eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
77 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹 ۷۰۶ 🔹بخش ششم🔹 📆۱۴۰۳/۰۱/۱۸ پس همان‌طور که گفتیم "قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا" از مغفرت واسعه حضرت حق تا قیامت در حق بنده از رحمت اش وجود دارد. "كَتَبَ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ" یعنی بر خود واجب کرد که رحم کند بر بنده خویش و فرصت غفران و عفو او را برای وارد شدن به بهشت اش از او نگیرد. "فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ" آیه اشاره به جهنم برزخی دارد، چرا که در آیه مراد از دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ اشاره به قبل از وقوع قیامت است چون در قیامت زمین و آسمان از ادامه حیات باز خواهند ایستاد. (خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
برای اثبات امر به آیه دیگری می رویم: وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (۳۴_احقاف) مراد از "يُعْرَضُ" یعنی در برابر آتش قرار می گیرند. کافران در حالی که هنوز وارد آتش نشدند و خداوند سؤال می کند آیا این آتش حق شما نیست؟ یعنی من در الست مگر با شما شرط نبسته بودم که در دنیا از شیطان و هوای نفس خود پیروی نکنید و با تقوی من وارد آتش من شوید تا بهشت خود به شما دهم؟ پس آیا شما کافران می پذیرید که این آتشی که اکنون در برابر شماست حق شما به خاطر پیروی از هوای نفس و شیاطین در زندگی دنیای شما بود؟ و این حق بخاطر پذیرش پیمان الست از سوی شماست و من اجباری اکنون در حق شما ندارم؟ بی تردید پذیرش حقانیت پیمان الست در روز قیامت و قَالُوا بَلیٰ گفتن آنان یک قول فریبکارانه برای رهایی از آتش جهنم مانند اقوال فریبکارانه آن ها در دنیا نیست. آنان با تمام وجود می پذیرند و می گویند: قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا، یعنی ای خدای ما اکنون بعد از تحمل این همه سختی و غفلت در دنیا و عذابی که تا قیامت آن را چشیده ایم پشیمان هستیم و در زندگی چند روزه دنیا با هوای نفس خود جهاد نکردیم، پس از رحمت خود فرصت دوباره به ما برای ورود به آتش ابتلای خویش عنایت کن و ما را دوباره به آتش خود تربیت فرما. حق تعالی اجازه می دهد آن گروه از کافران که به معرفت او و خطا و بدعهدی خود رسیده اند دوباره به اختیار وارد آتش او شوند و کسانی که چنین کنند از رحمت خویش می آمرزد و وارد بهشت شان می نماید. برای همین است که نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «اگر کافر رحمت خدا را می دانست از بهشت او هرگز ناامید نمی شد» مشابه این آیه در سوره انعام چنین ذکر شده است: وَ لَوْ تَری‌ إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۲۷_انعام) و اگر آنان را در موقعی كه مواجه با آتش می‌شوند ببينی خواهی ديد كه می‌گويند: ای كاش پروردگار ما را برمی‌گردانيد، كه اگر چنين می‌كرد ديگر آيات او را تكذيب ننموده و از مؤمنين می‌بوديم. این گروه هم کافران هستند ولی پیداست که در جوار آتش، حق تعالی آنان را مؤاخذه نمی کند. پس شاید مراد از کافران در این آیه کسانی باشند که نعمت های الهی را در دنیا در کفران او استفاده کرده اند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
از آیات ۷ الی ۱۰ سوره ملک نیز چنین به نظر می رسد که جهنم هم دارای شعور و فطرت است. تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ (۸_ملک) یعنی جهنم جدا می کند و تمیز می دهد گروهی را که حتی در زمان ورود به آن اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ، جز کسانی بودند که قَالُوا بَلیٰ و پیمان خود را اعتراف می کنند از کسانی که هنوز به گناهان خود اعترافی ندارند و در بخشی از خود که آنان را مورد آتش خود قرار خواهد داد مورد تخفیف قرار می دهد و این از رحمت واسعه الهی است. تمام آنچه از آیات الهی در مورد غفران حضرت اش ذکر شد به نوعی جمله افراد نادان را که می گویند: «گمان نکنیم که حق تعالی مخلوق خود را در آتش بسوزاند»؛ آن را تأیید می کند ولی در کنار آن، این نکته بسیار مهم و مورد غفلت آنان را هم یادآوری می کند که برای این نسوزاندن، به شدت گناهکاران را عذاب می دهد، عقوبت می کند و برای هر گناه و دلخوشی و متابعت از هوای نفس چنان مجازاتی بنده را می کند که اگر انسان اندک عقلی داشته باشد و به خود رحم کند هرگز عصیان و نافرمانی خدا در زندگی چند روزه دنیا را به نفع خود نمی بیند و اگر اندکی از اصول تجارت سر درآورد هرگز کسب بهشت الهی آن هم در درجات بسیار پایین بهشت، و نیز با این همه حقارت و عذاب در دنیا و هزاران سال عذاب در برزخ و هزاران سال عذاب در روز قیامت را به نفع خود نمی بیند و مراد از خَاسِرین در روز قیامت چنین کسانی هستند. حال انتخاب با ماست که پیمان الست خود در دنیا با خوف و تقوای الهی به یاد آوریم، و در دنیا به اختیار وارد آتش او شویم که سراسر حرارت و رحمت و نور و لذت است. چنانچه وقتی حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: مَارأیتُ إلاّ ج‍َمیٖلا چون به اختیار وارد آتش الهی شده بود در سخت ترین آزمون آتش الهی که حتی حق تعالی برای ابراهیم نبی هم چنین آتشی انتخاب نکرده بود هرچه را که دید زیبایی بود؛ یا در زندگی پست چند روزه دنیا دنبال هوای نفس و متابعت از شیطان رویم و.... که به مدد الهی ذکر شد؟؟؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق دُهن با زَیْت چیست؟ دُهن روغنی است که ناخالص از اشیاء خارج می شود و قابل خوردن نیست، وقتی تصفیه شد و ناخالصی ها از آن جدا شد و طلایی و روشن و صاف شد، زَیت می شود. وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (۲۰_مؤمنون) یعنی درختی که در طور سینا می روید و "تَنْبُتُ" از نبات و گیاه است. (یعنی رویدنی می دهد) که بِالدُّهْنِ روغن دار است (دانه روغنی دارد) و "صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ" رنگ می دهد به خوراکی ها.... می دانیم روغن را نمی شود به تنهایی غذا کرد بلکه باید در روی غذاهای دیگر باشد و به آن صبغه و رنگ و زیبایی بخشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مُداهنه به معنی روغن کاری در گفتار برای صبغه دادن به آن و خوراکی کردن آن برای اصطلاحاً به خورد کسی دادن را گویند. "وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ" یعنی کافران دوست دارند با آنان در کلام روغن کاری کنی و به بت های آنان در کلام خود حمله ور نشوی تا آنان هم با تو در کلام روغن کاری شده سخن گویند و حمله ور به تو نشوند. حق تعالی از آیه ۷۷ به بعد سوره واقعه در معرفی قرآن می فرماید: این کتاب را جز کسانی که پاک هستند درک نمی کنند. "وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ" یعنی کسانی که قرآن را قبول ندارند ولی با آن روزی می خورند و به خاطر کسب دنیا به آن نزدیک شده اند توان درک عمق و بطن آن را هرگز نخواهند داشت. پس این افراد در مورد کلام وحی و گفتن آن مداهنه خواهند کرد. (أَفَبِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ) مثال تصور کنید یک خطیب که قرآن را وسیله امرار معاش خود کرده و آن را در دل قبول ندارد وقتی در مجالس ترحیم مردگان در گورستان می رود، چنان به آیات قرآن استناد و روغن کاری خواهد کرد که آن جوان بی دین را اهل بهشت نشان دهد تا جلب رضایت اهل عزاء نماید و با خشنودی شان هدیه و انعام بیشتری کسب کند. زبان چرب و نرم همان مداهنه گری است که برخی فروشندگان با زبان چرب و نرم یک جنس را بیش از کیفیت خود نمود می دهند و باعث جذب خریدار می شوند برای همین مداهنه در بَیْع حرام است. دَلَکَ هم مربوط به روغن کاری است، ولی روغن کاری خارج از کلام و فیزیکی را گویند. چنانچه دلاک در حمام روغن را به بدن انسان می کشد تا بدن را نرم کند، پس نرم کردن بدن با روغن را هم دلاکی گویند. "لِدُلُوكِ الشَّمْسِ" همان زمان زرد شدن کمر مغرب بعد از غروب خورشید است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹چرا حق تعالی مال دنیا را شیرین قرار داد هر چند انسان می داند به آن نیاز نخواهد داشت؟ اراده حق تعالی برای قرار دادن هَلوع در انسان است. "إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا" یعنی انسان به مال دنیا چه نیاز داشته و چه نیاز نداشته باشد برای داشتن آن علاقمند آفریده شده است. این هَلوع و علاقمندی انسان به دنیاست که فتنه او را ممکن می سازد چرا که اگر دنیا جذاب برای بشر آفریده نشده بود و هر انسانی میزان مورد نیاز خود از آن بر می داشت زمینه ابتلاء او ممکن نمی شد. شیرینی مال دنیاست که بخشیدن آن آتشی می شود برای ابتلاء بشر، و برای همین است حتی کسانی که در سن پیری و یا غیر پیری که در بستر مرگ افتاده اند، به این راحتی قدرت ترک شیرینی دنیا را ندارند که وارد آتش الهی با بخشش آن شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: اگر به آدمی دو دره از طلا بدهند در بالای دره سوم رفته و دره ای دیگر از طلا بخواهد. در روایات آمده است: روزی پیرمردی نبی مکرم اسلام (ص) را در زمان جان دادن بر بالین خود برای وصیت دعوت کرد، و چند انبار خرما و گندم را وصیت کرد بعد از مرگ اش به نیازمندان ببخشند و زمانی که نبی مکرم اسلام (ص) ساعتی بعد از این وصیت که او مُرد، وصیت پیرمرد را اجرا کردند. در یکی از انبارها خرمایی یافتند که له شده بود و روی به دوستان خود کردند و فرمودند: به خدا قسم اگر در زمان حیات اش این یک خرما را به دست خود می بخشید نزد خدا اجرش بیشتر از بخشش این سه انبار برای بعد از مرگ اش بود. "لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُم" پس حق تعالی مال دنیا را شیرین و انسان را هَلوع برای ورود به این آتش کرد. تصور کنید هرکس به اندازه نیازش از دنیا را بر می داشت و هَلوع نبود، انفاق ورود به آتش نبود و کسی نیازی به انفاق نداشت ظلم و دروغ و جنایتی در زمین نمی شد و در کل اسباب ابتلاء الهی وجود نداشت. "وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ" برای همین شاخص جهاد در راه خدا با مال و جان است چون شیرینی این دو در دنیا بسیار بیشتر از هر چیز است. "لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ" نشانگر این امر است. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: جوان شرور بزهکار که دارای سخاوت است نزد خدا از پیر عابد خسیس عزیزتر است چون آن جوان به آنچه در نزد خداست اعتماد دارد ولی این پیرمرد ندارد. به نوعی در شرح حدیث می توان گفت: چون آن جوان وارد آتش الهی شده است ولی این پیرمرد نه. "فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ" یعنی مؤمنان در کارهای خیر از هم سبقت بگیرند تا از حرارت آن کار خیر در کنار یکدیگر بهره برند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹مراتب کسب ورود به آتش الهی (یا همان رضایت الهی) کسی که غذای حاضر برای نیازمندان می خرد یک قدم وارد آتش الهی شده، و کسی این غذا در برابر آتش در منزل بپزد دو قدم؛ و کسی که آن را خودش ببرد بدهد سه قدم و.... وارد آتش الهی شده است پس سعی کنیم تا جایی که می توانیم زیاد وارد آتش الهی شود. در این آیه "وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ" مجاهدت با مال از مجاهدت با جان مقدم آمده است چون بسیاری هستند که می توانند با جان وارد آتش الهی شوند. مثال، در طبخ غذا برای نیازمندان جانی کار کنند ولی نمی توانند مالی در این طبخ کنار نهاده و سهیم شوند و از ورود به آتش خدا با انفاق می ترسند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مراد از صدیقین در قرآن تأیید کنندگان و معتقدین به آیات خدا نیستند بلکه کسانی هستند که آیات خدا را در عمل انجام می دهند و وارد آتش آن می شوند. وقتی در قرآن قاری می خواند از هم غیبت نکنید و سپس می گوید: "صَدق اللّه" یعنی شنیده خود از قرآن را در عمل اجرا خواهم کرد. ناگفته نماند برخی عبادات ما هم حالت دورهمی شده و برخی برای زیارت و یا بیکاری در برخی امورخیریه دور هم جمع می شویم که اجری زیاد نمی بریم. وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (۳۴_توبه) اگر در سیاق آیه فوق دقت کنیم آیه تخصیص به ذخیره کنندگان طلا و نقره دارد چه مؤمن باشند چه غیر مؤمن. یعنی حتی اگر کسی مؤمن به خدا باشد ولی طلا و نقره را ذخیره کند خداوند وعده عذاب اش فرموده است، چون چنین کسی نمی خواهد با انفاق وارد آتش هدایت الهی شود. موارد مشابه این آیه در کلام وحی که ثروتمندان مرفه و بی درد را تهدید به عذاب و نابودی می کند بی شمار است. چون این افراد نمی خواهند با انفاق وارد آتش الهی شوند و زَیت خود خارج و خالص کنند به نوعی کسانی هستند که عبادت شان هم برای درک لذت های دنیا است و قصد دارند دنیای خود را بدون رنج و درد سپری کنند که به فرمایش امام صادق (ع) خیالی باطل است. اصحاب شمال در دنیا کسانی هستند که اگر کسی در کنارشان در آتش فقری بسوزد آنان خود را وارد آتش نمی کنند و با او مجالست نمی نمایند و همیشه در دنیا دنبال عیش و لذت خود هستند، در سایه هایی می گردند و لذت می برند. وقتی که آن زن بیوه که مولا برای نگهداری از ایتام اش منزل او رفته بود از حضرت علی (ع) شکایت به خاطر کشته شدن شوهرش در نبرد در رکاب او کرد، حضرت به خاطر این که از او سهواً اگر غفلت کرده بود جزء اصحاب شمال در روز قیامت قرار نگیرد صورت خود در زمان برافروختن تنور بر آتش آن گرفت تا از سردان و بی تفاوت های اصحاب شمال نباشد. در مجلس ثروتمندان به اکراه یا جبر اگر می رویم و ساعتی می نشینیم در نزدیکی اصحاب شمال قرار داریم باید بر نفس خود بترسیم و استغفار کنیم... "شَدیدُ العَذاب" شدت، به معنی مقاوم کردن بر اثر فشار را گویند. یعنی در عذاب فشار حق تعالی شدت می بخشد که انسان وارد آتش الهی شود. نذوراتی که انسان در زمان ترس می دهد بر اثر این عذاب است که انسان خود را در آتش الهی با بخشش در قالب نذر وارد می سازد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰۹ حال به تدبر لغتی از کلام وحی در این باب مدد الهی می پردازیم: وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ (۵۳_فرقان) فُرات، به معنای قابل شرب است که متضاد آن أُجَاجٌ یعنی آب سخت و غیر قابل شرب می باشد. مِلْحٌ به معنی وجود نمک در آب است که باعث سختی آب در نوشیدن می شود و عَذْبٌ به معنی گرفته شدن شوری یک آب است. پس معنی آیه آن است، اوست خدایی که دو دریا را در کنار هم جریان داد، یک دریا که سختی و ملح آن گرفته شده و نوشیدنی است و دیگری شوری آن گرفته نشده و قابل شرب نیست. پس آب شیرین به معنی وجود قند در آب نیست، بلکه آبی که شوری و نمک و املاح در آن نباشد شیرین است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
و زندگی شیرین الزاماً به معنی وجود ثروت و و رفاه مطلق در آن نیست، بلکه در یک زندگی خانوادگی که املاحی چون بیماری، دوری دل ها، تکبر، طمع و... نباشد آن زندگی از مِلح شیطان از رحمت الهی دور، پس فرات و شیرین است هرچند در رفاه و ثروت نباشد. پس نداشتن چیزهایی در زندگی برابر با داشتن چیزهایی است و چون ما این نداشته ها را نمی بینیم و دنبال داشته ها می گردیم پس ناسپاس شده و زندگی را بر خود مِلْح می کنیم. اسلام وقتی می گوید: خانه نیازمندان برو، عیادت بیمار برو، تشییع جنازه اموات برو... در اصل می خواهد انسان این املاحی را که در زندگی خود ندارد بشناسد و شیرینی زندگی خود را ببیند. پس عَذب به معنی فرایند گرفته شدن یک شوری و سختی است. تصفیه آب در اصل عَذب آب است که املاح آن از آن دور می شود. عذاب هم از عَذب است. در این فرایند است که شوری و املاح و تفاله ها و ناخالصی های انسان از او گرفته می شود و هرچند این فرایند به علت مجاورت با آتش سخت و دردناک است ولی در اصل از رحمت الهی عذاب او مرحله شیرین پاک سازی وجود است و در برخی که بر اثر کثرت گناه و متلاشی شدن نفس، نیاز به مقاوم سازی بیشتری هستند عذاب را شدت بخشد. برای روشن شدن موضوع مثالی می زنیم. تصور کنید از درد وجود یک بیماری عمری است در رنج هستید دکتری برای دور کردن آن رنج برای ابد بر خود پیدا می کنید. دکتر می گوید: فلان روز باید بستری شده در زیر تیغ من قرار گیری. روز جراحی هرچند روز خونریزی و درد و عذاب است ولی در اصل روز شیرین دور شدن شما از تحمل رنجی طولانی است. پس عذاب الهی هم از رحمت او برای دور کردن انسان از ناخالصی های اش برای یافتن و رسیدن به بهشت و نعمت های ابدی اوست، چرا که حق تعالی اگر رحیم نبود نیازی نداشت کسی را برای رفتن به بهشت اش در زمان معصیت اش عذاب دهد و نیازی نبود جهنمی برای سوختن خلایق خویش خلق کند، به جای جهنم یک خلاء بدون نعمت خلق می کرد تا کسانی را که متابعت اش نمودند وارد بهشت و کسانی که متابعت اش نکرده اند بی هیچ عذاب و سختی وارد آن خلاء بی نعمت خود قرار می داد. پس عذاب او برای راندن انسان به سوی بهشت اوست و این معنی غفورٌ رحیمٌ بودن اوست. اگر قصدش دادن بهشت به مخلوق نبود در زمان نافرمانی خویش بنده را کاری نداشت و شیطانی برای آزار او برای برگشتن او به راه مستقیم اش خلق نمی کرد. پس حتی عذاب او نشان رحمت او بر مخلوق اوست. چنانچه یک دکتر کارش چاقو کشیدن و خون ریختن است ولی دست اش بوسیده می شود چون عذابی می دهد برای یافتن شفا برای بیماری که خودش سبب بیماری و رنج خویش شده است. "يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ" حق تعالی به ذات ما از ما آگاه تر است. کارمندی رشوه ای از ارباب رجوع می گیرد و کارش نمی تواند درست کند پس از سوی ارباب رجوع تهدید به افشاء می شود آن کارمند به شدت می ترسد و پشيمان می شود حق تعالی بر ذات او آگاه است و اگر بداند او دیگر این خطا را تکرار نخواهد کرد شرایط را طوری پیش می آورد که ارباب رجوع از افشای خود منصرف می شود. این جا حق تعالی در باب آن کارمند با توجه به ذات او صفت مغفرت خویش جاری می سازد و کارمند دیگری در شرایط مشابه می ترسد ولی حق تعالی می داند که این ترس او موقت است و بعد از رها شدن از طوفان دریا دوباره این فعل حرام را مرتکب خواهد شد پس سنت عذاب بر او جاری می کند کار زشت او افشاء می شود و از کار برکنار می گردد چون اگر برکنار نگردد در آن کار به این گناه خود ادامه می دهد. پس غفران و عذاب الهی در حق هر دو بنده از رحمت اوست. پس عذاب الهی اهرم فشار حق تعالی برای حرکت انسان در کسب رضایت او برای کسب بهشت اوست نه نیاز ذات قدسی اش به کسب رضایت. "إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ" حق تعالی تصریح می کند که اگر انسان شاکر شود مورد رضایت حق تعالی است و در آیه دیگر می فرماید: "لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيد" پس مراد حق تعالی در عَذاب شَدید برای انسان کافر و ناسپاس نوعی رحمت او برای سوق دادن بنی آدم برای کسب رضایت خویش است. چنانچه هرگونه عذاب در بدن هم نوعی نشان رحمت خدا بر انسان است که اگر این عذاب در بخشی از بدن که دچار تلاطم و تورم یا کارکردن خراب است اگر حق تعالی قرار نمی داد بشر به دنبال مداوا برای درمان و بهبودی خود به علت بی خبری و عدم تحت فشار و اذیت بودن، نبود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۷۰۷ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ (۳۰_قصص) زمانی که حق تعالی اراده می کند نورش را به موسی نبی نشان دهد اشاره به أَيْمَن می کند که نور خدا در شمال نیست.  در حدیث است: هرکس در معرض کسب حرامی قرار گیرد ولی به خاطر خوف خدا از تحصیل آن اجتناب کند خداوند آن را از حلال به او می رساند. چون در این حالت انسان وارد آتش الهی می شود پس خدا او را تأمین می کند و به او می رساند آنچه که بنده به خاطر ترس از خدا از خودش دور کرده بود، و برعکس از مال حرامی باشد که از عدم خوف خدا حاصل کرده و در آتش او وارد نشده است آن را محو می کند. داستانی معروفی است که جوانی این حدیث از نبی مکرم اسلام (ص) شنید و شب خانه زنی دزدی رفت. چون حدیث پیامبر یادش آمد طلاها جای خود نهاد و از منزل برگشت. شب که به مسجد آمد آن زن را دید که دنبال آن مرد برای ازدواج می گردد چون آن زن احساس کرده بود آن دزد جوانمرد است که طلاهای او را ندزدیده است و چنین مالی که از حرام صرف نظر شد از حلال به آن جوان برگشت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
انسان های متقی و اولیاء الله دعای شان در حق دیگران و خودشان اجابت می شود چون در داخل آتش الهی وارد شده اند. اما کسانی که مریض و یا فقیر هستند دعای شان در حق دیگران که آنان را کمک می کنند اجابت می شود ولی در حق خودشان اجابت نمی شود چون کسانی که مریض را برای رضای خدا به عیادت اش آمده اند یا فقیر را برای رضای خدا اطعام می کنند کسانی هستند که برای رضای خدا به اختیار وارد آتش الهی شده اند ولی مریض و فقیر هرگز به اختیار خود وارد آتش الهی نشده است و بلای آن ها برای پاک کردن آن‌هاست. علت این که خداوند دست سخاوتمند را می گیرد و محل عطای او پر می کند برای آن است که اگر چنین سنتی نداشت، سخاوتمندان هم وارد آتش فقر او می شدند که او از رحمت اش آن را بر بنده صاحب سخاوت روا نمی دارد. چنانچه ثروتمند شدن به اختیار ما نیست پس فقیر شدن هم به اختیار ما نیست. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (۸_صف) عرض کردیم در سنت الهی ثروتمندان باید با انفاق و صبر در برابر آتش و ولع نفس، خود را وارد آتش الهی کنند و فقرا با صبر و حفظ ایمان در برابر آتش فقر باید زَیت خود را خارج کرده و گوهر وجود از تفاله نفس تصفیه نمایند. آیه فوق اشاره به ائمه و اولیاء الله دارد که می خواهند برخی نور آنان را خاموش کنند که حق تعالی می فرماید؛ من نور خود را بر آنان تکمیل می کنم. پس ائمه علیهم السَّلام و اولیاء الله باید ثروت از جانب خدا در اختیارشان قرار گیرد که با انفاق آن وارد آتش الهی شوند و هم باید در برابر خدا تواضع بر خود کنند و زندگی فقیرگونه علی رغم داشتن ثروت بر خود گیرند. در اصل باید در دو جبهه در آتش ابتلاء قرار گیرند: نخست جبهه ثروت و بخشش، دوم جبهه ترک محبت دنیا و اختیار زندگی فقیرانه با وجود داشتن ثروت. اگر در سیره اهل بیت علیهم السَّلام هم بنگریم دقیقا چنین چیزی مشهود است که به سائل و نیازمندان کیسه طلا می بخشیدند ولی زندگی شان در فقر و نداری بود. علی (ع) به سائل کیسه طلا می بخشید ولی نان جو می خورد و کفش پاره می پوشید. پس این امر جمع اضداد نیست، جمع انوار است. اگر کسی که ثروت دارد ثروت خود انفاق کند و در عین حال با وجود داشتن ثروت زندگی فقیرانه بر خود پیشه کند در دو جبهه خود را در آتش الهی وارد می کند پس نور الهی را تمام و کمال از رحمت اش دریافت می کند. تبدیل سنت تغییر در آتش الهی یک بار آن هم در داستان ابراهیم نبی و نمرود از سوی حق تعالی در خلقت اش تاکنون اراده شده است و حاوی پیامی برای ماست، یعنی اگر به خدا اعتماد کنیم و وارد آتش او شویم از هرچه می دیدیم و می ترسیدیم ایمن می شویم. نمونه اش کسانی که از فقر می ترسیدند و انفاق نمی کردند وقتی وارد آتش الهی با انفاق شدند همه آتش های مشکلات که بر اثر انفاق پیش روی خود می دیدند بر آنان سرد شد و برخی وعده های آتش فقر شیطان که در زمان انفاق آنان را از فقر در صورت انفاق می ترسانید نقش بر آب می شود و پس از ورود به آتش الهی با انفاق متوجه می شوند که نه تنها چیزی از وعده های آتش ترس شیطان محقق نشد بلکه حق تعالی خَیْرُ الرَّازقین بودن خویش در حق آنان اعمال نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹آیا کسانی که در کودکی از دنیا می روند در قیامت به آتش ابتلا الهی دچار می شوند؟ حال به نکته مهم دیگر می رسیم، چنانچه گفتیم طبق حدیث امام باقر (ع) حق تعالی برای کسانی که در کودکی می میرند در قیامت آتش ابتلاء روشن می سازد، پس کسانی که در کودکی دچار بیماری می شوند و صبر می کنند این آتش در این دنیا برای آنان ایجاد شده و در آن وارد می شوند و چه بسا وقتی ما چنین کودکانی را می بینیم از خود می پرسیم این کودکان چه گناهی کرده اند؟ در حالی که از حکمت الهی در این امر غافل هستیم و نمی دانیم این آتش بیماری به خاطر معصیت شان نیست بلکه برای ابتلاء آنان برای رفتن شان به بهشت بعد از مرگ شان است و هیچ انسان را از این آتش توان گریز نیست چه در کودکی باشد و چه در بزرگسالی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
همان طوری که ذکر شد تَصْطَلُون همان دریافت نار و حرارت الهی است که از عبادت او نه تنها رنج نبری بلکه خسته نشوی و با لذت در آن بمانی، و دیگر نور هدایت الهی است که چشم دل انسان به علم مِن الاَریٰ برسد و طبق قرآن تَعمَی القُلوُب او گشوده شود و بداند آنچه رضایت خدا از حدیث ثقلین است و آن را بدون شک انجام و عمل کند. برای کسانی که ابتدا به ساکن می خواهند این آتش الهی را وارد شوند چند توصیه برای شروع کارشان مدد الهی عرض می شود: ۱) سعی کنید به خانه نیازمندان بروید و بر آنان اطعام کنید و طبق حدیث حضرت علی (ع) بر آنان تواضع کنید تا تمام برکات و انوار این عمل را مدد حق تعالی دریافت کنید. ۲) هر لحظه در هر جا بودید سجده شکر بر نعمات الهی به جای آورید. ۳) نزدیک سحرگاهان برخیزید و خدا را شکر و استغفار کنید و اولین سپیده روشنایی روز را برای دریافت انوار الهی ببینید. ۴) دست والدین را ببوسید. اگر این دست بوسی به بوسیدن پا و در مجلس در نزد دیگران ختم شود ورود شما به آتش الهی بیشتر شده و قطعاً از رحمت الهی، تَصْطَلون بیشتری کسب خواهید کرد. همانا ابراهیم خلیل دوبار وارد بزرگترین آتش الهی شد؛ یکی آتش نمرود، و دیگری آتش ذبح فرزند؛ و از آنجا بود که تمام ادیان توحیدی را حق تعالی به آن حضرت ختم نمود و ذریه پیامبران از او قرار داد. پس میزان دریافت تَصْطَلون آتش حق تعالی بستگی به میزان ورود ما به این آتش است. هر اندازه شدت آتش بیشتر باشد یعنی خود را بیشتر در معرض حرارت عبادت و نور هدایت الهی قرار داده ایم. در این راه از وسوسه شیطان نترسیم بدانیم تا پا در آتش او گذاشتیم همه رنج های ظاهری آتش بر ما سرد از رحمت اش خواهد کرد. شیطان نهایت قدرت اش با وسوسه و تا زمانی است که بر پای مادر برای بوسه نیفتیم...... بعد از افتادن که همان ورود به آتش الهی است آتش را حق تعالی بر ما با تَصْطَلون سرد خواهد کرد و خواهیم دید کاش زودتر این کار کرده بودیم.... هر عمل صالحی که بسیاری از مردم از انجام آن عاجز باشند نشانی برای عظیم بودن آتش آن است که به همان میزان تَصْطَلون الهی را برای وارد شونده آن خواهد داشت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خداوند را خواب نیست پس کسی که چه در وسط ظهر و چه در دل شب نماز بخواند خداوند شاهد آن است. ولی برای نماز شب می‌‌ فرماید: "تَتَجافی‌ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ" یعنی از خواب شیرین با بیداری خود را بر آتش آن وارد می کنند که در فضیلت نماز شب آن است از خواب بیدار شد نه این که بیدار ماند. کسی که ده میلیون درآمد دارد و ماهیانه یک میلیون انفاق می کند در حالی که خانه دارد و فرزندش بیمار نیست و.... آتشی که وارد می شود هرگز برابر کسی نیست که ده میلیون درآمد دارد ولی بخشی از آن باید اجاره بدهد، بخشی را به طبابت فرزند بیمارش بپردازد و.... کسی که در خواب پای پدر می بوسد هرگز آتشی که وارد می شود اندازه آتشی نیست که در مجلس مهمانی در پیش جمع بر پای پدری در حالی که ایستاده است بیفتد و بوسه زند.... نکته دیگر آن که چنانچه طبق حدیث امام باقر علیه السَّلام ذکر شد آتش آزمون الهی در روز قیامت یک بار دیگر روشن خواهد شد و دیوانگان و کودکان و.... که در دنیا شرایط ابتلاء و ورود به این آتش را به علت نقصان یا عدم تکامل عقل نداشته اند در برزخ، آموزش لازم توحیدی توسط فرشتگان را دیده و در آتش روز قیامت مورد ابتلاء قرار خواهند گرفت. "فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا" مراد آیه از پیر شدن کودکان آن است که انسان هایی که در کودکی از دنیا رفته و شرایط ورود به این آتش را نداشته اند در روز قیامت چون کسانی که فرصت عمر در دنیا و پیر شدن را داشته اند، یکسان در برابر ورود به آتش الهی قرار می گیرند و عدالت خدا همین را می طلبد و مراد از پیری در این آیه به معنی تحمل سختی با پیر شدن نیست چرا که این اصل عمومیت ندارد و بسیاری پا به سن پیری گذاشته و موی سرشان سپید شده است در حالی که هیچ تلخی و سختی در زندگی به خود ندیده اند، چنانچه در امالی طوسی از حضرت علی (ع) آمده است: «سختی پیامدهای بزرگ بعد از مرگ برای کسانی که بخشیده نشده و از دنیا رفته اند، از خود مرگ بر آنان بیشتر است» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۷۰۸ حال در باب اصحاب شمال به تدبر آیه ۱۸ سوره کهف می رویم: وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ (۱۸_کهف) رُقُود به معنای دیدن با چشمان بسته فیزیکی است. قبر انسان را مَرْقَد گویند. (قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا) چون انسان در مَرْقَد خود با چشمانی که بسته است برزخ خود را می بیند و سِیْر می کند. برخی نُقَلِّبُهُمْ را در آیه به معنی جابجایی فیزیکی اصحاب کهف در غار گرفته اند و ادعا کرده اند اگر آنان در غار جابجا نمی شدند بدن شان می پوسید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
این نگرش هرگز موازی توحید نیست چرا که خداوندی که بخواهد کسی را زنده نگهدارد در این امر تسلیم و تابع قوانین خود نمی شود که اگر آنان را حرکت ندهد از حفظ عافیت آنان معاذالله عاجز باشد. از سوی دیگر نُقَلِّب به معنی دگرگونی در قلب است و برگشت جسم در قرآن تُوَلُّونَ بکار برده شده است. پس مراد آیه آن است چون اصحاب کهف فرشته مرگ را ندیده و جان شان از آنان گرفته نشده بود عمرشان به دنیا بود پس هنوز در آزمون الهی چه در خواب و چه در بیداری قرار داشتند. چنانچه بعد از بیداری شان این آزمون و ابتلاء الهی در حق آنان صورت گرفت و از خواب خود بی خبر بودند و از رفتن به  شهر می ترسیدند. پس مراد آن است در خواب هم آنان قلب شان با اصحاب یمین و اصحاب شمال شدن شان مورد ابتلاء بود، چنانچه انسان در خواب مورد ابتلاء الهی قرار می گیرد که نمونه اش خواب حضرت ابراهیم نبی در باب ذبح اسماعیل برای ابتلاء او بود. (قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ) پس مؤمن در خواب قلب اش از سوی خدا و یا شیطان به یمین و شمال منقلب می گردد. حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه می فرمایند: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ، لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ، چه بسا کارهای نیکی که شیطان با خواب اراده کننده آن را بعد از بیداری برای انجام آن از بین برده است. مثال کسی قصد کرده به مادر خود صله کند ولی شیطان در خواب مادر او را در آتش نشان داده و او گمان کرده است اگر مادرش کمک کند زن اش زندگی او به آتش خواهد کشید پس از کمک کردن به او منصرف شده است. اگر رُقُود را به معنی مَرقَد بگیریم پس این آیه محل شاهدی بر ادعاهای قبل است که در عالم قبر و برزخ، انسان هنوز تحت تعلیم است و اصحاب شمال یا یمین شدن او برای ابتلای آتش روز قیامت هنوز از رحمت الهی بر او باز است. پس انسان را چنانچه بعد از مرگ حسابرسی در عالم قبر صورت می گیرد در روز قیامت نیز حسابرسی آن شامل حسابرسی انسان ها به خاطر اعمال شان در دنیا و عالم برزخ است که به آن افزوده شده است و روز قیامت روز حسابرسی عالم برزخ و تعالیم و عذاب های آن هم محسوب می شود تا از رحمت الهی تعداد کسانی که جهنم می روند بسیار کمتر شود. حق تعالی با ممنوعه کردن درختی در بهشت آدم را وارد آتش ابتلای خود کرد. پس برای ورود به آتش الهی نیازی به درک منطق و دلیل آن نیست چون انسان در الست ابتلاء را با حق تعالی عهد بسته است برای همین اطاعت نزد حق تعالی حرف نخست را می زند. علت فضیلت حج در عبادت هم به خاطر ورود به آتش و سختی آن است که ماه ها باید در راه بیابان برای رسیدن به کعبه آن هم با ترس از راهزن و بیماری و حمله حیوانات درنده و گرسنگی و تشنگی احتمالی طی طریق کرد و در بیابان مکه وارد آتش دیگر او شد چون تراشیدن سر، عدم شکار، عدم زناشویی و تصور کنید الان اگر قرار باشد حج به شیوه سنگین و سخت صد سال قبل برگردد چند درصد از آن انصراف می دهند؟....  هر اندازه انسان در مسیر معرفت بالاتر رود باید برای پخته شدن و اولیاء او شدن خودش را به اختیار وارد آتش او برای پخته و مقاوم شدن کند ولاغیر که این آتش بلاء از رحمت الهی برای مقاوم و پخته شدن به او هدیه خواهد شد. ادامه دارد.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
4_5969760918010072844.mp3
44.33M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش ششم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
4_5969760918010072844(2).mp3
40.5M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (ادامه بخش ششم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
همه ما خطای مان در این است در برخی امور که هرگز برای خدا اهمیت ندارد و می توانیم به رحمت خدا تکیه کنیم و قابل بخشش است بر خود سخت گیری بی مورد می کنیم، و در جاهایی که باید از غضب خدا بترسیم و رحمت اش را مدّ نظر قرار ندهیم، به أمنیِّه و رحمت کذایی شیطان تکیه می کنیم و معصیت اش می نماییم که این ها همه ناشی از نقص معرفت ماست. داستان خضر و موسی نبی در قرآن بیانگر این امر است. ترفند شیطان در وسواس در عبادت یکی از این موارد است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در اصول کافی از سعدان از امام صادق علیه السَّلام آمده است: مصائب، داد و دَهش خداوند است. توضیح حدیث آن که خداوند باری تعالی که ربّ و پرورش دهنده است زمانی که مصیبتی بر بنده ای وارد می کند بر او فریاد می زند که از خواب غفلت برخیزد و به سمت خدا توبه کند. (مانند مصیبتی که بر یونس نبی در شکم ماهی وارد کرد) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۷ از دوستان مؤمنی است. مدتی هست می خواهد رازی بگوید ولی شرم دارد. گویی خطایی کرده و شرم دارد بگوید و خفه می شود وقتی نمی گوید. دست آخر اعتراف می کند که از پنج سال قبل که طلاهای مادرش را در خانه دزدیده است یک ریال نمی تواند پس انداز کند هرچه به دست می آورد از دست اش به طرز ناباورانه ای می پرد... اتفاق بسیار عجیبی مطرح کرد که قصدم خلاصه نوشتنی از آن برای عبرت مان است. محسن می گوید؛ سال قبل کمی پس انداز کردم و خوشحال شدم خدا مرا بخشیده و پنجه طلسم شیطان که خودم با عمل ام در زندگی ام وارد کرده بودم، از زندگی ام دور شده است.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
گردنبندی طلا با پس انداز خریدم. همسرم آن شب از خوشحالی گردنبند بر گردن خواب اش برده بود. صبح که از خواب برخاستیم صحنه عجیبی دیدیم.... از گردن بند چهل سانتی متری، فقط پنج سانتی متر مانده بود روی بالش همسرم.... همسرم خیلی گریه کرد بقیه گردن بند کجا بود؟؟؟ حلقه های زنجیر را دیدیم چند تایی روی لحاف و تشک بود... گفتم؛ غصه نخور هرچه باشد در منزل هست و طلاها جایی نرفته.... جارو برقی را بیاور کل خانه را جارو بکش تا جمع کنیم. جارو برقی را کشیدیم آنچه یافتیم اندازه سه سانتیمتر از گردنبند پاره شده نبود که یافته بودیم... به نظر شما محسن در این اتفاق دچار لعنت خداست یا رحمت خدا؟ این کارهای نامرئی مستقیم توسط خدا، فرشتگان، شیطان یا اجنه صورت می گیرد؟ برای دریافت پاسخ این سؤالات مدد الهی باید تدبرات قبلی را مطالعه و تدبرات بعدی را منتظر باشید. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹 ۷۰۹ 🔹بخش هفتم🔹 📆۱۴۰۳/۰۱/۲۱ يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (۱۳_حدید) این آیه هم تصریح می کند که مراد از باطن رحمت خداوند همان آتش سعادت الهی است. چنانچه می فرماید: در بیرون این در عذاب است. (یعنی عذاب است که برای وارد شدن به آتش رحمت الهی سوق می دهد) حال به حکمت این احادیث می رسیم که چرا در سیره و احادیث معصومین (ع) آمده است: «فرزندان خود از کودکی به کار بگمارید و دختران در منزل بیکار نگذارید و به آنان ریسندگی و بافندگی یاد دهید» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی