eitaa logo
میراث امامان
198 دنبال‌کننده
55 عکس
3 ویدیو
15 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
تردید ندارم که پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرد عن معمر، عن قتادة، أن عليا ‌قضى ‌عن ‌النبي ص أشياء بعد وفاته كان عامتها عدة. قال: حسبت أنه قال: خمسمائة ألف. فقال عبد الرزاق: يعني دراهم. قلنا لعبد الرزاق: (وكيف قضى النبي ص) [1] وأوصى إليه النبي ص بذلك؟ قال: نعم لا أشك أن النبي ص أوصى إلى علي، فلولا ذلك ما تركوه أن يقضي (مصنف عبد الرزاق، ج7، ص294). عبدالرزاق صنعانی از معمر بن راشد از قتاده نقل کرده که علی (ع) اموالی را از طرف پیامبر (ص) پس از درگذشت پیامبر (ص) پرداخت کرد که بیشتر آن‌ها وعده‌های مالی پیامبر (ص) بود. گفت: گمان می‌کنم که گفت: پانصد هزار. عبدالرازق گفت: [پانصد هزار] درهم مقصود است. [اصحاب عبدالرزاق گویند:] به عبدالرزاق گفتیم: مگر پیامبر (ص) به علی (ع) در این باره وصیت کرده بود؟ [عبدالرزاق] گفت: آری! تردید ندارم که پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرده بود؛ چه اگر وصیت نکرده بود، [ابوبکر و اصحابش] نمی‌گذاشتند که علی (ع) [دیون و وعده‌های مالی پیامبر (ص) را] پرداخت کند. 1. سیوطی همین نقل را از مصنف عبدالرزاق آورده (جمع الجوامع، ط1426، ج24، ص71)، اما در نقل او عبارتِ «وکیف قضی النبي ص» نیامده است. 2. وصیت به علی (ع) در فرهنگ قرن اول این را می‌رساند که علی (ع) صاحب اختیار امور پیامبر (ص) پس از ایشان است و ولی امر نیز خواهد بود؛ لذا در نقل‌های مختلفی از عائشه و دیگران تلاش شده وصیت پیامبر (ص) به علی (ع) تکذیب شود (الطبقات لابن سعد، ط الخانجي، ج2، ص228-229). در همین فضا عبدالرزاق تأکید می‌کند که اگر پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت نکرده بود، هرگز اجازه نمی‌دادند که علی (ع) دیون و وعده‌های پیامبر (ص) را از طرف ایشان پرداخت کند (نیز نگر: اوصیاء پیامبر و پرداخت دیون ایشان). @Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
🌺 مدارا و کرامت نبوی عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَخَلَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَائِشَةُ عِنْدَهُ فَقَالَ السَّامُ عَلَيْكُمْ‏ فَقَالَ- رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكُمْ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَرَدَّ عَلَيْهِ كَمَا رَدَّ عَلَى صَاحِبِهِ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَرَدَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا رَدَّ عَلَى صَاحِبَيْهِ فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ عَلَيْكُمُ السَّامُ وَ الْغَضَبُ وَ اللَّعْنَةُ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ يَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِيرِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَائِشَةُ إِنَّ الْفُحْشَ‏ لَوْ كَانَ مُمَثَّلًا لَكَانَ مِثَالَ سَوْءٍ إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَهُ وَ لَمْ يُرْفَعْ عَنْهُ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ‏ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ إِلَى قَوْلِهِمْ السَّامُ عَلَيْكُمْ فَقَالَ بَلَى أَ مَا سَمِعْتِ مَا رَدَدْتُ عَلَيْهِمْ قُلْتُ عَلَيْكُمْ فَإِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ مُسْلِمٌ فَقُولُوا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ وَ إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ كَافِرٌ فَقُولُوا عَلَيْك‏. 🔸 از امام باقر (ع) روایت است که فرمود: يهودى‌ای بر رسول خدا (ص) وارد شد و عائشه هم در حضور آن حضرت بود، آن يهودى گفت: السام عليكم، و رسول خدا (ص) در پاسخش فرمود: عليكم. سپس ديگرى وارد شد و همچنين گفت و پیامبر همان جوابی را که به رفيقش داده بود، به او داد. باز هم سوّمى آمد و همين را گفت و رسول خدا هم همان جواب را داد، و عائشه خشمگين شد و گفت: سام و خشم و لعنت بر شماها باد اى گروه يهود، اى برادرانِ ميمون‌ها و خوک‌ها. پس رسول خدا (ص) به او فرمود: اى عائشه اگر دشنام مجسم بود، تمثال زشتى می‌بود. به راستى، مدارا و رفق هرگز بر هيچ چيز نهاده نشده است، جز اينكه آن را آراسته و از چیزی برداشته نشده، جز اينكه آن را زشت ساخته است. گفت: يا رسول الله گوش نمى‏‌دهى كه مى‌‏گويند السام عليكم؟ فرمود: چرا تو نشنيدى من جواب دادم. گفتم: بر شما باد، پس هر گاه مسلمانى به شما سلام كرد در جوابش بگوئيد: سلامٌ عليكم، و اگر كافرى سلام كرد در جوابش بگوئيد: عليكم. 📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص648/ ح1 به سند صحیح. نیز همین داستان به صورت مختصرتر: الجامع معمر بن راشد، ج10، ص392 از عایشه؛ موطأ مالك رواية يحيى ت عبد الباقي، ج2، ص960 از ابن عمر؛ صحيح البخاري ط السلطانية، ج8، ص12، 85. برای نمونه شواهد فراز آخر نیز نک: وسائل الشيعة، ج‏12، ص77-80. @Al_Meerath
🌸 نعمتِ هدایت در بخشی از زیارت مضجع نبوی (صلی الله علیه وآله) خطاب به آن حضرت، از امام صادق چنین صادق (ع): ستایش خدای را که به وسیلۀ تو، ما را از شرک و گمراهی نجات داد... عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالَةِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِك‏... (الكافي، ج‏4، ص551) 🌹سالروزِ میلاد رسولِ مهربانی و امام هدایت، بر جمیع مسلمین مبارک باد! @Al_Meerath
⚜ شفاعت محمد صلی الله علیه وآله عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الْمَكِّيِّ قَالَ: دَخَلَ مَوْلًى لِامْرَأَةِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يُقَالُ لَهُ أَبُو أَيْمَنَ فَقَالَ يُغْرُونَ النَّاسَ فَيَقُولُونَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ ص قَالَ فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع حَتَّى تَرَبَّدَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ [أَوْ وَيْلَكَ‏] يَا أَبَا أَيْمَنَ أَ غَرَّكَ أَنْ عَفَّ بَطْنُكَ وَ فَرْجُكَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص وَيْلَكَ وَ هَلْ يَشْفَعُ إِلَّا لِمَنْ قَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّار (المحاسن، ج1، ص183). احمد بن محمد بن خالد برقی از پدرش، از ابن ابی عمیر، از معاویة بن عمار، از ابوالعباس مکی نقل کرده که گفت: یکی از غلامان همسر علی بن الحسین (ع) که به او ابوایمن گفته می‌شد، به نزد امام باقر (ع) آمد. او گفت: مردم را فریب می‌دهند و می‌گویند شفاعت محمد (ص) [آن‌ها را نجات می‌دهد]. امام باقر (ع) خشمگین شد به‌طوری‌که چهره‌اش تغییر کرد، سپس فرمود: وای بر تو ای ابوایمن! آیا تو را این مغرور کرده که شکمت و شرمگاهت را پاک نگه داشته‌ای؟ به خدا قسم، اگر وحشت‌های روز قیامت را ببینی، حتماً به شفاعت محمد (ص) نیاز پیدا می‌کنی. وای بر تو! آیا شفاعت می‌کند جز برای کسی که آتش [جهنم] بر او واجب شده باشد؟ @Al_Meerath
💠 به وعدهٔ خویش وفا کردیم الحسين بن محمد عن المعلى بن محمد عن بعض أصحابه عن أبي بصير قال: كان لي جار يتبع السلطان فأصاب مالا فأعد قيانا و كان يجمع الجميع إليه و يشرب المسكر و يؤذيني فشكوته إلى نفسه غير مرة فلم ينته فلما أن ألححت عليه فقال لي يا هذا أنا رجل مبتلى و أنت رجل معافى فلو عرضتني لصاحبك رجوت أن ينقذني الله بك فوقع ذلك له في قلبي فلما صرت إلى أبي عبد الله ع ذكرت له حاله فقال لي إذا رجعت إلى الكوفة سيأتيك فقل له يقول لك جعفر بن محمد دع ما أنت عليه و أضمن لك على الله الجنة فلما رجعت إلى الكوفة أتاني فيمن أتى فاحتبسته عندي حتى خلا منزلي ثم قلت له يا هذا إني ذكرتك لأبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع فقال لي إذا رجعت إلى الكوفة سيأتيك فقل له يقول لك جعفر بن محمد دع ما أنت عليه و أضمن لك على الله الجنة قال فبكى ثم قال لي الله لقد قال لك أبو عبد الله هذا قال فحلفت له أنه قد قال لي ما قلت فقال لي حسبك و مضى فلما كان بعد أيام بعث إلي فدعاني و إذا هو خلف داره عريان فقال لي يا أبا بصير لا و الله ما بقي في منزلي شي‏ء إلا و قد أخرجته و أنا كما ترى قال فمضيت إلى إخواننا فجمعت له ما كسوته به ثم لم تأت عليه أيام يسيرة حتى بعث إلي أني عليل فأتني فجعلت أختلف إليه و أعالجه حتى نزل به الموت فكنت عنده جالسا و هو يجود بنفسه فغشي عليه غشية ثم أفاق فقال لي يا أبا بصير قد وفى صاحبك لنا ثم قبض رحمة الله عليه فلما حججت أتيت أبا عبد الله ع فاستأذنت عليه فلما دخلت قال لي ابتداء من داخل البيت و إحدى رجلي في الصحن و الأخرى في دهليز داره يا أبا بصير قد وفينا لصاحبك (الکافي، ج1، ص474-475؛ مشابه: بصائر الدرجات، ج1، ص251؛ الکافي، ج5، ص106). حسین بن محمد از معلی بن محمد از برخی از اصحابش روایت کرده که ابوبصیر گفت: همسایه‌ای داشتم که از دنبال‌روان سلطان بود و مال زیادی به دست آورده بود. او خواننده‌هایی را آماده کرده بود و همه را به دور خود جمع می‌کرد، شراب می‌نوشید و مرا آزار می‌داد. چند بار از او پیش خودش شکایت کردم اما دست برنداشت. وقتی زیاد به او اعتراض کردم، به من گفت: ای مرد! من انسانی گرفتار [به این کارها] هستم و تو انسانی در عافیت [از این کارها]. اگر مرا به دوستت (امام صادق ع) معرفی کنی، امید دارم که خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. این سخن در دلم اثر کرد. هنگامی که به نزد ابوعبدالله [صادق] (ع) رسیدم، حال او را برای ایشان بازگو کردم. امام به من فرمود: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به او می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. وقتی به کوفه بازگشتم، او همراه کسانی که به دیدنم آمدند، نزد من آمد. او را در خانه‌ام نگه داشتم تا خانه خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد! من تو را برای ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) یاد کردم و ایشان فرمودند: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. او گریه کرد و به من گفت: به خدا قسم، آیا واقعاً ابوعبدالله (صادق) این را به تو گفت؟ قسم خوردم که آنچه را که گفتم، او به من گفته است. او به من گفت: همین کافی است و رفت. چند روز بعد نزد من فرستاد و مرا خواست. دیدم او در پشت خانه‌اش بدون لباس ایستاده است. او گفت: ای ابوبصیر! به خدا قسم، هیچ چیزی در خانه‌ام باقی نمانده است. همه را بیرون ریخته‌ام و در این حالتی هستم که می‌بینی. من به سراغ برادرانمان رفتم و برایش لباس جمع کردم. چند روز بعد، او به من پیغام داد که بیمار است و از من خواست به دیدنش بروم. من به ملاقاتش می‌رفتم و از او مراقبت می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در کنارش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود. غش کرد و سپس به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! دوستت به وعده‌اش وفا کرد. سپس از دنیا رفت. رحمت خدا بر او! به حج که رفتم، نزد ابوعبدالله (ع) رفتم و اجازه خواستم که بر ایشان وارد شوم. چون بر ایشان وارد شدم بدون اینکه من چیزی بگویم در حالی که یک پایم درون حیات خانه و پای دیگرم در دهلیز بود از داخل خانه به من فرمود: ای ابوبصیر! به وعده‌ای که با دوستت داشتیم، وفا کردیم! @Al_Meerath
حدیث منزلت را مخفی کن و نقل نکن! ويروي عن موسى الجهني قال جاءني عمرو بن قيس الملائي وسفيان الثوري فقالا لي لا تحدث بهذا الحديث بالكوفة أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت منى بمنزلة هارون من موسى (الثقات للعجلي، ت البستوي، ج2، ص183). ابوالحسن عجلی (د. 261ق) در الثقات گفته است: نقل شده از موسی جهنی (د. 144ق) که گفت: این حدیث را که در کوفه نقل نکن که پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «تو نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی هستی». حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد، حدثنا حسين بن الحكم، حدثنا عبد الحميد بن عبد الرحمن الكسائي، قال: سمعت جعفر الأحمر يقول ذهب سفيان الثوري، وعمرو بن قيس الملائي إلى موسى الجهني فقالا إن الناس قد أفسدوا فاكتم هذا الحديث حديث فاطمة بنت علي أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: لعلي أنت مني بمنزلة هارون من موسى؟ فقال: لا أكتمه، ولا يسألني أحد عنه إلا حدثته به فقال جعفر الأحمر سبحان الله كأنا أخوف على أمة محمد صلى الله عليه وسلم من محمد عليه السلام خطوهما في خطأهما (الکامل في ضعفاء الرجال، ج2، ص374-375). ابن عدی (د. 365ق) نقل می‌کند از ابن عقده (د. 332ق) به سندش از جعفر بن زیاد احمر که گفت: «سفیان ثوری و عمرو بن قیس ملائی نزد موسی جهنی رفتند و گفتند: مردم فاسد شده‌اند، پس این حدیث فاطمه بنت علی (ع) را پنهان کن که پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "تو نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی هستی". موسی جهنی گفت: من این حدیث را پنهان نمی‌کنم و هیچ کس از من درباره آن نپرسد مگر اینکه آن را برایش روایت کنم». جعفر احمر گفت: «سبحان الله! گویی ما بیشتر از محمد (ص) بر امت او می‌ترسیم!...». ___ 1. حدیث موسی جهنی از فاطمه بنت علی (ع) در برخی از منابع کهن آمده است: حدثنا عبد الله بن نمير، عن موسى ‌الجهني، قال: حدثتني فاطمة ابنة علي، قالت: حدثتني أسماء ابنة عميس، قالت: سمعت رسول الله ص يقول لعلي: «أنت مني ‌بمنزلة ‌هارون من موسى إلا أنه ليس نبي بعدي» (مصنف ابن أبي شیبة، ت الحوت، ج6، ص366). حدثنا يحيى بن سعيد، عن موسى ‌الجهني، قال: دخلت علي فاطمة بنت علي، فقال لها رفيقي أبو مهل: كم لك؟ قالت: ستة وثمانون سنة، قال: ما سمعت من أبيك شيئا؟ قالت: حدثتني أسماء بنت عميس أن رسول الله ص قال لعلي: " أنت مني ‌بمنزلة ‌هارون من موسى، إلا أنه ليس بعدي نبي (مسند أحمد، ج45، ص14). 2. عمرو بن قیس ملائی (د. 146ق) از مشایخ سفیان ثوری (د. 160ق) در حدیث بوده است. از عبدالرزاق صنعانی نقل شده که گفته است: « كان سفيان إذا ذكر ‌عمرو ‌بن ‌قيس، قال: حسبك به شيخا» (التاريخ الكبير للبخاري، ت الدباسي والنحال، ج7، ص454). @Al_Meerath
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاهی به وضعیت تاریخی فیلم سینمایی «اُخت الرضا» ✍️ امیرحسن خوروش فیلم سینمایی اُخت الرضا به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی در سال ۱۴۰۲ش اکران شد که به زندگی حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (ع) می‌پردازد. دربارۀ فیلم‌نامۀ‌ این فیلم گفته شده است: «فیلم‌نامۀ “اخت الرضا” با بیش از ۴ سال پژوهش و با نظارت آیت الله احمد عابدی و عبدالرحیم حجتی و تحت اشراف محققان تاریخ اسلام و مشاوران متخصصِ این امر نوشته شده است و بعد از تحقیقات اولیه فیلم‌نامه تحت نظر آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها و با مشارکت عتبۀ حسینی به رشتۀ نگارش درآمده است». کارگردان دربارۀ فیلم گفته است: «این اثر یک مستند داکیودرام است و ما ادعایی نداریم که فیلم سینمایی ساختیم» و نیز گفته است: «ما سعی کردیم به مستندات تاریخی وفادار بمانیم و مورخان نگویند کار سند تاریخی نداشت کما اینکه بعد از اکران فیلم، تعدادی از علما و روحانیون به بنده گفتند چیزی که ما سال‌ها در تاریخ خواندیم، شما به تصویر کشیدید». با توجه به ادعای نگارش این فیلم‌نامه بر پایۀ پژوهش تاریخی مناسب است نگاهی به وضعیت تاریخی این فیلم داشته باشیم: متن نوشتار: https://deraayaat.ir/okht-o-reza/
pte-journa-v16n61p117-fa.pdf
415K
عباسیان و چالش مشروعیت؛ سیمای علی بن‌ عبدالله بن عباس در متون تاریخ‌نگاری سده‌های نخست قمری ✍️ محمد تقوی، سیداحمدرضا خضری، و علی بهرامیان عباسیان برای کسب خلافت، با گروه های مختلف از جمله علویان همکاری داشتند، اما بعد از قدرت گرفتن، آنها را رقیب خود دیدند. قرابت خانوادگی با پیامبر (ص) یکی از دستاویزهای عباسیان برای اثبات شایستگی شان در کسب قدرت بود... به همین دلیل به تدوین و نقل اخبار تاریخی درباره نیاکانشان با هدف ارائه چهره مطلوبی از آنها اهتمام ورزیدند؛ از جمله تلاش کردند در تاریخ نگاری مربوط به خاندانشان، علی بن عبدالله بن عباس را فردی پرهیزکار و شایسته جانشینی برای پیامبر (ص) معرفی کنند. با توجه به ماهیت داستانی روایت های تاریخی، نگارندگان پژوهش حاضر با استفاده از شیوه های نقد فرم روایت... در پی پاسخ به این سؤال بوده است که روایت های مربوط به علی بن عبدالله تا چه اندازه ماهیت داستانی دارد و همسو با سیاست مشروعیت سازی عباسیان نقل شده است؟ ظاهراً رقابت های میان عباسیان با علویان، در برساخت روایت های مربوط به علی بن عبدالله نقش داشته و بیشتر روایت ها درباره او ماهیت تاریخی ندارد. @Al_Meerath
◾️اگر تو حاضر بودی... حدثنا حفص، عن جعفر، عن أبيه، قال: خرجت صفية وقد قبض النبي ص وهي تلمع بثوبها يعني تشير به وهي تقول: قد كان ‌بعدك ‌أنباء وهنبثة * لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب (مصنف ابن أبي شيبة، ت الحوت، ج7، ص428؛ همین نقل از ابن نمیر از حفص: المعجم الکبیر، ج24، ص321). ابن ابی‌شیبه نقل می‌کند از حفص بن غیاث از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) که فرمود: صفیه [بنت عبدالمطلب؛ عمهٔ پیامبر (ص) و مادر زبیر بن عوام] پس از وفات پیامبر (ص) بیرون آمد، در حالی که لباس خود را تکان می‌داد -یعنی با آن اشاره می‌کرد- و می‌گفت: پس از تو حوادث و آشوب‌هایی رخ داده‌اند، * اگر تو حاضر بودی، مصیبت‌ها بسیار نمی‌شد. ابوعثمان جاحظ بیت حاضر را از صفیه نقل می‌کند و پس از آن بیت دوم را چنین می‌آورد: «أنا فقدناك فقد الأرض وابلها * واختلّ قومك فاشهدهم فقد سغبوا» (البيان والتبيين، ج3، ص236). @Al_Meerath
شاهدانی علیه دختر پیامبر (ص) و عنهما، عن حنان بن سدير قال: سأل صدقة بن مسلم أبا عبد الله عليه السلام -و أنا عنده- فقال: من الشاهد على فاطمة بأنها لا ترث أباها؟ فقال: «شهدت عليها عائشة و حفصة و رجل من العرب يقال له: أوس بن الحدثان، من بني نضر. شهدوا عند أبي بكر بأن رسول الله صلى الله عليه و آله قال: لا أورث. فمنعوا فاطمة عليها السلام ميراثها من أبيها صلى الله عليه و آله» (قرب الإسناد، ص99؛ نیز نگر: الإیضاح، ص256؛ المسترشد، ص507؛ کتاب سلیم، ج2، ص694). محمد بن عبدالحمید و عبدالصمد بن محمد نقل کرده‌اند که حنان بن سدیر گفت: صدقه بن مسلم از ابوعبدالله [صادق] (ع) -در حالی که من نزد او بودم- پرسید: چه کسانی شهادت دادند علیه فاطمه (س) که او از پدرش ارث نمی‌برد؟ ابوعبدالله (ع) فرمود: «عایشه و حفصه و مردی از عرب به نام اوس بن حدثان -از بنی‌نصر- شهادت دادند. آنان نزد ابوبکر شهادت دادند که رسول خدا (ص) فرموده است: از من ارث برده نمی‌شود. به همین سبب، فاطمه (س) را از ارث پدرش (ص) منع کردند». @Al_Meerath
◼️ اگر چهل نفر داشتم... نصر بن مزاحم (د. 212ق) می‌نویسد: «مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اَللَّهِ‌ عَنِ اَلْجُرْجَانِيِّ‌ قَالَ‌: فَبَقِيَ أَصْحَابُ عَلِيٍّ‌ يَوْماً وَلَيْلَةً يَوْمَ اَلْفُرَاتِ‌ بِلاَ مَاءٍ وَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلسَّكُونِ‌ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ يُعْرَفُ بِالسَّلِيْلِ بْنِ عَمْرٍو: يَا مُعَاوِيَةُ اِسْمَعِ اَلْيَوْمَ مَا يَقُولُ اَلسَّلِيلُ * إِنَّ قَوْلِي قَوْلٌ لَهُ تَأْوِيلُ اِمْنَعِ اَلْمَاءَ مِنْ صِحَابِ عَلِيٍّ * أَنْ يَذُوقُوهُ وَ اَلذَّلِيلُ ذَلِيلُ وَ اُقْتُلِ اَلْقَوْمَ مِثْلَ مَا قُتِلَ * اَلشَّيْخُ ظَمَأً وَ اَلْقِصَاصُ أَمْرٌ جَمِيلُ‌ فَوَ حَقِّ اَلَّذِي يُسَاقُ لَهُ اَلْبُدْنُ * هَدَايَا لِنَحْرِهَا تَأْجِيلُ‌ لَوْ عَلِيٌّ‌ وَ صَحْبُهُ وَرَدُوا * اَلْمَاءَ لَمَا ذُقْتُمُوهُ حَتَّى تَقُولُوا: قَدْ رَضِينَا بِمَا حَكَمْتُمْ عَلَيْنَا * بَعْدَ ذَاكَ اَلرِّضَا جِلاَدٌ ثَقِيلُ فَامْنَعِ اَلْقَوْمَ مَاءَكُمْ لَيْسَ لِلْقَوْمِ * بَقَاءٌ وَ إِنْ يَكُنْ فَقَلِيلُ‌. فَقَالَ مُعَاوِيَةُ‌ اَلرَّأْيُ مَا تَقُولُ وَلَكِنْ عَمْرٌو لاَ يَدَعُنِي قَالَ عَمْرٌو خَلِّ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ اَلْمَاءِ فَإِنَّ عَلِيّاً لَمْ يَكُنْ لِيَظْمَأَ وَأَنْتَ رَيَّانٌ وَفِي يَدِهِ أَعِنَّةُ اَلْخَيْلِ وَهُوَ يَنْظُرُ إِلَى اَلْفُرَاتِ‌ حَتَّى يَشْرَبَ أَوْ يَمُوتَ وَأَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ اَلشُّجَاعُ اَلْمُطْرِقُ‌ وَمَعَهُ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ‌ وَأَهْلُ اَلْحِجَازِ وَقَدْ سَمِعْتُهُ أَنَا وَ أَنْتَ‌ وَهُوَ يَقُولُ‌: "لَوْ اِسْتَمْكَنْتُ مِنْ أَرْبَعِينَ رَجُلاً" فَذَكَرَ أَمْراً يَعْنِي لَوْ أَنَّ مَعِي أَرْبَعِينَ رَجُلاً يَوْمَ فُتِّشَ اَلْبَيْتُ يَعْنِي بَيْتَ فَاطِمَة» (وقعة صفین، ص162-163؛ مشابه: شرح نهج البلاغة، ج3، ص319). در این گزارش آمده که اصحاب معاویه بر آب مسلّط شده بودند؛ در این میان، مردی شامی به معاویه پیشنهاد داد که اجازه ندهد علی (ع) به هیچ صورتی بر آب وارد شود که به نظر او، در این صورت، اصحاب علی (ع) اجازه نمی‌دهند که اصحاب معاویه از آن آب بچشند. پس از این پیشنهاد، عمرو بن عاص به معاویه می‌گوید که علی (ع) مرد شجاعی است و می‌جنگد تا به آب دستیابد و هم‌اکنون لشکریانی از عراق و حجاز همراه او هستند؛ در حالی که پیشتر گفته بود: «اگر چهل نفر داشتم، ...». این سخن در صدد این است که نشان دهد که علی (ع) پیشتر عزم داشت که اگر چهل نفر همراهش باشند، حقّش را بگیرد؛ حال که این همه لشکر از حجاز و عراق همراه دارد، بی‌تردید ساکت نخواهد نشد و قتال خواهد کرد. حال سؤال پیش می‌آید که این سخن علی (ع) ناظر به چه امری بوده است. در ادامه در پاسخ به این سؤال آمده که علی (ع) این سخن را در خصوص آن روزی که خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) تفتیش شد و علی (ع) آرزو داشت که چهل نفر همراه او بود تا از آن فاجعه جلوگیری می‌کرد. این نقل از علی (ع) در مصادری دیگری هم آمده که فضای آن را روشن‌تر می‌کند. در کتاب سلیم پس از گزارش هجوم به خانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها و بیرون‌کشاندن امیرالمؤمنین (ع) با طنابی که به گردن ایشان بسته بودند و صدماتی که به صدیقۀ طاهره وارد کردند، آمده است: «فَانْتَهَوْا بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ، وهُوَ يَقُولُ‌: أَمَا واللّٰهِ لَوْ وَقَعَ سَيْفِي فِي يَدِي لَعَلِمْتُمْ أَنَّكُمْ لَنْ تَصِلُوا إِلَى هَذَا أَبَداً، أَمَا واللّٰهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي فِي جِهَادِكُمْ‌، ولَوْ كُنْتُ اِسْتَمْكَنْتُ مِنَ الأَرْبَعِينَ رَجُلاً لَفَرَّقْتُ جَمَاعَتَكُمْ‌، ولَكِنْ لَعَنَ اَللهُ أَقْوَاماً بَايَعُونِي ثُمَّ خَذَلُونِي» (کتاب سلیم، 1407ق، ص39-40). ابن ابی الحدید معتزلی نیز از نامه‌ای مشهور از معاویه به علی (ع) یاد می‌کند که در آن به رفتن شبانۀ امیرالمؤمنین، صدیقۀ طاهره، و حسنین (ع) به خانۀ برخی از صحابه جهت مقابله با حکومت غاصبانۀ ابوبکر اشاره شده و در ضمن آن، از این سخن علی (ع) هم یاد شده است: «ومن كتاب معاوية المشهور إلى علي ع وأعهدك أمس تحمل قعيدة بيتك ليلا على حمار ويداك في يدي ابنيك الحسن والحسين يوم بويع أبو بكر الصديق فلم تدع أحدا من أهل بدر والسوابق إلا دعوتهم إلى نفسك ومشيت إليهم بامرأتك وأدليت إليهم بابنيك واستنصرتهم على صاحب رسول الله فلم يجبك منهم إلا أربعة أو خمسة ولعمري لو كنت محقا لأجابوك ولكنك ادعيت باطلا وقلت ما لا تعرف ورمت ما لا يدرك ومهما نسيت فلا أنسى قولك لأبي سفيان لما حركك وهيجك لو وجدت أربعين ذوي عزم منهم لناهضت القوم فما يوم المسلمين منك بواحد ولا بغيك على الخلفاء بطريف ولا مستبدع» (شرح نهج البلاغة، ج2، ص47). @Al_Meerath