eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
73 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
پس آیه فوق می فرماید: یعنی ای کسانی که معاد را باور ندارید که خداوند اجزاء بدن انسان را جمع خواهد کرد، اگر این امر را باور ندارید این را که باور دارید حق تعالی از صفر شما را خلق کرده است در حالی که بقایایی از شما نبود پس اگر حتی بعد از مرگ بقایای شما را از بین ببرد باز قدرت خلق مجدد شما را دارد چنانچه شما را بار اول یُبْدِئ کرد. برای درک موضوع مثالی می زنیم: فرض کنیم کسی دست خود را وقتی باز می کند طلایی در دست او بَداء می شود بدون این که آن طلا را از جایی بیاورد. حال این فرد انگشتری با این طلا می سازد و آن را پودر کرده در هوا به باد می دهد و ادعا می کند من می توانم اجزای این انگشتر را از هوا دور هم جمع کنم و آن انگشتر را اعاده و به جای نخست برگردانم. اگر کسی ادعای این فرد را باور نکند احمق است، چون وقتی کسی که می تواند از صفر چیزی را بَداء و ایجاد کند چگونه نمی تواند آنچه را که ایجاد کرده بود و ماهیت اش داده بود دوباره اعاده کند؟ چون حالت اعاده از حالت اول بسیار سخت تر است چرا که در اعاده چیزی بَداء شده بود که می خواهد یُعِید شود. وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ (۷_سجده) و آدمی را نخست از خاک (پَست بدین حسن و کمال) بیافرید. چگونه کسی که انسان را برای بار نخست از خاک عدم آفرید قادر نباشد دوباره آن را بعد از خلقت اولش که اجزای او هنوز هستند یُعِید کند؟ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ (۵۵_طه) انسان را بعد از مرگ در خاک می سپارند، یعنی اجزاء بدن او را که برای بار اول بَداء شده بود دوباره به خاک اعاده می کنند پس قطعاً خارج کردن بدن در روز قیامت از خاک از خلقت اول آن سخت تر است در حالی که برای خدا امری آسان است. علم بَداء الهی آن است که حق تعالی چون آفرینش خود را از کسی تحویل نگرفته است می تواند هر لحظه به ابتدای آفرینش یک چیز برگردد و از نو آفرینشی با صورت دیگر شروع کند. مثال یک اتومبیل در آفرینش اولش طوری ساخته شده است که با سوخت فسیلی کار کند، پس هیچ کس نمی تواند بعد از آفرینش خودرو در سوخت آن تغییر دهد و مثال با آب آن را کار بیندازد. یعنی اگر انسان با آب زنده است هیچ کس نمی تواند تا قیامت غذایی به جای آب درست کند که انسان با آن زنده بماند چون انسان مُبدئُ نبوده است، ولی خالق انسان مُبدئ است و می تواند آفرینش انسان را طوری تغییر دهد که به جای آب با نفت زنده بماند و کار کند. چون خداوند آفرینش هیچ مخلوقی را از کسی تحویل نگرفته است و صفر تا صد تمام خلقت از خود و به اراده حضرت قدسی اوست. أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ (۶۴_نمل) یعنی اگر من اراده کنم می توانم خلقت را به حالت اول برگردانم و بدون این که در بدن خلق شده شما در ظاهرتان تغییری دهم کاری کنم به جای آسمان از جای دیگری روزی شما را بدهم و خلقت ام را هر لحظه قادرم به مرحله اول برگردانم. در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام آمده است: در شکم مادر خداوند به دو فرشته امر می کند قضا و قدر و جاری شدن امر مرا درباره او بنویسید و در آنچه می نویسید شرط بَداء برای من قید کنید. آن دو فرشته عرض می کنند. پروردگارا! چه بنویسیم؟ پس خداوند به آن دو وحی می کند: سرتان را به سمت مادر او بلند کنید‌. آن دو فرشته سر خود را بلند می کنند و لوح محفوظ را می بینند که به پیشانی مادر او خورده است پس به آن لوح نگاه کرده شکل و زینت و مدت عمر او و میثاق‌اش را که بدبخت است یا خوشبخت، و... خلاصه آن که همه احوال آن را در آن لوح مشاهده می کنند و آن را می نویسند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌟پس با توجه به احادیث علم بَداء الهی چیست؟ عنایت داشته باشیم پس اگر کسی کوتاه قدّ است پیمان عالم الست اوست، چه بسا قدّ بلند شاید او را از انجام پیمان الست اش در عبادت خدا دچار مزاحمت می کرد و با همین قدّ بلند دچار تکبر بر خلایق می شد و باعث پیمان شکنی او در دنیا براساس آن پیمانی که در عالم الست با خدا بسته بود می گشت، پس همه آنچه که امثال آن ذکر شد انتخاب میثاق عالم الست انسان است. از سوی دیگر اگر قرار باشد انسان در زندگی دنیا براساس میثاق عالم الست خود پیش رود (معاذ الله) حق تعالی بر قدرت او بر بشر در مقام انفعال قرار می گیرد، یعنی قدرت و اراده خدا بر سرنوشت انسان خنثی می شود که هرگز چنین امری با تو‌حید سازگار نیست. علم بَداء الهی همان تبصره ای در سرنوشت انسان است که تفویض اختیار بشر به خالق خویش است تا در سرنوشت او مطابق میل اش و به نفع او تغییری ایجاد کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
عَسی‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ (۲۱۶_بقره) چه بسا چیزهایی که از آن کراهت دارید در حالی که خیرتان در آن هست. همانا علم این آیه، همان علم بداء الهی است. مثال کسی میثاق بسته است که در دنیا ستم کند و براساس ستم خود پیش می رود، همین فرد روزی برای رضای خدا کار نیکی می کند پس حق تعالی در علم بداء در مسیر سرنوشت او تغییر حاصل می کند و تغییر قضا و قَدَر همین امر است؛ یعنی با هدایت اش او را از معصیت دور می دارد و این همان قضا و قَدَر الهی است. علم بداء تغییر در سرنوشت انسان بسته به اراده حق تعالی برای خیر و نفع و صلاح اوست چه خوشایندش باشد و چه نباشد. نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: شگفتا! مؤمن که هر قضایی که خداوند بر او براند بر او خیر است چه خوشایندش باشد، چه نباشد. اگر گرفتارش کند کفاره گناهان اوست. در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده است: ای بنده من، اگر بر قضا و قَدَر من ناراضی و ناخشنود هستی برو و برای خود خدایی غیر از من برگزین که این امر نشانه تفویض اختیار انسان در عالم الست به خداوند متعال پس از دادن تعهد بر او مبنی بر صفت تربیت و ربّ حق تعالی در دنیا بر خود است. اگر علم بداء الهی نبود انسان ها براساس پیمان خود در عالم الست پیش می رفتند و سنت های الهی در مقام انفعال از قدرت الهی کار خود می کردند. و آن گاه "كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ" برای حق تعالی صدق نمی کرد و گویی چون مدیری مدبّر بود که نرم افزارها و سنت ها را تعریف کرده بود و باید صرفاً نظاره گر امور خلقت در دنیا می شد. از علم بداء الهی است که قضاء و قَدَر الهی و اهمیت شب های قدر و دعای انسان در هر زمان به حضرت اش نمود پیدا می کنند. هرچند به فرمایش مولای متقیان نباید وارد بحث قضاء و قَدَر یا همان علم بداء الهی شد چون به قول آن حضرت دریایی ژرف است که گمراه می کند و فقط از اسرار الهی است. هر آنچه بر انسان در دنیا می گذرد یکی از این سه حالات است: ۱) یا پیمان الست اوست که از آن بی خبر است ولی حق تعالی براساس آن پیمان که انسان نمی داند و گاهی ناراضی است او را پیش می برد که این همه تأکید بر امر بر تفویض، توکل، تسلیم و رضا برای آن است. ۲) یا مجازات الهی برای ربوبیت و صفت تربیت حق تعالی بر بشر به خاطر پیمان عالم الست و با خداست. ۳) یا قضاء و قَدَر الهی و مشیت خداوند بر اوست. چون تفکیک این امور از هم در رخدادهای زندگی بر ما بسیار سخت است، به طور مثال هیچ کس زمان مرگ همسرش نمی تواند بداند آیا پیمان الست او بود که با زن کوتاه عمری وصلت کند و از او فرزندی به دنیا بیاورد و سپس با مرگ او ازدواج کند با دختر دیگری که با او در عالم الست پیمان وصلت بسته است، یا مجازات الهی بر خودش؛ چنانچه شهادت حضرت علی علیه السَّلام مجازاتی برای اهل کوفه بود که ظالم بر آنان مسلط شد نه برای حضرت علی علیه السَّلام که با شهادتش فُزتُ وَ رَبّ الکَعبه فرمودند، یا قضاء و قَدَر الهی برای آزمون صبر او و اعطای مقام برای اوست. لذا از ورود به این مباحث در جزئیات به شدت نهی شده ایم و آنچه عرض می کنیم صرفاً کلیاتی برای درک توحید و کلام وحی برای افزودن یقین مان مدد الهی است. حال در مورد علم بداء الهی به لغت "أبداً" در قرآن مدد الهی می پردازیم ولی برای پرداختن به آن باید ابتدا به واژه "خُلد" در قرآن به عنایت حضرت حق شکافتی در حدّ نادانی مان بدهیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۳۱ 🌟خُلد: به معنای همیشگی، و لغتی متشابه است. مراد از همیشگی به معنای جاودانه بودن از بُعد مکان بوده و الزاماً از بُعد زمان نیست. مثال، یک زندانی در زندان در عذاب خُلد است، یعنی همه جای زندان برای او برای تمام ساعات عمرش در زندان عذاب است و او در زندان در عذاب خُلد است ولی بعد از رهایی از زندان و اتمام دوره مجازات اش از این عذاب رها می شود. برای اثبات موضوع فوق مدد الهی در آیات قرآن تدبر می کنیم: ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (۵۲_یونس) آنگاه به کسانی که ستم کرده اند گفته می شود، بچشید عذاب جاوید را، آیا جز بدان چه کسب نموده اید جزا داده می شوید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
طبق قرآن ذُوقُوا به معنای چشیدن و امری موقت است، چنانچه در مجازات قومی که کفران نعمت‌ کرده بودند، خداوند بر آنان می فرماید: طعم و خوف گرسنگی را چشاندیم، یعنی مدت کوتاهی قحطی آمد. (فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ) پس در آیه ۵۲ یونس اگر خُلد را به معنای همیشگی در زمان بگیریم با ذُوقُوا در منافات و تضاد است چون چشاندن عذاب با جاودانه ماندن در عذاب جهنم در تضاد است. پس مراد آیه آن است: بر آنان چشاندیم عذاب همیشگی جهنم را، در مدت بودن شان در جهنم که همیشه در عذاب بودند و چیزی جز عذاب ندیدند. چنانچه آیه ۴۹ سوره غافر هم بر همیشگی بودن عذاب جهنم در تمام ساعاتی که اهل جهنم در آن هستند اشاره صریح دارد: وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ (۴۹_غافر) و طبق آیه اهل جهنم التماس می کنند یک روز از عذاب همیشگی جهنم از آنان خداوند در زمانی که در جهنم هستند صرف نظر نماید. حال چرا عذاب جهنم و لذات بهشت خُلد ذکر شده است؟ چون در دنیا ظالم در عذاب خُلد نیست بلکه ساعت هایی هست بر او که در لذت گناه است و برای مؤمن هم در دنیا لذات خُلد نیست چون ساعات زیادی را در عذاب طی کرده است. پس خُلد واقعی و همیشگی برای عذاب در جهنم است که ساعتی روی آرامش نیست و برای اهل تقوی در بهشت خُلد است که ساعتی عذاب بر او نیست و این معنی همان خُلد برای اهل بهشت و اهل دوزخ است. (جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ) در آیه ۱۰۸ سوره کهف می فرماید: "خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا" یعنی نعمات بهشت همیشگی است و تغییر به نقمت نمی کنند. مثال در دنیا نعمت قند ممکن بود در وجود شما تبدیل به نقمت بیماری دیابت شود و مرگ را به شما هدیه کند ولی در بهشت نعمات همیشگی و خُلد است و خبری از نقمت نیست. ذَٰلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ ۖ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ ۖ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ (۲۸_فصلت) یعنی تا زمانی که در جهنم همیشه در عذاب هستید روی خوش نخواهید دید، به معنی الزاماً ماندگاری همیشگی از نظر زمان نیست. به آیه ۲۷ سوره فصلت می رویم: "فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا" اینجا هم به کافران وعده چشاندن عذاب جهنم طبق آیه بعدی داده است. (فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ) اگر دقت کنیم هرکس در دنیا ظالم بوده است خَالِدَيْنِ فِيهَا، یعنی جزای شما رفتن به جهنم و عذاب همیشگی در جهنم برای مدتی است که اراده خدا بر قرار گرفتن شما در جهنم برای مجازات شما باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
بدانیم کفر طبق حدیثی از امام صادق علیه السَّلام الزاماً شامل بت پرستی نیست، بلکه کسی که خدا را قبول دارد ولی امری از اوامر خدا را قبول نمی کند و معصیت خدا را در آن امر می کند به نوعی کافر است که در حق خویش ظلم می کند. مانند کسی که نماز می‌خواند و زکات می دهد، ولی شراب را در حد‍ّ خوردن کم جایز می داند و علنی در مقابل امر خدا می ایستد به نوعی کافر است. به استناد دیگری از کلام وحی که واژه خُلد را همیشگی بودن از بُعد مکان معرفی می کند، می پردازیم: آیه ۶۸ سوره فرقان کسی را که شرک خفی دارد و یا قتل عمد بی گناهی را کرده و یا زناکار است وعده فرموده است: "يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا" یعنی او را در عذاب قیامت خُلد می کند نه به این معنا که همیشه برای عذاب شدن در صحنه قیامت می ماند، چون اگر چنین بود عذاب روز قیامت، موازی با عذاب جهنم خدا در مکان دیگری غیر از جهنم شکل می گرفت که در آن نه از آتش جهنم خبری است نه از چاه جهنم و... هرگز چنین نیست، بلکه مراد آن است آن گروه در روز قیامت که طبق قرآن، آن روز به پنجاه هزار سال می رسد، در عذاب همیشگی روز قیامت خواهند بود، و چنین به نظر می رسد آنان بعد از پاک شدن در این عذاب سبک تر از جهنم، از رحمت الهی به بهشت خواهند رفت. چون طبق قرآن روز قیامت روز عذاب و ترس است که خداوند شرّ آن را گسترده عنوان کرده است. فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا (۱۰۰_طه) هر كس از آن روی بگرداند روز رستاخيز بار گناهی می‌برد. خَالِدِينَ فِيهِ ۖ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا (۱۰۱_طه) ‏در گناهشان جاودانند و بارشان روز رستاخيز چه بد است. روز قیامت قطعاً سراسر عذاب است چون اگر چنین نبود طبق احادیث برخی را خداوند سریع حساب و کتاب نمی کرد که وارد بهشت شوند. چنانچه در حدیث است در روز قیامت برخی بر روی دوش مردم پا گذاشته به درب بهشت می رسند، خازنان آنان را نگه می دارند. آنان می گویند: ما را در دنیا نه ثروتی بود که ببخشیم، نه قدرتی بود که نافرمانی خدا کنیم، ما مومنان فقیری هستیم که همیشه در عبادت خدا بودیم. حق تعالی به خازنان بهشت می فرماید: مانع این جمعیت نشوید تا وارد بهشت شوند. يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ (۱۳_ذاریات) (آری) همان روزی است كه آنها را بر آتش می‌سوزانند! ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (۱۴_ذاریات) بچشيد عذاب خود را، اين همان چيزی است كه در باره آن عجله داشتيد! این آیات محل شاهد دیگری بر این ادعاست که اشاره به عذاب آتش الهی در روز قیامت دارد، یعنی در روز قیامت هم آتش عذاب الهی است و این برای پاک کردن گناهان برخی، برای عفو آنان از وصل شان به جهنم اصلی است و این نشان رحمت وسیع حق تعالی بر بندگان خود است. "خَالِدِينَ فِيهَا ۖ لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ" آیه اشاره صریح دارد که عذاب جهنم همیشگی و مستمر است و تخفیفی برای اهل جهنم داده نمی شود تا زمانی که در جهنم باشند. "يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ" یعنی هميشه دور بهشتیان، خدمتکاران بهشتی با شراب های بهشتی می چرخند. یعنی شراب بهشتی همیشه در دسترس اهل بهشت است، و مراد از خُلد به این معنی نیست که اهل بهشت همیشه در بهشت شراب می نوشند. فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَىٰ (۱۲۰_طه) مراد از خُلد، پادشاهی بدون بلاء و همه عمر مطلق در آرامش پادشاهی بودن است. مراد از خُلد عمر جاودانه پادشاهی یافتن نیست چون خود آدم می دانست روزی خواهد مُرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ هِيَ حَسْبُهُمْ (۶۸_توبه) مراد از "حَسْبُهُمْ" می توان گفت که در آتش جهنم در زمانی که در آنجا هستند همیشه قرار دارند، در حالی که مدت آتش بر آنان محاسبه می شود و از آنان کم می گردد. "لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا" آیه در حق اهل جهنم است. أَحْقَاب زمان طولانی و نامعلوم ولی دارای پایان را گویند. یعنی آنان به مدت طولانی نامعلومی در جهنم می مانند. در تفسیر الصافی در ج ۱، ص ۱۰۴ آمده است که حق تعالی به خازنان جهنم گوید: (بعد از خُلد و مقیم شدن در جهنم براساس معصیت شان چون او خود فرموده: وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ) آیا کسی هست هنوز در جهنم باشد ولی یک کار نیک در پرونده اعمال خود دارد؟ خازنان گویند: بلی. گروهی را حق تعالی از رحمت اش به این بهانه خارج می سازد و به بهشت روانه شان می کند. دوباره امر کند ندا دهید در جهنم کسی هست که حتی یک نیت کار نیک کرده باشد ولی آن را انجام نداده باشد؟ گروهی دیگر به این بهانه خارج شوند. خازنان جهنم به حق تعالی گویند: خدایا! گروهی در جهنم مانده اند که نه یک کار نیک کرده اند و نه نیت یک کار نیک در دنیا از دل گذرانده اند، ولی زمانی که از رحمت ات آن دو گروه نجات بخشیدی به رحمت تو بر بخشش گناهان خود امید بستند هرچند تو را نشناخته بودند. حق تعالی امر می کند آنان را نیز از رحمت من از بهشت خارج سازید و چنین می شود از رحمت الهی کسی در جهنم نمی ماند. از امام صادق علیه السَّلام در مورد "هُم فِیهَا خَالِدوُن" سؤال کردند. حضرت فرمودند: این نشان تأکید است و رحمت خدا از آن سبقت می گیرد. مانند کسی که می گوید: اگر فلان کار نکنی تو را خواهم کشت که مراد از کشتن تأکید بر انجام آن کار است نه الزاماً انجام آن کار؛ و این حدیث و اخبار با آیه "كَتَبَ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ" در تناسب و همسویی است. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: حق تعالی را صد رحمت است که یک رحمت اش در دنیا نشان داده و نود و نُه رحمت خویش برای روز قیامت نهاده است. در اخبار است، وقتی اهل جهنم از سوختن رهایی یافتند و وارد بهشت شدند در چشمه ای در بهشت خود را برای رفتن پلیدی گناهان و آثار سوختگی شان می شویند تا استخوان و گوشت تازه بر بدن شان روییده شود و سپس وارد بهشت می شوند در حالی که از بهشت به خاطر کثرت گناهان شان لذت نمی برند لذا حق تعالی ظهور اسم کریم می فرماید و تمام گناهان شان پاک می کند. از سوی دیگر چون حق تعالی قیامت را زمانی قرار داده است که بعد از آن آفرینشی از انسان در روی زمین برای آزمون اش نخواهد بود پس اگر حق تعالی در وعده عذاب خود تخلف کند هرگز بر معصیت گری بندگان اثری نخواهد داشت. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ (۸_لقمان) خَالِدِينَ فِيهَا ۖ وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۹_لقمان) اگر حق تعالی در بهشت موعود خود خُلف وعده کند در حق بندگان در برابر قولی که برای پاداش شان داده ستم نموده است، ولی اگر در برابر وعده عذاب خود خُلف وعده و برخی را از جهنم خارج کند هرگز در حق کسی ستم نکرده است بلکه در حق آنان با این مغفرت اش وجوب لطفی نموده است. برای همین در آیات "جَهَنَّمَ خَالِدِينَ" اشاره و قولی بر تحقق وعده صدق خود نداده و پافشاری بر عذاب نفرموده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹مراد از أبَداً در آیات بهشت و جهنم چیست؟ وقتی خداوند برای جهنم می فرماید: فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا (۲۳_جن) مراد از أَبَداً همان علم بَداء الهی است، یعنی حق تعالی می تواند در مورد آنچه وعده داده است که اهل جهنم در آن جاودانه کند می تواند از علم بَداء خویش به امر ورود کند و همه چیز را از رحمت خویش برای نفع رساندن به بندگان اش محو نماید. (يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ) برای آشنا شدن بیشتر به علم بَداء الهی به آیه ای از کلام وحی می پردازیم: فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ ۚ كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ (۷۶_یوسف) پس (یوسف یا مأمور او) شروع در تحقیق از بارهای ایشان پیش از بار برادر کرد، آخر آن مشربه را از بار برادر خود (بنیامین) بیرون آورد. این تدبیر را ما به یوسف آموختیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
یوسف نبی برای این که برادران را به پذیرش خطای خود وادار کند نقشه ای کشید که جام طلا را در بار برادرش بنیامین نهاد ولی برای لو نرفتن نقشه اش طبق آیه مذکور بازرسی را از بار دیگر برادران شروع نمود. حق تعالی به این تدبیر که می فرماید: «خود بر یوسف آموختیم» علم بَداء می گوید. پس اگر حق تعالی برای دور ماندن انسان از گناه در دنیا برای خوشبختی و سعادت اخروی او در کلام وحی طوری با تشابه سخن گفته باشد که "خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا" به معنی جاودانه ماندن گنهکار در جهنم معنی شود تدبیری از رحمت اش در دنیا برای دور ماندن او از معصیت است که برای نفع بنده خود برای بهشتی شدن اش انجام داده است. پس مراد از "فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا" آن است که اهل جهنم در آنجا در کنار علم بداء من، همیشه در عذاب هستند. چون حق تعالی علم بداء را هرگز از خود دور نمی کند زیرا عرض شد اگر دور کند نوعی دچار انفعال و تسلیم در برابر سنت های مخلوق خود می شود که هرگز با توحید سازگار نیست. بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (۲۸_انعام) (ولى چنين نيست‌) بلكه آنچه را پيش از اين نهان مى‌داشتند، براى آنان آشكار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمى‌گردند و آنان دروغگويند. یعنی حتی اگر حق تعالی علم بداء خود بر آنان ظاهر کند و آنان را به جای مجازات ببخشد، باز آنان اگر دنیا بیایند نمی توانند هوی نفس خود کنترل کنند و معصیت الهی ننمایند. وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ (۴۷_زمر) و اگر مردم ستمکار و ظالم هر آنچه در زمین است دو برابر دارا باشند البته خواهند که برای نجات خود از سختی عذاب قیامت همه را فدا کنند، و البته (آن روز) از (قهر) خدا عذابی که گمان نمی‌بردند بر آنان پدید آید. یعنی در روز قیامت حق تعالی ممکن است به ابتدا برگردد و عذابی بر آنان آشکار کند که خبر از آن نداشته اند. در باب بهشت هم باز چنین استفاده می کند یعنی در بهشت هرچند جاودان و همیشه در نعمت هستند و من خُلف وعده نمی کنم ولی علم بداء خود هم از دست نمی دهم چرا؟ گفتیم اگر علم بداء از دست رود حق تعالی در مقام انفعال و تسلیم قرار می گیرد. یعنی ای اهل بهشت، باید بدانید وجود شما در بهشت به خاطر وعده صدق من است که در دنیا به شما داده ام و چون من اهل خُلف وعده نیستم از روی حساب "لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ" من در بهشت هستید مبادا گمان کنید از روی اعمال خود در بهشت هستید و بعد از ورودتان به بهشت من دیگر قدرت اخراج شما را از بهشت ندارم که در آیه ۲۳ ابراهیم به کلمه بِإِذْنِ اشاره صریح بر این امر دارد. وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ ۖ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ (۲۳_ابراهیم) چون اگر انسان در بهشت گمان کند دیگر خداوند قدرت عذاب او را ندارد و خوف و ترسی اگر از خدا بود فقط برای دنیا بود و.... باز در معرفت خدای خود دچار تزلزل می شود، ولی علت این همه سخت کردن بهشت برای ورود انسان به آن برای درک معرفت توحید است چون کسی که معرفت توحید درک کند از این اندیشه طلبکارانه دور می شود، و تمام هدف انسان از عبادت خدا در دنیا و وزن اعمال، برای آن است که انسان با عبادت خویش طلبکار حق تعالی نشود. وقتی می فرماید: کار نیکی کردی، بگو: «من بودم آن را برای ات کردم، کار نیک خود بزرگ نکن، بر کار نیک خود منت مگذار و باطل مکن و.....» همه برای یاد دادن توحید و معرفت اش بر بشر است تا در بهشت ادعای حق و حقوقی بر خود نکند و علت این همه سختی راه بهشت طبق قرآن آن است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ (۲۱۴_بقره) آیا گمان کرده‌اید که به بهشت داخل شوید بدون امتحاناتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد؟ که بر آنان رنج و سختی ها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آن گاه که رسول و گروندگان با او (از خدا مدد خواستند و) گفتند: بار خدایا، کی ما را یاری کنی؟ (در آن حال خطاب شد: بشارت دهد که) هان! همانا یاری خدا نزدیک است. قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ (۱۱_زمر) بگو: من مأمورم که خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او (از هر گونه شرکی) خالص می کنم، بپرستم. دین از دِیْن به معنای بدهی است. حق تعالی بر هر انسان که بر او خلقت بخشیده است نعماتی عنایت کرده است که انسان در برابر این نعمات بر خالق خویش مدیون و بدهکار است. مراد از "مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" یعنی مالک روز بدهی های شما که هم می تواند ببخشد و هم می تواند نبخشد و مجازات تان کند. "إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ" یعنی دین اسلام کامل است و شما با دین اسلام راحت تر و بهتر می توانید دِیْن و بدهی خود به من اداء کنید. وقتی می فرماید: بگو من امر شده ام که خدای خود را فقط عبادت کنم و در دین خود اخلاص داشته باشم، مراد از "مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ" آن است که بدهی و دِیْن من در دنیا فقط به خدای من است نه به خلایق اش. چون هر نیکی به من حتی اگر توسط خلایق رسیده باشد منشاء اصلی آن خدای من بوده است پس من بدهکاری واقعی ام به اوست، و برای همین است طبق قرآن شرک در عبادت برای خدا گناهی نابخشودنی و سنگین است. و در حدیث قدسی است: هر عملی که سرسوزنی شرک در آن باشد خداوند همه آن عبادت را به شریک خود می دهد و چیزی بر صاحب عمل نمی نویسد. وقتی انسان بدهی خود را در دنیا فقط در قبال خالق خود بداند، هرگز برای او مهم نخواهد بود که صاحب دِیْن در چه عبادتی، دِیْن خود از او طلب می نماید. صاحب دِیْن در امر والدین می فرماید: آنان حتی بد هم بودند بر آنان نیکی کن، مگر تو را به شرک من امر کنند. پس کسی که دین خود را خالص برای خدای خود درصدد ادای آن باشد حتی والدین بر گوش او سیلی بزنند باز در احترام شان خواهد بود چون چنین کسی با احترام به والدین حتی در صورت ظالم بودن شان، هرگز دچار ناراحتی و انتظار از آنان نخواهد شد چون خود را در حال ادای دِیْن و بدهی خود می داند، دِیْنی که خالق اش بر گردن او دارد و به ادای آن در کلام وحی با احسان در حق والدین او را امر کرده است. تمام بدبختی های ما این است نعمات و عنایات خدا را در حق خود نمی بینیم که خود را بدهکار حضرت اش بدانیم، و طبق کلام حق شیطان از همین ندیدن نعمات خداست که بر ما از در ناشکری وارد شده و آتش حسادت و طمع و تکبر را در وجود ما شعله ور می سازد. این ناشکری ماست که باعث می شود در زمان کوچکترین مصیبت، بی تابی کنیم و از خدای خود طلبکار شویم که چرا ما؟؟؟!!! 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹آیا در برزخ آموزش و تعلیم معرفت الهی بر برخی تداوم دارد؟ طبق حدیثی از امام باقر علیه السَّلام در برزخ آموزش معرفت الهی بر برخی تداوم دارد تا معرفت خود بر خدا تکمیل کنند تا وقتی بهشت وارد شدند مطلق نعمات از خدا بدانند نه از تلاش خویش که آیه آخر سوره صاد هم این امر را تأیید می کند. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (۸۷_ص) اين قرآن به جز تذكر برای عالميان نيست. وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ (۸۸_ص) ‏و به زودی خبرش را بعد از زمانی خواهی دانست. و مراد از "وَلَتَعْلَمُنَّ" یعنی آموزش آن چیزی که پیامبران در دنیا خبردارتان کرده بودند ولی شما یاد نگرفتید و اکنون یادتان خواهم داد. و خوشا به حال کسانی که از عنایت الهی در دنیا از سوی خداوند با حکمتی که به آنان بخشیده در معرفت او قرار گیرند تا از سختی های دنیا و برزخ در مربیگری و ربوبیت خداوند خود را بی نیاز کنند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
وقتی در حدیث نبوی آمده است: خداوند زن زناکاری را به خاطر جمله ای که بعد از آب دادن به سگی تشنه در بیابان بخشید که گفت: «خدایا! عمری گناه تو کرده ام و اگر اکنون بمیرم جز این کار خیر، چیزی در یاد ندارم، به کبریای خود این عمل خرد من به بزرگی خود از من بپذیر و گناهان مرا عفو کن.......» مراد همان رسیدن به معرفت الهی است که باعث بخشش همه گناهان او شد. چون تنها هدف از خلقت انسان کسب معرفت حضرت قدسی اوست. او را نه کار ناقصی در دنیاست که انجام آن به ما سپرده باشد که با کثرت اعمال صالح (معاذالله) نقص خلقت او رفع کنیم، و نه با اعمال صالح ما اعتباری بر او می رسد بلکه همه دنیا آزمونی برای معرفت اوست. آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ (۱۶_ذاریات) این آیه بعد از وعده بهشت بر متقین ذکر شده است. ترجمه ظاهر آیه آن است آنچه را پروردگارشان به آنان عطا کرده دریافت می کنند؛ زیرا که آنان پیش از این همواره نیکوکار بودند. اما بطن آیه چیز دیگری از اسرار قرآن را نشان می دهد. یعنی می گیرند آنچه را که خداوند به آنان در دنیا توفیق اعمال صالح و تقوی داده بود، و همانا خداوند بر آنان قبل از آن که جزء مُحْسِنِين شوند احسان و نیکی کرده بود که آنان به خاطر احسان و نیکی مقدم خدا در حق آنان بود که مُأخِّرا جزء محسنین شدند. در ادامه آیات می فرماید: كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ، یعنی اگر بخواهی احسان مقدم و نخست مرا بر خود ببینی دقت کن افراد کمی توانستند شب را به عبادت من بیدار شوند. (وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) و سحرگاهان را در استغفار من بگذرانند (و وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ) از اموال خود به سائل و محروم ببخشند. پس این احسان ها هرگز بر تو انجام اش ممکن نبود اگر من در دنیا در حق تو مقدم احسان نمی کردم و پا پیش نمی نهادم و لذت این عبادت را بر کام تو نمی چشاندم. چنانچه در دنیا می دیدی که عده کثیری با این که این کارها را دوست داشتند ولی من توفیق شان نداده بودم، و باید اندیشه می کردی اگر من به آنان نیز چون تو احسان می کردم آنان هم مانند تو محسن می شدند. (وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ) پس در بهشت هم حق منت نهادن بر من نداری و هر چه منت است در دو دنیا از جانب من به توست. (وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ) چنانچه امام سجاد (ع) می فرمایند: خدایا! در هر نعمت تو بر من دو شکر است: «یک شکر نعمت، دیگری شکر آن که بر من یاد آوردی که شکرت کنم.» 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در میزان الحکمه از امام صادق (ع) آمده است: روزی که ایوب نبی را از شهر دور کردند جوانی نزد او حاضر شد و گفت: ای ایوب، بر ما بگو چه گناهی کردی که چنین مجازات می شوی، بر ما بگو تا آن گناه نکنیم و از ما پنهان اش مدار. ایوب نبی از این سرزنش سکوت خود شکست و گفت: به خدا قسم روزی غذا نخوردم مگر مسکینی همسفره من بود و در میان دو طاعت خدا سخت ترین بر خود برگزیدم. جوان گفت: وای بر ما در مورد پیامبر خدا چه می گفتیم، سرزنش کردیم تا آنچه از عبادت خود داشت برملاء نمود. ایوب نبی گفت: خدایا! اگر روزی در مجلس داوری تو بنشینم آن‌گاه اقامه حجت خواهم کرد. خداوند ابری به سوی او فرستاد و گفت: حجت های خود بیان کن که محکمه تشکیل ات دادم. ایوب گفت: خدایا! تو می دانی من سخت ترین عبادات بر خود انتخاب کردم. آیا ستایش تو نکردم؟ حمد و تسبیح تو ننمودم؟ شکرت نکردم؟ امام می فرماید: از ابر هزار زبان برون شد و ایوب را سؤال کردند: ای ایوب! چه کسی تو را به چنین مقام عبادتی رساند در حالی که می دیدی دیگران از آن غافل هستند؟ تو این همه مردم غافل دور خود می دیدی و زمان تکبیر و تسبیح خدا فکر می کردی تویی؟ آیا بر ما در امری منت می گذاری که ما را بر تو منت است؟ ایوب مشتی خاک بر دهان گذاشت و گفت: به راستی خدایا بخشش از توست، آری تو بودی که کردی نه من. و بعد از آن بود که خداوند او را شفا بخشید. مراد از سخت ترین عبادت (لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا) چیست؟ برخی صفات حق تعالی مخصوص خود اوست که بر حضرت اش از رحمت اش تکلیف نموده است که من جمله در آیه فوق است که هر بنده به تناسب توان او در عبادت و کار انتظار دارد. ولی این مراعات را در مورد انسانی بر انسان دیگر تکلیف ننموده است. مثال، امر کند اگر کسی را دیدید که عاجز و ناتوان است او را سرکار ببرید و کار متناسب با توان اش بدهید و دستمزد او متناسب با کار او ندهید، بلکه با ناتوانی او بدهید یعنی به کسی که به شما کار می کند همانند او آن ناتوان را دستمزد بدهید. اما اگر کسی بتواند آنچه را که خدا بر او تکلیف نکرده است خودش بر خودش تکلیف کند تا رضای خدا کسب نماید یعنی آن ناتوان را در کاری متناسب با ناتوانی او استفاده کند ولی دستمزدش برابر کسی بدهد که توانایی کار را داشت در این حال تکلیف سخت از بین دو عبادت را بر خود برگزیده است، به چنین تکالیفی نوافل گویند که طبق حدیث نبوی باعث تقرب انسان به حق تعالی می گردد. با این توضیح به علت اهمیت معرفت الله در احادیث معصومین به ویژه مولای متقیان علیه السَّلام در اول نهج البلاغه می رسیم. "الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ" امام رضا علیه السَّلام می فرمایند: در زمان نبی مکرم اسلام (ص) دین خدا کامل شده بود. "هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ" که مراد از لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ یعنی تمام دِین و بدهی انسان بر خدا را که در دین های دیگر به تمام و کمال این بدهی و دِین بیان نشده بود، بر ادیان دیگر نشان دهد. پس وجوب عقل است وقتی دینی به این تکمیلی و فراگیر است قطعاً بعد از نبی آن باید ولی و امامی باشد که این دین تکمیل شده توسط پیامبرش را رمزگشایی بر پیروان اش بنماید. چون هر چیز کاملی برای رشد و ثمر به مرحله دیگری نیز به عنوان ابزار نیازمند است که این بالقوه را به بالفعل برساند. چنانچه یک تخم مرغ که از بطن مرغ بیرون می آید، کامل است و چیزی بر درون آن نه می شود افزود و نه می شود کم کرد. ولی همین تخم مرغ برای بالفعل شدن نیاز به ابزاری به نام زمان و حرارت دارد. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) و مراد از جستن وسیله برای رسیدن به خدا همان امام معصوم است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹أُمُّ الْكِتَابِ چیست؟ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (۳۹_رعد) خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‌كند، و اصل كتاب نزد اوست. أُمُّ الْكِتَاب، کتابی است که فقط نزد حضرت احدیت است و هیچ کس را از آن خبری نداده است، و اگر معصوم از آن باخبر باشد قطعاً از همه آن مطلع نیست، و از بخشی از آن به فرض مطلع باشد به علت گمراهی مردم از آن جز در حد نادر و سربسته سخنی به میان نیاورده اند و آنچه در این پست از معصوم نقل حدیث شد از آن أُمُّ الْكِتَاب برای أوُلی ألألبَاب است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
اگر این کتاب اخباری از عذاب الهی در خود داشته باشد قطعاً از رحمت خدا دور است آن عذاب و حلال و حرام را به انسان بیان نکرده باشد و به چیزی عذاب کند که به بنده آن را اطلاع نداده است پس در این أُمُّ الْكِتَابِ رحمت الهی است که برای پیش گیری انسان از معصیت خدا در دنیا در اختیار انسان قرار اش نداده است، و این همه آیات "إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" و مشابه آن اشاره به آن کتاب دارد. برای درک امر به این آیه دقت کنیم: وَلِلَّهِ مُلْكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ ۚ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ ۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (۱۴_فتح) آیه به تصریح اشاره می کند من هر کس را بخواهم عذاب می کنم، و هر کس را بخواهم می بخشم و بسیار آمرزنده مهربانم. قطعاً خداوند هر کسی را بخواهد به میل خود بی آن که معصیت او کند عذاب نمی کند و مراد آیه قرینه دوم آن است که هر کس را بخواهم می بخشم چون بعد از این دو قرینه به صفت غَفُور و رَحیم خود اشاره دارد. هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ (۷_آل عمران) یعنی آنچه در أُمُّ الْكِتَابِ است آیات محکمات یا همان حلال و حرام های الهی است، مثل قانون مَحرَم و نامحرم در ازدواج. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹قرآن چگونه کتابی است؟ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۳_زخرف) كه ما آن را خواندنی عربی كرديم، شايد تعقل كنيد. وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (۴_زخرف) و سوگند كه اين خواندنی قبلا در ام الكتاب نزد ما بود، كه مقامی بلند و فرزانه دارد پس قرآن بخشی از أُمِّ الْكِتَابِ است و همه و تمام أُمِّ الْكِتَابِ نیست و آیات محکم از أُمِّ الْكِتَابِ و خواسته های خداوند از انسان بر روی زمین است و آیات متشابه قرآن هم قطعاً از أُمِّ الْكِتَابِ است ولی طبق حدیث نبوی و کلام وحی باور و پذیرش آنها کفایت می کند و نیازی به درک عمق آن بر انسان نیست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: آنچه از محکمات در قرآن است شما عمل کنید برای سعادت دو دنیای شما کفایت را من تضمین می کنم. پس آیات متشابه به امر الهی است. حق تعالی طبق قرآن می فرماید: هر کسی معاد را منکر شود اعمال او را حبط می کنم، طبق علم بداء الهی ممکن است از رحمت اش در قیامت محو نکند و این محو نکردن نه تنها ستمی بر حق بنده دیگر نیست چون حق آنان کامل می بخشد و بخشش گنهکاران از رحمت اوست و او نیازی به اذن کسی برای گسترش رحمت خود به خلایق دیگر ندارد. کتاب مبین چیست؟ (قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ) قرآن از کتاب مبین الهی است. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (۳_سبأ) و کافران (منکر قیامت) گفتند که هرگز ساعت قیامتی بر ما نمی‌آید، بگو: چرا، به خدای من قسم که البته (ساعت قیامت) شما را خواهد آمد، خدایی که بر غیب جهان آگاه است و مقدار ذره‌ای (از موجودات عالم) در آسمانها و زمین از او پوشیده نیست و نه کمتر و نه بیشتر از ذره‌ای جز آنکه در کتاب روشن (علم ازلی حق) ثبت است. هر چه در آسمان ها و زمین است در کتاب مبین وجود دارد. وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (۶_هود) در الکافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است: اهل جهنم بدان علت در آتش جاودان هستند چون آنان در دنیا اگر عمر جاودان داشتند نیت شان بر نافرمانی خداوند بود؛ و بهشتیان برای آن در بهشت جاودان هستند که اگر که نیت شان بر این بود اگر در دنیا مادام العمر زندگی کنند در فرمان خدا باشند. با استناد به حدیث فوق اگر به فرض مثال، کسی در شانزده سالگی بمیرد در حالی که که در فرمان خداوند بوده است این فرد اگر هزار سال هم زندگی می کرد باز در فرمان خداوند بود و کسی که هفتاد سالگی می میرد در حالی که در نافرمانی خداست اگر هزاران سال هم زندگی کند با همین نیت خود در نافرمانی خدا طی عمر می کرد. پس اگر کسی به کسی بگوید فلانی در شانزده سالگی مُرد گناه اش کمتر است پس اهل بهشت است این سخن به گزاف و باطل و نوعی أمَانیّ محسوب می شود. و کسی که عاقبت به خیر و تائب می میرد در اصل به خاطر برگشت نیت خود در مورد حق تعالی است که گناهان قبلی اش بخشیده می شود و کسی که عاقبت به شرّ می میرد به خاطر برگشت نیت او از خیر به شرّ است که جهنمی می شود و عبادات قبل او محو می گردد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در علل الشرایع از امام صادق علیه السَّلام آمده است: علت برتری نیت مؤمن بر عمل او چیست؟ حضرت فرمودند: عمل انسان ممکن است با ریا و خودنمایی تهدید شود ولی نیت انسان تنها چیزی است که تهدید نمی شود برای همین حق تعالی از لطف اش نیت انسان را ملاک محاسبه اعمال او قرار داده است. وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ (۲۸۴_بقره) مثال کسی برای نیازمندان طعام می پزد ممکن است زمان پخش اطعام با خاطری شیطانی عصبانی شود پس نمی تواند عمل صالح خود را از آفت دور نگه دارد و اگر حق تعالی صفت لطیف بودن خود را کنار از او نگه دارد نه تنها مزدی بر او نمی بخشد قطعاً به خاطر حبط عمل اش باید سنگینی معصیت بدخلقی را هم بر دوش بکشد پس به جای سود بردن، زیان کار می شود. در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام آمده است: خداوند به چیزی مانند باور داشتن به بداء (یعنی امکان تقدیر و تغییر در تصمیم هم سو با رحمت اش) پرستش نشده است؛ و نیز در تفسیر این آیه "هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَ" در همان کتاب از ایشان آمده است، خداوند دو مهلت دارد: یکی مهلت حتمی و دیگری مهلتی که وابسته به مصلحت اوست؛ و نیز در همان کتاب از امام صادق علیه السَّلام نقل شده است، خداوند را دو نوع علم است: علم پوشیده و علم اندوخته که علم بداء، علم پوشیده و علم اندوخته الهی است. علم بداء، علم پوشیده الهی است که جز او کسی بر آن آگاه نیست و علم اندوخته که به فرشتگان و پیامبران و فرستادگان خود آموخته است و ما فقط آن را می دانیم. مالک جهشی در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام گوید، شنیدم که آن حضرت فرمودند: که اگر مردم می دانستند در باور مسأله بداء یا همان امکان تغییر در مصلحت و تصمیم الهی چه پاداشی وجود دارد از سخن گفتن درباره آن سستی به خود راه نمی دادند و هیچ پیامبری بدون ایمان به علم بداء الهی به پیامبری نرسد. پس خداوند در آنچه می داند تا زمانی که خواست اش صورت پذیرد و در آنچه تصمیم دارد تا مقدرش نکرده است امکان بداء در آن وجود دارد ولی وقتی به مرحله اجراء رسید دیگر بدایی وجود نخواهد داشت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
هر آنکس نام او خواند ز نام خود رها مانَد مخوان نامی بجز نام اش که از نام اش بقاء مانَد وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰_ جمعه)  كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ (۲۶_ الرحمن) ✍حسین جعفری خویی (متخلص به نایر خویی) 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
پروردگارا! ای که کام اش بزرگ ترین حسرت عارفان، وصل اش طمع سالکان، ترک هستی به نیت اش پیشه زاهدان، ای تنها توشه عبادت عالمان، ای تنها گمشده این همه جویندگان، اگر گویم طلایی، خطا کرده ام که طلا را فقط زرگران جویند؛ اگر گویم گنجی تو را محدود کرده ام که زاهد تارکِ دنیا را به گنج دنیا چه کار؟ جز یک جمله بیش در حق تو نتوانم گفت که تو همۀ هستی، هستی که هر که در هستی توست تو را می جوید، و سزایِ یافتن تو، بزرگ ترین هستی هستی، نیست شدن در آن هستی عظیم هستی است.... خدایا! ما را از خود نیست فرما تا هست مان به هستی خود کنی. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۷۵ روزی با یکی از دوستان از خیابانی در حومه شهر با خودرو می گذشتم. صحنه عجیبی نظر مرا به خود جلب کرد که خودرو را متوقف کردیم. بشکه قیر سوراخی بود در ساختمان نیمه سازی که قدری قیر از آن بر زمین جاری شده بود و سگی هنگام گذر پای بر روی قیر گذاشته و گرفتار شده بود و بعد از تلاش ناکام از خلاص شدن اش، خستگی تن اش را گرفته و روی قیر خوابیده بود. سگه گله بسیار قدرتمندی بود، نزدیک شدیم و با بنزین قیر را شل کردیم و مجبور شدیم با چاقو بدن او از قیر جدا کنیم که به خطا چاقو قدری از پوست حیوان را برداشت و زخم کرد. سگ گرفتار ناله ای جانسوز زد. با تقلّا زیاد از روی قیر بلند شد و رفت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
یک سال بعد شبی از آن محله می گذشتم که سگی از دور سمت من حمله ور شد. سریع خواستم به داخل خودرو بروم که وقتی فرار مرا دید ایستاد و دُم جنبانید تا نشان دهد برای تشکر نزد من می آید. چون فکر کردم دیدم همان سگ است. شاید گمان کنید داستان تکراری وفای سگ را می خواهم بنویسم در حالی که چنین نیست. در حدیثی نبوی (ص) خواندم که حق تعالی چون طبیب است. طبیبی مهربان که برای علاج بیمارش او را گاهی پرهیز، گاهی داروی تلخ می خوراند. حق تعالی بر بنده ای که دوست اش دارد و به حال خود با لعنت اش تا یَومٌ مَعلُوم رها نکرده است، با فقر و بیماری و اضطراب داروی پرهیز از دنیا می نویسد تا به سمت او برود و از دنیا دور شود. طبیبی که رایگان خلایق را از مِهرش درمان می کند. بسی دور از انصاف است که آدمی به جای تشکر و تعظیم بر طبیب مهربان معالج اش از او با ناله و ناشکری و شکایت، استقبال نماید. ای کاش! آدمی به اندازه آن سگ شعور تفکیک حقیقت را از باطل داشت و خنجر طبیب از خنجر دشمن می شناخت. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۳۲ 📆۱۴۰۳/۰۳/۲۲ 🌟قَعَد: به نشستنی که برخاستن و قابلیت تکیه را داشته باشد، گویند. فَأَتَی اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ (۲۶_نحل) در آیه فوق حق تعالی اشاره دارد دیوار خانه ظالمان را ریخته تا سقف خانه شان فرو ریزد. دیوار یک بنا، قاعده آن است چرا که طوری بر زمین نشسته و بنا می شود که سقف آن بنا بر روی آن قرار می گیرد. وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ (۱۲۷_بقره) یعنی ابراهیم نبی علیه السَّلام طوری بنای خانه کعبه را از زمین بر پا کرد که به طور قاعده باشد. یعنی بیت خدا و هر خانه ای باید بر چهار دیوار بنا شود که سقف بر روی آن بتواند بنشیند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً (۶۰_نور) آیه اشاره به قطع قاعدگی زنان دارد که در این قطع قاعدگی رحم آنان طوری بنا شده است که فرزند بر آن بنا نمی شود. اگر دو نفر درباره امری طوری بنشینند که نشست شان چهارچوب داشته باشد و بعد از برخاستن بتوان بر نشست آنان سقفی بنا کرد به آن متقاعد شدن گویند. عنایت داشته باشیم بنا کردن سقف نیاز به بنیان چهار دیوار در چهار سمت بنا دارد، برای همین در هر مذاکره ای قاعده ای به نام چهارچوب مذاکرات وجود دارد. یعنی اگر یک بُعد از آن مذاکرات و بنای مذاکرات از بین برود سقفی بر آن بنا نمی نشیند. مثال دیگری می زنیم، دو مرد برای ازدواج پسر و دختر خود در کنار هم اگر بنشینند و طوری توافق کنند که زمان برخاستن بتوانند سقفی برای فرزندان خود بنا و آنان را به عقد هم درآورند می گویند یکدیگر را متقاعد کرده اند. قاعده به حالتی گویند که کسی طوری کار کند که بتواند بر روی کار خود تکیه نماید. مثال، کسی در موتور خودروی خود بنزین بریزد طوری که بتواند بر خودروی خود تکیه کند و موتور را روشن و حرکت نماید قاعده را رعایت کرده است؛ ولی اگر بر موتور آب بریزد که حرکت موتور بر روی آن چون بنا نخواهد شد پس قاعده را رعایت نکرده است. در کلام وحی "قاعِدُونَ" به انتظار نشستگان امری را گویند که هر لحظه ممکن است بلند شوند. فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (۲۴_مایده) آیه اشاره به نشستن قوم بنی اسرائیل برای رفتن موسی نبی و خدای او برای نبرد با فرعون و پیروزی آن ها دارد که تا پس از آن ها قوم بنی اسرائیل به پاخاسته و با موسی نبی همراه شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی