eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
68 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
به آیه دیگری برای درک معنای جَوَب می رویم: وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (۹_فجر) یعنی کوه ها را می کَندند و خانه درست می کردند، در حالی که از آن چیزی کم نمی کردند. (جابُوا)پس جَوَب، یعنی برداشتن از چیزی بدون کم کردن از آن، که در این برداشت خواسته فرد تأمین و رضایت او حاصل می‌شود. اجابت بر دو نوع است: ۱) نخست، اجابت خدا از سوی انسان که تقدم است؛ ۲) تأخر آن، اجابت انسان از سوی خداست. حال به بررسی و تفکیک این دو اجابت می‌پردازیم: الف) نخست اجابت خدا از سوی انسان: این اجابت مقدم و قدم اول از سوی انسان است که به آیات یاد شده با دلایل و مستندات به مدد الهی خواهیم پرداخت: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (۱۸۶_بقره)خداوند می فرماید: من دعای کسی را، زمانی که مرا می خواند می شنوم، پس شما جواب دهید نخست خواسته مرا از خود و‌ به من ایمان بیاورید شاید با آن رشد یابید. اگر اندکی به حدیث ثقلین دقت کنیم تمام‌ اجابت و خواسته های خدا از انسان در اموری است که انسان با انجام‌ دادن آن چیزی از او کم‌ نمی شود و رضایت خدا نیز تأمین می گردد، و انسان به مرحله جواب دادن به اوامر الهی ‌یا همان اجابت خداوند وارد می شود.‌ خداوند متعال از انسان می خواهد غیبت نکند، که اگر غیبت نکند چیزی از او کم‌ نمی شود. به نامحرم نگاه نکند، کسی با چشم پوشی از نامحرم چیزی از او کم نخواهد شد. خداوند می فرماید: با والدین خود مهربان باش و با آنان به تندی برخود مکن؛ و کسی با مهربانی با والدین اش چیزی از خود کم نمی کند. حق تعالی می فرماید: خوش اخلاق باش، کسی با گشاده رویی و مهربانی، خدا چیزی از او کم نمی کند. و صدها مثال دیگر از این نوع....... در برخی از اجابت های خدا از انسان، شاید دستوراتی مانند زکات و انفاق باشد که در زکات خدا از دادۀ خود می طلبد و در انفاق بر دادۀ خود در صورت بخشش ضمانت پر کردن جای آن را فرموده است، ولی زکات و انفاق هم چیزی از ما کم نمی کند. تمام این اجابت های خدا از انسان نه تنها چیزی از انسان کم نمی کند بلکه بر آن هم می افزاید و این افزودن ها قطعی و سنت الهی است. وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ (۲۶_شوری) اگر در آیه فوق دقت کنیم، خداوند استجابت و جواب بنده را در قبال ایمان و عمل صالح منوط به دعا و خواستن از خویش هم نفرموده و وعده افزودن بر آن داده است. مثال، کسی که امر الهی را در غیبت نکردن اجابت کند نیاز به دعا و خواستن برای پاداش آن هم نیست و خداوند او را به صورت خودکار و اتوماتیک عزت و احترام می بخشد بدون این که دعا کند و از او بخواهد، یا کسی که چشم از نامحرم فرو ببندد، خداوند خودکار بر او احترام و عزت نفس می بخشد و نیازی به دعا نیست که پاداش آن از خدا طلب کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
کسی که صله ارحام کرده و با والدین مهربانی کند و امر الهی اجابت نماید برای دریافت پاداش آن نیاز به دعا نیست؛ یا کسی که انفاق کند، برای پر کردن جای آن نیاز به دعای انسان نیست، یا کسی که فرزند صالح می خواهد اگر مال خود از حرام دور نگهدارد، از فرزندان خویش شیطان را باذن الله دور کرده و صالح شان نموده است؛ و کسی که دعا می کند از خدا فرزند صالح می خواهد باید بعد از حلال کردن مال خود و خدمت به والدین این دعا را انجام دهد. ب) اجابت نوع دوم، اجابت انسان از سوی خدا: علاوه بر موارد ذکر شده در سنت الهی، گاهی انسان برخی خواسته هایی از خدا دارد که در راستای اجابت سنت الهی نیست و باید از او آن را طلب کند. مانند کسی که خانه ای دارد ولی خانه ای بزرگ تر از خداوند می خواهد. تصور کنید کسی که دارد ولی انفاق نمی کند و از خدا طلب دنیای بیشتر در دعا می کند اگر خدا خواسته او را جواب دهد، قطعاً چیزی از او کم نمی شود بلکه این داعی و دعا کننده است که از او در صورت اعطای بیشتر کم‌ می شود‌. یعنی آن فرد دچار طمع و آلودگی در دنیا و هوای نفس خویش می گردد، پس اگر خداوند دعای او جواب نمی دهد نه برای آن است که در صورت اجابت دعای او از خداوند چیزی کم شود بلکه خدا نمی خواهد از بنده خود از رحمتش چیزی را کم کند چون در نزد خداوند آخرت از دنیا مقدم تر بوده و انسان از این نکته مهم غافل است...... پس اجابت دعا به معنای تصدیق مطلق خواستۀ داعی (دعا کننده) از سوی خداوند نیست چون اگر باشد این انسان و داعی است که متضرر می شود نه وجود قدسی حضرت حق تعالی؛ چنانچه دعای حضرت نوح نبی را در حق نجات فرزندش اجابت نکرد و حضرت نوح در پاسخ فرمود: وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ (۷۵_صافات) حال کدامیک از ما در دعاهای خود به این مرحله رسیده ایم‌ که اگر خداوند دعای ما در حق نجات فرزندمان اجابت نکند و او را بکشد ما او را "نِعْمَ الْمُجِيبُونَ" بخوانیم؟! خداوند می فرماید: من فقط به صدور و ذات شما آگاهم. (إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ) و تو وقتی از من ثروتی می خواهی که در راه من به نیازمندان ببخشی، من بهتر از تو ذات تو را می شناسم و می دانم که چنین نخواهی کرد، پس خواسته تو اجابت نمی کنم‌. اگر معلم به کسی که درس نخوانده نمره بدهد چیزی از معلم کم نمی شود بلکه آنچه کم می شود از دانش آموز است که کم می شود و کم شدن آن همان کم شدن تلاش و کار اوست‌. حال در ذیل به آیاتی مرتبط با موضوع اشاره می کنیم: ۱) ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (۶۲_هود) ‏ای بنده! هر اندازه گناه کردی، بدان گناه تو هر اندازه بزرگ باشد کوچک‌ترین ضرری نمی تواند به من وارد کند و بخشش گناهان بزرگ تو چیزی از من کم نمی کند پس به سوی من بازگرد و از نافرمانی من توبه نمای. چنانچه امام حسین علیه السَّلام می فرمایند: خدایا! گناهان من بر من ببخش که با نافرمانی ام بر تو ضرری نرسانده ام. ۲) أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ (۶۲_نمل) ای انسان! در اضطرار تو را قرار می دهم تا از من طلب حاجت کنی و سمت من بیایی تا جواب دهم و چیزی که من می دهم از من چیزی کم نمی شود ولی تو در اضطرار به سمت بنده من می روی تا مشکل تو را حل کند. از او چون چیزی کم می شود قطعاً بر تو منت می گذارد و طلبکار تو می گردد که این هرگز مطلوب من نیست چرا که من خواسته ام در عبادت ام هیچ کس را بر من شریک در قدرت نگردانی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳) امام باقر علیه السَّلام می‌فرمایند: موسی نبی از خداوند خواست فرعون را که با جلال و ثروت اش مردم را به گمراهی کشیده بود نابود کند، حق تعالی بعد از دعای موسی می فرماید: "قالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما"، یعنی دعای او اجابت کرد ولی تحقق آن به چهل سال بعد موکول نمود. پس گاهی دعایی همان لحظه اجابت می شود ولی زمان تحقق اجابت اش، در آن زمان نیست. ۴) ما اگر از خداوند طلب آخرت کنیم قطعاً اجابت می کند چون شاید دنیا آخرت ما را از ما بگیرد و خدا برای اینکه از ما کم نکند دنیا را به ما زیاد ندهد ولی اگر آخرت را طلب کنیم چون طلبِ آخرت باعث خلل ما در دنیا نمی شود خداوند قطعاً از رحمت اش دعای ما را در این امر مستجاب می کند. مثال، کسی از خداوند دعا کند و بخواهد که او را هدایت ببخشد و یا او را از تکبر دور سازد. ۵) اجابت امر الهی از سوی انسان مقدم بر اجابت دعای انسان از خداست که به آیاتی از آن در ذیل اشاره می کنیم:وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری‌ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۳۸_شوری) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ (۲۴_انفال) نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «دعا بدون عمل صالح، انداختن تیر بدون زِه است که بالا نمی رود و همان جلوی پا می افتد.» ۶) اجابت امر الهی از سوی انسان مراتبی دارد که هر اندازه این اجابت نیک تر باشد به خداوند تقرب بیشتری جسته و خداوند دعای او زودتر از دیگران اجابت می کند. لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی‌ وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً (۱۸_رعد) مثال، یعنی کسانی که دعوت خداوند را به بهترین شیوه اجابت می کنند: مانند کسانی که وصل می کنند با کسانی که از آنان بریده اند، و می بخشند کسانی را که آنان را نبخشیده اند. (در تدبر بِرّ به تفصیل به این امر اشاره شده است) ۷) الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّـهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ (۱۷۲_آل‌عمران) نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «زمان خوشی خدا را یاد داشته باش تا خدا تو را در زمان ناخوشی ات یاد کند.» و نیز آن حضرت می فرماید: «هرکس کار خدا را بر کار خود مقدم گیرد و اجابت امر الهی کند خداوند هم کار او را مقدم می گیرد.» آیه فوق خطاب به کسانی است که علی‌رغم مجروح بودن باز امر رسول خدا را جواب داده و در جنگ دوباره حاضر شدند و خداوند بر آنان مزد اجر عظیم را وعده داده است. ۸) چرا نمی توانیم اوامر الهی را اجابت کنیم؟ چون ما اجابت امر شیطان را بر امر الهی ترجیح می دهیم. (إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي)، پس کسی که اجابت امر شیطان را بر اجابت الهی مقدم بدارد خداوند تا زمانی که توبه نکرده و اجابت شیطان را رها ننموده است خواسته او را اجابت نمی کند، چون اجابت در تناقض قرار می گیرد. ۹) کسی که ما را به استجابت دعای ما وعده می دهد باید ما را به اجابت امر الهی دعوت کند. يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّـهِ وَ آمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (۳۱_احقاف) پس بهترین استجابت دعای ما از کسی است که ما را به اجابت اوامر الهی برای اجابت دعای خود ما رهنمون می شود و از خود وعده ای ندهد که در آن اجابت دعای ما بدون اجابت اوامر الهی از سوی ما باشد که وعده ای ناممکن و کذب است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: اجابت در قرآن 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نازنینا! معبودا! ای حلیم، بر ما در زمان معصیت مان و مجازات معاصی مان حلم بیشتری از خود نشان ده؛ و در زمان گمراهی مان بر ما حلیم مباش و ما را بر راه راست مان هدایت فرما. ای یگانه هستی که از ازل تو بودی و خواهی بود و ما را تو عنایت کرده و وجود و هستی مان بخشیدی، هستی مان را به هستی خود گره بزن و گره های نفس مان، از نفس مان و شیطان باز فرما. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 در نهج الفصاحه از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: هر چیز را زکاتی است، و زکات خانه آن است که اتاق مهمان‌خانه داشته باشد. ✍مراد حدیث آن است اگر وسع انسان برسد در خانه ای که برای خود می سازد اتاقی را مستقل برای پذیرایی از میهمان آشنا، یا اقامت موقت میهمانی غریب بسازد آن امری پسندیده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۲ به رسم و عادت مردم شهری ارمنی، کشیشی فرزند خویش از نوجوانی به کلیسا می برد تا آیین مسیح او را کامل فرا دهد و بعد از مرگ اش در کلیسا جای پدر پر کند، چون هر کشیش باید هفت سال تعلیمات حوزوی آیین مسیح را فرا گرفته باشد. مطرب شهر هم که در بساط عروسی و عیش بارگی مردم ساز می زد و رقص و طرب شان می افزود پسر نوجوان خویش در آستانه پیری همراه خود کرد تا هنر پدر بیاموزد و نام او با در دست گرفتن ساز پدر در شهر بعد از مرگ اش زنده کند. همانا این رسم شهر بود و هر پدر باید حرفه خود به یکی از فرزندان قبل از مرگ اش انتقال می داد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
رندی در شهر به واقعیت عجیبی رسید. مطرب زاده را اکثر موارد پنهانی در گوشه ای از کلیسا می دید که کلام کشیش از مسیح می شنود، و کشیش زاده را پنهانی در مجلس طرب مطرب می یافت.... به حیرت شد و نزد پیر فرزانه شهر رفت تا علت این دوگانگی را بداند. پیر گفت: برای یافتن پاسخ سؤال خود روزی به خانه مطرب رجوع کن و روزی به خانه کشیش و آنچه را دیدی نزد من بیا و بیان نما. رند شهر، چون به خانه مطرب رفت از بیرون منزل صدای انجیل شنید و چون خانه کشیش رفت صدای طرب و رقص بر گوش او خورد. دیده ها به پیر شهر بازگو کرد و پیر گفت: نه فرزند کشیش در رفتن به بساط طرب راهی به خطا می رود و نه فرزند مطرب در رفتن به کلیسا...... آن دو پنهانی خانه خود می روند ولی کسی نمی بیند.... فرزندان در خانه در بساط هرچه بنشینند چون بیرون منزل روند دنبال همان بساط باشند.کشیش شهر ما، مطرب است و کسی او را نمی شناسد و مطرب شهر ما، کشیش است که دست خود رو نمی کند. آری! تربیت خانوادگی تا این اندازه مهم و تأثیرگذار است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۶۵ 📆۱۴۰۲/۰۸/۳۰ 🌟نَکَف: سرپیچی از روی خوش بینی کاذب را گویند. حق تعالی امر کرده که انسان با انجام مقدمات امری بر خدا توکل نماید. مثال، اسب خود را ببندد که فرار نکند. اگر کسی اسب خود را بدون بستن به امید خدا رها کند و در خیال خود توکل نماید، استنکاف کرده است. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خدا را امتحان نکنید که دچار بلا می شوید. مثال کسی که دست اش زخمی شده و خونریزی می کند دست خود را خون بند نکند و خدا را امتحان کند که بدون بستن محل خونریزی، خون آن بند آید، استنکاف کرده است. لَنْ يَسْتَنْكِف الْمَسِيحُ أَنْ يَكُون عَبْدًا لِلَّه وَلا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبون وَمَن يَسْتَنكِف عَن عِبَادَتِه (۱۷۲_نساء)  یعنی از روی خوش بینی کاذب به رحمت من، عیسی نبی از عبادت من استنکاف نکرد. پس شما پیروان مسیح که با خاطری شیطانی او را فدیه گناهان خود می دانید از عبادت من سرپیچی کرده و با این خوش بینی کاذب اقدام به معصیت من می کنید که بزودی با پیامبر خود نزد من محشور خواهید شد و برائت او از شما را در حق خود خواهید دید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۳۳ َمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ (۷_طلاق) هر كس از آنچه خدايش داده انفاق كند كه خدا هيچ كس را تكليف نمی‌كند مگر به مقدار قدرتی كه به او داده است. حتی در اوج فقر و نداری هم انفاق کن تا به خداوند بگویی ثروتمند هستی، و بدان او در عطای خود، تو را در چشمی خواهد دید که خودت، خویش را می بینی.... ✍حسین‌ جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ✍در تهذیب الأحکام حدیث ۲۵۷۱ از اصحاب امام صادق علیه السَّلام آمده است که روایت می کند که از امام پرسیدم: اگر کسی طلب مرا انکار کند و نزد قاضی سوگند بخورد که حقی بر گردن او ندارم، سپس اموال او بی شاهد در اختیار من قرار گیرد، من می توانم اموال او را در عوض مطالباتی که داشته ام صاحب شوم و همان طور که او حق مرا انکار کرد و قسم خورد، من نیز حق او را انکار کنم و سوگند بخورم که حقی بر گردن من ندارد؟ ابوعبدالله صادق (ع) فرمودند: اگر او خیانت کرده است تو خیانت مکن و شیوه ناپسند او را تکرار مکن‌. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۳ قاسم برای مشاوره نزد من آمده است. او پسر مؤمنی است؛ تا از زندگی اش شروع به گفتن می کند، می گوید: یک بار همسرش طلاق گرفته و ازدواج دوم کرده و اکنون زن دوم او هم از او طلاق می خواهد... می گویم: متوجه شدم! کفایت می کند...... به او می گویم: در خودرو یک چرخ شیارداری هست که به آن فولی می گویند و تسمه بر آن سوار می شود. اگر این فولی خراش برداشته و نامیزان شود هر تسمه ای بخواهد آن را بگرداند، به مرور رشته رشته شده و پاره می شود. فولی تو ریش ریش شده و باید اصلاح شود، که اگر اصلاح نشود هر زنی که برای تسمه و گرداندن زندگی ات بر زندگی تو وارد شود دیر یا زود رشته رشته شده و پاره خواهد شد. تو باید خودت را اصلاح کنی تا زندگی ات اصلاح شود، چرا که تغییر زوجه هیچ تغییری در زندگی تو ایجاد نخواهد کرد... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
📆۱۴۰۲/۰۹/۰۴ فرق سِحر و طلسم چیست؟ سِحر در قرآن در آیات متعددی آمده است. سِحر به معنای انجام کاری از شیطان برای تسخیر بخشی از اراده یک نفر است. قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيم (۱۱۶_أعراف) کسی که چشم بندی می کند تا کسی چیزی را که دوست دارد ببیند او را سِحر کرده است. در سِحر زنی که توسط ساحری، سِحر می شود ساحر دوست دارد صدای او را که شیطان است فقط آن زن بشنود و هرچه آن ساحر بگوید بر آن زن حجت می شود و حرف کسی جز او را نمی شنود. طلسم نتیجه سِحر است ولی در قرآن نیامده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مثال؛ چنین زنی ممکن است در کنج خانه ای سال ها بنشیند و بدون إذن ساحر تکان نخورد و بیرون از خانه نرود که به این مرحله طلسم گویند. (طلسم یعنی تفویض اختیار مطلق اعمال یک سِحر شده به ساحر را گویند) آنچه دانستن آن در این اثناء مهم است آن است که سِحر و طلسم هر دو توسط شیطان انجام می شود، پس برای خود آنان برای انجام آن نیازی به ابزار خاص مثل لوح، و فلز نوشته و... نیست و این ابزار قراردادی از سوی خود آنان برای اجیر کردن ساحران و باور افزایی بر مریدان شان است. مثال، شما پنجاه بُن غذا چاپ و برای نیازمندان پخش کرده اید تا با در دست داشتن آن به غذاخوری مراجعه و غذا بگیرند. آن بُن غذا هرچند ابزاری دست آنان برای گرفتن غذا است ولی نزد شما ابزاری برای عمل شما نیست چون می توانید بدون آن هم به آنان غذا بدهید. در سِحر هم وقتی شیطان بخواهد در باور کسی نفوذ کند حتی بدون این ابزار هم او را سحر و طلسم می نماید. شیاطین برای این که انسان را دچار عصیان الهی کنند با انجام برخی معاصی به انسان پاداش می دهند و از اختیار خود از خدا در این امر بهره می برند. مثال، در قبال نوشتن آیات الهی، معاذالله به طور معکوس یا با نجاستی مثل خون (کاری که صدام کرد و قرآنی با خون خود نوشت و اکنون در موزه بغداد عراق نگهداری می شود) به عامل آن یاری شیطانی خود را می رسانند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پروردگارا! مرا عنایتی فرما آن گاه که زمان دعا، دستانم را به سوی تو بالا گرفته ام، چشم هایم هم فقط به سوی بالا و به دستان پرقدرت تو برای عطای حاجتم بنگرد. معبودا! پناه می برم از دستانی که به سمت تو بالا می برم ولی درون خود دلی است که چشم و دست اش به هر سویی که حاجت او بدهد امید و طمع اش دارد و می نگرد....... که این خواستن از تو نیست، بلکه خواستن از هر کس به هر قیمتی است. این دعایی از مخلوق به خالق نیست، بلکه دعایی از مخلوق به هر کسی است که حاجت او بدهد. این همان استصراخه ای است از شیطان بر وجودی که از معرفت تو تهی است. خدایا! از تو استغاثه ای می خواهم که دعایم مرا به تو نزدیک کند، هر چند حاجتم روا نکنی. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
📜🪶 در تهذیب الأحکام در حدیث ۲۵۷۹ از اصحاب امام صادق علیه السَّلام آمده است که از ایشان پرسیدند: اگر به انسان مالی بدهند تا میان فقراء تقسیم کند در صورتی که خانواده او محتاج باشند، آیا می تواند بی اطلاع صاحب مال به آنان سهمی بدهد؟ امام علیه السَّلام فرمودند: بلی! 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 کل قرآن یک جمله می گویم به زبان ساده مدد الهی: ببخش و رها کن به خاطر کسی که تو را برای رسیدن به بهشت اش در این دنیا با اختیاری که تو را داده رها کرده است. بگیری بسوزی، پس بمیری هم بسوزی، برای سوختن و ماندن در آتشی که خودت برای خودت خلق اش کرده ای... ✍حسین‌جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۴ روزی معلم تاریخ سوالی طرح کرد و به دانش آموزان گفت: هر یک از شما که در کتب تاریخی تحقیق کند و پاسخ این سؤال بیابد به او نمره قبولی خواهم داد. گفت: مهمترین صفت تاریخ ساز مادر تیمور جهان گشا چه بود؟ همه دانش آموزان آخر سال پاسخ های خود در برگه ای تحویل معلم دادند. یکی نوشته بود مهمترین صفت مادر تیمور شجاعت او بود، دیگری گفته بود تربیت فرزند، و آن یکی نوشته بود ایمان و... معلم به همه آن ها نمره صفر داد. شاگردان که منتظر پاسخ درست بودند معلم گفت: چنین سوالی در هیچ کتب تاریخی پاسخ داده نشده و کسی نام مادر تیمور در تاریخ ننوشته، پاسخ تنها یک کلمه بود «نمی دانم» که هیچ کدام از شما شهامت نوشتن آن نداشتید. در احادیث آمده است، پیامبر (ص) فرمودند: نمی دانم یک سوم علم است. دیده می شود بسیاری از افراد مدعی علم از تخصص شان هر آنچه بپرسی، هرچه ندانند هم به نوعی جواب می دهند تا نادانی خود را پنهان کنند و چنین به ظاهر، علم خود را بروز می دهند که در پشت آن نادانی و جهالتی بیش نیست، در حالی که بروز علم اعتراف به گفتن نمی دانم ها نیز هست. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlagh_marefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۶۶ 📆۱۴۰۲/۰۹/۰۷ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (۲۴_محمد) آیا منافقان در آیات قرآن تفکر نمی‌کنند یا بر دلهاشان خود قفل‌ها (ی جهل و نفاق) زده‌اند. 🌟فَصل: فَصل به معنای جدا کردن دو یا چند شئ مشابه از هم را گویند. كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۳_فصلت) كتابی است كه آياتش از يكديگر جداست. و كتابی است خواندنی عربی برای مردمی كه علم داشته باشند، چون عربی زبان کاملی است و قرآن به آن زبان نازل شده است. (مراد از کامل بودن آن که، به عنوان مثال در هیچ زبانی قاعده صرفی مثنی نداریم ولی در زبان عربی وجود دارد) با توجه به آیه فوق و غنی بودن زبان عرب، پس فرضیه وارد شدن برخی لغات غیر عربی به قرآن مانند زَمهَریر و سُنْدُس و... مردود است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مراد از "فُصِّلَتْ آيَاتُهُ" چیست؟ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ (۴۴_فصلت) و اگر ما قرآن را غير عربی نازل می‌كرديم آن وقت اعراب می‌گفتند چرا آياتش جدای از هم نيست. اگر در قرآن دقت کنیم در ترجمه کلماتی مانند معصیت، ذَنب، إثم، سیئه همگی معنای گناه را ذکر کرده اند در حالی که هر یک از این ها از دیگری با وجود تشابه ظاهری کلمه، معنای جداگانه ای دارد که فقط در زبان عربی این تفصیل و جدا کردن لغات از هم ممکن است. مثال معصیت یعنی نافرمانی، کسی که دزدی می کند نافرمانی می کند و کسی که در این دزدی اصرار می ورزد دچار ذنب می شود، و ذنب گناهی دنباله دار و معصیتی است که انسان به آن آلوده شده است. اگر قرار بود قرآن به غیر عرب نازل شود باید تمام این توضیحات که حقیر ذکر کردم در آیات می نوشت که آن زمان هم قرآن طویل می شد و هم بغرنج و نامفهوم می گشت، در حالی که جملات با معنای زیاد را با یک کلمه متفاوت تفصیل کرده است. به مثال دیگر واژه تفصیل می رویم: وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ۖ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (۱۲_اسراء) می دانیم که خورشید و ماه هر دو شبیه به هم هستند. ولی حق تعالی در این تشبیه، تفصیلی ایجاد کرده است؛ یعنی با تغییر ماه در آسمان و پدیده شب و روز باعث شده است هر لحظه ای که ما در آن زندگی می کنیم از لحظه دیگر با ساعت و تاریخ، فصل و جدا شود. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۹۷_انعام) می دانیم ستارگان در آسمان غالباً شبیه به هم هستند ولی حق تعالی با قرار دادن ستارگان در نزد هم به طور منظم و ثابت، آنان را که همگی مشابه هم هستند در عین تشابه از هم فصل و جدا کرده است طوری که با دقت در آنان می شود سمت شمال و جنوب و شرق و غرب را انسان ها از روی آنها پیدا کنند و در بیابان طی طریق نمایند تا از مقصد سیر خود دور نشوند و گم نگردند. مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ ۚ نَصِيبًا مَفْرُوضًا (۷_نساء) چه مال اندک باشد یا بسیار، نصیب فریضه دار بر آن مال است. یعنی از دنیا هر اندازه بهره و نعمت انسان را در برگیرد بر آن فریضه ای به همان میزان وارد می شود که باید در راه خدا از آن مال ببخشد ولاغیر... که موجب عذاب او در دنیا و آخرت خواهد شد. تفصیل در ظاهر قضیه امری ساده می نماید ولی امری بسیار سخت است. مثالی برای درک بیشتر تفصیل مدد الهی می زنیم: تصور کنید یک چوپان هزار رأس گوسفند دارد و در بین این تعداد، دویست رأس برّه نیز وجود دارند که تمام شان شبیه هم هستند، پس برای این چوپان اگر گوسفند مادری را نشان دهند و بگویند برّه این گوسفند را پیدا کن او به علت تشابه برّه ها به هم، توان فصل و جدا کردن برّه او را از رَمه نخواهد داشت و این کار فقط از عهده و توان مادر گوسفند است که می تواند در یک لحظه با قدرت چشایی خود فرزندش از رَمه بیرون بکشد و برّه هم همین قدرت مشابه را که دارد او را در یافتن مادر کمک خواهد کرد. این کار برای چوپان به خاطر نداشتن قوّه تفکیک بویایی امری محال است. پس تفصیل آیات متشابه الهی امری بسیار سخت و دشوار است و تنها برای کسانی که رَاسِخُون فِی العِلم هستند و از سوی خدا قدرت نوری بر قلب شان وارد شده است امکان پذیر بوده و دیگران را چنین قدرت تفصیل آیات متشابه نیست و همین امر دستمایه شیطان برای گمراهی چنین افرادی است که از سوی خداوند هدایت نشده اند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۶۷ 🌟تبیین: وقتی امری متشابه، تفصیل شد و از متشابه خارج گشت تبیین آن صورت می گیرد. پس تبیین در تشریح غیر متشابهات و متشابهات بعد از تفصیل شان است، و قرآن بعد از تفصیل متشابهات و تبیین آن است که کتاب هدایت می شود. وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ (۸۹_نحل) و اگر متشابهات تفصیل نشوند، پس تبیین نمی تواند بشوند. (مانند آیه يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ) و اینجاست که همین قرآن به جای هدایت سبب گمراهی می شود، مانند آنچه با داعش کرد. (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
به مدد الهی در ذیل به برخی آیات تبیین می پردازیم: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (۸۲_نحل) یعنی پیامبر تو موارد آشکار در دین را تبیین و بیان می کنی. وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (۲۴۱_بقره) یعنی بر زنان مطلقه باید چیزی از مال دنیا بهره مندشان سازید. كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۲۴۲_بقره) این را من به روشنی بیان کرده ام و امر من در این امر، امری متشابه و نیاز به تفصیل نیست. تفصیل در امور متشابه و اعتقادی است و در باب احکام قرآن حق تعالی صریح و غیر متشابه تبیین بکار برده است که عذر و بهانه ای برای ترک آن فعل نباشد. (قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ)، چنانچه حلال و حرام خدا در قرآن که رعایت اش سبب رشد و ترک مراعات اش سبب گمراهی می شود، به روشنی در قرآن تبیین شده است و انسان تا زمانی که در انجام این حلال و حرام ها که به روشنی تبیین شده است سستی می کند پس نباید انتظار هدایت از خدا برای تفصیل متشابهات در کلام خدا را داشته باشد، چون به دردش نمی خورد. در داستان إفک به همسر نبی مکرم اسلام (ص) در سوره نور خداوند مؤمنان را مؤاخذه می کند و می فرماید: چرا وقتی چنین سخن دروغی شنیدید به جای تکذیب آن و خفه کردن اش، شروع به پخش آن کردید؟ (يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) خداوند موعظه می کند، مَثل چنین اتفاقی را دیدید دیگر مثل آن عمل نکنید و در ادامه آیه می فرماید: "وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" یعنی من به روشنی برای شما باز می کنم در این آیه که در مواردی که گفتم بر شما عارض شد من بعد چه کنید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۷۹ 🌟مراد از تمثیل در قرآن چیست؟ وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (۲۷_زمر) حق تعالی در این آیه به تصریح می فرماید: من از هر چیز در این قرآن مثالی زده ام. حال اگر در قرآن بنگریم آیات معدودی هستند که در آن "ضَرَب اللّه مَثَلاً" آمده یا کلمه "مَثَل" ذکر شده باشد پس راز این آیه در چیست؟! مثال برای تقریب و نزدیک کردن ذهن برای درک یک امر را گویند، و کسی که بتواند مطلبی را عمیقاً درک نماید باید قابلیت مثال و نمونه آوری بر آن را داشته باشد. مثال های قرآن بر سه قسم هستند که در اینجا ما به عنوان نمونه ذکر می کنیم امید است مدد الهی دوستان بتوانند به عنوان یک سرنخ از این مطلب در زمان قرائت قرآن بهره ببرند: 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
الف) مثال های بارز کلام وحی: این مثال ها، مثال هایی هستند که در کلام وحی عموماً با عنوان "ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً" ذکر گردیده است و معمولا مثال های ساده و روشنی هستند. مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (۲۶۱_بقره) حال کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، مانند حال (کسی‌ که) دانه‌ای (کاشته،) است، که (آن دانه،) هفت خوشه‌ برویاند، که در هر خوشه، صد دانه باشد، و (البته) خداوند آن را برای کسی که بخواهد، دو برابر می‌کند، و (فراتر از این، رحمت) خداوند، فراگیر، و (او) بسیار داناست (و به کسی که صلاح بداند، بیش از این‌ها پاداش می‌دهد. در این مثال، حق تعالی برای کسانی که انفاق می کنند با مثال گندم که از یک دانه می روید و زیاد می شود مثال زده که من مال انفاق شده را مثل این در دنیا زیادتر می کنم. وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (۱۷۶_اعراف) (البته) اگر می‌خواستیم، قطعاً او را به‌وسیله‌ی آن (آیات) بالا می‌بردیم؛ ولی او به زمین (و پستی‌هایش) چسبید و از هوا و هوسش پیروی کرد. (آری؛) وضعیت او (که تشنه‌ی دنیاست)، مانند وضعیت سگ است که اگر بر او حمله‌ور شوی، زبانش از تشنگی آویزان است، و اگر رهایش کنی، (باز هم) زبانش از تشنگی آویزان است (و هرگز سیراب نمی‌شود). این، وضعیتِ کسانی است که آیات ما را دروغ شمردند. پس این داستان را (برایشان) بازگو کن؛ شاید بیندیشند. در آیه فوق مَثَل کسانی که طالب دنیا هستند به سگ هاری تشبیه شده که هر کاری کنی زبان اش از عطش و گرسنگی بیرون است. یعنی طالبان دنیا هر کاری کنند از دنیا سیر نمی شوند، چه به دنیا برسند چه نرسند. مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّـهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۵_جمعه) وضعیت کسانی که (به عملِ) به تورات مکلّف شدند و باوجود این، به آن عمل نکردند، مانند وضعیت درازگوشی است که کتاب‌هایی را (بر پشت خود) حمل می‌کند. چه بد است وضعیت افرادی که آیات خدا را انکار کردند! خدا افراد ستم‌کار را هدایت نمی‌کند. در آیه فوق کسانی که کتاب خدا را می خوانند ولی عمل نمی کنند مانند الاغی شمرده شده اند که بارشان چه طلا باشد چه گچ، تأثیر و سودی بر حال الاغ ندارد. و کسی که قرآن را عمل نمی کند چه همه قرآن بداند، چه یک آیه از آن بداند مثل آن الاغ بدردش نمی خورد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
ب) مثال های اشارات کلام وحی: این مثال ها، مثال هایی هستند که در آیاتی عموماً به عنوان سرگذشت یکی از انبیاء یا مشرکان و غیر ذلک اشاره به آنان شده است ولی در آیه دیگر در کلمه ای عنوان شده اند. برای همین در قرآن در باب ذکر حال هر کسی تأمل کنیم که قرآن کتاب داستان عادی نیست. به عنوان نمونه: قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ ۖ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ ۖ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ ۚ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (۲۷_قصص) در این آیه ذکری از شعیب نبی می شود که در قبال ده سال شبانی حاضر می شود دخترش را به عقد موسی (ع) در آورد. این یک اشارت و مثالی برای نکته ای دیگر در معنای واژه "عٰاشِروُهُنَّ" است، پس برای درک معنای عٰاشِروُهُنَّ باید مثال شعیب و موسی نبی مورد دقت و تدبر قرار گیرد که تدبرش مدد الهی ذکر شده است. نمونه دیگری بر این نوع مثال های قرآن می زنیم: واژه "دَرَء" به معنای تخلیه تدریجی محتوای یک شئ سنگین است. برای درک معنای دَرَء، حق تعالی مثالی با اشارات در کلام وحی آورده است که در آیه ۷۲ بقره بعد از آن که قاتلی را که قوم موسی دنبال اش می کردند و خداوند روش یافتن قاتل را فرمود: "وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا ۖ وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ" پس با مثال قوم موسی دَرَء را برای ما معنا نموده است که پیشتر تدبرش ذکر شده است. نمونه دیگری را مدد الهی عنوان می کنیم: حق تعالی با ذکر مثال در آیه زبان حال مادر موسی "فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ" بر ما در سوره سجده "قُرَّةَ أَعْيُنٍ" را تبیین می کند. ج) مثال های لغوی زبان عرب: چنانچه در ابتدای تدبر ذکر شد زبان عربی به علت جامع بودن اش زبان نزول کلام وحی قرار گرفته است. در زبان عرب گاهی یک فعل خاص و نادر در قالب یک لغت قید می شود که در هیچ یک از زبان های دنیا چنین تکاملی وجود ندارد و تکامل زبان عرب برای این لغات عرب است نه برای مثنی و جمع و چهارده صرف یک فعل که نمونه هایی بر این امر مدد الهی می آوریم: مثال، واژه "تکویر" در لغت عرب به پیچیدن یک عمامه گویند، یا لغت إنْکِدار به مردن یک پرنده در آسمان و سقوط آن به زمین اطلاق می شود که حق تعالی با مثالی که در بطن معنای یک لغت می زند ما را روشن می سازد که در روز قیامت خورشید چگونه در آسمان محو خواهد شد و ستارگان چگونه فرو خواهند ریخت. یا مثال حرکت دادن کاسه لب به لب از آب طوری که محتوی آب یک کاسه تا کناره های آن بیاید ولی از کناره های آن نریزد را در معنای لغت "نَکَب" ذکر شده است. و مَثَل شتری که آرام و بدون لرزش راه می رود واژه "ذَلول" را حق تعالی برای آن ذکر کرده است که از آن می توان به تدبر آیه ۷۴ سوره مؤمنون یا "مناکب أرْض" پی برد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی