eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
69 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
آدمی هر علمی را تواند با گفتن اش به دیگری منتقل کند مگر علم توحید که کلید انتقال آن تنها به دست حضرت حق است و بس...... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام از یکی از شاگردان امام صادق علیه السَّلام آمده است: به ابوعبدالله صادق (ع) گفتم: آیا پدر می تواند از اموال فرزند صغیر خود برداشت کند و به حج برود؟ ابوعبدالله فرمودند: بلی. من گفتم: یعنی با مال فرزندش به حج فریضه اسلامی برود و برای مخارج خود برداشت کند؟ ابوعبدالله فرمودند: بلی ولی به صورت متداول و معروف (یعنی خارج از عرف نباشد و اسراف نکند) ایشان فرمودند: آری پدر می تواند با مال فرزندش به حج برود و مال او را خرج کند، مال فرزند به پدرش تعلق دارد اما فرزند حق ندارد بدون اجازه از مال پدرش برداشت کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۶۷ سی سال پیش پیرمردی در محله ما بود که اسم اش توبه بود. علت این نام گذاری برای من خیلی سؤال بود. روزی از او سؤال کردم این اسم را چرا برای تو انتخاب کرده اند؟ گفت: من ته تغاری پدر و مادرم هستم که بعد از هفت فرزند به دنیا آمده ام. والدین ام که تصمیم گرفته بودند من بچه آخرشان باشم اسم مرا از قرآن انتخاب کرده بودند. عجیب تر از اسم خودش، اسم خواهر بزرگترش بود که چون در یک روز برفی سنگین به دنیا آمده بود و ماما که در روستای دیگر بود نتوانسته بود به روستای آنان بیاید مادرش به سختی او را به دنیا آورده بود و اسم اش را عذاب گذاشته بودند که اسمی قرآنی باشد. به یاد می آورم واقعاً قرآن تا چه اندازه مهجور است و هرکس اندازه فهم اش از آن استفاده کرده است که حتی گاهی این فهم از قرآن همراه با تحقیر یک مسلمان باشد. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۲ 📆۱۴۰۳/۰۲/۲۵ 🌟دَرَی: به معنای دانستن غیب الهی است که در تمام قرآن به صورت نفی آمده است چون کسی جز خداوند به آن علم ندارد. وَ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (۱۰۹_أنبیاء) من نمی‌دانم که آنچه (بدان) وعده داده شده‌اید، نزدیک است یا دور. یعنی زمان تحقق وعده های الهی غیب و پوشیده است، من حتی زمان آن را نمی دانم. ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ (۹_احقاف) خبر ندارم كه با من و با شما چه معامله می‌كنند. یعنی غیب الهی را نمی دانم که با من یا شما چه خواهد کرد؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً(۲۵_جن) بگو: نمی‌دانم آنچه به شما وعده داده شده، نزدیک است، یا این‌ که پروردگارم زمانی (دور) برای (وقوع) آن قرار داده است. یعنی بگو: نمی دانم وعده تحقق جهنم الهی نزدیک است یا نه، یا به شما وقتی بر آن تمدید خواهد کرد‌. ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ (۵۲_شورى) تو (پیش از این وحی،) نه از (محتوای دقیقِ) کتاب (خدا) خبر داشتی و نه می‌دانستی که ایمان داشتن (به اصول و فروع اسلام) چگونه است. یعنی قرآن غیب خدا بود و تا زمانی که نازل نشده بود من نیز از محتوای آن خبر نداشتم که به شما چیزی در مورد آن بگویم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹غیب های الهی چیست که بندگان در مورد آن چیزی نمی دانند؟ در آیه اول سوره طلاق حق تعالی امر می کند زنان را در زمان عِدّه از خانه های خود بیرون نکنید مگر فحشایی آشکار مرتکب شوند و این حدود من است و به حدود من تجاوز نکنید که اگر چنین کنید. لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (۱_طلاق) تو نمی‌دانی، شايد خداوند بعد از اين، امر تازه‌ای پديد آورد. هیچ کس از آن خبر ندارد چه مجازاتی که پیش بینی می کردید بر شما مردان در آینده زندگی تان و چه زمانی و چگونه وارد خواهم کرد و چه سرنوشتی نیکی برای زنانی که چنین در حق آنان ستم کرده اید با ازدواج بهتر نصیب شان خواهم نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در قرآن موارد ذیل غیب الهی است که کسی جز او نمی داند. إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (۳۴_لقمان) به‌راستی آگاهی از زمان قیامت فقط نزد خداست و او(ست که) باران را نازل می‌کند و (از زمان و کیفیت آن خبر دارد. و تنها او به‌طور دقیق) از آنچه در رَحِم‌ها وجود دارد، آگاه است، و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به دست می‌آورد، و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام سرزمین خواهد مُرد (ولی خدا از همه‌ی این امور آگاه است؛) زیرا خدا بسیار دانا و آگاه است. پس زمان وقوع قیامت، زمان نزول باران، خوشبختی و یا بدبختی انسان در شکم مادر، فردا چه بر سر هرکسی می آید آیا سود می کند یا زیان، چه زمانی و کجا می میرد، همه از غیب خداست و هرکس در مورد آن سوال بپرسد باید گفت: «لاَ أدری»، یعنی غیب خداست و هیچ کس هم نمی داند و تو هم مپرس چون هرکس هم بگوید دروغ گفته است. در آیه اول سوره طلاق ذکر شد مردی که با همسرش چنین برخوردی کند و در زمان عِدّه طلاق دربدرش کند. خداوند می فرماید: هیچ کس نمی داند چه مجازاتی او را در نظر گرفته است حتی با توبه و عمل صالح قطع یقین کسی نمی تواند ادعا کند که خداوند آن مجازات را از او دور خواهد کرد. چنانچه وقتی آدم در بهشت نافرمانی خدا را کرد هرچند خداوند به او توبه را یاد داد و توبه اش را پذیرفت ولی هبوط را از او سلب نکرد و از بهشت اخراج اش نمود که علامت آن بروز اندام های تناسلی آنان بلافاصله بعد از عصیان الهی بود. پس اگر چنین مردی نزد عالمی برای مشورت آمد آن عالم باید او را به رحمت خدا امیدوار کند و به توبه و عمل صالح تشویق نماید ولی هرگز نمی تواند به او تضمین دهد در برابر آنچه که به او گفته است عمل کند خداوند مجازاتش را از او بردارد. خداوند می فرماید: "یَغیضُ الأرحَام" یعنی برخی رحم ها نطفه را فرو برده و در خود می کشند و هیچ کس جز من نمی داند کدام رحم ها بارور خواهند شد پس کسی که او را مشاوره بارداری می دهد منعی ندارد ولی باید ماأدری بگوید، چون خداوند خودش می فرماید: «ولا یَعْلَمُ الْغَيْبَ الاَّ هُو» 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹استخاره از دیدگاه قرآن: یکی دیگر از غیب های الهی که ماأدری است حق تعالی فرموده است: هیچ کس نمی داند فردا چه بر سرش می آید؟! پس کسی که سمت استخاره به قرآن می رود برای خرید یک زمین، که زمینی بخرد یا نه؛ برخلاف حکم قرآن عمل کرده است و هرکسی چیزی از قرآن به او وعده دهد دروغگویی بیش نیست. در صحیفه کاظمیه آمده است: مردی نزد امام کاظم (ع) آمد و گفت: بر من استخاره ای بگیر، می‌خواهم به فلان ناحیه بروم، می‌خواهم بدانم خوب است یا نه، امام فرمودند: دوست داری به آن منطقه بروی؟ گفت: آری! امام فرمودند: بگو خدایا! برای من رفتن ام به آنجا را نیکو گردان. از کلام امام پیداست یعنی اگر امری بر دل ات خوب افتاد انجام بده و توکل نما، پس اگر به فرض مبنا را بر آن بگیریم استخاره در هر امری روا باشد و انسان قبل از انجام هر کاری بخصوص در امور دنیا خیر و شرّ آن را بداند توکل خود بخود به کنار می رود در حالی که اراده خدا بر توکل ما بر او در هر زمان است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در همان کتاب از عبدالرحمن بن سیابه آمده است: در مکه بودم که پارچه برای فروش آورده بودم. نزد امام کاظم علیه السَّلام رفتم و گفتم: بین مصر و یمن مانده ام که کجا قماش خود برم؟ امام فرمودند: در بین این دو ولایت به کاغذی قرعه بزن و نام خدا و توکل بر او را در هر قرعه بنویس. در یکی یمن و در یکی مصر. در یکی بنویس هیچ شهری. هر سه را بهم بزن و یکی را انتخاب کن. برخی الزاماً گمان می کنیم استخاره رجوع به قرآن و باز کردن آن برای دلالت گرفتن از قرآن بر ما در بین دو امر بر انتخاب یکی است، در حالی که هرگز طبق سیره اهل بیت علیهم السَّلام دیدیم چنین نیست. در همان کتاب از قول امام رضا (ع) از قول امام صادق علیه السَّلام آمده است: زمانی که استخاره می کنید با خدا این دعا را بخوانید که در مضمون دعا آمده است: «خدایا از تو خیر خوبی طلب می کنم در آنچه بر انجام آن تصمیم گرفته ام و فکرم مرا به آن کشانده است و از تو می خواهم اگر در این کار، خیر من است بر من آن را آسان فرما و چنانچه خیری بر من نیست مرا از آن بگردان. پس عنایت کنیم استخاره از چند مرحله تشکیل شده است: الف) یا انجام یک کاری بر دل مان افتاده (مثل خریدن خانه) که دعای طلب خیر و استخاره می کنیم و با توکل بر او جلو می رویم و به حوادث دقت می کنیم آیا خدا آن را بر ما خواسته یا نه؟! مثال، اگر در زمان خرید خانه وام مان جور نشد دلیل بر آن بگیریم خداوند خیر ما را در خرید آن خانه ننهاده است و از آن منصرف می شویم. ب) یا انتخاب یک کار از بین دو کاری را لازم داریم و در هر دو کار شرایط و سود و زیان مان یکی است. مانند دختری که دو خواستگار متعادل و معادل هم دارد اینجا دعای استخاره خوانده و از او طلب خیر می کنیم و سپس با کاغذ به شرحی که رفت قرعه می کشیم که این امر مطابق قرآن است چنانچه طبق قرآن برای سرپرستی مریم سلام اللّه، عابدان معبد بنی اسرائیل قرعه به قلم زدند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق مَاأدری و لَاأعلم چیست؟ پس انسان در مورد علم غیب های الهی باید "مَاأدری" بگوید ولی در مورد علم الهی اگر می داند پاسخ دهد و اگر نمی داند باید بگوید: "لَاأعلم" یعنی من پاسخ تو را نمی دانم. پس کسانی هستند که پاسخ سؤالات ما را بدانند و آنچه که می پرسیم اگر مربوط به علم غیب الهی نباشد از آنان بپرسید. چنانچه خداوند می فرماید: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (۴۳_نحل) اگر خودتان نمی‌دانيد از اهل كتاب بپرسيد. پس علم نزد برخی وجود دارد و خداوند نفرموده است "إِنْ كُنْتُمْ لا تَدرَؤن" اگر چیزی را در مقام مَاأدری هستید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: دَرَیَ در قرآن 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
معبودا! ای آن که نور را با ظلمت ات معنا کردی، گرما را با خلقت سردی، حبّ را با خلق غضب، ثروت را با خلقت فقر، جهل را با خلقت علم، بقاء را با خلقت فنا و.... ای برترین معلم که با اضداد، اضداد را بر ما می نمایانی که هیچ کس را قدرت چنین تعلیمی نیست. خدایا! بر ما بیاموز غیر از تو هر چیز باطل است و سخت ترین اضداد شناخت حق و باطل است که هرکس را معرفت آن بخشی به سوی سعادت رهنمون اش ساخته ای.... ای حضرت حق ما را توفیق شناخت خویش برای شناخت باطل از رحمت ات عنایت فرما. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام آمده است که یکی از یاران امام رضا علیه السَّلام می گوید: به ابوالحسن الرّضا علیه السَّلام نوشتم: قربانت شوم! یاران ما از ابوجعفر باقر و ابو عبدالله صادق علیهما السَّلام روایت کرده اند که «چون خورشید از وسط آسمان زایل شود، وقت نماز ظهر و عصر، هر دو فرا می رسد، تنها مسئله ای که وجود دارد آن است که باید قبل از نماز ظهر و قبل از نماز عصر، مقداری برای نافله وقت بگذارند. طولانی خواندن نافله ها و کوتاه خواندن آن ها بسته به میل نمازگزار است.» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۶۸ سیّاحی بلاد می گشت و تاریخ می نوشت. روزی به شهری رسید که در آن هیچ کس به کسی کمکی نمی کرد، هر کسی را در آن شهر دید به فکر خود بود. مردی را در آن شهر یافت که با دیگران متفاوت بود. آن مرد به سیاح گفت: تا آذوقه تمام نکرده ای از این شهر برو که این شهر برای ماندن، تو را بسیار از مردم اش تنگ شود. سیّاح سریع از آن شهر رفت، و در تاریخچه سیاحت اش نوشت همیشه فکر می کردم اهل قبرستان به درد هم نمی خورند ولی من شهری رسیدم که از قبرستان بدتر بود... در آن شهر دلم گرفت و سریع خارج شدم چون گورستان محلی برای ماندن نیست. گورستانی بود که اسم اش آبادی بود. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۳ 📆۱۴۰۳/۰۲/۲۹ عِناء: به معنای شکستن و له شدن استخوان در بدن را گویند که بعد از این حالت قامت انسان دیگر توان سرپا ایستادن ندارد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّم (۱۱۸_آل عمران) یعنی ای مومنان، دشمنان خدا را همراز خود نگیرید چرا آنان چنان بدخواه شما هستند که می خواهند شما چنان در مشکلات خرد و شکسته شوید که قامت نتوانید راست کنید. لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (۱۲۸_توبه) یعنی بر شما پیامبری فرستادیم از نفس شما چنان بر او شما عزیز هستید که دیدن فقر فکری و دینی و مادی شما استخوان او را می شکند و خرد می کند که توان ایستادن دیگر نمی یابد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ (۲۵_نساء) این آیه راهکاری از سوی خداوند برای ازدواج مردانی است که زیر بار فشار جنسی در حال شکسته و خرد شدن هستند به طوری که دین و ایمان شان هم در این فشار خرد و شکسته می شود. راهکاری برای ازدواج مردان مؤمن با زنان کنیز مؤمنه، هر چند اکنون کنیزی وجود ندارد ولی مرد مؤمن شهری که دچار عَنَت است می تواند از یک روستای فقیر و کم بهره دختری مؤمنه را با حداقل خواسته هایی که دارد عقد کند تا دین و ایمان اش حفظ گردد. جالب است عَنَت و فشار جنسی بر مردان است که به نوعی آنان را در مرحله وَطَر قرار می دهد و از عنایت حق تعالی بر زنان این فشار را قرار نداده است. چون اگر زنان چنین فشاری از سوی خدا در وجودشان قرار داده می شد نسل بشر را زنازاده فرا می گرفت. مردی که ناتوانی جنسی مطلق دارد را عِنَن گویند و از عِناء است، یعنی چنان دچار شکستگی است که نمی تواند کوچکترین نعوظی داشته باشد طوری که از ادرار کردن عادی به بیرون از بدن خویش نیز ناتوان است. چنانچه در روایت است: روزی زنی از عِنَن بودن شوهرش به حضرت علی (ع) شکایت کرد و درخواست طلاق و رهایی نمود. حضرت به قنبر فرمودند: او را در زمین ماسه زاری برد و تنها بگذارد تا بر زمین ادرار کند. حضرت فرمودند: سپس برو و محل ادار او در زمین بنگر اگر قدر کمی در زمین ماسه ها را سوراخ کرده بود عِنَن نیست ولی اگر ادرارش به زمین مانند آب باران پاشیده بود عِنَن است و باید زن را طلاق دهد. وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا (۱۱۱_طه) یعنی تمام خلایق در روز قیامت چنان از شرمندگی ظلمی که بر گردن دارد حاضر می شوند گویی گردن شان شکسته و خرد شده و از خوف الهی دیگر بالا نمی آید و صورت شان به سمت پایین فقط می نگرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
بدعت های یک دین آسمانی قوی ترین ابزار شیطان در گمراهی پیروان آن دین هستند که در تاریخ انبیاء حتی از همان دوران آنان این بدعت ها پایه گذاری شده است. جاهلان بدون عمل به دین آن را نمی فهمند و سکوت می کنند و عالمان از ترس جاهلان سکوت می کنند و بدعت ها چنین ریشه در دین می زنند. اگر بخواهیم بدعت را در یک جمله تعریف کنیم، باید بگوییم شیطان در یک دین آسمانی آنچه نزد خدا اهمیتی ندارد و مورد رضایت او نیست آن را بر پیروان اش امر می کند تا آن را سفت و سخت بگیرند و آنچه مورد رضایت خداست بی ارزش می کند تا رهایش سازند. بدعت ها هدیه شیطان برای کسانی است که به دین راستین و مورد رضایت خدا عمل نمی کنند تا نوری برای هدایت او دریافت کنند و شیطان تنها از عمل کردن ما به رضایت خدا و اخلاص ماست که می ترسد نه از کثرت اعمال آمیخته به حق و باطل ما. نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: من قرآن و عترت ام را در میان شما باقی می گذارم، به آن متمسک شوید. یعنی هر عبادتی را با آن بسنجید و سپس انجام دهید که مبادا دچار بدعت شیطان شوید. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام آمده است: از امام رضا علیه السَّلام درباره علت دیه و خون بهاء بر مقتول سؤال کردند: حضرت فرمودند: کسی که کشته می شود شاید بدهی دارد که اگر زنده می ماند آن را می پرداخت. یکی از علت های دیه و خون بهاء برای مقتول برای پرداخت بدهی های اوست که قاتل او را از ادامه حیات برای پرداخت بدهی اش باز داشته است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۶۹ مرد عیالواری خانه ای چوبی به اجاره گرفت. یک روز از اسباب کشی اش نگذشته بود که درب اتاق از لولا شکست. نزد صاحب خانه برای تعمیرش رفت، صاحبخانه گفت: درب را محکم بسته ای شکسته و خسارت از توست... چند روز گذشت، گوشه ای از اتاق سقف اش ریخت و مستأجر از صاحبخانه خواست تعمیرش کند؛ که صاحبخانه نگاهی به سقف کرد و گفت: بی گمان تو در زیر سقف غذا پخته ای و رطوبت آن باعث ریزش سقف شده و ضامن تویی.... زمستان شد لوله های آب در حیاط خانه از یخ زدگی ترکیدند. مستأجر به صاحبخانه شکایت برد و درخواست تعمیرش نمود. صاحبخانه گفت: سالها من اینجا زندگی کردم چرا چنین زمستان سردی نیامده بود؟ زمستان سرد پای قدم نحس توست به این خانه آمده است، زمستان دنبال توست که خانه مرا هم آسیب زده، نه دنبال خانه من... پس ضامن تویی.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
زن حیدر علی روزی خودش شنیده بود که زن صاحبخانه به زن همسایه گفته بود، مستأجر گیجی خدا بر آنان رسانده که هرچه می گویند انجام می دهد. هم کرایه می دهند و هم خانه کهنه را تعمیرش می کنند. زن مرد عیال وار که از این خانه خراب و خسارات تحمیلی به تنگ آمده بود شوهرش را همیشه سوهان مغزش شده بود که خانه را تخلیه و پس بدهند اما مرد می گفت: من در صبر چیزی دیده ام که در ناصبری ندیده ام. او باور داشت صبر نوعی شکر و از شکر برتر است که خداوند عمل صابر را حتی در دنیا بدون مزد رها نمی کند. اول فصل بهار حیدر علی مستأجر در حیاط خانه قصد داشت نهال درختی به یادگار بکارد چون او هر خانه ای اجاره می گرفت درختی در آن می کاشت تا بعدها زمانی که صاحبخانه ای گشت و از آن کوچه رد شد با دیدن آن درخت خاطرات اش زنده شود و بداند روزی مستأجر بوده است و شکر خانه دار شدن کند. حیدر علی به ناگاه خمره ای در دل خاک وسط باغچه دید. خمره را برداشت، در حالی که درون آن صد سکه ارزشمند طلای باستانی بود. به همسرش گفت: دیدی گفتم خدا نتیجه صبر را می بخشد.... حال دوره، دوره تلافی ماست. حیدر چند موزاییک کهنه از وسط حیاط درآورد و صاحب منزل صدا کرد و گفت: این موزاییک ها می دانم وظیفه من است درست کنم ولی من باید با تو قرارداد را تجدید کنم که از یک سال به پنج سال برگردانیم چرا که انصاف نیست من که این خانه کلنگی را بازسازی می کنم یک سال در آن بنشینم... این قرار داد که به نفع کامل صاحبخانه بود از سوی او پذیرفته شد و شب در مسجد ملای محل قراردادشان تجدید کرد. آن ماه به عمد حیدرعلی کرایه صاحبخانه را سکه ای طلا داد و گفت: ارزش آن برای پنج ماه کرایه توست. صاحبخانه از سکه طلا در دست حیدر علی کارگر تعجب کرد و گفت: سکه طلا از کجا آوردی؟ گفت: از حیاط خانه پیدا کردم.... صاحبخانه گفت: سهم من چه می شود، من مالک آن خانه ام؟ حیدر علی گفت: چنانچه از بدشانسی من زمستان سال قبل سرما بسیار شد و لوله های آب ترکید از خوش شانسی من هم بهار گرم شد و مرا به وجد آورد درختی بکارم. چرا سال هاست که تو در این خانه زمینی نکنده ای تا درختی بکاری؟ صاحبخانه ساکت و به خاطر تمدید قراردادش پشیمان شد.... او به دنبال فرصتی بود تا حیدرعلی را زود از خانه بیرون کند و خودش مِلک خویش را تجدید بنا کند و زمین آن برای طلا بگردد. سال بعد به شوخی حیدرعلی به صاحبخانه گفت: لوله های آب در حیاط باز یخ زده است.... صاحبخانه گفت: خدا را شکر این سعادتی بر من است که امسال زمستان خیلی سرد شده است تقصیر شما نیست.... دست نزن صاحبخانه خود وظیفه خویش می داند... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
یک حدیث و حکمت از امام رضا (علیه السَّلام) : در عُیون اخبار الرّضا روایت است: مأمون اصرار کرد تا خلافت را به امام رضا بدهد. امام علیه السَّلام در پاسخ، حکیمانه فرمودند: به بندگی خدای عَزّوجلّ افتخار دارم. به زهد و بی رغبتی از دنیا امید به نجات از شرّ دنیا دارم. و با پرهیزکاری از گناهان امید دریافت نعمات الهی و با تواضع و فروتنی در دنیا امید به رأفت اش دارم. اگر خلافت را خداوند به تو داده است جایز نیست لباسی را که خدا بر تن تو کرده است برکَنی و به دیگری دهی و اگر خلافت از آنِ تو نیست چگونه چیزی را می بخشی که مالک آن نیستی؟! 🌸میلاد با سعادت شمس الشموس، ثامن الحجج، حضرت على بن موسى الرّضا علیه السَّلام بر همه شیعیان مبارک باد🌸 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
⚫ إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ✍شهادت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و هیئت همراه را تسلیت عرض می کنیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۷۱۱ 📆۱۴۰۳/۰۳/۰۱ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا (۲۴_اسراء) آیه اشاره دارد همین که والدینی مواظبت نمودند تا فرزند دوره صغیری را طی کرده و بالغ شود باید فرزند در حق والدین دعا کرده و از خدا برای آنان طلب بخشش کند. پس وظیفه والدین برای ما شامل زمان تولد تا طی کردن دوره کودکی ماست. برخی از فرزندان گمان می کنند والدین بعد از بلوغ باید برای آنان کسب و کار و خانه و جهیزیه و.... تهیه کنند، این تصورشان بر خلاف مأموریت حق تعالی در حق آنهاست. اصولاً چنین اندیشه اشتباهی امروزه باعث شده است والدین فرزند کمتری را داشته باشند چون خود را مسئول همه زندگی فرزندان تا مرگ شان می دانند و تصور می کنند باید برای فرزندان خانه و شغل و آسایش و... فراهم نمایند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
و در چنین اندیشه ای چون فرزندان همه امکانات زندگی را در خود از کودکی فراهم می بینند اهل تنبلی و تفریح می شوند و این امر نه تنها کمک به آنها نیست بلکه باعث گسترش انتظارات بیخود در آنها می شود که تصور می کنند والدین شان آن ها را به دنیا آورده اند تا آنها در عیش و رفاه زندگی کنند و خودشان نباید برای این رفاه متحمل زحمتی شوند. در قدیم در زمان ساختن خانه و در مزرعه فرزندان را به کار می گرفتند تا فرزندان پخته شده و از تن پروری رها شوند. چنین فرزندانی می دانستند ساختن مسکن و کسب پول چقدر سخت است، پس هم صرفه جویی می کردند و هم توقعات زیادی از والدین نداشتند. در حالی که امروزه چنین واقعیتی را در فرزندان شاهد نیستیم چون آنان را به کار نمی گماریم و در کوره سختی آب دیده شان نساخته ایم. یکی از قدماء می گفت: «بر کودک خود رحم کنید و نگذارید بخوابد و بر کار بگیریدش....» 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
نازنینا! ای حقی که باطل را خلق کردی و گنج وجود خویش بر جویندگان راستین ات پنهان نمودی. ای آن که بر مخلوق خویش در کنار بیداری شان، خواب؛ و در کنار سیری شان گرسنگی و غذا، و در کنار تشنگی شان آب، در کنار تنهایی شان جفت؛ و در کنار عقل، خیال را خلق کردی تا نیازمندی و عجزشان به آنان نشان دهی و بی نیازی خویش از هر نیازی را بر آنان بنمایانی. خدایا! بر من نشان دادی که تو را به شناخت من نیازی نیست و هرچه نیاز است در من است.... هر گنجی با کسب‌اش، کاسب اش را ثمری بخشد و گنجینه ای چون تو را بهایی در کسی نیست که پردازد تا تو را کسب کند و تو تنها گنج این عالَم هستی، که معرفت تو نتیجه بالاترین تلاش برای جویندگان آن کَنْز مخفی است. معبودا! ما را توفیق این گنج معرفت از رحمت ات عنایت فرما. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی