🔴 فضای مجازی غیر قابل کنترل است ...
این فرضیه ی اکثر انسانهاست که فضای مجازی غیر قابل کنترله ولی این طور نیست .
فرض کنین اگر استادان و دانشمندان ،مدیران فضای مجازی میشدند و مدیریت کانال ها را در دست این افراد بود و دولت هم خود را موظف میدانست ماهیانه مبلغی رو به عنوان حقوق ثابت به این افراد میداد.
و از طرفی ادمین های کانال ها افراد برتر دانشگاه ها میشدند در هر زمینه ای ..در زمینه ی(سیاسی ،اجتماعی،فرهنگی،تفریحی ،مدیریت،ورزش ) و ......
حالا مزیت های این گونه ها مدیریت ها چی هست؟🤔🤔🤔
۱) اطلاعات دقیق و مدیریت شده و قابل باور در اختیار همه قرار میگرفت👌
۲) شایعات ها در فضای مجازی بشدت کاهش پیدا میکرد
۳) افرادی که تحصیلات دارن میتونستن از همان ابتدا حقوق ثابتی داشته باشند و درصد مهاجرت کاهش می یافت
۴) افراد به درس خواندن و عمیق فکر کردن تشویق میشدند
📱 @afsaranjangnadm_313 ⚔
جسارت میخواهد
در این زمانِ پـر از گناه
بخاطر دل امام زمانت گناه نکنی... :)
🍃 @afsaranjangnarm_313 🍃
#عاشقانهـ💔
چشای تو موشک سپـاه بود🚀
دل مام مقر داعش💥
❣@afsaranjangnarm_313❣
#تلنگرانهـ✨
💌دوڪلوم حرف حساب
💬شهدایے زندگے ڪردن به؛↓
←پروفایل شهدایے
نیست...
اینڪه همون شهیدے ڪه من عڪسشو پروفایلمو📲 گذاشتم←↓
🍃چے میگه مهمه...
🍂چے از من خواسته مهمه
🍃راهش چے بوده مهمه
🍂چطورزندگےمیڪرده مهمه
🍃باڪے رفیق بوده مهمه
🍂دلش ڪجاگیربوده مهمه
🍃چطورحرف میزده
🍂چطورعبادت میڪرده
🍃چطوربوده قلب وروح وجسمش مهمه
💯اره من ڪه با یه #شهید رفیق میشم باید اینا وخیلے چیزاے دیگه اون شهیدو درنظر بگیرم نه فقط دم بزنم...
💔@afsaranjangnarm_313💔
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
#برنده_چالش😍 شرکت کننده دوم🎉👏🏻 بیان پیوی برای🎁
رضایت برنده چالشمون از جایزه😍
📱 @afsaranjangnarm_313 ✌️🏻
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
#تلنگرانهـ✨ 💌دوڪلوم حرف حساب 💬شهدایے زندگے ڪردن به؛↓ ←پروفایل شهدایے نیست... اینڪه همون شهیدے ڪه
سوپرایز برای کسانی که به دنبال رفیق شهیدن🙃
قبل از کلیک روی لینک صلوات بفرستید
اگه خوشتون اومد این متن رو واسه دوستاتون بفرستید
🌹اول نیت کنید بعد انتخاب کنید🌹
♥️با باز کردن یکی از این کارت پستال ها رفیق شهید تون رو انتخاب کنید♥️
1⃣:🌸https://digipostal.ir/cdpyeku
2⃣:🌸 https://digipostal.ir/cezrjuy
3⃣:🌸https://digipostal.ir/c7xyhkp
4⃣:🌸 https://digipostal.ir/ci8mse0
5⃣:🌸https://digipostal.ir/cyhxo3x
6⃣:🌸https://digipostal.ir/cgyuw6q
6⃣:🌸https://digipostal.ir/cgyuw6q
7⃣:🌸 https://digipostal.ir/cpq96w8
8⃣:🌸https://digipostal.ir/c7gf1c8
9⃣:🌸https://digipostal.ir/ctft0ru
1⃣0⃣🌸https://digipostal.ir/crmy01v🌸
😍 @afsaranjangnarm_313 ❤️
#بیو🌱
یَعْني مِیشَوَد روزي سَر مَزارَم
بِنوِیسَند شَہِیـدِه.... :)💔
@afsaranjangnarm_313 ✌️🏻
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹 #بسم_رب_العشق ❤️ #برای_همیشه 🌹 #قسمتپنجاهوسوم امیر علی زنگ زد و بیدارم کرد واسه خوندن نماز ش
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتپنجاهوچهارم
عروس خانوم برای بار سوم عرض میکنم آیا بنده وکیلم با مهریه ذکر شده یک جلد کلام الله مجید ،یک دست اینه و شمعدان ، ۱۴شاخه گل نرگس و یک سفر به کربلای معلی به عقد دائم آقای امیر علی ملکی دربیاورم
قرآن و بوسیدم و به دست امیر علی دادم خواستم بله رو بگم که امیر علی گفت
_اول دعای شهادتم
+الان آخه
_اره دیگه میگن دعایی که عروس سر عقد بکنه مستجابه
دعا کردم امیر علی به خواسته دلش برسه
سخت بود ولی دعا کردم
+با اجازه بزرگترا بله
صدای صلوات و بعدشم دست زدن همه اومد بلند شدیم وایسادیم تا همه بیان تبریک بگن
به خاطر اینکه عقد تو محضر بود ارایش نداشتم چادرمو کنار زدم اول بابا اومد جلو برای تبریک گفت و پیشونی من و امیر علی بوسید
بعدم عمو و زن عمو نگاهمو چرخوندم بین کسایی که اومده بودن چشمم خورد به مژگان و مامانش که یه جوری نگاهم کردن که پشیمون شدم از چشم چرخوندنم
امیر علی صدام کرد
_آتنا
+بله
_عمو با شماس ها
به عمو ناصر نگاهی کردم و گفتم
+ببخشید عمو ،حواسم نبود
_خواهش میکنم دخترم ،تبریک میگم ایشالا به پای هم پیر بشین
+سلامت باشین
کادویی که توی دستش بود و بهم داد
_قابل شمارو نداره
+ممنون عمو چرا زحمت کشیدین
_قابلتو نداره،راستی کامرانم خیلی سلامتون و رسوند و تبریک گفت
بعد از اینکه امیر علیم از عمو تشکر کرد کم کم همه رفتن سمت خونه ماهم اومدیم بیرون و
نشستیم توی ماشین که امیر علی برگشت و گفت:
_خب یه سوپرایز
+چی؟
_الان نمیریم خونه پیش مهمونا مستقیم میریم مشهد
+مشهد؟😳
_آره دیگه مگه دوست نداشتی بریم
+اخه باورم نمیشه الان یهویی.وای ممنون
*
نشسته بودیم روبروی ایوون طلا همون جایی که پاتوق چند روزه ی خودم شده بود ،حالا داشتیم با امیر علی زیارت نامه می خوندیم.
_میگم آتنا یه چیزی بگم
+چی
_اگه چند هفته دیگه من قرار باشه برم سوریه راضی هستی؟
+چییی؟چند هفته دیگه؟چقدر زود
_میدونم تازه عقد کردیم ولی زمانش دست من نیست
+نمیشه نری؟
_اگه نرم شاید دیگه نوبتم نشه
دلم گرفت ما تازه امروز عقد کرده بودیم خیلی زود من و تنها بزاره ما تازه اول راه بودیم امیر علی اون قدر خدب بود که میدونستم همون باره اول شهید میشه ، نباید بزارم بره
ولی من که از اول میدونستم قراره بره و جواب مثبت دادم
ولی خیلی زود بود الان درک میکنم همه ی اون همسرای شهیدی که می خواستن به شوهراشون بگن راضین برو
_اتناجان
+بله
_بیین می دونم خیلی زوده که برم ولی این شاید بهتر باشه هنوز زیاد وابسته نشدیم هرچند که الانم کار از گذشته ولی هرچی تو بگی قشنگ فکر کن.
امیرعلی کاش خجالت نمی کشیدم و بهت می کفتم
من الانم عاشقت شدم تو همین مدت کم
امیر علی دیگه چیزی نگفت و اجازه داد تا من خوب فک کنم و ببینم میتونم دوریش رو تحمل کنم یا نه
خیلی فک کردم خیلی با خودم درگیر بودم
از یه طرف حریم حضرت زینب و حضرت رقیه
از یه طرف علاقه امیر علی برای سوریه رفتن
و از یه طرف هم علاقه و دلبستگی خودم به امیر علی
ولی هر جوره حساب میکردم این طرف ترازو که حضرت رقیه و حضرت زینب و دل امیر علی بود از اون طرف ترازو که دل خودم بود سنگین تر شد و بالاخره منو راضی کرد که با رفتن امیر علی موافقت کنم
ولی گفتم فعلا بهش نگم
صبر کنم این چند روز و تا بیشتر دلم راضی بشه
#ادامه_دارد
✍🏻 #به_قلم:
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹 @afsaranjangnarm_313 🌹
#بانو...
این همه جوان از جوانےشان گذشتند
و
جان |🕊
دادند براے
•تو•
و از تو👉
در وصیتنامههایشان خواسته اند
که در
سنگر سیاه و سنگین و سادهات بمانی...
در چادرت
همین و بس💔
✨@afsaranjangnarm_313✨
#جنگ_نرم
💠در انیمیشن محبوب کودکان"باباسفنجے"سبک زندگی خاصی تبلیغ میشود و تفریح و خنده به شرط تمسخر دیگران،تغییر الگوے غذاییفستفودی،
تغییر کلیشه هایجنسیتی،
ایجاد شکاف نسلیشدید،
توهین به سالمند و رعایت نکردن بهداشت فردے از جمله مولفه های این سبک زندگی است.
💠در این انیمیشن چیزی به نام خانــ👨👩👧👦ـواده وجود ندارد و واحد اجتماعے آن فـ👤ـرد است که این موضوع منجر به آسیب دیدن بنیان خانواده میشود.
📡|@afsaranjangnarm_313|📡
•••
[حافظ ڪجاۍ ڪارۍ؟
#فالت غلط در آمد
گفتے غمت سر آید!
این عمر من سر آمد
مــهــدۍ ولی نیامد...💔]
🥀🥀🥀
❣ @afsaranjangnarm_313 ❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 لحظه سخت وداع فرزندان شهید جواد اللهکرم با پیکر پاک پدر شهیدشون...
میگفت:چرا بابا نمیاد منو بغل کنه؟
حالا بابایش آمده با چه آرامشی بغل بابا خوابیده...
🌹قیمت این لحظه چند..؟
#شهید_جواد_الله_کرم
🕊|@afsaranjangnarm_313|🕊
#به_وقت_خاطره 📜
🌹شهید ابوالفضل سرلک از فرماندهان نظامے در سوریه بود که یکشنبه شب در شرق حلب به #شهادت رسید.
او از ابتدای بحران سوریه در کنار #حاج_قاسم با تکفیریها جنگید...
🌹ابوالفضل مسئولیت مهمی در قرارگاه حلب داشت.
اما دو روز پیش از شهادت به یکے از دوستانش گفته بود خواب دیدم حاج قاسم خودش با ماشین آمده دنبالم و میگوید ابوالفضل آماده شو باهم برویم.
همسرش هم که همراه دو فرزند خردسالش در شهر حلب زندگی میکردند بعد از اینکه خبر شهادت ابوالفضل را مےدهند،میگوید:
خودش دو روز پیش خواب دیده بود حاج قاسم آمده دنبالش...
🌹شهادت:۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ با زبان روزه توسط تله انفجارے تروریستهای تکفیری در شرق حلب به شهادت رسید.
🕊|خاطرهاے از #شهـ💔ـید مدافع حرم ابوالفضل سرلک|🕊
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
#بیو🙃
#مذهبی_طور📿
استراحت باشه بعد از #شهادت♡
☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدی رفیق دیروز هم آقا نیومد؟😔
⚔ @afsaranjangnarm_313 📱
🌹#بسم_رب_العشق
❤️#برای_همیشه
🌹#قسمتپنجاه_و_پنج
دیروز تا بعد از نماز صبح باهم حرم بودیم
بعدد اومدیم هتل صبحونه خوردیم و استراحت کردیم
من به امیر علی پیشنهاد دادم که بریم سوغاتی بخریم
الانم داریم آماده میشیم تا بریم
گوشی امیر علی زنگ خورد نگاهی به گوشیش انداخت و گفت:
_من برم کارت اتاق و تحویل بدم بیا
+باشه
چادرمو سر کردم و رفتم سمت در امیر علی همیشه صبر می کرد باهم می رفتیم چی شد یهو؟
نمی خواستم به سوریه فکرکنم اما دلم شور افتاد.
دکمه اسناسور و زدم و رفتم
پایین امیر علی وایساده بود رقتم سمتش که گفت:
_بریم
پیاده راه می رفتیم و مغازه هارو نگاه می کردیم یه مغازه انگشتر فروشی بود وایسادیم
_می خوای این انگشترای فیروزه رو بگیری
+اووم ...به نظرت کدومش قشنگه؟
یه انگشتر و نشون داد و به مغازه دار گفت بیاره برامون دستم کردم خیلی قشنگ بود
+همین خیلی قشنگه
_اگه می خوای خودت امتخاب کن
+نه خوبه
_بیا یه انگشتر عقیقم برا من انتخاب کن
نگاهی به انگشترای عقیق انداختم
+این چطوره؟
_قشنگه اما کوچیکه می خوامروش چیزی بنویسم
+چی؟
_یا زینب
با گفتن این کلمه دلملرزید .رفتم تو فکر اگه بره......
_اتنا
+بله
_این خوبه؟
نگاهی به انگشتر توی دستش انداختم
+اره خیلی خوبه
انگشترارو حساب کرد و اومدیم بیرون
_میگم فکر کردی؟
خوب میدونستم می خواد چی بگه ولی گفتم
+به چی
_همون چیزی که قرار بود دیروز فکر کنی
+آره
_خب چی شد؟
+سخته
_به همسر شهدا فکر کن به دلیلی که اونا اجازه دادن شوهراشون برن
+فکر کردم ولی سحته
_میدونم منم به اندازه تو وابسته شدم
اما الان یه دلیل مهم وجود داره که کنار هم نباشیم
وایسادم امیر علی هم وایساد
+باشه برو
_می خوام از ته دلت راضی باشی
+راضیم.فقط بریم حرم
_باشه
بغضم و نگه داشتم تو گلوم تا اشکام نریزه باید تا حرم طاقت میاوردم و جلوی امیر علی گریه نمی کردم که فکر کنه راضی نیستم.
تو سکوت کنار همراه می رفتیم.رسیدیم حرم
+من میرم زیارت
_پس بعدش بیا همون حایی که همیشه میشستیم
+باشه
یاد اون روز افتادم که رفتم حرم برا بابا دعا کنم دقیقا همین موقع بود
با قدم هایی اروم راه می رفتم و گریه می کردم
نمی دونم گریم به خاطر چی بود
سوریه رفتنش به این زودی.....شهید شدنش....نمی دوستم
اون تلفنم آخر نگفت کی بوده بعید نیس برا همین سوریه باشه
خداکنه نباشه..
رفتم داخل نگاهی به جایی که اون دفعه نشسته یودم انداختم کسی نشسته بود
خدایا یعنی میشه این بارم جواب دعامو بدی؟
امیر علی نره سوریه ...خب یعنی یره ...الان نره ..
#ادامه_دارد...
✍🏻#به_قلم:
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹@afsaranjangnarm_313🌹
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتپنجاه_و_ششم
بعد از اینکه آروم شدم رفتم همون جایی که امیر علی گفته بود
دیدم امیر علی سر سجده داره گریه میکنه
سر سجده انگار از خود بی خود شده بود که بلند بلند گریه میکرد
وسط گریه هاش بود که شنیدم داشت حاجتش رو با صدای بلند میگفت بدون در نظر گرفتن اینکه کسی صداش رو میشنوه
چجوری میتونستم نزارم که بره اخه
حتی الانم اگه بخواد بره میگم باشه
صبر کردم تا گریه هاش تموم بشه طول کشید اما بالاخره صدای گریش قطع شد سر از سجده بلند کرد
نشستم کنارش
گفتم:
+ کی قراره بری؟
گفت:
_زنگ زدن گفتن اگه می خوام برم فردا خودمو برسونم تهران
انگار یه پارچ آب سرد روی سرم ریختن روی سرم
+فردا؟؟؟
گقتم حداقل الان میگه یه هفته دیگه
_ هرچی تو بگی اکه یکی الان نرو نمیرم ولی معلوم نیس که دیگه اسمم در بیاد
بهت زده نگاش کردم و بعد چند ثانیه گفتم
+امیر علی برو
_مطمئنی؟پشیمون نمیشی؟
+اره مطمئنم
میدونم سوریه رفتن مجروح شدن داره شهید شدن داره مفقود شدن داره
ولی من راضیم به رضای خدا و میگم برو
_واقعا نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم ممنون که اجازه دادی
نشستیم کنار هم و خیره به ایوون طلا
_میدونی
+چیو؟
_شهید نشنم می میرم اما اگه شهید بشم #برای_همیشه کنارتم
+حیفه شهید نشی تو همین مدت کم فهمیدم خیلییی خوبی
_تو بهتری
*******
_بیا این پیراهن قشنگه برا بابا و عمو؟
+آره خوبه بگیریم
_خب پس تو تا چادر میگیری برا مامان و سمیه منم اینا رو می گیرم
+باشه
بعد از اینکه نشتسیم تو حرم و نماز خوندیم رفتیم هتل شام خوردیم
البته کلی هم عکس انداختیم امیر علی بهم گفت چندتا عکس تکی هم از هم بگیریم .
امیر علی مدام حواسمو پرت می کرد تا به سوریه رفتنش فکر نکنم و این روزه آخری خوش بگذره
بعد شام اومدیم خرید و تقریبا میشه گفت کلی خرید کردیم
چادر و خریدم و از مغازه اومدم بیرون
_خرید من تموم شد
+منم تموم شد
_بریم هتل؟
+نمیشه بریم حرم باهم؟.
_چرا نشه ،میریم دیگه حالا وقت هست برا خواب
+راستی می خوای رانندگی کنی. ولش کن
_می خوابیم بعد از نماز صبح حالا بیا بریم خریدارو بزاریم
+باشه
داشتیم راه می رفتیم که امیر علی گفت:
_بیا اینجا هویج بستنی بخوریم
+بریم ،انقدر راه رفتیم گشنمون شد دوباره
نشستیم روی صندلی های مغازه و تا نفسی تازه کنیم
_بیا یه عکس بگیریم
+چقدر عکس آخه😂
_می مونه یادگاری
نمی دونم اینو که گفت انگار می خواد بگه بعد از شهید شدنم نگاهشون کن
شاید من برداشتم این جوری بود
+بگیر
_خب بخند چرا یهو اخمو شدی
به دوربین لبخندی زدم و گفتم
+الان خوبه آقای عکاس؟
_بلهههه
#ادامه_دارد...
✍🏻#به_قلم:
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹@afsaranjangnarm_313🌹
دلم هواے #بقیع دارد وغم صادق
عزا گرفتہ دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکے بہ دسٺ دل گیرم
زنم بہ سینہ ڪه آمد #محرم صادق
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/jsadegh
شهادت امام جعفرصادق(ع) تسلیت...
🖤@afsaranjangnarm_313🖤
#جنگ_نرم
🔰حجاب برای اسرائیلی خوب و برای ایرانی بد است!
در حالی که یهودیها برای زنان خودشان پوشش و حجاب را تجویز میکنند، اما در بسیاری از رسانههای دنیا که اکثراً بهطور مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به آنها است، زنان و دختران بهویژه در کشورهای اسلامی را با شیوههای مختلف مانند ایجاد کمپین «آزادی یواشکی زنان در ایران» به بیحجابی و بیبندوباری دعوت میکنند.
#التماستفکر
📱@afsaranjangnarm_313⚔