحافظی کردیم. او باید می رفت سردخانه و منتظر می ماند تا ظهر که همه فامیل، که رفتنِ نابهنگامش توی ذوقشان زده بود جمع می شدند و او را تا کنار قبر مشایعت می کردند!
او هیچ فرقی با بقیه نداشت، لباس نو، خانه نو، حس و حال نو.....
تنها فرق مسافر راه دور روایت با بقیه آدم ها پریدنش از خواب عمیق بود و دو تا شاخه تر اناری که در بغلش بود.
اولین صبح سال در کنار یک آدم بیدار احسن الحال بود....
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
Fatlavi-Ahmad-Dua-Iftitah (1).mp3
41.86M
دعای #افتتاح
✍ سیده موسوی
با ورود ماه #رمضان از مناجات زیبایی شعبانیه وارد دعای #افتتاح میشویم.
دعایی که کلمه کلمهاش جوارح ما را زنده میکند. ستایش معبود را چه زیبا به ما تعلیم میدهد و آشنا میکند.
از همه مهمتر با دعای افتتاح رمضان مهدوی را تجربه کنیم.
یکبار هم شده معنای آن را بخوانید، واقعا زیباست.
«پروردگارا با تمام گناهانی که مرتکب شدم، در این ماه توفیق معرفت، اخلاص در بندگی و زبانی که همیشه تو را به حق ستایش کند عطا فرما»
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹🌹
آن قدر از رویِ ماهِ یار خود دوریم ما
که برای دیدنش مشتاق بر گوریم ما
میل بر این روزگار زندگانی نیست لیک
چند روزی از برای مرگ مجبوریم ما
قوتِ ما دیوانگان اشک است میخواهی بچش
عالم و آدم خبر دارند که شوریم ما
دامنت را از میان دست ما لطفا مکش
وصلهایم اما یقین داریم ناجوریم ما
گرچه از آلات لهوِ عالم دنیا شدیم
لیک از مولا فقط خواندیم، تنبوریم ما
هیچ کس ما را نخواهد دید در روز جزا
چون که زیرِ سایهای از لمعهی نوریم ما
جز نجف جایی ندارد ارزش دیدن اگر
خواستی بر ما نمایان کن ولی کوریم ما
جای ما روی ضریح توست نه روی زمین
روزگاری خلق میفهمند انگوریم ما
#مهتا_صانعی
#رمضانالمبارک
💠 @shaeranehowzavi
🌙 رجعت به ابدیت
✍️زهرا سعادت
نمیدانم چه سرّ مگویی در این ضیافت الله نهفته است که ناخودآگاه به یاد اعمال و صحرای محشر و.... خواهی افتاد.
ضیافتی که با تمرین اخلاص در اولین قدم عبد شدن در آمیخته تا نه برای پاکسازی اعضا و جوارح و... بلکه صرفاً اطاعت امر بی چون و چرا از پروردگار، تو را صائم سحر تا افطار و قائم عبادات میکند.
درست در لحظاتی که نابترین طعم بندگی را تجربه میکنی دیدن و شنیدن تجربه پژوهشگرانه مرگ و سفر به دیار ابدی تلنگری به دل و جان روزهدارت میزند تا با تک تک سلولهای بدن دور مانده از لذات مادی، ذکر "انّا لله و انّا الیه الراجعون" را درک کنی!
رجعت به خدایی که هر بندهای را با شیوه خودش، فرا میخواند!
جالبترین برداشت از تجربه.گران زندگی پس از زندگی، منحصر بهفرد بودن رجعت هر عبد به دیار باقی است!
آری هر چه درک بندهای از این رجعت قویتر باشد مسیر هموارتر و جذابتری تجربه خواهد کرد!
کاش به برکت این ضیافت، در زمره انفاس مطمئنهای قرار بگیریم که رجعت به معبودشان"راضیه مرضیه" است ...
همان افرادی که "فادخلی فی عبادی"
لذت جنت خاص الهی را میچشند!
#زندگی_پس_از_زندگی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
برخیز برای اجرای فرمانش
✍مرضیه قاسمی با ارسال یادداشتی به نویسندگان افکار بانوان حوزوی پیوست
خستهام و بیرمق! کتابهایم را میبینم که روی زمین افتادهاند؛ صفحات بعضیها باز و بعضیها بستهاند! هیچکدام را نتوانستهام بخوانم! این بیحوصلگی کلافهام کرده و احساس بیهودگی هم با آن عجین شده! این همه کتاب نخوانده و من که پلکم از گریه متورم است و نای کتاب خواندن ندارم آنقدر که گریستهام.
نگاهم روی کتاب جهاد تبیین ایستاد که میان کتابها افتاده! از نگاه کردن به آن خجالت میکشم! من کجا و جهاد کجا؟
او از من انتظار دارد مجاهد باشم و من در زندان نفس خود هنوز اسیرم! چه بسیارند مثل من شرمگین از بیفایدگی و چه بسیارند کسان دیگر که افتخارشان جهادشان است حال آنکه آنها هم اسیر همین احساس افتخارند و اوست که گرفتار مانده میان ما! میانِ قومی که مجاهدت لقلقه زبان آنهاست!
نگاهی به ساعت دیواری انداختم، عقربهها به ساعت چهار عصر نزدیک میشدند، قلبِ بیتابم مشتاق به سینهام میکوبد! یاد او مرا آرام کرد! نگاهش، صدایش و همهی چیزهایی که مربوط به او میشد، ساحلی بود برای موجِ پریشانیام .
تلویزیون را روشن کردم و شبکهی مورد نظرم را تنظیم، همهمهی مردم آنجا و اشتیاقی که در صدایشان بود حسرتی شد در سینهی من که چرا آنجا نیستم؟
《خونی که در رگ ماست،هدیه به رهبر ماست》
سیمای نورانی او مقابلم بود، آن نگاه دلنشینِ ربانی آیهای الهی بود برایم و چشمانش مصحف قرآن که از آن میخواندم:"لاتَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ " از رحمت الله نا امید نباشید!
بی گمان بودنش و داشتنش رحمت خدا به ما بود و ما چه ناسپاس بودیم همیشه! فقط شعار گفتیم و هیچ کاری نکردیم! و حالا او تنهای مظلوم مانده در غبار فتنهها و خصومتهای حرامزادگانی که خار چشمشان شده است!
راستی چند اثر از افکار این حکیم خواندهایم؟! کتابهایش به چاپ چندم رسیدهاند؟! چقدر از آنها استقبال کرده، خریده و خواندهایم؟! چند سخنرانیاش را مو به مو شنیدهایم و تحلیل و عمل کردهایم؟! مبانی تفکر اسلامی و سیاسی او چیست؟! منظومهی فکریاش چگونه است؟! آیا میتوانیم ولایت او را بر پایهی استدلال برای مخالفانش ثابت کنیم؟! با خودم زمزمه میکنم چه قدر غریب است! شاید شناخت حجم غربت او آغازی باشد برای زیباترین تحولِ تاریخ درون ما و رهایی از بیهودگیای بسیار تاریک!
برادرم! خواهرم! برخیز! برخیز و امیدوار باش به روشنای سبزِ آینده، امیدوار به طراوتِ بهار ایران! برخیز و بدان که این فرمان اوست!
*سوره مبارکه زمر؛ آیه ۵۳
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
بهار همدلی
✍نجمه صالحی
مثل هر سال با قدمهایی ساده و مهربان آمد اما این بار همزمان با بهار طبیعت. ماه بیهمتا، ماه دعا، ماه عنایت، ماه هدایت، ماه تلاوت، ماه شهادت، ماه ولایت، ماه طهارت و ماه سعادت از راه رسید.
در نوروز که دید و بازدیدها رونق گرفته، ماه رمضان آمده و سفرهی مهمانی خدا را گسترده اما سفرههایمان حال و هوایش در شلوغیهای این دنیای پر سر و صدا کمرنگ و روزهداریها کمرنگتر شده است.
سال اولیهای کمی هستند که روزه میگیرند. جوانها به بهانههای مختلف از روزه گرفتن طفره میروند. شاید قبلا در ماه رمضان سؤال متداول این بود چرا روزه نمیگیری؟! ولی این روزها سؤال اغلب افراد این شده که چرا روزه میگیری؟ گاه از سر دلسوزی در میآیند و تجویز هم میکنند که دختر روزهاولی روزه نگیرد و به فکر سلامتیاش باشیم!
این بیتفاوتی نسبت به فوائد و فضایل این ماه، در واقع غفلت و افول سرمایه اجتماعی و انسانی است. روزهداری یک هنجار مذهبی، فرهنگی و قانونی است و روزهخواری در فضای عمومی نابهنجاری؛ اما به تدریج یکی از با ارزشترین شعائر دینی رنگ باخته است. جامعهشناسان دلایل گوناگونی برای این پدیده برمیشمرند، به عنوان نمونه تکنولوژی و تبلیغات شبکههای بیگانه، فضاهای سایبری و بیتفاوتی مذهبی را از عمده دلایل آن میدانند؛ اما به نظر میرسد دلیل مهمتری هم وجود دارد که ناشی از درون انسانهاست. دلیلی به نام شُلایمانی، کمطاقتی و بیحوصلگی و کمصبری در مقابل بایدها و نبایدها.
باید باور داشت که روزهداری، دل را قوی میکند و روح را وسیع. افزایش صبر یکی از ثمرههای روزه است ولی در جامعه کنونی نِمود آن کمرنگتر شده! تنها زمانی به مقام صبر خواهیم رسید که صبر را یک توان مضاعف بدانیم و یک قدرت؛ قدرتی که دل را به وسعت دریا عمق میبخشد.
ماهِ میهمانی خداست، اما در این میهمانی فقط شربت، شیرینی و سحری و افطاری نمیدهند؛ نور، آرامش، صبر و امید را در سفرهی پذیرایی میگذارند. شاید در این سفره جسم، برای ساعاتی گرسنه باشد اما روح، شاد و رها است. درست مانند زمانی که در تدارک مراسم شادی عزیزی هستیم از صبح تا شب تلاش میکنیم ولی اصلا به فکر خوراک نیستیم حتی اگر تا آخرشب هم چیزی نخوریم، حس گرسنگی سراغمان نمیآید زیرا روحمان سرشار از شادی است.
ماه رمضان میآید تا دلها، بهاری و همدلیها بیشتر شود و دین از جنبه فردی به جنبه اجتماعی نزدیکتر! با روزهداری و عمل به واجب دینی، رعایت حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و انسانسازی پررنگتر میشود و جامعه به سمت تعالی، بالندگی و آمادگی برای پذیرش روزگار ظهور سوق داده خواهد شد. ان شاءالله
#بهار
#بهارقرآن
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دوش وقت سحر از سفره نجاتش باید
✍سمیه رستمی
مجری: سحرخیزان عزیز! ما رو از دعای خیرتون در نماز شبها محروم نکنید. هماکنون به دعای پرفیض سحر گوش جان میسپاریم.
سحرخیز اولی: آخ! دیر شد. من هنوز سیر نشدم.
سحرخیز دومی از زیردست و پای بقیه بیرون میآید و بدون فوت وقت دیس و کفگیر را باهم برمیدارد. در این شرایط قاشق جوابگو نیست. پس با کفگیر از دیس پلو بار میزند و دردهان خالی میکند. بعد با ته دسته کفگیر غذا را از حلق به عمق معده میفرستد با همان دسته کفگیر معده را زیرکوبی میکند. بعد پارچ آب را سر میکشد، غذا نشست کند. بولدوزری کفگیر دوم را بار میزند.
مجری وسط دعای سحر میپرد: سحرخیزان عزیز! ضمن حفظ خونسردی؛ نیم ساعتی به اذان مانده هل نکنیداا! لقمه می پره تو گلوتون.
سحرخیز سومی درحالیکه ریسک نمیکند گوشت و لیمو بشقاب خورشت را شلخته دِرو میکند، نعره میکشد: کاش وقت دعای سحر رو بیشتر کنن تا بیشتر فیض ببریم اما صدایش میان هیاهوی بشقاب و کفگیر و قاشق قابلمه گم میشود.
مجری: سحرخیزان عزیز! این لالوهای خوردنها تون به فرازهای دعای سحر توجه کنید. تا پایان لحظات ملکوتی سحر و اذان صبح 20 دقیقه مانده.
سحرخیز چهارم سرش را از قابلمه بیرون میآورد: لامروتا تهدیگ سیبزمینی منو کی خورده؟ مگه خودتون دین و ایمون ندارید؟ روزه با سحری غصبی باطله!
سحرخیز اول به سحرخیز پنجمی پسگردنی میزند و میگوید: خو بیشتر بخور! شدی پوست و استخوون و گوشت بدون چربی. سحرخیز دومی را نشانش میدهد و میگوید: ملخ به شهر ما حمله نکردن چون میترسیدن توسط همین بزرگوار نپخته و نشسته خورده بشن جوری که پاکسازی قومی نژادی بشن.
مجری: سحرخیزان عزیز! ببخشید، شکر میون کلامتون. قشنگ معلومه از سحرخیزی فقط خیزش رو شنیدین. باور بفرمایید فقط چند ساعت باید اندرون از طعام خالی کنید. اینطوری انتقام کل گرسنگان آفریقا رو از ابتدای خلقت تاکنون گرفتید!
سحرخیز دوم: صدای مجری رو میوت کنین؛ تمرکزم رو میگیره. بعد انگاری صدای سوت خمپاره شنیده باشد، خیز سه ثانیه میرود وسط سفره و یک تک نان بربری میگذارد وسط نان باگت دورش را سنگک میپیچد با لواش بقچه پیچش میکند و در کسری از ثانیه میبلعد. بعد همانطور با دهان پر میگوید: اینطوری لایهلایه باز میشه دیرتر گرسنه میشم. از قدیم گفتن آدم گرسنه دین و ایمون نداره!
مجری: سحرخیزان عزیز! تا اذان دو سه دقیقه مونده! دیگه سفره رو چرا لیس میزنید؟ برید مسواک بزنید. جماعت سحرخیز افتانوخیزان به سمت مسواکها میروند.
مجری: سحرخیزان عزیز خدا قوت دل آوران. اذان صبح شده به افق شهرتون. لطفاً پس از رفع خستگی پاشید نماز اول وقت بخونید. سحرخیزان گرامی باشمام حداقل اون سفره رو جمع کنید.
یکی دو ساعت بعد...مجری: اُهوی سحرخیزانِ جان تا قضا شدن نمازتان ده دقیقه باقی است. لاقل تلویزیون رو خاموش کنین، میخوام برم پی زندگیم! پاشید دِ اُوووهَه!
منتشر شده در سایت رسا رمضان قبل کرونا
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«ایران مستقل»
✍️ فاطمه شکیب رخ
این روزها برگی از تاریخ استقلال جمهوری اسلامی ایران در حال نقش بستن است وقتی که در اخبار میخوانیم:
- آمریکا به عربستان اجازه توافق .... داد!
- آمریکا به عراق چراغ سبز برای پرداخت بدهی ها .... داد! و آمریکا اجازه داد...
+ سر تیتر خبرها بیانگر حاکمیت امپریالیسم شیطان بزرگ بر جهان مستضعفین است، همان متجاوزی که هنوز چشم طمع بر خاک پاک ایران را از رویاهای خود دور نکرده است.
پس لاجرم باید برای اهداف خود در «ایران مستقل» نیز سرمایهگذاری کند؛ عدهای را به باور ناکارآمدی نظام برساند، دیگرانی را به گریز از دین و مذهب و نهایتا بی خدایی سوق دهد، خانواده و ازدواج را عامل گرفتاری معرفی کند، تمام فضای مجازی و ماهوارهای را به فحشا و فساد اخلاقی بیاراید، جای جلاد و شهید را عوض کند، نا امیدی را از ملزومات زندگی در ایران نشان دهد، دانشجو و دانشآموز را از جایگاه دانشطلبی خارج و به صف اول مقدم اعتراضگری مبدل کند، همت خود را بر دو قطبی کردن جامعه اسلامی معطوف کند و صدها ترفند دیگری که طراحی گردید تا شاید «ایران مستقل» را به چراگاه استعمار تبدیل کند.
آری ایران مستقل و اسلامی دشمن امپریالیسم جهانی است، همان جهانی که خواستار بردگی و افسار بدستی دیگر کشورهاست! همان که دوست دارد دنیا بدون اجازه او آب را هم نیاشامد!
اما چه بخواهند و چه نخواهند حافظ استقلال ایران خون شهدایی است که در این سالها نهال انقلاب را آبیاری کرده اند، پس هر قدر طوفان تهاجم را بر ایران اسلامی شدت دهند، آفات بیشماری را از بدنه آن میزدایند، طوفانی که اگر چه ریزشهایی به همراه دارد اما در برابر رویشهای خالصانهی آن ناچیز است، چرا که بهفرموده و وعدهی قرآن کریم «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ»* همان جمعیت کمی که با ایمان خالصشان به اذن الله وارث زمین خواهند شد. ان شاءالله
*بقره, ۲۴۹
#جهاد_تبیین
#ایران_قوی
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#فرهنگ_مهدویت۱۰
✍چمنخواه
حضرت مهدی عليهالسلام در کلام معصومین علیهمالسلام
نمونه هایی از احادیث معصومین (علیهم السلام) در مورد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
۱_ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):"زمین از ستم و ظلم پر میشود. پس مردی از عترت من قیام می کند و بر زمین حاکم میشود...پس زمین را از عدل و داد، پر میکند"
۲_امام باقر (علیهالسلام) فرمود: "قائم بر زمین حاکم میشود...زمین را از عدل و داد پر میکند و خداوند شرق و غرب عالم را برای او فتح میکند"
۳_پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: "مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است"
و در حدیثی دیگر فرمود:"دنیا به پایان نمی رسد، تا این که مردی از اهل بیتم بر عرب حاکم شود که هم نام من است"
۴_پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: "روح الله عيسی بن مریم از آسمان فرود می آید و پشت سر او(مهدی عج) نماز می خواند"
و در حدیث دیگری فرمود:"قائم از فرزندان من است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است. شمایل او همان شمایل من و سنت او همان سنت من است"
۵_ پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) پس از بشارت دادن به مهدی عج، در باره ایشان فرمود:" ... نهمین امام از فرزندان امام حسین (علیه السلام) قائم ایشان است که خداوند به دست او همه زمین را از روشنایی پر می کند پس از آنکه گرفتار تاریکی گشته است و تمام زمین را از عدالت و دادگری میآکند پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد و سراسر عالم را از علم و دانایی بهرهمند میسازد پس از آن که به جهل و نادانی گرفتار شده باشد..."
۶_امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: "قائم از ما است...او کسی است که فرمانروایی او، مشرق و مغرب عالم را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دین خود را بر همه ادیان غلبه می دهد، اگر چه مشرکان را خوش نیاید"
۷_امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:"زمانی که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و به وسبله آن، عقلهای ایشان را جمع خواهد کرد و اخلاق آنها را به کمال خواهد رساند"
📚کمال الدین و تمام النعمه
🔹تلخیصی از کتاب نگین آفرینش(۱)
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍اعظم یادگاری از البرز
چشم انتظار روی تو
در مهمانی خدا و محفل قرآنم
امسال بهار طبیعت و بهار قرآن
چه مبارک بهاری، بهار در بهار
این مهمانی رمضان
در دعای جوشن اشک ریز خواهم بود
کاش به وصال تو برسم یا مهدی!
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
گمان ابنالمعلم
✍نجمه صالحی
ابنالمعلم پایه گذار مکتب جدید کلامی است. استاد سید مرتضی و سید رضی. داستان خواب شیخ، جهت تعلیم این دو برادر، خواندنی است. جمع آوری کتاب نهج البلاغه مولاجانم علی(ع) توسط سید رضی و رهبر تشیع شدن سید مرتضی، نتیجه زحمات استاد بود.
بغداد آن زمان مهد علوم دینی بود و بهخاطر حضور دولت آل بویه فرصت خوبی شد که شیعیان کرسی تعلیم داشتهباشند. بعد از رحلت ابن المعلم، شیخ مفید(ره)، سید مرتضی، رهبری شیعیان را به عهده گرفت و بعد از او شیخ طوسی. شیعه وامدار تلاش بسیاری از علماست، آنهایی که در شرایط سخت برای نجات شیعه و بسط جریان تشیع مرارتها کشیدند. مانایی و پویایی تشیع به چنین بزرگوارانی مدیون است.
همزمانی شیخ مفید با اوایل دوران غیبت کبری و حکم خاص او درباره خمس جذبم کرد. به نظرم ایشان گمان میکرده غیبت کبرای امام زمان عجل الله فرجه خیلی طولانی نیست؛ چون معتقد است که خمس یا باید به دست خود حضرت برسد و یا به دست کسی امانت بدهیم که او حتما به دست خود امام برساند یا سهم امام دفن شود و...یا شیخ! شاید اگر میدانستی که سالها و حتی قرنها میگذرد و خبری از رویت یار نیست، این فتوا را نمیدادی!
روزها و سالها منتظر هستیم و او نیامد البته اگر بگوییم منتظر! شاید بهتر باشد بگوییم او منتظر تکمیل ۳۱۳ یار است! کاش لحظه لحظه زندگیمان غرق انتظار بود!
🍃اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🍃
پ.ن: سوم رمضان سالروز رحلت شیخ مفید؛ معروفترین اثر او در علم فقه المقنعة، در کلام اوائل المقالات و در تاریخ الارشاد است.
#ماه_رمضان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
"خانه پدری"
✍نرگس سلیمانی
بعضی لذتها هیچ وقت از خاطرم نمیرود مثلا افطاری خانه پدری و درست در رمضان ۱۳۹۸بود که لذت افطار"خانه پدری" را در بیت رهبری چشیدیم. بیصبرانه منتظر بودیم که ناممان در قرعه کشی در بیاید، گویا قسمت نبود!
در لیست ذخیرهها جای انصرافیها اسممان ثبت شد و همین ذخیره بودن باعث شد چند ساعتی بیشتر از سایرین ایستادن در درب منزل پدری نصیبمان شود و بیشتر مزه این انتظار و نگرانی شیرین را بچشیم که خدایا کارتمان میرسد یا نه!؟
جزو آخرین نفرها بودیم که واردحسینیه شدیم(این آخرین یعنی آخرین واقعی یعنی بعد از ورود آقا به حسینیه حتی!)
آقاجانمان نکات نابی گفتند هرچقدر میخواستم حواسم راجمع کنم تا سخنان نمایندگان طلاب را بشنوم، نمیشد! انگار حس زنانهمان که میتوانیم چندکار را باهم انجام دهیم، قفل شده بود و من فقط داشتم پدر را میدیدم و و قالی حسینیه را لمس میکردم و زیبایی در عین سادگیاش را در ذهنم ثبت میکردم.
البته که با شروع سخنرانی نمایندگان زن، حس نیمچه فمینیستیمان گل کرد و غرق در سخنان هم جنسهایمان شدیم که چه میگویند! آقاجانمان چندتوصیه کردند و من مدام در ذهنم توصیهها را تکرارمیکردم:
۱_ درستان را بخوانید و جدی بگیرید و تاکید کردند که باید طریقهی استنباط را یادبگیرید؛هرچند مجتهدشدن برای همه لازم نیست اما برای فراگیری معارف اسلامی، اجتهاد لازم است.
و من که کارکرد زنانه مغزم باسخنرانی طلاب خانم دوباره شروع شده بود همزمان داشتم به تلاش عدهای درکم جلوه دادن دروس اصول و فقه استدلالی و... فکرمیکردم و درمقابل کم کاری عدهای در نحوه یادگیری این دروس به طلاب به نحوی که این اصول هیچ فایدهای برای طلبه نخواهد داشت چون استنباطی یادنمیگیرد!
۲_ اختلافات فکری و...درحوزه به تشنج فضای حوزه و به اصطلاح ناخن زدن به چهرهی یکدیگر کشیده نشود
ایشان گفتند طلاب باید ادب واطاعت از بزرگان حوزه رایادبگیرند اما ازطرفی آن بزرگان نیز باید روی حلم و تحمل خودشان کارکنند!
۳_چندین بار به منشورروحانیت اشاره کردند _راستی درگوشی چندنفراز ما منشورروحانیت امام راخواندهایم؟!_
۴_ در این سخنرانی به وظایف حوزه هم اشاره ای شد و این نکته که تکلیف حوزه برای آموزش اسلام فقط بخشی از وظیفه حوزه است نه تمام آن
و با توجه به" العلما ورثه الانبیا"وظیفه دیگرحوزه، تحقق این آموزهها درجامعه است و به دنبال این اندیشه بود که فعالیت امام خمینی(ره) وطلاب در تحقق انقلاب اسلامی و مبارزات انقلابی کاری خارج از وظیفه حوزه علمیه و طلبگیشان نبوده است!
این یادداشت باید مختصر میشد! اما شما را به خواندن کامل مطالب این دیدار توصیه میکنم و جواب به این سوال که در چهار سال گذشته بعد از این توصیه ها ماطلاب و در مقابل بزرگان حوزه چنددرصد این فرامین را عملی کردهایم؟ تا دردیدارهای بعدی شاید دیدار رمضانی حضرت آقا باطلاب،روی سخن گفتن داشته باشیم!
https://b2n.ir/z99483
#جهاد_روایت
#ماه_رمضان
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهار در بهار
✍️آمنه خالقی فرد
طراوت بهار، به دل مینشیند و به انسان انگیزه میبخشد. دریچه نگاه را به روی خوبیها و زیباییها میگشاید.
جهان همان جهان است، پس چه شده که همه چیز از منظر ما زیباتر شده، روحمان زنده میشود و دنیا را بهتر و زیباتر میبیند؟
خاصیت بهار، شستن چشمها و جور دیگر دیدن است. چشمها که زیبا ببینند گویی جان نیز طراوت میگیرد.
اکنون بهار را بهاری دیگر در برگرفته بهاری که چشم توحیدی انسان را باز میکند. رمضان، بهار دلها،بهار طبیعت را مشایعت کرد تا روح و جان جلا گیرد. تا غبار را از دلها پاک کند.
#فصل_بهار
#ماه_رمضان
#بهاردربهار
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سوزنی در قاب
✍زينب نجیب
آرا و کم حرف بود. وقتی زمان درس و مدرسه تمام میشد بعد از کمی دوچرخهسواری با رفیقش، هوس باز کردن اجزاء دوچرخه به سرش میزد و برای اینکه وسایل دوچرخهشان با هم قاطی نشود هر کدام گوشهای از حیاط را برای بساط خود انتخاب میکردند. هرچند، گهگاه خواهر بازیگوشش از راه میرسید و با یک چشم بر هم زدن، دل و روده هر دو دوچرخه را در هم میآمیخت اما نه سخن زشتی از او شنیده میشد و نه صدای بلندی از خانه.
شجاعت را فریاد نمیزد؛ ادعایی نداشت اما از همان کودکی در بسیاری از رفتارها و واکنشهایش بهراحتی میشد جرأت و جسارت را در او دید. مثل آن روز که با مادر و دو خواهرش از خیابان عبور میکردند که ناگهان متوجه راهپیمایی مردم شدند. به اصرار بچهها، مامان مهین هم با ساکی پر از وسیله دست در دست کودکانش به جمع تظاهرکنندگان پیوست اما دقایقی نگذشت که یکباره، خود را در مقابل سربازان مسلح دیدند، سربازانی که لولهی تنفنگشان را به سمتشان گرفته بودند. مامان مهین یادش نمیآمد که پسر ۷ سالهاش و دخترها چطور بین جمعیت گم شدند. نگران و ترسان خود را به گوشهای رساند تا او و دخترانش را بیابد. خیابان که آرامتر شد؛ داوود به همراه مردی کرکرهی مغازه را بالا زد و بیرون آمد. گویا در آن بحبوحه مردی از اهالی محل، داوود را در حال یافتن پناهی دیده بود و سریع او را به داخل مغازهاش کشانده بود. دختران نیز یکبهیک بهمحض دیدن مادر خود را به او رساندند و بعد همگی بااحتیاط، خیابان را به قصد منزل ترک کردند.
یا آن روز که سربازان گارد شاهنشاهی در میدان ژاله (میدان شهدا) مردم را به گلوله بسته بودند؛ روز جمعه سیاه را میگویم، به همراه خانواده بیرون بودند و اطراف میدان با ماشین در حال تردد که متوجه تظاهرات مردم و شلیک گلوله شدند. هرچند داوود اصرار کرد که به جمع مردمان ملحق شوند اما پدر اجازه نداد و در همان کوچه پس کوچههای میدان شهداّ مهمان خانهی یک دوست قدیمی شدند. از کنار پنجره تکان نمیخورد خیلی دوست داشت بداند چه خبر است صاحبخانه تذکر داده بود که هر لحظه ممکن است تیر به شیشه پنجره اصابت کند. همین که با تذکر آقای خانه از صندلی پایین آمد تیری به شیشه خورد و شکست و برای بار دیگر جان شیرینش به مادر بخشیده شد تا اینکه وقتی ۱۷ سالش شد؛ شناسنامهاش را برای پذیرش در جبهه دستکاری کرد. پدر جانباز بود و اجازه نمیداد به جبهه برود اما دیگر سرِ ماندن نداشت. بالاخره به هر نحوی بود پدر و مادر را راضی کرد. برای پدر نامه نوشت و کنار گوش مادر آنقدر زمزمه کرد تا دلشان راضی و آرام شود. چند باری اعزام شد. یک بار دو سه ماه از او خبری نبود تا اینکه خیلی سرزده به خانه برگشت. دستش را با احتیاط تکان میداد اما نمیگفت چه اتفاقی افتاده. با اصرار خواهرها کمکم از مجروحیتش و بستری شدن در بیمارستان گفت. حالا آمده بود تا هم نفسی تازه کند و هم دوران نقاهت را بگذراند اما دل بیقرارش تابِ ماندن نداشت و زودتر از موعد راهی جبهه شد. سفر آخر با همه خداحافظی کرد. به خانهی خواهرها سری زد و از آنها خواست در نبود او بیتابی نکنند. در جواب بی تابی مادر گفت نگران نباش. من نه جانباز میشوم و نه اسیر اما نگفته بود شهید نمیشود. وقتی ششم نوروز سال ۶۷ خبر شهادتش را با ساکش به آقا و مامان مهین دادند غیر از پلاک و وصیتنامه و چند وسیلهی شخصی، یک تصویر بزرگ از امام خمینی در کیفش خودنمایی میکرد که گویا در اوقات فراغتِ جبهه با نخ و سوزن، کوبلن چهره امام را می دوخت.
نمیدانم در آن لحظاتی که چهره امام را با نخهای مختلف و سوزن، رنگ میزد در فکر و دلش چه میگذشت. شاید با خدای خود چنین نجوا میکرد که خدایا تا قبل از اتمام این تصویر مرا در آغوش خود بپذیر.
یا شاید از خدا میخواسته تا اثری معنادار از خود به جا بگذارد مثل معنای توقفِ سوزنِ نخ کرده که چند رَج را با سختیها و فراز و نشیبهایی پیموده بود و یک شب قبل از شهادت در نقطهای ایستاده و در چشمان من و تو خیره میشود و میگوید تا اینجا آمدیم از اینجا به بعد کار به دست شماست.
حال که پس از سالها به صفحهی کوبلنی عکس امام که در یک قاب قدیمی جا گرفته است خیره میشوم و آن سوزن نخ کرده را روی دوختِ ناتمام عکس میبینم با خود میاندیشم که چقدر به پای عهدمان با شهدا ماندهایم، چقدر راهشان را ادامه دادهایم، چقدر به وصیتشان گوش سپردهایم.
صدای دعای کمیل و مداحی داوود و داوودها هنوز در فضای تاریخ میپیچد. این سرهای ماست که باید گوش شنیدن داشته باشد.
در بخشی از وصیتنامهی شهید داوود فتحعلیزاده نجیب آمده است: "از مادر و خواهرها و دخترهای خواهرانم و همهی بانوان میخواهم در حفظ حجاب زهرایی کوشا باشید."
🥀شادی روح شهید فتحعلی زاده نجیب صلوات🥀
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«سبک زندگی درذقرآن»
✍زهرا نجاتی
اگر بخواهیم از مجموع محتوای جزء سه قرآن با رویکرد خانواده، نگاهی داشته باشیم، قطعا موضوع حضرت مریم سلام الله علیها، اولویت خواهد داشت.
فرزندی که طبق نذر خانواده قرار بود پسر باشد تا خادمی معبد کند، اما به اراده خداوند، دختر شد و به چنان عظمتی رسید که در مرحلهی اول، برسر کفالتش، رقابت شد و در لحظهی تولد، مادرش گفت:«پسر مثل دختر نیست» و نفرمود:«دختر مثل پسر نیست» در حالیکه اگر نگاه غالب فعلی حاکم بود، باید این تعبیر آورده میشد.
نکته دوم اینکه مادرش او و ذریهی اش را از شر شیطان، به خدا سپرد. این نکته با بیان حدیث از امام صادق علیه السلام که فرمود:"به جای جوان، خداوند به آن پدر و مادر که خضر فرزندشان را کشت، دختری داد که هفتاد پیامبر، ازنسلش به وجود آمدند"، اهمیت پیدا میکند چراکه یک زن، به اندازه یک نسل و ذریه، اهمیت مییابد و این موضوعی است که در موضوعات جمعیتی، هم لحاظ میشود.
سوم اینکه لحظات عبادت شکوهمند این دختر یعنی حضرت مریم سلام الله علیها به شکلی غبطهانگیز بود که جناب زکریا با دیدن نعمات بهشتی که در اثرعبادت آن دختر، به مناجات با خدا می پردازد و طلب نسل میکند!
چهارم اینکه مریم سلام الله علیها به مقام تکلم با فرشتگان و نازل شدن غذای بهشتی و برترین زنان عصرش میرسد.
این در کنار مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها از عملی بودن این مقامات برای هر زنی، پرده برمیدارد. چهاینکه رسیدن به مقام قرب الهی با توجه به آنچه در دین آمده و خصوصیات روانشناختی زن از جمله مهربانتر بودن، دینداری بیشتر، بخشش در زمان زایمان و شیردهی و احتساب روزهای بارداری به جای عبادت و نگاه مرحمت در ازای کار در منزل، راه را برای رسیدن به مقام تقرب الهی، بیش از برای مرد، هموارمیکند.
پنجم اینکه زخم زبان از مریمی با آن عظمت؛ این مناجات را ساخت:«کاش میمردم و فراموش شده بودم.»
ششم اینکه خداوند هم به زکریا هم به جناب مریم علیهماالسلام، فرزنددار شدن را بشارت میدهد؛ این یعنی فرزند در نگاه خداوند، نعمت و لطف و مایهی چشم روشنی است، نه نان خور اضافه!
و در پایان، همه و اول خودم را توجه میدهم به حدیثی که فرمود:« خداوند گناهکاری که با چهرهاش گناه کرده را مؤاخذه میکند که به چه خاطر به گناه افتادی؟ او زیباییش را بهانه میکند و ناگهان حضرت مریم سلام الله علیها در لباس و عظمتی ظاهر میشود و به گناهکار گفته میشود: تو زیباتری یا مریم؟ و حال اینکه او مجرد بود!» و فعلا همین.
اللهم الحقنا باولیائک💚
#سبک_زندگی
#دختر
#فرزندآوری
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖 طبیعت
✍ کبری خالقی
📌 طبیعتِ زمین در هر حرکتی، درس آموز و وفادار به انسانهاست. در واقع تمام نعمات الهی، برای رشد و عبرتآموزی انسانها آفریده شده و طبیعت نیز، از این قاعده مستثنی نیست.
📌 طبیعت، برای اهل توجه و دقت، آموزههای بسیار جالبی دارد. برای مثال؛
[۱] اگر انسان با بهار بنشیند، روح را سرسبزی و طراوت میبخشد و او را شکوفا کرده و رشد میدهد.
[۲] اگر با تابستانِ آن، رفاقت کند با گرمترین احساس، داشتههای خود را نثار او میکند.
[۳] اگر پابهپای پاییز راه بِرَود، با رنگآمیزیهای متنوع و زیبا به خاطرِش پوستاندازی میکند.
[۴] و اگر در کنارِ زمستان باشد، او را به مقاومت و صبر دعوت کرده تا از سختیها، رویشِ جدیدی را دریابد.
[۵] اما، مواظب باشید که هیچگاه با طبیعتِ مستکبر، همنشین نشوید؛ چون طبیعت او، نه تنها سرسبزی و گرما نمیدهد؛ بلکه با رنگآمیزیهای کاذب، انسان را به سختیهایی میرساند که تاب و توانِ مقاومت را سلب میکند و با هر قدم، عقبنشینیِ تو، جلو آمده و به ویرانیت کمک خواهد کرد.
امام خامنهای:
«ما... طبیعت و خوی استکبار را میشناسیم؛ میدانیم که آنها زیر ظاهر مخملینی که بر روی پنجههای خشن خود، بر روی چنگالهای خونین خود کشیدهاند، چیست؛ این را ما میدانیم.»(۱۹شهریور۱۳۸۷)
«طبیعتِ استکبار، سلطه است؛ دنبالِ سلطه است؛ دنبالِ فراگیر کردن سلطه است؛ هر ملّّتی و هر نظامی که مقاومت نکند، اسیر خواهد کرد..»(۶خرداد۱۳۹۵)
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
دعای بدون مرز
✍️نجمه صالحی
همه ما در زندگی درخواستهایی داریم، چیزهایی میخواهیم، کم یا زیاد! مثلا درخواستهایی برای بهتر شدن شرایط، بهتر شدن کار و کاسبی، بهتر شدن سازِ ناکوک زندگی، بهتر شدن وضعیت جسم و کلا حال خوب و آسایش و آرامش رویایی! و برای محقق شدن اینها علاوه بر تلاش، دعا هم میکنیم! با دعا از قادرمطلق درخواست داریم و از او میخواهیم که بهترین حالت برایمان رقم بزند! اما چه خوب است که وقتی که دست به دعا بر میداریم با تأسی به بیبی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها و قول معروف ایشان "الجار ثمالدار*" تنها به خودمان فکر نکنیم، دایره این خواستن را وسعت دهیم!
مثلا دعاهایمان بدون سنگچین، بدون حد و مرز، باشد! دعا کنیم برای مسافران دنیای حقیقت، دعا برای مقیمان دنیای اجارهای! اصلا دعا کنیم برای کلّ نیازمندان، فارغ از هر جنس، رنگ، زبان، نژاد، دین و آئین، از آن جهت که همه انسانیم! دعا برای افرادی که حتی خودشان نمیدانند دعا لازمند!
آیا ممکن است روزی رسد که همه آرزوها، خاطره شود؟ آیا بهترین حال بعد از گرفتاری نصیبمان میشود؟ اما چه دعایی کنیم که جامع و کامل باشد؟
در ماه رمضان دعایی از رسول مهربانیها صلی الله علیه و آله سفارش شده که پس از هر نماز خوانده شود به نظرم بیانیه نوعدوستی بشر است این دعا! و بیشک تحقق واقعی این درخواستها جز با ظهور مُصلح کل و دولت کریمه الهی ممکن نیست. آمدنی که حتی مسافران بهشتی را مسرور میکند!
اصلا بهتر است بگوییم دعای فرج و درخواست ظهور حضرت بقیه الله الاعظم است این دعا! و چه خوب است این دعا را منحصر به ماه مبارک رمضان نکنیم و همیشه بخوانیم!
🕊اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ...🕊
*کشف الغمة / ترجمه زواره ای ; ج ۲ ص ۲۶
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سفارش خدا
✍چمنخواه
سالهای عمرش به ۹۰ میرسید. در حیاط خانه نشسته بود و به گذشته فکر میکرد. یادش آمد یک روز که از سرکار برگشته و به دیدن پدر و مادرش رفته بود. بعد از خوردن صبحانه از خستگی خودش را کنار دیوار کشاند و با لفظ عذرخواهی، پاهایش را دراز کرد. در همان زمان مادرش به او رو کرد و گفت: از کی تا حالا پاهایت را دراز میکنی. آفرین بارک الله! احترام به پدر و مادر کجا رفته؟ همانطور که پاهایش را جمع میکرد، با شرمندگی گفت: دیشب خیلی سرپا بودم، کارم سنگین بود. ببخشید مادر!
مادر در جواب گفت: پسرم میدونی چند تا آیه در مورد نیکی و احترام به پدر و مادر در قرآن آمده؟ پنج تا آیه. یکی آیه ۸۳ البقره، ۳۶ النساء ، ۱۵۱ الانعام ، ۱۷ بنی اسرائیل و ۱۵ الاحقاف. خداوند در این آیات بعد از حکم به پرستش خودش، به انسان در مورد نیکی به پدر و مادر سفارش کرده است. اگر شما به ما احترام بگذارید، بچههای شما هم به شما احترام خواهند گذاشت چون این احترام را از شما یاد گرفتند.
#سبک_زندگی_اسلامی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«امید و اعتماد»
✍ سیدهالهامموسوی
بعضی وقتها باید چشم بست و رفت جای که نیست؛ جان گرفت، بال در آورد و پرواز کرد. گاهی خستگی چنان در درونمان فوران میکند که نمیدانیم، چگونه از آن رهایی پیدا کنیم! باید رها رهاتر از هرچه پرنده در آسمان شد. نگذاریم و اجازه ندهیم به بعضی از صداها دانهی ناامیدی در قلب و درونمان بکارند.
خدا هست، پس به او اعتماد کنیم؛ همان طور که مادر موسی اعتماد کرد و در رود نیل او را رها کرد، موسی اعتماد کرد و به وسط رود نیل رفت، ابراهیم اعتماد کرد و وسط آتش نمرود ماند. اگر میخواهم تمام آنها را بگویم شب و روزها از من میگیرند به او اعتماد کنیم! راستی خودمان را هم باور کنیم!
«امام على عليه السلام : هر چه اميد داريد ، به خداى سبحان داشته باشيد و به كسى جز او اميد مبنديد ؛
زيرا هيچ كس، به غير خداوند متعال اميد نبست، مگر آن كه نوميد بازگشت .»
( غرر الحكم : ۲۵۱۱ )
#ماه_رمضان
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
ریسمان خدا
✍م* صالحی
واعتَصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرَّقوا....
همگی به ریسمان الهی چنگ زنید....
منظور از ریسمان خدا چیست؟
منظور هرگونه راه ارتباطی با خداست. مثل خواندن قرآن، نماز، ارتباط با اهل بیت علیهم السلام و توسل به این بزرگواران. هر کجا کم آوردی، اگه از سختیهای روزگار ناتوان شدی، اگراز زندگی دلسرد و ناامید شدی؛ روی بیاور به کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام و ارتباطت را با خدا و این حضرات محکم کن. خود خدا فرموده :با یاد من دلها آرام میگیرد "اَلا بذکر الله تطمئن القلوب"*
*103/آل عمران
*28/رعد
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«محفلی به رنگ نور»
✍️فاطمه شکیب رخ
از ابتدای مباه مبارک رمضان برنامهدیدنی و بسیار تماشایی «محفل» به روی آنتن صدا وسیمای ملی نشسته است. برنامهای که از هر زاویه که به آن نگریسته میشود جز تجانس منطقی در ارائه مفاهیم قرآنی، دیوارههای تصویر آن را نقش نداده است. گسترهی زوایای افکار دستاندرکاران این برنامه در انتخاب موضوع، محتوا و چگونگی چینش متوازن آن با مفاهیم قرآنی در شمار نقاط قوت برنامه محفل قرآنی بوده که با حضور داوران پر نشاط و اجرای شورانگیز آنان تکامل یافته است. گزینش داورانی از قرّاء بینالمللی با ملیتهای ایرانی، سوری، عراقی از شیعه و سنی، اتفاقی شایسته در ترسیم و معرفی فضای تقریب و فراملیتی ایران اسلامی است که میتوان معرفی نمود.
گزینش مهمانان دعوت شده نیز مزین بر ویژگیهای محفل است؛ حضور خانوادهای با شش فرزند و قرائت آیات قرآنی قاریان در تأکید وعدهی الهی بر رزق فرزند (1)، اجرای دسته جمعی گروه بضعهالمصطفی با ملیتهای گوناگون مسلمان و گویشهای متفاوت در کنار حضور حافظ امی قرآن آنهم از محرومترین استان کشور یعنی سیستان و بلوچستان، نشان دهندهی شناسایی ظرفیتهای ترویجی فرهنگ اصیل قرآنی و بهرهمندی از مفاهیم قرآنی برای تطبیق با چالشهای فعلی است که پس از سالها کم توجهی، در معرفی آن همت گمارده اند. اکنون که این اتفاق مبارک حادث گردید. سزاوار است که تقدیر و تحسین ملت مومن ایران در جهت ساخت امثال چنین مجموعههایی نمودی آشکاری داشته باشد.
(1)وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا؛ و فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید! ما آنها و شما را روزی میدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگی است! الإسراء آية 31
#جهاد_تبیین
#ماه_رمضان
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔘کبوترانه...
✍️زهرا سعادت
سالها خستگیناپذیر و دلیرانه با لباسی که مورد هجمه و تهمت فراوان است،در میدان فقر زدایی و حمایت از قشر ضعیف همجوار امام رئوف(ع) بیهیچ حاشیهسازی جهاد کرده تا تبیین خدمت جهادگرانه مومنانه باشد.جهادی که او را به متن جهان عرصه کرد!
با زبان روزه و بعد از درس به حریم امن امام خوبیها پناه میآورد تا در جوار همرزمانش برای خدمت مخلصانه،طرح بریزند.
نمیدانم رو به ضریح حضرت چه دعایی به قلبش خطور کرده که استجابتش رزق لایحتسب شهادت مظلومانه شد!
تیزی کینه تکفیری در ساحت سلطان سریر ارتضا(ع) بر جان روزهدارش فرود آمد تا سرخی خونش آبی باشد بر آتش فتنه تکفیری و داعشی ها.
"برداً و سلاما"
جهادگر مخلص، در آغوش امامش به اطاعت امر ولیّ امرش مظلومیت شیعه را به جهانیان تبیین کرد تا ندای"فزت و رب الکعبه" مولایمان در خانه خدا به وقت سحرگاه ماه مبارک رمضان، جاودانه بماند!هنیئاً لکم این رزق ضیافت الله.
"بکشید مارا، ملت ما بیدارتر میشود."
#شهدا_جهادگر
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍سیده ناهید موسوی
درد* را از هر طرف بخوانید درد است.اما چگونه معنا کردن این سه حرف که معانی زیادی درونش نهفته است، خود درد بزرگتری است. به گمانم درد یعنی صدای شکستن درونت، بارها و بارها میشکند و تو فقط میشنوی نهایتاً برایش اشک بریزی همین. با دردهایت رفیق میشوی، مونس و همدم تنهاییهایت شدهاند، دوست داری تمام شوند یا دیگر تکرار نشوند یا حتی بیشتر نشوند! اما نمیتوانی، فقط باید کنار بیایی و همراهیشان کنی آنها در دلت، در وجودت جا خوش کردهاند. درد آدمها را بزرگ میکند یا خدا فقط به بندهای که خیلی دوستش دارد درد میدهد و او را امتحان میکند، جملاتی که خیلی شنیدهایم، مگر این تکه گوشت کوچکی که اسمش را قلب گذاشتهایم و آن روح لطیف و شکننده چقدر تاب و تحمل درد و امتحان دارند. قوی باش، تو میتوانی امیدوار باش تو میتوانی! من اما خستهام از قوی بودن.
"فَإنَ مع العُسرِ یُسراً إنَ معَ العسرِ یُسراً"* همین!
*«لقَد خَلقنَا إلانسَانَ في کَبَدٍ»
همانا انسان را دررنج وزحمت آفریدیم.۴/بلد
*۵_۶/انشراح
#ماه_رمضان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
جاذبه های دین اسلام
✍م* صالحی
از آموزه های دین مبین اسلام است که فرموده:
اگر کسی کار نیکی برای شما انجام داد، شما بهتر از آن عمل را برای او جبران کنید و یا حداقل مساوی با عملش انجام دهید.
مثلاً به شما هدیه داده شده سعی کنید بهتر از آن هدیه را به او بدهید و یاحداقل همانند آن را تهیه کنید.
یا پاسخ سلام :
به بعضی از افراد وقتی سلام می کنیم، در عوض پاسخ سلام سرشان را تکان میدهند، این جزء آموزه های دین ما نیست.
دین ما ریزه کاری های خیلی زیبا و ظرافت هایی دارد که اگر برای دیگران مطرح شود، جذب آن می شوند.
اسلام می فرماید: در جواب سلام، بگو سلام علیک، در جواب سلام علیک بگو: سلام علیک و رحمة الله یا مثلاً بگو سلام و در کنار آن احوال پرسی قرار بده، نه اینکه جواب سلام را هم ندهی.
اگر ما مسلمان هستیم و ادعای ایمان داریم، باید افراد را با اخلاق و اعمال و رفتارمان جذب دین کنیم نه این که خدای ناکرده باعث بیزار شدن و نفرت آنها از دین و مسلمانان شویم.
💠وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا
(86/نساء)
هر گاه شما را تحیت و سلامی گفتند شما نیز باید به تحیت و سلامی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید، که خدا به حساب هر چیزی کاملاً خواهد رسید.
💠خداوند متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید : به برکت و رحمت الهی در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطرافت پراکنده می شدند.
(159 آل عمران)
از این آیه درس میگیریم که در زندگی، محل کار، محل تحصیل، بازار، کوچه، خیابان، حین رانندگی و..... طوری برخورد کنیم که با رفتارمان همه را عاشق اسلام و قرآن کنیم....
#درس_اخلاق
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI