eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
887 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر کرده ی ناصحیح ، رحمی بنما هرچند شدم وقیح ، رحمی بنما یارب ز گناهِ خلوتم میترسم یا مَن سَتَرَ القَبیح ، رحمی بنما @aleyasein
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست ز عطر نام تو بوی بهشت می‎آید خمینی دگری، بر کسی که پنهان نیست شهید زنده‌ای و روح جاری اخلاص کسی چنان که تو، هم‌پایۀ شهیدان نیست سزاست این که چنین تشنۀ کلام توام که هیچ باغچه‌ای بی‌نیاز باران نیست ولایت تو همان عشق خاندان «علی»ست ز سعی از تو سرودن دلم پشیمان نیست! @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسمان خشک و خسیس، ابرها بی‌ضربان ناودان‌ها خاموش، جوی‌ها بی‌جریان حسرت جرعۀ آب، روی لب‌های سفال غنچۀ یک روزه، خاک شد در گلدان آن همه گندمزار، جز نمک خوشه نداد دست بر زانو داشت، پیرمرد دهقان ناگهان جار زدند: آی مردم! فردا، می‌رود دریایی به نماز باران ای تو معنای حیات! گام بردار که مَرو این زمین‌خورۀ پیر، شده از شوق جوان می‌رسد سوز صدا، بود سرگرم دعا: «رَبِّ اَنزَل مَطَرا دائماً بِالاِحسان» ابرها غریدند، آسمان در مدحش، خطبه‌ای غرا خواند، بارشی بی‌پایان با نگاهش جوشید، با دعایش نوشید آب از هر چشمه، باغ از رود روان ریشه‌هایی بی‌تاب، خوشه‌هایی سیراب بس که نوشید از آب، مست شد تاکستان بیم از خشکی نیست، چون تویی رحمت ابر بیم از طوفان نیست، چون تویی کشتیبان داشتم کنج حرم، جامعه می‌خواندم ناگهانی آمد، باز هم آن باران @aleyasein
زائر شدم نسیم ، صدای مرا گرفت از دستم التماس دعای مرا گرفت یک شب کنار پنجره فولاد ، مادرم آن قدر گریه کرد ، شفای مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سالهای سال « سهمیه امام رضا » ی مرا گرفت  صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلای تو حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات علی اکبر لطیفیان @aleyasein
عجیب نیست به پای خودش به دام بیاید کبوتری که ز دست تو آب و دانه گرفته... @aleyasein
قسم به چاه که غرق عرق شده ست و خجل خم غدیر شد از گریه ی تو پای به گل چنان که سنگ به کف، مردمک به دیده یشان همان چهار که شد پشت خانه ی تو چهل وزید بخّ بخّ، چو باد، بادِ خلاف نداشت خار به چشم تو پیش از این منزل ابوفصیل و ابوحفص، غاصبان لعین فقال ثالثهم مَن؟ تجاوزَ فقُتِل چو نام آن سه نفر میبری کز انجاس اند هزار بار دهان را بشو در آن محفل در آبگیر، زنان دست شسته اند از تو! به هم به هلهله گفتند در غدیر : بِهل بگیر دست نبی کین جهاز، لغزنده ست یکی ز خیل شترهاست از تو کینه به دل همان شتر که جمل نام کرده اند او را لجامه بِید حِقدُه کحِقدِ ابل! به کربلا برسد ای امیر! بعد غدیر دریغ و درد از این اشتران، ازاین محمل توراست آینه عباس و دستِ بیعت توست همان دو دست که او را برید قوم مضل! مسعود یوسف پور @aleyasein
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست دور تا دور حریمت پر میدان شده است! با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است میرسد کار گدای تو به آنجایی که همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست زائرت حضرت موسا و حریمت طور است آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر کفشداری تو از دادن جا معذور است مطمئن است شفا میدهی اش نابینا گره ای هم که زده دور مشبک کور است دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است! از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است من همان سائل انگشتری هر روزه تو علی هستی و در نجفت فیروزه دل زوار تو از شور و شعف پر شده است صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا لال یکمرتبه در بین حرم گفت: جان به قربان تو و معجزه های حرمت من نفس میکشم...اما به هوای حرمت خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم خیرهای کثیر را عشق است کرم کم نظیر را عشق است طول صحن غدیر را عشق است سنگفرش مسیر را عشق است زائر سر به زیر را عشق است پیش سلطان اسیر را عشق است اینهمه مستجیر را عشق است حال و روز فقیر را عشق است این حرم این امیر را عشق است نغمه ی یا رضا رضا عشق است مشهدت مثل کربلا عشق است کل القاب تو بجا اما اینکه اسمت علیست را عشق است حب آل علیست راه نجات بر گل روی مرتضی صلوات @aleyasein
شاعری دل داده ابراز ارادت میکند درکنار دفتر شعرش عبادت میکند هرکه می آید به شوق حضرت از باب الجواد بیشتر از دیگران بر او عنایت میکند یک نشان سبز در دستان خدّام حرم تا بهشت نور زائر را هدایت میکند دل شکسته میرسیم اینجا ولی این مهربان با مرام خود دل ما را مرمّت میکند در نگاه هر مسافر می توان فهمید که... میرسد روزی که سمت توس هجرت میکند شاعری میگفت که خورشید هنگام زوال بر سریر زرد گنبد استراحت میکند "حجت الله" است و بین ما به نامی مستعار "ضامن آهو" شده ما را اجابت میکند تو ولی نعمت ما هستی! و پروردگار با ولای تو به ما اتمام نعمت میکند وعده هایی را که بر زوّار کویت داده ای زائرین را سخت مشتاق زیارت میکند مثل تو سلطان ندیدم من که در اوج جلال باز هم حال رعیّت را رعایت میکند زیر و رو میکرد دل ها مگر در زیر و بم قاری نقاره ات قرآن قرائت میکند آن مریض لاعلاجی که سراپا خسته است بعد شب ها پیش تو یک خواب راحت میکند رد شده ساعت ز هشت و عاشقی آشفته حال نا امیدانه نگاهی سمت ساعت میکند باخودش میگفت اگرآقا جوابش را نداد ساعت نه با جوادش عرض حاجت میکند گوشه ی صحنت مگر یوم الحساب دیگری است پنجره فولاد هم دارد شفاعت میکند دست هایی پینه بسته دست در دست ضریح بعد یکسال آمده تجدید بیعت میکند گاهی از اوقات هم یک پیک اهلی میرسد از زبان جمع حیوانات صحبت میکند درحرم، وقتی که در های اجابت باز شد هرکه از تو "جز تو" را خواهد خسارت میکند جالب است آقا که درکوی شما خورشید هم از سوی پائین قصد زیارت میکند خادم کوی تو را نازم که با قدری نمک دردهای لاعلاجی را طبابت میکند چهار بست و پنج راه و شش حیات و هفت حوض بر رئوفی شه هشتم دلالت میکند می نمیدانم چرا در پیش ایوان طلا هر لبی از مرد سلمانی حکایت میکند ضامن آهو شدی! روح غزل پرواز کرد عاشقی دارد به آئینی سرایت میکند ای رئوف ای مهربان این شاعر شوریده سر از حضورت آرزوی درک خدمت میکند! @aleyasein
آقا جون من به فدایِ کرم و صفای تو بس که دارم تو سرم اون عطشِ هوای تو متحیّرم از اون ذوقِ کبوترای تو دمادم پَر می کشن رو گنبدِ طلای تو دونه دونه می چینن دعای زئرای تو قصدِ حاجت می برن به ساحتِ خدای تو اون آغوشِ قشنگِ تو برای زائرا بازه هر کی به پا بوست می یاد چه زود دلش رو می بازه چه قصه داره غریبیِ تو کسی ندیدم به خوبیِ تو ز هر نگاهِ تو گل می باره فضای صحنت چه سوزی داره بس که رحمت می باره ز آسمونِ حرمت دستامو پُر میکنی تو با نگاهِ کرمت زائرا دخیل می شن بر ضریحِ مطهرت عطرِ حاجت می گیرن تو روضه ی منورت آقای مهربونیها، آقای هم زبونیها بیا وُ دستامو بگیر، منو ز خود نکن جدا خودت میدونی غرقِ گناهم به جرمِ عصیان چه رو سیاهم تو رو خدا کن تو سر به راهم جونِ جوادت بده پناهم! @aleyasein
سلامم به سلطان و ماهِ منیرم سلامم به درگاهِ نِعم‌الامیرم منم زائرِ صحنِ چشمانِ پاکت چو دیوانه عمری به دامت اسیرم اگر غرقِ عصیان و غرقِ گناهم توسل به دامانِ خیرِ کثیرم به پیشِ نگاهِ تو خم می شوم چون_ به درگاهِ لطفت سراپا حقیرم ز دریای مِهرت مرا هم ببخشا که آن شوره زاری شبیهِ کویرم چه محزون رسیدم به درگاهِ تو تا_ ز عطرِ ضریحِ تو حاجت بگیرم دلی که شکسته دعایش قبول است من آن سائلِ بی نوا وُ فقیرم من و آهِ بی انتهای جنونم ببین دردِ هجرانِ تو کرده پیرم به عشقِ گُلِ روی تو زنده باشم تویی جلوه ی عشق و ماهِ منیرم به من آبرو داده ای با نگاهت به قربِ جلالت ببین سر به زیرم شد از نَم نَمِ اشکِ من صحنِ تو خیس تو که آشنایی ز آه و نفیرم تو صد آسمان را به رویم گشودی که در هر دو عالم تویی دستگیرم دلم بس که دل بسته بر رافتِ تو غلامیِ تو حک شده بر ضمیرم من از روزِ خلقت به قلبم نوشتند_ به مِهرت بمانم ز عشقت بمیرم! ۱۶_خرداد_۱۴۰۱ @aleyasein
ترکیب بند ولادت امام رضا علیه السلام روزي كه نام عشق بازان را نوشتند اين قوم را مجنون ، تو را ليلا نوشتند آنگاه مُلكِ عاشقي تقسيم كردند اين سرزمين را مالِ تو آقا نوشتند زهرا به هر سويي ، سفيري را فرستاد نام تو را صد شكر سهم ما نوشتند ايران چه كم دارد ؟ ديار اهل بيت است يك سو علي ، يك سوي آن زهرا نوشتند اين سرزمين را از همان اول خريدند مديون خانوادة موسي نوشتند با حُبِّ تو هر شيعه اي « اثني عشر » شد يعني كنار نامتان « الا » نوشتند از بعد آنكه ضامن آهو شدي تو عشاق را آوارة صحرا نوشتند تا عكس تو در چشمهاي آهو افتاد در زير ابرويش دو تا شهلا نوشتند تو سفره دار عالمي مشكل گشايي آقاي ما سلطان علي موسي الرضايي اشكي چكيد و باب صحبت با تو وا شد ناگاه ديدم صحن تو عرشِ خدا شد آنقدر وا كردي گره از كار مردم تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد اصلاً نمي دانم زِ كِيْ بُردي دلم را اصلاً چگونه اين دلم جاي شما شد يك نيمه شب افتاد راهم در حريمت ديگر نمي دانم كه با حالم چه ها شد من اولين باري كه بوسيدم ضريحت از داغي آن بوسه قلبم مبتلا شد تا آمدم لب وا كنم آقا ... آقا آمد ندا برخيز حاجاتت روا شد پاي ضريحت عاشقي با گريه مي گفت در اين حرم امضا برات كربلا شد غير از تو من با هيچ كس كاري ندارم اصلاً بدون تو خريداري ندارم تا روبروي گنبد تو ايستادم دارو ندارم را همه نذر تو دادم با چشم گريان راه افتادم به سويت يك لحظه ديدم بر درِ باب الجوادم اذن دخولم اشكهاي ديده ام شد صورت به خاك گرم صحن تو نهادم احساس كردم بين آغوش تو هستم مانند طفل گم شده از پا فتادم دلشوره هايم را خودت آرام كردي دستان پُر مهر تو تسكين الفؤادم كُلِّ زيارت نامه ام شد عشق بازي گفتم : غلامم ، نوكرم ، من خانه زادم گفتم كه يك دنيا برايت حرف دارم اما ببخشش اين جمله هاي بي سوادم بي قيمتم اما گرفتار تو هستم با دست خالي بر سر راهت نشستم آقا منم من ، مرغ بي بال و پر تو با دست خالي آمدم در محضر تو از دل دعا كردم كه از عزت نيُفتي خالي نباشد از گدا دُورُ و بر تو سلطان گداي ريزه خور بسيار دارد نامم شده جزوِ سياهي لشكر تو روزي ما را از همان اول خدا داد دست تو دست كريمه خواهر تو دلشورة ماه محرم دارم آقا چون قول دادم من به زهرا مادر تو ايران ما زان روز شد واديِّ گريه كه آشنا گرديد با چشم تر تو در سينة ما كوهي از اندوه و غم ريخت « يابن شبيب » تو دلِ مارا بِهَم ريخت در پيشگاهت عشق را ابراز كردم من روضه را با نام تو آغاز كردم هديه به زهرا گريه كردن بر حسين است با تكيه بر گريه به عالم ناز كردم شبهاي جمعه تو خودت هم كربلايي من هم به سوي كربلا پرواز كردم آقا ببخشم روضه اي از تو شنيدم آقا ببخش گر روضه ات را باز كردم آخر چه شد ، جَدِّ غريبت آب دادند؟! يادِ لبانش سوز دل را ساز كردم آقا شنيدم يك نفر فرياد مي زد نيزه نزن بندِ زره را باز كردم با چند ضربه ؛راستي سر بُريدند؟ اين روضه را در سينه مثل راز كردم تا حرمت گيسوي زهرا را شكستند چكمه به پا بر سينة جدت نشستند با حوصله هر استخواني را شكستند نامردها چشمان بازش را نبستند @aleyasein
قصیده مدح و مرثیه امام رضا علیه السلام هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند او همنشین فاطمه در عرش کبریاست جاروکشان خانه سلطان ملائکند گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین از خانه امام رضا راهِ کربلاست دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست شب‌های جمعه مادر اگر داد می زند دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست من یک سوال از عمرِ سعد می کنم جای عزیز فاطمه در بین بوریاست حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست @aleyasein
4_5821016111671413916.mp3
11.42M
| عشق می‌کنم با صحن گوهرشادت... حاج‌امیر ایام ولادت @aleyasein
4_5821016111671413915.mp3
2.33M
🔊 | 📝 جان جانی ضربانی، ولی نعمت ایرانی رضا جانی... 👤 حاج‌ابوذر 🌺 ایام ولادت @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5821016111671413918.mp3
8.31M
| تو شمس الضحایی، تو بدرالدجایی... حاج‌میثم 🌺 ایام ولادت @aleyasein