eitaa logo
آفتابگردان‌ها
522 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به هر کس که دلش در آسمان جا مانده نور احدی را به زمین تابانده یک روز شهادتش خبر خواهد شد آن کس که شهادتین خود را خوانده @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
بسم رب الشهداء و الصدیقین مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا اشعار خود را با موضوع شهادت مظلومانه دانشمند هسته‌ای برای ما به آیدی @office4poem بفرستید. @Aftab_gardan_ha
تقدیم به از چشم‌های تارمان اشک است جاری ای آسمان حق داری این‌گونه بباری هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست هی زخم پشت زخم، ما و بیقراری قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته هر چند آزرده تو را این زخم کاری از دست رفت امروز فرزند تو؟ هرگز او را به دست آورده‌ای امروز آری! چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری @Aftab_gardan_ha
تقدیم به روز و شب چشم‌انتظارانند ما را جاده‌ها جا نمی‌مانند هرگز از سفر، آماده‌ها وادی عشق است و می‌دانیم کم می‌آورند پیش سرمستی مردان خدایی باده‌ها آتش و خون‌ها بهانه‌ست و سبک‌بالان ما نیمه‌شب پر می‌کشند از خلوت سجاده‌ها گاه در بالای نیزه، گاه زیر تیر و تیغ سربلندانند آری هر زمان آزاده‌ها میهنم! هرگز نبینند از نفس‌افتادنت دشمنان تو... همین از اسب و اصل افتاده‌ها این‌طرف هستند مردانی که از جان بگذرند آن‌طرف بگذار خوش باشند آقازاده‌ها خاک ایران است اینجا بشنوید ای دشمنان رفته فخری‌زاده و هستند فخری‌زاده‌ها @Aftab_gardan_ha
تقدیم به سر به زیر سرفراز، این نشان مردهاست خاک سرخ این دیار آشیان مرد‌هاست با سلاح علم و خون، در مصاف جهل و ظلم این جهادها فقط در توان مردهاست در سکوت سرد کوه، لاله‌ای جوانه زد لاله‌ای که ریشه‌اش در خزان مردهاست آرشی دوباره رفت سوی بی‌کرانگی هرچه سرو دیده‌ام، قد‌کمان مردهاست از شهادتی عظیم بی‌نصیب مانده‌ایم بی خبر که انتخاب از میان مردهاست @Aftab_gardan_ha
تقدیم به ای مام وطن، این چه بها، این چه بهانه‌ست؟ هر روز تو را نعش گلی بر سر شانه‌ست بر پشت تو تیغ و تبر و تیر نشسته این داغ کجا قصّه و افسون و فسانه‌ست؟ از کوه سرازیر شده خون گلی سرخ پاییز کجا فصل شکوفه‌ست و جوانه‌ست؟ ای کوه دماوند تو واگو که چه دیدی چون سنگ به سنگ تو گدازه‌ست و زبانه‌ست آتش به جگر می‌زند و شعله‌ی روح است این بیرق خون‌رنگ که بر سردرِ خانه‌ست شعر تَرِ ما، اشکِ چِکان از سر چانه لالایی ما، مویه‌رجزهای شبانه‌ست از آه گدازنده‌ی ما سخت بترسید وقتی نفس شهر پر از نوحه ترانه‌ست ما تاج شهادت به سر و روی‌سفیدیم چون《تیر غمش را دل عشاق نشانه‌ست》 《از خون عزیزان وطن لاله دمیده》 افسوس که دست تو به دامانِ خزان است @Aftab_gardan_ha
تقدیم به غمت چه پنجره‌ها رو به صبح وا کرده غروب کوه، به خون تو اقتدا کرده نسیم عطر تو را کوچه کوچه گردانده عقیق سرخ تو را چشمه گریه‌ها کرده کسی از آن طرف آسمان تو را خوانده کسی از آن سوی عالم تو را صدا کرده رسیده بودی و چشمان باغبان به تو بود عجیب نیست که از شاخه‌ات جدا کرده چقدر با همه از حسن عاقبت گفتی؟ چقدر مادرت این راز را دعا کرده؟ چه زود رفتی و در آسمان ستاره شدی چه دیر نام تو را عشق برملا کرده به دلشکستگی آینه چه جای دریغ؟ که قطعه قطعه تماشا به ما عطا کرده تویی تو کاشف خورشید در دل ذره تویی تو آنکه به خون، خاک کیمیا کرده تویی تو زخمی پیوند دوست با دشمن تویی تو آنکه جفا دیده و وفا کرده چقدر روضه‌ی بازی‌ست چشم بسته‌ی تو که هر که دیده تو را یاد کربلا کرده بگو بگو که چه کرده‌ست با تو بیگانه بگو بگو که چه‌ها با تو آشنا کرده نه اینکه باز شده باب خون‌فروشی‌ها؟ نه اینکه ترس به تهدید اتکا کرده؟ ولی به سیل و به طوفان فرو نخواهد ریخت کسی که روز خطر تکیه بر خدا کرده @Aftab_gardan_ha
تقدیم به خبر رسید و خبر داغ بود و داغ نبود که این ستاره‌ی ما اولین چراغ نبود چراغ‌ها که شکستند و چلچراغ شدند و لاله‌ها که شکوفا شدند و باغ شدند چه باغ‌ها که پر از دانه‌ی انار شدند انارها ترکیدند و لاله‌زار شدند چقدر لاله در این باغ سبز رویید و... چقدر چشمه در این کوهسار جوشید و... و چشمه‌ها همه دریا شدند و طوفان شد چنان که خواب اساطیر هم پریشان شد کسی که در دل افسانه‌ها قدم می‌زد و صفحه صفحه‌ی تاریخ را رقم می‌زد پیاده آمد و با قطره‌هاش دریا شد چقدر قطره که در چشم‌های او جا شد و قطره‌ها همه آتشفشان سجّیل‌اند کبوترانِ دهِ ما همه ابابیل‌اند شبی اگر طولانی، شبی اگر تاریک خطر اگر وهم‌آلود و مرگ اگر نزدیک کبوتران دهِ ما کبوتر حرم‌اند و کوچه‌ها همه با آفتاب هم‌قدم‌اند حیات در رگ گلبرگ‌ها جوانه زده‌ست به گوش باغچه صد حرف عاشقانه زده‌ست و حرف‌ها همه چون شعر در گلو مانده‌ست و چشم‌ها همگی گرم گفتگو مانده‌ست گلوله، راز گل سرخ را هویدا کرد در آن غروب که چشم ستاره را وا کرد و نور بود و به زخم ستاره مرهم شد که ناگهان ضربان زمین منظم شد خجسته باد گلویی که غرق فریاد است خجسته باد صدای کسی که در باد است صدای باد به دریا وزید و طوفان شد و آسمان غرق اشتیاق باران شد و قطره‌ها همه تابان شدند و باریدند و سایه‌های زمین را یکی یکی چیدند و عشق بود که از بوی خاکِ نم رویید و خاک بود که از قلب آن قلم رویید قلم به دست من و ماست این زمان؛ آری! بیا که وقت رسیدن رسید و بیداری بیا که در دل ظلمت سپید بنویسیم بیا شهید شویم و شهید بنویسیم @Aftab_gardan_ha