eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
5هزار دنبال‌کننده
612 عکس
217 ویدیو
257 فایل
📌 کانالی برای آشنایی و شناخت: #تاریخ اسلام، تاریخ و #سیره اهل بیت(ع)، تاریخ #تشیع و تاریخ اجتماعی شیعه. آدرس ارتباطی: @javadyavari
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 حضرت دخترکی بود ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدرم (ع) کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم که سخت پریشان بود. و جمله در افتادند و فغان کردند. لعنت الله خواب بود و بیدار شد. آن لعین، دستور داد سر پدر او را ببرند و در کنار او نهند. ملاعین سر امام را آوردند و در کنار آن نهادند. پرسید: این چیست؟ گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسید، فریاد برآورد، رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم کرد. 📚طبری، كامل بهایی، ج۲، ص۱۷۹ به نقل از کتاب الحاویه فی مذمات معاویه یا مثالب بنی امیه نوشته قاسم بن محمد مامونی. 📚 ابن فندق از علمای قرن ۶ در لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج۱، ص۲۳ نیز به وجود دختری برای امام (ع) به نام رقیه اشاره کرده است. 📚سیدبن طاوس، لهوف در ص۱۴۱ نیز به دختر امام حسین(ع) اشاره می کند. 📌نکته: ۱. در منابع اسم حضرت رقیه گاهی ذکر شده است. ۲. سن او ۴ساله ذکر شده است نه ۳ ساله. 👇👇 🌻 @ahlebait110
🏴 روضه حضرت 📃متن اصلی دختر خردسال خاندان اهل بیت(ع) از کتاب کامل بهایی اثر عمادالدین از عالمان است که آن را به سال 675 در اصفهان نوشته است. «در حاويه آمد كه: خاندان نبوت در حالت حال مردان كه در شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده می‌داشتند، و هر كودكى را وعده‌ها می‌دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز می‌آيد، تا ايشان را به خانه آوردند، دختركى بود ، شبى از خواب بيدار شد و گفت پدر من (ع) كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد، و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست: ملاعين گفتند سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق كرد.» 📚حاویه نام کتابی است که عمادالدین این مطلب را از آن نقل کرده است. 👇👇 https://eitaa.com/Mostabin 👇👇 🌻 @ahlebait110
🏴 روضه حضرت متن اصلی دختر خردسال خاندان اهل بیت(ع) از کتاب کامل بهایی اثر عمادالدین از عالمان است که آن را به سال 675 در اصفهان نوشته است. «در حاويه آمد كه: خاندان نبوت در حالت حال مردان كه در شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده می‌داشتند، و هر كودكى را وعده‌ها می‌دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز می‌آيد، تا ايشان را به خانه آوردند، دختركى بود ، شبى از خواب بيدار شد و گفت پدر من (ع) كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد، و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست: ملاعين گفتند سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق كرد.» 📚حاویه نام کتابی است که عمادالدین این مطلب را از آن نقل کرده است. 👇👇 🌻 @ahlebait110
🏴 روضه حضرت متن اصلی دختر خردسال خاندان اهل بیت(ع) از کتاب کامل بهایی اثر عمادالدین از عالمان است که آن را به سال 675 در اصفهان نوشته است. «در حاويه آمد كه: خاندان نبوت در حالت حال مردان كه در شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده می‌داشتند، و هر كودكى را وعده‌ها می‌دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز می‌آيد، تا ايشان را به خانه آوردند، دختركى بود ، شبى از خواب بيدار شد و گفت پدر من (ع) كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد، و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست: ملاعين گفتند سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق كرد.» 📚حاویه نام کتابی است که عمادالدین طبری این مطلب را از آن نقل کرده است. 👇👇 🌻 @ahlebait110
🏴 روضه حضرت متن اصلی دختر خردسال خاندان اهل بیت(ع) از کتاب کامل بهایی اثر عمادالدین از عالمان است که آن را به سال 675 در اصفهان نوشته است. «در حاويه آمد كه: خاندان نبوت در حالت حال مردان كه در شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده می‌داشتند، و هر كودكى را وعده‌ها می‌دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز می‌آيد، تا ايشان را به خانه آوردند، دختركى بود ، شبى از خواب بيدار شد و گفت پدر من (ع) كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد، و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست: ملاعين گفتند سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق كرد.» 📚حاویه نام کتابی است که عمادالدین طبری این مطلب را از آن نقل کرده است. 👇👇 🌻 @ahlebait110