eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
77 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
در تکبر این افراد همین بس است که حق تعالی می فرماید: وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ ۖ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ (۷۷_زخرف) اگر در واژه رَبُّكَ تأمل کنیم این گروه هنوز رَبَّنٰا نمی گویند، بلکه خدا را خدای خازنان جهنم می دانند ولی باز رحمت خدا چنان وسیع است. اللّه اکبر در آخر آیه می فرماید: "إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ" یعنی شما در جهنم توقف و مکث خواهید کرد تا رَبَّنٰا بگویید و اگر گفتید شما را از رحمت الهی نجاتی خواهد رسید. چنانچه در این آیه از قول موسی نبی به اهل بیت اش مکث اشاره به ماندن کوتاه مدت در محلی دارد. (إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا) در باب رَبُّكِ به این آیه اشاره می کنیم: قَالُوا كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ که اشاره به تبشیر سارا در سن پیری به هبه فرزند است. قَالَ رَبُّكِ و اینجا نفرموده قال رَبَّنٰا؟!!! چون رَبّ اسم و صفت الهی فقط در حق پرورش انسان ها است چرا که فرشتگان تربیت یافته به نور الهی هستند و از امر رَبّ حق تعالی استثناء و بی نیازشان کرده چرا که با دیدن حقایق کائنات و حق تعالی، قادر به عبادت نکردن و معصیت الهی نیستند. "مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ" باز اینجا رَبُّك در خطاب به انسان بکار برده اند چون حق تعالی هدف اش از نزول بلاء از آسمان فقط تربیت انسان است. شاید کسی بعد از این مطلب به کلام وحی ارجاع دهد که فرشتگان هم رَبَّنَا گفته‌اند: رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۸_غافر) باید گفت: فرشتگان قبل از خلقت شان مورد رَبّ و تربیت الهی قرار گرفته اند و در این آیه رَبَّنَا مراد مسئلت فرشتگان برای تربیت انسان های مؤمن از درگاه خداست. در روز قیامت و تا درهای جهنم حق تعالی از رحمت اش ابتلاء را برای پاک شدن انسان از او نگرفته است. "إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ" مراد از يَحُور برگشت است، به گفتگو محاوره گویند چون سخنی می گویند و پاسخ اش بر می گردد. محور هم از حَور است چون به جای اول خود بر می گردد. یعنی گمان می کردند نزد ما بر نمی گردند که اشاره به قبول کنندگان توحید ولی در عین حال منکران معاد دارد که حق تعالی در آیه بعد می فرماید: "بَلَىٰ إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا" مراد از بَلَىٰ آن است که آری ما در روز قیامت از رحمت مان چنانچه از روز الست که در آتش نرفتند به آنان باز فرصت برگشت با ابتلاء را خواهیم داد. وقتی به اینجا می رسیم معنی غَفُوراً رَحیماً را اندکی می توانیم مدد الهی درک کنیم که در حق منافقین و مشرکان بعد از مرگ چگونه رحمت خود را تجلی می دهد که نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: خداوند روزی که رحمت آفرید صد قسمت آفرید که نود و نه قسمت آن نزد خود نگه داشت و یک قسمت آن به مخلوق بخشید. اگر کافر می دانست چقدر رحمت پیش خداست از بهشت مأیوس نمی شد و اگر مؤمن می دانست چه اندازه عذاب پیش خداست از جهنم احساس ایمنی نمی کرد. لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (۷۳_احزاب) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹ورود به آتش الهی در آیات قرآن برای ورود حتمی خلایق به آتش الهی به محل شاهدی علاوه بر آتش ابراهیم نبی به داستان آتش الهی، و حضرت موسی (ع) رجوع و محلی برای شاهد مدد الهی می آوریم: إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (۱۰_طه) موسی نبی آتشی از دور دید که همان آتش برافروخته شده از سوی خدا بود ولی چون منتخب خداوند متعال بود و حق تعالی در حق او فرموده بود تو را برای خودم ساخته و پرداخته ام، موسی از دور به آتش انس گرفت و علاقمند شد و متعاقب آن وارد نور الهی در آتش او می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس وقتی منافقان ملتمسانه به مؤمنان می گویند: "بِقَبَسٍ" مشتی از نورتان به ما بدهید (اقتباس از قَبَس و به معنی از چیزی مشتی بر دست گرفتن را گویند) یعنی در روز قیامت کسانی از منافقان که بتوانند نترسند و وارد آتش شوند از نور الهی برای طی طریق عقبه های صحرای قیامت می توانند بردارند. فرق آن که موسی به آن آتش انس از سوی خداوند داشت ولی منافقان ترس از آن برای ورود خواهند داشت، پس می شود به تحقیق گفت: کسانی که در دنیا همان طوری که ذکر شد خود را در آتش الهی با تقوی وارد کنند می توانند از آن نور الهی برای هدایت خود بردارند و این نور چنین در دنیا کسب می شود. "فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ" چون موسی به آن آتش نزدیک شد، "إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ  إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى" خداوند امر کرد کفش های خود درآورد و وارد آن آتش شود. چنانچه در تعابیر خواب آمده است کسی در خواب اگر آتش ببیند این خواب می تواند باذن الله تعبیر خوبی برای او داشته باشد، یعنی وارد نور الهی شده است، و در درون آتش بود که خداوند خود را به او معرفی کرد. (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) برای "فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ" تفاسیر مختلفی نوشته اند ولی تفسیر دقیق آن است که مراد از امر خدا به درآوردن کفش های موسی نبی در طور سینا یعنی رسیدن به سرمنزل مقصود است چون انسان وقتی به منزل خود از راهپیمایی و طی طریق و تلاش که رسید در منزل خود کفش های خود از پا خارج می کند. یعنی موسی که به سرعت در مقابل قوم خود به سوی خدا حرکت می کرد وقتی طور سینا که رسید خداوند فرمود: کفش های خود در بیاور که به سر منزل مقصود و نهایت هدایت من رسیدی. برای همین از امام صادق (ع) نقل است چون به معرفت الهی رسیدی هرچه عمل کنی از کم یا زیاد تو را کفایت کند. نکته بسیار مهم دیگر در این آیه آن که موسی را امر کرد خودت بیا و خانواده ات نگه دار، این یعنی خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت می کند طوری که موسی اذن بردن خانواده خود برای ورود به آتش الهی نداشت و وقتی می فرماید: من شعله ای از آتش برای هدایت شما بیاورم یعنی مرد خانواده در قبال هدایت خانواده خود مسئولیت سنگین دارد که عمده آن کسب حلال برای آنهاست. طوری که در روایت است بسیاری از اهل بیت انسان از پدران خود در روز قیامت بابت خلط روزی آنها به حرام که باعث گمراهی شان شده بود شکایت خواهند کرد و موسی بعد از کسب حلال در چوپانی برای شعیب بود که برای نور الهی انتخاب شد....   🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در سوره نمل نیز همین آیه تکرار شده است. إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۷_نمل) و از زاویه دیگری این حکمت حق تعالی گشوده شده است. "فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ" و چون موسی نزدیک آتش شد حق تعالی خود را معرفی کرد و فرمود: با برکت است خداوندی که در درون این آتش است و چون حق تعالی محدود به مکان خاصی نمی شود اشاره به اطراف آتش یعنی همه کائنات نمود که حضور قدسی اش در آن قطعی است. پایان سخن آن که چون ما به حق تعالی در الست قَالوا بَلی گفته ایم جان ها به قربان آن غفورٌ رحیمٌ که تا لب آتش جهنم هم نعمت ابتلاء و امتحان را از ما برای بخشش بهشت اش که برای ما آن را آفریده است نخواهد گرفت. پس شرم باد بر انسان که در برابر چنین خدایی که اصرار دارد و مشتاق است ما را بهشت ببرد ولی ما با نافرمانی از او اختیار تربیت مان را با تبعیت از هوای نفس مان از خودمان سلب می کنیم. خدایی که طبق حدیث نبوی (ص) از توبه بنده خود چون شتر گم کرده در بیابان خوشحال می شود و بیش از خبر فرزندی در شکم برای نازایی که مسرور می شود مسرورتر می گردد، و با فهم این غفورٌ رحیمٌ بودن شیطان بر ما امنیّه نزند که گمان کنیم چون بهشتی هستیم پس راحت نافرمانی اش کنیم که همان برای هر نافرمانی و لذت مان از حرام هزاران برابر آن از ما تاوان با سختی و شداید خواهد ستاند. پس اگر اندکی عاقل بوده و به خود قصد رحم کرده باشیم در پای این معامله ترجیح هوای نفس گذرا با آن همه سختی و عذاب در دنیا و آخرت که از ما خواهد ستاند نمی نشینیم. پنجاه سال در سختی عبادت خدا در دنیا بمانی و بعد مرگ بهشت روی و در مَقْعَد صِدق نزد انبیاء و اولیاء و ائمه و نور الهی ساکن شوی کجا؟ پنجاه سال مشرک باشی و هفتاد هزار سال در آتش باشی و سرانجام از آتش نجات یابی و منازل پایین بهشت باشی کجا؟ تحمل ابتلاء به آتش دنیا و آتش مقابله با هوای نفس در دنیا بسی گذراتر و آسان تر از تحمل ابتلاء به آتش بعد از مرگ است. چنانچه حضرت علی می فرمایند: یک تلخی که فرجام اش بهشت باشد بهتر از یک شیرینی است که فرجام اش جهنم است. اگر در خلقت آتش بنگریم نار و نور هردو در آتش است و هیچ آتشی نیست که نار و نور توأم در آن نباشد پس کسی که طالب نور الهی است باید بر نار الهی در مبارزه با نفس وارد شود تا آن را چون موسی از خدای خود کسب کند. کسانی که در دنیا با مبارزه با هوای نفس در برابر شراره های آن می سوزند در این آتش است که نور الهی را از جانب حق تعالی صاحب می شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وقتی می خوانیم مردی بود که صاحب علم الهی، رفتند دیدند مکتب نرفته جستجو کردند دیدند زن بداخلاقی دارد که برای رضای خدا طلاق اش نداده است پس چون در مقابل آتش ابتلای بداخلاقی آن زن که می توانست طلاق داده و از خود دورش افکند، ولی نکرده است پس خدا به او نوری بخشیده که به یک عالم شصت سال مکتب رفته نبخشیده است. زنی که شوهر بداخلاق و سرد خویش تحمل می کند در این ابتلاء به نار، نوری می گیرد و علمی می یابد که یک مکتب رفته آن علم را ندارد. نترسیم در دنیا تا وارد آتش الهی شدیم چون ابراهیم نبی به آتش امر می کند سرد و سلام شود. مثال بارز وقتی روزه هستیم و تشنه می شویم کافی است دقیقه ای در برابر آتش عطش درون مقاومت کنیم و وارد شویم، از رحمت اش دقیقه ای بعد بر ما آتش عطش سرد و سلام کرده گویی تشنه اصلاً نبودیم یا تشنه بوده و کلی آب خورده ایم. و مثل خلقت بنی آدم و شَدِيدُ الْعَذابِ و غَفُورٌ رَحِيمٌ بودن خداوند متعال به آن مانَد که چنین نیست آن غَفُورٌ رَحِيمٌ بدون وارد شدن ما در آتش اش بر ما ببخشد و چنین نیست که آن غَفُورٌ رَحِيمٌ اجازه دهد ما به راحتی از وارد شدن بر آتش اش دوری کنیم و بدون هزینه معصیت او کنیم. شَدِيدُ الْعِقابِ بودن خود نشان می دهد تا ما را به جبر به بهشت رحمت خویش وارد کند. مانند کارفرمایی که کارگری تنبلی را آورده او را به حال خود رها کند و شب دستمزد اش ندهد، بلکه او در برابر بندگان خود احساس لطف می کند گوش او می گیرد و می پیچاند و کار هم می کشد تا شب دستمزد او را بدهد چون نیت اش دادن دستمزد به اوست نه رها کردن اش بی پول. و این دستمزد او دائمی و متنعم شدن ابدی از نعمت و لذایذ بهشتی اوست. به کسی که حکمت ببخشد به کمترین هزینه و آسان ترین و شیرین ترین راه وارد آتش خود می کند و کسی که نبخشد سنگین ترین هزینه ها و سخت ترین و رنج ترین راه ها قرار می دهد تا خود را بر او بقبولاند و بشناساند و سپس با آتش ابتلاء اش می سازد تا از آتش مقیم دورش نماید. پس آنچه از آتش در کلام وحی ذکر شده است آتش سوزاننده الزاماً نیست بلکه آتش نار و نور و رهایی بخش است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
با این تدبر از رحمت الهی بزرگ‌ترین سؤال بشر هم مکشوف می شود که خداوند با این همه بنده غیر مسلمان و کافر چون هندو و شینتویی که از اسلام بهره ای نبرده اند، چه و چگونه بعد از مرگ شان خواهد کرد و تعلیم شان خواهد داد تا بهشتی آنها را کند؟ و غفورٌ رحیمٌ بودن خدا به معنای معاذالله یکسان بودن دوغ و دوشاب نزد حضرت اش هرگز نیست، بلکه به معنی ابتلاء بعد از مرگ شان برای عطای معرفت خویش برای ورودشان به بهشت است و از روز الست تا باز شدن دروازه های جهنم از رحمت اش در حال ابتلاء و آموزش و عطای معرفت خویش به انسان هاست. و خوشا به حال ما که قرآن و اهل بیت (ع) و حدیث ثقلین بر ما بخشیده که کم ترین ابتلاء و هزینه برای ورود به بهشت او بدهیم و از رحمت اش در "فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ" باشیم. پس این همه تأکید بر معرفت حق تعالی و تأثیرش در عبادات بر اخلاص در عمل، دوری از ریا، زیاد نشمردن عمل و... که سبب وزن عمل است برای این امر است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وقتی می فرماید: خودکشی حرام است یعنی ای انسان در آتش دنیا که ابتلاء ات کرده ام بسوز و صبر کن که اگر خود را بکشی و بر خواسته من صبر نکنی در این دنیا به آتش شدیدتری تو را ابتلاء خواهم کرد. برای همین می گویند: کسی که خودکشی کند مستقیم آتش وارد می شود. کسی که خودکشی می کند گویی آتش ابتلاء خود در دنیا ناقص می گذارد و بعد مرگ وارد آن مستقیم می شود، و دیدیم از عالم الست ابتلاء به آتش الهی تا باز شدن درهای جهنم از رحمت الهی برای دور شدن از آتش جهنم خدا وجود دارد و هر اندازه این ابتلاء و ورود به آتش الهی از عالم الست دورتر و دیرتر از ترس انسان می شود، انسان خود ضرر می کند و ابتلاء اش شدید و طولانی می گردد. حال می توانیم این حدیث نبوی را تبیین کنیم که فرمودند: خداوند یحیی پسر زکریا را در شکم مادر مؤمن کرد و فرعون را کافر آفرید. چون یحیی در عالم الست از آن آتش ردّ شده بود ولی فرعون ردّ نشده و ترسیده بود. یحیی نبی برای انجام مأموریت عالم الست اش در هدایت مردم به دنیا آمد ولی فرعون برای گمراهی مردم دنیا نیامد بلکه خداوند فرصت دیگری بر او داد تا در این دنیا با دوری از عصیان الهی وارد آتش او شود و فرصت دوباره به او بخشید که اگر چنین نبود موسی را برای هدایت او مأمور نمی کرد. کسی که تقوی کند چون موسی عزیز خدا می شود پس خداوند چنان به او نزدیک می شود که او مانند موسی نبی آنَسْتُ ناراً می شود یعنی آتش الهی چنان او را سمت خود می کشد و زیبا می نماید که او به جای اکراه و اجبار برای وارد شدن به این آتش، با رغبت و انس تمام وارد آن می شود. کسانی که در هر عبادتی چون نماز شب و انفاق، اوایل امر با زور و فشار و کراهت مبادرت به این اعمال می نمودند، حق تعالی به مرحله انس شان بعد از وارد شدن به این آتش که رساند، خود دوست ندارند از این آتش لحظه ای جدا شوند در این آتش است که نور و رحمت خدای خود را کامل دریافت می کنند. پس الزاماً آتش الهی سوزاننده و معذب کننده برای متقین نیست. "انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا" وقتی منافقان می گویند به ما بنگرید نوری از شما بگیریم شاهد آن است که مؤمن در چهره دنیوی اش هم نور دارد و وقتی در جواب شان می گویند: برگردید دنیا کسب نور کنید نشان آن است آنان در دنیا در برابر آتش الهی که ذکر شد وارد شده و نور کسب کرده بودند. از سوی دیگر کاملاً محرز می شود کسی که در دنیا نور هدایت الهی را در آتش او کسب کرده این نور در دنیا و آخرت قابل انتقال به غیر نیست، یعنی والدین باید فرزندان به نماز و تقوی امر کنند تا نور الهی کسب کنند که اگر این اعمال انجام ندهد والدین با دعا کردن در حق فرزندان نمی توانند نور هدایت به آنان بدهند و آنان از گمراهی نجات دهند چنانچه موسی به تنهایی به آتش الهی فراخوانده شد و اهل بیت اش را در مکانی دور از آتش متوقف کرد و گفت: من شعله ای از آتش برای تَصْطَلُون شما بیاورم. محل شاهد آن که در احادیث والدین امر شده اند فرزندان به نماز و برخی عبادات در کودکی وادار کنند که دلیل بر اهمیت کسب نور از سوی خود فرزندان است. خطای والدین آن است که گمان می کنند فرزندان را سرکش در برابر اطاعت الهی رها کنند بعد دعا کنند آنان را خدا به خاطر دعای آنها نظری بیندازد. بلی دعا بی تأثیر نیست ولی باید قبل از دعا فرزند را به اطاعت اوامر الهی و استجابت او در عمل تشویق کرد. در حدیثی از امام رضا علیه السَّلام آمده است: «صدقه خود را به دست فرزندان به نیازمندان برسانید» مراد حضرت وارد کردن فرزندان در آتش طُوی هدایت الهی است. برای همین حقیر تأکید می کنم زمان طبخ غذا و توزیع بین نیازمندان فرزندان خود حتماً همراه کنید. خاصیت مهم دیگر آتش تسرّی آن است، وقتی کسی از خدا با صدق دل بگوید و عمل کند کسی او را ببیند آتش می گیرد و دلش سمت خدا می رود. (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ) ادامه دارد..... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
قالوا بلی بخش دوم(2).mp3
30.88M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش دوم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
قالوا بلی بخش دوم(3).mp3
26.55M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (ادامه بخش دوم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام حدیث ۱۵۹۰ آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند که از ایشان سؤال کردم: کسی که روزه باشد می تواند حجامت کند؟ امام علیه السَّلام فرمودند: مانعی ندارد، مگر آن که خائف باشد که ناتوانی از روزه بر او استیلا یابد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هر آنکس نام او خواند     ز نام خود رها ماند وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّـهِ مخوان نامی بجز نام اش    که از نام اش بقاء ماند كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۳ پیرمرد خارکَنی هر صبح به صحرا می رفت و با داس خار از زمین می کَند و بر طنابی خارها جمع می کرد و بر دوش بار خود می افکند و قبل از غروب خارها به شهر می آورد و برای طبخ نان به مردم می فروخت. شب را که به خانه می رسید درد زخم محل خارها در کمر او رخصت نمی داد کمر بر بستر بگذارد و بخوابد و همیشه به پهلو می خوابید. روزی در بیابان سواره ای دید که بر حال پیرمرد دلش سوخت و از اسب پیاده شد و برای پیرمرد خار جمع کرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
چون خارها به پیرمرد آورد، پیرمرد گفت: من خارها در کمر خود می برم و تیغ خارها بر پشت ام فرو می برم برای این که نانی از دست مردم تصدق نگیرم و نگاه تحقیر و رحم شان را تیغی سنگین تر از تیغ این خارها بر پشت خود می بینم که می خواهد در قلب من فرو رود. ای رهگذر از لطف تو سپاس گزارم من اندازه خرید نان خود برای فردا خارم را جمع کرده ام، اگر خار بیشتر و بیش از نیاز بر کمر خود گیرم خارها بر پشت ام سنگین تر می شوند و بارم هر اندازه سنگین تر باشد تیغ ها عمیق تر بر کمرم فرو می روند و خواب شب بر چشمانم سنگین تر... آری! هر کس متاع دنیا بیشتر بر دوش کشد، خواب شب اش سنگین تر باشد. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹 ۶۹۹ 🔹بخش سوم🔹 📆۱۴۰۳/۰۱/۰۷ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ (۱۲_طه) یعنی برای وارد شدن بر آتش من باید کفش های خود دربیاوری و ذلیل و متواضع شوی. برخی از مؤمنین گمان می کنند در دنیا آمده اند نماز بخوانند و روزه بگیرند و حرام نخورند و بخورند و بخوابند و بهشت بروند. در حالی که گمانی به خطا می کنند باید در آتش الهی وارد شوند.حق تعالی می فرماید: وقتی جاهلی شما را خطاب کرد و ناسزا گفت، سکوت کنید. در راه من از ملامت ملامتگری نترسید. از امام صادق علیه السَّلام در اصول کافی آمده است:(نزد خدا هیچ جرعه ای ارزشمندتر از جرعه خشمی نیست که در راه خدا خورده شود و خداوند بر چنین کسی خشم آخرت خود را می خورد)، قطعاً فروخوردن خشم، فرو رفتن در آتش است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
روزی امام صادق (ع) غلام شان را دنبال کاری فرستادند دیر کرد. چون به دنبال او رفتند او را در کوچه در خواب دیدند و بالا سر او ایستادند او را باد زدند، وقتی غلام با شرمندگی بیدار شد، امام فرمودند: روزهای تو برای ما و در اختیار ما، و شب های تو برای تو و در اختیار توست، در ادای سهم ما بر ما ستم مکن. در سنت و اراده حق تعالی دقت کنیم: إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ (۱۰_مجادله)حق تعالی اذعان دارد که نجوی شیطان بر مؤمن حزن و غم وارد می کند هرچند نمی تواند بر او ضرر برساند. پس اراده حق تعالی دور کردن حزن ناشی از نجوی شیطان از انسان نیست. چرا؟ چون اگر چنین بود انسان در برابر شراره های آتشین نفس خودش با تقوی الهی وارد آتش مبارک خداوند متعال نمی شد. تصور کنید نوعروس مؤمنی را مادر شوهرش همیشه آزار می دهد و بی دلیل ناسزا گفته و تهمت اش می زند و با زخم زبان روح و جسم او را می نوازد. در این زمان این نوعروس در برابر آتش نفس متکبر خود قرار دارد که با مادر شوهر مقابله به مثل کند، ولی برای تقوی الهی و رعایت حق شوهرش در حق مادرش که شوهر او را بزرگ کرده و به او داده است برای رضای الهی سکوت می کند، در این سکوت متهم به بی عرضگی و شاید اتهامات دیگر هم بشود پس در مقابل شراره و آتش هوی نفس خود برای رضای خدا مقابله می کند و این همان ورود به آتش الهی با تقوی الهی است. چنین نوعروسی از جانب خدا به او مانند موسی نبی ندا می شود: خوش آمدی ای بنده من که به خاطر من صبر کردی، به خاطر من سوختی و دم نزدی، به خاطر من خوبی کردی در حق کسی که در حق تو بدی کرد، و وصل کردی به خاطر من بر کسی که از تو برید. پس برای رضای من در برابر آتش هوای نفس خود ایستادی و سوختی، ولی کنون بدان وارد آتش نار و رحمت من شده ای و من تو را به زیور حلم و علم و حکمت می آرایم. إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ،مراد از تَصْطَلُون اشاره به دو صفت نار و نور آتش دارد. یعنی آتشی بیاورم که هم با نار آن گرم شویم و هم با نور آن راه را بیابیم. إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (۱۰_طه)، مراد از قَبَسٍ یعنی برگرفتن، اما برگرفتنی که در آن مأخوذ، نقصی در مأخذ ایجاد نمی کند. یعنی اگر شما چوبی را در مجاورت چوب دیگر که می سوزد قرار دهید از آن آتش اقتباس می کند بدون این که از آن آتش کم شود. می گویند: این کتاب اقتباس یا برگرفته از فلان کتاب است. (یعنی نوشتن این کتاب چیزی از آن کتاب کم نکرده است) اما نکته مهم این که چیزی که آتش از آن اقتباس می شود باید جنس اش قابل اشتعال باشد، یعنی یک سنگ در مجاورت شعله آتش نمی تواند از آن آتش اقتباس کند. در آیه فوق اگر دقت کنیم اشاره به صفت نور و هدایت گری آتش شده است. وقتی موسی خانواده خود را در جایی دور از آتش دستور مکث داد و خودش رفت، برای آن بود که خودش برای هدایت الهی به عنوان پیامبر انتخاب شده بود و خانواده اش هدایت شان به دست او باید می شد. یعنی رسیدن به نار و نور الهی بدون واسطه انبیاء و ائمه و اولیاء ممکن نیست و کسی که کسی را بخواهد با نور الهی هدایت کند یعنی حرارت اش دهد و نورش تا معرفت خدا را ببیند باید با خودش هم جنس باشد. برای همین در کلام وحی به دوری از مشرکان امر شده است، و وقتی خداوند می فرماید: من ظالمان را هدایت نمی کنم برای آن نیست ظالم را برای هدایت شدن طالب اش نیست، بلکه برای آن است تا زمانی که کسی که ظلم می کند جنس اش نمی تواند نار و نور هدایت الهی را بگیرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹ابتلاء الهی نکته مهم، بدانیم ابتلاء های الهی دو نوع است: یا برای مجازات و پاک کردن گناه و توبه انسان است مانند: ابتلاء به فرزند ناصالح، یا ابتلاء مومنان برای ارتقاء قرب و وصل شان نزد حق تعالی. مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹_قصص)تَصْطَلُونَ به حرارت و گرمای آتش را گویند چون هر آتشی هم نور دارد و هم حرارت، یعنی آب جوشان نیز چون آتش حرارت دارد ولی نور ندارد پس إصْطِلاء نیست. وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ ۚ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ (۱۱۴_توبه)در این آیه حق تعالی حضرت ابراهیم را منصرف از استغفار در حق پدرش معرفی می کند، ولی در آیه بعد دوباره حضرت ابراهیم نبی بر پدرش طلب آمرزش می کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡحِسَابُ (۴۱_ابراهیم) اگر عنایت کنیم در این دعا آمرزش حضرت ابراهیم بر پدرش در روز قیامت است نه زمان بعد از مرگ اش. پس آذر بت تراش باید تا قیامت در عذاب و ابتلاء الهی باشد. از سوی دیگر در روز قیامت احتمال قَالوُا بَلیٰ وَ رَبَّنٰا گفتن آذر از رحمت الهی و ردّ شدن از آتش ابتلای الهی در قیامت ممکن و میسور است. و مراد از "عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا" تا پایان زندگی اش بود چون نتوانست از شرک توبه کند و مشرک مُرد، ولی برای خداوند تا روز قیامت و برپایی جهنم روز موعود برای ابتلاء است.  "ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ" در روز قیامت از هر نعمتی انسان سؤال خواهد شد. کسانی که در دنیا بر اثر ناشکری نعمت الهی از دست می دهند سه رحمت الهی دریافت می دارند: ۱) نخست آن که در آتش آن از دست رفتن می سوزند و وارد می شوند، برای همین حق تعالی می فرماید: "لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ" و اکثرا در آن آتش صاحب نور می شوند و می فهمند چه اندازه در گمراهی بودند و بیدار می شوند. ۲) رحمت دیگر حق تعالی بر آنان آن است که ترمز آنان در این تباهی کشیده می شود. ۳) رحمت سوم آن که در سرای دیگر، برای آن سؤال زیادی نمی شوند. حق تعالی می فرماید: سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ (۲۱_حدید)،مراد از سَابِقُوا آن است اگر آفرینش انسان را از عالَم الست، دنیا، تا روز قیامت یک خطی بکشیم و نقطه بندی کنیم هر اندازه از سَابِقُوا یعنی عالم الست دورتر می شویم ابتلای الهی سخت تر و شدیدتر می شود. چنانچه ذکر شد اصحاب یمین همان کسانی هستند که در سَبَق و گذشته عالم الست خود به آتش ابتلای الهی وارد شدند، پس کارشان در این دنیا با عطای علم هدایت الهی برای کسب بهشت آسان تر شد وَ السَّابِقُون السَّابِقُون شدند. اصحاب شمال را که از ورود به آتش ابتلای الهی در الست ترسیدند، فرصت ورود به آتش در دنیا داد و از رحمت اش بعد از مرگ این گروه را تا آستانه جهنم فرصت ابتلاء را خواهد داد. پس گمان نکنیم بعد از مرگ این گروه عذاب می شوند و پاک شده وارد بهشت می شوند بلکه باید ورود به آتش الهی به اختیار از روی معرفت خود را قبول کنند. نکته بسیار مهم آن که هر اندازه از ابتدای این محور به انتهای آن انسان نزدیک تر می شود ابتلاء سخت تر، طولانی تر، و پاداش داده شده در محل بهشت سبک تر است. هر اندازه انسان به اختیار و به شوق در دنیا خود را وارد آتش ابتلای الهی کند، در همان آتش الهی به همان میزان صاحب نور و یقین می شود و لاغیر ممکن نیست. روزه تابستان یک آتش است هر اندازه در روزهای طولانی و گرم تابستان روزه مستحبی بگیری فقط برای رضای خدا، در این آتش الهی صاحب نور می شوی و نور همان یقین است. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «وقتی اهل گرسنگی (بسیار روزه داران) را یافتید به آنان نزدیک شوید چون آنان اهل تفکر راستین و صاحب حکمت هستند.» و در حدیثی دیگر حضرت می فرمایند: «با فقرا دوستی کنید که آنان نزد خدا دولتی بزرگ دارند.» پس ما هم هر اندازه در راه اطعام نیازمندان شبانه روز جان بکَنیم و مورد تهمت دیگران قرار گیریم با دیدن گرسنگی نیازمندان بسوزیم در کنار سفره خالی و آتشین آنان بنشینیم و برای رضای خدا و به خاطر مقام کبیر آنان نزد خدا، بر آنان تواضع کنیم در این آتش نور می گیریم. برای همین صدقه واجب یا همان زکات را باید انسان خودش مستقیم به دست فقرا برساند تا از حال شان آگاه شود. هر اندازه شب ها را به خواب کم و روز را به غذای کم بگذرانیم و در آتش بی خوابی و گرسنگی در راه معبود به اختیار وارد شویم نور بیشتری می گیریم، می سوزیم و صاحب نور می شویم و این نور همان یقین است. ابراهیم نبی مقامی که یافت برای آن بود که به اختیار خویش، خود را وارد آتش بزرگی کرد. در طول تاریخ کسی چون آن جدّ انبیاء برای رضای خدا حاضر نشد به اختیار و بدون گناه برای رضای و خشنودی پروردگارش خود را به آتش دنیا بیندازد. اعمال ماتأخر یا باقیات الصالحات هم در اصل إصْطِلاء دارد، یعنی حرارت و نور هدایتی بعد از مرگ فرد در برزخ او می فرستد. شیطان هم حرارت دارد و پیروان خود را دور هم جمع می کند و تشویق به گناه شان کرده و در معصیت الهی حرارت شان می بخشد و بر آنان ظلمت هدیه می کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۷۰۰ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ (۲۴_عبس) اگر در آیه فوق دقت کنیم طعام به خوراکی گفته می شود که آتش دیده باشد، و انسان تنها موجودی است که خوراک او آتش می بیند. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: بهترین غذاهای شما آن است که با آتش پخته شود، و غذای گرم خود سرد کنید تا برکت یابد. طعام از طَعم است و آن لذتی است که بعد از طبخ غذا از آن خارج می شود، و تا یک خوراکی در آتش نایستد و تحمل آتش نکند، طعم نوشین آن از آن خارج نمی شود. یک گوشت اگر خام خورده شود طعم آن خارج نمی شود بلکه در برابر آتش که ایستاد و کباب شد و حرارت دید طعم دلچسب آن خارج می گردد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هر اندازه غذا در حرارت ملایم پخته شود طعم اش بهتر می شود. انسان نیز باید در آتش الهی مرحله و زمان لازم را برای پخته شدن در کوره تحمل نماید. علت اراده خدا در ساخت بدن انسان طوری است که خوراکی پخته نشده را قبول نمی کند و الزاماً به معنی در مجاورت قرار گرفتن آتش برای سوختن برخی میکروب های آن هرگز نیست. اگر چنین بود پس چرا آرد را خمیر کرده می پزیم و می خوریم؟ گندم که میکروب ندارد تا در برابر آتش پخته شود؟ حتی میوه ای هم که می خوریم آن را در برابر حرارت آفتاب است که پخته و به ما طعم اش آشکار می نماید. هیچ میوه ای در برف زمستان نمی رسد، حتی میوه هایی که در گلخانه زمستان از حرارت آفتاب بهره مند نشده اند و حرارت را مصنوعی گرفته اند طعم و لذت واقعی شان بروز نمی کند. پس خداوند طعام بشر را طوری قرار داده است که در مجاورت آتش طعم آن حاصل می شود. شما یک گوشت را غیر از مجاورت آتش هر کاری کنید طعم بِالقوة آن را نمی توانید به بِالفعل برسانید.آتش جایگزین ندارد، آتش ورود به زکات را نمی شود با آتش ورود به نماز جایگزین نمود. مثال به جای زکات نماز بیشتری خواند. بهشت انسان پخته را می پذیرد که صاحب معرفت الهی است. انسان که در آتش الهی نور معرفت کسب کرد سعی دارد با مراقبه آن دسترنج خود از دست ندهد. مانند داستان پسری که کارگری کرده بود، پدر سکه دستمزد او در آتش وقتی انداخت پسر دست به آتش برای نجات سکه ای برد که بر آن زحمت کشیده بود و پدر چنین فهمید پسرش واقعاً کار کرده و وارد آتش شده و انعام به رایگان نگرفته است. جوانی که کارگری کرده و خانه ای با دسترنج خود خریده است طعم شیرین آن خانه را بیشتر از جوانی خواهد چشید که بدون زحمت و به پول پدر آن خانه را به دست آورده است و ای انسان، طعم بهشت من برای تو زمانی قابل فهم است که در دنیا در برابر آتش ما ایستاده و پخته شده باشی. ادامه دارد.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
قالوا بلی بخش سوم.mp3
33.28M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش سوم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هرگز فکر نکنیم کسانی که به معرفت خدا می رسند کارهای بزرگی در راه خدا می کنند، بلکه بدانیم آنان کارهای کوچک خود را با نیت خالص نزد خدا بزرگ و ارزشمند می کنند. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام در حدیث ۱۵۹۸ از امام صادق علیه السَّلام آمده است: بوییدن گل و ریحان برای روزه دار مانعی ندارد، ولی برای روزه داری که معتکف است منع شده است. هر گونه معامله دنیوی و مشاجره برای معتکف حرام است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نازنینا! در دنیا اگر کسی به کسی هدیه ای بَرد هرگز هدیه او را به او نمی بَرد چون دلگیر می شود که هدیه اش چرا نپذیرفته است. خدایا! تو تنها شئ هستی، هستی که هر هدیه ای از جانب من به تو و در راه تو به بندگان تو هدیه ای از تو بر من است که از من می پذیری. (أنفِقوا مِمّا رَزَقْنٰاکُم) این درد کجا برم و این مهر به که گویم؟؟؟ این عظمت را با چه زبانی شکر و با چه جسمی سجده شکرش به جای آورم؟ ای قدیم الاحسان! چه اندازه تواضع و خشوع کنم در برابر تو، در برابر این همه تواضع و خشوعی که تو بر من قبل از من نموده ای و از من هدیه خویش می پذیری؟ مگر من می توانم خضوع تو را در برابر خضوع ناقص ام در برابر تو جبران کنم؟ حتی اگر صورت شب و روز بر زمین به نشان شکرت کشم..... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۴ الاغی مورچه‌ای دید که همیشه بار می‌برد و خسته نمی‌شد. با مورچه نشست و گفت: به من نیز راز این همت عالیه‌ات را بیاموز، من همیشه تو را زیر بار می‌بینیم و حتی چندین برابر وزن خود بار بر می‌داری و خسته نمی‌شوی، اما من زیر اندکی بار طاقت ندارم و اگر بارم را زیاد کنند، کمرم خم می‌شود. مور به الاغ گفت: تو زمانی می‌توانی مانند من همیشه بار ببری و خسته نشوی و چندین برابر وزن خود بار برداری که بار را برای خود ببری. راز همت عالی من این است که من بار را برای خود می‌برم، و تو باری که بر دوش می‌گیری به خاطر دیگران است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
آری! گاهی ما مطلبی یاد نمی‌گیریم که خودمان به آن نیازمندیم، بلکه یاد می‌گیریم بخاطر دیگران که جایی آن مطلب را بگوییم تا به ما با سواد و عالم بگویند. پس در نتیجه چیزی از علم، یادمان نمی‌ماند و قدرت تحلیل مطلب را نداریم؛ یا برای مردگان خود پس از مرگ‌شان بخاطر ثواب رساندن به آن‌ها احسان و اطعام به فقرا نمی‌کنیم، بلکه به خاطر خودمان به فامیل و دوستان و آشنایان اطعام می‌کنیم که نگویند ما انسان خسیسی بودیم. یا نماز و ذکر نمی‌گوییم بخاطر خودمان که خداوند خلق‌مان کرده و مدیون نعمت‌های او هستیم، نماز و ذکر می‌گوییم به خاطر برآورده شدن و رفع حاجت‌هایمان و... تمام این مثال‌ها فرق همت مور و الاغ است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی