فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #دعا | حاج قاسم سلیمانی: امیدواریم خداوند؛ عمر رهبر عزیز و بزرگوارمان را، این حکیم فرزانه و بزرگ را طولانی کند، برای همه ما حفظ بفرماید..
🌙 انتشار بهمناسبت ماه مبارک رمضان
@aleyasein
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
📹 #دعا | حاج قاسم سلیمانی: امیدواریم خداوند؛ عمر رهبر عزیز و بزرگوارمان را، این حکیم فرزانه و بزرگ ر
با تو از مرگ ندارم به خدا واهمه ای
جانمان پیش کش سیدنا خامنه ای ...
#شب_هفتم
#برضیع_الحسین_الهی_العفو
...
تشنه به جز کرانه ی دریا کجا رود
بنده به غیر خانه ی مولا کجا رود
رانده شده است از همه جا! بینوا شده
یا رب بگو که عبد تو حالا کجا رود
در را به روی این دل غمدیده باز کن
باید صدای ناله ی من تا کجا رود؟
جز درگه تو پای ارادت کجا نهم
جز دامن تو دست تمنا کجا رود
باید قدم گرفت پیِ ردّ پای دوست
مجنون سوال کرد که لیلا کجا رود...
خلوت نشین دردم و شب زنده دار اشک
دل جز حرم به نیّت احیا کجا رود
آقای طوس گفته فقط گریه بر حسین
جز کربلا بگو که دل ما کجا رود
...
“ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن”
بی تو بگو که زینب تنها کجا رود؟
جا مانده است کودک او پشت خیمه ها
حالا رباب با غم لالا... کجا رود
@aleyasein
مناجات با خدا
حال بکاء و دیده ی گریانمان بده
بغض مدام و اشک فراوانمان بده
این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد
چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده
همت برای توبه و ترک گناه نیست
اما بیا و قلب پشیمانمان بده
حال خراب این دل ما را درست کن
در بین روضه حال پریشانمان بده
دلمرده ایم بسکه حرم را ندیده ایم
یک یا حسین دم بده و جانمان بده
حالا که راه کرببلا بسته، لطف کن
برگ برات شاه خراسانمان بده
ما و پناهِ درگهِ سلطانِ عالمین
خط امان ز بار گناهانمان بده
جان مؤذن حرم، اذن زیارتِ
پائین پای حضرت جانانمان بده
قربان آن پدر که ز داغ پسر خمید
داغی دگر شبیه علی اکبرش ندید ...
وحید محمدی
۹۹/۱/۳۱
@aleyasein
زمزمه مناجات با امام زمان (عج)
من این شبا مهمونتم آقا
راهم دادی بازم تو این خونه
باید خودت فکری کنی واسم
حال دلم خیلی پریشونه
بار گناهم گرچه سنگینه
برگشتم امشب با پشیمونی
آی مهربون جان علی اکبر
از نوکرت رو برنگردونی
هر وقت گناه کردم خودم دیدم
حال بکاء و گریه هام میره
خیلی خجالت می کشم وقتی
تو روضه ها گریه ام نمی گیره
روی دو وعده روضه می گیرم
هم صبح و هم هنگام افطارم
وقتی که ظرف آب می بینم
یاد لب خشک علمدارم
دست منو خیلی گرفتی و
خیلی بهت نوکر بدهکاره
آقا بیا امشب کنار ما
با تو ابوحمزه صفا داره
بازم شب هشتم دلم بدجور
خورده گره با روضه ی اکبر
امشب می خوام با هم بخونیم از
اون روضه ای که دوست داره مادر
جونم فدای اون جوونی که
شد اربا اربا پیکر پاکش
لشکر می خندید و پدر گریون
افتاد کنار جسم صد چاکش
جونم فدای اون غریبی که
داغ جوونش قدشو تا کرد
تا که صداشو بشنوه، آقا
راه گلوی اکبرو وا کرد
اینقدر این تن اربا اربا بود
توی تموم دشت میدیدش
آقای ما تنها با چه حالی
تیکه به تیکه رو عبا چیدش
وحید محمدی
۹۹/۲/۱۲
#امام_زمان عج
#علی_اکبر ع
#رمضان
@aleyasein
#شب_هشتم
#بعلی_ابن_الحسین_الهی_العفو
...
به پرده پوشی ات ای مهربان ادامه بده
به دلنوازیِ دلخستگان ادامه بده
به نارفیقی این روزگار محکومم
به دستگیری این ناتوان ادامه بده
اگر چه شهره به کفران نعمتیم اما
به رزق دادن دستانمان ادامه بده
همیشه هرچه که می خواستم به من دادی
بدون منّتِ از این و آن! ادامه بده...
امید هست که در را به روت بگشایند
دلا به پشت همین در بمان ادامه بده
به این طریق گدایی ات فخر کن حتی...
شنیدی از همه زخم زبان ادامه بده
علی و آل علی شافع تو می گردند
به نوکری همین خاندان ادامه بده
و چرخ پیر به زانو درآر و شعرت را
ز گرمی نفس یک جوان ادامه بده
نگو به او علی اکبر بگو خود حیدر
که تکیه کرده به او آسمان ادامه بده
...
فدای قامت رعنای تو قدم بردار...
مقابل پدرت بی امان ادامه بده
فدای صوت دل آرام و دلربات علی
بگو دوباره برایم اذان ادامه بده
بزن به لشکر و با شور ذوالفقار بجنگ
به سر زدن ز تن مشرکان ادامه بده
و با تویی که تمام وجود بابایی
بناست من بشوم امتحان ادامه بده
فقطعوه!تنی آه اربا اربا شد
سکوت کن!دگر ای روضه خوان ادامه نده...
@aleyasein
مناجات با خدا
گریز به روضه ی حضرت زینب سلام الله علیها
مویم سفید گشته و رویم سیاه شد
رویم سیاه... هر چه که شد از گناه شد
سرمایه ی جوانی ام ارزان فروختم
طی شد جوانی من و عمرم تباه شد
تو اختیار دادی و گفتی که بنده باش
صد حیف از این اراده که خرج گناه شد
یک بار هم شده بزنم ... امتحان بکن
شاید گدای شب به شبت سر به راه شد
رویی برای توبه نمانده است ای کریم
اما دوباره ذکر لبم یا اِلٰه شد
لطف تو بود، فاطمه ما را قبول کرد
اشکم همیشه خرج مصیبات شاه شد
این جمله را به نیت روضه نوشته ام
آقا که رفت، زینب او بی پناه شد
اهل زمین و اهل سما ناله می زدند
شمر لعین که واردِ در قتلگاه شد
*وای از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم*
بعد از غروب نیت شان خیمه گاه شد
یک سو سنان و یک طرف دشت، حرمله
زینب میان قائله بی تکیه گاه شد
وحید محمدی - ۱۴۰۰/۲/۴
شنبه ۱۱ رمضان ۱۴۴۲
@aleyasein
#غزل_مناجات
#یا_مجیر
ای مرا دلبر و دلدار! اَجرنا مِنْ نار
آمده عبد خطاکار!اجرنا من نار
تا که گردیم سبک بال الهی العفو
تا که باشیم سبک بار! اجرنا من نار
مُذعناً معترفا آمده ام!در وا کن
بدم و می کنم اقرار!اجرنا من نار
با بدی ها شده ام طرد!اغثنا یارب
با گناهان شده ام خار!اجرنا من نار
با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم
آمدم بر سر بازار!اجرنا من نار
راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد
حال برگشته ام ای یار!اجرنا من نار
شد شب سیزدهم یاد نجف افتادم
به علی حیدر کرار! اجرنا من نار
به سحرهای حرم انس گرفتم یعنی:
به دم قدسی زوار! اجرنا من نار
به همان مادر مظلومه و تنهایی که
ماند بین در و دیوار! اجرنا من نار
به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با
روضه ی داغی مسمار! اجرنا من نار
به غم شام غریبان اباعبدالله
که حرم گشت شرر بار!اجرنا من نار
به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد
وسط شعله گرفتار! اجرنا من نار
صبح دوازدهم ماه رمضان ۱۴۴۲
@aleyasein
اینجا کسی به غیر تو ما را محل نداد
ما بـنـدهی تو ایم ، فرامـوشمـان نکـن
@aleyasein
غزل مناجات
چشمه ی نور همین اشک روانم باشد
ذکر العفو الهی به زبانم باشد
آنچه که شب به شب از عمر گدایت رفته
فرصت عاشقی در رمضانم باشد
من ضرر کرده ام و فصل جوانی طی شد
ناله ی هر شبم از درد و زیانم باشد
اینهمه بار گناهم که به دوشم دارم
علت خستگی و قد کمانم باشد
مرده بودم که مرا ذکر حسین احیا کرد
اشک روضه بخدا قوت جانم باشد
همه ی زندگیم نوکری ارباب است
گریه بر حضرت دلدار نشانم باشد
کی بدل واهمه از درد و بلاها دارم؟!
مجلس روضه ی او کهف امانم باشد
از اذانی که علی نیست در آن بیزارم
نام زیبای علی اصل اذانم باشد
سینه ی من شده ایوان طلای حیدر
(یا علی حق مددی) هر ضربانم باشد
حیدری تر زحسین نیست خودش فرموده:
که علی نام تمام پسرانم باشد
روضه میخواند کنار بدنی صدپاره
اینکه افتاده زمین روح و روانم باشد
کربلا پر شده از بوی علی واویلا
قطعه قطعه همه جا جسم جوانم باشد
#حسین_رحمانی
#مناجات
#غزل
@aleyasein
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
آن ماه تمام آسمان علوی
در نیمۀ ماه رمضان پیدا شد
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
@aleyasein
#حسن_جان
به همه ارض و سماوات بگویم، علنی
حسنی ام حسنی ام حسنی ام حسنی
#کریم_اهل_بیت
#امام_حسنی_ام
@aleyasein
روضه هرموقع بخوانند بهوقت است اما
روضههای عطشت را رمضان باید خواند...
#ماه_مبارک_رمضان
#امام_حسین
#ماه_رمضان
#سیدالشهدا
@aleyasein
بایَد ڪه تو را مَدح ڪُنَد حَضرَت حِیدَر
خوب اسـت دَهَد قِیمَت زَر را خود زَرگَر...
#امام_حسنی_ام
#السلام_علی_الکریم
#ولادتامامحسنمجتبی🌹💐
@aleyasein
#امام_حسن
چهاردهشب سر سجاده تورا خواسته ام
در مناجات... خدا را ز خدا خواسته ام...
لیله القدر مرا زودتر آماده کنید..
#قدر را در شب میلاد شما خواسته ام!
@aleyasein
مدح و مرثیه امیرالمؤمنین علیه السلام
سرمایه ی عشق علی آب حیات است
تنها علی، تنها علی راه نجات است
ذات علی همسایه ی عرش برین است
مولای ما تنها امیرالمؤمنین است
شکر خدا حب علی در ریشه ی ماست
نام علی در سینه ی و اندیشه ی ماست
هر کس علی دارد چه غم دارد؟ ندارد
حب علی دارد چه کم دارد؟ ندارد
ما با علی و یا علی ها قد کشیدیم
دل از ولای هر که غیر از او بریدیم
خاک نجف دنیای ما را زیر و رو کرد
ایوان او دل های ما را زیر و رو کرد
بین الطلوعین حرم آبادمان کرد
یعنی خدا بین حرم آبادمان کرد
جن و ملک فرمانبر درگاه اویند
عالم غلامِ قنبر درگاه اویند
با اینکه این آقا امیرالمؤمنین بود
اما غذایش لقمه ای نان جوین بود
از مکنت دنیا علی چیزی نمی خواست
جز خنده ی زهرا، علی چیزی نمی خواست
این دلخوشی را زود از مولا گرفتند
این خنده را هم از لب زهرا گرفتند
هیزم رسید و آتشی بالا گرفت و
آتش به جان چادر زهرا گرفت و
آتش به جان دختر پیغمبر افتاد
در سوخت، در افتاد، پشتش مادر افتاد
او را زدند و پیش چشم حیدر افتاد
هفتاد و اندی روز بین بستر افتاد
مولای ما را با همان مسمار کشتند
او را میان آن در و دیوار کشتند
خونی که در دل داشت بیرون ریخت امشب
غم ریخت دنیا باز هم در کام زینب ...
وحید محمدی - ۱۴۰۰/۲/۱۰
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات
زمین حال غم و غربت گرفته
زمان را حسرت و وحشت گرفته
ألا یا أیهالمنجی أغثنا
بیا که فتنه ها شدت گرفته!
#مرضیه_عاطفی
@aleyasein
#امام_زمان_عج_مناجات
آقاست عزیز فاطمه، ای مردم
مولاست عزیز فاطمه، ای مردم
افسوس که در میان ما منتظران
تنهاست عزیز فاطمه، ای مردم
#سیدمجتبی_شجاع
@aleyasein
#مناجات_با_خدا ﷻ
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دستگیری
آقا همان آقا، گدا مثل همیشه
*
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از اینکه باز با ما یار بودی
*
با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمیکردم که دستم را بگیری
تو آنقدر لطف و کرامتپیشهای که
روزی هزاران بار توبه میپذیری
*
جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحرهای مناجاتت نبودم
آن شب بجای من، تو استغفار کردی
*
آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم
آنقدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامتپیشه دیدی آخر کار
این مهربانیهای تو دردسرم شد
*
هرچند از دست خودم دلگیرم اما
احساس دلتنگی در این شبها نکردم
سوگند بر سجاده خانوم رقیه (س)
من مهربانتر از خودت پیدا نکردم
*
در را بهروی ما گنهکاران نبندید
ما هم دلی داریم گرچه روسیاهیم
گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم
#علی_اکبر_لطیفیان
@aleyasein
حق را بلد بودند؟ ایمان را بلد بودند؟
این بیوفایان عهد و پیمان را بلد بودند؟
راز میان حنجر و خنجر چه بود آیا؟
سرّ نگاه سربداران را بلد بودند؟
یار علی بودند و آرام دل مالک؟
یا با فریب نیزه قرآن را بلد بودند؟
کی صبحدم والفجرشان خطّ مقدم بود؟
کی نیمهشب آیات باران را بلد بودند؟
اینها که سنگرگاهشان میز ریاست بود
یکلحظه عاشورای میدان را بلد بودند؟
هرگز به کوه و دشت و صحرا راهشان افتاد؟
هرگز عطشخیز بیابان را بلد بودند؟
جغرافیای رنج تحمیلی به انسان را،
تاریخ دردآلودِ ایران را بلد بودند؟
هربار حرف زور بازو شد عقب رفتند
تنها گدایی کردن نان را بلد بودند
در کوچههای تنگ غفلت گم نمیشد عشق
اینها اگر راه شهیدان را بلد بودند
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
@aleyasein
بغضِ کرار، سرِ سفرهی افطار شکست
بعدِ سیسال فرو خوردنش؛ این بار شکست
کولهبارِ غمش از شانهی لرزان افتاد
کمرِ کوه، از افتادن این بار شکست
وقت رفتن شد و بر دامنش افتاد دخیل
رفت و با هقهقِ در، شانهی دیوار شکست
آنقدر مأذنه با «حیّ علیٰ» گفت نیا
که اذان نیز، سرِ این همه اصرار شکست
کعبه با «قَد قُتِل» و «فُزتُ بِربّ الکعبه»
نوحه دم داد: «سرِ قبلهی سیّار شکست»
استخوان؛ خرد شد و راه گلو را وا کرد
اشکِ شوق آمد و در چشمِ ترش خار شکست
روی او؛ آینهی قدّی زهرایش بود
حیف شد؛ آینه در لحظهی دیدار شکست
سجدهی آخرِ این قصه دو رکعت روضهست
دینپناه است، نمازی که به اجبار شکست
وارث فضل پدر زخم سرش را هم خواست
سیبِ غم نصف شد و فرقِ علمدار شکست
کوفهی سرشکن؛ ارثیّهی بابا را داد
سنگ؛ آیینهی او را سر بازار شکست
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#رضا_قاسمی
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهیِ در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانهیِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزهای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان میخندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
(حسن لطفی ۹۴)
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#از_زبان_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن
ای تیغ زمان زمانهی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینهام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است
ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند
آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد
مردی که به پیشِ او زنش را بزنند
امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد
تا خانمِ من زیرِ قدمها اُفتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد
ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیهالسلام
مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد
یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد
دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو
شالش گرفت حلقهی در : جانِ من مرو
پیش یتیمها پدری سر به زیر رفت
این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت
مسجد رسید روضهی خود را به پا کُنَد
مسجد رسید قاتل خود را صدا کند
تا ضربه خورد بغض پریشانیاش شکست
تا ضربه خورد صفحهی پیشانیاش شکست
جبریل پیشِ ضربهی او شهپرش گرفت
از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت
اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش
اُفتاده مثلِ فاطمهاش وای با سرش
محراب غرق آتش و سیلی و دود شد
سر ضربه خورد ، گوشهی چشمش کبود شد
خم شد گمان کنم که به دیوار خورد بود
شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده بود
خون میچکید از سر و روی و محاسنش
پیشش نشست فاطمه همراه محسنش
رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود
چشم انتظار دارد علی خانه میرود
آهسته گفت آه عبا را رها کنید
زینب دَمِ در است مرا روی پا کنید
ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت
یا باز چشم زینب کبراش را گرفت
بابا رسید او پدری بر عبا ندید
آری هزار شکر که او بوریا ندید
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیهالسلام
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهیِ در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانهیِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزهای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان میخندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#بعلی_الهی_العفو
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
- - -
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
- - -
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
- - -
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
- - -
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
- - -
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
- - -
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
- - -
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
- - -
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
- - -
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
(حسن لطفی ۹۸/۰۳/۰۳)
@aleyasein
این را دقت کنید؛
غرور، تکبر، نخوت؛
آفت هرگونه اثر تربیتی
و اخلاقی و هرگونه مسئولیتی است
@aleyasein
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹شوق سفر🔹
امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی
خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی
با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است
در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی...
نخلهای کوفه را یک عمر در ماتم نشاند
داغهایی کز مدینه بر جگر دارد علی
بازتاب خاطرات آشیانی سوختهست
گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی...
لالهزار سینۀ او چون نسوزد از فراق
وقتی از داغ دل زهرا خبر دارد علی...
بینوایان عرب، صد کاسه شیر آوردهاند
تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی
با نگاهی مینوازد عاشقان خسته را
با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی
#محمدجواد_غفورزاده
@aleyasein