eitaa logo
آفتابگردان‌ها
521 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
به هرجا خوب می‌شد دید دلتنگی ایران را به روی شانه می‌بردند وقتی مرد میدان را کدامین شور و غوغا را بگویم در وداع او نجف یا کربلا را یا همین کرمان و تهران را؟ نمی‌دانم که گرمای کدامین عشق اینگونه به تابستان بدل کرده‌ست سرمای زمستان را کدامین ابر از این شهر لب‌تشنه گذر کرده‌ست؟! ببین در کوچه و پس‌کوچه‌ها جاری باران را ببین! از هر طرف شوق وصال رود بی‌تابی پدید آورده این دریای جوشان و خروشان را ندیده هیچ چشمی و نخواهد دید بعد از این شکوه محشری اینگونه بر روی خیابان را چه سوزی و چه سرمایی! زمستان است و می‌بینم به روی شانه‌های باغ، تشییع بهاران را کسی بار سفر بربسته از این شهر و بعد از خود نصیب عاشقانش کرده اندوه فراوان را کسی که می‌رود اما نمی‌گوید که بعد از او که پاسخ می‌دهد دلتنگی بی‌حدّ یاران را؟ همان مردی که با فریاد گیرایش تمام عمر حرم می‌خواند جمهوری اسلامی ایران را @Aftabgardan_ha
به دست خاک سپردیم هم تو، هم جان را پس از تو ما چه کنیم این جهان ویران را؟ خوشا وصال تو با خالق جهان، هرچند به غم نشانده فراق تو جمع یاران را برای خواری دشمن، برای مجد تو بس که کُشت نیمه‌شب از پشت، مردِ میدان را به پیش چشمِ تمامِ جهان مجسم کرد شکوه نام تو، اسطوره‌های ایران را شهادت آرزویت بود و شد سرانجامت اگرچه زندگی‌ات هم چشیده بود آن را و دست پاک تو افتاد بر زمین امّا تو برنداشتی از عشق، دستِ پیمان را بشر ندید به خود در سیاهی این قرن چنین اراده و عزم و شکوه و ایمان را @Aftabgardan_ha
یک یک عمر فقط داعیه‌ی خدمت داشت مردی که به حسن سادگی شهرت داشت «سرباز س ل ی م ا ن ی» عطر خوشی از «العبد محمدتقی بهجت» داشت دو بر قلّه‌ی غیرت، علم افراخته‌ای طوفان حماسه راه انداخته‌ای با جان، سپر دفاع مردم بودی با خون خودت به دشمنان تاخته‌ای سه در پیچ و خم زمانه خودساخته‌ای عمری به صفای نفس پرداخته‌ای حتی وسط تیر و تفنگ و ترکش سجاده ی آرامش، انداخته‌ای @Aftabgardan_ha
قسم به چشم تو و ذوالفقار ابرویت مقرّبان الهی شده ثناگویت رسیده‌اند اگر دشمنان ز هر سویت «فَیا سُیوف خُذینی» ست حرز بازویت امیر قافله‌ای، تکسوار دورانی اسیر حرف نماندی و مرد میدانی اگر جهانِ بدون تو در مجادله‌هاست اگر که خونِ تو گرمیِ این معامله‌هاست اگر که رفتن تو دلخوشیِ حرمله‌هاست میان راه تو و مانده‌ها چه فاصله‌هاست روا مباد که بعد از تو جان به در ببرند روا مباد که خون شهید را بخرند بیا بگیر ز جور زمانه تختش را بدل به خون بکنی تازگی رختش را حواله کن به جهنم سیاه‌بختش را مگر که پس بدهد انتقام سختش را شهید صبح زمستان سرد بغدادی فدای آن که شبیهش غریب جان دادی کسی به جز تو در این دوره دلشکسته نبود کسی به قدر تو دلتنگ و زار و خسته نبود و قبل رفتن تو جمع ما گسسته نبود امیدواری ما سرد و دست‌بسته نبود به پشت‌گرمی تو ختم گشت جنگ تموز حریف خون تو را مادرش نزاده هنوز به غیر خادم مولا نبود منزلتی چه سال‌هاست که هر لحظه در مجاهدتی نبوده در دل تو هیچ کنج عافیتی خوشا که در کنف بانوی مقاوتی شهادت است نصیب مقرّبان حسین خوشا سر تو و دستان مهربان حسین تو در مقابل غم تکیه‌گاه می‌مانی برای ما تو یگانه پناه می‌مانی در این سیاهی تردید ماه می‌مانی تو در برابر ظلمت گواه می‌مانی تو سرو باور مایی چنین رشید شدی تو زنده‌ای، تو نمردی، فقط شهید شدی @Aftabgardan_ha
🇮🇷 وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟! خدا کند که بمیرم وطن‌فروش نباشم! خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم مگر نه ریشۀ ما می‌رسد به شوکت دریا؟ چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟! چو مرگ می‌برد آخر به هر طریق تنم را چرا چرا چو شهیدان لاله‌پوش نباشم؟ منیم جانیم سنه قوربان ده آی گوزل ایران!* به غیر از این چه بگویم اگر خموش نباشم؟! * جانم فدای تو باد ای ایران زیبا 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 ای میهن ای دلیل همه افتخارها عزت گرفته از تو همه اعتبارها در فتنۀ خزان نشکستی و محکمی نامت شکوه نغمۀ شور بهارها آغوش باز کرده برای تو آسمان سرچشمۀ زلال همه چشمه‌سارها جانم فدای نام تو ایرانِ سربلند با توست تا همیشه همه اقتدارها ای سرزمین شیرزنان همیشه سرو حتی نبوده مثل تو در روزگارها نه! یک وجب ز خاک تو را هم نمی‌دهیم مبهوت ماست چشم همه شهریارها ما ترک یا بلوچ و عرب، کُرد و ترکمن ما با همیم، ای وطنِ بی‌شمارها 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 چرا یک عده دست فتنه‌گردان را نمی‌بینند؟ همان دستان در دامان شیطان را نمی‌بینند چنان غرقند در بین خبرهای دروغین که کلید مشکلات و خیر ایران را نمی‌بینند چرا عبرت نمی‌گیرند از تاریخ و تکرارش؟ چرا سوریۀ حالا پشیمان را نمی‌بینند؟ چرا یک عده از مسئول‌های بی‌لیاقت هم میان سفرۀ مردم غم نان را نمی‌بینند؟ چنان در پشت میز خویش خوابیدند، انگاری به زیر پای خود خون شهیدان را نمی‌بینند! اتاق کار ، عکس حاج قاسم، همّت و صیّاد چرا پس راه آن مردان میدان را نمی‌بینند؟ □ ولی یک جمله با مغرب‌نشینانِ خیانتکار یقیناً تا قیامت رنگ تهران را نمی‌بینند! 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 این‌بار در این فتنۀ مسموم‌تر از پیش دیدیم تو را محکم و مظلوم‌تر از پیش با دشنه و دشنام سرت ریخته دشمن با نقشۀ پیچیده‌تر و شوم‌تر از پیش با این‌همه، در حق دفاع از خودت افسوس محرومی و محرومی و محروم‌تر از پیش آن دوست‌نماهای بسی تشنه به خونت شد نیّتشان بر همه معلوم‌تر از پیش در حادثه‌ها دست خدا پشت و پناهت جمهوری اسلامی مظلوم‌تر از پیش! 🇮🇷 @aftabgardan_ha
🇮🇷 امید، سروِ سترگی‌ست موجِ طوفان را امید، سدّ بزرگی‌ست سیلِ طغیان را امید، شوقِ بهار است و سایه‌سارِ سُرور که آفتاب، سبک می‌کند زمستان را دل -این کویرِ ترک‌خورده- سخت محتاج است نمِ ترنّمی از گریه‌های باران را اگر عجوزۀ دنیا به عشوت و رشوت نشانده بر سرِ یک سفره گرگ و چوپان را، از این سراچۀ ذلّت هراس نیست، عزیز! که گاه مأمنِ یوسف کنند زندان را قراولانِ تباهی وگر کرورکرور، امید، صبحِ سپید است شامِ حرمان را هجومِ موجِ تباهی وگر کلاف‌کلاف، امید، کشتیِ نوح است بحرِ بحران را امید، پیکرِ کوه است اگرچه یک پرِ کاه امید، قوّتِ زانوست مردِ میدان را نگاهِ آینه‌ها سوی شهرِ زنگازنگ شکانده شیشۀ سنگینِ خوابِ انسان را کشانده سرخیِ قَد قامتِ سلحشوران به خاکمالِ شقاوت بُروتِ ‌شیطان را هماره عرصهٔ بَدعهدِ کوفه، می‌طلبد وفای مالک و قلبِ سلیمِ سلمان را صدای روشنِ «بیدار باشِ!» قاسم‌ها نگاهِ نافذِ عبّاس‌های دوران را شهامتِ قَرَنی، همّتِ جهان‌آرا صفای روحِ بُرُونسی، رجای چمران را که دوره، دورۀ غربالِ حقّ و ناحقّ است جهان به درک رسیده‌ست کفر و ایمان را به یاد دار شبی را که ذوالفقارِ قیام شکافت معنیِ «با خاکِ مرگ یکسان» را غبارِ شوکت‌شان را به یادِ باد سپرد به «چشمِ شیر» چشانید طعمِ پیکان را زده‌ست فاتح و سجّیل و رعد و قدر و شهاب کلنگِ جادۀ آزاد قدس-تهران را به تیغِ خشمِ مقدّس بریده دستِ کسی رگِ تعفنِ عفریتِ اَنگَلستان را زوالِ روبهِ پیر است، مرگِ گرگِ جوان کسی گرفته از این قوم چنگ و دندان را کسی به خونِ سراسر خروشِ خویش سرود میانِ واقعه جولانِ پای‌کوبان را شکست رونقِ بازارِ شامِ رنگ و سلاح کسی به‌هم زده سودای شب‌نشیان را فضای دهکده را عطر نور او پر کرد بهار شد تب این زمهریر سوزان را دو دست صف‌شکنش را هدیه داد و نداد به دست اهرمن انگشتر سلیمان را دو چشم در شطی از خون تپیده دید و ندید نگاه خیرۀ خصم دژم، مسلمان را الا که بخت شهادت نصیب مرد خداست هلا! که وقت هلاک است کدخدایان را 🇮🇷 @aftabgardan_ha
🇮🇷 نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم نسلی که می‌گویند پایان یافت، ما هستیم هان ای اتاق فکرها! هان ای تریبون‌ها! ما خطِ بُطلانی بر آمال شما هستیم با ما چهل سال است درد آشنایی هست با درد خنجر خوردن از پشت، آشنا هستیم رفتن... نبودن... سرنوشت شوم تاریکی‌ست ما بوده‌ایم از ابتدا، تا انتها هستیم ما از شما... آری سریم؛ آری سریم، آری حتی اگر بر نیزه‌ها از تن جدا هستیم در قیل‌وقال جیغ‌های رنگی عالم با حنجر سرخ شهیدان هم‌صدا هستیم.. 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این به چشم نیمه‌بازت تار دیدی در کف مطرب ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این نشانده گوشه‌ای مات تماشا مردمانی را ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟ همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی وگرنه می‌کشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 ستاره‌ایم و در اندیشۀ شهاب شدن در آستانۀ صبحیم و آفتاب شدن و کَلْمه کَلْمه شکوه و خروش و ایثاریم که چیست عاقبت کار ما، کتاب شدن نداشتیم دمی خواهش از کسی و... رواست، که ترس در دلمان نیست از جواب شدن به‌وقت معرکه‌ها تشنۀ مواجهه‌ایم خوش است در صف جان‌برکفان، حساب شدن اگر نهایت گل‌هاست مرگ و پژمردن چه حُسن عاقبتی بهتر از گلاب شدن خوشا شبیه شهیدان فنا شدن در عشق چراغ روشن فردای انقلاب شدن 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 ما همه قطره‌های یک دریا وقت طوفان غم، کنار همیم برگریزان فصل پاییز است ما ولی فصل نوبهار همیم زخمی از روزگار نامردیم از خدا آمده‌ست‌ مرهم ما دست در دست آسمان دارد سبز و سرخ و سپید پرچم‌ ما شب اگر رو کند قشونش را با سپاه طلوع می‌آییم هر‌کجا حرف حق جوانه زده با تمام وجود آنجاییم بر سر هر کویر، بارانیم جنگ داریم با فریب و سراب همه در صحنه‌ایم و می‌مانیم تا ابد دشمن دروغ و نقاب آه، تاریخ بی‌کران با من از شهیدان انقلاب بگو لشکر شب تباه خواهد شد با من از نور و آفتاب بگو 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 دادیم دستامونو به دستای هم تا اینجای راهو باهم اومدیم نمی‌ذاریم این خونه ویرونه شه ما رو قلبمون عکس ایران زدیم وطن خونه‌مونه براش جون می‌دیم بذار هی شعارای منفی بدن امید قوت غالب تو رگ‌های ماست کی گفته اینا حامیای زنن؟ منم زن، منم زندگی، من امید منم مادر و قهرمان و پناه منم اونکه تا قله‌ها میرسه تویی که نشستی لبِ پرتگاه بلوچ و عرب، کرد و لر، ترک، فارس ما ایرانو با همدیگه ساختیم شدیم سد راهِ غم و غصه‌ها بذاریم جدامون کنن، باختیم زن و مرد و پیر و جوون یکدلیم زن و مرد و پیر و جوون با همیم برای وطن، عشق، آزادگی روی زخم هم، این روزا مرهمیم اگر گرد و خاکه کمی این مسیر غمی نیست، این راهِ آبادیه ما دربند قفل و قفس نیستیم که آزادگی شرط آزادیه چقد سخته گرگِ به گلّه زده بگه واسه گلّه دلم سوخته چقد کرکسِ مرده‌خوار این روزا به زخم وطن چشماشو دوخته وطن زخمیه اما زنده‌‌ست هنوز وطن رمز پیروزیِ این روزاست ما با همدیگه فرق داریم ولی وطن خونه‌مونه، وطن مال ماست 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 چگونه صبر کنم این عمود؛ باز بیفتد تبر به جان تو ای سرو سرفراز بیفتد هنوز شاعرت ای «سرزمین حسن» نمرده است که دور، دست قشون زبان‌دراز بیفتد چقدر نام تو طبع مرا به ذوق می‌آرد چنان که چشم نوازنده‌ای به ساز بیفتد حرامیان همه بیزار از تواند و چه بهتر! خوشا به کعبه که از چشم بی‌نماز بیفتد به غارت تو طمع کرده‌اند و داد از آن روز که گنج، مفت به دست قمارباز بیفتد در این زمان صراحت، بدا به طبع روانی که در اسارت لفافه و مجاز بیفتد هزاربار بیفتم به خاک کاش و نبینم که پرچم تو زمانی از اهتزاز بیفتد 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 حاشا که با آشوب شوم و مکر ناکس‌ها این خاک پاک افتد به دست نامقدس‌ها خاکی که با بال کبوترهایمان فرش است هرگز نگردد عرصۀ جولان کرکس‌ها با شور امواجی که در دریای طوفانی است رو می‌شود همواره روح خواری خس‌ها رو می‌شود آن‌گونه که جهل ابوموسی رو می‌شود آن‌گونه که آیین اشعث‌ها همواره با کهنه درخت فتنه می‌ماند در سایه‌اش افتاده‌ها، بر شاخه نارس‌ها سرو بلند پرچم این خاک اما نه هرگز نمی‌افتد به دست نامقدس‌ها 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 جنگ است ولی شیوۀ آن خانه به خانه‌ست آرام و بدون تَنِش و محترمانه‌ست جنگ است ولی موشک و خمپاره ندارد مرموزترین جنگ جهانی زمانه‌ست جنگ است و در آن خواسته ناخواسته انگار پای همه با هر مَنِش و فکر میان است در دست همه اسلحه‌ای رو به هدف هست جنگی‌ست پر از جاذبه، این جنگ رسانه‌ست جان‌ها همه محفوظ و جهان‌بینی‌شان نه سرها نه، ولی مکتب و اندیشه نشانه‌ست مقصود فقط شبهه و تحریف حقایق آزادی و روشنگری خلق، بهانه‌ست این جنگ عقیده‌ست و سلاح و ادواتش موسیقی و تصویر و کلیپ است و ترانه‌ست تکلیف من و توست نشستن به تماشا؟ باید که به پا خاست اگر پاسخ ما نه‌ست باید که به پا خاست و طوفان شد و غرّید امروز که حساس‌ترین روز زمانه‌ست باید همگی اسلحه در دست بگیریم پیشانی جهل و کمر فتنه نشانه‌ست آتش شود و بر سر تحریف ببارد هرکس هدفش یاری منجی جهان است 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
غیرت قیصر این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری جلّاد و شهید جابه‌جا شد در مغلطۀ خبرگزاری افسوس که چشم‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری @shahrestanadab
🇮🇷 دست‌هایم به روی تو باز است، تا زمانی که عمر امان بدهد چه نیازی به اینکه ‌نامحرم، به تو آغوش رایگان بدهد پارۀ جان و ساقۀ تُردَم، قد بکش، گل بده، بهاری باش نکند پاسخ سؤالت را، رنگ و وارنگی خزان بدهد سر سجاده، زیر چادر من، خانه‌ات را دوباره برپا کن خانۀ عشق و اعتقادت را، نتواند کسی تکان بدهد درد دل کن همیشه می‌شنوم، غم اگر داشتی خریدارم نگذاری تمسخر دستی، اشک‌های تو را نشان بدهد خانه و خانواده‌ات اینجاست، ما تو را عاشقانه می‌خواهیم نکند نور چشم این خانه، دل خود را به این و آن بدهد خانه با قلب‌های ما گرم است، سر سفره کنار هم‌ شادیم نفروشی کرامت خود را، بی‌طمع کی غریبه نان بدهد؟ خانه یعنی وطن عزیز دلم، وطن آغوش مادر است آری! عاقل آخر نمی‌تواند که خانه را دست دشمنان بدهد 🇮🇷 @Aftangardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
به رغم زخم زبان‌ها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفیق عهدشکن! از تو کمترم، آری اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به خیمه‌گه چو شبیخون بی‌امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم سبک‌‌سرانه چو پیران طالب تمجید زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم بس است خوردن نیش از شکاف‌ها یک بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهین باور خویشم! هر آنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایۀ‌ جهان ندهم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم @shahrestanadab
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ؟ آتش زده باز دست دشمن بر باغ یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ @Aftabgardan_ha
🇮🇷 هرچند دشوار است، راه ساده‌ای دارد آبادی این خاک حتماً جاده‌ای دارد هر چند دشمن روی میزش کینه می‌چیند غوغا برای هیچ و... فکر ساده‌ای دارد از گردباد حادثه هرگز نمی‌ترسیم وقتی وطن هر جای خود دلداده‌ای دارد در این زمانه، روزهای سختی و تحریم این خاک در خود مردم آزاده‌ای دارد با شور می‌خواند تمام چاوشی‌ها را هر بار پیروزی فوق‌العاده‌ای دارد ما می‌توانیم و همیشه سرفرازانیم باغ شهیدان لشکر آماده‌ای دارد 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 از جان برایت می‌نویسم خاک زرخیز یک‌ بار دیگر با تمام درد برخیز در برگریزِ فتنه‌هایِ استخوانسوز برخیز و جانی تازه شو در جان پاییز جانِ تمام مردهای سرزمینم! مام وطن! دلداده! دلدارم! دلاویز ای بر تمام دردهامان مرهمِ‌ عشق ای شادی شب‌های غمگین و غم‌انگیز خورشید از چشم تو دستی گرم دارد دریا و باران از نگاه توست‌‌ لبریز با دشمنانِ چشم‌های پاک، دشمن چشمان تو با پاکبازان صلح آمیز دست از وجود و جانمان شستیم مادر! با جان فرزندان خود، با غصّه بسْتیز! یک‌ بار دیگر با تمام درد برخیز ای دامنت سبز و سپید و سرخِ زرخیز 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
گودال قتلگاه همین‌جاست، اینجا که جمع خون و جنون است اینجا که شروه‌خوان عزیزان، اینجا که دشت شیون و خون است تَق‌تَق صدای تیر می‌آید، جای اذان نفیر می‌آید دشمن رسیده تا لب مقتل، آه این صدای پای قشون است باید چه کرد این همه غم را؟ خون را، شهید را و حرم را شاهِ چراغ! حال دلم را از من سراغ گیر که چون است درد آمده که مرد بگرید، بر جسم‌های سرد بگرید مرهم به غیر اشک ندارد، زخمی که از شماره فزون است جز آه در بساط ندارم، آهی که کاخ ظلم بسوزد با این شرار خانه‌برانداز، دشمن به حدّ مرگ زبون است @Aftabgardan_ha
سرمست و رها کنار هم رقصیدند معنای شعار «زندگی» را دیدند در پیش نگاه حضرت شاهچراغ یک دسته گل لاله به خون غلتیدند @Aftabgardan_ha