eitaa logo
🏞️ حال خوب _عزت نفس_ثروت _سلامتی معصومه طاهري
11.6هزار دنبال‌کننده
862 عکس
187 ویدیو
22 فایل
✅مددکار اجتماعی ✅مشاور خانواده قوه قضائیه تهران ✅مشاور اطفال و نوجوانان دادگستری ✅مشاوره قبل ازطلاق کمک میکنم به👇 ✅اضطراب و استرس وافسردگی ✅ عزت نفس ✅رازهای ثروت و سلامتی سایت 👇 clinicaftabeshargh.ir ☎️ 09222947270 👤 @halekhub2023
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ (قسمت دوم) چند روزی بود که دوره کارورزی دانشگاهی ام رو در یکی از ادارات خدمت رسان طی میکردم، از شوق ذوق دوره کارورزی 🤓یک روز داشتم میزم رو مرتب می کردم(بقدری نامرتب بود😳) ، که دیدم یک نامه ای لابلای برخی مدارک دیگه، هست که ربطی به اونای دیگه نداره، نامه رو نگاه کردم، دیدم مبلغ قابل توجهی داخلش نوشته شده و دستور داده شده که به فلان مددجو داده بشه 😍از تاریخ هم گذشته بود، ولی روی نامه اقدامی نشده بود، بنظر می‌رسید بدلیل کثرت کار و حجم ارباب رجوع،هنوز فرصت رسیدگی نشده بود. منم نامه رو بردم واحد مالی و ریاست وقت (حدود 20 سال قبل) و بلافاصله کارهای اداری اش انجام شد و با مددجو تماس گرفتم مددجو آمد و هزینه بهش تعلق گرفت، گفت این مبلغ برای چیه؟؟ گفتم ظاهرا چند وقت قبل که یکی از مسئولین رو دیدی بهشون نامه داده بودی کمک کنن، و با توجه به اینکه در این جا پرونده داری دستور داده شده بهت پرداخت بشه. مددجو بقدری خوشحال شد و اصلا باورش نمیشد که ماه‌ها قبل درخواستش در جایی دیگه و از طريق دیگه، اینگونه برآورده شده. اون مددجو هیچ وقت نفهمید که من نامه رو یافته بودم و اگر در زمان مناسب در جای مناسب نبودم،معلوم نبود چیزی دستش رو بگیره. این مبلغ به اندازه حقوق یکماه یک کارمند بود! نکته :سالها گذشت از این ماجرا، من دیگه بعد از اتمام درس و دانشگاه و گذراندن دوره طرح، یکروز که داشتم مراحل اخذ پروانه فعالیت مرکز مددکاری وروانشناسی رو میگرفتم، روزی که رفتم دنبال پروسه دریافت مجوز (یکی از مراحل دريافت پروانه فعالیت، دریافت تاییدیه اماکن بود که خود این تاییدیه حداقل سه ماه بطول می انجامید) منم دخترم رو در راه داشتم 😇 و رفت و آمد برام سخت بود😭، همزمان که نزدیک اداره اماکن بودم یکهو دیدم همون لحظه خانمی صدام کرد... حدس بزنید کی بود... برگشتم نشناختم، خانوم گفت منو یادته خانم طاهری؟ گفتم راستش آشنا هستی. گفت من دختر همون خانمی هستم که چند سال قبل تماس گرفتی و اومدیم اون اداره و نامه مساعدت ما رو پیگیری کردی . 😍خوشحال شدم و احوالپرسی کردیم، و گفت اینجا کاری داری گفتم جریان از این قراره، گفت بده من کارت نباشه... دست منو گرفت برد داخل و نمیدونم هنوزم چطوری، تاییدیه نامه منو گرفت و اینبار اون خانم برای من در زمان مناسب و مکان مناسب بود🥺😳😊🙏 منم بردم تاییدیه رو بردم اداره متبوع که دنبال مجوز فعالیت بودم و ارائه دادم، گفتن چقدر زوووود🤔🤔🤔 حتماً گفتن بند پ داشتی🤫 حتماً فقط در دلم گفتم: نیکی هنری نیست به امید تلافی احسان به کسی کن که بکار تو نیایدنکته داستان:قانون همزمانی ✍️این داستان ادامه دارد.. https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/623
✍️ (قسمت سوم) یکبار رفته بودم مرکز تهران که از اونجا هم برم به مسیر مورد نظرم🛤️ رسیدم ترمینال و تاکسی گرفتم🚙 که تا مقصدم من رو برسونه... یه مسیر پونزده دقیقه ای بود و فکر نمیکردم هزینه تاکسی زیاد باشه. همونجا که از اتوبوس پیاده شدم، تاکسی های خود ترمینال بودن. مقصدم رو گفتم و سوار یکی از تاکسی ها شدم. به مقصد که رسیدیم تازه من هزینه رو پرسیدم و راننده مبلغ زیادی گفت. من در همون لحظه احساس خشم😤 رو داشتم و با خودم فکر کردم که چطور سر مردم کلاه میذارن و چقدر بی انصاف شدن😠 آدما... کاری نمیشد کرد. اون مبلغ رو دادم و پیاده شدم و همچنان احساس خشم با من بود... 😡 بعداً که به اون موقعیت فکر کردم از خودم پرسیدم دقیقاً از چی عصبانی بودی؟ و به این رسیدم که من از کار خودم دلخور بودم. از اینکه قبل سوار شدن هزینه رو نپرسیدم. و اون سایه‌ی ساده‌لوحیِ من داشت خودش رو نشون میداد. یعنی من از اینکه ساده لوح به نظر بیام بدم میاد و این موقعیت داشت همین کار رو با من میکرد.... برچسبی که من به اون راننده زدم «بی انصاف» بود...جدا از اینکه آیا منم بی‌انصافی رو در گذشته داشتم یا الان به شکل های دیگه دارمش... این اتفاق برای من یادآور این بود که «اگه خودت مراقب خودت نیستی انتظار داری بقیه مراقبت باشن؟ اگه خودت حواست به خرج‌ها و هزینه‌هات نیست، انتظار داری دیگران هوای تو رو داشته باشن؟» نکته داستان :سایه ساده لوحی ✍️این داستان ادامه دارد... پ. ن👇 منظورم از این ریشه‌یابی این نیست که در نهایت کار اون راننده رو توجیه کنیم و بگیم خب پس کار اون درست بوده...دنبال درست و غلط نیستیم...میخوایم بخشی که مربوط به خودمون هست رو در ماجرا پیدا کنیم و مسئولیت اون بخش رو بپذیریم💪 https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/627
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جلسه سوم ✅مینی دوره رایگان چگونه شاد باشیم و طولانی مدت شاد زندگی کنیم. ♦️برای شاد بودن دنبال چی باشیم؟ ✅دنبال لذت؟ ✅دنبال هدف؟ ✅هدف ولذت هر دو؟ ✅علت خودکشی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/631 ✅ترسیم نمودارزیر👇جهت انجام تمرین
✍️ (قسمت چهارم) دوران دانشجويي من می گذشت و می گذشت، و من با همان روحیه پیش میرفتم، از بس حس کمک و خدمت در من عميق و جزو اولویت اول زندگیم شده بود که یکروز که برای دوره دوم کارورزی ام به اداره دیگری رفتم، اونجا قرار شد هر خانمی که میاد اداره مشکلاتش و بنویسم و برای حل مشکلش اقدامات مددکاری برنامه بنویسم و پیگیری کنم که عاشق همین کار هم بودم. روزهایی که دانشگاه کلاس نداشتم، میرفتم اون اداره و با لذت کارهام و میکردم. خوش می‌گذشت خیلی حالم خوب بود. همه چیز عالی بود. ممکنه سوال براتون پیش بیاد منی که حالم خوب بودچرا پس من زندگیم و تقسیم کردم به قبل و بعد تغییر؟؟ اصلا این مدل زندگی من ایرادی نداشت... تازه اون حس خوبه ❤️چون چاشنی زندگیم بود معجزه ها رو می‌کرد، معجزه ها زیاد بودند و هستند، من همه رو میگم به مرور. اما جای یک سری چیزها خالی بود. که اگر من حس خوب پرقدرتی که از سال 80 با ورودم به دانشگاه شروع شده بود، اون خلا ها رو هم اگر آگاهی داشتم ازشون مطمئنم بقول دوستان میترکوندم💪 اولیش و کم کم میگم در داستانها🥺 قدرت نه گفتن نداشتم!! و این شده بود اسباب سواستفاده بسیاری از آدمهایی که از روحیه مددکاری من سواستفاده می‌ کردند. حتی دانشگاه هم تخصصی یادمون نداد 😴که مهارت های زندگی رو یاد بگیریم😡 در دوره هایی که کارورزی میکردم یکبار یک مسئول اداره تماس گرفت میتونی فلان قدر جور کنی برای فلان نیازمند!! من با اینکه دانشجو بودم و کار نمیکردم به هر دری میزدم تا پول جور کنم و حس گفتن اینکه متاسفانه من پول ندارم برام سنگین بود،نمیتونستم نه بگم.🥺 یادمه برای جور کردن اون مبلغ به چه درها زدم،از طرفی دوست داشتم کمک بشه و از طرفی هنوز قدرت نه گفتن نداشتم. و خیلی اذیت میشدم، استرس، از یک طرف و از طرفی دنبال جور کردن اون مبلغ برای نیازمند، باعث شده بود از تمام کارهام غافل بشم... درسها و اهدافم، 😭. بالاخره از طريق یک وام قرض الحسنه از یک خیریه تونستم مبلغ مورد نظر رو پیدا کنم و تازه کسی هم پیدا کردم که قسط وام و بده تا به مددجو فشار نیاد😴و برسونم ولی خیلی اذیت شدم...و این تحلیل رفتن های روحی که اون موقع به دلیل انرژی بالا ازش غافل بودم رو درک نمیکردم... حالا یک چیز جالب بگم وقتی اون مبلغ وام رو جور کردم برای اون فرد، همون فرد یکروز که اومد دنبال کارهاش، بمن گفت چرا اینقدر کم؟؟؟ 😳😳🥺و من پاسخی نداشتم 😓و بعدش میدونید چی گفت؟ 🤫😓گفت معلوم نیست بقیه اشو خودتون برداشتید... 🥺🥺😡 خیلی سنگین بوووووود. و بعدش مدتها دچار خشم و ناراحتی میشدم و بی‌خبر از اینکه این انباشتگی خشم و عصبانیت به مرور با روانم چه ها میکنه ... من درگیر "تله ایثار و طرح واره قربانی" بودم و نمیدونستم باید حتماً روی خودم کار کنم.. ✍️این داستان ادامه دارد https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/638
✍️حکایت تجربیات شخصی من هست که در مسیر رسیدن به رویاهام کسب کردم و همچنان دارم کسب میکنم!موضوعات مختلف و تله های شخصیتی امو که پاشنه آشیل یک مسیر هدفمند هست و در واقع میشه مثل یک گاری که به خودم بسته بودم و همینطور میکشیدم و نمیزاشت در مسیر رسیدن به رویاهام لذت کافی ببرم و منو خیلی وقتها مینداخت تو حاشیه و معطلم می‌کرد 😓رو دونه به دونه در این داستان‌های واقعی بیرون کشیدم و آموزشهای لازم رو در کانال ارائه دادم.(حتما آموزش های صوتی که 34 قسمت هست و همین بالای کانال سنجاق شده دونه دونه گوش بده، آگاهي هایی که بدست آوردم و در اختیارت گذاشتم تا مسیر رویایی تو کمتر به وقفه بیفته). ✅قسمت اول لذت رسیدن به خواسته ها https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/598 ✅قسمت دوم قانون همزمانی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/623 ✅قسمت سوم سایه ساده لوحی من https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/627 ✅قسمت چهارم سایه ایثار قربانی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/638 ✅قسمت پنجم سایه احساساتی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/658 لینک آموزش https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/641
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جلسه چهارم 👈مینی دوره رایگان چگونه شاد باشیم و طولانی مدت شاد زندگی کنیم؟ ✅مغز در زمان تصمیم گیری چگونه عمل میکنه؟ ✅شهودی؟ ✅تحلیلی؟ ✅فرقش چیه؟ https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/650
آفرین به عزیزانی که تمرین جلسه سوم کارگاه زندگی شاد قسمت 4 رو فرستادن و دارن پیگیری میکنن. منتظرِ تمرین بقیه عزیزانم هستم. 🙏
کسب‌وکار خود، روابط خود، سلامتی خود را بهبود دهید، قبل از آنکه مجبور شوید. ❌زمانی اینترنت اکسپلور پراستفاده‌ترین مرورگر وب بود! اما به دلیل اینکه به موقع شروع به بهبودسازی نکرد، به آرامی حذف شد... قبل از حذف به هر دلیلی، تغییر کنید 🙏 ✅کانال ما رو معرفی کنید به هرکس که دوستش داریددر مسیر آگاهی و تغییر در کنارتون هستیم🛤️. https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi
لینک آموزش های رایگان کانال حال خوب (راههای رسیدن به حال خوب) صوتی🎵 کانال👇 ❤️مینی دوره راز زندگي شاد ♥️ 1_نقش غرولند در مخدوش کردن رابطه 2_نقش عزت نفس در موفقیت و سلامتی 3_رهایی از افکار مزاحم 4حذف افراد سمی 5_کنترل خشم 6_عشق کافی نیست 7_باورها چه هستند 8_اگر تغییر نکنیم حذفیم 9_درمان اهمال کاري 10_نقش صبر در موفقیت 11_درمان خودکم بینی 12_اهدافت رو به کسی نگو 13_توجه برنکات مثبت 14_کودک درون چیست 15_خودت و حقیر نکن 16_چگونه هدفگذاری کنیم 17_خودت و دوست داشته باش 18_چگونه از روزمرگی خلاص شویم 19_تست عزت نفس 20_درمان مهرطلبی دوره دوم آموزش راز زندگی شاد👇 21_درلحظه باش 22_بخشش 23_درمان نشت انرژي و بیحالی 24_رمز موفقیت آدمهای موفق 25_تکنيک حذف افکار منفی 26_تکنيک حذف افراد سمی 27_چند تکنیک برای رفتار مقتدرانه 28_چند تکنیک برای افزایش حس لیاقت 29_تکنيک های کنترل ذهن 30_رفتار از شخصیت جداست 31_خودت و با کسی مقایسه نکن 32_توانايي ذهن خوانی 33_تکنیک رسیدن به خواسته ها 34_رابطه بین عزت نفس و هوش هیجانی ♦️مینی دوره 👇 (قدم به قدم تا رسیدن به خواسته ها) 1_تمرکز به خواسته 2_تضادها 3_آگاهی ناب ♦️مینی دوره تخصصی و عالی (چگونه در طولانی مدت شاد بمانیم) ویژه با تمرین 👇 1_شاد بودن واجب است 2_تفاوت شادی با رضایت 3_برای شادی دنبال لذت باشیم یا هدف لینک کتاب‌های صوتی انگیزشی📗 ✅قدرت فکرچهار اثر از فلورانس اسکاول شینمحدودیت صفر ✅آرزوی تو دستور توست قسمت اول ✅آرزوی تو دستور توست قسمت دوم ✅آرزوی تو دستور توست قسمت سوم https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/367
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵پادکست 🤔چجوری میشه حال دلمون عالی بشه؟ ❌وقتی که دیگران خیلی راحت قضاوتت میکنن! ❌زیر سوال میبرنت! ❌وقتی نزدیک ترین آدم های زندگیت دردسر ساز هستند!! ❌وقتی حتی کسایی رو داری دور برت که از موفقیتت خوشحال که نمیشن هیچ، ناراحتم میشن!! ✅این پادکست و گوش کن و برای هرکی نیاز داره حالش خوب بشه بفرست❤️ 💪 https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi
(قسمت پنجم) بالاخره درسم تموم شد💪،ثبت نام کردم برای گذراندن دوره طرح و بعد از حدود 8 ماه نوبت، توانستم وارد بهزیستی بشم و دوره مو شروع کنم، اولین تجربه رسمی کارم بود و ضمنا حقوق هم داشتم و طبیعتاً مستقل هم میشدم. شور و هیجان خدمتی من همچنان بالا و شادی فراوان داشتم همچنان.در قسمتی از دوره طرح ام، که در مرکز نگهداري شبانه روزی بود شدم مددکار. و لذت همچنان در من جاری بود😍اونجا دخترانی بی سرپرست نگهداری می‌شدند که یکی از اونها بنام ف، که اونموقع 24 ساله بود و خانواده اش رو در سانحه ای در سن 7 َسالگی از دست داده بود.🥺 خیلی بمن وابستگي پیدا کرد،و این وابستگی بقدری شدید شد که تا پایان دوره طرح و حتی سالیان بعد از اون هم ادامه پیدا کرد🙂 همیشه آرزو داشت بیرون و مستقل زندگی کند، منم آرزو داشتم کمک کنم تا ترخيص اش کنم و همه تلاشم رو هم کردم تا اینکه بعد از سالها حالا که دیگر من خودم هم زندگی شخصي ام مستقل شده بود و هم کارم، بالاخره موافقت مسئولین رو جلب کردم و ف بعنوان شخص مستقل ترخيص شد.یادم نمیره چه روزی بود، ف اومد بیرون و چقدر خوشحال بودیم✌️. و من تلاش کردم براش زندگی مستقل بسازم، و معرفی اش کنم تا لذت هایی که در ذهن من از زندگی مفهوم داشت برای اونم رقم بخوره... ف فقط میخواست بیاد بیرون همین... و من هم میخواستم بیاد بیرون.بعد از اینکه شرایط بیرون زندگی کردن براش اوکی شد کلاسهای مهارت زندگی هماهنگ کردم شرکت کنه وبردم باشگاه ثبت نامش کردم، یک جایی هم جور شد زندگی کنه، حتی کار. ولی ف، مدتی رفت باشگاه، بعد بهانه تراشی کرد که نره! کلاس مهارت‌های زندگی هم دیگر فقط بخاطر رودربایستی با من مدتی رفت و اونهم ادامه نداد. در حالیکه وزنش بالا بود و باید تحرک می‌داشت... زندگی مستقل رو اندکی بعد دوام نیاورد و تماما میل داشت بره به دوستانش در مرکز سر بزنه، سرکار هر جا رفت مدتی کوتاه کار کرد ودر نهایت بحث اش میشد و دوام نمی آورد. و در نهایت روزی بمن روی ترش کرد که منو آوردی بیرون تا برم سرکار و... و تو نمیزاری من زندگی کنم😴🥺😳 خدایا چرا کار خیر اینگونه بود، من که اینهمه زندگیم رو حتی وقف کردم، از وقت و انرژی شخصی ام برای ف گذاشته بودم کنار، چقدر گلایه حتی از بچه خودم شنیدم که ف شده زندگیت!! (و دوباره دچار خشم فرو خورده و پنهان میشدم که ذره ذره منو در خود فرو می‌برد) و با به اصطلاح نمک نشناسی ف، من خیلی روحیه ام باخت! من ناآگاه بودم و از قوانین جهان هستی ف بی تقصیر بود من بی اطلاع بودم... اینکه ما هیچوقت نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم... حتی نمیتونیم کسی و کمک کنیم تا وقتی که خود شخص نخواهد کمکی بهش بشه .چون افراد با باورهای شخصی شون بزرگ شدند و با اون باورها میرن جلو. اگر باورهای مالی، عاطفی، سلامتی شون هنوز در ناحیه امن هست و نمی‌خوان از اون بیان بیرون، من چه جوری میتونستم کمک کنم،.. من باید به این درک می‌رسیدم که باید آگاهی مو ارتقاء بدم و اول خودم و سایه هامو بشناسم، باید اول خود دوستی به خودم رو تقویت میکردم،تا بعد باقدرت و علم اینکه مددجو باورهای محدود کننده بسیاری داره، کمک میکردم تا کمتر ضربه روحی بخورم.حتی کمک کردن هم اصولی داشت و من غافل بودم🥺 ف کمک های منو مزاحمت می دید و من فکر میکردم باید مسئولیت زندگیش و به دوش بکشم!! به تعبیر قرآن من از جاهلان بودم!! و احساسی عمل میکردم... "او تقصیر نداشت من ناآگاه بودم" ✍️ ادامه دارد... https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/658
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز موفقیت 💪 مسیر عصبی جدید یعنی :خلاف آنچه فکر میکردید و نتیجه گرفتید باشید و عادات و باورهای نو بسازید. 💪در کانال حال خوب و آموزش های ما مسیرهای عصبی جدید بسازید ✌️ https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi