قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً(۲۵_جن)
بگو: نمیدانم آنچه به شما وعده داده شده، نزدیک است، یا این که پروردگارم زمانی (دور) برای (وقوع) آن قرار داده است.
یعنی بگو: نمی دانم وعده تحقق جهنم الهی نزدیک است یا نه، یا به شما وقتی بر آن تمدید خواهد کرد.
ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ (۵۲_شورى)
تو (پیش از این وحی،) نه از (محتوای دقیقِ) کتاب (خدا) خبر داشتی و نه میدانستی که ایمان داشتن (به اصول و فروع اسلام) چگونه است.
یعنی قرآن غیب خدا بود و تا زمانی که نازل نشده بود من نیز از محتوای آن خبر نداشتم که به شما چیزی در مورد آن بگویم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹غیب های الهی چیست که بندگان در مورد آن چیزی نمی دانند؟
در آیه اول سوره طلاق حق تعالی امر می کند زنان را در زمان عِدّه از خانه های خود بیرون نکنید مگر فحشایی آشکار مرتکب شوند و این حدود من است و به حدود من تجاوز نکنید که اگر چنین کنید.
لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (۱_طلاق)
تو نمیدانی، شايد خداوند بعد از اين، امر تازهای پديد آورد.
هیچ کس از آن خبر ندارد چه مجازاتی که پیش بینی می کردید بر شما مردان در آینده زندگی تان و چه زمانی و چگونه وارد خواهم کرد و چه سرنوشتی نیکی برای زنانی که چنین در حق آنان ستم کرده اید با ازدواج بهتر نصیب شان خواهم نمود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در قرآن موارد ذیل غیب الهی است که کسی جز او نمی داند.
إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (۳۴_لقمان)
بهراستی آگاهی از زمان قیامت فقط نزد خداست و او(ست که) باران را نازل میکند و (از زمان و کیفیت آن خبر دارد. و تنها او بهطور دقیق) از آنچه در رَحِمها وجود دارد، آگاه است، و هیچکس نمیداند که فردا چه به دست میآورد، و هیچکس نمیداند که در کدام سرزمین خواهد مُرد (ولی خدا از همهی این امور آگاه است؛) زیرا خدا بسیار دانا و آگاه است.
پس زمان وقوع قیامت، زمان نزول باران، خوشبختی و یا بدبختی انسان در شکم مادر، فردا چه بر سر هرکسی می آید آیا سود می کند یا زیان، چه زمانی و کجا می میرد، همه از غیب خداست و هرکس در مورد آن سوال بپرسد باید گفت: «لاَ أدری»، یعنی غیب خداست و هیچ کس هم نمی داند و تو هم مپرس چون هرکس هم بگوید دروغ گفته است.
در آیه اول سوره طلاق ذکر شد مردی که با همسرش چنین برخوردی کند و در زمان عِدّه طلاق دربدرش کند. خداوند می فرماید: هیچ کس نمی داند چه مجازاتی او را در نظر گرفته است حتی با توبه و عمل صالح قطع یقین کسی نمی تواند ادعا کند که خداوند آن مجازات را از او دور خواهد کرد. چنانچه وقتی آدم در بهشت نافرمانی خدا را کرد هرچند خداوند به او توبه را یاد داد و توبه اش را پذیرفت ولی هبوط را از او سلب نکرد و از بهشت اخراج اش نمود که علامت آن بروز اندام های تناسلی آنان بلافاصله بعد از عصیان الهی بود.
پس اگر چنین مردی نزد عالمی برای مشورت آمد آن عالم باید او را به رحمت خدا امیدوار کند و به توبه و عمل صالح تشویق نماید ولی هرگز نمی تواند به او تضمین دهد در برابر آنچه که به او گفته است عمل کند خداوند مجازاتش را از او بردارد.
خداوند می فرماید: "یَغیضُ الأرحَام" یعنی برخی رحم ها نطفه را فرو برده و در خود می کشند و هیچ کس جز من نمی داند کدام رحم ها بارور خواهند شد پس کسی که او را مشاوره بارداری می دهد منعی ندارد ولی باید ماأدری بگوید، چون خداوند خودش می فرماید: «ولا یَعْلَمُ الْغَيْبَ الاَّ هُو»
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹استخاره از دیدگاه قرآن:
یکی دیگر از غیب های الهی که ماأدری است حق تعالی فرموده است: هیچ کس نمی داند فردا چه بر سرش می آید؟! پس کسی که سمت استخاره به قرآن می رود برای خرید یک زمین، که زمینی بخرد یا نه؛ برخلاف حکم قرآن عمل کرده است و هرکسی چیزی از قرآن به او وعده دهد دروغگویی بیش نیست.
در صحیفه کاظمیه آمده است: مردی نزد امام کاظم (ع) آمد و گفت: بر من استخاره ای بگیر، میخواهم به فلان ناحیه بروم، میخواهم بدانم خوب است یا نه، امام فرمودند: دوست داری به آن منطقه بروی؟ گفت: آری! امام فرمودند: بگو خدایا! برای من رفتن ام به آنجا را نیکو گردان.
از کلام امام پیداست یعنی اگر امری بر دل ات خوب افتاد انجام بده و توکل نما، پس اگر به فرض مبنا را بر آن بگیریم استخاره در هر امری روا باشد و انسان قبل از انجام هر کاری بخصوص در امور دنیا خیر و شرّ آن را بداند توکل خود بخود به کنار می رود در حالی که اراده خدا بر توکل ما بر او در هر زمان است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در همان کتاب از عبدالرحمن بن سیابه آمده است: در مکه بودم که پارچه برای فروش آورده بودم. نزد امام کاظم علیه السَّلام رفتم و گفتم: بین مصر و یمن مانده ام که کجا قماش خود برم؟ امام فرمودند: در بین این دو ولایت به کاغذی قرعه بزن و نام خدا و توکل بر او را در هر قرعه بنویس. در یکی یمن و در یکی مصر. در یکی بنویس هیچ شهری. هر سه را بهم بزن و یکی را انتخاب کن. برخی الزاماً گمان می کنیم استخاره رجوع به قرآن و باز کردن آن برای دلالت گرفتن از قرآن بر ما در بین دو امر بر انتخاب یکی است، در حالی که هرگز طبق سیره اهل بیت علیهم السَّلام دیدیم چنین نیست. در همان کتاب از قول امام رضا (ع) از قول امام صادق علیه السَّلام آمده است: زمانی که استخاره می کنید با خدا این دعا را بخوانید که در مضمون دعا آمده است: «خدایا از تو خیر خوبی طلب می کنم در آنچه بر انجام آن تصمیم گرفته ام و فکرم مرا به آن کشانده است و از تو می خواهم اگر در این کار، خیر من است بر من آن را آسان فرما و چنانچه خیری بر من نیست مرا از آن بگردان.
پس عنایت کنیم استخاره از چند مرحله تشکیل شده است:
الف) یا انجام یک کاری بر دل مان افتاده (مثل خریدن خانه) که دعای طلب خیر و استخاره می کنیم و با توکل بر او جلو می رویم و به حوادث دقت می کنیم آیا خدا آن را بر ما خواسته یا نه؟! مثال، اگر در زمان خرید خانه وام مان جور نشد دلیل بر آن بگیریم خداوند خیر ما را در خرید آن خانه ننهاده است و از آن منصرف می شویم.
ب) یا انتخاب یک کار از بین دو کاری را لازم داریم و در هر دو کار شرایط و سود و زیان مان یکی است. مانند دختری که دو خواستگار متعادل و معادل هم دارد اینجا دعای استخاره خوانده و از او طلب خیر می کنیم و سپس با کاغذ به شرحی که رفت قرعه می کشیم که این امر مطابق قرآن است چنانچه طبق قرآن برای سرپرستی مریم سلام اللّه، عابدان معبد بنی اسرائیل قرعه به قلم زدند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق مَاأدری و لَاأعلم چیست؟
پس انسان در مورد علم غیب های الهی باید "مَاأدری" بگوید ولی در مورد علم الهی اگر می داند پاسخ دهد و اگر نمی داند باید بگوید: "لَاأعلم" یعنی من پاسخ تو را نمی دانم. پس کسانی هستند که پاسخ سؤالات ما را بدانند و آنچه که می پرسیم اگر مربوط به علم غیب الهی نباشد از آنان بپرسید. چنانچه خداوند می فرماید:
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (۴۳_نحل)
اگر خودتان نمیدانيد از اهل كتاب بپرسيد.
پس علم نزد برخی وجود دارد و خداوند نفرموده است "إِنْ كُنْتُمْ لا تَدرَؤن" اگر چیزی را در مقام مَاأدری هستید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
4_6012726121571814874.MP3
46.7M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: دَرَیَ در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#مناجات
معبودا! ای آن که نور را با ظلمت ات معنا کردی، گرما را با خلقت سردی، حبّ را با خلق غضب، ثروت را با خلقت فقر، جهل را با خلقت علم، بقاء را با خلقت فنا و.... ای برترین معلم که با اضداد، اضداد را بر ما می نمایانی که هیچ کس را قدرت چنین تعلیمی نیست.
خدایا! بر ما بیاموز غیر از تو هر چیز باطل است و سخت ترین اضداد شناخت حق و باطل است که هرکس را معرفت آن بخشی به سوی سعادت رهنمون اش ساخته ای.... ای حضرت حق ما را توفیق شناخت خویش برای شناخت باطل از رحمت ات عنایت فرما.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام آمده است که یکی از یاران امام رضا علیه السَّلام می گوید: به ابوالحسن الرّضا علیه السَّلام نوشتم:
قربانت شوم! یاران ما از ابوجعفر باقر و ابو عبدالله صادق علیهما السَّلام روایت کرده اند که «چون خورشید از وسط آسمان زایل شود، وقت نماز ظهر و عصر، هر دو فرا می رسد، تنها مسئله ای که وجود دارد آن است که باید قبل از نماز ظهر و قبل از نماز عصر، مقداری برای نافله وقت بگذارند. طولانی خواندن نافله ها و کوتاه خواندن آن ها بسته به میل نمازگزار است.»
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۶۸
سیّاحی بلاد می گشت و تاریخ می نوشت. روزی به شهری رسید که در آن هیچ کس به کسی کمکی نمی کرد، هر کسی را در آن شهر دید به فکر خود بود. مردی را در آن شهر یافت که با دیگران متفاوت بود. آن مرد به سیاح گفت: تا آذوقه تمام نکرده ای از این شهر برو که این شهر برای ماندن، تو را بسیار از مردم اش تنگ شود.
سیّاح سریع از آن شهر رفت، و در تاریخچه سیاحت اش نوشت همیشه فکر می کردم اهل قبرستان به درد هم نمی خورند ولی من شهری رسیدم که از قبرستان بدتر بود... در آن شهر دلم گرفت و سریع خارج شدم چون گورستان محلی برای ماندن نیست. گورستانی بود که اسم اش آبادی بود.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
بدعت های یک دین آسمانی قوی ترین ابزار شیطان در گمراهی پیروان آن دین هستند که در تاریخ انبیاء حتی از همان دوران آنان این بدعت ها پایه گذاری شده است. جاهلان بدون عمل به دین آن را نمی فهمند و سکوت می کنند و عالمان از ترس جاهلان سکوت می کنند و بدعت ها چنین ریشه در دین می زنند.
اگر بخواهیم بدعت را در یک جمله تعریف کنیم، باید بگوییم شیطان در یک دین آسمانی آنچه نزد خدا اهمیتی ندارد و مورد رضایت او نیست آن را بر پیروان اش امر می کند تا آن را سفت و سخت بگیرند و آنچه مورد رضایت خداست بی ارزش می کند تا رهایش سازند. بدعت ها هدیه شیطان برای کسانی است که به دین راستین و مورد رضایت خدا عمل نمی کنند تا نوری برای هدایت او دریافت کنند و شیطان تنها از عمل کردن ما به رضایت خدا و اخلاص ماست که می ترسد نه از کثرت اعمال آمیخته به حق و باطل ما.
نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: من قرآن و عترت ام را در میان شما باقی می گذارم، به آن متمسک شوید. یعنی هر عبادتی را با آن بسنجید و سپس انجام دهید که مبادا دچار بدعت شیطان شوید.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام آمده است: از امام رضا علیه السَّلام درباره علت دیه و خون بهاء بر مقتول سؤال کردند:
حضرت فرمودند: کسی که کشته می شود شاید بدهی دارد که اگر زنده می ماند آن را می پرداخت. یکی از علت های دیه و خون بهاء برای مقتول برای پرداخت بدهی های اوست که قاتل او را از ادامه حیات برای پرداخت بدهی اش باز داشته است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۶۹
مرد عیالواری خانه ای چوبی به اجاره گرفت. یک روز از اسباب کشی اش نگذشته بود که درب اتاق از لولا شکست. نزد صاحب خانه برای تعمیرش رفت، صاحبخانه گفت: درب را محکم بسته ای شکسته و خسارت از توست... چند روز گذشت، گوشه ای از اتاق سقف اش ریخت و مستأجر از صاحبخانه خواست تعمیرش کند؛ که صاحبخانه نگاهی به سقف کرد و گفت: بی گمان تو در زیر سقف غذا پخته ای و رطوبت آن باعث ریزش سقف شده و ضامن تویی....
زمستان شد لوله های آب در حیاط خانه از یخ زدگی ترکیدند. مستأجر به صاحبخانه شکایت برد و درخواست تعمیرش نمود. صاحبخانه گفت: سالها من اینجا زندگی کردم چرا چنین زمستان سردی نیامده بود؟ زمستان سرد پای قدم نحس توست به این خانه آمده است، زمستان دنبال توست که خانه مرا هم آسیب زده، نه دنبال خانه من... پس ضامن تویی....
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
زن حیدر علی روزی خودش شنیده بود که زن صاحبخانه به زن همسایه گفته بود، مستأجر گیجی خدا بر آنان رسانده که هرچه می گویند انجام می دهد. هم کرایه می دهند و هم خانه کهنه را تعمیرش می کنند. زن مرد عیال وار که از این خانه خراب و خسارات تحمیلی به تنگ آمده بود شوهرش را همیشه سوهان مغزش شده بود که خانه را تخلیه و پس بدهند اما مرد می گفت: من در صبر چیزی دیده ام که در ناصبری ندیده ام. او باور داشت صبر نوعی شکر و از شکر برتر است که خداوند عمل صابر را حتی در دنیا بدون مزد رها نمی کند.
اول فصل بهار حیدر علی مستأجر در حیاط خانه قصد داشت نهال درختی به یادگار بکارد چون او هر خانه ای اجاره می گرفت درختی در آن می کاشت تا بعدها زمانی که صاحبخانه ای گشت و از آن کوچه رد شد با دیدن آن درخت خاطرات اش زنده شود و بداند روزی مستأجر بوده است و شکر خانه دار شدن کند.
حیدر علی به ناگاه خمره ای در دل خاک وسط باغچه دید. خمره را برداشت، در حالی که درون آن صد سکه ارزشمند طلای باستانی بود. به همسرش گفت: دیدی گفتم خدا نتیجه صبر را می بخشد.... حال دوره، دوره تلافی ماست. حیدر چند موزاییک کهنه از وسط حیاط درآورد و صاحب منزل صدا کرد و گفت: این موزاییک ها می دانم وظیفه من است درست کنم ولی من باید با تو قرارداد را تجدید کنم که از یک سال به پنج سال برگردانیم چرا که انصاف نیست من که این خانه کلنگی را بازسازی می کنم یک سال در آن بنشینم...
این قرار داد که به نفع کامل صاحبخانه بود از سوی او پذیرفته شد و شب در مسجد ملای محل قراردادشان تجدید کرد.
آن ماه به عمد حیدرعلی کرایه صاحبخانه را سکه ای طلا داد و گفت: ارزش آن برای پنج ماه کرایه توست. صاحبخانه از سکه طلا در دست حیدر علی کارگر تعجب کرد و گفت: سکه طلا از کجا آوردی؟ گفت: از حیاط خانه پیدا کردم.... صاحبخانه گفت: سهم من چه می شود، من مالک آن خانه ام؟ حیدر علی گفت: چنانچه از بدشانسی من زمستان سال قبل سرما بسیار شد و لوله های آب ترکید از خوش شانسی من هم بهار گرم شد و مرا به وجد آورد درختی بکارم. چرا سال هاست که تو در این خانه زمینی نکنده ای تا درختی بکاری؟ صاحبخانه ساکت و به خاطر تمدید قراردادش پشیمان شد.... او به دنبال فرصتی بود تا حیدرعلی را زود از خانه بیرون کند و خودش مِلک خویش را تجدید بنا کند و زمین آن برای طلا بگردد.
سال بعد به شوخی حیدرعلی به صاحبخانه گفت: لوله های آب در حیاط باز یخ زده است.... صاحبخانه گفت: خدا را شکر این سعادتی بر من است که امسال زمستان خیلی سرد شده است تقصیر شما نیست.... دست نزن صاحبخانه خود وظیفه خویش می داند...
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
یک حدیث و حکمت از امام رضا (علیه السَّلام) :
در عُیون اخبار الرّضا روایت است: مأمون اصرار کرد تا خلافت را به امام رضا بدهد. امام علیه السَّلام در پاسخ، حکیمانه فرمودند: به بندگی خدای عَزّوجلّ افتخار دارم. به زهد و بی رغبتی از دنیا امید به نجات از شرّ دنیا دارم.
و با پرهیزکاری از گناهان امید دریافت نعمات الهی و با تواضع و فروتنی در دنیا امید به رأفت اش دارم. اگر خلافت را خداوند به تو داده است جایز نیست لباسی را که خدا بر تن تو کرده است برکَنی و به دیگری دهی و اگر خلافت از آنِ تو نیست چگونه چیزی را می بخشی که مالک آن نیستی؟!
🌸میلاد با سعادت شمس الشموس، ثامن الحجج، حضرت على بن موسى الرّضا علیه السَّلام بر همه شیعیان مبارک باد🌸
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
⚫ إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ
✍شهادت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و هیئت همراه را تسلیت عرض می کنیم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۱۱
📆۱۴۰۳/۰۳/۰۱
وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا (۲۴_اسراء)
آیه اشاره دارد همین که والدینی مواظبت نمودند تا فرزند دوره صغیری را طی کرده و بالغ شود باید فرزند در حق والدین دعا کرده و از خدا برای آنان طلب بخشش کند. پس وظیفه والدین برای ما شامل زمان تولد تا طی کردن دوره کودکی ماست.
برخی از فرزندان گمان می کنند والدین بعد از بلوغ باید برای آنان کسب و کار و خانه و جهیزیه و.... تهیه کنند، این تصورشان بر خلاف مأموریت حق تعالی در حق آنهاست. اصولاً چنین اندیشه اشتباهی امروزه باعث شده است والدین فرزند کمتری را داشته باشند چون خود را مسئول همه زندگی فرزندان تا مرگ شان می دانند و تصور می کنند باید برای فرزندان خانه و شغل و آسایش و... فراهم نمایند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
و در چنین اندیشه ای چون فرزندان همه امکانات زندگی را در خود از کودکی فراهم می بینند اهل تنبلی و تفریح می شوند و این امر نه تنها کمک به آنها نیست بلکه باعث گسترش انتظارات بیخود در آنها می شود که تصور می کنند والدین شان آن ها را به دنیا آورده اند تا آنها در عیش و رفاه زندگی کنند و خودشان نباید برای این رفاه متحمل زحمتی شوند.
در قدیم در زمان ساختن خانه و در مزرعه فرزندان را به کار می گرفتند تا فرزندان پخته شده و از تن پروری رها شوند. چنین فرزندانی می دانستند ساختن مسکن و کسب پول چقدر سخت است، پس هم صرفه جویی می کردند و هم توقعات زیادی از والدین نداشتند.
در حالی که امروزه چنین واقعیتی را در فرزندان شاهد نیستیم چون آنان را به کار نمی گماریم و در کوره سختی آب دیده شان نساخته ایم. یکی از قدماء می گفت: «بر کودک خود رحم کنید و نگذارید بخوابد و بر کار بگیریدش....»
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#مناجات
نازنینا! ای حقی که باطل را خلق کردی و گنج وجود خویش بر جویندگان راستین ات پنهان نمودی. ای آن که بر مخلوق خویش در کنار بیداری شان، خواب؛ و در کنار سیری شان گرسنگی و غذا، و در کنار تشنگی شان آب، در کنار تنهایی شان جفت؛ و در کنار عقل، خیال را خلق کردی تا نیازمندی و عجزشان به آنان نشان دهی و بی نیازی خویش از هر نیازی را بر آنان بنمایانی.
خدایا! بر من نشان دادی که تو را به شناخت من نیازی نیست و هرچه نیاز است در من است.... هر گنجی با کسباش، کاسب اش را ثمری بخشد و گنجینه ای چون تو را بهایی در کسی نیست که پردازد تا تو را کسب کند و تو تنها گنج این عالَم هستی، که معرفت تو نتیجه بالاترین تلاش برای جویندگان آن کَنْز مخفی است. معبودا! ما را توفیق این گنج معرفت از رحمت ات عنایت فرما.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام حدیث ۱۴۱۰ از یکی از شاگردان ابو عبدالله صادق آمده است که از امام علیه السَّلام سؤال کردم:
اگر کسی زکات اموالش را جدا کند، آیا می تواند قسمتی را بپردازد و قسمتی را نگه دارد تا مستحق آن را بجوید و چه بسا که تا سه ماه به طول انجامد؟ ابو عبدالله (ع) فرمودند: مانعی ندارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۷۰
محمود کارگر است از سرکار که بر می گردد لباس های اش را در خانه عوض می کند و صبح با همان لباس کارگری از منزل خارج می شود. لباس هایش پاره نیست ولی کارگری و کثیف است. می پرسم: از مردم خجالت نمی کشی؟ می گوید: پدران مان که بیشتر از ما اخلاص داشتند و برای خدا زندگی می کردند چنین بودند.
دست مرا گرفته و می گوید: به دقت در آدمیان اطراف خود بنگر، اگر کسی عکسی از ما بگیرد و در وسط کتابی بگذارد و هشتاد سال بعد کسی آن عکس را نگاه کند آیا می گردد که یکی از این جماعت را پیدا کند؟ می گویم: هرگز. می گوید: احسنت، پس من زنده ای نمی بینم خود را برای لذت چشم او آرایش کنم. من همیشه خود را در بین مردگان قبرستان می بینم... آری! اگر چنین فکر کنی مثل من می توانی لباس بپوشی.....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۱۲
📆۱۴۰۳/۰۳/۰۵
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (۲۴_انفال)
ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست (یعنی ایمان) دعوت کنند اجابت کنید و بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حائل میشود و همه به سوی او محشور خواهید شد.
برای درک این نکته مهم که حایل شدن الهی بین انسان و قلب او چگونه است، باید نخست فرق واژه نَظَر و رَأَىٰ را از قرآن مدد الهی تبیین کنیم:
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: ما مِن عَبدٍ إلاّ و في وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدنيا و عَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فإذا أرادَ اللّه ُبعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ ، فأبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بالغَيبِ ، فآمَنَ بالغَيبِ علَى الغَيبِ
هيچ بندهاى نيست جز اين كه دو چشم در صورت اوست كه با آنها امور دنيا را مىبيند و دو چشم در دل اش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مىكند.
هرگاه خداوند خوبىِ بندهاى را بخواهد، دو چشمِ دل او را مىگشايد كه به وسيلهی آنها، وعدههاى غيبى او را مىبيند و با چشمِ دل اش به وعدههاى الهى ايمان مىآورد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۴
🌟نَظَر:
در قرآن به معنای نگاه کردن با چشم سَر است و دیدنی که برای همه ممکن، و بدون حائل و دیداری مادی است و قابل انتقال مفهوم می باشد.
أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (۱۷_غاشیه)
آیا مردم در خلقت شتر نمینگرند که چگونه (به انواع حکمت و منفعت برای بشر) خلق شده است؟
یعنی هر کسی می تواند با چشم سر در عجایب خلقت شتر که از آیات الهی است بدون حائل و صرفاً با چشم سر آن را ببیند و اندیشه کند، و مشاهدات خود به دیگران بیان و منتقل نماید.
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (۵_طارق)
پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است؟
یعنی هر کس می تواند نگاه کند به نطفه ای که از آن خلق شده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِه (۲۴_عبس)
آدمی باید به قوت و غذایش به چشم خود بنگرد.
یعنی هر کسی می تواند به غذایی که می خورد نگاه کند تا قدرت و نعمت خدا را در آن ببیند.
قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ (۱۴۳_اعراف)
در پاسخ موسی نبی، خداوند فرمود: مرا هرگز نخواهی دید ولی کوه طور را می توانی با چشم سر نگاه کنی.
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (۱۳۷_آل عمران)
یعنی در زمین سیر کنید و ویرانه های قوم های گذشته را با چشم سر ببینید و تأمل کنید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی