🌷 #روایت_عشق
🤝 این بخش را با همکاری کانال «خاطرات یاران سیدجمشید» به الف دزفول اضافه شده و در آن به خاطرات رزمندگان و پیشکسوتان روزهای حماسه و ایثار از دوران هشت سال دفاع مقدس خواهیم پرداخت.
🖇 این بخش عمدتا شامل خاطرات دنباله دار و چند قسمتی رزمندگان دزفول از عملیات های مختلف خواهد بود.
🤲🏻❤️ امیدوارم که مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
❤️ #روایت_عشق ❤️
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
#خاطرات_عملیات_رمضان
🌹✍🏻 مروری بر خاطرات عملیات رمضان
⭕️ به روایت : مهران موحد فر
1️⃣قسمت اول
تابستان سال 61 هجری شمسی با ماه مبارک رمضان تازه شروع شده بود. بعد از اینکه نتوانستم در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس شرکت کنم این بار برای اعزام به جبهه ، عزمم را جزم کرده بودم ، در خانه مشغول کار ساختمانی بودیم. خیلی به مرحومه مادرم اصرار کردم تا راضی شد نمی خواستم به شکل دیگری اعزام شوم. همانگونه که در عملیات بیت المقدس رضایت ندادند و علیرغم میل باطنی ام نرفتم . من آن روز هنوز شانزده سالم کامل نشده بود. البته سال 60 زمانی که پانزده سالم بود یکبار به جبهه صالح مشطط یا شهدا رفتم و آنجا با بزرگانی مثل شهید حمید عنبرسر آشنا شدم. متاسفانه در آن چند روز ، من توفیق دیدن سیف الله صبور را نداشتم. شهید حمید عنبر سر را من دو سه بار بیشتر ندیدم. ما در عقبه جبهه و سنگرهای شرق رود کرخه بودیم و حمید از خط می آمد و دقایقی می ماند و می رفت. روزی چند قطعه ماهی آورد و تحویل حاج مسعود حلاج و قطب الدین قطبی داد و گفت اینجا باشد تا به موقع بچه ها که جمع شدیم نهار می خوریم حاج مسعود حلاج ماهی ها را تحویلم داد تا سرخ کنم. داشتیم ماهی سرخ می کردیم که حمید عنبرسر و همراهانش سر رسیدند و گفت بوی ماهی می آید گفتم من بی تقصیرم. با مزاح و خنده آمدند و نشستند و آن روز نهار مهمان ما شدند.
⬅️ ادامه دارد
🌎مرور این مطلب در سایت الف دزفول 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3gor
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️ #با_شهدای_رمضان
✅ «به مناسبت سالروز عملیات رمضان»
7️⃣✍🏻 روایت هفتم : روایت شگفت کشف پیکر مطهر شهید حمیدرضا شالباف توسط گروه تفحص شهدا
🌷 روایت شهیدی که محل کشف پیکرش را یک کبوتر به گروه تفحص نشان می دهد
✳️عملیات رمضان به سرانجام نمی رسد و دستور عقب نشینی صادر می شود. بچه ها یکی یکی یا اسیر می شوند و یا شهید و در این بین هنوز حمیدرضا در حال عکاسی از تاریخ تکرار نشدنی حماسه آفرینی بچه هاست. عاقبت در آن قیامت عقب نشینی عملیات رمضان نه خودش برمی گردد و نه دوربینش و نه تصاویری که به ثبت رسانده است برای تاریخ به یادگار می مانند.
🌹وقتی گروه تفحص شهدا پس از یک هفته اتراق کردن در منطقه عملیاتی رمضان، شهیدی پیدا نمی کنند، دلسرد از توفیق زیارت شهدا، در حال جمع کردن وسایل هستند که کبوتری توجه شان را جلب می کند و . . . .
🌐 روایت شهید شالباف را به همراه آلبوم تصاویر در الف دزفول ببینید 👇🏻
🌐http://alefdezful.com/0430
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🏴❤️ روایتی از روز عاشورای یک مادر چشم انتظار
✍🏻این یک قصه نیست، روایت یک حقیقت است
🏴🤲🏻 روضه خوان ، روضه می خواند که ناگهان انگار زمین و زمان به هم می ریزد. پیرزن منقلب می شود. بهم می ریزد و گریه هایش امان فرشتگان طواف کننده در حریمش را می گیرد.
صدایش را بلند می کند و روضه خوان را خطاب قرار می دهد: «صبر کن خواهر! صبر کن!. . . . »
همه ی حریم روضه می شود سکوت محض.
روضه خوان هم حیرت زده ساکت می شود و نگاهش را می دوزد توی چشم های سرخ و خسته ی پیرزن!
حیرانی تکثیر می شود بین مستمعین!
لبه های چادرهای مشکی از روی صورت های گُرگرفته کنار می رود تا دلیل درخواست پیرزن مکشوف شود.
صدای لرزانش را بلند می کند: . . .
🌐 شرح ماجرا در الف دزفول 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/1sme
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 یک مینی بوس و سی شهید
✍🏻 روایت جنایت رژیم بعثی عراق در حادثه اصابت گلوله توپ به یک دستگاه مینی بوس در سالروز این اتفاق تلخ
🔴صبح روز ۱۸ آبان ماه ۱۳۶۰ مصادف با ۱۲ محرم ، ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ، ناگهان شش گلوله ی توپ به دزفول اصابت کرد. یک گلوله از آنها به یک مینی بوس حامل مسافر که از ترمینال شوش دزفول در میدان مثلث (معروف به گاراژ حاج نبی) در حرکت بود، اصابت کرد و آنرا منهدم و تمام سرنشینان آن را به جز یک نفر به شهادت رساند
⚫️در این حمله ۳۰ تن شهید و ۱۴ نفر مجروح می شوند. صدای بوق ماشین ها و آمبولانس ها در هوا پیچید، آویزان بودن چند کیلو امعاء و احشاء مسافران از لبه ی پنجرها ی شکسته ی مینی بوس، نشان از اوج وخامت اوضاع و صحنه هایی تکان دهنده از حمله ی ناجوانمردانه ی متجاوزین بعثی را حکایت می کند.
🌴مردم، دور مینی بوس حلقه زده و هرکدام گوشه ای از آهن پاره ها و صندلی های شکسته را گرفته بودند. اجساد کاملاً سوخته لابه لای آنها گیر کرده بودند.
🌷 روایت مینی بوس شهادت را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/8231
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌹تصویری که شاید تا کنون ندیده باشید🌹
🌷 محل دفن دست و پا و اعضای شناسایی نشده ی شهدای مظلوم واقعه ی مینی بوس ، ده روز پس از حادثه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار سال پیش بود
در چنین روزی . . .
یکی از همان روزهای سخت و تلخ کرونایی
که « سعید عباسی»
هم به خیل شهدای سلامت پیوست
روحش شاد و یادش گرامی باد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
❤️ #روایت_عشق ❤️
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
#خاطرات_عملیات_رمضان
🌹✍🏻 مروری بر خاطرات عملیات رمضان
⭕️ به روایت : مهران موحد فر
2️⃣قسمت دوم
روزی که سیف الله صبور به شهادت رسید من شهید حمید عنبر سر را در شهید آباد دیدم. با موتور از جبهه آمده بود. در حالی که اسلحه کلاشینکف گردنش بود و زیر دیوار مسجد نشسته بود با چه حالی اشک می ریخت. من فقط به او سلام کردم. روزی این خاطره از حمید عنبرسر را با سردار محمدعلی صبور طرح کردم. سردار صبور گفت حمید قبل از شهادتش نزد مادرم آمد و گفت دو روز دیگر پیش سیف الله می روم. امری ندارید؟ و مادرم برای حمید دعا کرد و گفت انشالله زنده بمانی. سردار صبور با دلتنگی ادامه داد حمید رفت و دو روز بعد هم شهید شد.
من در سنگرهای عقب جبهه شهدا با نورعلی زاده گندم آشنا شدم و در عملیات رمضان هم قبل از انتقال به خط مقدم او را دیدم که با بچه های مهندس رزمی بود. چند ماه بعد هم به جبهه دالپری رفتم. آنجا با شهیدان مصطفی دیاحسین و محمدرضا دیبری آشنا شدم. اولین باری که حاج احمد سوداگر را دیدم همان جا بود. هوای منطقه دالپری در تابستان خیلی گرم بود گرم بود آنجا برکه بزرگی بود که ماهی زیادی داشت. روزی حاج احمد با همراهانش آمد قرار شد برای شام ماهی آماده کنیم و از کنسرو خوری راحت شویم. حاج احمد کمی مواد منفجره را آماده کرد و من هم نشسته بودم و نگاهش می کردم و او هم توضیح می داد که در بحث تخریب اولین اشتباه، آخرین اشتباه است. مواد را که در آب انداخت کلی ماهی صید کردیم.
بساط شام را که آماده کردیم رادیو داشت سرودی در مورد شهدا پخش می کرد. شام می خوردیم که حاج علی صولتی یکباره زد زیر گریه و از سر سفره بلند شد و رفت گوشه ای نشست و گریه می کرد. مصطفی دیاحسین رفت سراغش و برگشت. گفت با شنیدن این سرود یاد سیف الله صبور و خاطراتش در دالپری افتاده است.
⬅️ ادامه دارد...
🌎مرور این مطلب در سایت الف دزفول 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3gor
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc