🌷 یک مینی بوس و سی شهید
✍🏻 روایت جنایت رژیم بعثی عراق در حادثه اصابت گلوله توپ به یک دستگاه مینی بوس در سالروز این اتفاق تلخ
🔴صبح روز ۱۸ آبان ماه ۱۳۶۰ مصادف با ۱۲ محرم ، ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ، ناگهان شش گلوله ی توپ به دزفول اصابت کرد. یک گلوله از آنها به یک مینی بوس حامل مسافر که از ترمینال شوش دزفول در میدان مثلث (معروف به گاراژ حاج نبی) در حرکت بود، اصابت کرد و آنرا منهدم و تمام سرنشینان آن را به جز یک نفر به شهادت رساند
⚫️در این حمله ۳۰ تن شهید و ۱۴ نفر مجروح می شوند. صدای بوق ماشین ها و آمبولانس ها در هوا پیچید، آویزان بودن چند کیلو امعاء و احشاء مسافران از لبه ی پنجرها ی شکسته ی مینی بوس، نشان از اوج وخامت اوضاع و صحنه هایی تکان دهنده از حمله ی ناجوانمردانه ی متجاوزین بعثی را حکایت می کند.
🌴مردم، دور مینی بوس حلقه زده و هرکدام گوشه ای از آهن پاره ها و صندلی های شکسته را گرفته بودند. اجساد کاملاً سوخته لابه لای آنها گیر کرده بودند.
🌷 روایت مینی بوس شهادت را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/8231
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌹تصویری که شاید تا کنون ندیده باشید🌹
🌷 محل دفن دست و پا و اعضای شناسایی نشده ی شهدای مظلوم واقعه ی مینی بوس ، ده روز پس از حادثه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار سال پیش بود
در چنین روزی . . .
یکی از همان روزهای سخت و تلخ کرونایی
که « سعید عباسی»
هم به خیل شهدای سلامت پیوست
روحش شاد و یادش گرامی باد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
❤️ #روایت_عشق ❤️
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
#خاطرات_عملیات_رمضان
🌹✍🏻 مروری بر خاطرات عملیات رمضان
⭕️ به روایت : مهران موحد فر
2️⃣قسمت دوم
روزی که سیف الله صبور به شهادت رسید من شهید حمید عنبر سر را در شهید آباد دیدم. با موتور از جبهه آمده بود. در حالی که اسلحه کلاشینکف گردنش بود و زیر دیوار مسجد نشسته بود با چه حالی اشک می ریخت. من فقط به او سلام کردم. روزی این خاطره از حمید عنبرسر را با سردار محمدعلی صبور طرح کردم. سردار صبور گفت حمید قبل از شهادتش نزد مادرم آمد و گفت دو روز دیگر پیش سیف الله می روم. امری ندارید؟ و مادرم برای حمید دعا کرد و گفت انشالله زنده بمانی. سردار صبور با دلتنگی ادامه داد حمید رفت و دو روز بعد هم شهید شد.
من در سنگرهای عقب جبهه شهدا با نورعلی زاده گندم آشنا شدم و در عملیات رمضان هم قبل از انتقال به خط مقدم او را دیدم که با بچه های مهندس رزمی بود. چند ماه بعد هم به جبهه دالپری رفتم. آنجا با شهیدان مصطفی دیاحسین و محمدرضا دیبری آشنا شدم. اولین باری که حاج احمد سوداگر را دیدم همان جا بود. هوای منطقه دالپری در تابستان خیلی گرم بود گرم بود آنجا برکه بزرگی بود که ماهی زیادی داشت. روزی حاج احمد با همراهانش آمد قرار شد برای شام ماهی آماده کنیم و از کنسرو خوری راحت شویم. حاج احمد کمی مواد منفجره را آماده کرد و من هم نشسته بودم و نگاهش می کردم و او هم توضیح می داد که در بحث تخریب اولین اشتباه، آخرین اشتباه است. مواد را که در آب انداخت کلی ماهی صید کردیم.
بساط شام را که آماده کردیم رادیو داشت سرودی در مورد شهدا پخش می کرد. شام می خوردیم که حاج علی صولتی یکباره زد زیر گریه و از سر سفره بلند شد و رفت گوشه ای نشست و گریه می کرد. مصطفی دیاحسین رفت سراغش و برگشت. گفت با شنیدن این سرود یاد سیف الله صبور و خاطراتش در دالپری افتاده است.
⬅️ ادامه دارد...
🌎مرور این مطلب در سایت الف دزفول 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3gor
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🔅#با_شهدای_رمضان
✅ «به مناسبت سالروز عملیات رمضان»
8️⃣✍🏻 روایت هشتم : روایت هایی از شهید جاویدالاثر حمیدرضا شمیم
🌷 او هنوز برنگشته است . . .
✍🏻 روایت فراقی که42 ساله شد . . .
✳️هرگاه از جبهه برمی گشت، از کوچه پس کوچه ها به خانه می آمد. می گفت: «از روی پدر و مادر شهدا شرمنده ام ! »
🌹برای عملیات رمضان که میخواست برود به خانواده اش گفت: ان شاءالله در این عملیات شهید می شوم و جنازه ام هم بر نمی گردد.
🔅او هنوز برنگشته است...
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐 http://alefdezful.com/6261
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🎥 مشاهده و دانلود مستند «روایت ایثار» در خصوص شهید مدافع سلامت «سعید عباسی فرد»
🌹 به بهانه سالروز شهادت این شهید مدافع سلامت شهرستان دزفول
🌷شهید مدافع سلامت «سعید عباسی فرد »، تکنسین اتاق عمل بیمارستان بزرگ دزفول، متولد ۱۳۷۱ در ۳۱ تیرماه ۱۳۹۹ در اثر ابتلا به بیماری کوئید ۱۹ دارفانی را وداع گفت و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول قرار دارد
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/aqbc
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
❤️ #روایت_عشق ❤️
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
#خاطرات_عملیات_رمضان
🌹✍🏻 مروری بر خاطرات عملیات رمضان
⭕️ به روایت : مهران موحد فر
3️⃣قسمت سوم
برای عملیات رمضان، با چند تن از دوستان بسیج مسجد کرناسیان ثبت نام کردیم. شب اعزام مثل همه اعزام های قبل همه در مسجد دور هم جمع شدیم. خیلی از موضوعات در آن شب نشینی ها مطرح می شد. برخی گفتگوها خصوصی بود. جمعی می گفتند و می خندیدند. یکی لباسهایش را آماده می کرد و یکی وصیت نامه می نوشت. هیچکس نمی خواست این فرصت دور هم نشستن را از دست بدهد .
حلقه دور ناصر ظفری بخاطر سخنان نغز و طنزش شلوغ تر بود. من هم پیراهنم را به علیرضا خادم فقرا سپردم تا بر پشت آن " یا مهدی ادرکنی " بنویسد. نمی دانم فرجام این پیراهن چه شد. به گمانم بعدا اسیر قیچی پزشک و پرستاران شد.
محل تجمع نیروها در روز اعزام، دبیرستان امام خمینی «ره» دزفول بود. مادر بزرگم و مرحومه مادرم برای بدرقه به دبیرستان آمده بودند. تقسیم اولیه همان جا انجام شد و بخشی از جمع ما از جمله من و قاسم حق خواه و محمد حسن فتوحی نیا و ناصر ظفری و باقر گندمخور در گردان میثم به فرماندهی غلامعلی حداد قرار گرفتیم. بقیه بچه ها از جمله محمد حاجی خلف،غلامعلی موسایی، احمد کایدخورده، مصطفی رشید نژاد، غلامحسین احمدک، عبدالمحمد گندمخور، حبیب مقدم دزفولی، غلامحسین خادم پور و رجب پایه زراعت به گردان عمار مأمور شدند.
⬅️ ادامه دارد...
🌎مرور این مطلب در سایت الف دزفول 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3gor
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🔅#با_شهدای_رمضان
🎁 انتشار برای اولین بار در الف دزفول
✅ «به مناسبت سالروز عملیات رمضان»
9️⃣✍🏻 روایت نهم : روایت هایی از شهید علیرضا پورنرگس
🌷برنگشت دخترش را ببیند
✳️دیدیم که نیروهای پاسگاه دارن به طرف مسجد میان. ما هم دمپایی هامون رو گذاشتیم و با پای برهنه فرار کردیم. یکی از نیروهای پاسگاه داد می زد. ایست، ایست و بعد هم تیر هوایی شلیک می کرد.
🌹با صدای من به خودش اومد و گفت: هان، چی شده؟ گفتم کجایی علیرضا؟ انگار هوایی شدی؟ چند لحظه ای مکث کرد و گفت: راستش رو بخوای یه دفعه دلم هوای خونه کرد. همش به فکر دختر کوچولوم و همسرم بودم. داشتم با خودم فکر می کردم اگر شهید بشم ، چی بر سر اونا می آد.
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/0c9b
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
❤️ #روایت_عشق ❤️
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
#خاطرات_عملیات_رمضان
🌹✍🏻 مروری بر خاطرات عملیات رمضان
⭕️ به روایت : مهران موحد فر
4️⃣قسمت چهارم
اتوبوسها که آمدند مادرم وقتی دید محمد حاجی خلف هم هست در حالی که گریه می کرد دستم را گرفت و پیش محمد برد و به او گفت که مراقب من هم باشد این طور می خواست خیالش از این بابت راحت باشد .
من از قبل از انقلاب در جلسات قرآنش شرکت می کردم. چند سال قبل روزپ تاسوعا به مسجد سید صالح رفتم نماز ظهر و عصر را پشت سر محمد حاجی خلف خواندیم . قصدم این بود که بعد از نماز برای دیدار خدمتشان برسم اما همین که نماز تمام شد دیدم نیست. ساعتی بعد سرگذر هیئتها که او را دیدم گفتم حاج محمد، مسلم بن عقیل وقتی نمازش تمام شد کسی را پشت سرش ندید اما من امروز نمازم که تمام شد مسلم بن عقیل را ندیدم ! البته تمام این گفتگوها با ایشان فقط برای مزاح بود.
اما سرنوشت برخی از دوستانی که با هم اعزام شدیم ، بعد از روز اعزام من غلامعلی موسایی را ندیدم تا چند سال بعد ازعملیات که جنازه اش را آوردند. باقر گندمخور به گمانم هرگز برنگشت. حبیب مقدم روزی که عملیات شد چهارده سال و چهارماه سن داشت. از نکات عجیب سرگذشت حبیب این بود که بعد از چهارده سال و چهار ماه جنازه اش را آوردند.
محمد حاجی خلف را تا سال 69 که از اسارت برگشت دیگر ندیدم .
وقتی محمدحاجی خلف از اسارت برگشت ، می گفت یکی از سخت ترین روزهای اسارتم روزی بود که ما را با اتوبوسها در بصره می چرخاندند. جمعی هلهله می کردند و گوجه گندیده و کفش به سمت ما پرتاب می کردند. چند پیرزن را هم دیدم که به دیواری تکیه داده و می گریستند. محمد می گوید درآن موقع سر به زیر انداختم و گریستم. یکی از دوستان به من گفت محمد تو دیگر چرا گریه می کنی. از تو بعید است ما هنوز اول راهیم و تو کم آوردی. به او گفتم که برای این می گریم که این نامرد مردمان با سربازان امام چگونه رفتار می کنند.
⬅️ ادامه دارد...
🌎مرور این مطلب در سایت الف دزفول 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3gor
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🔅#با_شهدای_رمضان
🎁 انتشار برای اولین بار در الف دزفول
✅ «به مناسبت سالروز عملیات رمضان»
🔟✍🏻 روایت دهم : روایت هایی از شهید غلامعلی حسن بنواری
🌷 جای من خوب است مادر!
✳️جمعی از بچه ها (حدود بیست نفر) چند متری دورتر از من بودند. بین اونا هم غلام علی بنواری بود. خدایا نمی دونم چطور بگم هنوز هم وقتی یادم میاد چند دقیقه ای بهتم میزنه. آره، هنوز صدای سوت توی گوشمه، سوتی کشید و خمپاره ی ۱۲۰ بود که بین این بچه ها خورد و همه ی اونا پرپر شدند.
🌹گفتند خمپاره بهش اصابت کرده و شهید شده. تنش پاره پاره شده بود. خیلی از این حرفها ناراحت می شدم. اینا حرفهایی بود که درباره ی شهادت غلام علی می زدند و برای یه مادر سخته این جور چیزها رو بشنوه.
مدام این حرفها رو با خودم تکرار می کردم تا این که یه شب به خوابم اومــد و گفت: . .. . .
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/i5sz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc