eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
68 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹راه رسیدن به معرفت الهی نکته دیگر آن که برخی در راه معرفت از استاد خود می پرسند: بعد از این نسخه شما چه کنیم؟ و نسخه دیگر برای عمل می خواهند. آنان غافل هستند که معرفت الهی پریدن از یک عمل به عمل دیگر برای رسیدن سریع به معرفت خدا نیست، بلکه معرفت با ماندن و سوختن در یک عمل حاصل می شود. هر نسخه عملی که شاگرد از استاد معرفت خویش کسب می کند بعد از مدتی میزان تَصْطَلون حاصل از آن عمل عبادی مشخص می کند که این نسخه استاد چه میزان مطابق با رضایت حق تعالی از بنده است. هر اندازه باعث رشد او شود و او را از گناه باز داشته و توفیق عبادات دیگر دهد و بر او حرارت و شوق در عبادت ایجاد کرده باشد به همان میزان نسخه استاد معرفت قوی تر است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
اکثر مشکلات و مصائب دنیوی ما ناشی از وارد نشدن ما به آتش های الهی است. مثال، دختری که می خواهد شوهرش هم مؤمن و هم پولدار باشد نمی خواهد وارد آتش الهی در زمان خواستگاری مرد مؤمن فقیری شود پس باید در آتش بزرگ‌تری به نام مجردی شاید هم ابدی وارد شده و صبر کند. برای همین هم حق تعالی در هر امری ما را با ورود به آتش خویش امتحان می کند. چنانچه بندرت پیدا می شود خواستگاری مؤمن و ثروتمند باشد. در زلزله خوی درس های زیادی از آتش الهی می شد یافت که من جمله، شاید هیچ کس ندیده باشد کسی به دزدی از خانه خود برود. ولی در زلزله، مردم مثل دزد و ترسوتر از یک دزد برای برداشتن یک شئ به خانه خود به سرعت می رفتند و فرار می کردند... خداوند به آنان نشان داد که مالک اصلی منم و اگر من راضی به سکونت شما در خانه تان نباشم ترسوتر از دزد وارد خانه خود می شوید. یاد داد با ارزش ترین کالای جهان که ساختمان است بعد از ویران شدن هیچ ضایعاتی ندارد و همه نخاله است که باید پول بدهی تا از تو دورش کنند. اگر کسی یک وانت هندوانه داشته باشد که بعد از واژگون شدن خودرو همه آن شکسته و لِه شده باشد می تواند به بهایی به چوپانی بفروشد. اگر کسی یک انبار سیب داشته باشد که فاسد شده باشد از او به بهایی می خرند تا کود از آن درست کنند... اما ساختمان، این باارزش ترین دارایی انسان در صورت تخریب ریالی نمی خرند و وبالی بیش بر او باقی نمی گذارد. حق تعالی در هر عبادت خالصانه خویش حرارت و نوری متناسب جهاد آن قرار داده است. وقتی انسان از نظر عبادی اعمال سنگین تر جهادی بر خود می گیرد و با تَصْطَلُون آن به طُویٰ وارد می شود عبادات مستحبی قبلی چون حرارت و نور موازی و مساوی با آن را ندارد پس تغییر در سبک عبادت مستحبی می یابد و در این راه عطش معرفت او زیاد و از علم و عمل لایَنفع دوری می کند. برای همین در حدیث است: مؤمن نباید مومنی که در پله پایین از ایمان از او ایستاده است سرزنش اش کند. این به این معنا نیست عبادات مستحبی او خطا بوده و اجری ندارد بلکه به معنای رشد و تعالی اوست که از او عبادات بزرگ تر و قوی ریزتری می طلبد. علائم تَصْطَلُون الهی طبق قرآن در آیه ۵۴ سوره مائده ذکر شده است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَليمٌ (۵۴_مائده) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
الف) خداوند آنان را دوست دارد و آنان خدا را دوست دارند. حرارت همان محبت الهی است. (وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) اعجاز اکسیر محبت آن است کسی که به کسی محبت داشته باشد، در زمان شاد کردن و کسب رضایت او هرگز از او طلبکار و منتظر نیست، چون شاد کردن او را شاد کردن خود می بیند، هرگز از بی مهری او خسته نمی شود و جز رضایت معشوق بر چیزی تمرکز ندارد و قلب و روح اش فقط در عقد معشوق است. ب) از علایم إصْطِلاء عاشق شدن به مؤمنان و شدت دلبستگی به آنان است طوری که دلتنگ و بی قرار مؤمنین و زیارت و هم کلامی با آن هاست و فراری شدن شدید از کسانی که دشمن خدا هستند و به او کافرند. اگر از گرسنگی بمیرد دوست ندارد با کافری که او را تکه نانی می تواند بدهد همنشین شود و چون در وجود چنین دشمنان خدا شیطان وجود دارد به شدت از آنان گریزان است و سعی دارد همیشه در خلوت و به دور از مردم بخصوص در زمان فتنه و آخرالزمان زندگی کند و حتی در کسب و کار به شدت از مردم در هراس است. چنانچه از امام کاظم (ع) آمده است: در آخرالزمان به هر کسی اعتماد نکنید و کلام اش و وعده اش را تصدیق ننمایید. ج) علامت دیگر إصْطِلاء آن است که کسی که در آن باشد شب و روز در راه خداوند با مال و جان اش جهاد می کند. در راه خدا از مال اش برای نیازمندان هزینه می کند و با جان اش حداقل در راه تبلیغ دین و کلام خدا مجاهدت دارد. در اطراف خود مؤمنی پیدا می کند که با خدا و از قرآن با او سخن بگوید. سعی در ایجاد شرایطی برای خویش برای تبلیغ توحید و قرآن در هر مسجد و منبر و منزلی دارد. د) علامت دیگر إصْطِلاء آن است که چنین عاشق خداست که از کلام سرزنش و ملامت هیچ کسی در این راه نمی رنجد و بهایی به آن نمی دهد. پس کسی که در راه خدا به حرف بد و نگاه بد مردم اهمیت دهد او در حرارت و هدایت الهی (إصْطِلاء) قرار نگرفته است چون یک عاشق راستین هرگز در راه عشق خود از ملامت مردم نمی ترسد و تمرکز خویش جز طلب رضایت معشوق نمی کند. در بحث عذاب که گفته شد این عذاب کافران از روی رحمت الهی است تا آنان وارد آتش الهی (که در آیه ۱۳ سوره حدید شرح شد) شوند و نوری که در دنیا نتوانسته اند کسب کنند بعد از تحمل مرارت و عذاب با ورود به آتش اندکی از آن نور برای رها شدن شان از جهنم کسب کنند. چنانچه در یک بیمار هم که به علت ناپرهیزی و پرخوری و تابعیت از هوای نفس بیماری یافته است درد در بدن خود تا حس نکند و این عذاب شدیدتر نشود هرگز به آتش تیغ جراح وارد نشده و بدن خود برای رهایی از عذاب نمی سپارد. آتش درد کشیدن دندان را کسی می تواند وارد شود که شب ها از درد و عذاب دندان بی خواب شده باشد. پس عذاب روز قیامت حق تعالی هم نوعی از رحمت او برای ورود کافران به آتش الهی برای نجات شان از آتش دوزخ است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
"لا يَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَی" سرانجام کسانی در درون آن انداخته می شوند که اهل عناد و تکبرند و به اختیار وارد آتش او نمی شوند. این امر در انسان هم صادق است. چنانچه در احکام الهی است کسی که گناه خود پذیرفت و درخواست بخشش کرد یعنی به اختیار وارد آتش من شد او را ببخشید. یعنی وارد آتش من با بیداری شد و تصمیم گرفت دیگر خطا نکند. پس مراد از "ألَسْتُ بِرَبِّکُم" همان صفت ربوبیّت خدا با پختن او انسان را با آتش است و این مرحله از نظر زمان و میزان حرارت از سوی آن ذُوالجَلال کاملاً حساب شده و دقیق است. چنانچه بر ایوب و یعقوب نبی زمان آن مشخص بود. زمان فرج و گشایش در حقیقت زمان اتمام آتش الهی و خروج انسان از کوره ربوبیّت او با نتیجه عطای معرفت به بنده اش توأم خواهد بود. میزان صبر ما بر شداید و ابتلاهای زندگی بستگی به میزان ورود ما به آتش الهی قبل از نزول آن بلاء دارد. مثال، کسی که به خدا تقرب در آتش او جسته است زمانی که وارد آتش دیگری از خدا به نام مرگ فرزند شود، تحمل این مصیبت بر او به علت پختگی اش آسان خواهد بود. واللّه العظیم قسم ما شیطان را نشناخته ایم. اگر بدانیم چه اختیاراتی از خدا برای گمراهی ما گرفته است در مورد هیچ کس تا حقیقت بر ما کامل روشن نشده قضاوت نمی کنیم، در مورد هیچ چیز سخن نمی گوییم که هیچ، حتی بر ذهن خود اجازه سخن گفتن و نجوی با خود نمی دهیم، حتی قدمی از قدم بر نمی داریم. در باب إصْطِلاء باید گفت، حرارات آتش الهی طوری است که هم خود عامل را در بر می گیرد و هم بیننده را تسرّی می بخشد. یکی از ویژگی های آتش سرایت است. پس کسی که مردم را بی ریا و با اخلاص و برای رضای خدا و بدون طمع دنیوی به سوی خدا می خواند در وجود او حرارتی که دارد باعث تسرّی و آتش گرفتن دیگران هم می شود. چنانچه آتش شیطان هم چنین است. علت تأکید بر همنشینی مؤمن با مؤمن برای تسرّی این آتش است. (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ) تصور کنید شما در مغازه ای هستید که نیازمندی به صاحب مغازه می گوید: ندارد و کالایی می خواهد. اگر شما آن لحظه وارد آتش الهی شوید و بگویید به حساب من بده... این آتش شما قطعاً حرارت اش وجود او را هم خواهد گرفت و شاید رایگان به او بدهد. يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ - كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ، اشاره به آن است که انسان اگر چیزی بگوید و مردم را دعوت ورود به آتشی کند که خود نمی شود چون حرارتی از آن ندیده و هدایتی نشده احتمال تفسیر به رأی در آن گفتن اش وجود دارد و از سوی دیگر بر شنونده حرارت عمل وارد نخواهد کرد چون خودش انجام نمی دهد پس شاید باعث سردی او از راه خدا در تبلیغ گردد. "خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ  إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيد" آیه اشاره دارد که عذاب گنهکاران تا روز قیامت در برزخ وجود دارد. حق تعالی از رحمت اش هیچ کسی را استثناء نفرموده است. حتی فرعون و نمرود را اگر واقعاً قصد بردن در جهنم اصلی اراده کرده بود، از برزخ تا قیامت مستثنی می کرد و بعد از مرگ شان مستقیم وارد جهنم ابدی می فرمود و این را بر ما ذکر می کرد. در حالی که فرصت ابتلاء از برزخ تا قیامت را از آن بنی آدم عاصی خود نگرفته است و این همان حدیث نبوی است که کافر اگر رحمت خدا می دانست از بهشت او ناامید نمی شد. پایان..... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش هفتم پایانی) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (ادامه بخش هفتم پایانی) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خالقا! کسی سخن گفتن آتش را نشنیده است، آتش بی صدا سخن می گوید و می سوزد و صدایش در نمی آید. اندک صدای آهسته آتش را کسی می شنود که نزدیک او باشد، و آن گاه که هیزمی سوخت و از حرارت افتاد برای ابد صدای او را حتی نزدیک ترین کس او هم نمی شنود. رنگ رخسارش از سرخی و حرارت آتش به سفیدی خاکستر می گراید و سرانجام بادی او را به هوا می فرستد. هرکس در آتش عشق و مهر تو سوخت اندک صدایی در زمان سوختن دارد که جز معدودی از نزدیکان اش صدای او نمی شنوند و از اسرار دل او بی خبرند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
چون شعله عشق تو تمام وجودش را سوزاند و خاکستر کند و برای ابد خاموش و بی صدا می شود. و سوخته عشق تو در حجره خلوت خویش با تو می رود و اندک صدایی را از او کسی نمی شنود، و این یعنی فقط او مانده و ذات قدسی تو........ نه هیزم است و نه زغال، بلکه خاکستری است که هیچ وزنی بر زمین ندارد و وجودش متواضع محض در برابر تو می شود که در برابر تو وجودی بر خویشتن نمی بیند، رنگ اش از خوف مقام تو به سفیدی و ابیض می گراید و آماده پرواز به لایتنهایی عرش تو می شود. معبودا! هدیه گنج باارزش معرفت خویش از رحمت ات روز بروز بر من سنگین تر فرما تا فاصله زمانی بین زغال تا خاکستر شدن ام و پروازم به سوی تو، کمتر شود و بر من بیاموز هر اندازه شعله آتش مِهرت بیشتر شود و مرا بسوزاند مژده زمان وصل را بر من نزدیک تر می کند. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امام صادق علیه السَّلام در تهذیب الأحکام فرمودند: هرکس نماز می خواند، این را بداند که با پایان گرفتن وقت ویژه، نماز کسی قضا نمی شود؛ تا خورشید غروب نکند، نماز ظهر و عصر قضا نمی شود، تا سپیده طلوع نکند، نماز شب قضا نمی شود و تا خورشید طلوع نکند، نماز صبح قضا نمی شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۸ زن رشیده ای دختر خویش شوهر داد و شوهر را مادری بود که همیشه عروس اش را آزار می داد و از آن خسته نمی شد. گاهی که شیطان از آزار خسته می شد پیرزن را خستگی نبود و از پای نمی افتاد. مادر، دختر خویش در هر شکایتی به صبر می خواند. روزی دختر مادرش را گفت: مادر! مرا صبری بسیار باید که پند تو در عمل اجابت کنم.... مادر رشیده گفت: دخترم! هر اندازه صبر کنی، از صبر خویش خسته مشو. بدان که صبر روزگار کمتر از صبر توست و هیچ صبری نیست که با سپری شدن سریع روزها، تو را در رسیدن به حاجت ات یاری نکند.... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۲ 📆۱۴۰۳/۰۱/۲۵ 🌟خَاوِيَة: به شکستن و فرو ریختن هر شئ که درون آن تهی باشد گفته می شود. (أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا) می دانیم درون یک خانه تهی است، اگر عرش یا سقف آن بشکند و فرو ریزد چهار دیواری آن باقی می ماند. "وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا" اشاره به خانه هایی دارد که سقف شان فرو ریخته و تنها چهار دیواری آن ها برای عبرت باقی مانده اند. "فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ" که مراد از خَاوِيَةً در این آیه به این معناست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا (۴۲_کهف) آیه اشاره دارد به کسی که مشرک به خداوند بود و گمان کرده بود با پُر کردن سرمایه خود در باغ، آن باغ او را نجات خواهد داد که با دیدن ویرانی باغ اش دو دست خود به نشان حسرت به هم می زند و می گوید: این چه بود، من (انفاق) سرمایه خود در آن پر کردم و اکنون "وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا" ویرانه ای بیش ندارم؟! سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (۷_حاقه) اشاره به نابودی قوم عاد با تندباد دارد. "نَخْلٍ خَاوِيَةٍ" اشاره به درخت نخل است که برعکس درختان دیگر درون اش پُر نیست، برای همین به عنوان الوار استفاده نمی شود و چون میان تهی است زود می شکند و می افتد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
ما در انجام کار خیر حق نداریم دل مان به حال کسی بسوزد که ریشه در نفس مان دارد و ما را طلبکار از خلق و خدا می کند، بلکه باید دل مان برای خودمان بسوزد که با انجام کار خیر، آتش عذاب الهی از خود دور می کنیم. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام خطاب به ابوربیع آمده است: به دنبال ریاست نرو، گرگ مباش و به نام ما مردم را نخور که خداوند نیازمند ات می کند و درباره ما چیزی را نگو که خودمان آن را نمی گوییم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۹ مباشر (وکیل) سلطان امر کرد در شهر جار زنند و برای دربار سلطان دعوت به خدمت نمایند. دو برادر در مغازۀ کوچکی در شهر جواهر سازی می‌کردند که شنیدند سلطان جواهر ساز هم نیاز دارد. پس به دربار رفتند و ثبت‌ نام نمودند. برادر بزرگ‌ تر که پخته‌ تر بود به اسم هیزم‌ شکن ثبت‌ نام کرد و برادر کوچک به نام جواهر ساز شغل خود در دربار ثبت نمود. برادر کوچک‌ تر بر بزرگ‌ تر خرده گرفت که چرا وقتی که تو را هنری نفیس است در شغلی ثبت‌ نام کردی که سنگین است و برای بی‌ هنران است؟ برادر بزرگ‌ تر گفت: صبر کن تا علت را بدانی! 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هیزم‌ شکن هر روز صبح تا شب به جنگل می‌رفت و برای دربار و مطبخ آن هیزم جمع می‌کرد ولی برادر کوچک در حجرۀ خود در دربار سلطان از بیکاری مشغول استراحت و خوشگذرانی با کنیزکان دربار بود. یک سال به این منوال گذشت. روزی سلطان را نگین انگشترش افتاد و به مباشر داد تا به جواهر ساز قصر برای جا انداختن و محکم کردن نگین، انگشتر را بدهد. برادر جواهر ساز بعد از یک سال کاری یافت آن هم برای یک ساعت!!! ولی در همین یک ساعت بود که یک ضربه نسبتا سنگین چکش به دیوارۀ انگشتر باعث شکسته شدن نگین پادشاهی شد و همان بود که سر برادر زیر تیغ شمشیر جلاد دربار برد. هرچه تلاش کردند واسطه شوند شاه وساطت کسی را نپذیرفت. قبل از مرگ برادر هیزم شکن بر بالین برادر جواهر ساز رفت و گفت: حال دانستی که چرا من هیزم شکنی را انتخاب کردم؟! چون کار هر اندازه سنگین و سخت باشد حساب و کتاب آن راحت و خطای آن سبک و بخشودنی است، برعکس کاری که هر اندازه سبک و به مفت‌ خوری نزدیک‌تر باشد خطای آن بزرگ و مجازات آن سنگین است. بدان روزهایی که تو در دربار در حال استراحت بودی، روزهای استراحت تو قبل از مرگ ات بود و روزهایی که من هیزم می‌شکستم روزهای قبل از زندگی من بودند. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۴۲ 📆۱۴۰۳/۰۱/۲۸ در تدبر قَالُوا بَلیٰ مدد الهی عرض شد کسانی که در عالم الست وارد آتش شدند از نور هدایت الهی بهره‌مند شده اند. کسب این نور به دو حالت زیر اتفاق افتاده است: الف) گروه نخست که به تعبیر نبی مکرم اسلام (ص) گروه بُله یا همان ابله اند، به معنی کسانی هستند که زیاد در چیزهای غیر مرتبط کنجکاوی و دخالت نمی کنند و اکثراً اهل بهشت از این گروه هستند. (دَخَلْتُ الجنةَ فَإذَا أکْثَر أهلِها البُله) این گروه کسانی هستند که شیطان در دنیا زیاد آزارشان نمی دهد پس خواطر شیطانی نمی زنند، عصبانی نمی شوند، صبور و آرام و متین هستند. وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ این گروه چون شیطان در آنان خواطر نمی زند اگر حکمتی به آنان ارائه شود بدون پارازیت و مزاحمت اصوات شیطان، آن را دریافت و تعقل می کنند و همیشه نیاز به همراهی برای راهنمایی دارند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
ب) گروه دوم که بسیار کم و بندرت دیده می شوند گروهی هستند که در این ورود به آتش الهی بر آنان نور زیادی بخشیده شده است که روشنایی مطلق طبق کلام وحی است. (يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ) این گروه علاوه بر این که مانند گروه بُله، شیطان از آنان به نوعی دور است (چون آنان شیطان را می شناسند و سعی در دور کردن خود با نزدیکی به خدا دارند) خداوند نورش را بر آنان تکمیل کرده و صاحب حکمت شان فرموده است. (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا) این گروه علاوه بر این که تمام نعمات حق تعالی بر گروه اول چون آرامش، خونسردی و دوری از خشونت و عصبانیت و صبوری و... را دارند چون به سلاح حکمت از سوی حق تعالی از رحمت اش مجهز شده اند، نفی خواطر شیطان را آگاه هستند و به نوعی طبق حدیث نبوی (ص) "الْمُؤْمِنُ كَیّس" مؤمن دارای کیاست هستند حیله ها و مکرهای شیطان انس و جن را به درستی می شناسند و در برابر آن از رحمت الهی پیروزمندانه ظاهر می شوند، می دانند کجا باید تقیه کنند و کجا باید سکوت کنند و کجا باید چه بگویند؛ در حالی که گروه الف از این نعمت محروم و همواره نیازمند مرشد و راهنمایی در کنار خود هستند. برای جا افتادن موضوع مثالی می زنیم: چنانچه اگر دقت کنیم در آیه فوق حق تعالی از بین این همه پیامبران مرد یک زن را برای آیه خویش مثال زده است و او و ذریه او را از شیطان به خدا پناه داده است که این نشانگر آن است چنانچه در تدبر أطْمث ذکر شده زنان بیشتر در معرض حمله شیاطین هستند. فاطمه از گروه مؤمنان بُله، و پریا از گروه مؤمنان صاحب حکمت است. حسین قصد دارد برای پسر خود همسری را برگزیند و چون همسر حسین زنی است که به شدت دچار خواطر شیطانی است اگر فاطمه را به عنوان عروس انتخاب کند او در برابر شیاطینی که از سوی همسرش او را اذیت خواهند کرد چون علم و حکمتی ندارد، عاجز خواهد شد و چه بسا در برابر آزارهای او چون قدرت نفی خواطر و نوعی جای خالی دادن نمی داند شب و روز در خلوت خود گریه کند و این گریه او باعث ستم بیشتر در حق او شود و شوهرش او را چون ضعیف بیابد مستعد خاطر شیطانی برای طلاق اش گردد. اما اگر پریا را به عنوان عروس انتخاب کند چون دارای نعمت عطیه حکمت الهی است به راحتی مدد الهی در برابر مادر شوهر نفی خواطر کرده و کیّس خواهد بود. مثالی می زنیم: فاطمه و پریا را دو جاری در نظر می گیریم که مؤمن هستند. اگر مادر شوهرشان در خانه آنها غیبت کند فاطمه مجلس را ترک یا سکوت خواهد کرد، پس این امر باعث جری تر شدن و شدت نفرت مادر شوهر از او خواهد شد، ولی پریا در چنین موقعیتی به طور کیّس مؤدبانه بحث را عوض خواهد کرد تا هم نیازی به ترک مجلس نداشته باشد و هم معصیت شیطان را از آن مجلس با تکیه بر حکمت اش دور کرده باشد، پس پریا نه تنها منفور نخواهد شد بلکه عزیزتر خواهد گشت. مثال دیگر، اگر در یک روز مادر شوهرشان به والدین فاطمه و پریا ناسزایی گفته باشد، فاطمه و پریا هردو محزون خواهند شد و هردو شاید در خلوت شان گریه کنند ولی اگر در زمان گریه کردن شان، مادرشان با آن دو تماس بگیرند پریا برای نفی خواطر گوشی را برای لحظاتی جواب نخواهد داد، دست و صورت خود خواهد شست و مدتی بعد جواب خواهد داد تا صدای بغض آلودش باعث کشف اسرار زندگی او بر مادرش نشود و شیطان به نشان حبّ بر مادرش خواطر نزند که زندگی او را ویران کند ولی فاطمه چون مجهز به سلاح حکمت نیست همان لحظه گوشی را جواب خواهد داد و هرچند نیت اش افشای اسرار درون خانه اش نبوده ولی به علت نداشتن حکمت، اسرار منزل از جهل فاش خواهد ساخت. فاطمه گمان می کند مادر شوهرش او را آزار می دهد ولی پریا به علت داشتن حکمت از مادر شوهر متنفر نیست چون می داند این شیطان است که از طریق مادر شوهرش در قصد آزار اوست و او را گریزی از آزار شیطان نیست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در اصول کافی زید بن صائغ روایت می کند که به امام صادق علیه السّلام عرض کردم؛ مرا دعا کنید، ایشان فرمودند: اَللَّهُمَّ اُرْزُقْهُمْ صِدْقَ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ اَلْأَمَانَةِ وَ اَلْمُحَافَظَةَ عَلَى اَلصَّلَوَاتِ خدایا! روزی کن بر او صدق گفتار و ادای امانت و حفظ از صلّ و صلوات الهی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
تا کوره نرفت هیچ خامی نپزد وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها (۷۱_مریم) خامی که نپخت وصل جانان نسزد الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (۵۵_مائده)  در کوره وصل بی قراری منمای وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّـهِ (۱۲۷_نحل) از کوره برون شوی تو را گزندی نگزد يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً (۶۹_انبیاء) ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۶۰ بابک در واحد ماده صد شهرداری مشغول به کار است. با آن که اختیارات دارد که در جریمه برخی ساخت و سازهای غیر مجاز تخفیف دهد ولی از این اختیارات خود سوء استفاده نمی کند و هر متقاضی را برای درخواست‌ اش سمت معاون اجرایی شهردار می فرستد. همکاران اش، او را به عنوان یک انسان نالایق و ترسو می شناسند که به درد نخور است.... روزی از بابک علت را می پرسم. او می گوید: من از حق النّاس بسیار می ترسم و نمی توانم برای کسی که در شهرداری آشنایی دارد و جریمه اش را می بخشاید با کسی که آشنایی ندارد و جریمه اش تخفیف زیادی نمی خورد فرق بگذارم. من همه را برای تصمیم گیری سراغ رئیس می فرستم تا بار این مسئولیت تصمیم گیری در قیامت از دوش خود برداشته باشم. بگذار مردم مرا بی عرضه بشناسند. این مردم به کسی با عرضه می گویند که به درد دنیای آنان بخورد، نه درد آخرت شان.... پس در چشم این مردم هر اندازه بی عرضه باشی بدان کمتر اسباب و اختیارات معصیت در دست داری و نزد خالق ات با عرضه ای..... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۳ 📆۱۴۰۳/۰۲/۰۱ 🌟کَرَم: اکرام و تکریم به معنای بالا بردن جایگاه فردی است که یا فرد در آن جایگاه قرار دارد و به آن سمت بالا برده می شود. (مانند اکرام یک پزشک)، و یا آن فرد لایق آن جایگاه نیست و به علت جایگاه بالای خودش یا امر الهی، آن فرد را به آن جایگاه بالا می برند. (مانند اکرام یتیم) اکرام متضاد وَهن، و توهین به معنای پایین آوردن و پَست نمودن است که می تواند شامل احترام، قرار دادن در نعمت، گوش دادن و متابعت از کلامی گردد. برای روشن شدن موضوع به احادیث و آیات محل شاهد رجوع می کنیم: "وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِم" پس اکرام متضاد توهین است. کسی که خداوند جایگاه او را پست گرداند کسی نمی تواند با احترام و نعمت، جایگاه او را بلند گرداند. قالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ (۶۲_إسراء) این آیه از زبان ابلیس است که از خداوند می خواهد به او نعمت عمر طولانی بدهد که شرایط و شایستگی آن را ندارد تا خدا به این طریق او را تکریم نماید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ (۲۴_ذاریات) ابراهیم دید میهمانانی آمده اند که خودشان دارای جایگاه بلندی هستند که فرشتگان بودند. وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ (۷۰_إسراء) یعنی ای انسان ما تو را از جانب خویش بزرگ داشتیم و تو را از حیوانات جدا ساختیم و تو را تکریم کردیم که برای سفر فقط از پاهای خود استفاده نکنی و خسته شوی؛ بلکه با خلقت چهارپایان و کشتی تو را قدرت سفر بدون رنج بخشیدیم و بزرگ ات داشتیم. اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (۳_علق) یعنی ای انسان! خواندن تنها نعمتی است که به تو فقط بخشیدم و تو را بواسطه آن از طلب علمِ شفاهی از دیگران و منت آن و فراموشی شنیده ها بی نیاز ساختم. إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّـهِ أَتْقاكُمْ (۱۳_حجرات) یعنی شما کسانی را در دنیا اکرام می کنید که برای او در دنیا نعمت و امکاناتی باشد، ولی نزد من گرامی ترین شما باتقواترین شماست؛ من باتقواترین شما را نعمت های دنیا و آخرت خواهم داد و روزی کفاف در دنیا خواهم بخشید که شما از درک آن عاجز هستید. کرامت از ریشه کَرَم به معنای بزرگ داشتن کسی توأم با احسان در حق او را گویند. كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ (۱۷_فجر) یعنی یتیم را صرف نظر از جایگاه ادب و معرفت اش، بزرگ بدارید و اگر ناسپاسی شما کرد، باز او را به خاطر جایگاه اش که من بزرگ گرفته ام، نعمت اش دهید، چون من پدرش را از او گرفته ام. اگر در معاشرت شما با ادب و محترم نبود، من جایگاه یتیم را مکرم قرار دادم، پس شما شرط ادب و احترام را در حق او فراموش نکنید و با او به دیده احترام و ادب و بزرگواری رفتار کنید. کسی که با خرید هدیه ای به دیدار یتیمی رود، با عزت و احترام و نوازش آن را به او دهد. کِراماً کاتِبينَ_يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُون (۱۱، ۱۲_انفطار) این آیات به دو فرشته مراقب انسان اشاره دارند. یعنی آن دو فرشته با آن که همه کارهای شما را می دانند و می توانند بنویسند، ولی با دست نگه داشتن در ثبت گناهان تان برای توبه احتمالی شما، در حق شما بزرگواری و احسان می کنند و در ثبت گناهان تان دست نگه می دارند. قرآن را از آن جهت کریم گویند که انسان با خواندن و عمل به آن، قرآن در حق او بخشش و احسان می کند و بزرگواری دو دنیا را به انسان می بخشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹کرامت واقعی از دیدگاه حدیث و آیات قرآن چیست؟🌹 از امیرالمؤمنین علی علیه السَّلام در نهج البلاغه آمده است: ای پرستش کننده درست بنگر! به آنچه که قرآن از صفات خدا بیان می دارد، اعتماد کن و از نور هدایت اش بهره گیر، و آنچه را که شیطان تو را به دانستن آن کنجکاو می کند و کتاب خدا بر تو واجب نکرده و در سنت پیامبر (ص) و امامان سلام اللّه علیها نیامده رها کن و علم آن به خدا واگذار که این نهایت حق پروردگار بر توست. آنان که در علم دین استوارند، خداوند آنان را در فرو رفتن در آنچه که بر ایشان پوشیده است و تفسیر آن را نمی‌دانند و از فرورفتن در اسرار نهان بی نیاز ساخته است، و رَاسخُون در علم آنان هستند که در تعمق در آنچه خداوند واجب شان نساخته دوری کرده اند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
گاهی شیطان سعی دارد با چیزهای خارق العاده که نه در قرآن به عنوان فضیلت ذکر شده و نه اهل بیت علیهم السَّلام آن حالات بر خود ذکر کرده اند، برخی افراد جاهل را به سوی آن افراد (که ادعای داشتن کرامت می کنند) سوق دهد و گاهی از نادانی، آنها را کرامت تصور می کنند، در حالی که تعریف کرامت امر دیگری است. مثال می گویند فلانی هنگامی که به درب منزل خود می‌رسید درب بر روی او باز می شد! در این امر دقت کنیم در کجای قرآن و حدیث آمده است که کسی که به منزل خود رود، اگر متقی و پرهیزکار باشد درب‌ بر روی او خودبخود گشوده می شود و آن نشانِ فضل اوست و نوعی کرامت یا کریم داشتن او نزد خداوند است؟ اگر چنین باشد یک مرتاض هندی هم چنین قدرتی دارد، پس او را صاحب کرامت بنامیم؟ پس وقتی یک مرتاض هندی هم که کافر است چنین قدرتی دارد، قطعاً شیطان در این دو امر می تواند برای فریفتن جاهل بطور مشترک ظاهر شود. برای تبیین حدیث فوق به شرح آیه ای از قرآن می پردازیم که حق تعالی می فرماید: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ (۴۱_نور) پس کتاب خدا، فهم صَلاة حیوانات را بر همه ما ناآشنا قرار داده است و نفرموده برخی از شما نمی فهمید، بلکه می فرماید: تسبیح آنان بر همه شما پوشیده و نهان است و نمی فهمید و فقط خداوند است که به آن علم دارد. وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ (۴۴_اسراء) اگر حق تعالی برخی را می فرمود یعنی اشکال از شماست، بروید و خود را اصلاح کنید تا مانند آن برخی شوید که نماز و صَلاة پرندگان را می فهمند و می بینند و می شنوند. حال کسی یا بر خود او ظاهر شود و ادعا کند، یا دیگران در حق او ادعا کنند که فلان عالم هنگام ظهر ذکر پرندگان می شنید و می فهمید؛ پس طبق حدیث مولا امیرالمؤمنین این شیطان است که ما را به کنجکاوی وا می دارد در امری که خدا ما را برای دانستن آن واجب نکرده است، کنجکاوی کنیم. رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ، پس هرگز اسم این امر را نمی توان کرامت گذاشت. کرامات آن است که مثال گویند فلان عالم، زن بداخلاق و بددهنی داشت ولی با او مهربان بود و با او صبر می کرد و ملاطفت می نمود، چون این نشانه کریم بودن اوست و شیطان که دشمن انسان است هرگز چنین هدیه ای به انسان نمی بخشد، یا گویند فلان انسان بیسواد آیات قرآن را می دید می شناخت. بسیاری از افراد مؤمن و جاهل زمانی که سمت عالِمی می روند به جای این که به علم و دانش او از قرآن و حکمت و حدیث اهمیت دهند و به آنچه می توانند از او برای سعادت خود فراگیرند، به دنبال کارهای خارق‌ العاده ای از او می گردند تا او را به عنوان یک ولی خدا بپذیرند. به فرض هم آن عالِم ذکر و تسبیح پرندگان بشنود و به من نوعی یاد بدهد، چه سودی در هدایت و توحید من جز گمراهی من دارد؟! کسانی که با معیار کرامت با جهل به تعریف کرامت در جستجوی اولیاءالله هستند فرجام شان چون جاهلانِ قوم موسی نبی می شود که با شنیدن صدای عجیب از دهان گوساله مشرک شدند و به سامری ایمان آوردند. "إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ" یعنی من نیامده‌ام با کتاب خدا به شما بگویم، دزدی و زنا نکنید، دروغ نگویید، با والدین خود مهربان باشید و... این‌ها را پیامبران پیش از من نیز گفته بودند، من آمده‌ام تا برتر و کامل‌تر از این‌ها با شما سخن بگویم و راه توحید و معرفت را به شما نشان دهم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی