◾️یاریخواهی دخت پیامبر (ص) برای امیرالمؤمنین (ع)
روى أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري في كتاب السقيفة قال أخبرني أحمد بن إسحاق قال حدثنا أحمد بن سيار قال حدثنا سعيد بن كثير بن عفير الأنصاري أن النبي ص لما قبض اجتمعت الأنصار في سقيفة بني ساعدة... [1]
و قال أحمد بن عبد العزيز الجوهري أيضا حدثنا أحمد و قال حدثنا ابن عفير قال حدثنا أبو عوف [صح: عون] عبد الله بن عبد الرحمن [2] عن أبي جعفر محمد بن علي رضي الله عنهما أن عليا حمل فاطمة على حمار و سار بها ليلا إلى بيوت الأنصار يسألهم النصرة و تسألهم فاطمة الانتصار له فكانوا يقولون يا بنت رسول الله قد مضت بيعتنا لهذا الرجل لو كان ابن عمك سبق إلينا أبا بكر ما عدلنا به فقال علي أ كنت أترك رسول الله ميتا في بيته لا أجهزه و أخرج إلى الناس أنازعهم في سلطانه و قالت فاطمة ما صنع أبو حسن إلا ما كان ينبغي له و صنعوا هم ما الله حسبهم [صح: حسیبهم] عليه [3]
(شرح نهج البلاغة، ج6، ص5-13).
ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری (د. 323ق) در کتاب السقیفة نقل میکند از احمد بن اسحاق [بن صالح] (د. 281ق) از احمد بن [منصور بن] سیار (د. 265ق) از سعید بن کثیر بن عفیر انصاری (د. 226ق) از ابوعون [عمر بن عون انصاری از] عبدالله بن عبدالرحمن [بن ابیعمرۀ انصاری] از ابوجعفر محمد بن علی [باقر] (ع) که علی (ع) فاطمه (س) را بر الاغی سوار کرد و شبانه او را به خانههای انصار برد تا [علی (ع)] از آنها حمایت بخواهد و فاطمه (س) یاری برای علی (ع) درخواست کند. اما آنها میگفتند: «ای دختر پیامبر خدا، ما پیشتر با این مرد (ابوبکر) بیعت کردهایم. اگر پسرعموی تو پیش از ابوبکر از ما بیعت خواسته بود، کسی را همسان او نمیکردیم». علی (ع) در پاسخ گفت: «آیا من پیکر بیجان رسول خدا (ص) را در خانه رها میکردم و برای تجهیز او اقدام نمیکردم و بیرون میآمدم تا با مردم بر سر خلافت به نزاع بپردازم؟» و فاطمه (س) گفت: «ابوالحسن جز کاری که شایسته بود انجام دهد، کاری نکرد و آنها نیز آنچه را،انجام دادند که خدا حسابرسی خواهد کرد».
@Al_Meerath
میراث امامان
◾️یاریخواهی دخت پیامبر (ص) برای امیرالمؤمنین (ع) روى أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري في كتاب ال
1. مشابه این گزارشِ مفصّلِ چند صفحهای را ابوجعفر طبری (د. 310ق) در کتابش به نقل از هشام بن محمد از ابومخنف از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمرۀ انصاری آورده است (تاریخ الطبري، ج3، ص218).
این دو نقل مشابهت متنی بالایی با هم دارند اما هر دو زیادت و نقصانهایی نسبت به هم دارند. با توجه به مشابهت متنی بالای این دو نقل و طولانیبودن هر دو و با توجه به اینکه نقل بعدیای که ابوبکر جوهری به نقل از سعید بن کثیر بن عفیر آورده از همین عبدالله بن عبدالرحمن است، باید اصل این گزارش هم از همو باشد و ریشۀ مکتوب هر دو نقل، نوشتهای از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره باشد؛ بدین صورت که ابن عفیر هم از متن ابن ابیعمره استفاده کرده و هم احتمالاً گزارش خود را از برخی منابع دیگر تکمیل کرده و احیاناً تلخیصهایی هم داشته است.
احتمالاً به همین جهت نام ابن ابیعمره را در آغاز نقل خود نیاورده، اما جایی که خواسته نقل ابن ابیعمره از امام باقر (ع) را یاد کند به نام ابن ابیعمره تصریح کرده تا ارزش این سند را حفظ کند.
این نکته که او گزارش طولانی خود را که منبع عمدهاش ابن ابیعمره بوده از وی نقل نکرده و تنها به ذکر ابن ابیعمره در جایی توجه کرده که نقل متصلی هست، نشان میدهد که ابن عفیر علاقهای به کهنکردن نقل خود نداشته و در فضای مورخین در هنگام تجمیعِ نقلها، نقلی را که دارای سند ناقص است، هم مرسل میکرده؛ لذا میتوان در بخش مسند هم به نقل او اتکا کرد و این فرض را که نسبت این نقل به ابن ابیعمره اصیل باشد، قابل توجه دانست.
این نکته هم که ابن ابیعمره در گزارش تفصیلیاش از سقیفه سوگیری شیعی نداشته، میتواند صدق او در این نقلش از امام باقر (ع) را نشان دهد و میتوانیم نسبت این نقل به خود امام باقر (ع) را هم اصیل فرض کنیم.
2. بر اساس سند پیشین و ارتباطش با نقل ابومخنف، روشن شد که مراد از «عبد الله بن عبد الرحمن» در این سند همان عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره است.
در اینجا باید توجه داشت که «أبو عوف» تصحیف «أبو عون» است و میان «أبو عون» و «عبد الله» یک «عن» افتاده است؛ چه ابن ابیحاتم گفته است: «عمر بن عون بن عمرو بن تميم الانصاري أبو عون؛ روى عن عبد الله بن عبد الرحمن بن أبي عمرة الأنصاري؛ روى عنه سعيد بن كثير بن عفير المصري» (الجرح والتعدیل، ج6، ص252).
3. همین نقل بدون سند در الإمامة والسیاسة نیز آمده است:
و خرج عليّ كرّم اللّٰه وجهه يحمل فاطمة بنت رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم على دابة ليلا في مجالس الأنصار تسألهم النصرة، فكانوا يقولون: يا بنت رسول اللّٰه، قد مضت بيعتنا لهذا الرجل، و لو أن زوجك و ابن عمك سبق إلينا قبل أبي بكر ما عدلنا به، فيقول عليّ كرّم اللّٰه وجهه : أ فكنت أدع رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم في بيته لم أدفنه، و أخرج أنازع الناس سلطانه؟ فقالت فاطمة : ما صنع أبو الحسن إلا ما كان ينبغي له، و لقد صنعوا ما اللّٰه حسيبهم و طالبهم
(الإمامة والسیاسة، ج1، ص29).
@Al_Meerath
◾️نفرین ابوبکر توسط صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها
المدائني عن سعيد بن خالد مولى خزاعة عن موسى بن عقبة قال: دخلت فاطمة على أبي بكر حين بويع فقالت: ان أم أيمن، ورباح يشهدان لي أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أعطاني فدك فقال: والله ما خلق الله أحبّ إلي من أبيك، لوددت أن القيامة قامت يوم مات، ولئن تفتقر عائشة أحب إليّ من أن تفتقري، أفتريني أعطي الأسود والأحمر حقوقهم وأظلمك وأنت ابنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، إن هذا المال إنما كان للمسلمين فحمل منه أبوك الراجل وينفقه في السبيل، فأنا أليه بما وليه أبوك، قالت: والله لا أكلمك قال: والله لا أهجرك. قالت والله لأدعونّ الله عليك، قال: لأدعونّ الله لك (أنساب الأشراف، ج10، ص79).
از موسی بن عقبه (د. 141ق) نقل شده که گفت: فاطمه (س) هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، نزد او رفت و فرمود: «امایمن و رباح شهادت میدهند که رسول خدا (ص) فدک را به من بخشیده است». ابوبکر گفت: «... این مال متعلق به مسلمانان بود، و پدرت از آن برای تجهیز افراد پیاده و هزینه در راه خدا استفاده میکرد. حال من نیز همان کاری را انجام میدهم که پدرت انجام میداد». فاطمه (س) فرمود: «به خدا قسم، دیگر هرگز با تو سخن نخواهم گفت». ابوبکر پاسخ داد: «به خدا قسم، هرگز با تو قطع رابطه نخواهم کرد». فاطمه گفت: «به خدا سوگند، تو را نفرین خواهم کرد». ابوبکر گفت: «من نیز برای تو دعا خواهم کرد».
مشابه همین گزارش را ابوبکر جوهری به نقل از هشام بن محمد کلبی (د. 204ق) از محمد بن سائب کلبی (د. 146ق) آورده است:
قال أبو بكر و روى هشام بن محمد عن أبيه قال قالت فاطمة لأبي بكر إن أم أيمن تشهد لي أن رسول الله ص أعطاني فدك فقال لها يا ابنة رسول الله و الله ما خلق الله خلقا أحب إلي من رسول الله ص أبيك و لوددت أن السماء وقعت على الأرض يوم مات أبوك و الله لأن تفتقر عائشة أحب إلي من أن تفتقري أ تراني أعطي الأحمر و الأبيض حقه و أظلمك حقك و أنت بنت رسول الله ص إن هذا المال لم يكن للنبي ص و إنما كان مالا من أموال المسلمين يحمل النبي به الرجال و ينفقه في سبيل الله فلما توفي رسول الله ص وليته كما كان يليه قالت و الله لا كلمتك أبدا قال و الله لا هجرتك أبدا قالت و الله لأدعون الله عليك قال و الله لأدعون الله لك فلما حضرتها الوفاة أوصت ألا يصلي عليها فدفنت ليلا و صلى عليها عباس بن عبد المطلب و كان بين وفاتها و وفاة أبيها اثنتان و سبعون ليلة (شرح نهج البلاغة، ج16، ص214).
@Al_Meerath
میراث امامان
◾️نفرین ابوبکر توسط صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها المدائني عن سعيد بن خالد مولى خزاعة عن موسى بن عقب
در نقلی دیگر در الإمامة والسیاسة نیز گفته شده صدیقهٔ طاهره (س) فرموده که ابوبکر را در هر نمازش نفرین خواهد کرد:
فقال عمر لأبي بكر، رضي اللّٰه عنهما: انطلق بنا إلى فاطمة، فإنا قد أغضبناها، فانطلقا جميعا، فاستأذنا على فاطمة، فلم تأذن لهما، فأتيا عليا فكلماه، فأدخلهما عليها، فلما قعدا عندها، حولت وجهها إلى الحائط، فسلما عليها، فلم ترد عليهما السلام، فتكلم أبو بكر فقال: يا حبيبة رسول اللّٰه! و اللّٰه إن قرابة رسول اللّٰه أحب إلي من قرابتي، و إنك لأحب إلي من عائشة ابنتي، و لوددت يوم مات أبوك أني مت، و لا أبقى بعده، أ فتراني أعرفك و أعرف فضلك و شرفك و أمنعك حقك و ميراثك من رسول اللّٰه، إلا أني سمعت أباك رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم يقول: «لا نورث، ما تركنا فهو صدقة»، فقالت : أ رأيتكما إن حدثتكما حديثا عن رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم تعرفانه و تفعلان به؟ قالا: نعم. فقالت : نشدتكما اللّٰه أ لم تسمعا رسول اللّٰه يقول: رضا فاطمة من رضاي، و سخط فاطمة من سخطي، فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني، و من أرضى فاطمة فقد أرضاني، و من أسخط فاطمة فقد أسخطني؟» قالا: نعم سمعناه من رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم، قالت : فإنّي أشهد اللّٰه و ملائكته أنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني، و لئن لقيت النبي لأشكونكما إليه، فقال أبو بكر: أنا عائذ باللّٰه تعالى من سخطه و سخطك يا فاطمة، ثم انتحب أبو بكر يبكي، حتى كادت نفسه أن تزهق، و هي تقول: و اللّٰه لأدعون اللّٰه عليك في كل صلاة أصليها (الإمامة والسیاسة، ج1، ص31).
ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) نیز در رسالهٔ عباسیه اشاره کرده به اینکه حضرت فاطمه (س) به ابوبکر گفته که او را نفرین خواهد کرد:
قال أبو عثمان:
وقد زعم أناس أن الدليل على صدق خبرهما (يعني أبا بكر وعمر) في منع الميراث وبراءة ساحتهما، ترك أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم النكير عليهما.! قد يقال لهم: لئن كان ترك النكير دليلا على صدقهما، إن ترك النكير على المتظلمين والمحتجين عليهما والمطالبين لهما دليل على صدق دعواهم أو استحسان مقالتهم، ولا سيما وقد طالت المناجاة وكثرت المراجعة والملاحاة، وظهرت الشكية واشتدت الموجدة. وقد بلغ ذلك من فاطمة أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبو بكر. ولقد كانت قالت له حين أتته مطالبة بحقها ومحتجة لرهطها: من يرثك يا أبا بكر إذا مت؟ قال: أهلي وولدي. قالت: فما بالنا لا نرث النبي صلى الله عليه وسلم؟! فلما منعها ميراثها وبخسها حقها واعتل عليها وجلح أمرها وعاينت التهضم وأيست في التورع ووجدت نشوة الضعف وقلة الناصر قالت: والله لأدعون الله عليك. قال: والله لأدعون الله لك. قالت: والله لا كلمتك أبدا. قال: والله لا أهجرك أبدا. فان يكن ترك النكير على أبى بكر دليلا على صواب منعها، إن في ترك النكير على فاطمة دليلا على صواب طلبها؟ وأدنى ما كان يجب عليهم في ذلك تعريفها ما جهلت وتذكيرها ما نسيت وصرفها عن الخطأ ورفع قدرها عن البذاء وأن تقول هجرا وتجوّر عادلا أو تقطع واصلا؟ فإذا لم تجدهم أنكروا على الخصمين جميعا فقد تكافأت الأمور واستوت الأسباب. والرجوع إلى أصل حكم الله في المواريث أولى بنا وبكم، وأوجب علينا وعليكم (الرسائل السياسية،ص467، الرسالة العباسیة؛ شرح نهج البلاغة، ج16، ص264، به نقل از جاحظ).
@Al_Meerath
میراث امامان
◼️ کینههایی در سینههای مردمانی حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِيٍّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، قَالَا
شعر منسوب به سید حمیری دربارهٔ داستان حدیقه
الحمیري:
1. عَلَی أنّه یوم الحدیقة قال: یا * عليُّ -وعیناه معاً تکِفانِ-
2. ستغدُرُ بعدي من قریش عصابةٌ * بعهدك والخصمانِ مشتهرانِ
3. فصبراً جمیلاً؛ إنّ صدرك سالمٌ * فما الغَدرُ قولاً لي وما الشنَّآن
(مثالب النواصب، ت الاثناعشري، ج2، ص81).
1. با اینکه پیامبر (ص) در روز حدیقه [روزی که با علی (ع) از کنار آن حدیقهها گذشت] در حالی که دو چشمش اشکبار بود، فرمود: «ای علی!
2. به زودی پس از من گروهی از قریش پیمانِ تو را خواهند شکست -و البته آن دو دشمن مشهور هستند-.
3. پس به زیبایی صبر کن که سینۀ تو [از انحراف در دین] سالم خواهد بود». پس پیمانشکنی و کینهورزیِ [صحابه نسبت به علی (ع)] سخنِ من نیست [بلکه سخن پیامبر (ص) است].
در این شعر در ضمن اشاره به داستان حدیقه (حدیث «ضغائن في صدور قوم») به حدیث «الأمة ستغدر بك بعدي» اشاره شده است و ظاهراً شاعر این دو حدیث را در کنار هم در خاطر داشته و این دو را با هم ترکیب کرده است.
@Al_Meerath
💠 دو وارث پیامبر خدا (ص)
حدثنا أحمد بن موسى عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن جميل عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: ورث علي ع علم رسول الله ص و ورثت فاطمة تركته (بصائر الدرجات، ج1، ص294، ح6؛ مشابه: ح7).
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن جميل بن دراج عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: ورث علي ع علم رسول الله ص و ورثت فاطمة ع تركته (الکافي، ج7، ص86، ح1).
ابن ابیعمیر روایت میکند از جمیل بن دراج از زراره از امام باقر (ع) که فرمود: علی (ع) دانشِ پیامبر خدا (ص) را به ارث برد و فاطمه (س) ترکۀ ایشان را به ارث برد.
@Al_Meerath
◼️ تا آنکه دود وارد خانهاش شد
وقد روى إبراهيم بن سعيد الثقفي قال: حدّثنا أحمد بن عمرو البجلي، قال: حدّثنا أحمد بن حبيب العامري، عن حمران بن أعين عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمد عليهما السلام قال: «والله ما بايع عليٌّ حتى رأى الدّخان قد دخل عليه بيتَه» (الشافي، ط 1441ق، ج4، ص170).
شریف مرتضی نقل میکند از کتابِ مرحوم ابراهیم بن سعید ثقفی که او نقل کرد به سندش از حمران بن اعین از امام صادق (ع) که فرمود: «به خدا سوگند علی بیعت نکرد تا آنکه دید دودِ [آتشی که برافروختند تا خانهاش را آتش زنند] بر او در خانهاش وارد میشود».
@Al_Meerath
💠 فضیلت و شباهت حضرت فاطمه (س) به پیامبر (ص) در اخلاق و رفتار
(در کلام عائشه)
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَابْنُ بَشَّارٍ قَالَا: نَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ أَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ حَبِيبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: «مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَشْبَهَ سَمْتًا وَدَلًّا وَهَدْيًا. وَقَالَ الْحَسَنُ حَدِيثًا وَكَلَامًا، وَلَمْ يَذْكُرِ الْحَسَنُ السَّمْتَ وَالْهَدْيَ وَالدَّلَّ بِرَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم مِنْ فَاطِمَةَ كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهَا، كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ قَامَ إِلَيْهَا فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَأَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ، وَكَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَأَخَذَتْ بِيَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَأَجْلَسَتْهُ فِي مَجْلِسِهَا».
(سنن أبي داود 4/ 523 ط مع عون المعبود)
از عایشه روایت شده که گفت: «هیچکس را ندیدم که از نظر شخصیت، منش و سیرت (و در روایت حسن در گفتار و کلام) به رسول خدا (ص) شبیهتر از فاطمه باشد. هرگاه فاطمه بر پیامبر وارد میشد، ایشان به استقبال او برمیخاستند، دستش را میگرفتند، او را میبوسیدند و در جای خود مینشاندند. همچنین هرگاه پیامبر بر فاطمه وارد میشدند، فاطمه به استقبال برمیخاست، دست پیامبر را میگرفت، ایشان را میبوسید و در جای خود مینشاند.»
@Al_Meerath
حضرت فاطمه.m4a
10.58M
◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱)؛ از ولادت تا درگذشت پدر
@Al_Meerath
تقسیم کار خانه میان امیرالمؤمنین (ع) و حضرت فاطمه (س)
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال: كان أمير المؤمنين صلوات الله عليه يحتطب و يستقي و يكنس و كانت فاطمة سلام الله عليها تطحن و تعجن و تخبز (الکافي، ج5، ص86).
ابن ابیعمیر، از هشام بن سالم، از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: امیرالمؤمنین (ع) هیزم جمع میکرد، آب میآورد و خانه را جارو میکرد، و فاطمه (س) آرد آسیاب میکرد، خمیر میکرد و نان میپخت.
عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن حماد بن عثمان عن زيد بن الحسن قال سمعت أبا عبد الله ع يقول كان علي ع أشبه الناس طعمة و سيرة برسول الله ص و كان يأكل الخبز و الزيت و يطعم الناس الخبز و اللحم قال و كان علي ع يستقي و يحتطب و كانت فاطمة ع تطحن و تعجن و تخبز و ترقع... (الکافي، ج8، ص165).
سهل بن زیاد، از بزنطی، از حماد بن عثمان، از زید بن حسن نقل کرده که گفت: شنیدم از ابوعبدالله [صادق] (ع) که میفرمود: علی (ع) از نظر خوراک و سیره، شبیهترین مردم به رسول خدا (ص) بود. او نان و روغن میخورد و به مردم نان و گوشت میداد. همچنین علی (ع) آب میآورد و هیزم جمع میکرد، و فاطمه (ع) آرد آسیاب میکرد، خمیر میکرد، نان میپخت و لباسها را وصله میزد...
@Al_Meerath
میراث امامان
💠 دو وارث پیامبر خدا (ص) حدثنا أحمد بن موسى عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن جميل عن زرارة ع
💠 علی (ع)؛ هدیۀ خدا به پیامبر (ص)
حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن عبد الله بن بكير الهجري [1] عن أبي جعفر ع قال: إن علي بن أبي طالب ع كان هبة الله لمحمد ص ورث علم الأوصياء و علم ما [2] كان قبله أما إن محمد[اً] ص قد ورث علم ما كان قبله من الأنبياء و الأوصياء [3] و المرسلين (بصائر الدرجات، ج1، ص294؛ مشابه: ج1، ص121؛ الاختصاص، ص279؛ الکافي، ج1، ص224).
نقل شده از عبدالله بن بکیر هجری از امام باقر (ع) که فرمود: علی بن ابیطالب (ع) هدیۀ خدا به محمد (ص) بود. او علم اوصیاء و علم پیشینیان را به ارث برد. محمد (ص) نیز دانش انبیاء و رسولانِ پیشین را به ارث برده بود.
1. این عنوان در نقل دیگر بصائر به «عبد الرحمن بن بکیر الهجري» و در نقل کافی به «عبد الرحمن بن کثیر» تبدیل شده است. البته در نقل اختصاص مانند این نقل بصائر همان «عبد الله بن بکیر الهجري» آمده و همین عنوان هم درست است؛ چه علی بن حکم از عبدالرحمن بن کثیر روایت نمیکند، اما نقلی دیگر از «عبد الله بن بکیر الهجري» دارد (الکافي، ج2، ص169). همچنین عنوان «عبد الرحمن بن بکیر الهجري» در جای دیگری یافت نشد، اما «عبد الله بن بکیر الهجري» از اصحاب امام باقر (ع) شمرده شده است (رجال البرقي، ص10؛ رجال الطوسي، ص139).
2. در نقل دیگر بصائر و نقل اختصاص و کافی «مَن» آمده است.
3. در نقل دیگر بصائر و نقل کافی «والأوصیاء» نیامده است.
@Al_Meerath
میراث امامان
◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱)؛ از ولادت تا درگذشت پدر @Al_Meerath
حضرت فاطمه (۲).m4a
12.09M
◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۲)؛ از درگذشت پدر تا پایان عمر شریف
@Al_Meerath