eitaa logo
عرفان ناب
543 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
88 ویدیو
3 فایل
📡 http://www.ahlevela.com ديگر كانال ما: 👈 http://ble.ir/ahlevelaa ارتباط با ما: 👈 @adminsm 🌐 اينستاگرام:👈http://instagram.com/ahlevela 🔵 کانال ما در آپارات: 👈 https://www.aparat.com/ahle_vela/Ahlevela
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 انسان کامل مظهر اسم اعظم حقّ متعال 💠 هریک از اسماء الهی طالب مظهری در عالم آفرینش است و هیچ اسمی از اسماءالله نیست مگر آنکه نمود و مظهری در این عالم دارد. در تفکّر عرفانی، مظهر تامّ اسم اعظم حقّ متعال است. آفرینش و ظهور جهان خلقت چیزی جز تجلّیات حقّ متعال نیست و مراتب این تجلّیات نامیده می شود. ذات مقدّس حقّ متعال که غیب مطلق و عنقاء مُغرِب است، اسم و رسم و تعیّن تشخّصی ندارد؛ لذا چه برای انسانهای عادّی و چه برای انبیاء و اولیاء هیچ راهی برای معرفت آن وجود ندارد. ذات الهی، چه در عرصه معرفت عقلانی و چه در وادی شهود باطنی، منطقه ممنوعه است. ↩️ اوّلین تعیّن ذات مقام احدیّت میباشد که قائم مقامی ذات را در تجلّیّات عهده دار است. اوّلین تجلّیّ مقام یا حضرت احدیّت نامیده میشود. در اثر این تجلّی، در حضرت علم الهی اسماء و صفات الهی پدیدار شدند که اوّلین جلوه از جلوات حضرت حقّ می باشند. اسماء الهی سلسله مراتبی دارند و برخی از آنها مادر و منشاء اسماء متعدّد دیگری هستند؛ همانند اسم عالم یا علیم که بسیاری از اسماء خداوند متعال در شعاع این اسمها به وجود آمده اند. برای مثال، اسماء سمیع و بصیر از شؤونات علم حضرت حق هستند؛ علم به شنیدنی ها سمع است و علم به دیدنی ها بصر؛ از این رو ریشه اسماء سمیع و بصیر در اسم علیم نهفته است. بسیاری از اسماء دیگر حضرت حقّ نیز در زیر مجموعه خود اسماء دیگری دارند. اگر این سلسله مراتب را به شکل یک هرم در نظر بگیریم، در راس آنها اسم اعظم حقّ متعال است که همه اسماء دیگر را تحت پوشش قرار مي دهد. در شعاع اسماء الهی طرح جهان خلقت در علم حضرت حقّ و پدید آمد که خوانده می شود؛ همانند یک نقّاش که قبل از کشیدن نقّاشی بر روی بوم طرح آن را در ذهن خود ایجاد مي كند. ✔️ همانطور که اسماء الهی مراتبی دارند که در دراس همه آنها خداوند است و همانگونه که اسم اعظم تمامی اسماء دیگر را تحت پوشش دارد، عین ثابت انسان کامل (طرح علمی انسان کامل در علم حضرت حقّ) که مَجلی و مظهر اسم اعظم حقّ متعال است نیز همین اشراف را بر سایر اعیان داردو عین ثابت همه چیز در عالم هستی تحت پرتو عین ثابت انسان کامل است. ↩️ با تجلّی دوم حضرت احدیّت که نامیده می شود، اعیان در خارج پدیدار شدند و طرح عالم خلقت عملی شد و جهان خلقت که اعیان خارجیّه نامیده میشود، پدید آمد. در این مرحله ابتدا جبروتیان که در مرحله تامّ تجرّدند، پدید آمدند و به وجود آمد. سپس ملکوتیان پدید آمدند و ایجاد شد و درنهایت که عالم مُلک و طبیعت است، به وجود آمد. ✔️ اسم اعظم به سبب حقیقت عینی خود همانند انسان کامل است؛ بدین معنا که تعیّن اسم اعظم الهی در حضرت علمی، عین ثابت انسان کامل است و تعیّن آن در عالم خارج، خودِ انسان کامل. اوست که خلیفه خداوند در عالم و همان حقیقت محمّدی است که عین ثابت او در مقام واحدیّتّ با متّحد است. ◀ بر این اساس میتوان دریافت که از منظر جهانبینی عرفانی وجود انسان کامل در عالم هستی امری اجتناب ناپذیر است. همانطور که حقّ متعال اسمائی دارد و در راس آنها است که مستجمع جمیع صفات کمالیّه و جمالیّه و جلالیّه است؛ اسم اعظم، هم در حضرت علمی یا عالم اعیان ثابته باید نماینده و مظهری داشته باشد که عین ثابت انسان کامل است، و هم در اعیان خارجیّه، که خود انسان کامل است. عالم بدون قابل تصوّر نیست. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: قلِ ادعواللهَ و اِدعوا الرّحمنَ ایّا ما تدعوا فلهُ الاسماءُ الحسنی: بگو خدا را با نام الله یا رحمان یا هر نام دیگری بخوانید، پس برای او نیکوترین نامها وجود دارد. و نیز میفرماید: ولله الاسماءُ الحُسنی فادعوه بها: و برای خداوند نامهای نیک است؛ پس خدا را به آنها بخوانید. امام صادق علیه السّلام در توضیح این آیه مبارکه فرموده اند: نحن و اللهِ الاسماءُ الحُسنی الّتی لا یَقبَلُ من العِباد عملاً الّا بِمَعرفَتِنا: به خدا سوگند ما آن نامهای نیکوی خداوند هستیم که خداوند عملی را از بندگان نمیپذیرد مگر آنکه با شناخت ما همراه باشد. ◀️ بنابراین مظهر تامّ اسماء الهی است و از آنجا که تمامی اسماء الهی در حضرت حقّ جمع شدهاند، انسان کامل مظهر اسم اعظم حضرت حقّ و مظهر تمامی اسما حسنای الهی است. عارف از این منظر به وجود ارواحنافداه معتقد است. زیرا محال است بتوان جهان را لحظهای خالی از وجود انسان کامل و مظهر اسم اعظم حقّ متعال تصوّر نمود. در عصر حاضر حضرت بقیّة الله الاعظم ارواحنافداه این جایگاه را دارند. 📔، مهدویّت در عرصه عرفان، ص٧٠ -٧٢ @ahlevela
🏴🔄 قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سلوک حسینی ◀️ اربعینی که از آغاز شد و به کربلا خاتمه پیدا کرد و در میانه‌ی آن، بیست روز بعد از عاشورا، قافله‌ی اسرا به شام رسید و بیست روز پس از ورود به ، مجدّداً به کربلا بازگشت، این رفت و برگشت، در جهان‌بینی عارفان تداعی‌گر و است. ⤵️ عارفان آفرینش همه‌ی هستی را تجلّی حقّ متعال می‌دانند و این تجلّی را در شاهدند که مقام احدیّت به قائم‌مقامیِ ذات لاتعیّن حقّ متعال نقش تجلّی را عهده‌دار شد. در تجلّی اوّل که بود، عالم لاهوت شکل گرفت؛ ابتدا اسماء و صفات الهی در علم حقّ متعال پدیدار شدند و در شعاع آن اسماء و صفات، اعیان ثابته که صورت علمی عالم خلقت است، در علم حقّ متعال پدیدار و ظاهر شد و بعد با تجلّی دوم که است، آن صور علمیّه، در جهان بیرون محقّق شدند و مراتب عوالم شکل گرفت. ابتدا و جبروتیان، بعد ، چه ملکوت اعلیٰ، چه ملکوت اسفل و نهایتاً به یا عالم ملک رسید که همین عالم طبیعت و عالم خاک است و نهایتاً به مادّه‌ی بدون صورت و صفت یا هیولا رسید که انتهای است. ⤴️ آن گاه از انتهای قاعده‌ی هستی و اسفل سافلین دوباره حرکت به سمت مبدأ اولیّه آغاز شد؛ از دل جماد گیاه رویید؛ از گیاه حیوانات پدید آمدند؛ حیوانات به بشر منتهی شدند. پیکره و جنبه‌ی طبیعی بشر با حیوانات مشترک و نفس حیوانی و غرائز او، شهوات، غضب و پیکر جسمانیِ او شبیه حیوانات است؛ امّا پتانسیل و استعداد و گوهری در وجود انسان است که می‌تواند با اختیار خود راه عروج را در پیش گیرد و با سیر و سلوک الی‌الله، مراتب را یک‌به‌یک به سمت مبدأ اوّلیّه طی کند. «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعونَ» و در انتهای مسیر، به قلّه‌ی‌ هستی راه پیدا کند و در ذات حقّ متعال فانی شود. این مسیر قوس نزول و قوس صعود بود که قبلاً مفصّل راجع‌به آن صحبت کرده‌ایم. ◀️ ولایت و توحید دو روی یک حقیقتند. مقام بطون است و مقام ظهور. لذا همیشه تقارنی بین این دو وجود دارد. نمونه‌ی آن را در دو حدیث قدسی می‌توان دید. یکی در حدیث سلسلةالذّهب که علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا‌ عليه‌السّلام در شهر نیشابور نقل کردند که خدا فرمود: «كَلِمَةُ لا اِلهَ‏ اِلّا اللهُ‏ حِصْنِی‏ ... وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی‏»: کلمه‌ی «لا اِلهَ‏ اِلّا اللهُ» دژِ استوار من است و هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. قرینِ این حدیث قدسی، حدیث قدسی دیگری داریم که «وَلايَةُ عَلِيِّ‏ بْنِ‏ اَبِي‏ طالِبٍ‏ حِصْنِي‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي اَمِنَ مِنْ عَذابِی‏»: ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب‌ عليه‌السّلام دژِ استوار من است و هرکس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. ◀ واز جمله مواردی که در آن تقارن بین و را می‌شود دید سفر چهل روزه قافله‌ی اسراست. در سفر مِنَ الْکَرْبَلاءِ اِلَی‌الشّام، یا مِنَ الْحُسَیْنِ اِلَی الْیَزِید، آیا حرکتِ از اَحسنِ تقویم به اَسفَلِ سافلین و تداعی‌گر قوس نزول نیست؟! و بازگشت از شام به کربلاء، سیر مِنَ الشّامِ اِلَی الْکَرْبَلاء، یا مِنَ الْیَزِیدِ اِلَی الْحُسَیْن، آیا به‌یادآورنده‌ی قوس صعود نیست؟! لذا سالکانی که سلوک حسینی دارند، در این چهلّه‌ی بین تا ، به عشق و محبّت اباعبدالله عليه‌السّلام مسیر سلوک را به قافله‌سالاری زینب کبریٰ عليها‌السّلام طی می‌کنند و در پایان این چهل روز به انتهای سیر و سلوک عارفانه‌ی خود در مکتب اباعبدالله‌ عليه‌السّلام نائل می‌شوند. در انتهای این راه، سالک سبیل حسینی به ارشاد زینب‌کبری‌ عليها‌السّلام از پوسته و حجب بیرون می‌آید؛ چشم باطنش به جمال اباعبدالله‌الحسین‌ عليه‌السّلام گشوده می‌شود؛ به زیارت وجود نورانی اباعبدالله‌ عليه‌السّلام نائل می‌شود. روایات متعدّدی که در بحث داریم، حقیقتش اینجاست. گرچه اربعین هم خیلی بزرگ است. خوشا به سعادت کسانی که امروز موفّق شدند در سرزمین کربلا، مرقد مطهّر اباعبدالله‌الحسین‌ عليه‌السّلام را کنند! امّا حقیقت آن روایات، این زیارت ظاهری نیست؛ این سایه و رقیقه‌ای از آن حقیقت است. لذا در روایات داریم: «مَنْ‏ زارَ الْحُسَيْن»، نه «مَنْ‏ زارَ مَرْقَدَ الْحُسَيْن». کسی که خودِ اباعبدالله‌ عليه‌السّلام را زیارت کند. خودِ اباعبدالله‌ عليه‌السّلام را زیارت کردن، نتیجه‌ی همین و چهلّه‌نشینی است که با ارشاد زینب کبریٰ‌ عليها‌السّلام، تحت جاذبه‌ی عشق اباعبدالله‌الحسین‌ عليه‌السّلام انجام می‌شود و در انتهای آن، دیده‌ی دل سالک سبیل حسینی باز می‌شود و در آیینه‌ی قلب خود، جمال اباعبدالله‌الحسین‌ عليه‌السّلام را زیارت می‌کند. زائر حقیقی چنین سالکی است. 🆔 @ahlevela