eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
75 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
🪶 در تهذیب الاحکام از امام صادق علیه السَّلام آمده است: اگر کسی در آستانه مرگ قرار گیرد و جان سپردن آن با دشواری و شکنجه همراه باشد؛ او را به نماز خانه اش منتقل سازید و یا روی سجادۀ نمازش بخوابانید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۵ ✍پادشاهی به علت پُرخوری و پرخوابی دچار یبوست شد و درد شکم او را امان برید. هر حکیمی برای معالجه آورند سودی بر بیماری او نبخشید و سفتی شکم روان نساخت. طبیبی آوردند و ادّعا کرد گیاهی در بالای کوهی هست که اگر پادشاه آن را بخورد شکم او درمان شود، ولی خاصیت درمانی آن گیاه در آن است که باید بعد از چیده شدن سریع خورده شود. این شرط سبب آن شد پادشاه کسی نتواند بفرستد تا آن گیاه بر او از کوه بیاورد. تصمیم گرفت در تخت روان او را بالای کوه برند ولی کسی حاضر به تضمین این امر برای پادشاه به علت صخره ای بودن کوهستان نشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
و پادشاه را یک راه ماند که خود به پای خود به بالای کوه رود. پادشاه سنگین وزن یک روز به سختی کوه پیمایی کرد و روز دیگری راه باقی مانده بود برسد که درد شکم شاه خوب شد و بر بیماری او فرجی حاصل شد. پس به همراه قراول به دربار برگشت. او که گمان می کرد طبیب در بالای کوه در کنار آن گیاه منتظر پادشاه است به ناگاه طبیب را در شهر یافت و پرسید: «چرا بالای کوه نرفته بود؟» طبیب گفت: قبله عالم! چنین گیاهی در بالای کوه وجود نداشت؛ درمان درد تو در خوردن دارو نبود بلکه فقط در حرکت و راه رفتن بود و من چنین کردم که تو تکانی به خود دهی و راهی بروی تا درمان شوی..... ساعت ها اندیشه کردم تا چگونه تو را به درمان مورد نیازت نزدیک کنم و راهی جز این نیافتم. پادشاه بر ذکاوت طبیب احسنت گفت و او را به دربار خویش در طبابت جای بخشید. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شگفتی های آفرینش و قیامت🌹 ۲۵۱ 📆۱۴۰۲/۰۷/۲۲ 🌟قَلائد: قلّاده به طوق گویند که گِرد است و به گردن حیوانی (چون سگ) می بندند، که نشان دار باشد تا گم نگردد. ولَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ (۲_مائده) قربانی های بی نشان و قربانی های نشان دار. که در آیه فوق قلائد به قربانی های نشان دار اطلاق می شود که از گردن شان طوقی آویزان می شود، تا در مناسک حج گم نشوند. (مقالید جمع قلاده است) لهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۱۲_شوری) آیه به وضوح تصریح می کند که در آسمان هم قلاده ها، و طوق یا گردن بندهایی می باشند که به حالت نشان دار و جدا هستند. قلاده ها یا مقالید آسمان، همان کهکشان ها هستند که به حالت گرد و مدور در آسمان در حول عرش می چرخند و تسبیح حق تعالی می کنند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امروزه با علم نجوم اثبات شده که این کهکشان های گِرد، متشکل از سیارات و ستاره های مشخصی به حالت نشان دار هر کدام در یک مرکز خاصی حول عرش می گردند و در آسمان هرچند کهکشان ها در درون هم دیده می شوند، ولی نوعی قلاده محسوب می شوند که مسیر گردش هر کهکشان در آسمان مشخص و دایره وار و چون قلاده جدا است. پس مقالید، کهکشان های الهی هستند که حول عرش در حال تسبیح و گردش می‌باشند. از سوی دیگر قلاده علاوه بر نشان دار شدن یک حیوان، باعث مطیع شدن او نیز می شود که حیوان پس از زدن قلاده در دست صاحب اش رام می شود و دست هر کسی قلاده او باشد به آن سمت باید حرکت کند. حق تعالی می فرماید: "لهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" یعنی افسار آسمان ها و زمین در دست من است و من امر کنم به شما به غیر حساب روزی می دهند؛ یعنی اگر حق تعالی افسار و لگام آسمان را به دست نداشته باشد، در آسمانی که به غیر ستون افراشته شده است، اگر ستارگان و انجم از مسیر گردش خود کافی است یکی از آن ها افسار پاره کند و بگریزد زمین را بر سر شما ویران می کند. (أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا) تقلید از لگام و افسار است و از آن جهت تقلید می گویند: «در دین از مرجعی تقلید کنید» که تقلید لگام نفس انسان را می گیرد تا انسان در چیزی که نمی داند سؤال کند و مطابق عقل و علم ناقص خود عمل نکند. 🌟فرق مفاتیح با مقالید چیست؟ ترجمه های قرآن باقی مانده از عصری است که حتی نمی دانستند زمین به دور خورشید می گردد و علم نجوم مثل اکنون فتح نشده بود. پس هر دو واژه مفاتیح و مقالید را به معنای کلید گرفته اند که محرز است امکان ندارد که دو کلمه در کلام حق به یک معنا باشد، و قرآن کتابی برای تمام عصرها و جهان شمول است، پس قطعاً نمی تواند در تعریف لغت دو کلمه را در یک معنای یکسان در نظر گرفته باشد. مفاتیح جمع کلید است. کلید هم نشان گر آن است که امکان گشودن آن وجود دارد. (وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ) پس غیب الهی دارای مفاتیح است که می تواند برای انسان هم گشوده شود. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا (۲۶_جن) إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ (۲۷_جن) اگر در آیه فوق دقت کنیم غیب را مفتاح قرار داده است، پس امکان گشودن آن هم با قرار دادن مفتاح بر برخی از رسولان مشخص کرده است. ولی مقالید اسراری است که کلیدی بر آن قرار داده نشده و تنها به دست حق تعالی است. چنانچه آیه ۳۳ الرحمن امکان نفوذ انسان در آسمان ها را به کل مردود می داند و آسمان را دیواری نفوذ ناپذیر معرفی کرده است و بر دیوار کلیدی نیست. يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا ۚ لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (۳۳_الرحمن) و افسار گردش نجوم و کواکب هرگز به دست بشر قرار داده نشده است که بر آن کلید یا مفتاحی تعبیه شده باشد. لهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (۱۲_شوری) یعنی آسمان افساری دارد که به دست حق تعالی است و این افسار چون زنجیری گِرد بوده که بهم وصل است و شکافی بین حلقه های این زنجیر نیست که کلیدی باعث اتصال دو حلقه زنجیر به یکدیگر شده باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۷۰ 🌟مراد از ملکوت آسمان ها چیست؟ وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (۷۵_انعام) حق تعالی می فرماید: ما ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم. براساس احادیث بالاتر از خورشید کرسی قرار دارد، و بعد از کرسی، عرش است؛ و بعد از عرش حجاب آسمانی، و بعد از آن پرده ملکوتی قرار دارد. و زمانی که حضرت ابراهیم علیه السَّلام، نظری به نجوم انداخت در اصل نظری به محلی انداخت که در آن اسرار الهی را شاهد بوده است. آن گاه که قوم حضرت ابراهیم نبی او را دعوت به مراسم جشن برای بت های خود کردند که حق تعالی می فرماید: فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (۸۸_صافات) در اين هنگام نظر مخصوصی به ستارگان كرد. فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ (۸۹_صافات) و گفت: من بیمارم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
چنانچه ذکر شد در زمان شرک و بت پرستی در نجوم کم است انفطار یعنی خارج شدن از مسیر فطرت صورت گیرد. وقتی می فرماید: ابراهیم نبی به ستارگان نگاه کرد و گفت: «من مریض هستم»، یعنی آن حضرت از بت پرستی مردم چون نجوم که با دیدن آن دچار انفطار می شدند، ناخوش بود و نگاه به ستارگان کرد و خطاب به ستارگان گفت که ناخوش هستم؛ در اصل مخاطب اش ستارگان بود که من هم مثل شما ناخوش هستم. ولی قوم او نمی دانستند منظور ابراهیم نبی ستارگان است، و گمان کردند در پاسخ آنان می گوید که ناخوش هستم، چون ستارگان معنای کلام او را فقط درک می کردند که اگر به ستارگان نگاه نمی کرد و به مردم نگاه می کرد و می گفت: ناخوش هستم، چون مردم ناخوشی را در جسم می دیدند پس آنگاه ابراهیم یک دروغگو محسوب می شد. در اصل ابراهیم (ع) با این نگاه به ستاره و جمله اش توریه نمود. قرآن هم نگاه کردن با چشم به ملکوت آسمان ها را مورد تأکید قرار داده است: أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ (۱۸۵_اعراف) ناراحتی حضرت ابراهیم به خاطر آن بود که ملکوت را دیده بود و می دانست زمانی که اهل زمین در آن معصیت الهی همراه با شرک می کنند در آسمان ها چه حزن و واویلایی می شود که حق تعالی به وجود احساس در اهل آسمان اشاره دارد. (فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ) در اصل نگاه کردن ابراهیم نبی به آسمان و نجوم و گفتن این که "من مریض هستم" یعنی من هم با دیدن شرک این مردم، ای ستارگان مثل شما مریض شده ام. نگریستن به آسمان و زمین و خطاب دادن آن‌ها در قرآن امری مورد تأکید است. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (۱۹۱_آل عمران) مراد از "عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ" یکی از مصادیق اش یعنی شب را بر پشت خوابیده و به آسمان و ستارگان نگاه می کنند و مراد از "مَا خَلَقْتَ هَٰذَا" یعنی ستارگان و آسمان را مورد خطاب قرار می دهند و می گویند: خدایا! این ها را بیهوده خلق نکرده ای و تأکید بیشتر در شب است؛ چون عرض کردیم زیبایی آسمان در شب می باشد که با انجم دیده می شود و در روز نور شدید خورشید مانع از نگریستن طولانی مدت در آسمان می شود. از سوی دیگر انسان در روز هرچه در آسمان نگاه کند جز رنگ آبی چیزی نمی بیند. حال سؤال اینجاست چرا ابراهیم (ع) با نجوم در ظاهر سخن گفت که نه می شنوند و نه جواب می دهند؟! آیه بعد این امر را به وضوح اثبات می کند که ابراهیم (ع) با بت ها هم که نه می شنوند و نه سخن می توانند بگویند سخن گفت: "فَرَاغَ إِلَىٰ آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ" از امام صادق علیه السَّلام در اصول کافی آمده است: به خدا سوگند که شما در تاریکی های زمین می درخشید. به خدا قسم که اهل آسمان در تاریکی های زمین شما را می بینند، همانگونه که ستارگان درخشان را در آسمان می بینید و به یکدیگر می گویند: شگفتا که فلانی چگونه به این مقام رسیده است؟! سَقیم را برخی مفسرین که به معنای بیمار گرفته اند الزاماً به معنای بیمار فیزیکی نیست که سردرد یا تب داشته باشد چون از آیه هم مشخص است ابراهیم نبی در فضای باز که آسمان را دیده این جمله را گفته است. سَقیم به معنای بی حوصلگی هم اطلاق می شود، چنانچه در قرآن به بیمار فیزیکی مریض گفته شده است. (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ) نگاه کردن به آسمان و سخن گفتن با خداوند در حق نبی مکرم اسلام (ص) هم آمده است که به آسمان نگاه می کردند و درد خود با حق تعالی در مورد شماتت یهود به قبله بیت المقدس را عنوان می کردند بدون این که بر زبان دعایی بیاوردند، که آیه زیر مؤید این ادعاست. قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (۱۴۴_بقره) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
محل شاهد دیگر آن که، در همان سوره صافات در آیه ۱۴۵ حضرت یونس نبی بعد از توبه در درون شکم ماهی و بیرون آمدن و افتادن در زمین خشک کنار ساحل واژه سَقیم را بکار برده است، چون از نظر روحی بعد از ترک اولی ای که مرتکب شده بود دچار شوک و بی حوصلگی بود. (فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ) که این امر برای همه مؤمنان صدق می کند. مثال، فرض کنید مؤمنی را به مجلس لهو و لعبی در عروسی دعوت می کنند و او می‌داند آن مجلس معصیت الهی است ولی قدرت تفهیم دیگران را ندارد لذا می گوید: «من سَقیم هستم»، یعنی حوصله حضور در چنین مجلسی را ندارم. در سیره نبوی (ص) است که آن حضرت شب ها در پشت بام منزل خود می خوابیدند و نماز می خواندند که قطعاً برای تماشای أدْبَارالنُّجُوم در لَیل بوده است، و مراد از أدْبَارالنُّجُوم در لَیْل، توصیه مؤمنان به دیدن ستارگان و برگشت ستارگان به پشت زمین در شب هنگام است و اشاره به زمان خاصی هرگز نمی تواند داشته باشد چرا که حق تعالی برای صبح واژه های سَحر، بُکرة، و إشراق را به کار برده است که محو ستارگان در زمان بُکرة و إشراق صورت می گیرد و نیازی به ذکر زمانی موازی این زمان ها برای محو شدن ستارگان به نام أدْبَارالنُّجُوم نیست چون خود قرآن افول ستارگان را با نام افول در آیه ۷۶ انعام ذکر کرده است. پس أدْبَارالنُّجُوم را به معنای افول ستاره در سحرگاه گرفتن اشتباه است. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (۷۶_انعام) پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‌اى ديد؛ گفت: اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد، گفت: غروب‌كنندگان را دوست ندارم. أُفول که متضاد آن رؤیت است، و در لغت به معنای ناپدید شدن از چشم با وجود بودن آن جسم است نه رفتن و دور شدن؛ چنانچه أُفول ستارگان به معنای دور شدن آنان از چشم ما یا غروب نیست، بلکه دور شدن از دید ما به علت رفتن نورشان است. اگر در ابتدای آیه دقت کنیم حق تعالی می فرماید: "فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ" یعنی آنگاه که آسمان مخفی کرد نور روز را با فرا رسیدن شب، آنگاه ستارگان دیده شدند و برای ستاره طُلوع ذکر نکرده است چون در طلوع و غروب حرکت وجود دارد، ولی در ستاره طلوع و غروب نیست؛ فقط دیده شدن در محل ثابت شان با پوشیده شدن آسمان توسط تاریکی شب است. در شب عاشورا هم امام حسین علیه السَّلام در کربلاء مدام به آسمان نگاه می کردند و مناجات می فرمودند و این آیه می خواندند: «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» "أدْبَارالنُّجُوم" به وضوح کروی بودن زمین را اثبات می کند چون چیزی که رو دارد پشت هم قطعاً باید داشته باشد. آیه دیگری که اشاره صریح به کروی بودن زمین دارد آیه ۱۵ سوره مُلک در کلام وحی است که در ذیل به آن اشاره خواهد شد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۷۱ 🌟مراد از مَناکب (شانه های زمین) چیست؟ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا (۱۵_ملک) می دانیم زمین به حالت کروی است و در جسم کروی هیچ چیزی قابل ایستادن در نقطه ای از آن نیست چون سقوط اش از روی آن حتمی است. مثال، تصور کنید توپ بزرگی به اندازه وسعت شهر اصفهان را ساخته اید و این توپ چنانچه ذکر شد با سرعت هزار و ششصد کیلومتر به دور خود در حال گردش است، آیا شما می توانید یک حبّه گندم را روی آن ساکن کنید که نیفتد؟ قطعاً هرگز این امر شدنی نخواهد بود!!! ولی حق تعالی می فرماید: من زمین را ذَلول و شتر رامی قرار دادم که شما در روی آن راه می روید بدون آن که بیفتید. مراد از مَناکب همه جای زمین را شامل می شود که انسان در آن مَشیْ کرده و راه می رود. در باب واژه مَنکب باید گفت: «حرکت دادن کاسه لب به لب از آب، طوری که محتوی آب یک کاسه تا کناره های آن بیاید ولی از کناره های آن نریزد را در معنی لغت نَکَب ذکر شده است.» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
یعنی هر گوشه زمین به مثابه لبه است ولی شما را هرگز به بیرون از خود نمی ریزد و سقوط نمی دهد. یعنی مثل کاسه ای که لب به لب از آپ پُر است و آب به لبه های کاسه رسیده ولی از آن بیرون نمی ریزد. در آیه ۷۳ مؤمنون می فرماید: "وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ" و در آیه بعدی صراط مستقیم را نشان می دهد. "وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ" یعنی صراط مستقیم مانند رفتن روی یک شانه است که رهرو آن، اگر اندکی غفلت کند لَنَاکب شده و از آن پایین می افتد. مثال بند بازی که روی یک طناب راه می رود و اگر اندکی غفلت کند از یک سمت بند به زمین نَکَب خواهد شد. پس در معنای دیگر نَک‍َب سقوط از یک خط مستقیم خطرناک است. یک بندباز با چوب بزرگی که در دست دارد باید دو طرف خود را متعادل در وزن اش روی طناب قرار دهد و با جابجا کردن موقعیت چوب تعادل خود روی طناب حفظ نماید. یک انسان در صراط مستقیم هم باید تلاشِ خود در دنیا را برای دنیا و آخرت خود متعادل سازد تا از شرط تقوی الهی خارج نشود. در اصل پرداخت زکات و انفاق مصداق متعادل کردن حرکت رهرو در روی بند است. همه کسانی که هدایت شده اند در روی یک بند خطرناکی به نام صراط مستقیم حرکت می کنند که باید بسیار مراقب باشند تعادل و أوسط امور را برای ماندن در این صراط در اعمال زندگی شان در دنیا حفظ کنند. آیه "وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ" اشاره به آن دارد طوری زمین را علی رغم گِرد بودن آن صاف و مسطح قرار داده ام که هرگز احساس نمی کنید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ✍در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام خطاب به خَیثَمه بن عبدالرحمن آمده است که ایشان فرمودند: به شیعیان مان برسان به آنچه نزد خداوند است (هدایت الهی) جز با عمل کردن بدان نمی رسند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۶ ✍حکیم مرشدی را پرسیدند: چگونه بدانیم به مرتبه نهایت کمال و معرفت خدا رسیده ایم؟! گفت: هرگاه که دانستی چه چیز از خدا بخواهی، و چگونه آن چیز از خدا بخواهی.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۵۲ 📆۱۴۰۲/۰۷/۲۵ 🌟طَمَس: فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (۸_مرسلات) در آن هنگام كه ستارگان محو و تاريك گردند. در تفسیر المیزان طُمِسَتْ، به معنای از بین بردن اثر و نشانه هر چیز برای پاک کردن آن است. یعنی نجوم که اثر نورشان از مؤثر دیگری به نام کوکب است، اثر نوری کوکب بر انجم محو می شود، پس ستارگان خاموش و بی فروغ می گردند. حال سؤال اینجاست کواکب در قیامت چه می شوند؟ 🌟إنْتِثار: وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ (۲_انفطار) و وقتی كه ستارگان پراكنده شود. "إنْتِثار" به پخش شدن در هوا گفته می شود. وقتی خاک با بیل جابجا می شود، ذرات خاک در هوا إنْتِثار پیدا می کنند؛ طوری که دیگر دیده نمی شوند هرچند وجود دارند. یعنی ذرات خاک با برخاستن از زمین به سمت آسمان پراکنده شده و دیده نمی شوند، هرچند از بین هم نرفته اند و وجود دارند. إنْتِثار کوکب هم، یعنی کواکب در کهکشان پراکنده می شوند و چنانچه گفتیم نور انجم از کواکب است؛ پس با پراکنده شدن کواکب، فاصله لازم برای تابش نور به انجم را از دست می دهند و انجم، أطْمَس و خاموش می گردند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۵۳ 🌟إنْکِدار: وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ (۲_تکویر) إنْکِدار، فرو افتادن به زمین به طور سریع و آنی در اثر مرگ یا شکار برای پرنده ای که در هوا به حالت ثابت پرواز می کند را گویند. یعنی ستارگان از آسمان در لحظه ای می افتند. علت این إنْکِدار چیست؟ می دانیم کوکب به علت نیرویی که دارد (مثل خورشید) باعث می شود نجوم (مریخ) در اطراف آن به طور منظم در گردش باشند. (مانند منظومه شمسی) پس با پراکنده شدن کوکب، نیروی او نیز از بین می رود و نجوم قدرت ماندن در آسمان را ندارند و بلافاصله سقوط می کنند. ستاره دنباله دار یا همان شهاب سنگ ها نوعی از همان انجم هستند که از اطراف کواکب، در آسمان به سرعت فرو می ریزند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۵۴ 🌟تَکْویر: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (۱_تکویر) تَکْویر به معنای پیچیدن از طریق چرخاندن مانند پیچیدن پارچه به حالت عمامه را گویند. پس چون خورشید هم یک کوکب است در قیامت به سرعت به حالت پیچشی چرخیده و با صعود به کهکشان ها از دیدگان ما محو خواهد شد. چنانچه در پیچاندن عمامه (عمامه در صدر اسلام مخروطی شکل بود) نقطه اول آن در وسط عمامه محو می گردد. پس تَکْویر به معنای خاموشی خورشید به این معنی که در جای خود سرد و سیاه شده و دیده شود نیست، بلکه پیچیدن در آسمان با چرخشی مارپیچ و دور شدن تا حدّ دیده نشدن است، چون در قیامت مأموریت خورشید بر زمین به علت نبود خلقت در آن پایان می یابد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
برای تَکویر مثالی میزنیم، تصور کنید یک بستنی قیفی از دستگاه بستنی ساز پر می شود. ابتدا دایره قیف بزرگ است و با چرخشی که می شود دایره و پیچش کمتر می شود طوری که در آخر به حالت نقطه ای بر بالای بستنی می ماند؛ یا در تلویزیون های قدیمی لامپی زمان خاموش کردن دایره لامپ تصویر جمع شده و سرانجام با کانونی کوچک در وسط تلویزیون محو می گردید. تمام کواکب مثل ستارگان چون از نور حق تعالی هستند بر زمین نخواهند ریخت بلکه با شکافته شدن آسمان در آسمان محو خواهند شد. کشفیات نجوم به دقت نشان می دهند که ستارگان منظومه راه شیری به حالت مخروطی یا همان تَکویری در کهکشان دور هم منظم شده اند. حال به سوره تَکویر می رویم و مدد الهی در آیات نخست آن تدبر می کنیم: "إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ" پس زمانی که خورشید با حرکت پیچشی به سمت بالاتر صعود می کند تا از چشم گم می شود. "وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ" با خارج شدن از مدار خورشید با تکویرش، ستارگان که از خورشید جاذبه می گرفتند و در مدار می چرخیدند، به دلیل محو انرژی خورشید، پس از بی نور شدن، إنْکدار می کنند و فرو می ریزند. دور شدن خورشید از زمین، باعث سلب جاذبه زمین می شود (امری که کنون هرچند در مورد خورشید اثبات نشده است ولی در مورد ماه اثبات شده که جزر و مدّ دریاها را پیش می آورد) و با از بین رفتن جاذبه زمین، کوه ها از زمین کنده می شوند و در آسمان به حرکت در می آیند. "وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ" با کنده شدن کوه ها از زمین و رفتن شان به آسمان، آنان در آسمان بهم می خورند و پودر شده و محو می شوند. (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا)، با برداشته شدن کوه ها از زمین، زمین مثل صفحه ای مسطح می شود. (فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا) آیه ۸ معارج به سرخ شدن آسمان چون فلز گداخته اشاره دارد. (يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ) با فروریختن ستارگان که امروزه به عنوان شهاب سنگ نمونه ای از آن را شاهدیم، آسمان چنین سرخ رنگ خواهد شد، چون وقتی ستارگان و شهاب سنگ از مدار خود خارج می شوند در برخورد با جوّ زمین، چون گوی بسیار آتشین و گدازه عمل می کنند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در ادامه به سوره انفطار می رویم: إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ (۱_انفطار) وقتی آسمان شکافته می شود. وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ (۲_انفطار) کواکب چون خورشید در شکاف آسمان پراکنده و محو می شوند. و چنانچه ذکر شد با از بین رفتن جاذبه زمین، زمین از هم متلاشی می شود. وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ (۳_انفطار) که آب های درون آن به بیرون آن ریخته می شود. و چون یک سوم زمین خشکی است، این خشکی قلیل هم با آب پُر می شود و چنین می شود که دریاها به هم می پیوندند و یکی می شوند. آنچه از قرآن مشخص است در قیامت زمین، به غیر زمین تبدیل می شود. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ (۴۸_ابراهیم) روزی كه زمين، به زمينی ديگر مبدل گردد. پرواضح است انسان با همین جسم خاکی که از قبرها برانگیخته شده است در روز قیامت در دادگاه الهی حاضر خواهد شد و این حضور بر روی این زمین نخواهد بود، پس زمین که پر از آب شده است چه خواهد شد؟ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ (۶_تکویر) و زمانی كه درياها افروخته گردند. آب های روی زمین با مواد مذاب درون آن خواهد جوشید و آب ها بخار شده و زمین صاف خواهد شد؛ طوری که در روایات آمده: کسی که در شرق است به وضوح کسی را که در غرب زمین ایستاده است خواهد دید. بعد از این، همان گونه که در تدبری به تفصیل مدد الهی عرض کردیم «جهنم در زمین است»، پس جهنم گشوده خواهد شد در حالی که همه آن را خواهند دید. وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ (۱۲_تکویر) و روزی كه دوزخ را می‌افروزند. حال دوباره به سوره تکویر بر می گردیم و مدد الهی بحث دیگری از نجوم می کنیم: فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (۱۵_تکویر) پس سوگند به ستارگانی که باز می گردند. الْجَوَارِ الْكُنَّسِ (۱۶_تکویر) ستارگانی که به سرعت می روند و پنهان می شوند. وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ (۱۷_تکویر) و سوگند به شب هنگامی که (روی می آورد، و زمانی که) می رود. وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (۱۸_تکویر) و سوگند به صبح هنگامی که می دمَد. (و با گستردن نورش تاریکی را می زداید) "خنّاس" صفت شیطان است که بر انسان وسوسه می کند و سریع رفته و پنهان می شود، ولی این پنهانی دائمی نیست و لحظه ای بعد بر انسان دوباره نزدیک می شود. پس "خُنَّسِ" اشاره به آشکار و پنهان شدن سریع ستارگان در آسمان یا همان چشمک زدن و سوسو کردن آن است که در عَسْعَس (یا همان اول شب) و آخر شب اتفاق می افتد، که در اول شب با کم شدن نور در آسمان، ستارگان چشمک زنان پیدا می شوند؛ و در آخر شب هم با پیدا شدن نور در آسمان، چشمک زنان محو می شوند؛ یعنی پیدایش و افول ستارگان با چشمک زدن شان همراه است. "وَاللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" زمان آشکاری شب و محو شدن شب را گویند. "كُنَّسِ" به پناهگاه آهو گفته شده است، یعنی انجم در مدارشان در یک پناهگاهی امن در جوار کواکب استقرار دارند. با محو شدن شب، صبح نفس می کشد و خود را نمایان می سازد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۷۲ 🌟اثبات جاذبه کوکب و نجوم طبق قرآن: مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى (۳_احقاف) ما آسمانها و زمين را جز به حق و برای مدتی معين نيافريديم. بی تردید مراد از "وَمَا بَيْنَهُمَا" همان انرژی و جاذبه میان نجوم و کوکب (کرات) است و أَجَلٍ مُسَمًّى اشاره به روز قیامت که تاریخ انقضای این زمان است دارد. به آیه دیگری می رویم که به وجود جاذبه بین انجم و ستارگان اشاره دارد: الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۱_فاطر) پس آنچه در آسمان ها یعنی نجوم و کواکب است دارای فطرت هستند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
عرض کردیم فطرت نرم افزار یک خلقت است. یک دانه گندم در فطرت اش نرم افزار رشد و تبدیل به ساقه و گندم شدن اش از سوی حق تعالی قرار داده شده است، که اگر این گندم به دست انسان و خارج از فطرت خود در دل خاک تَرک بردارد، فطرت او از بین می رود و هرگز در دل خاک رشد نمی کند، هر چند بعد از شکافته شدن بهتر از قبل بهم متصل گردد. پس کوکب و نجوم هم در دل خود فطرتاً دارای نیروی جاذبه هستند که همان صفت فَاطِر السَّموات حق تعالی است. این آیه اشاره دارد که فرشتگان نیز بر این فطرت نجوم و کواکب نظارت و کنترل دارند. چنانچه نبی مکرم (ص) می فرمایند: بعد از پیدایش هر میوه روی درختی فرشتگانی محافظ آن هستند تا براساس فطرت شان رشد نمایند. امام صادق علیه السَّلام می فرمایند: ستاره های آسمان شهرهایی دارند که با نور با هم آن شهر ها متصل به هم هستند. کواکب و نجوم دارای شعور و محبت و غیرت به حق تعالی هستند. در نهج البلاغه آمده است: «فرشتگان از مناجات های طولانی خسته نمی شوند و فریاد استغاثه و زاری آنان فروکش نمی کند و در مقام عبادت الهی دوش به دوش هم ایستاده اند.» تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ (۹۰_مریم) نزدیک است از این گفته زشت و عقیده باطل آسمان ها از هم فرو ریزد. تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ ۚ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (۵_شوری) یعنی وقتی نجوم و کواکب عقیده باطلی از بندگان را در باب توحید می شنوند نزدیک است از روی محبت و غیرت به خدا متلاشی شوند. "يَتَفَطَّرْنَ" یعنی از خشم بندگان تعامل براساس فطرت خود را که از روی آن فطرت در آسمان قرار گرفته اند از دست بدهند و نجوم و کواکب در آسمان از مدار خود خارج شوند و به زمین سقوط کنند و بر سر اهل زمین برای مجازات شان بریزند. چون آنان به امر حق تعالی و برای امور انسان در زمین تسخیر شده اند. (وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِى ٱلْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ) نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: إِنَّ اَلسَّمَاءَ وَ اَلْأَرْضَ لَتَبْكِي عَلَى اَلْمُؤْمِنِ إِذَا مَاتَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وقتی مؤمنی می میرد ۴۰ روز اهل آسمان بر او گریه می کنند؛ و حق تعالی می فرماید: "فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ" یعنی برای فرعونیان گریه نکردند. پس انجم و کواکب دارای شعور و محبت توحیدی هستند که با صور اسرافیل در روز قیامت دیگر بر اساس فطرت شان عمل نخواهند کرد. (إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّت) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
از ادامه آیه پرواضح است فرشتگان دو نوع دعا در حق بندگان دارند: ۱) یک دعا در حق مؤمنان که از خدا می خواهند آنان را از گناه و معصیت دور نگه دارد. (وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ) ۲) و نوع دوم، استغفار برای گناهان همه انسان های روی زمین از اهل ایمان و اهل کفر است. (وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ) که اشاره به این امر دارد. که اگر آنان برای معصیت عموم انسان ها تسبیح و استغفار الهی نکنند نجوم و کواکب فرو می ریزند. در نهج البلاغه از حضرت علی علیه السَّلام آمده است: «در طبقات آسمان به اندازه تخته پوستی وجود ندارد مگر آن که فرشته ای در سجده الهی در آن مکان است» در اصل فرشتگان الهی در زمان خروش نجوم و کواکب برای نزول بلاء، با بال های خود آن ها را نگه می دارند که مراد از آیه "إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ" این است. امساک به آن نگهداری می گویند که برخلاف خواسته نفس صورت می‌گیرد. در ماه رمضان در سحر امساک می کنند، یعنی بر خلاف خواسته نفس، بر نفس چیزی دیگر برای خوردن و آشامیدن اش نمی دهند. از این آیه هم پرواضح است که آسمان هم امساک می کند و زمان خشم از معاصی بندگان، خودش را نگه می دارد و صاحب شعور است. حال به تدبر عجیبی از سوره صافات می رویم: مراد از آیه "اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا" همان جاذبه بین کوکب و نجوم است که باعث شده آنان در فضا بدون قرار گرفتن بر روی تکیه گاهی و ستونی بایستند. در اصول کافی آمده است: گروهی بر امام رضا علیه السَّلام وارد شدند و سخن کذبی از توحید بر خداوند متعال از جهل شان افتراء بستند. حضرت با شنیدن این سخن بر سجده افتادند و فرمودند: خدایا! سبحان اللّه تو منزه و پاکی، اگر این گروه تو را می شناختند چنین وصف تو نمی کردند و شبیه شئ دیگری تو را در ذهن خود نمی ساختند. خدایا! مرا از گروه ستمگران قرار مده. در احادیث است: «اگر مؤمن اما همراه مشرک باشی باید بر بلایی که بر او فرود می آید برای اصابت آن به خودت حاضر شوی»، پس باید زمان شنیدن هر جمله شرک و افتراء به حق تعالی همانجا بر سجده رفت تا حساب خود نزد فرشتگان حق تعالی و خداوند از اهل شرک جدا سازیم، و صرفاً انکار امر در دل کفایت رفع بلاء را نمی کند. سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ (۱۸۰_صافات) منزه است پروردگار، پروردگار عزت (و قدرت) از توصيف هايی كه آن ها می‌كنند. در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است: خداوند شکست ناپذیر همانند آفریدگان خشم نمی گیرد، زیرا اگر خشم بر او وارد شود نوعی دگرگونی در او حاصل می شود و هر چیزی که دگرگونی در آن حاصل شود از مرگ در امان نخواهد بود. خداوند بلکه دوستانی آفریده است که آنان خشم و خشنودی دارند، آنان دست پرورده حق تعالی هستند. "فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ" که مراد از آیه ما خشمگین شدیم همان است. طبق حدیث امام معصوم علیه السَّلام علت خلقت فرشتگان و دادن شعور به انجم و سماوات همین امر است. و حدیث نبوی (ص) که می فرماید: «ای اهل زمین، بر هم رحم کنید تا اهل آسمان به شما رحم کنند و باران فرود آورند و بلاء نازل نکنند» همین نکته است.اگر حق تعالی مانند آفریدگان خشمگین شود دگرگونی در ذات او وارد شده است، پس امکان ندارد کسی که خشمگین است همزمان حالت خشنودی در او باشد، پس حق تعالی در لحظه ای که در خشم است در رضایت نمی تواند باشد، لذا از مقام رضی آن زمان خارج می شود که این امر هرگز با توحید سازگار نیست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
✍کبری در اتاق نشسته است. نور آفتاب از پنجره می تابد و غبارهای ریز در فضای اتاق می بیند. او خدا را به چه اسمی باید اینجا صدا بزند؟ ⭐️یَا لَطیف 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
ای خالق یگانه ما که در کلام خویش اغنیاء را به بخشش به مساکین امر نمودی، و شرط ایمان و دین در مسکین برای بخشش غنی بر او قرار ندادی.... (رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ) معبودا! چگونه نبخشد یک غنی چون تو، بر کسی که در نزد تو اظهار مَسکنت کند؟! بر کسی که در برابر تو و خلایق ات تواضع می کند و بر فقر خویش اعتراف می کند بی تردید از دریای بخشش رحمت تو خویشتن را بهره مند می سازد. پروردگارا! ما را عنایت کن به جای اظهار فقر و مَسکنت مان در برابر بندگان عاجزت که نتیجه این اظهار جز تحقیر بر ما سودی ندارد، مسکنت و فقر خویش نزد تو اظهار کنیم و از دریای بخشش علم و معرفت و بضاعت دنیا بهره مندمان فرمایی. معبودا! ای غنی، ببخش بر من مسکین از آنچه نزد خود داری که مرا بخشش آن غنی می کند. ای خالقی که خسته نمی کنی دیدگان منتظر به رحمت خود را، ما را از دریای خروشان رحمت خویش بهره مند از رحمت ات فرما. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 در تهذیب الأحکام یکی از یاران ابوالحسن امام کاظم علیه السَّلام روایت می کند: امام علیه السَّلام را دیدم که نماز می خواندند و در کنار حضرت پیر سالمندی می خواست از جای برخیزد و دست خود دراز می کرد که عصای خود را بر گیرد. ابوالحسن که در حال نماز ایستاده بودند، خم شدند و عصا را به آن پیرمرد دادند و سپس بر جای خود ایستادند و به نمازشان ادامه دادند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شگفتی های آفرینش و قیامت🌹 📆۱۴۰۲/۰۷/۲۹ 🌟آیات دیگری از حالات قیامت: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ (۱۰۱_مؤمنون)پس آن گاه كه نفخه صور قيامت دميد ديگر نسبت و خويشی در ميانشان نماند و كسی از كس ديگر حال نپرسد.  در حالات صیحه آسمانی که قوم صالح نبی را نابود کرد در کلام وحی اشاره به صور می شود که از شدت صدای مهیبی که داشت همگی در جایی که ایستاده بودند چون چوب خشکی شده و تلف شدند، و با شنیدن صدای صور چنان ترسی بر وجود مردم می افکند که هر انسانی تنها به فکر جان خویش می افتد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی