eitaa logo
اهل قلم
124 دنبال‌کننده
119 عکس
1 ویدیو
0 فایل
محفلی برای خواندن از نوشته های نویسندگان و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی که دل در گرو اهل بیت علیه السلام و معارف دین دارند ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Jr14710
مشاهده در ایتا
دانلود
عزاداری در آموزه های رضوی ✍ دلها ماتم زده شده و صدای زنگ کاروانی غریب به گوش می رسد، آنان مدتی پیش سفر خویش به معراج را آغاز کرده و دل از زمین و دنیا جدا کرده و هوای ملکوت و عقبی بر سر دارند. همراه خون خدا رو به سوی کربلا می آیند تا چند روزی دیگر حماسه ای به بلندای تاریخ و ماندگاری کل یوم عاشورا، زمان را به مکان گره زده و کل ارض کرب بلا را فریاد زنند. این چهارشنبه امام رضایی ما با روز اول محرم پیوند خورده و یابن الشبیب امام رضا(ع) تن و بدنمان را می لرزاند آنجا که دشمنان جدش حسین را از مردمان جاهلی هم پست تر می داند که حرمت ماه حرام را نگه نداشته و فرزند رسول خدا را به شهادت رساندند. آنجا که سیاه پوشیده و از سیاه پوشی پدر سخن گفته و به ما رسم عزاداری می آموزد. امام رضا(ع) به ما چند نکته آموخت، نخست آنکه برای حسین گریه کنیم، دوم او را از راه دور یا نزدیک زیارت کنیم، سوم آنکه لعن قاتلینش را فراموش نکنیم و چهارم با گفتن دائمی ذکر «یالیتنی کنت معهم فأفوز فوزا عظیما» ای کاش من هم در کربلا با یاران تو بودم و به فیض عظیم شهادت می رسیدم، همبستگی و همراهی خود را با حسین(ع) اعلام کنیم. و پنج آنکه در شادی اهل بیت شاد و در غم و غصه های آنان ناراحت و غمگین باشیم. @ahalieghalam
چهارشنبه های امام رضایی خشم و غضب ✍ الغَضَبُ مِفتاحُ کلِّ شَرٍّ. خشم، کلید هر بدی است.(مشکاة الأنوار، ص383، ح1266) در زندگی فردی و اجتماعی گاهی شرایطی پیش می آید که انسان عصبی وناراحت می شود ونسبت به شخص یا موضوعی رفتار تند وناشی از خشم وغضب از او سر میزند. در این زمان برای عقل و هدایت و درایت او فرصتی نیست و هر حرکت و سخنی از انسان ممکن است سبب ایجاد مشکل و درگیری شود. از سوی دیگر ممکن است خشم و غضب به طرف مقابل هم سرایت کند و او نیز با رفتاری ناشی از خشم و عصبانیت برخورد کند و در نهایت این حرکات نسنجیده در حالتی که عقل را فرصتی برای کنترل و تصمیم و هدایت نیست، اتفاق یا حادثه‌ای دردناک را درپی داشته باشد که توان جبران و برگشت به حالت قبل از خشم برای انسان نباشد و جز پشیمانی و از دست دادن جان یا مال ثمری باشد. از این رو فرمایش امام که خشم و غضب را منشاء هر بدی می داند مورد اهمیت است که انسان در این حالت بتواند گفتار ورفتار خود را کنترل کند و از شرو بدی دور شود. راه نجات از این شر که کلیدی برای انحراف و سقوط انسان است جز تسلط بر زبان و افکار لحظه ای نیست تمرین کنیم هنگام عصبانیت و خشم ملزم به سکوت و سکون باشیم برای دقایقی اگر ایستاده‌ایم بنشینیم ویا عکس آن، در هر حالتی هستیم تغییر حال و هوا و کنترل رفتار و گفتار باعث می‌شود قوه عقل با درایت، هدایت را به دست گرفته و راه و رفتار صحیح را به انسان نشان داده و از سقوط او جلوگیری کند. شناخت انسان از خود نسبت به احساسات و حالات و رفتارش در غم و شادی، خشم و غضب و غیره کلید کنترل و حرکت بر مدار عقل است. @ahalieghalam
حماسه سرخ نهضت عاشورا ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان ▪️قال رسول‌الله(ص): اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة گر نمی‌بود حسین، نام ز اسلام نبود زخدا و ز محمد، ز علی نام نبود گر سرنیزه نمی‌خواند او آیه کهف هیچ آثار زقرآن و ز احکام نبود 🔹لازم است جهت درک بهتر واقعه عاشورا قدری تاریخ اسلام را مرور کنیم، خصوصاً از سال۴۰ تا۶۰ هجری که بنی‏امیه بر جامعه مسلمین مسلط شده بود. 🔻بعد از دوران خلافت علی(ع)، نقشه رهبری مسلمانان به‌کلی تغییر کرد و حکومت اسلامی توسط بنی‏امیه به سلطنت موروثی ضداسلامی تبدیل شد و در یک‌کلام، یک دولت نژادپرست عربی محض تشکیل شده بود، حکومتی ضد دینی که بسیاری از آیین‌های جاهلی را زنده کرده بود. 🔻تاریخ اسلام این حقیقت را ثابت کرد که هرگاه با دشمن آشکار درگیر شده، همیشه غالب و پیروز بوده است، ولی هرگاه دشمن در لباس دوست ظاهر شده، اسلام در اوج شکوه و قدرت خود از درون مسخ گردیده، حیاتش را از دست داده و پاک‌ترین و صمیمی‌ترین یاران و رهبرانش را از دست داده است. 🔹روشن‌ترین شاهد این مطلب، ماجرای  بنی‏امیه است. آن‌ها وقتی دشمن آشکار اسلام بودند و بُت‌های لات و عزّی را در دست داشتند، در نبرد با اسلام، شکستی مفتضحانه در بدر و خندق خوردند، ولی همین که جامه دروغین توحید پوشیدند و در صفین قرآن بر سرنیزه‌ها کردند، توانستند شکست بدر را در صفین جبران کنند. 🔻شکست‌های پیاپی مسلمین و پیروزی‌های غیرمنتظره جبهه مخالف که به علت ساده لوحی و ناآگاهی عوام و دنیاپرستی عده‌ای به دست آمد، تجربه‌ای بزرگ برای جبهه باطل گردید که هرگز در مقابل جبهه حق نباید بدون نقاب ظاهر گردید. 🔻پس از شهادت علی(ع)، زمان هرچه می‌گذشت پایگاه اسلام راستین ضعیف‌تر می‌شد و برعکس پایگاه جاهلیت جدید و دشمنان داخلی قوی‌تر می‌گردید. امام حسن(ع) در آن دوران وارث حکومتی شده بود که نفاق تا اعماق ضمیر صمیمی‌ترین یاران وی نفوذ کرده بود و بهترین فرماندهان سپاهش پنهانی با معاویه سر و سرّی پیدا کرده بودند و برای یک توطئه و جنایت بزرگ معامله کرده و کار به جایی رسید که امام حسن(ع) به‌ناچار صلح تحمیلی را پذیرفت. معاویه بخشنامه صادر کرد که نام شیعیان علی(ع) را از دیوان عطایا محو کرده و دوستان او را قتل‌عام کنند و هرکس متهم به دوستی علی(ع)  است او را بکشند. به‌قدری بر دوستان علی(ع) سخت گرفت که کسی جرأت نداشت فضائل و مناقب علی(ع) را بیان کند. 🔻بنی‏امیه دستور داد ۷۰ هزار منبر نصب کرده و بر بالای آن علی(ع) را لعن و مذمت کنند. بنی‏امیه بدعت‌ها و جنایات زیادی مرتکب شدند تا جایی که اساس دین را که با زحمات پیامبر(ص) و خون‌های پاک شهدای بدر و اُحد پایه‌گذاری شده بود، نابود ساخت. معاویه با اسم دین به جنگ دین آمد و مردم را فریب داد. آن‌ها که در کربلا در برابر امام(ع) ایستادند، می‌گفتند امام حسین(ع) یاغی بر امام مسلمین یزید است. امام حسین(ع) از نظر آن‌ها کسی بود که از دین جدش خارج و مرتد شده و باید کشته شود. معاویه با ابزار دین به جنگ دین آمد. پسرش یزید با ابزار دین، سر امام حسین(ع) را برید و بر نیزه کرد. این جبهه مستمر ادامه دارد و امروز نیز دشمنان دین، با ابزار دین سر می‌بُرند. 🔹امام حسین(ع) وارث نهضتی بود که پیامبر(ص) ایجاد کرده بود و امام علی(ع) و امام حسن(ع) آن را تداوم بخشیدند و حال پاسداری از این آئین بر عهده امام حسین(ع) بود. مسلمانان در آن زمان سه گروه شده بودند: گروهی این وضع را تحمل نکرده فریاد کشیدند و کشته شدند. گروهی در کُنج امن خلوت و ریاضت و عبادت خزیدند و از صحنه حق و باطل کنار رفتند و حتی عده‌ای از آن‌ها مُهر خاموشی بر لب زدند و با اَحدی سخن نگفتند. گروهی هم از عنوان صحابه برای آبادی دنیای خود استفاده کردند و افتخاراتی که کسب کرده بودند در کاخ سبز معاویه در معرض فروش قرار دادند و کارشان به جایی رسید که برای خوشایند معاویه حدیث جعل کردند. در میان این افراد، امام حسین(ع) شرایط خاصی داشت. او نمی‌توانست مانند گروه اول باشد زیرا چشم امید امت اسلام به او دوخته شده بود؛ لذا پس از شهادت امام مجتبی(ع) به‌رغم اصرار فراوان شیعیان، قیام بر ضد معاویه را نپذیرفت و فرمود تا معاویه زنده است دست به قیام مسلحانه نزنید چون با او معاهده صلح امضاء کردیم. 🔻پس از مرگ معاویه، امام حسین(ع) را تحت‌ فشار گذاشتند تا با یزید بیعت کند. امام توجه داشت اگر بیعت کند، حکومت او جنبه شرعی و قانونی پیدا خواهد کرد. لذا به‌قصد مخالفت، مدینه را ترک و در مکه اقامت گزید. این مخالفت علنی امام، سکوت مرگباری را که بر جامعه سایه انداخته بود شکست و مردم جرأت بیشتری پیدا کردند به‌طوری‌که مرتباً به منزل امام رفت‌وآمد کرده و با شور و شوق به سخنان او گوش می‌دادند. ادامه دارد...👇
🔹امام‌حسین در آخرین روزهای حضورش در مکه معظمه، از موقعیت کنگره حج استفاده کرد و شخصیت‌های علمی که در مکه گردآمده بودند را دعوت کرد تا مسئولیت آنان را در دفاع از اسلام و مبارزه با باطل گوشزد کند و تکلیف آنان را در برابر دستگاه بنی‏امیه روشن نماید. امام(ع) در این مجلس خطبه‌ای بسیار روشنگر و تکان دهنده ایراد فرمود. در بخشی از خطبه تصریح کرد؛ همه‌چیز از دست رفته، نهضتی که نیم‌قرن پیش به وجود آمده همه ره‌آوردها و موقعیت‌هایش پایمال شده، همه مسجدها پایگاه شرک و ظلم و فریب مردم شده، شمشیرهای جهاد در دست جلادان قرار گرفته، بیت‌المال به کاخ سبز معاویه سرازیر می‌شود و تریبون‌های رسمی که از توحید و پیغمبر و قرآن و وحی سخن می‌گویند همه در اختیار امویان است. همه ائمه‌جمعه و جماعات، قضات، محدثین، مفسرین، قاریان قرآن، خطبا و علمای وقت یا کشته شده‌اند یا خاموش و ساکت، مشغول ریاضتند و سلامت خویش را در ازای سکوت بر ظلم و رضای بر کفر باز خریده‌اند و یا فضیلت‌هایی را که در دوره ایمان کسب کرده‌اند، ارزان فروخته و چه‌بسا با عمارتی مبادله کردند. 🔻اقدامات و سخنان امام(ع) از ابتدا تا انتها نشان می‌دهد که او هدفی بسیار بالاتر از آن داشت که به خلافت برسد و حرکت او یک قیام سیاسی مسلحانه نبود. او هدفش احیای دین و پاسداری از ارزش‌های اسلامی بود، چنانچه در وصیتی که به برادرش محمد حنفیه نوشت چنین یادآوری کرد: انگیزه نهضت من هوی و هوس و تمایلات بشری نیست. هدف من فساد و ستمگری نیست، بلکه من فقط برای اصلاح در امت جدم از وطنم خارج شدم. هدف من امربه‌معروف و نهی از منکر است. 🔹امام(ع) در آخرین ساعات جنگ میان او و سپاهیان اموی نیز خطبه‌ای ایراد نمود و ضمن توبیخ شدید به آنان فرمود: خاک بر فرق شما باد ای نوکران فرومایه، ای گروه کجروان که کتاب خدا را به سویی افکندید و فریب شیطان را خوردید در نافرمانی خدا متحد شدید و کتاب خدا را تحریف کردید چراغ الهی را خاموش ساختید؛  فرزندان پیامبر را کشتید. نطفه زنا را به نسب خویش ملحق کردید و بندگان آزاد را کشتید. بدانید که پسر زنازاده مرا مجبور کرد که یا تن به ذلت و خواری بدهم و یا کشته شوم، ولی خواری و ذلت از ما دور است. خدا و پیامبر و بندگان مؤمن هرگز به ذلت ما راضی نمی‌شود، خاندان ما بالاتر از آنند که تن به پستی و ذلت در دهند.  منبع خبر : (صدای خاوران) آوای کاشمر /شماره۵۲۸ / صفحه۵  لینک کوتاه https://sedayekhavaran.ir/?p=7496
انگیزه قیام امام حسین "علیه السلام" چه بود؟ ✍ حجت‌الاسلام تربقان این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست.. قیام امام حسین‌ "عیه السلام" ابعاد گسترده‌ای دارد. گرچه عده‌ای برای بی اثر کردن این حماسه انگیزه قیام امام را تحریف نمودند و می‌گویند امام حسین "علیه السلام" از آن جهت دست به قیام زد تا امت خطاکار جدش را شفاعت کند. او به شهادت رسید تا گناهان امت بخشیده شود که این طرز فکر ها همانند پندار مسیحیان درباره حضرت عیسی(ع) است که می‌گویند مسیح بر دار شد تا فدای گناهان امت شود. 🔹برخی براندازی حکومت و تنش‌های قبیله ای و انتقام گیری از بنی امیه را هدف اساسی نهضت حسینی می‌دانند. ولی با بررسی خطبه ها و کلمات اباعبدالله "علیه السلام"‌ می توان به علل و انگیزه نهضت عاشورا پی برد که بعضی از آنها عبارتنداز: 1⃣زنده کردن اسلام، اسلامی که در اثر ضربات حکومت بنی امیه نیمه جان شده بود و فقط نامی از آن باقی مانده بود. 2⃣ آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیت واقعی امویان. (وقتی در مدینه ولید بن عقبه استاندار یزید از حضرت تقاضای بیعت با یزید میکند حضرت می فرمایند: " أَیُّهَا الاَمیرُ! إِنّا أَهْلُ بَیْتِ النَّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ وَ مَحَلُّ الرَّحْمَةِ وَ بِنا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنا خَتَمَ، وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ خَمْر قاتِلُ النَّفْسِ المحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَمِثْلی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ، وَ لکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْتَظِرُ وَ تَنْتَظِرُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَیْعَةِ.ثُمَ خَرَجَ "علیه السلام". (لهوف سید بن طاووس،صفحه ۱۷) حضرت اول فضائل خاندان خود را بیان می‌کند که ما اهل بیت نبوت و رسالت هستیم و بعد سراغ یزید می‌رود و می گوید او شارب خمرات و آدمکش است‌ فسقش علنی است و بعد می فرماید کسی همچون من باکسی همچون یزید بیعت نمی کند، نمی گوید من بیعت نمی‌کنم بلکه می‌فرماید مثل من با مثل تو بیعت نمی کند. 3⃣ احیای سنت نبوی و سیره علوی 4⃣ اصلاح جامعه مسلمین و به حرکت در آوردن آنها "و اِنما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحَ فی اُمتی جَدی". او قیام خود را برای اصلاح امت خویش که دچار انحراف فکری، فرهنگی و اجتماعی شده اند به خاطر حاکمیت غلط بنی‌امیه اعلام می کند. 5⃣ از بین بردن سلطه استبدادی بنی امیه بر جهان اسلام. 6⃣ آزادسازی اراده ملت از محکومیت سلطه و زور. 7⃣ حاکم ساختن حق و نیرو بخشیدن به حق پرستان. 8⃣ از بین بردن بدعتها و کج‌روی ها. 9⃣تامین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع. 🔟 امر به معروف و نهی از منکر و همه اینها برای تاسیس یک مکتب عالی تربیتی و شخصیت بخشیدن به جامعه انسانی بود. و اما فلسفه این انگیزش و این خیزش تاریخی چه بود؟ بی شک عاشورا و آنچه در ارتباط با آن اتفاق افتاد به تعبیر بزرگان دین یک مدرسه و حتی یک مکتب است که بیان حتی کلیات آن در نوشتار محدود نمی گنجد ولی بدون تردید یکی از زوایای کمتر نگریسته شده به آن "نه" گفتن سیدالشهدا (علیه السلام) است. حسین یعنی نه! به چه کسی و چه فردی و چرا به او نه می‌گوید؟ دلایل مخالفت او با یزید بن معاویه چیست؟ آنچه از آثار مورخین و سخنرانی‌های آن حضرت در منزل بیضه و وصیت نامه اش به دست ما رسیده عموماً به بعضی از عوامل اساسی برای نه گفتن ایشان به یزید نظارت دارد: 🔺۱_ تاراج بیت المال مسلمین و فقر که گریبان گیر جامعه شده است و دلیلش فساد درباریان است و نزدیکان و اقارب که هر کار دلشان می‌خواهد می‌کنند و به واسطه نزدیکی به قدرت سرمست غرور و ثروتمند و سکوت علما و بزرگان که یا با پول خریداری شده اند یا از ترس جان سکوت کرده‌اند. تمام این‌ها مجموعه‌ ی فاسدی را تشکیل داده است که جامعه را به انحطاط و تباهی کشانده است‌. هم از نظر اخلاقی و هم مادی. 🔺۲_ شیعه کُشی راه انداخته و هر کس که با این دستگاه فاسد به مخالفت پرداخته به نوعی از بین رفته و کسی جرات انتقاد از امیرالمومنین مقدس شده و جانشین مصنوعی خدا را ندارد و همه را به زور به بیعت با خود ترغیب می کند که این خلاف سنت پیغمبر و عرف جامعه و منکر بزرگی بود که یزید انجام می داد. 🔺۳_ حکومت اموی دین را به استخدام گرفته بودند و به وسیله دین مردم را غارت می‌کردند و بوسیله دین پادشاه را جانشین خدا کردند. و به وسیله دین مردم را به هلاکت و رساندن و به وسیله دین بر توده نا آگاه مردم سوار شدند و به وسیله دین به خود مشروعیت بخشیدن و قس علی هذا... 🔹حسین بن علی "علیه السلام" بر خود واجب می‌دید تا اصلاحی انجام دهد و به یزید نه بگوید و تا آخرین قطره خون خود و عزیزانش از حق جامعه و مردم کوتاه نیامد. و اما آنچه قابل تامل است آگاهی بخشی در خصوص آن لازم است، این است که حسین "علیه السلام" را امروز با کلمات برخی کژ‌اندیشان خود فروخته مسخ کرده‌اند و مصادره به مطلوب کرده‌اند. ادامه دارد...👇
🔹باید این گرد خاک ها را کنار زد و پیام قیام به حقش را فهمید او پیامش امر به معروف و نهی از منکر از مردم در سطح پایین، به دولتمردان در سطوح بالاست. وا مصیبت ها که برخی امروز سعی در مسخ مصداق امر به معروف و نهی از منکر دارند و منکرات مهلک را کم اهمیت و منکرات کوچک (که البته مطلوب دین و جامعه نیستند !) را بزرگ نمایی می‌کنند. بکوشیم تا حسین "علیه السلام" و ماهیت قیامش را آنگونه که بود بشناسیم و او را به خاطر حرکت انقلابیش که دین را زنده نگه داشت ستایش کنیم و نه در مثابه بُت حاجت طلبی و شفاعت خواهی! اگر چه که شفاعت واقعی این شخصیت والا و معرفت به او هر حاجتی را بی پاسخ نخواهد گذاشت. اللهم ارزقنا شفاعه الحسین یوم الورود @ahalieghalam منبع خبر: پیام ترشیز (دوهفته‌نامه خراسان) شماره ۲ و ۳/ صفحه ۸
دومینوی خطرناک حرام خواری ✍ مخاطب صفحه زندگی سلام به روزنامه پیام داده، از افرادی بنویسیم که با رفتارهاشون پول و درآمدشان را حرام می‌کنند و از لقمه حرام ترسی ندارند روزی همین لقمه‌ها همه زندگی‌شان را خاکستر خواهد کرد. اولین چیزی که با خواندن این پیام به ذهنم رسید داستان فردی بود که امام علی(ع) لجام مرکب خویش را به او سپرد تا ساعتی از او نگهداری کند. وقتی برگشتند مرکب را بدون لجام و آن فرد دیدند دو درهم به غلام دادند تا به بازار رفته و لجام تهیه کند، غلام در بازار آن فرد را دید که لجام را به دو درهم فروخت داستان را برای امام تعریف کرد حضرت فرمود من مزد نگهداری را دو درهم درنظر داشتم در عجبم از کسی که بیش از آنچه مقدر است نمی یابد اما به تعجیل روزی خود را حرام می کند. این حکایت و فرمایشات دیگر اهل بیت در باب حرام خواری به انسان هشدار می دهد که از این کار پرهیز کند و روزی حلال خویش را که خدا مقدر کرده حرام نکند. حرام خواری لزوما خوردن یک لقمه دزدی نیست این هم یکی از مصادیق آن است. هرکاری که حق انسان نیست رسیدن به آن از راه دوز و دغل حرام کاری یا استفاده از منافعش حرام خواری است از کوچکترین کار که جا زدن در صف نانوایی باشد که حق عده ای ناحق شود تا گرفتن وامی غیرقانونی و یا تسهیلاتی که به واسطه سفارش یا آشنایی برای انسان مهیا شود درحالی که برای دیگران چنین موقعیتی پیش نمی آید. فطرت و وجدان انسان ناحقی‌ها را می فهمد و هشدار می دهد این نفس است که باید دید آیا عمل می کند یا نادیده می گیرد. از آثار بد اخروی حرام خواری که بگذریم اثرات مخرب دنیایی را چه کنیم؟! ادامه دارد...👇
انسان برای گذران زندگی نیازمند کار و تجارت است و کسب روزی حلال از این طریق، مورد تایید دین و اجر جهاد دارد اما از آنجایی که نفس به مال اندوزی تمایل دارد ممکن است هدف که، زندگی انسانی در پرتو دین در دنیا باشد فراموش و دنیاگرایی جایگزین شود که در این حالت به هر طریقی برای بدست آوردن دنیا تلاش کرده و حتی حلال خویش را برای افزون شدن حرام می کنیم. بی برکتی یکی از آثار حرام خواری است اگر از راه حرام مال خود را چند برابر کردیم، بی برکتی سبب صرف بیهوده آن شده و تاسف و پشیمانی از هزینه ای که شده نتیجه آن می شود. مواردی مثل سرقت، گم شدن، صرف بیماری و غیره نیز در کمین اینگونه اموال است. بحارج۷۳ص۱۵۰حدیث۸ازامام صادق (ع) نقل می کند که مضمون آن همین است کسی که مالی از حرام بدست آورد خدا براو مشکلاتی مالی و مادی مسلط می کند که مدام فکرش درگیر بوده و آرامش در بهره مندی از آن ندارد. ذلت و خواری از دیگر آثار حرام خواری است معمولا انسان شیوه رسیدن به حرام را پنهان می کند و در نظر دیگران حاصل رنج و تلاش خویش نشان می دهد اما عاقبت آن رسوایی است. از سوی دیگر استرس و نگرانی از این موضوع مدام همراه او بوده و لذت بردن از داشته ها را به حاشیه می برد. از دیگر آثار حرام خواری دوری از عبادت و عدم موفقیت در ارتباط با معنویات و دعا و نیایش و کسب آرامش است. از یک سو کسالت و تنبلی و از سوی دیگر بی توفیقی او را از این طریق دور می کند. در بحارج۱۰۳ص۶۱ از پیامبر اسلام نقل میکند عبادت همراه حرام خواری بنای ساختمان بر روی شن روان است بسیار روشن است که چنین خانه ای به بادی از بین می رود و این سستی دوامی ندارد و این نتیجه عبادت با حرام است که فایده ای هم ندارد. نشنیدن حق و ندیدن واقعیت هم از دیگر آثار حرام خواری است آنجا که در مقابل حق و باطل قرار می‌گیرد توان شنیدن و دیدن حقانیت را نداشته و به سوی باطل گرایش پیدا می کند و ممکن است در این مسیر به دیگران ظلمی روا دارد. چنان که عده ای در روز عاشورا با وجود درک پیامبر و شناخت فرزندش حسین (ع) به دلیل حرام خواری گوشی برای شنیدن حق و چشمی برای دیدن واقعیت نداشتند بر روی او تیغ کشیده و آن جنایت هولناک را رقم زدند در حالی که او را در باطل خویش، حق می پنداشتند. اثر دیگر حرام خوری فساد نسل است یعنی تاثیر سوء در فرزندان دارد و کسانی که با آن مال حرام درگیر بودند زمینه دوری از حق و انتخاب باطل برای آنها بیشتر فراهم می شود اما نه اینکه اختیار از آنها گرفته شود چه بسا ممکن است فرزندی با وجود این شرایط راه درست را انتخاب کرده و به مدد الهی از حرام دور شود. اما معمولا چنین است که فرزاندن و مرتبطین با این اموال نیز خیری از آن نصیبشان نمی شود. در کل حرام خواری زمینه دوری از حلال را فراهم کرده و راه انسان را از صراط مستقیم منحرف می کند و بسان دومینوی خطرناک به سرعت و سلسله وار او در مسیر سقوط از همه داشته های انسانی، مادی و معنوی قرار می دهد که انتهای آن دره ای هولناک است. وقتی گرفتار حرام شدیم شیطان و نفس انسان، غفلت را پیش روی ما قرار می دهد که خود نمی فهمیم دچار چه گناهی شدیم از این رو به راه غلط ادامه داده و بیش از پیش خود را در آن غرق می کنیم. تذکر خیرخواهان و دوستان خوب و خانواده دین محور و شرایط زندگی سالم و به دور از گناه در کنار لطف خدا می تواند زمانی که انسان ناخواسته گرفتارمال حرام شده است جلوی سقوط را گرفته و او را نجات دهد. اگر انتخاب ما حرام خواری باشد و چهار صباحی با اموال کم یا زیاد بدست آمده از این طریق درگیر دنیا شدیم انسانیت و معنویت رنگی در زندگی ما نخواهد داشت بلکه در پایان مسیر باید به آتشی که خود فراهم کردیم سلام بدهیم و خاکستر زندگی خویش را به نظاره بنشینیم. @ahalieghalam
خوب صحبت کردن ✍ نیسان آبی وسط خیابان خیلی آرام در حال حرکت بود از سمت چپ که خواستم سبقت بگیرم ناگهان به سمتم پیچید که اگر فاصله نداشتم و هوشیار نبودم معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد.. با عصبانیت به او نزدیک شدم که دیدم یک جوان حدودا هم سن خودم با زیرپوش سفید و چهره ای خسته و احتمالا گرمازده یه دست به فرمان ماشین و یه دست گوشی سرش سرگرمه و تو حال خودش رانندگی هم می کرد.. نگاهش که به من افتاد گفتم پدر آمرزیده یکمی هم وسطش رانندگی کن! خنده اش گرفت و گفت چشم آقا پلیسه! گفتم اولا پلیس نیستم و خبرنگارم دوما این آیینه رو باز کن اسرافه! با تعجب گفت چرا؟! گفتم چون نگاه که نمیکنی الان نزدیک بود من رو با موتورم روانه آخرت کنی! دوزاری اش که جا افتاد معذرت خواهی کرد.. ازینجا چندکلامی با هم گفتگو کردیم که شاید بد نباشه شماهم بخونید؛ گفتم: اشکال نداره به خیر گذشت اما بیشتر مراقب باش.. راننده: چشم اونم بخاطر اینکه خوب صحبت کردی.. گفتم: چرا بد صحبت کنم وقتی می تونم با خوبی و دعای خیر حرفم رو بزنم.. نگاه هردو به روبرو بود و گاهی به هم گره می خورد که بهش گفتم: میدونی امام رضا علیه السلام سه نفر رو بهترین انسان ها میدونند؟ چیزی نگفت نگاه کردم نگاهش منتظر ادامه حرفم بود که سریع گفتم: کسی که حرف زدنش نیکو و نغز و شیرین باشه یعنی بد و رکیک صحبت نکنه و ناسزا نگه و کلامش یک نفعی برای طرف مقابل داشته باشه.. راننده با همون لحن خاص خودش گفت: اون وخت دوتای دیگه کیا هستن ؟! گفتم: کسی که سفره دار باشه مهمانپذیر باشه و خیرش به خلق خدا برسه و از دست رنجش به دیگران هم نفعی برسونه.. سومی هم کسی که شب، وقتی بقیه خوابن نماز بخونه، یعنی نماز شب و بعدم نماز صبح اول وقت بجا بیاره.. پرید وسط حرفم گفت: اولیش که از این به بعد سعی میکنم بددهنی نکنم فحش ندم خوب صحبت کنم.. دومیش هم که خداروشکر خیرم میرسه به خلق الله و به ندار و فقیرم کمک می کنم اما سومیش خدایی سخته هاا.. خندیدم گفتم: کار سخت اجر و مزدشم با ارزش تره و خیرش هم تو دنیا و آخرت نصیبت میشه.. خب خوشحال شدم امری نیست مرخص بشیم.. گفت: کجا میری بودی حالا.. گفتم میرم حرم خدمت آقا امام رضا(ع) گفت: رسیدی سلام مارو هم برسون بگو آقاجان، ممد گفت خیلی نوکریم خیلی چاکریم..ممنونتیم.. گفتم: حتما... التماس دعا خدانگهدار... بوق زد گفتم بوق ندارم خداحافظ.. گفت موتورت تنه به تنه نیسان من میزنه ها چقدر صدا میده.. با اشاره سر حرفش رو تایید کردم و ازش فاصله گرفتم حس و حال خوبی داشتم یاد حدیثی که خواندم براش افتادم و اینکه آقا امام رضا علیه‌السلام فرمودند محاسن کلام مارو برای مردم بیان کنید آنها پیروی می کنند.. تصمیم گرفتم حدیث نگاری که با عنوان چهارشنبه های امام رضایی در پیش گرفتم رو با قوت و انرژی بیشتری ادامه بدم.. همین اتفاق امروز رو‌ هم مثل داستان نیسان آبی ماه رمضون و امربه معروفی که با زبان خوش داشتم بنویسم و از دیگران هم بخوام به هر بهانه ای معارف اهل بیت علیهم السلام رو نشر بدهند.. غرق همین افکار بودم که خودم رو جلوی حرم دیدم و چشمانم به گنبد طلای رضا (ع) خیره شد.. دست ارادت به سینه گرفتم و به نیابت از پدر و مادر مرحومم، حقداران و کسانی که التماس دعا داشتند و ممد آقای نیسان آبی به زبان آوردم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا یا غریب الغربا یا معین الضعفا یا شمس الشموس یا انیس النفوس و رحمه‌الله و برکاته. @ahalieghalam
قلم افضل از خون شهید... راضیم که استخوانم قلم و خونم مُرَکَّب شود آنجا که؛ پای قرآن و اهل بیت در میان باشد.. آنجاست که در امتداد خون حسین(ع) به ندای حضرت سجاد(ع)و زینب(س) روشنگری کرده و فریاد مظلوم را در گوش زمین و زمان چنان بازتاب دهم که لرزه بر ستون و سنت ظالم بیفتد... قلم افضل از خون شهید می شود آنجا که عالمانه به تازیانه سخن، حق مظلوم از ظالم ستانده و خون را بر شمشیر ظفر می دهد... آدم اگر روضه رضوان به دو گندم بفروخت من قلمم را به دوصد دنیایی از گندم و جویی نفروشم هرگز! زآنرو که آگاه به متاع و ارزش آنم... @ahalieghalam
صبر و صداقت ✍ نقش انگشتر موسی(ع) دو جمله بود که آنها را از تورات گرفته بود:شکیبا باش تا مزد بگیری، راستگو باش تا بِرَهی»(عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 55 ) امام رضا(ع) از دو صفت ناجی و راهگشای زندگی بر روی انگشتر حضرت موسی سخن می گوید که عمل به آن زیست دنیای انسان را متفاوت کرده به طوری که نظر رحمت حق را جلب و ثمره آن را در دنیا و مزرعه آخرت می بیند. صبوری صفت پیامبران، اولیای خدا و ابرار و نیکان است که در برابر سختی ها در زندگی صبوری کرده و چون خدا را ناظر بر اعمال خود می دیدند این صبر و تحمل قدری آستان تر می شد. در معارف دینی صبر بر مصائب و بلایا، صبر بر عبادات و انجام آن، صبر برگناه و ترک آن و مواردی دیگر نام برده شده که هر کدام درجه ای به بندگی انسان افزوده و مقام او را در منظر حق ارتقاء می دهد. سفارش دوم انگشتر که صداقت و راستگویی است انسان را از گناه کبیره دروغ رهانیده و زمینه نفاق و دورویی را از بین برده و شخصیت او را در اجتماع به حسن رفتار و کمال تعریف می کند. حتی اگر فکر کنیم جایی با دروغ از مشکلی رها می شویم و به مقصد می رسیم اشتباه است و از آنجا که عمر دروغ کوتاه است برملا شدن آن آسیب زیادی به انسان و شخصیت او می زند بنابراین برخورد با صداقت و راستگویی هرچند سخت است و از سوی دیگر تصور ایجاد مشکل، ما را به سمت دروغ سوق می دهد اما در نهایت یک رنگی و صداقت حتی در جایی که وظیفه ای را به گردن داشته و انجام نداده ایم از جایگاه و شخصیت ما در نظر اجتماع چیزی نمی کاهد و به نوعی آن نقص را پوشش می دهد. @ahalieghalam
بعضی از علل و آثار دین گریزی جوانان ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان 💢قال الله الحکیم: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ، دین واقعی در نزد خداوند اسلام است.(آل‌عمران ۱۹) 🔹چرا انسانی که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با دورن مایه‌های دین پیوند تکوینی دارد به “دین‌گریزی“ روی می‌آورد و چرا دین‌گریزی در نسل جوان بیشتر است؟ اگر انسان‌ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نائل آیند؛  هرگز از دین نمی‌گریزند. افزون بر این “عقل“ و “عشق“ که دو رکن اساسی حیات انسانی بوده و همه جاذبه‌ها و دافعه‌ها بر اساس آن دو رخ می‌دهد، هر دو در متن دین جای دارند. 🔹دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می‌کند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط می‌بخشد. بنابراین علت دین‌گریزی را باید در خارج از قلمرو دین و آموزهای دینی جستجو کرد. بدون شک عوامل متعددی در بروز دین‌گریزی نقش دارند از جمله ضعف شناخت دین، اگر واقعاً اسلام را آن‌گونه که هست بشناسیم همه علاقمند به اسلام می‌شوند، ولی عدم فهم درست از اسلام و دین، انسان را متزلزل می‌کند. 🔹در دوره جوانی گرایش جوانان به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می‌دهد. جوانان تلاش می‌کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند اما ممکن است به دلایل گوناگون در فرایند هویت با بحران مواجهه شوند و نتوانند آن را شکل دهند و در نتیجه دچار نوعی سر درگمی و نهایتاً بی‌رغبتی و گریز از دین شوند. جوانان به جهت توانمندی‌های ذهنی خود دینِ صرفاً تقلیدی را بر نمی‌تابند. بسیاری از جوانان باورهای دینی را که در دوران کودکی به صورت تقلیدی به آنها القا شده را کنار می‌زنند و می‌خواهند دینی را بپذیرند که متناسب با سطح تفکرشان باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به آنها عرضه می‌شود برایشان قانع کننده نیست. از طرفی جوانان می‌خواهند آموزهای دینی را با عقل خود بسنجند و فکر می‌کنند اگر آموزهای دینی در قالب‌های فکری آنها بگُنجد صحیح است والا درست نیست و باید کنار گذاشته شود. قرآن نیز یکی از علل عمده گرایش به کفر و بی‌ایمانی را جهل و ضعف معرفتی انسانها می‌داند. 🔸حضرت علی(ع) درباره علت کفر می‌فرماید: اگر مردم در مورد ناآگاهی درنگ و تأمل می‌کردند هرگز به کفر و گمراهی روی نمی‌آوردند. 🔸بنابراین یکی از علل دین‌گریزی در همه انسان‌ها، خصوصاً جوانان ضعف معرفتی و عدم دست‌یابی به هویت دینی است و هم‌چنین برداشت‌های غلط و نادرست از معارف دینی در دین‌گریزی جوانان موثر است. 🔹بسیاری از اوقات دین مساوی با معنویت لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف فروکاسته می‌شود و چنین نتیجه‌گیری می‌شود که نیاز به معنویت فقط ویژه مواقع سخت و بحران‌های شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزمره انسان ندارد. این دیدگاه ساده‌انگارانه نسبت به معارف دینی به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان می‌شود. 🔹جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار می‌گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر بداند و از آن فاصله بگیرد. 🔸یکی دیگر از عوامل دین‌گریزی، تفاوت بین رفتار و گفتار علماء و روحانیون و مبلغین دین و دینداران است؛ در اسلام عیبی نیست ولی ممکن است در رفتار و کردار مُبلغین دین که الگوی دیگران هستند عیب باشد. مثلاً ببینند مُبلغین دروغ می‌گویند، رشوه می‌خورند، ربا می‌گیرند، اختلاس می‌کنند و… وقتی یک جوان از دین شناخت درستی ندارد با این تفاوت رفتار ممکن است از دین‌گریزان شود. 🔻فقدان الگوهای مناسب الگوهای جذاب برای یادگیری و شکل‌دهی رفتار انسان‌ها به ویژه جوانان نقش اساسی دارد؛ در دوره جوانی تأثیرپذیری از خانواده به شدت کاهش می‌یابد و گاهی بین خانواده و جوان تعارض و درگیری به وجود می‌آید. از این رو جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود می‌خواهد از چیزهایی غیر از خانواده و مربیان قبلی استفاده کند. یکی از الگوهای جوان دوستانش هستند خصوصاً دوستان ناباب که زمینه دین‌گریزی او را فراهم می‌کنند. 🔻افراط در سرزنش استقلال‌طلبی و عدالت‌جویی از ویژگی‌های دوران جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگی‌ها با بزرگ‌سالان مقابله می‌کنند. این مقابله نه از سر لجبازی و پشت پا زدن به ارزش‌هاست بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای جوان دارد؛ یکی از اشتباهات بزرگترها سرزنش و ملامت کردن جوان است، این سرزنش‌ها هم از نظر عاطفی برای جوان شکننده است و هم به روحیه استقلال‌طلبی او آسیب می‌زند و نتیجه آن بر افروختن آتش لجاجت و طغیان است. علی(ع) در این باره می‌فرماید: زیاده‌روی در ملامت و سرزنش آتش لجاجت را شعله‌ور می‌سازد و سرزنش کردن او پیامدهای خطرناکی همچون گریز از ارزش‌ها و به دین‌گریزی می‌انجامد. ادامه دارد 👇
🔻عدم پاسخ به شبهات اعتقادی وقتی از طرف دشمنان دین شبهات بی‌شماری می‌شود و از طرف مُبلغین دین پاسخ داده نمی‌شود ممکن است ذهن جوان منحرف شود. شبهاتی مانند تعدد زوجات پیامبر(ص) و تفاوت حقوق بین زن و مرد و سایر شُبهات در احکام که اگر درست پاسخ داده نشود؛ ممکن است برداشت بی‌عدالتی و تبعیض کند و دین‌زده شود. 🔻عدم ارضای نیازها غرایض در دوران جوانی به نقطه اوج می‌رسد و جوان در پی ارضای آنها است تأمین به موقع این نیازها نقش بسیار مهمی در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضای آنها نه تنها مانع رشد و کمال که سبب ناهنجاری‌های رفتاری زیادی می‌شود. کفر به عنوان یک ناهنجاری اعتقادی همان‌گونه که می‌تواند معلول جهل و ضعف معرفتی باشد معلول فقر نیز هست. از این رو معصومین علیهم‌الاسلام فرموده‌اند: یکی از پیامدهای احتمالی فقر کفر و دین گریزی است. پیامبر(ص) در اهمیت ازدواج می‌فرماید: آن‌که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است پس در نیم دیگر پروای الهی پیشه سازد. بنابراین فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینه‌ساز گناه و زایل‌شدن ایمان می‌شود و به تدریج تبدیل به گریز از دین می‌گردد؛ بنابراین ارضای نیازهای جسمانی و روانی در بهداشت روانی جوان موثر است و فقدان آن نه تنها سلامتی وی را تهدید می‌کند، بلکه زمینه‌ساز بسیاری از ناهنجاری‌ها از جمله فاصله گرفتن از دین است. منبع : صدای خاوران _آوای کاشمر- شماره۵۳۹- صفحه۵ @ahalieghalam
از هیئت داری تا برچسب زنی ✍ م.ع/ پرده اول : با یکی از دوستان نزدیک به ده سال پیش درباره هیئت داری حرف می زدیم. آتش تندی داشت و از قضا از فعالان فرهنگی شهرستان بود. به گونه ای در حال اصلاح بچه های هیئت و حتی تصفیه ایشان بود . معتقد بود درباره سایر هیئات نیز باید نظارت بیشتری صورت بپذیرد. روی هر کدام هم ایرادی می گذاشت. برخی که اهل تدخین(سیگار و قلیان) بودند را مایه شرمساری هیئت می دانست. آنان که اهل لطمه بودند را مایه وهن تشیع می خواند. کسانی را که در سینه زنی جامه به در می کردند را به بی توجه ی به خواست ولی جامعه متهم می کرد . آنان که انتهای هیئت برای رهبری دم نمی گرفتند را هم ضد ولایت فقیه می نامید. در آخر به او گفتم: پدر و پسر ۵ نفرید ،حالا شما هی خط کشی کنید و دایره را تنگ، چه باقی می ماند از بچه های مذهبی شهر؟ پرده دوم: نمی دانم این چه داستانی است که در هر دوره ای هر کس قرائتی غیر از قرائت برخی آقایان از امر دینداری دارد با یک عنوانی متهم می شود. در دهه ۶۰ به این و آن برچسب انجمن حجتیه می زدند. دهه ۷۰ و ۸۰ نام این برچسب شد ضد ولایت فقیه. در امر عدالت هر کسی غیر از آنچه اینان مد نظر داشتند مطالبه نمودند شدند عدالتخوار. دهه ۹۰ هم در دهان همه افتاده بود فرقه انحرافی. الان عبارتی جدید جعل شده است به نام مذهبی صورتی. آنان که عامدانه جعل عنوان می کنند که هیچ اما خطاب به دوستان دل پاکی که غیر عمد این واژه را برای این و آن بکار می برند می گویم: دایره دینداری را تنگ نکنید که دودش به چشم خودمان می رود. با برچسب زدن های بی مورد باب گفتگو را نیز منسد خواهید نمود و به جای اینکه با یکسری از اختلاف سلایق کنار یکدیگر بایستید، در برابر یکدیگر خواهید ایستاد. نباید خوانش ها متفاوت از امور دینی را تکفیر نمود و تنقیح آن ها نیز خارج از گفتگو امکان پذیر نیست. @ahalieghalam
نخستین دورهمی صمیمی؛ نویسندگان حوزوی خراسان و کانون نویسندگان اهل قلم خراسان با همکاری اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی خراسان برگزار می شود. زمان: ۵شنبه ۲۶مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰ صبح مکان: چهار راه خسروی، دفتر تبلیغات اسلامی خراسان، طبقه دوم، اتاق جلسات حوزه ریاست برای حضور در این محفل لطفاً به آی دی زیر پیام بدهید؛ @jr14710 @ahalieghalam
یاد خدا و غفلت از او ✍ قال علی بن موسی الرضا علیه السلام, کانَ نَقشُ خاتَمِ عیسی(ع) حَرفَینِ اشتَقَّهُما مِنَ الإِنجیلِ:طوبی لِعَبدٍ ذُکرَ اللّهُ مِن أجلِهِ، ووَیلٌ لِعَبدٍ نُسِی اللّهُ مِن أجلِهِ. نقش انگشتر عیسی(ع) این دو جمله بود که برگرفته از انجیل است«خوشا به حال بنده ای که موجب یاد خدا باشد و وای به حال بنده ای که باعث فراموشی خدا شود». (عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 55 ) یاد خدا یعنی دوری از غفلت، بسان محافظی بر رفتار و گفتار انسان مواظبت کرده و از کجی و کاستی و خطا و گناه انسان را دور می کند. از این رو امام رضا علیه السلام نقش انگشتر حضرت عیسی را که یاد آور خداست نقل می کند و بر آن تاکید دارد که خوشی ناشی از یاد خدا برای بنده ای است که هم خود به یاد خداست هم رفتار و گفتارش در خانواده و اجتماع یادآور خدا نزد دیگران است و این صعود به قله خوبی ها و قرار گرفتن در دایره نیکان و بندگان صالح خداست. و در مقابل بدی غفلت از خدا نیز برای کسی است که هم خود از خدا غافل است و هم با کردارش در زندگی سبب غفلت دیگران از خدا می شود و این سقوط به دره گناهان و قرار گرفتن در دامن بدان و افراد شرور بدذات است. بر این اساس یاد خدا و غفلت از او موضوعی بسیار مهم است که بر انگشتری حضرت عیسی نقش بسته و در حقیقت راه سعادت و دوری از شقاوت را مدام به انسان یادآوری می کند. @ahalieghalam
نیتی که قبول شد.. ✍ خانم نزدیک های اربعین پارسال علی اکبر پسرم ۲ ماهه بود باخودم میگفتم بچه به این سن سخته سفر بره، باشه امسال کربلا نمیرم اما هرچه به اربعین نزدیک تر شدیم بی قراری و پرکشیدن های دلم برای کربلا بیشتر شد تا اینکه طاقت نیاوردم و به همسرم گفتم منم میام! در جوابم گفت: خب عزیزمن شما که گفتی امسال نمیای کاروان هم دو روز دیگه حرکت می‌کنه، اعتبار گذرنامه ات هم که تموم شده، من چکار کنم؟! اشکام دونه دونه بی اختیار می‌ریخت تو دلم گفتم منم کربلا می‌خوام صبح فردای همون روز همسرم با مدارک به اداره ی گذرنامه رفت و دلم غوغایی بود در عین استرس از رد شدنم امیدوارم بودم که به ذهنم رسید به نیابت از یک شهید راهی بشم، نیتم شد شهید غفاری نژاد که از اقوام بود. همسرم برگشت و گفت: گذرنامه هایی که اعتبارشون بیش از ۶ ماه نگذشته تمدید می‌کنند این گذرنامت اینم برگه موقت پسرت علی اکبر! باورم نمی‌شد درست یک روز به سفر کاروان منم آماده شدم برم کربلا کاروانیان قرار گذاشتند همه یک عکس شهید به کوله پشتی بزنن و به نیتش پیاده روی کنند. زیر عکس هر شهید اسم و مشخصات کامل، ولادت و شهادت و یک خط از وصیت نامشون نوشته شده بود. همسرم با عکس شهید بزرگواری به سمتم آمد اما من نیتم شهید غفاری نژاد بود که به زبان آوردم. گفت: بین عکس های شهدا عکسی از شهید غفاری نبود! جواب دادم عیبی نداره و بلاخره بدون عکس راهی شدیم تا رسیدیم نجف، موکب اول برای رسیدگی به فرزندم توقف کردیم سر کوله پشتی که رفتم جای خالی عکس شهید غفاری نژاد باعث شد یادش کنم و از این که کمک کرد بیام کربلا، ممنون باشم و با خودم زمزمه کنم اگر چه عکس ندارم اما به نیت شما پیاده روی می‌کنم. ازموکب که اومدم بیرون دیدم همسرم با یک عکس منتظر من ایستاده، بهش نزدیک شدم گفت: این هم عکس شهید حسین غفاری نژاد با مشخصات و یک خط وصیت نامه! خوشحال و متعجب پرسیدم ازکجا؟ گفت: یکی رد شد این‌ رو داد و رفت بعد که خوندم دیدم همون بود که خواستی!!! @ahalieghalam
ما را دوست دارد... ✍ علیرضا دور می‌پنداریم‌اش! خیلی دور... آنقدر که فکر می‌کنیم در بیابانی خیمه‌ای زده است و ما هم بایددعا کنیم تا روزی از گوشه عزلت بیرون شود. وحال آنکه او بر فرش های ما قدم میگذارد احوالاتمان را مشاهده می‌کند ما را دوست دارد... تا آنجا که وقتی رخ می‌نمایاند کسی می‌گوید:اورا دیده بودم بارها و بارها @ahalieghalam
ماه صفر، نحس است؟ ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان ◾️با شروع ماه صفر عده‌ای ،دوستان و آشنایان خود را سفارش می‌کنند که ماه صفر است و خونریزی و شکستن تخم مرغ و صدقه و دعا و... فراموش نشود. آیا واقعاً ماه صفر، نحس است؟ ریشه این مطالب از کجاست؟ چهار ماه از ماههای سال قمری حرام شمرده می شود که عبارتند از: رجب ،ذی القعده، ذی الحجه و محرم. عرب ها در این ماهها جنگ و کشتار نمی‌کردند و میان آنها آتش بس برقرار بود. ماه رجب به فاصله‌ای کوتاه بود هیچ. اما این سه ماه دیگر که به صورت متوالی و پشت سر هم قرار دارند موجب می‌شد که بسیاری از کینه ها، عداوت ها و دشمنی های عرب در دل بماند و یکدیگر را به شروع ماه صفر که ماه های حرام تمام می‌شد، تهدید می‌کردند و با شروع این ماه جنگ و کشتار و بدبختی شروع می‌شد و از این روی عرب‌ ماه صفر را ماه نحس و بدبختی می دانست. (ماهیچ روایتی به نحس بودن این ماه نداریم) 🔻خوبی و بدی ایام در قرآن از نظر قرآن روزها و شب ها به خودی خود مبارک و شوم نیستند بلکه مبارکی و نحوست به حوادثی است که در آن شب و روز ها اتفاق افتاده است. هم چون شب قدر، قرآن می فرماید: إنّا اَنزَلناهُ في لَیلَة مُبارکَه و یا روزی که قوم عاد عذاب شدند روز نحس گفته شده است. إنا اَرسَلنا عَلَیهم ریحا صَرصَرا فی یَوم نَحس مُستَمر (قمر ۱۹ _فصلت ۱۶) همانا ما بر سر آن ها تندبادی سوزان در روزی پیوسته شوم فرستادیم. پرواضح است مبارک بودن شب قدر مربوط می‌شد به مقاربت آن شب با اموری بزرگ و مهم مثل نزول ملائکه و روح ،نزول قرآن و... و نحوست روز عذاب قوم عاد به نزول عذاب بر آن ها بوده و نیز مبارکی و نحوست سایر ایام به حوادث و اتفاقات آن روزها است. 🔺خوبی و بدی ها ایام از دیدگاه عقل و اسلام مرحوم علامه طباطبایی در خصوص سعه و نحس ایام از نظر عقل می نویسد: ما هرگز نمی توانیم بر سعادت روزی از روزها و یا زمانی از زمان ها و نیز نحوست ایام برهان و دلیل قطعی اقامه کنیم. چون در حقیقت و طبیعت زمانی تمام اجزایش مثل هم هستند. بنابراین از نظر خود زمان فرقی بین این روز و آن روز نیست تا یکی را مبارک و دیگری را شوم بدانیم اما علل و عواملی که در حدوث و حوادث و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند از حیطه علم و اطلاع ما خارج است، ما نمی‌توانیم لحظه لحظه زمان را با علل و اسبابی که در آن زمان مؤثرند بسنجیم تا بفهمیم که آن علل و اسباب در این مقدار از زمان چه تاثیری دارد؟ آیا تأثیر آن طوری است که یک قسمت از زمان را مبارک و قسمت دیگر را شوم می‌کند یا نه؟ درست به همین علت راهی به افکار مبارک و شومی ایام هم نداریم و نمی توانیم به نبودن چنین چیزی دلیل اقامه کنیم. 🔺فال بد بزنیم واقعیت این است؛ روزها و اعداد با یکدیگر تفاوتی ندارند، اما ممکن است کسی یا کسانی فال بد بزنند که البته تاثیر هم دارد اما اگر کسی فال بد نزند ماه صفر با ماههای دیگر هیچ تفاوتی ندارد. اگر کسی به چیزی بدبین باشد مانند همان چشم‌بد تاثیرگذار است، بعضی از قدما می‌گفتند؛ زبان بنده قلم خداست و نتیجه این می‌شود که اگر کسی به صفر فال بد زد اثر بد هم می‌بیند و اگر فال بد نزند هیچ مشکلی پیش نمی آید. به بیان دیگر معنی آیاتی که به نحس بودن ماه صفر یا روزهایی که در آن عذاب بر قوم عاد نازل شده این نیست که این ماه‌ها از ابتدا نحس باشد، بلکه بدین معنی است که اگر کسی این ماه را فال بد زد برایش نحسی می‌آورد که البته می توان با دعا، صدقه و ذکر و توکل به خدا و فال نیک اثر بد و نحوست این ماه را از بین برد. وقتی رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا(ع) در این ماه قرار گرفت باعث شد تا مسلمانان در این ماه فال بد بزنند و الا ما هیچ دلیل و روایتی مبنی بر نحوست یا سنگینی ماه صفر نداریم، برعکس ماه صفر را عنوان صفرالخیر نام گذاری شده است. مثل محرم‌الحرام، شعبان المعظم، شوال المکرم منبع خبر: آوای کاشمر/ دوهفته‌نامه منطقه خراسان /شماره ۴۵۸/صفحه۱۶ @ahalieghalam
دیگر بابا نمی گفت... ✍️ عليرضا سوز سرما در خرابه ای بیداد میکرد درمیان سينه گرم نسیم لطافت گریه دخترکی جوانه زده بود در و دیوارخرابه قطره قطره اشک عمه وتمام جان رقیه اورامیطلبید ولی گویی صدایش را فقط خرابه میشنید و عمه و ظالمی در ظلمت قصرش درسیاهی خوابش در نحسی کلامش. دندان برهم سایید غضب آلود، با خنده ای محو که از دانستن نتیجه عملش نشأت می‌گرفت گفت: ببرید برایش بابارا که آوردند خرابه درهم شکست در زیر چتر سکوت، دختر شادمان شد روی ماه بابا را بوسید و پر گشود تا بلندای آسمان. و این نسیم بود که دیگرقلب درون سينه اش صدا نداشت نمی تپید گریه نمیکرد بابا نمیگفت… @ahalieghalam
✍ علیرضا نگاهم را روی گنبد سُر دادم. همچون کبوتری سفید که بر بالای سقاخانه لانه‌دارد،پر زدم. پرواز کردم را قطره قطره جرعه جرعه نوشیدم آن قدر حلاوت و عشق در شراب طهور حرم جا گرفته بود که عشق در سرتاسر وجودم ریشه دواند حالا طعم عشق را می‌دانستم و جریان پر مهرش را در تمام حرم لمس میکردم ولی گویا در جایی سرچشمه عشق فوران کرده بود همچون تشنه ای در پی قطره ای آب پر کشیدم دیگر نه چشمی بود و نه بالی هرچه بود قلبی بود تپنده. لحظاتي بعد درکنار طلایی پنجره فولاد همان سرچشمه عشق فلجی رادیدم که پا شد دیوانه ای عاقل شد ومنِ به ظاهر عاقل،مجنون. مجنون رأفت و کرم او... @ahalieghalam
خودشناسی ✍ امام رضا (ع) می فرماید: أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ. برترین خِرد، خودشناسی است. (العدد القویة:ص 292 ح 18) شناخت خویشتن نشان از عقل و خرد دارد انسان که خود را بشناسد کنترل و هدایت نفس خویش را به دست عقل می سپارد و بر این اساس از خطا و اشتباه ایمن می شود. شناخت خویش یا به ظاهر و اعضا و جوارح است و یا به باطن و رفتار و کردار انسان در شرایط مختلف از زمانی و مکانی و یا حالات روحی و روانی اعم از غم و شادی که هر یک جلوه ای از انسان را به نمایش می گذارد. خودشناسی فقط در دنیای انسان تاثیر ندارد بلکه ثمره آن دامنه دنیا و آخرت او را در بر می گیرد از این رو وقتی نتیجه آن معرفت کردگار و شناخت خدا باشد در این صورت دنیا و آخرتش آباد می شود. وقتی از خود شناسی به خدا شناسی رسیدیم قدرشناسی از موقعیت و ظرفیتی که خالق به ما سپرده در کنار شکر گذاری نسبت به داشته ها و صبوری نسبت به نداشته ها روح انسان را پرورش می دهد و چشمانش را نسبت به واقعیت دنیا فانی روشن می کند. شناخت انسان نسبت به اعضا و جوارح و توانایی های آن و کنترل آن به قدرت عقل، فرصت بندگی و زندگی خوب بر مدار دین را فراهم می کند و در کنار آن شناخت نسبت به رفتار و کردار و خلقیات و روحیات نیز نفس انسان را به کنترل و هدایت عقل درآورده و از خطا و اشتباه دور می کند. از این رو وقتی حضرت رضا(ع)می فرمایند بهترین عقل و خرد خودشناسی است مراد آنجاست که با شناخت خود به شناخت خالق خود برسیم و از فرصت ها و ظرفیت های انسانی که برای زندگی و بندگی و حرکت به سمت سعادت فراهم شده کمال استفاده را ببریم. کسی که خود را نسبت به خلقیات و روحیات شناخت نسبت به ظرفیت خویش در غم و شادی یا عصبانیت و آسایش آشنا شد در شرایط مختلف زندگی کنترل نفس را به دست گرفته و با عقل و درایت بر آنها حکومت می کند. در این زمان سعی می کند از غم و غصه دور شود به شادی و شور و هیجان زندگی خویش را از روزمرگی و تکرار یکنواخت نجات بدهد و در زمان عصبانیت از هر واکنشی تا رسیدن به آسایش و آرامش پرهیز کند تا مبادا دچار عصیان شده و زندگی خود را نابود سازد. @ahalieghalam
نقش زنان و حضرت زینب (س) در حماسه کربلا ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان 🔹حماسه عاشورا را ۷۳ نفر به وجود آوردند. امام حسین(ع) به عنوان محور این حماسه، به همراه یارانش روز عاشورا به شهادت رسید و رسالت سنگین بانوان کاروان حسینی از عصر عاشورا آغاز شد. آن‌ها با وجود شرایط سخت جسمی و روحی ، مردم را از اندیشه و حقانیت راه امام حسین(ع) آگاه نمودند و با رهبری حضرت زینب (س) به نشر معارف اسلام و رساندن پیام شهدای کربلا پرداختند تا اسلام را از زوال نجات بخشند و اینجاست که به هدف والای امام حسین(ع)از همراه نمودن زنان و کودکان با خویش پی می بریم که اگر نبودند این زنان و کودکان به ویژه حضرت زینب(س) در کربلا و اسارت آن‌ها، نه تنها انقلاب امام حسین(ع) دستخوش تحریف می گردید بلکه اسلام در معرض خطر جدی قرار می گرفت. 🔹همانگونه که می دانیم حفظ و نگهداری این نهضت و انقلاب از انجام آن مهم تر است و بار سنگین این مسئولیت را حضرت زینب(س) بر دوش کشید. ایشان پس از حادثه عاشورا در سال ۶۱ هجری سرپرستی قافله اسرا ، پرستاری از امام سجاد(ع)، حفظ و حرمت زنان و کودکان و ابلاغ پیام شهادت را عهده‌دار بود. او با سخنان آتشین خود خفتگان را بیدار و یاغیان را رسوا نمود. هنگامی که کاروان اسیران را در آن جو پر از ظلم و خفقان وارد کوفه نمودند و مردم در دو طرف مسیر صف کشیده و نظاره‌گر اسرا بودند، حضرت زینب(س) نگاهی به مردم افکندن و با اشاره به خواست همه سکوت کنند و آنگاه با شجاعتی بی‌نظیر و علی‌وار به سخنرانی ایستاد و اهل کوفه را سخت ملامت نمود و مردم را منقلب و متاثر ساخت که اشک ها جاری و صدای ناله ها بلند شد و آنان را متوجه اشتباه و گناه‌شان نمود. (این خطابه زمینه‌ساز قیام توابین و مختار گردید.) 🔸حضرت زینب(س) نه تنها مردم کوفه که ابن زیاد را در دارالاماره که سر مست و مغرور از پیروزی خود بود حقیر و کوچک شمرد و توان سخن گفتن را از او گرفت. ابن زیاد رو به آن حضرت کرد و گفت؛ خدا را شکر که شما راسوا نمود و مردان شما را کشت و وحی و اخبارتان را دروغ گردانید. 🔻زینب (س) بی آنکه هیبت مجلس در روح بلندش کوچک‌ترین تاثیری گذارد ، با نگاهی تحقیرآمیز در پاسخ فرمود؛ "حمد و سپاس خدای را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشت و از هر رجس و پلیدی و آلودگی پاک و مبرا ساخت و همانا شخص تبهکار رسوا می شود و بدکار دروغ می‌گوید و او غیر از ماست. مادرت به عزایت بنشیند ای فرزند مرجانه." 🔻عبیدا... در حالی که از خشم رگ های گردنش پر از خون شده بود با مسخره گفت؛ چگونه دیدی کار خدا را درباره برادرت و خاندانت؟ زینب (س) با همان بی اعتنایی فرمود: وَ ما رَاَیتُ الا جَمیلا... هرچی دیدم [چون در راه خدا بود] زیبایی و خیر بود. آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از این روی مردانه به قتلگاه خویش شتافتند. 🔻زینب (س) پس از ورود به شام چنان یزید را رسوا کرد که او را به گریه وا‌داشت و توان پاسخگویی از او سلب شد. سخنرانی حضرت زینب(س) در بارگاه ابن زیاد در کوفه و کاخ یزید در شام چنان شورانگیز بود که ارکان حکومت اموی را به لرزه انداخت. روشنگری آن حضرت توانست جامعه ی چشم و گوش و بسته آن‌زمان را بیدار و زمینه انقراض حکومت بنی امیه را آماده کند. 🔻خطابه های حضرت زینب(س) در بازگشت از شام در مدینه هراس عظیمی در دل بنی اُمیه پدید آورد. او در مدینه به افشاگری بنی امیه اقدام نمود و چهره کریه آنان را به مردم نشان داد و این خود قیامی دیگر شد برای براندازی دستگاه خلافت جور بنی اُمیه. به همین جهت حکومت اقدام به تبعید حضرت زینب(س) به مصر نمود. سِّر نِی در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود منبع خبر: آوای کاشمر / شماره ۴۱۴ / صفحه۳ @ahalieghalam
استغفار های پدرانه... ✍ علیرضا خجالت درصورتم موج میزد موجی آرام وسنگین برکرانه دریای چشمانم دریایی که بزرگی اش را در پشت پلکی نازک و مژه‌ای ظریف،پنهان نموده بود موج،زیباولطیف،همچون شیشه‌ای شفاف از ساحل کناره‌ی چشمانم،بر کویر خشک گونه‌ام فرو ریخت موج حالاقطره‌ای شده بودکه خجالت را فریادمیکرد خجالت از استغفارهای پدرانه برای اعمال من @ahalieghalam