eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
888 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
زمینه حضرت علی اصغر داری میری، حالمو ببین  لبای خشک تو چشامو تر کرد با اشک چشم، پشت پای تو آب می‌ریزم اصغرم زود برگرد می‌خونم  لالایی، قوربون چشمات! خیلی ماهی  لالایی، داری میری سمت سیاهی  لالایی، زود برگردی اصغرم الهی  پسرم ، تاج سرم  برو و زودی برگرد به حرم  آخه من، یه مادرم  آرزو دارم برات گل پسرم  آه لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر #### بیا بگیر، هرچی دارم‌و گهواره ی اصغرمو برگردون  دستامو، هی تکون میدم لالایی می‌خونم منه سرگردون  میخونم  لالایی حتما آب خوردی و میایی لالایی ، خوابیدی رو دست بابایی لالایی، واسه چی پشت خیمه هایی پسرم ، تاج سرم پس چرا جواب نمیدی اصغرم؟ تو گوشم، می‌خندی و دوباره با گریه از خواب می پرم  آه لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر ### دل نگرون، دلهره دارم از جلو خیمه هی نگاه میندازم دل تو دلم، نیست خدای من الانه که برگرده سربازم می‌خونم، لالایی دلشوره دارم آخه کجایی لالایی مادر واسه چی زیر عبایی لالایی خونیه چرا دست بابایی پسرم، تاج سرم چرا میره پدرت پشت حرم؟ روی چی، خاک می‌ریزه؟ چه بلایی آخه اومده سرم؟ آه لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر @aleyasein
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
واحد حضرت علی اکبر بالا سرت رسیدم اما چی بگم کدوم سری؟ سری نمونده واسه تو چیو بایستی از تو صحرا بردارم که آخه پیکری نمونده واسه تو بلند شو بابا خودت ببین چه کردی با من بلندشو بابا که اشکمو می‌بینه دشمن جوونمو زمین زدن شکست غرورم حالا دارن بلندبلند بهم می‌خندن روی سرم نشسته خاک ماتم حرفی بزن علی که دیگه مردم بعد از تو خاکُ بر سر دو عالم ### جونم به لب رسید علی وقتی دیدم پا روو زمین کشیدی پیش من بابا یه بار ندیدم پا جلوم دراز کنی حالا چرا خوابیدی پیش من علی بلند شو بابا ببینم اون قد رشید و تو صورت من ببین محاسن سفید و عصای پیریمو با حرمتم شکستن مسخره که نمی‌کنن پدر شهید و بلندشو داغ نذار رو قلب بابا نذار که جون بدم جلو نامردا نذاری پای عمه واشه اینجا ### درد من اینه که نامسلمونا وضو گرفتن و برا خدا زدن تا که گفتی تو هم اسمت علیه یهودیا با بغض مرتضی زدن سر تو مثل سر بابام علی شکسته خون از چشات پاک می‌کنم با دست خسته دل باباتو برده کوچه‌ی مدینه هر نیزه که تو پهلو و سینه‌ت نشسته خس خس توی سینه ت آتیشم زد غم تو آتیش به دل حرم زد غصه‌ی تو مرگ منو رقم زد @aleyasein
﷽ من ندانم چه حساب است، بیا برگردیم که دلم در تب و تاب است؛ بیا برگردیم نام این دشت زد آتش به غم آباد دلم این چه خاک است؟ چه آب است؟ بیا برگردیم جلوه ی روی تو در مردمک چشم من است تا که این عکس به قاب است، بیا برگردیم نکند بی تو از این معرکه برگردم من هجر، سرگرم شتاب است، بیا برگردیم بین اینان که ز صخره دلشان سنگ تر است سنگ بر آینه باب است، بیا برگردیم ما همه تشنه ی دیدار تو و طرح عطش نقشه اش نقش بر آب است، بیا یرگردیم دخترت چشم به من دارد و گوید: عمّه تا عمو پا به رکاب است، بیا برگردیم دوش در گوش دلم خواند رفیقی بیتی با ردیفی که چه ناب است: بیا برگردیم طاقت تیر ندارد گلوی اصغر تو تا در آغوش رباب است، بیا برگردیم @aleyasein
﷽ چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... @aleyasein
| تصویر شهید حاج قاسم سلیمانی جهت استفاده در پروفایل شبکه‌های اجتماعی ویژه ماه محرم ◾️ محرم امسال ، به روضه می‌رویم... 🏴 @aleyasein
﷽ عباس آمده‌است و علی اکبر آمده‌است وقتی رباب هست، علی اصغر آمده‌است جمعند خانواده زهرا کنار هم اینجا برادری‌است که با خواهر آمده‌است یک‌سو رسیده لشکری از کوفه (سی‌هزار) یک‌سو عزیز فاطمه بی‌لشکر آمده‌است صفین دیده‌اند که با دیدن حسین آه از نهاد این همه لشکر برآمده‌است اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت: «ایمان بیاورید که پیغمبر آمده‌است!» حرف از فدک که نه؛ سخن از غصب مهریه‌است! با بچه‌های فاطمه، آب‌آور آمده‌است گیرم فرات بخل کند، چشم ما که هست رودی کشیده‌ایم که از کوثر آمده‌است زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت: «اینجا چقدر خار مغیلان درآمده‌است» شاید به شام می‌رسد این ره که هر زنی در این مسیر با دو سه تا معجر آمده‌است... @aleyasein
﷽ علت اين حج ناتمام بزرگ است از طرفي هم سپاه شام بزرگ است بغض فرو خورده ي امام بزرگ است پشت سر كاروانش آب نپاشيد آه نمك بر دل كباب نپاشيد ماند، وگفتند حاضر است كه باشد رفت، وگفتند عابر است كه باشد گريه ندارد مسافر است كه باشد آب نپاشيد مي رود كه نيايد دل به بيابان تشنه زد كه نيايد رفت و پي اش آمدند نامه رسان ها باز همان وعده ها و خط و نشان ها كندي شمشيرها و نيش زبان ها آب نباشيد كه به آب نياز است كوفه اگر مقصد است راه دراز است! قافله اي مي رسد غبار ندارد قافله سالار آن قرار ندارد از همه يك جور انتظار ندارد هركسي از بين راه، راه جدا كرد گاه به او دل سپرد گاه جدا كرد صلح كه هرگز! جهاد هم برسد هيچ لشگر ابن زياد هم برسد هيچ اين كه نسيم است، باد هم برسد هيچ آب نريزيد، جام ها پر خون است عقل نشسته، ميانه دار جنون است نسبت اين دو سپاه، يك به هزار است مشك هنوز آنطرف به دست سوار است با ترك لب چقدر مثل انار است از سر مشكش عمو ولي نگذشته آب هنوز از سر علي نگذشته دشت پر از بوي نافه مي شود امروز گرگ از آهو كلافه مي شود امروز بر هنر عشق اضافه مي شود امروز اين سر آزاد عشق بود كه افتاد در سر ما باد عشق بود كه افتاد سوختنِ در چرا به چشم نيامد؟ خطبه ي حيدر چرا به چشم نيامد؟ گريه ي اصغر چرا به چشم نيامد؟ پاسخ چندين هزار مسئله سرخ است آب بريزيد دست حرمله سرخ است @aleyasein
1_5816683746.mp3
9.84M
﷽ 🔊 | تنظیم ادب کربلایی‌محمدحسین ؛ ۱۴۰۲ @aleyasein
1_5817409918.mp3
11.83M
﷽ 🔊 | تنظیم           محبوب من کربلایی‌پیام             ؛ ۱۴۰۲    @aleyasein
محرم امسال ، به روضه می‌رویم...
﷽ من دختری دلسوزم و معصوم و بابایی دورم هنوز از روز و شب‌های شکوفایی سنی ندارم، با عروسک‌ها عجین هستم شب‌ها نمی‌خوابم بدون زنگ لالایی دور از تو این شب‌ها چه‌ها دیدم، نمی‌دانی! موی سفیدم را ببین از رنج تنهایی چشمی که تا دیروز غرق شادمانی بود آن‌قدر باریده، شده چشمان دریایی دیروز پنهان بوده‌ایم از چشم نامحرم امروز گشته کاروان ما تماشایی من که ندیدم مادرت را، عمه می‌گوید پهلو و دست و صورتم گردیده زهرایی آنقدر سنگین است دستان سنان، دیگر رفته رمق از دست و از پایم توانایی حالا که مهمان دارم و چیزی مهیا نیست با جانم امشب می‌کنم از تو پذیرایی   @aleyasein
﷽ سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم... قرار من و تو شبی در خرابه پیِ گنج را کنج ویران بگیرم... هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم @aleyasein
علیهاالسلام شب قدر من امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام پاداش تشنه‌کامی و اجر گرسنگی گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام... بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام... @aleyasein
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع) سخت است دختر باشی وماتم ببینی منزل به منزل در اسیری غم ببینی از خواب برخیزی بجای ناز بابا گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی آن چادری که سالها محکم گرفتی در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت: فریاد زد بدتر از این را هم ببینی خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت : دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست باید که مویش را چنین در هم ببینی امشب سرت را می کشانم تا خرابه از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی ای سربریده من بغل می خواهم امشب اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی یا چشم من تار است یا تغییر کردی چشمان خود واکن که من را هم ببینی موی بلندی داشتم با معجرم سوخت یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی عمه نبود امروز می رفتم کنیزی جای تو خالی بود که ترسم ببینی @aleyasein
1_5820267140.mp3
9.65M
﷽ 🔊 / | عجلوا بالحسین ⁣🔻 حاج سید رضا نریمانی 🔸شاعر: مرتضی سراوانی 📆 سه شنبه ٢٧ تیرماه ١۴٠٢ ♦️هیئت فدائیان حسین(ع)⁣ 📍آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام _ @aleyasein
﷽ ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت کربلا از من عموی مهربانم را گرفت وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت... روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید! «آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت @aleyasein
﷽ تا نذرِ ختمِ روضه‌ی مادر تمام شد چشم‌ انتظار ماندنِ دختر تمام شد وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد بر خارِ نیزه‌ها سفرِ سر تمام شد بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت امن‌یجیب خواندنِ مضطر تمام شد آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر وقت عروج، بال کبوتر تمام شد شیرین‌زبان قافله لکنت گرفته بود دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد دستش رسید روی رگِ غیرت پدر جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد یک‌قطره عمر داشت که آن‌هم به جای اشک با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت با سرنوشتِ سوره‌ی کوثر تمام شد @aleyasein
؛ در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نَفَس دارم در این خانه خدمت می‌کنم ؛ @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا