eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
69 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹چه کسانی هدایت الهی را دریافت می کنند؟ دریافت هدایت الهی، یعنی دریافت تمام رضایت مندی خداوند از اعمال ما در روز که به طور دقیق با خواطر مَلکی بر انسان در هر لحظه وارد می شود، و این خواطر مَلکی مستمر برای کسی است که همیشه یاد خداست. آنچه حقیر در باب تعلیم قرآن مدد الهی یافتم هر زمان خواستیم کسی را به مدد الهی در مشکلات اش یاری کنیم بهترین روش آن است او را نخست دعوت به عمل به قرآن بکنیم تا از رحمت الهی کسب نور کند و شیطان از او دور شود. او را به نماز شب و اطعام مسکین دعوت کنیم. اگر توانست وارد آتش الهی شود بدانیم می توانیم دست او را باذن الله بگیریم و اگر نتوانست وارد شود تردید نکنیم کلام و سخن ما او را سودی چندان نخواهد بخشید چون خداوند بنده را از مسیری که خود مقرر فرموده هدایت می کند و طبق قرآن اثبات کرده ایم حتی پیامبرش را چنین اختیار هدایت خارج از مسیری که خودش مقرر فرموده نبخشیده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
تمام بدبختی ما این است به خدا اعتقاد داریم ولی اکثراً اعتماد نداریم. مرحله ورود و ماندن در آتش الهی محدود است. وقتی پخته شدیم چون یونس نبی، از آتش رها می شویم. برای همین امر به صبر شده ایم و این صبر برای پخته شدن است، سوختن و خاکستر و بی اثر شدن نیست. شیاطین ما را برای مدت مشخصی که برای پختن مان لازم است به اذن الله از سوی دیگران آزار می رسانند و هنگامی که زمان اش منقضی شود و مأموریت شان پایان یابد باذن الله تعالی می روند. چنانچه برای ایوب نبی زمان اش که سپری شد از او دور شدند. مراد از عذاب الهی، همان اراده خدا از رحمت اش برای ورود انسان به آتش رحمت اوست. مثال کسی که به علت نیازش دزدی می کند بهشت را از دست می دهد، خداوند از رحمت اش دوست ندارد او را جهنمی کند لذا او را امر کرده با بیماری عذاب دهند تا تربیت شده و یاد بگیرد زمان نیاز به درگاه او روی آورد و در آتش فقر او صبر کند تا درهای رحمت به روی او بگشاید. آتش الهی برای رشد و پختن و مقاومت لازم است، برای همین در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: مؤمن را چهار روز نگذرد که خدا با کسی آزارش کند و ملالی در دل اش بیندازد و اگر مؤمن بالای کوه رود خداوند شیطانی می فرستد تا آزارش دهد. این یعنی حق تعالی به مؤمن اهمیت بسیاری در تربیت اش می دهد و برعکس غیر مؤمن که رهایش ساخته و در سنت استدراج خویش گرفتارش نموده است. این آزار شیاطین و ابتلاء مؤمن از سوی خدا باعث می شود انسان هوای نفس اش نجنبد. تصور کنید کسی شما را آزار می دهد، این آزار او نعمتی از خدا برای نفس شماست چون اگر آزار او حذف شود انسان حس آسایش می کند و در این آسایش و آرامش فکر است که نفس او می جنبد و از او تنوع می طلبد. چنانچه بسیاری از ثروتمندان چون دردی در زندگی ندارند به فکر تفریح و خوش گذرانی می افتند. یاد مرگ و قیامت و خدا در اصل ترسی است اختیاری و ورود بر آتش الهی برای نجنبیدن نفس و هوای آن. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۷۰۵ حق تعالی می فرماید: "وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ" یعنی در هر یک قرن یا صد سال من دنیا را یا بخشی از دنیا یا قومی را دچار هلاکت می کنم و در این سختی آنان که نجات می یابند پخته شده و شاکر می گردند. چنانچه در جنگ جهانی دوم در ایران بسیاری از مردم که با گرسنگی پخته شده و هلاک نشدند انسان های شاکری گشتند که نان را می بوسیدند و از زمین برداشته می خوردند. اهل سخاوت و در دنیا قانع بودند. به نظر می رسد علت این که حق تعالی بندرت بنده ای را بیش از صد سال عمر می دهد از رحمت اش می خواهد او دو بار این هلاکت را در زندگی متحمل نشود. قرینه از قرن است، چون آخر هر قرن به نوعی قرینه و شبیه هم است که به آن قرن گویند. هر اندازه آتشی که به اختیار وارد آن می شویم بزرگ تر باشد همان اندازه عزت و جلال و مقام مان نزد خدا بیشتر خواهد بود که بالاترین این آتش ها جهاد با جان و مال است که حق تعالی در کلام وحی ذکر کرده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امام حسین (ع) که مِصباح الهُدیٰ و سَفینة النَّجاة هستند برای آن است که شدیدترین و سخت ترین آتش الهی بر او انتخاب شده بود. ابراهیم نبی در خواب دید سر فرزندش را ذبح می کند که امر خدا بر آن نبود. (قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ) پس به اختیار وارد این آتش الهی شد. و هر آنچه در این آتش الهی مهم است ورود به اختیار است. سفر زیارت حج ورود به آتش الهی است. زیارت حج صد سال پیش کجا که یک سال بیابان گرد می شدند و هزاران خطر تهدیدشان می کرد، آتش حج امروز کجا........؟؟ آتش نماز ظهر کجا؟ آتش نماز شب و بیداری و زدن خواب شیرین کجا....؟؟؟ پس با توجه به قَالوا بَلیٰ، انسان به اختیار خود به دنیا آمده است ولی به علت واگذاری ابتلاء خود به خالق در دنیا نه اختیار مطلق دارد و نه مطلقاً بی اختیار است. "بَلیٰ" به معنی فعل امر نیست که انسان به خدا معاذالله امر کند که او را ابتلاء سازد بلکه واگذاری اختیار برای دریافت کالای معامله شده است. مثال شما یک طلا از زرگر خریده اید، پس به اختیار کارت را به او می دهید و او می گوید: کارت را بکشم؟ شما طبق معامله اختیاری به او می گویید: بَلی. و این قَالوا بَلیٰ انسان برای رسیدن به بهشت همان شئ مورد معامله انسان با خداست. روز قیامت روز حسرت در قرآن ذکر شده است و به معنی آن نیست که انسان عاصی حسرت می خورد که چرا در آتش می سوزد چون عذاب حسرتی ندارد بلکه حسرت برای از دست دادن یک شئ مغتنم و ارزشمند است که به انسان وارد می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹چرا حق تعالی برای رسیدن به بهشت ابتلاء را قرار داد؟ حق تعالی برای درک معرفت خود بود که ابتلاء را برای رسیدن به بهشت اش مقرر فرمود، چنانچه در برخی دوستی ها که براساس سختی و مرارت و معرفت صورت می گیرد آن دوستی بسیار شیرین و زیبا و بادوام است. تصور کنید شما صاحب خانه ای داشته اید که آزارش داده اید ولی او صبوری کرده و روزی که تشخیص داده باید نعمتی از شما بگیرد تا قدرش بدانید، شما را از خانه خود شبی بیرون کرده تا سرما را حس کنید. بعد که پشیمان شده اید شما را به داخل خانه صدا کرده و بخشیده است. این ابتلاء و حرکت او در برابر حرکت ناشکری شما لازم برای معرفت او بود که بخشندگی و کرم و عزتمندی و رحمت صاحب خانه را بشناسید و بعد از این ابتلاء در آن خانه شما حس مالکیت نمی کنید بلکه خود را مستأجری می دانید که مدیون کس دیگری است. و تمام ابتلاء های الهی برای معرفت اوست و بس... و تاکید این امر که در معرفت اعمال وزن می گیرد و گناهان بخشیده می شود و... بر این نکته است و این معرفت حاصل نمی شود مگر با ورود بر آتش الهی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
و حق تعالی هرگز به زور کسی را وارد آتش خویش نمی کند بلکه عذاب می دهد و سخت می گیرد تا پیمان الست او به یادش افتد، مگر گروهی را که به کل پیمان الست خود منکر شوند آنان را وارد جهنم خویش خواهد کرد. إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (۷۰_فرقان) مثال، کسی که شراب خورده و پشیمان شده و توبه کرده و عمل صالحی انجام داده او به اختیار به آتش الهی وارد شده و خودش را ملامت و آزار داده است، پس خداوند به خاطر این ورود اختیاری او به آتش، گناه شراب او را نه تنها می بخشد بلکه به خاطر این توبه برای او حسنه می نویسد. در اصل اگر شرابی نبود معصیتی نبود پس آتش توبه ای هم برای سوختن نبود که حسنه ای ثبت شود. برای همین نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند بنده ای که گناه کرده ولی پشیمان است از بنده ای که حسنه ای کرده و مغرور شده است بیشتر دوست دارد. "وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا" یعنی مغفرت و آمرزش الهی منوط به سوختن در آتش عذاب وجدان یک معصیت است، و لاغیر در سنت الهی حتی از رحمت اش راهی ندارد. تنها رحمت او در نبستن در توبه و محدود نکردن تعداد دفعات برگشت از گناه سمت اوست. ورود به آتش الهی در فرهنگ های دینی باستان مثل زرتشت هم به چشم می خورد، و مراسم پریدن از روی آتش در برخی ایام خاص برای رسیدن به خوشبختی، مصداق ورود اختیاری انسان به این آتش الهی برای درک خوشبختی اوست. در آیات متعدد کلام وحی قَالوُا بَلیٰ از زبان انسان در صحنه های متفاوت از زندگی او در آخرت در قرآن ذکر شده است. این که حق تعالی می فرماید: "إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" به معنای بخشندگی او بدون صدور علتی از انسان و از روی ترحم صرف بر همگان نیست بلکه فرصت ابتلاء و ورود به آتش به اختیار انسان را تا آستانه جهنم از کافر خود حتی نگرفته است. پس صفت غفار بودن حق تعالی در اصل، دادن فرصت های بسیار زیاد برای انسان برای آگاهی و ورود اختیاری او به آتش الهی است. حال به حدیثی از امام صادق (ع) بر می گردیم که در عالم الست خداوند خود را معرفی و امانت سنگین انسانیت بر ذریّه آدم عرضه نمود و امر فرمود برای پذیرفته شدن در ابتلای من وارد آتش من شوید که برخی وارد شدند و اصحاب یمین گشتند و صاحب نور و علم الهی در عالم الست گردیدند و‌ مصداق "الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ" که در آیه الست اشاره می‌کند: "أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ" آیا من پرورش دهنده شما هستم که به بهشت من برسید؟ همه ذریه آدم بَلیٰ را گفتند ولی جز اصحاب یمین موفق به ورود به آتش برای کسب نور هدایت اش نشدند. اصحاب شمال ترسیدند و خداوند در دنیا و آخرت فرصت دیگری به آنان‌ از رحمت اش برای ورود به آتش الهی بخشید. برای همین در آیه الست، بِرَبِّكُمْ قبل از قالُوا بَلی‌ ذکر شده است و اگر به سیاق آیات دیگر، قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا ذکر می شد، در عالم الست و ذرّ حق تعالی باید برای ابتلاء و بلی ذریّه آدم، بلاء و عذاب مشخص می فرمود، یعنی اصحاب شمال در صورت عدم ورود به آتش باید عذاب می شدند تا دوباره وارد آتش هدایت او شوند که نکته بسیار مهم آن است. حق تعالی می فرماید: "قَالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا" این دو جمله است. یعنی گفتند: ما را ابتلاء کن و تربیت نما که اگر واو از میان آن دو حذف گردد یعنی قَالُوا وَ رَبِّنا یک جمله می گردد به این معنی که گفتند: بلی! (ای پروردگار و تربیت کننده ما) نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: چشمی که در دنیا از خوف خدا اشک بریزد، خداوند آن چشم را از آتش جهنم مصون می دارد. پس اشک چشم برای مؤمن در حقیقت هدیه الهی بر آتش است که در درون از خوف الهی دارد. ادامه دارد.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش پنجم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
کریما! در بهشت فرمودی آتشی نیافریدی ولی آتش مِهر که از حضور تو در نزدشان است همان آتشی است که از حرارت آن اهل بهشت شب و روز حمد و تسبیح تو می گویند؛ و فرمودی در جهنم خویش نار خلق کردی و چاه جهنمی که زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ می زند این همان آتش است که چاه جهنم چون از رحمت تو بر ساکنان اش دور است سر به آسمان می کشد و زبانه می زند. پس خالقا! تو را دو آتش است: آتشی از قُرب و نزدیکی ات، و آتشی از بُعد و دوری ات، بندگان خویش نیز بی تردید چنین سنتی قرار فرمودی که قرابت به بنده مؤمن ات آتشی از جنس توست......... خدایا! مرا از آتش قرب خویش از رحمت ات متمتع فرما... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶📜 در تهذیب الأحکام حدیث ۲۶۲۹ از امام صادق علیه السَّلام آمده است که فرمودند: جدّم امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) گفتند: هرکس بی علم و اطلاع وارد بازار تجارت شود، روبروز در لجنزار ربا غرق می شود. جدّم می فرمودند: کسی نباید وارد بازار شود مگر آن که احکام خرید و فروش را بداند و بشناسد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۶ سال‌ها پیش شبی شهرستان مهمان مادر بودم. طبق روال، ساعت یازده شب خوابیدم. بعد از اذان صبح بیدار شدم ولی سنگینی عجیبی داشتم که نمی‌توانستم برای نماز صبح بیدار شوم. خاطری می‌گفت: بخواب! هنوز تا طلوع آفتاب فرصت داری! خوابیدم به ناگاه بیدار شدم و طلوع آفتاب را دیدم. شب بعد حس کردم باید زودتر بخوابم. ساعت ده شب خوابیدم و علی‌رغم هیچ نیازی به خواب، باز همان‌طور خواب ماندم. اتفاق بسیار نادر و عجیبی برایم بود، بسیار ناراحت و اعصابم خورد شده بود. از حق‌تعالی استغاثه کردم تا گناهی را که موجب این سلبِ توفیق‌ام شده بود به من نشان دهد. به ناگاه ماجرا را فهمیدم چون می‌دانستم هرچه هست در این چند روز بوده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
شب اول مادرم قدری تخمه‌ کدو درست کرده بود خوردم که خیلی خوش‌طعم و پُر مغز بودند. از او پرسیدم: از کجا خریده است؟ آدرس بقالی سر کوچه را نشان داد. فردا صبح برای خرید از آن تخمه به مغازه‌اش رفتم. آقای جمیل گفت: هر کیلو تخمه مبلغ پانزده‌ هزار تومان است و گفت: که تنها فقط سه کیلوی دیگر از آن مانده است و من هم آن سه کیلو را خریدم، غافل از این بودم که قیمت آن تخمه باید بالای بیست‌ هزار تومان باشد. دوباره به مغازه جمیل رفتم و داستان را از او پرسیدم. متوجه شدم این تخمه‌ ها برای پیرزن مستمندی است که به او در پاییز هدیه داده‌اند و او نزدیک عید آن‌ها را به آقای جمیل داده بود تا برایش بفروشد و به او مبلغ را بدهد تا برای عید میوه و شیرینی کمی برای خانه‌اش تهیه کند و شرمنده مهمان نباشد و فقرش بر اطرافیانش عیان نشود، و آقای جمیل برای از سر ردّ کردن این چند کیلو تخمه به قیمت ارزان و ثمن‌ بَخس آن را به ما فروخته بود. در حالی که آن تخمه بیست و دوهزار تومان ارزش بازارش بود و برای این زن باید کسی که انصاف داشت مقداری هم از نرخ بازار بالاتر می‌خرید. به توفیق الهی مابه‌التفاوت آن را ردّ کردم تا به دست پیرزن برساند. همان شب علی‌رغم داشتن مهمان در منزل ساعت یک بامداد به بستر رفتم ولی ساعت پنج صبح مدد الهی بیدار بودم. به یاد حدیثی از مولایم حضرت علی (ع) افتادم که کسی از ایشان سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین! چرا نمی‌توانم نماز صبح بیدار شوم؟ حضرت فرمودند: از سنگینی بار گناه است، چنانچه شتر اگر بارش زیاد باشد، نمی‌تواند از زمین برخیزد. و حدیثی دیگری از نبی مکرم اسلام (ص) که فرمودند: عبادت ده جزء است که نُه جزء آن کسبِ روزی حلال است. و امام صادق (ع) چه زیبا فرمودند: به خدا شمشیر به دست‌ گرفتن و جهاد در میدان جنگ برای من از کسبِ روزی حلال آسان‌تر است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹 ۷۰۶ 🔹بخش ششم🔹 📆۱۴۰۳/۰۱/۱۸ پس همان‌طور که گفتیم "قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا" از مغفرت واسعه حضرت حق تا قیامت در حق بنده از رحمت اش وجود دارد. "كَتَبَ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ" یعنی بر خود واجب کرد که رحم کند بر بنده خویش و فرصت غفران و عفو او را برای وارد شدن به بهشت اش از او نگیرد. "فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ" آیه اشاره به جهنم برزخی دارد، چرا که در آیه مراد از دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ اشاره به قبل از وقوع قیامت است چون در قیامت زمین و آسمان از ادامه حیات باز خواهند ایستاد. (خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
برای اثبات امر به آیه دیگری می رویم: وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (۳۴_احقاف) مراد از "يُعْرَضُ" یعنی در برابر آتش قرار می گیرند. کافران در حالی که هنوز وارد آتش نشدند و خداوند سؤال می کند آیا این آتش حق شما نیست؟ یعنی من در الست مگر با شما شرط نبسته بودم که در دنیا از شیطان و هوای نفس خود پیروی نکنید و با تقوی من وارد آتش من شوید تا بهشت خود به شما دهم؟ پس آیا شما کافران می پذیرید که این آتشی که اکنون در برابر شماست حق شما به خاطر پیروی از هوای نفس و شیاطین در زندگی دنیای شما بود؟ و این حق بخاطر پذیرش پیمان الست از سوی شماست و من اجباری اکنون در حق شما ندارم؟ بی تردید پذیرش حقانیت پیمان الست در روز قیامت و قَالُوا بَلیٰ گفتن آنان یک قول فریبکارانه برای رهایی از آتش جهنم مانند اقوال فریبکارانه آن ها در دنیا نیست. آنان با تمام وجود می پذیرند و می گویند: قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا، یعنی ای خدای ما اکنون بعد از تحمل این همه سختی و غفلت در دنیا و عذابی که تا قیامت آن را چشیده ایم پشیمان هستیم و در زندگی چند روزه دنیا با هوای نفس خود جهاد نکردیم، پس از رحمت خود فرصت دوباره به ما برای ورود به آتش ابتلای خویش عنایت کن و ما را دوباره به آتش خود تربیت فرما. حق تعالی اجازه می دهد آن گروه از کافران که به معرفت او و خطا و بدعهدی خود رسیده اند دوباره به اختیار وارد آتش او شوند و کسانی که چنین کنند از رحمت خویش می آمرزد و وارد بهشت شان می نماید. برای همین است که نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «اگر کافر رحمت خدا را می دانست از بهشت او هرگز ناامید نمی شد» مشابه این آیه در سوره انعام چنین ذکر شده است: وَ لَوْ تَری‌ إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۲۷_انعام) و اگر آنان را در موقعی كه مواجه با آتش می‌شوند ببينی خواهی ديد كه می‌گويند: ای كاش پروردگار ما را برمی‌گردانيد، كه اگر چنين می‌كرد ديگر آيات او را تكذيب ننموده و از مؤمنين می‌بوديم. این گروه هم کافران هستند ولی پیداست که در جوار آتش، حق تعالی آنان را مؤاخذه نمی کند. پس شاید مراد از کافران در این آیه کسانی باشند که نعمت های الهی را در دنیا در کفران او استفاده کرده اند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
از آیات ۷ الی ۱۰ سوره ملک نیز چنین به نظر می رسد که جهنم هم دارای شعور و فطرت است. تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ (۸_ملک) یعنی جهنم جدا می کند و تمیز می دهد گروهی را که حتی در زمان ورود به آن اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ، جز کسانی بودند که قَالُوا بَلیٰ و پیمان خود را اعتراف می کنند از کسانی که هنوز به گناهان خود اعترافی ندارند و در بخشی از خود که آنان را مورد آتش خود قرار خواهد داد مورد تخفیف قرار می دهد و این از رحمت واسعه الهی است. تمام آنچه از آیات الهی در مورد غفران حضرت اش ذکر شد به نوعی جمله افراد نادان را که می گویند: «گمان نکنیم که حق تعالی مخلوق خود را در آتش بسوزاند»؛ آن را تأیید می کند ولی در کنار آن، این نکته بسیار مهم و مورد غفلت آنان را هم یادآوری می کند که برای این نسوزاندن، به شدت گناهکاران را عذاب می دهد، عقوبت می کند و برای هر گناه و دلخوشی و متابعت از هوای نفس چنان مجازاتی بنده را می کند که اگر انسان اندک عقلی داشته باشد و به خود رحم کند هرگز عصیان و نافرمانی خدا در زندگی چند روزه دنیا را به نفع خود نمی بیند و اگر اندکی از اصول تجارت سر درآورد هرگز کسب بهشت الهی آن هم در درجات بسیار پایین بهشت، و نیز با این همه حقارت و عذاب در دنیا و هزاران سال عذاب در برزخ و هزاران سال عذاب در روز قیامت را به نفع خود نمی بیند و مراد از خَاسِرین در روز قیامت چنین کسانی هستند. حال انتخاب با ماست که پیمان الست خود در دنیا با خوف و تقوای الهی به یاد آوریم، و در دنیا به اختیار وارد آتش او شویم که سراسر حرارت و رحمت و نور و لذت است. چنانچه وقتی حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: مَارأیتُ إلاّ ج‍َمیٖلا چون به اختیار وارد آتش الهی شده بود در سخت ترین آزمون آتش الهی که حتی حق تعالی برای ابراهیم نبی هم چنین آتشی انتخاب نکرده بود هرچه را که دید زیبایی بود؛ یا در زندگی پست چند روزه دنیا دنبال هوای نفس و متابعت از شیطان رویم و.... که به مدد الهی ذکر شد؟؟؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق دُهن با زَیْت چیست؟ دُهن روغنی است که ناخالص از اشیاء خارج می شود و قابل خوردن نیست، وقتی تصفیه شد و ناخالصی ها از آن جدا شد و طلایی و روشن و صاف شد، زَیت می شود. وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (۲۰_مؤمنون) یعنی درختی که در طور سینا می روید و "تَنْبُتُ" از نبات و گیاه است. (یعنی رویدنی می دهد) که بِالدُّهْنِ روغن دار است (دانه روغنی دارد) و "صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ" رنگ می دهد به خوراکی ها.... می دانیم روغن را نمی شود به تنهایی غذا کرد بلکه باید در روی غذاهای دیگر باشد و به آن صبغه و رنگ و زیبایی بخشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مُداهنه به معنی روغن کاری در گفتار برای صبغه دادن به آن و خوراکی کردن آن برای اصطلاحاً به خورد کسی دادن را گویند. "وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ" یعنی کافران دوست دارند با آنان در کلام روغن کاری کنی و به بت های آنان در کلام خود حمله ور نشوی تا آنان هم با تو در کلام روغن کاری شده سخن گویند و حمله ور به تو نشوند. حق تعالی از آیه ۷۷ به بعد سوره واقعه در معرفی قرآن می فرماید: این کتاب را جز کسانی که پاک هستند درک نمی کنند. "وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ" یعنی کسانی که قرآن را قبول ندارند ولی با آن روزی می خورند و به خاطر کسب دنیا به آن نزدیک شده اند توان درک عمق و بطن آن را هرگز نخواهند داشت. پس این افراد در مورد کلام وحی و گفتن آن مداهنه خواهند کرد. (أَفَبِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ) مثال تصور کنید یک خطیب که قرآن را وسیله امرار معاش خود کرده و آن را در دل قبول ندارد وقتی در مجالس ترحیم مردگان در گورستان می رود، چنان به آیات قرآن استناد و روغن کاری خواهد کرد که آن جوان بی دین را اهل بهشت نشان دهد تا جلب رضایت اهل عزاء نماید و با خشنودی شان هدیه و انعام بیشتری کسب کند. زبان چرب و نرم همان مداهنه گری است که برخی فروشندگان با زبان چرب و نرم یک جنس را بیش از کیفیت خود نمود می دهند و باعث جذب خریدار می شوند برای همین مداهنه در بَیْع حرام است. دَلَکَ هم مربوط به روغن کاری است، ولی روغن کاری خارج از کلام و فیزیکی را گویند. چنانچه دلاک در حمام روغن را به بدن انسان می کشد تا بدن را نرم کند، پس نرم کردن بدن با روغن را هم دلاکی گویند. "لِدُلُوكِ الشَّمْسِ" همان زمان زرد شدن کمر مغرب بعد از غروب خورشید است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹چرا حق تعالی مال دنیا را شیرین قرار داد هر چند انسان می داند به آن نیاز نخواهد داشت؟ اراده حق تعالی برای قرار دادن هَلوع در انسان است. "إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا" یعنی انسان به مال دنیا چه نیاز داشته و چه نیاز نداشته باشد برای داشتن آن علاقمند آفریده شده است. این هَلوع و علاقمندی انسان به دنیاست که فتنه او را ممکن می سازد چرا که اگر دنیا جذاب برای بشر آفریده نشده بود و هر انسانی میزان مورد نیاز خود از آن بر می داشت زمینه ابتلاء او ممکن نمی شد. شیرینی مال دنیاست که بخشیدن آن آتشی می شود برای ابتلاء بشر، و برای همین است حتی کسانی که در سن پیری و یا غیر پیری که در بستر مرگ افتاده اند، به این راحتی قدرت ترک شیرینی دنیا را ندارند که وارد آتش الهی با بخشش آن شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: اگر به آدمی دو دره از طلا بدهند در بالای دره سوم رفته و دره ای دیگر از طلا بخواهد. در روایات آمده است: روزی پیرمردی نبی مکرم اسلام (ص) را در زمان جان دادن بر بالین خود برای وصیت دعوت کرد، و چند انبار خرما و گندم را وصیت کرد بعد از مرگ اش به نیازمندان ببخشند و زمانی که نبی مکرم اسلام (ص) ساعتی بعد از این وصیت که او مُرد، وصیت پیرمرد را اجرا کردند. در یکی از انبارها خرمایی یافتند که له شده بود و روی به دوستان خود کردند و فرمودند: به خدا قسم اگر در زمان حیات اش این یک خرما را به دست خود می بخشید نزد خدا اجرش بیشتر از بخشش این سه انبار برای بعد از مرگ اش بود. "لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُم" پس حق تعالی مال دنیا را شیرین و انسان را هَلوع برای ورود به این آتش کرد. تصور کنید هرکس به اندازه نیازش از دنیا را بر می داشت و هَلوع نبود، انفاق ورود به آتش نبود و کسی نیازی به انفاق نداشت ظلم و دروغ و جنایتی در زمین نمی شد و در کل اسباب ابتلاء الهی وجود نداشت. "وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ" برای همین شاخص جهاد در راه خدا با مال و جان است چون شیرینی این دو در دنیا بسیار بیشتر از هر چیز است. "لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ" نشانگر این امر است. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: جوان شرور بزهکار که دارای سخاوت است نزد خدا از پیر عابد خسیس عزیزتر است چون آن جوان به آنچه در نزد خداست اعتماد دارد ولی این پیرمرد ندارد. به نوعی در شرح حدیث می توان گفت: چون آن جوان وارد آتش الهی شده است ولی این پیرمرد نه. "فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ" یعنی مؤمنان در کارهای خیر از هم سبقت بگیرند تا از حرارت آن کار خیر در کنار یکدیگر بهره برند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹مراتب کسب ورود به آتش الهی (یا همان رضایت الهی) کسی که غذای حاضر برای نیازمندان می خرد یک قدم وارد آتش الهی شده، و کسی این غذا در برابر آتش در منزل بپزد دو قدم؛ و کسی که آن را خودش ببرد بدهد سه قدم و.... وارد آتش الهی شده است پس سعی کنیم تا جایی که می توانیم زیاد وارد آتش الهی شود. در این آیه "وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ" مجاهدت با مال از مجاهدت با جان مقدم آمده است چون بسیاری هستند که می توانند با جان وارد آتش الهی شوند. مثال، در طبخ غذا برای نیازمندان جانی کار کنند ولی نمی توانند مالی در این طبخ کنار نهاده و سهیم شوند و از ورود به آتش خدا با انفاق می ترسند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مراد از صدیقین در قرآن تأیید کنندگان و معتقدین به آیات خدا نیستند بلکه کسانی هستند که آیات خدا را در عمل انجام می دهند و وارد آتش آن می شوند. وقتی در قرآن قاری می خواند از هم غیبت نکنید و سپس می گوید: "صَدق اللّه" یعنی شنیده خود از قرآن را در عمل اجرا خواهم کرد. ناگفته نماند برخی عبادات ما هم حالت دورهمی شده و برخی برای زیارت و یا بیکاری در برخی امورخیریه دور هم جمع می شویم که اجری زیاد نمی بریم. وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (۳۴_توبه) اگر در سیاق آیه فوق دقت کنیم آیه تخصیص به ذخیره کنندگان طلا و نقره دارد چه مؤمن باشند چه غیر مؤمن. یعنی حتی اگر کسی مؤمن به خدا باشد ولی طلا و نقره را ذخیره کند خداوند وعده عذاب اش فرموده است، چون چنین کسی نمی خواهد با انفاق وارد آتش هدایت الهی شود. موارد مشابه این آیه در کلام وحی که ثروتمندان مرفه و بی درد را تهدید به عذاب و نابودی می کند بی شمار است. چون این افراد نمی خواهند با انفاق وارد آتش الهی شوند و زَیت خود خارج و خالص کنند به نوعی کسانی هستند که عبادت شان هم برای درک لذت های دنیا است و قصد دارند دنیای خود را بدون رنج و درد سپری کنند که به فرمایش امام صادق (ع) خیالی باطل است. اصحاب شمال در دنیا کسانی هستند که اگر کسی در کنارشان در آتش فقری بسوزد آنان خود را وارد آتش نمی کنند و با او مجالست نمی نمایند و همیشه در دنیا دنبال عیش و لذت خود هستند، در سایه هایی می گردند و لذت می برند. وقتی که آن زن بیوه که مولا برای نگهداری از ایتام اش منزل او رفته بود از حضرت علی (ع) شکایت به خاطر کشته شدن شوهرش در نبرد در رکاب او کرد، حضرت به خاطر این که از او سهواً اگر غفلت کرده بود جزء اصحاب شمال در روز قیامت قرار نگیرد صورت خود در زمان برافروختن تنور بر آتش آن گرفت تا از سردان و بی تفاوت های اصحاب شمال نباشد. در مجلس ثروتمندان به اکراه یا جبر اگر می رویم و ساعتی می نشینیم در نزدیکی اصحاب شمال قرار داریم باید بر نفس خود بترسیم و استغفار کنیم... "شَدیدُ العَذاب" شدت، به معنی مقاوم کردن بر اثر فشار را گویند. یعنی در عذاب فشار حق تعالی شدت می بخشد که انسان وارد آتش الهی شود. نذوراتی که انسان در زمان ترس می دهد بر اثر این عذاب است که انسان خود را در آتش الهی با بخشش در قالب نذر وارد می سازد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰۹ حال به تدبر لغتی از کلام وحی در این باب مدد الهی می پردازیم: وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ (۵۳_فرقان) فُرات، به معنای قابل شرب است که متضاد آن أُجَاجٌ یعنی آب سخت و غیر قابل شرب می باشد. مِلْحٌ به معنی وجود نمک در آب است که باعث سختی آب در نوشیدن می شود و عَذْبٌ به معنی گرفته شدن شوری یک آب است. پس معنی آیه آن است، اوست خدایی که دو دریا را در کنار هم جریان داد، یک دریا که سختی و ملح آن گرفته شده و نوشیدنی است و دیگری شوری آن گرفته نشده و قابل شرب نیست. پس آب شیرین به معنی وجود قند در آب نیست، بلکه آبی که شوری و نمک و املاح در آن نباشد شیرین است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
و زندگی شیرین الزاماً به معنی وجود ثروت و و رفاه مطلق در آن نیست، بلکه در یک زندگی خانوادگی که املاحی چون بیماری، دوری دل ها، تکبر، طمع و... نباشد آن زندگی از مِلح شیطان از رحمت الهی دور، پس فرات و شیرین است هرچند در رفاه و ثروت نباشد. پس نداشتن چیزهایی در زندگی برابر با داشتن چیزهایی است و چون ما این نداشته ها را نمی بینیم و دنبال داشته ها می گردیم پس ناسپاس شده و زندگی را بر خود مِلْح می کنیم. اسلام وقتی می گوید: خانه نیازمندان برو، عیادت بیمار برو، تشییع جنازه اموات برو... در اصل می خواهد انسان این املاحی را که در زندگی خود ندارد بشناسد و شیرینی زندگی خود را ببیند. پس عَذب به معنی فرایند گرفته شدن یک شوری و سختی است. تصفیه آب در اصل عَذب آب است که املاح آن از آن دور می شود. عذاب هم از عَذب است. در این فرایند است که شوری و املاح و تفاله ها و ناخالصی های انسان از او گرفته می شود و هرچند این فرایند به علت مجاورت با آتش سخت و دردناک است ولی در اصل از رحمت الهی عذاب او مرحله شیرین پاک سازی وجود است و در برخی که بر اثر کثرت گناه و متلاشی شدن نفس، نیاز به مقاوم سازی بیشتری هستند عذاب را شدت بخشد. برای روشن شدن موضوع مثالی می زنیم. تصور کنید از درد وجود یک بیماری عمری است در رنج هستید دکتری برای دور کردن آن رنج برای ابد بر خود پیدا می کنید. دکتر می گوید: فلان روز باید بستری شده در زیر تیغ من قرار گیری. روز جراحی هرچند روز خونریزی و درد و عذاب است ولی در اصل روز شیرین دور شدن شما از تحمل رنجی طولانی است. پس عذاب الهی هم از رحمت او برای دور کردن انسان از ناخالصی های اش برای یافتن و رسیدن به بهشت و نعمت های ابدی اوست، چرا که حق تعالی اگر رحیم نبود نیازی نداشت کسی را برای رفتن به بهشت اش در زمان معصیت اش عذاب دهد و نیازی نبود جهنمی برای سوختن خلایق خویش خلق کند، به جای جهنم یک خلاء بدون نعمت خلق می کرد تا کسانی را که متابعت اش نمودند وارد بهشت و کسانی که متابعت اش نکرده اند بی هیچ عذاب و سختی وارد آن خلاء بی نعمت خود قرار می داد. پس عذاب او برای راندن انسان به سوی بهشت اوست و این معنی غفورٌ رحیمٌ بودن اوست. اگر قصدش دادن بهشت به مخلوق نبود در زمان نافرمانی خویش بنده را کاری نداشت و شیطانی برای آزار او برای برگشتن او به راه مستقیم اش خلق نمی کرد. پس حتی عذاب او نشان رحمت او بر مخلوق اوست. چنانچه یک دکتر کارش چاقو کشیدن و خون ریختن است ولی دست اش بوسیده می شود چون عذابی می دهد برای یافتن شفا برای بیماری که خودش سبب بیماری و رنج خویش شده است. "يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ" حق تعالی به ذات ما از ما آگاه تر است. کارمندی رشوه ای از ارباب رجوع می گیرد و کارش نمی تواند درست کند پس از سوی ارباب رجوع تهدید به افشاء می شود آن کارمند به شدت می ترسد و پشيمان می شود حق تعالی بر ذات او آگاه است و اگر بداند او دیگر این خطا را تکرار نخواهد کرد شرایط را طوری پیش می آورد که ارباب رجوع از افشای خود منصرف می شود. این جا حق تعالی در باب آن کارمند با توجه به ذات او صفت مغفرت خویش جاری می سازد و کارمند دیگری در شرایط مشابه می ترسد ولی حق تعالی می داند که این ترس او موقت است و بعد از رها شدن از طوفان دریا دوباره این فعل حرام را مرتکب خواهد شد پس سنت عذاب بر او جاری می کند کار زشت او افشاء می شود و از کار برکنار می گردد چون اگر برکنار نگردد در آن کار به این گناه خود ادامه می دهد. پس غفران و عذاب الهی در حق هر دو بنده از رحمت اوست. پس عذاب الهی اهرم فشار حق تعالی برای حرکت انسان در کسب رضایت او برای کسب بهشت اوست نه نیاز ذات قدسی اش به کسب رضایت. "إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ" حق تعالی تصریح می کند که اگر انسان شاکر شود مورد رضایت حق تعالی است و در آیه دیگر می فرماید: "لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيد" پس مراد حق تعالی در عَذاب شَدید برای انسان کافر و ناسپاس نوعی رحمت او برای سوق دادن بنی آدم برای کسب رضایت خویش است. چنانچه هرگونه عذاب در بدن هم نوعی نشان رحمت خدا بر انسان است که اگر این عذاب در بخشی از بدن که دچار تلاطم و تورم یا کارکردن خراب است اگر حق تعالی قرار نمی داد بشر به دنبال مداوا برای درمان و بهبودی خود به علت بی خبری و عدم تحت فشار و اذیت بودن، نبود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۷۰۷ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ (۳۰_قصص) زمانی که حق تعالی اراده می کند نورش را به موسی نبی نشان دهد اشاره به أَيْمَن می کند که نور خدا در شمال نیست.  در حدیث است: هرکس در معرض کسب حرامی قرار گیرد ولی به خاطر خوف خدا از تحصیل آن اجتناب کند خداوند آن را از حلال به او می رساند. چون در این حالت انسان وارد آتش الهی می شود پس خدا او را تأمین می کند و به او می رساند آنچه که بنده به خاطر ترس از خدا از خودش دور کرده بود، و برعکس از مال حرامی باشد که از عدم خوف خدا حاصل کرده و در آتش او وارد نشده است آن را محو می کند. داستانی معروفی است که جوانی این حدیث از نبی مکرم اسلام (ص) شنید و شب خانه زنی دزدی رفت. چون حدیث پیامبر یادش آمد طلاها جای خود نهاد و از منزل برگشت. شب که به مسجد آمد آن زن را دید که دنبال آن مرد برای ازدواج می گردد چون آن زن احساس کرده بود آن دزد جوانمرد است که طلاهای او را ندزدیده است و چنین مالی که از حرام صرف نظر شد از حلال به آن جوان برگشت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
انسان های متقی و اولیاء الله دعای شان در حق دیگران و خودشان اجابت می شود چون در داخل آتش الهی وارد شده اند. اما کسانی که مریض و یا فقیر هستند دعای شان در حق دیگران که آنان را کمک می کنند اجابت می شود ولی در حق خودشان اجابت نمی شود چون کسانی که مریض را برای رضای خدا به عیادت اش آمده اند یا فقیر را برای رضای خدا اطعام می کنند کسانی هستند که برای رضای خدا به اختیار وارد آتش الهی شده اند ولی مریض و فقیر هرگز به اختیار خود وارد آتش الهی نشده است و بلای آن ها برای پاک کردن آن‌هاست. علت این که خداوند دست سخاوتمند را می گیرد و محل عطای او پر می کند برای آن است که اگر چنین سنتی نداشت، سخاوتمندان هم وارد آتش فقر او می شدند که او از رحمت اش آن را بر بنده صاحب سخاوت روا نمی دارد. چنانچه ثروتمند شدن به اختیار ما نیست پس فقیر شدن هم به اختیار ما نیست. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (۸_صف) عرض کردیم در سنت الهی ثروتمندان باید با انفاق و صبر در برابر آتش و ولع نفس، خود را وارد آتش الهی کنند و فقرا با صبر و حفظ ایمان در برابر آتش فقر باید زَیت خود را خارج کرده و گوهر وجود از تفاله نفس تصفیه نمایند. آیه فوق اشاره به ائمه و اولیاء الله دارد که می خواهند برخی نور آنان را خاموش کنند که حق تعالی می فرماید؛ من نور خود را بر آنان تکمیل می کنم. پس ائمه علیهم السَّلام و اولیاء الله باید ثروت از جانب خدا در اختیارشان قرار گیرد که با انفاق آن وارد آتش الهی شوند و هم باید در برابر خدا تواضع بر خود کنند و زندگی فقیرگونه علی رغم داشتن ثروت بر خود گیرند. در اصل باید در دو جبهه در آتش ابتلاء قرار گیرند: نخست جبهه ثروت و بخشش، دوم جبهه ترک محبت دنیا و اختیار زندگی فقیرانه با وجود داشتن ثروت. اگر در سیره اهل بیت علیهم السَّلام هم بنگریم دقیقا چنین چیزی مشهود است که به سائل و نیازمندان کیسه طلا می بخشیدند ولی زندگی شان در فقر و نداری بود. علی (ع) به سائل کیسه طلا می بخشید ولی نان جو می خورد و کفش پاره می پوشید. پس این امر جمع اضداد نیست، جمع انوار است. اگر کسی که ثروت دارد ثروت خود انفاق کند و در عین حال با وجود داشتن ثروت زندگی فقیرانه بر خود پیشه کند در دو جبهه خود را در آتش الهی وارد می کند پس نور الهی را تمام و کمال از رحمت اش دریافت می کند. تبدیل سنت تغییر در آتش الهی یک بار آن هم در داستان ابراهیم نبی و نمرود از سوی حق تعالی در خلقت اش تاکنون اراده شده است و حاوی پیامی برای ماست، یعنی اگر به خدا اعتماد کنیم و وارد آتش او شویم از هرچه می دیدیم و می ترسیدیم ایمن می شویم. نمونه اش کسانی که از فقر می ترسیدند و انفاق نمی کردند وقتی وارد آتش الهی با انفاق شدند همه آتش های مشکلات که بر اثر انفاق پیش روی خود می دیدند بر آنان سرد شد و برخی وعده های آتش فقر شیطان که در زمان انفاق آنان را از فقر در صورت انفاق می ترسانید نقش بر آب می شود و پس از ورود به آتش الهی با انفاق متوجه می شوند که نه تنها چیزی از وعده های آتش ترس شیطان محقق نشد بلکه حق تعالی خَیْرُ الرَّازقین بودن خویش در حق آنان اعمال نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹آیا کسانی که در کودکی از دنیا می روند در قیامت به آتش ابتلا الهی دچار می شوند؟ حال به نکته مهم دیگر می رسیم، چنانچه گفتیم طبق حدیث امام باقر (ع) حق تعالی برای کسانی که در کودکی می میرند در قیامت آتش ابتلاء روشن می سازد، پس کسانی که در کودکی دچار بیماری می شوند و صبر می کنند این آتش در این دنیا برای آنان ایجاد شده و در آن وارد می شوند و چه بسا وقتی ما چنین کودکانی را می بینیم از خود می پرسیم این کودکان چه گناهی کرده اند؟ در حالی که از حکمت الهی در این امر غافل هستیم و نمی دانیم این آتش بیماری به خاطر معصیت شان نیست بلکه برای ابتلاء آنان برای رفتن شان به بهشت بعد از مرگ شان است و هیچ انسان را از این آتش توان گریز نیست چه در کودکی باشد و چه در بزرگسالی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی