✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹#قسـمـت۹۵ (قسمت آخر)
_مامان؟نمیخواین چیزی بگین؟
مامانم سکوت کرده بود و از خجالت سرش رو پایین انداخته بود.
_مامان جون من شما رو مثل مامان خودم دوست دارم باور کنین.
بعد لبخندی بهش زد که خودم کیف کردم.
خوشحال بودم که همچین همسر خانوم و مهربونی دارم. به وجودش افتخار میکردم و بهش می بالیدم.
_من..من شرمندتم عروس گلم. خیلی حرفا پشت سرت زدم و مطمئنا خیلی چیزا شنیدی برای همین..پشیمونم.
زهرا دست مامان رو فشار داد و گفت:دشمنتون شرمنده مامان جون. من از شما کینه ای به دل ندارم فقط دلم میخواست تو این شب قشنگ هیچکس با کسی دعوا و خصومت نداشته باشه.
خلاصه روبوسی کردن و آشتی کردن.
همه با خوشحالی رفتن سراغ کادو ها و زهرا هم اعلام کرد کادوها رو.
بعد باز کردن تموم کادو ها، زهرا گفت:اولا ممنونم از همه شما که قدم رنجه کردین و اومدین تو جشنمون شریک باشین.
دوما خواستم بگم که من از زندگیم خیلی راضیم و افتخار میکنم به داشتن همچین خانواده خوب و صمیمی.. فقط الان، اینجا جای خواهرم..محدثه جون خالیه.
دلم خیلی براش تنگ شده و دوست داشتم اونم پیش ما بود.
یک قولیم که پیش خودم به خدا دادم این بود که از دخترش به نحو احسن مراقبت کنم و نزارم آب تو دلش تکون بخوره.
همه شروع کردند به دست زدن و من و زهرا رفتیم تو آشپزخونه برای تقسیم کیک ها.
_زهرا؟
برگشت سمتم و گفت:جانم؟
نگاهش رو به جون میخریدم. محو صورت و نگاهش بودم که گفت:جان؟؟؟
_زهرا من.. به داشتنت افتخار میکنم.
لبخندی به روم پاشید و گفت:حالا یه سوپرایزم دارم برات که بیشتر افتخار کنی بهم.
با ذوق گفتم:چی؟چی؟
سرشو پایین انداخت و گفت:تو به زودی پدر میشی..
هنگ کردم.. باورش برام سخت بود که زهرا باردار باشه.
از خوشحالی زبونم بند اومده بود و قادر به حرف زدن نبودم.
_چی؟؟ زهرا؟؟تو؟؟
_نه عزیزم ما.. ما داریم بچه دار میشیم.
از ذوق چشمام پر اشک شد و ته دلم خدا رو شکر کردم.
دستش رو گرفتم و فشار دادم.
_حالا فهمیدم دلیل اون تکرار خوابی که میدیدم چیه؟
_کدوم خواب؟
_من خواب میدیدم که تو یک باغ بزرگیم و یک خانم نورانی نوزاد کوچیکی رو بهم میده و از اون طرف مردی سوار بر اسب میاد جلوم و منم از خواب میپرم.
_خب؟
_اون خانمه حضرت زهراست و اون بچه محدثه من..اون مرد اسب سوار هم حضرت اباالفضل.
محدثه رو حضرت فاطمه بهم دادن منم اسم این بچه ای که تو راهه رو میزارم فاطمه.
حضرت اباالفضل هم که زندگیمو نجات داد از بلایی که ممکن بود سرم بیاد.
دلم آروم گرفت وقتی زهرا آروم سرشو گذاشت رو سینه ام و گفت:خیلی خوشحالم از اینکه دارمت اباالفضل.
منم بالبخند روی موهاشو بوسیدم و گفتم:منم بهت افتخار میکنم خانوم خونه ام. دوست دارم عزیزم...
دوستـت دارم را بایــد هر از گاهـــی
آرام گفـــت
تاصدای عشق شنیده شود.
💥پـایـان
#پایان
#نویسنده_زهرا_بانو
#رمان_مذهبی
@Alachiigh
👆👆👆👇👇👇
و پایان رمان زیبای بانوی پاک من ☺️
نوش روانتون
💥بزودی با رمان زیبای دیگه ای در خدمت علاقمندان #رمانهای_مذهبی خواهیم بود
دعامون کنید فقط🙏💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴یا حسین
صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ 🖤🤚
روضه ای بشنوید از #رئیس_جمهور #شهید مون
ان شاءالله درآغوش آقا امام حسین و امام رضا علیهم السلام در آرامش ابدی باشند
التماس دعا دارم از عزیزان
🖤🙏😭😭😭
نماز لیله الدفن فراموش نشه 🙏
#هیئت_مجازی
#شب_زیارتی_امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#شهید_جمهور
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🎥خاطرهای شیرین از همراه همیشگی رئیس جمهور شهید
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 👆❌فردی که درباره بالگرد رئیسجمهور دروغپراکنی کرده بود احضار شد
🔹در روزهای اخیر کلیپی در فضای مجازی پربازدید شد که در آن اقدام به #شایعه پراکنی و انتشار مطالب کذب در خصوص حادثه سقوط بالگرد شده بود.
🔹در این کلیپ ادعا شده بود که دُم بالگرد رئیسجمهور با دُم بالگردی که در تصاویر قطعات بازمانده از سانحه منتشر شده متفاوت است؛ ادعایی که «کانال پاسخ به شبهات» بهسادگی و با بررسی تصاویر بالگرد، اثبات کرد که دروغی بیش نیست.
🔹از همین رو نامبرده توسط سازمان اطلاعات سپاه احضار و تحویل مقام قضایی شد.
#تحلیل_سیاسی
#سقوط_بالگرد
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥پرسیدن قضیه تشک چیه؟
قضیش اینه...👆👇
حواسمون باید جمع باشه همین تفکر مجدد قصد ورود به انتخابات رو دارن!
یه وقت نگید این جماعت دیگه دستشون رو شده و حناشون رنگ نداره و بیخیال بشید.
اینطور نیست!
استاد ایجاد جنگ روانی و تبلیغات هستن.
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🔴لطفاً ببینید 👌👆
❌گلایه شهید رئیسی از سخنگوی دولت
👈نقدهای غلط به دولت سابق را هم جواب دهید😳
بهادری جهرمی:
در یک جلسه دانشجویی یکی از دانشجویان با اطلاعات نادرست انتقادی نسبت به دولتهای گذشته مطرح کرد. من نسبت به این قضیه پاسخی ندادم. حاج آقا بعداً پرسیدند که چرا به این مطلب پاسخ ندادی. من گفتم نقد به دولت دیگری وارد بود. ایشان فرمودند خیر آن اطلاعات غلط بود و نقد به کل نظام وارد میشد و باید پاسخ میدادی.
حاج آقا فرمودند شما یک رسالت دارید به عنوان سخنگوی دولت و یک امانت از نظام دارید که این صندلی و تریبون است و باید پاسخ میدادی. بعد هم برای آموزش گفتند اینطور باید پاسخ میدادی.
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh🏴
🔴 فواید شروع و ختم غذا با نمک دریا ...
✅پیشگیری از تمام بیماریهای پوستی
✅پیشگیری از دندان درد
✅پیشگیری از شکم درد
✅پیشگیری از جنون
✅پیشگیری از سرطان
✅شفاء تمام بیماریها
#خواص_درمانی
#سلامت
#سلامت_بمانید
@Alachiigh🏴
🌹شهید احسان قدبیگی 🌹
۴ خرداد؛ سالروز شهادت شهید احسان قدبیگی از نخبگان جوان و کارکنان سازمان هوافضای وزارت دفاع
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مردم فقط عزادار نیستند بلکه فتنهها را هم خنثی میکنند
در روز تشییع پیکرشهیدجمهور، مردم زمانیکه خبرنگار ترکیه از قسمتهای خلوت خیابان های فرعی اطراف خیابان امام رضا فیلم تهیه میکرده شناسایی کردند و به داخل هتل متواری شده و در ادامه
مردم اینگونه ازخجالتش درآمدند
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌👆❌وقتی مهرعلیزاده شهید رئیسی را تمسخر کرد و اینگونه خوار شد
⭕️انتشار حداکثری با شما 👌👌
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh
✈️کاروان خیمه گاه ✈️
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
تاریخ حرکت ۱۰خرداد
✅️تور هوایی۱۲ روزه
✅️رفت وبرگشت هوایی
✅️با نزدیکترین هتل ها
✅️اقامت:۶روز کربلا،۴روز نجف
۱روز کاظمین و ۱روز سامرا+زیارتهای دوره
✅️آشپزی مجرب و همراه با مداح
✅️صبحانه سلف سرویس داخل رستوران،ناهار وشام همراه با میوه و..
انشالله قسمت همگی باشه
ما هم بتونیم خدمتگذار شما باشیم
مبلغ 👈۱۰میلیون+۲۰۰دلار👉
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
جهت اطلاع بیشتر و ثبت نام با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
۰۹۱۳۸۵۹۹۰۷۸ دهقانی
یا از طریق لینک زیر عضو گروه ما شوید:👇
https://eitaa.com/joinchat/938476277C3266d3a8de
رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت...
(مقام معظم رهبری)
"جهاد تبیین"
همراه با مراسم سوگواری شهادت رئیس جمهور و هیئت همراه🥀
سخنران : جناب آقای مانیان
زمان : سه شنبه ۸ خرداد ماه
ساعت: ۱۷
مکان برگزاری: حسینیه مسجد فاطمیه
#حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زهرا_س
#ناحیه_مقاومت_بسیج_شاهین_شهر_و_میمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌👆❌نگذارید آن تفکری که امیرعبداللهیان را اخراج کرد دوباره بر سرکار بیاید!
#سرطان_اصلاحات
#انتخابات
#دیپلمات_انقلابی
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🎥 مستند «#روایت_سانحه»
⏪روایتی از روز سانحه و عملیات جستجو برای یافتن بالگرد سانحه دیده رئیسجمهور به همراه پخش تصاویری از عملیات امداد برای اولین بار
▪️چرا رئیسجمهور بعد از افتتاح قیز قعلهسی با خودرو به تبریز بازنگشت؟
▪️وضعیت هوا در لحظۀ پرواز بالگرد حامل رئیسجمهور چگونه بود؟
▪️ چه اتفاقی برای بالگرد حامل رئیسجمهور میافتد؟
▪️ چرا مختصات گوشی شهید مصطفوی به صورت دقیق ردیابی نشد؟
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️👆🎥⭕️ اگر به دنبال #رازشهادترئیسی میگردید به این صحبت های مرحوم استاد#نادرطالبزاده دقت کنید.
#رئیسی_عزیز
#شهیدجمهور
#سیدالشهدای_خدمت
@Alachiigh
🔸#فراموشت_نمیکنم
#پارت_یک
به یاری خدا و اهل بیت علیهم السلام
الهی به امید تو
🔼🔽🔼🔽🔼
«مقدمه»
ورق میزنم...
خاطرات با هم بودنمان را...
خاطرات شیرین روز های خوبمان...
کوتاه اند اما برای من زندگیست...
کاش بودی...
این دنیا جای خالی ات را بدجور به رخم می کشد...
منتظرم بمان...
خدا حالا حالا ها مرا به تو نمی رساند...
قسم به روشنایی روز و تاریکی شب...
که فراموشت نمی کنم...
و بی صبرانه مشتاق روز محشر و دیدار با توام...
✨✨✨✨✨✨
حسین_حاضری داداش؟
کلاهمو روی سرم گذاشتم و رو به حسین گفتم
بردیا_اره...سوگند امادست؟؟
سرشو به معنای اره بالا و پایین کردو ادامه داد
حسین_بیرون منتظرمون ایستاده...میگم به نظرت سرگرد واسه چی گفته باید به صورت ناشناس بریم سر صحنه؟!
همین سوال خودمو هم گیج کرده بود و برام یک دستور بیخود بود اما باید اطاعت میکردیم.
بردیا_نمی دونم! واسه خودمم سواله اما بهتره بهش فکر نکنیم.بریم دیگه سوگند هم منتظره
از اتاق بیرون رفتیم و بعد از چند دقیقه معطلی و گرفتن دستورات لازم از سرگرد مهدوی ، به همراه سوگند و دو سرباز همراه...سازمانو ترک کردیم و به سمت پزشک قانونی به راه افتادیم.
*
سوگند رو به پزشک پرونده کردو گفت
سوگند_اقای دکتر!خواهش میکنم بزارین بیان داخل..این دو اقا از شاهدای پرونده مقتولن! پس لطفا اجازه بدین!
مادر مقتول که تا اون لحظه فقط اشک میریخت با شنیدن این حرف سوگند سریع به سمت من و حسین حمله کرد که سوگند جلوشو گرفت و گفت
سوگند _خانم سرمد! خواهش میکنم ارامش خودتونو حفظ کنین! من گفتم این دو اقا شاهد پرونده هستن نه قاتل دخترتون!
مادر مقتول خودشو توی اغوش سوگند انداخت و گفت
خانم سرمد_ خانم تو رو خدا انقدر ازم نخواه که ارامشمو حفظ کنم....نخواه اینو وقتی ارامشمو کشتن!
و بلند تر شروع به گریه کرد
دکتر از پرستاری خواست تا به حال خانم سرمد رسیدگی کنه و رو به سوگند گفت
دکتر_ خانم هماهنگ میکنم که به این دو اقا هم اجازه ورود بدن...فقط موقعی که خواستین برین سر صحنه ارتکاب جرم به من هم خبر بدین تا همراهیتون کنم.
سوگند هم تشکری کرد و با اشاره به ما و دو سرباز همراهمون خواست تا دنبالش بریم...
حسین که باز هم فاز دلقکیش گرفته بود گفت
حسین_میگم بردیا بیا همین دختر خاله عصا قورت دادت(سوگند) رو بگیر ببین چه جذبه ای داره!!این به روحیت بیشتر میخوره تا جغله!
سعی کردم خندمو پنهون کنم تا بیشتر ادامه نده...
محکم مشتمو به بازوش زدمو گفتم
بردیا_اولا که جغله ریخت توعه! دوما جذبه ای که به قول تو اون جغله تو کارش داره رو هیچ زنی نداره! سوما اگه به گوشش نرسوندم باز بهش گفتی جغله!
قیافشو ترسیده نشون دادو گفت.....
#ادامه دارد...
#نویسنده_رز
#رمان_مذهبی
@Alachiigh