eitaa logo
بنیاد مهدویت استان البرز
2.1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
160 فایل
﴾﷽﴿ 🔰محور فعالیت بنیاد:آموزشی_فرهنگی_ پژوهشی کرج_بلوار ملاصدرا_به‌سمت نبوت‌_بعد از ابوذرجنوبی _بنیاد‌ فرهنگی‌ حضرت‌ مهدی‌ موعود(علیه‌السلام) 02634294152_02634214145 +989370754174 ارتباط با ادمین ها👇 @fasleentezar10mahdaviat @alborz_mahdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت پنجاه و هشتم_ چیزی به أذان ظهر نمانده بود. سامره خوابید؛ چنان عمیق و راحت، که گویی در آغوش مادرش خفته بود. صدای هیاهوی معتکفین لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشد و اشتیاق به ثمر رساندن بندگی فوران میکرد. همه وسائل خود را جمع کرده بودند تا بعد از نماز مغرب و عشاء مصلی را ترک کنند. من نیز وسائلم را جمع کردم و فلاسک امانتی را به بغل دستی ام دادم؛ تشکر کردم و حلالیت خواستم. مطمئن بودم او تا بالای برج خواهد رفت. هر کسی در حال آماده کردن خود برای انجام اعمال امّ داود بود. بعضیها هم جزئیات اعمال را برای دیگران توضیح میدادند. این اعمال را امام صادق ع به مادر رضاعی اش، به منظور آزادی فرزندش داود از زندان، آموزش داده بود. ابتدا باید ایام البیض- یعنی سیزده و چهارده و پانزدهم ماه رجب- را روزه میگرفتیم و سپس در روز پانزدهم هنگام ظهر غسل میکردیم و بعد از نماز ظهر و عصر رو به قبله چیزی حدود دو تا سه جزء قرآن را میخواندیم. در آخر هم دعای استفتاح یا همان دعای امّ داود باید خوانده میشد. بعضیها نتوانسته بودند آن سه روز را روزه بگیرند و امکان غسل هم برای معتکفین فراهم نبود. اما همه به مغفرت و بخشش خدا امیدوار بودند و برای انجام بقیه ی اعمال امّ داود عزمشان را جزم کرده بودند. سامره بیدار شد و نشست. میدانست که امروز روز آخر است. داستان امّ داود را برایش تعریف کردم. سامره همچون مادری که از امام معصوم برای آزادی فرزندش امان گرفته باشد، منقلب شد و رنگ از رخش پرید. برخاست و به وضوخانه رفت. مدتی گذشت، سامره نیامد. نگران شدم و به وضوخانه رفتم تا هم تجدید وضو کرده باشم و هم از سامره خبری بگیرم. وقتی به وضوخانه رفتم، سامره را ندیدم. داشتم وضو میگرفتم که یکمرتبه سامره از انباری سرویس بهداشتی خارج شد. سر و رویش خیس بود و مثل نو عروسی که تازه از حمام بیرون آمده باشد، گونه هایش برق میزد. در انباری با آب سرد غسل کرده بود؛ سامره امّ داود شده بود و عزم او جزمتر از همه بود، گویا کسی در انتهای برج ندای " أینَ اُمّ داود" سر داده بود! ادامه دارد... @alborzmahdaviat
حضرت صادق علیه السلام فرمود: آرزومندان خطا کردند و شتاب جویان هلاک شدند و آنان که در مقام تسلیم اند نجات یافتند و به سوی ما باز خواهند گشت. غیت نعمانی،باب ۱۱، حدیث ۸ 🌸 @alborzmahdaviat
▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت پنجاه و نهم_ من و سامره به سرعت خود را به مصلی رساندیم و در کنار ستون خود به انتظار أذان ظهر نشستیم. زائر خدا بودیم و عزم زیارت کرده بودیم. سامره میهمان ویژه ی خدا بود. میگفت: بی هدف در خیابان قدم میزدم و پای رفتن به خانه ی سلیم را نداشتم. سلیم به او روی خوش نشان نمی داد و آن شب باید به خانه او میرفت. برای عرض حاجت و به نشانه ی ادب، قصد زیارت امامزاده حسن را کرده بود که یکی از فرزندان امام موسی کاظم است. در مسیر امامزاده، وقتی از کنار مصلی رد میشد برای استراحت، کنار در مصلی روی زمین نشسته بود. یکی از خانمهای انتظامات تصور کرده بود که سامره برای اعتکاف آمده است؛ به او خوشامد گفته بود و با مهربانی او را خطاب کرده بود که خوش آمدید معتکف عزیز! بعد دستش را گرفته بود و او را به داخل مصلی آورده بود. سامره میگفت دهانم باز نشد که بگویم معتکف دیگر کیست و من آن نیستم و اصلاً قصد من اینجا نیست! امامزاده حسن وسیله ی تقرّب او به بارگاه الهی شده بود و محبوب، مصلی را به اعتکاف آذین کرده بود؛ برای معتکفی که ملکه وار بیاید و بنده وار بر خاک بندگی سر بساید و بگوید ای معبودم اینک این منم، سامره! نوای آسمانی أذان در فضای مصلی پیچید. گویی صدای طبل شادی و بندگی سامره بود که به هوا برمی خاست. صفهای بندگی تشکیل شد و با ندای تکبیره الاحرام، عطش وصال عاشقان با شرابهای الهی سیراب گشت؛ همه مست و سرخوش از این سه شبانه روز اعتکاف و خمور از این سه شبانه روز اجتناب بودند. نماز ظهر و عصر اقامه شد و گویا کسی بانگ زد: ای رَجَبیّون و ای معتکفین! کدامید اُمّ داود؟ که فوج فوج معتکفِ کتاب به دست فریادِ منم امّ داود سر داده بودند. دیگر کسی نبود که تسبیح به دست نباشد؛ صد بار سوره حمد، صد بار سوره توحید، ده بار آیه الکرسی! نفسها به شماره افتاده بود از این تکرارها، و تازه انعام باید خوانده میشد و بنی اسرائیل و کهف، لقمان و یس و صافّات، حم سجده و حمعسق و حم دخان، فتح و واقعه و ملک، ن و اذا السّماء انشقت، و به اینجا که میرسیدی انگار ترمزت رها میشد و باید تا آخر قرآن را میخواندی تا ثابت کنی تو همان امّ داود هستی! و تازه وقتی ثابت میکردی که تو همان هستی، إذنِ گفتن می یافتی که بگو! بگو ای اُمّ داود عرض تو چیست؟ ادامه دارد... @alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت شصتم_ سامره پا به پای من سوره ها را تکرار میکرد و کلمه ای را هم جا نمی انداخت. وقتی به دعای اُمّ داود رسیدیم سامره عنان صبر را پاره کرد و دستهایش را به هوا برد؛ گویی واژه به واژه ی دعا را به عرش می فرستاد و ذره ذره وجودش را در پی هر واژه ای روان میساخت. از صَدَقَ الله تا شَهِدَالله، از لَکَ الفخر تا ماترضی، از میکائیل تا اسرافیل، از آدم تا داود و از اِرمیا تا محمد . از اَبدال تا زُهّاد، از بَلِّغ تا اوصِل، از الله تا قابض، از عَلِمَ السِّرّ تا من یَشَاء، و از بائس تا مستجیر. رسیدیم به " یا من وهب لِآدمَ شیثا"؛ ای کسی که به آدم شیث را عطا کردی، و اسماعیل و اسحاق را به ابراهیم دادی، ای کسی که یوسف را به یعقوب برگرداندی و بلا را از ایّوب برطرف کردی، ای کسی که موسی را به مادرش برگرداندی و عِلم خضر را زیاد کردی، ای کسی که به داود سلیمان را دادی و به زکریّا یحیی را بخشیدی، ای کسی که به مریم عیسی را دادی و حافظِ دختر شعیب شدی و کفالت فرزند مادر موسی را به عهده گرفتی! از تو درخواست میکنم که بر محمد و آل محمد صلوات فرستی و از گناهانم درگذری و از عذابت نگهم داری و بهشتت را بر من واجب گردانی! و انتها نداشت که همه ی حاجتها در آن بود، از باز شدن همه ی درها و آسان شدن همه ی سختیها، از برداشتن هر مانعی بین من و حاجتم تا هر مانع بین من و اطاعتم، تا ختم شد به فیما تَشَاء؛ در آنچه تو خواهی! سپس باید سجده میکردیم و میگفتیم " اللّهمّ لَکَ سَجَدتُ و بِکَ اَمَنتُ "؛ خدایا برای تو سجده کردم و به تو ایمان آوردم پس رحمت فرما بر خواریام و تنگدستی ام و کوششم وزاری ام و درماندگی ام و نیازم بسوی تو ای پروردگار من. سامره در سُجده مانده بود و انگار صدای "یاربِّ یاربِّ" او از عرش شنیده میشد! گویی کسی او را خطاب میکرد که اسمت چست؟ و او میگفت سامره! و محبوب در حیرت، که تو بیشتر به ساجده ای شباهت داری که عمری را در سجده بوده باشد! سامره دیگر سامره نبود که از میان برخاسته بود و همه تن ساجده شده بود! ذره ذره ی وجود سامره از زندان اسارت و حقارت آزاد شده بود و به بندگی دائم معبود درآمده بود. سامره به بالای برج رسیده بود و من هنوز در حضیض خویش مانده بودم. ادامه دارد... @alborzmahdaviat
📣 🖋چهارمین دوره تربیت مربی مهدویت در مقطع مهد و پیش دبستان با تدریس استاد مهدوی نیا آغاز گردید. در این دوره مباحثی همچون 🔶روش ها و قالب های متنوع انتقال مفاهیم مهدوی 🔷 مهندسی فرهنگی 🔶سواد رسانه 🔷شعرخوانی روشمند 🔶خلاقیت و 80 روش خلاقانه در آموزش و تربیت 🔷روش های قصه گویی 🔶کلاسداری 🔷شیوه تدریس محتوای آموزشی یاران آفتاب و... بیان خواهد شد. 🖌کانال 🌤〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @madreseh_mahdavi 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️🌤
🌷لوح | پیامبر مودت و محبت 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: باید مسلمانان در جامعه‌ی اسلامی، از حالت بی‌تفاوتی نسبت به یکدیگر خارج بشوند. یکی از فصول زندگی رسول اکرم این بود که فضای بی‌تفاوتی را، به فضای محبت و همکاری و برادری تبدیل کند. ۱۳۶۸/۰۷/۲۸ @Khamenei_ir 🌸 @alborzmahdaviat
▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت شصت و یکم_ سامره در سجده بود و خورشید در غروب؛ خورشید مصلی و خورشید سماء هر دو بر سجده ی معبود بودند که صدای ملکوتی أذان مغرب شنیده شد. صفهای نماز که نه، گویی صفهای نیاز شکل گرفته بود و معتکفین در بهت و درماندگی که این سه شبانه روز تمام شد و آیا تا رجب دیگر باشیم یا نباشیم! صدای مکبّر همچون صدای صوراسرافیل بود که هر قامت شکسته ای را استوار میکرد و فرمان قیام و قعود و قنوت را صادر میکرد و امر به رکوع و سجود میداد. نجوای عاشقانه ی معتکفین در تشهد و سلامِ نماز عشاء وصل شد به صدای گریه و شیون! هیچ کس یارای برخاستن و خارج شدن از مصلی را نداشت. در میان اشکها و لبخندها با شیرینی محبت دوستان افطار کردیم و با دوستان خویش وداع! وابستگان معتکفین بیرونِ درِ مصلی با دسته های گل به استقبال عزیزان خود ایستاده بودند و معتکفینِ درونِ مصلی با قطره های اشک به مناجات با محبوب خود سرگرم بودند. آنها که بیرون بودند، شادمانه مشتاق دیدار عزیزان خود بودند و آنها که داخل بودند، عارفانه محتاج دیدار محبوب خود گشته بودند. نه آنها که بیرون بودند، به برگشتن راضی میشدند و نه آنها که درون بودند، به نرفتن اختیار داشتند. سامره فارغ از شادمانه ها و عارفانه های بیرون و درون مصلی شده بود؛ گویی بیرون و درون مصلی برای او یکسان بود که آزاد از بند اسارت و حقارت شده بود. دیگر همه جا برایش مصلی بود. ما همه بندگان موقّت بودیم و سامره به بندگی دائمی معبود درآمده بود. سامره شاد بود و خُرسند؛ با اشتیاق عزم رفتن کرد. گویی شراب الهی " انَّا ِللَه" را نوشیده بود و میثاق نامه " انَّا اِلیه راجِعُون" را پذیرفته بود! هیچکس بیرون مصلی به استقبال او نیامده بود، اما او به سان کسی میرفت که به دیدار عزیزی میرود. گویی حسینِ سامره به استقبال مادر ایستاده و با دستهای باز، آغوش گشوده بود تا او را در بر بکشد. سامره سر از پا نمیشناخت و بیقرار بود؛ همچون کسی که بر فراز ایستاده باشد، به دوردستها نگاه میکرد؛ گویی دستهای حسینش بود که او را تا بالای برج کشانده بود! من و سامره وداع کردیم و او رفت. چه راحت خداحافظی کرد و بلند شد و رفت؛ گویی هرگز من نبوده ام. سامره به سرعت بیرون رفت و در میان جمعیت معتکفین محو شد. گویی آنشب میهمان خانه ی حسینش شده بود؛ امّ داود به دیدار فرزند خویش میرفت! ادامه دارد... @alborzmahdaviat
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف البرز برگزار می نماید: اولین دوره ی شیعه شناسی توسط اساتید تراز اول کشوری، با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم توجه بفرمایید 🔸دوره آفلاین بوده و عصر جمعه ی هر هفته بارگذاری می شود. 🔸شرکت برای عموم آزاد می باشد. 🔸هر درس آزمون جداگانه داشته و در پایان دوره، مدرک گواهینامه اعطا می شود. 🔸بزرگوارانی که در دوره های فرق (نقد بهاییت، نقد مسیحیت تبشیری، نقد عرفان های نوظهور و نقد وهابیت) شرکت کرده اند امکان شرکت در این دوره را ندارند. 🔸هزینه ی دوره ۱۰۰ هزار تومان می باشد. جهت ثبت نام با شماره ی زیر تماس بگیرید. ۰۹۳۷۴۲۰۰۹۴۵ واریز هزینه به شماره کارت بانک صادرات ۶۰۳۷۶۹۱۹۸۰۰۵۷۵۴۱ لطفا پس از واریز هزینه پیامک ارسال شود. 🌸 @alborzmahdaviat
▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت شصت و دوم_ من گیج و مبهوت از رفتن سامره به در خیره مانده بودم. در میان عشقبازی ملکه با معبود خویش، من بازنده ی فریبکاریِ نفسِ خویش شدم. اگر میدانستم ملکه عزم سرای معبود کرده است او را ملبّس به چادر خود به سرای معبود میفرستادم و کودک نیازم را با او همراه میکردم تا در اوج نیازمندی، با دعای ملکه از بدبختی نجات یابم! بی اختیار به یاد آیه ی "و امَّا السَّائِلَ فَلَا تَنهَر"  افتادم و گفتم: خدایا تو گفتی و من نشنیده گرفتم! تازه میفهمیدم چرا فاطمه زهرا لباس عروسی خویش را به سائلی بخشید؛ که سائل عازم است و محبوب میزبان اوست. من فراز و فرود صدای قاری را میشنیدم ولی به کُنه و معنی آیات توجه نمیکردم؛ من ظاهر اسماءالله را در جوشن کبیر میدیدم، اما به باطن آنها بی توجه بودم؛ من ندای لا اله الّا الله مؤذن را میشنیدم و اله ی خودپرستی خویش را رها نمیکردم؛ من در رکوع و سجود خویش بودم، نه در رکوع و سجود معبود خویش! من در پله های تنزل خویش قدم میزدم و سامره در پله های صعود محبوب قدم گذاشته بود. من از نفس خود رودست خورده بودم. معتکف شده بودم تا به بهره ی معنوی "خود" برسم و اوج بگیرم و به بالای برج برسم، اما غافل بودم از اینکه اولین مرحله ی اوج گرفتن از "خود" گذشتن است. من سه شبانه روز با مَنیّت خویش خلوت کرده بودم و آنرا به حساب اعتکاف گذاشته بودم! خدا با دستهای ملکه سفره ام را تهی میکرد و من نمی فهمیدم که این امتحان است! من لقمه های ملکه را می شمردم و از پرخوری نفس خویش غافل بودم. خدا با زبان ملکه، دار و ندارم را طلب میکرد و من دریغ میکردم و به ندای "مَن یُقرِضُ الله"  بی اعتنایی میکردم. افسوس که من نفهمیدم؛ سامره منم که در پی سرابم و از آخرت خویش غافل، مادر سامره منم که افسار نفس خویش را به دست دیگران داده ام، زن همسایه منم که امانت الهی خویش را در ازای متاع بی ارزش دنیا معامله کرده ام و صابر خان خود منم که در پی شهوت دنیا، سامره ی روح خود را به مذلّت کشاندهام و در به در خانههای غیر کرده ام. من ندانستم که نجیبه و نادر منم که به حق خویش قانع نیستم و سلیم خود منم که به ربّ خویش بی اعتنا هستم و در سرای شیطان سیر میکنم. همه من بودم! این همه من و انتظار صعود؟ مُحال است! سامره همه ی من هایش را کنار گذاشته بود و بی من آمده بود. من ندانستم که حسینِ سامره، استعاره است که مگر میشود حسین باشی و در راه قیام حق علیه باطل ذبح نشوی! و سمانه مثال بود که نمیشود سمانه باشی و فریاد الغوث الغوث سر بدهی و معبود به یاری تو نیاید! و دریغ که ملکه کنایه بود از اینکه محال است در پی سامره ات باشی و به آن نرسی! و واحسرتا که کنیز تعریض بود که در راه حق از دار و ندار و فرزند خویش هم باید گذشت و افسوس که مش حسین مَجاز بود که تو حق را بطلب گرچه اِحقاق آن به عمر تو کفاف ندهد! ادامه دارد... @alborzmahdaviat
🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف استان البرز با همکاری آستان مقدس امامزاده محمد علیه السلام برگزار می کند: 🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور برای شرکت در مسابقه جهت دریافت فایل pdf به نشانی Karaj.mahdaviat.ir مراجعه و گزینه های صحیح را به صورت یک عدد ۲۰ رقمی از چپ به راست به شماره ی ۱۰۰۰۰۱۲۳۱۳ پیامک کنید. مهلت ارسال سوم آذر ۱۳۹۹ قرعه کشی در شب میلاد امام حسن عسگری علیه السلام جوایز: ۱۱ کارت هدیه ی ۱ میلیون ریالی و هدایای فرهنگی 🍃@alborzmahdaviat
▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت شصت و سوم (آخر) _ سامره رفت. من هاج و واج به در شبستان خیره مانده بودم. همه رفتند و من پای رفتن نداشتم. سبک آمده بودم تا سبکتر برگردم، اما چنان سنگین شده بودم که یارای بلند شدن نداشتم! رویای برج و حقیقت مصلی یکی شد و خواب من در مصلی تعبیر؛ من در پائین برج ماندم و به بالای برج نرسیدم، چون وابسته ی بی چون و چرای دنیای خاکی خویش بودم، من سُفیانی نفس خویش را دیدم که در برج امید من خروج کرده و زکیه ی روحم را زیر پای ستم خویش مُثله میکرد، اما بر علیه او قیام نکردم و از ترس جان خویش از برج خارج شدم! من تمام این علائم و شرایط را در کتاب ظهور خوانده بودم و همه را به آینده نامعلوم موکول کرده بودم غافل از اینکه هر لحظه ممکن است علائم ظهور ظاهر شود و تو با مکر و فریب دجالِ نفس در پی علائم نروی! افسوس که دیر فهمیدم مانع صعود، خود "من" بودم که در میانه ی راه زمینگیر شدم! من ناتوان و خسته به در خیره که ایکاش من نیز ملکه وار می آمدم و ساجده وار برمیگشتم. پای رفتن به خانه ی تردید را نداشتم. شماتت نفس، روزگارم را سیاه کرده بود. من همچون مصیبت زده ای که داغ حسینش را دیده باشد، توان برخاستن نداشتم. ناامیدانه به در مصلی نگاه میکردم که چند رجب باید بیاید و چند محرم برود که من از پرده غفلت خویش خارج شوم و به سپاه خراسانی روح خویش بپیوندم؟! من به یمین و یمانی روح خویش نیز توجه نکرده بودم! باید از نو کتاب علائم و شرایط ظهور را میخواندم. احساس کردم نیرو و قوتی در درونم شکل گرفت، ناگهان به یاد پدر و مادرم افتادم. حتما آنها در خانه منتظر من بودند، خودم گفته بودم کسی به استقبال من نیاید، باید خود را به آنها میرساندم. بلند شدم و از در مصلی بیرون زدم. من جزء آخرین کسانی بودم که از مصلی بیرون آمدم. خانمهای انتظامات بیرون در ایستاده بودند و به همه خوشامد میگفتند. یکی از آنها با مهربانی به من نگاه کرد و گفت: قبول باشد، معتکف عزیز! چقدر لحن صحبتش آشنا بود، گویا همان کسی بود که دست ملکه را گرفت و به دیدار محبوب برد. من نیز ملکه وار عزم زیارت امامزاده حسن کردم؛ از مقابل امام زاده حسن که رد شدم، سلام دادم و بی اختیار به یاد آیه ی " لاتَقنَطُوا مِن رَحمَهِ الله" افتادم، باید دوباره چله ی عهد و ندبه ی جمعه ای به راه میانداختم. سامره وار به سمت خانه حرکت کردم، باید همه ی کسانی را که پله پله مرا رشد داده بودند، با خود تا بالای برجِ انتظار میبردم. احساس شادی و شعف وجودم را گرفت؛ گویی سمانه ی روح خویش را یافته بودم که در پائین برج، ندای الغوث الغوث سر میداد و قلب پاره و چادر سوخته ای را به امید شفاعت حسینش بر دست گرفته بود! وصلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد @alborzmahdaviat
🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف استان البرز با همکاری آستان مقدس امامزاده محمد علیه السلام برگزار می کند: 🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور برای شرکت در مسابقه جهت دریافت فایل pdf به نشانی Karaj.mahdaviat.ir مراجعه و گزینه های صحیح را به صورت یک عدد ۲۰ رقمی از چپ به راست به شماره ی ۱۰۰۰۰۱۲۳۱۳ پیامک کنید. مهلت ارسال سوم آذر ۱۳۹۹ قرعه کشی در شب میلاد امام حسن عسگری علیه السلام جوایز: ۱۱ کارت هدیه ی ۱ میلیون ریالی و هدایای فرهنگی 🍃@alborzmahdaviat
🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف استان البرز با همکاری آستان مقدس امامزاده محمد علیه السلام برگزار می کند: 🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور برای شرکت در مسابقه جهت دریافت فایل pdf به نشانی Karaj.mahdaviat.ir مراجعه و گزینه های صحیح را به صورت یک عدد ۲۰ رقمی از چپ به راست به شماره ی ۱۰۰۰۰۱۲۳۱۳ پیامک کنید. مهلت ارسال سوم آذر ۱۳۹۹ قرعه کشی در شب میلاد امام حسن عسگری علیه السلام جوایز: ۱۱ کارت هدیه ی ۱ میلیون ریالی و هدایای فرهنگی 🍃@alborzmahdaviat
‏ امام سجاد علیه السلام المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان منتظران ظهور امام مهدی علیه السلام برترین اهل زمانند. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۳۲۰ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲ تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🍃 @alborzmahdaviat
*رهبر ۸۱ساله ایران* مجله تایمز در سرمقاله خود می نویسد: رهبر ۸۱ساله ایران، ۳۰ سال کشوری را در پر تلاطم ترین طوفان ها جوری رهبری کرد که امن ترین کشور خاورمیانه باشد. رهبر ۸۱ساله ايران، سه ساعت برای مردمانش صحبت میکند بدون ذره ای تکرار، آن هم بدون خوردن قطره ای آب!!(در علم سیاست به آن تَکلُّم سه وجهی گویند) رهبر ایران با۸۰دقیقه تکلم سه وجهي، رکورد تکلم سه وجهی که مربوط به هیتلر و چرچیل، با ۹دقیقه بود را شکسته است. رهبرِ۸۱ساله ایران درحالي که دروس تخصصی اقتصاد را نخوانده، طرحی چند صَد صفحه ای از مباحث اقتصادی نوین را برای کشورش می نويسد که مورد تحصین اقتصاد دانان بین المللی قرار میگیرد!!! رهبر۸۱ساله ايران دریک سخنرانی یک ساعته جامعه خویش را آسیب شناسی کرده و نقاط ضعف و قوت جامعه را با ساده ترین کلمات به مردم ميفهماند. رهبر ۸۱ ساله ایران به مانند یک عضو کم درآمد جامعه زندگی می کند. و از همه جالب تر اينکه فرزندان خود را از مسئولیت های کشور منع کرده است. رهبر ۸۱ساله ايران با یک هشدار واولتيماتومش شاه کشوری دیگر را به شدت مرعوب سازد(حادثه منا) تا جایی که فردای سخنرانی اش، تمام وعده های بر زمین مانده عملی میشود!! رهبر ایران رکورد بیشترین ساعات حضور در مناطق جنگي(هشت سال جنگ) را دارد. رهبر ۸۱ ساله ايران مسایل بین المللی و آینده سیاسی جهان را بدرستی محاسبه و پیش بینی میکند!(برجام، جنگ يمن، رئیس جمهوری ترامپ و...) رهبر ۸۱ ساله ايران چنان سیاست مدار قدرتمندی می باشد که بزرگترین جنگ نرم جهانی که توسط تمامی سازمان های جاسوسی دنیا از سالها قبل طراحی شده بود را تنها با یک سخنرانی چند دقیقه ای خنثی میکند. کجای دنیا دیده اید رهبری که در سن ۸۱ سالگی به تنهایی کوه پیمایی میکند ؟؟؟ « پوتین » و « امام خامنه ای » —---در پی دستور جناب پوتین برای جذب مترجم ، اعضای دفتر کاخ کرملین پرسیدند که مترجم را برای چه می خواهید پوتین می گوید که می خواهم صحبت های رهبر کبیر ایران را در لحظه اول و با ترجمه درست و با لهجه ایرانی برایم تنظیم کند. اعضای دفتر می گویند که می شود این سخنان را از طریق سایت های خبری و خبرگزاری های معتبر و رسانه های بین المللی دریافت کرد. پوتین می گوید من این سخنان را بلادرنگ و لحظه ای و دقیق می خواهم. اعضا دفتر می گویند دلیل تاکید شما بر این تنظیم سخنرانی ها برای چیست؟! پوتین می گوید که رهبر ایران 4 شاخصه خیلی منحصر به فرد دارد 1/ دروغ نمی گوید 2/حرف تکراری نمی زند 3/صحبت های ایشان کاملا علمی و آینده نگرانه است و قطعا به وقوع می پیوندد 4/سخنان ایشان برای سیاستمداران دنیا مهم و روی معادلات جهانی تاثیر سریع و مستقیم دارد. سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علیه السلام هر وقت یارانشون رو می دیدن ، لذت می بردند. آیا شده ... 🍃 @alborzmahdaviat
اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمومنین علیه السلام شنیدم که می فرمود: صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده شده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است. کمال الدین و تمام النعمه، باب ۲۶، حدیث ۱۳ 🍃 @alborzmahdaviat
🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف استان البرز با همکاری آستان مقدس امامزاده محمد علیه السلام برگزار می کند: 🍃مسابقه ی کتابخوانی یازدهمین نور برای شرکت در مسابقه جهت دریافت فایل pdf به نشانی Karaj.mahdaviat.ir مراجعه و گزینه های صحیح را به صورت یک عدد ۲۰ رقمی از چپ به راست به شماره ی ۱۰۰۰۰۱۲۳۱۳ پیامک کنید. مهلت ارسال سوم آذر ۱۳۹۹ قرعه کشی در شب میلاد امام حسن عسگری علیه السلام جوایز: ۱۱ کارت هدیه ی ۱ میلیون ریالی و هدایای فرهنگی 🍃@alborzmahdaviat
🍃امام خود را بشناس زراره گوید: اماصادق علیه السلام فرمودند: امام خود را بشناس که چون او را شناختی این امر چه پیش افتد و یا دیر فرا رسد، تو را زیانی نرساند. غیبت نعمانی، باب ۱۳، حدیث ۱ 🍃 @alborzmahdaviat
امام حسن عسکری علیه السلام دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نمی‌باشد عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنایان. میلاد با سعادت پدر امام مهربانی را بر همه شیعیان و محبان حضرتش تبریک عرض می نماییم. 🍃 @alborzmahdaviat
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🔅 🔅 به لطف خدا و عنایت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه🌸 ✴️مسابقه بزرگ کتابخوانی یازدهمین نور برگزار شدو ✴️همزمان با میلاد شعف آفرین موعود پرور یازدهمین مهترآفریدگان 🌸 حضرت امام حسن عسکری علیه السلام 🌸 ❇️مراسم جشنی باشکوه همراه با ✳️ سخنرانی ✳️ومداحی ✳️ و قرعه کشی ✳️واهداءجوایز ساعت 10 صبح روز سه شنبه 99/9/4 در امام زاده محمد کرج برگزار میگردد. 💠این برنامه به صورت زنده از صفحه اینستاگرامی امامزاده محمد و 💠 بنیاد مهدویت به آدرس زیر پخش میشود. 👇 ❇️از همه علاقمندان وعاشقان اهل بیت به شرکت مجازی در این مراسم دعوت میکنیم. امامزاده محمد 👈 https://instagram.com/imamzadehmohammad.karaj?igshid=1dmovvkt58ig6 اینستا گرام بنیاد مهدویت :👈 https://www.instagram.com/alborzmahdaviat313_?r=nametag بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام استان البرز