eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
833 ویدیو
111 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش مرگت میشوم شُکرِ خدا در کوفه من ای شهیدِ بی کفن--ای شهیدِ بی کفن اولین تَن میشوم از بِینِ هفتاد و دو تَن ای شهیدِ بی کفن--ای شهیدِ بی کفن (حسن لطفی۹۷) @aleyasein
می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین وای از کوفه از این  آزار  واویلا حسین من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته  زار  واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را می‌رسی با دختری آرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را آه آه از زینب و انظار  واویلا حسین کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین کوچه‌ها را بامهایش را اسیرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد  نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد  نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد  نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد  نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را  این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت  کاشکی میزد مرا دخترت هست شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین (حسن لطفی۹۷) @aleyasein
غزل مثنوی در پیشِ تو از شرم ، آبم کرد کوفه من آبرو دارم خرابم كرد کوفه از زخم خون کردند رویم را ، عزیزم بُردند اینجا آبرویم را عزیزم مجبور بودم بچه‌هایم را سپردم با دست خود دستِ حرامی‌ها سپردم باور نمی‌کردم مرا از پا درآورد من مرد بودم کوفه اشکم را درآورد باور نمی‌کردم برایم چال کندند اینجا برای کُشتنم گودال کندند من فکر میکردم وفا دارند افسوس... یا لااقل قدری حیا دارند افسوس... در کوچه‌هایش که غم یکریز دارد دیوار هایش سنگهای تیز دارد در شامِ کوفه آفتابت را نیاور جان علی‌اصغر ، ربابت را نیاور من فکر می‌کردم تو را چاره بیارند شش ماهه آید چند گهواره بیارند تا تَرکه‌های خیزران میسازد این شهر از چوب گهواره کمان میسازد این شهر کوفه هوایِ میهمانش را ندارد دندان که تابِ خیزرانش را ندارد از شانه‌ات پایین نیاور دخترت را این راه پُر خار است جانش را ندارد در دست هم وزنِ تنش زنجیر دارند زنجیر تنگ است استخوانش را ندارد یک پا به ماه است آه همراهت ، نیاریش یک پا به ماه است و توانش را ندارد ای وای از تیر سه شعبه بدتر اینکه جُز حرمله دستی کمانش را ندارد معجر برای دخترت کم دارد این شهر من خورده‌ام  سیلیِ محکم دارد این شهر گیسوی من از کوچه‌هایش خاک خورده لبهایم از سیلیِ محکم چاک خورده اینجا که می‌آیی کمی معجر بیاور از دست خود انگشترت را در بیاور (حسن لطفی۹۴) @aleyasein
وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا آنقدر بد دیدم که در باور نیاید در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم گفتم به طوعه تا که پشتِ در نیاید سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید دیر است اما کاش می شد تا عقیله شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست بی آبروها آبرویم رفت از دست در کوچه‌ها بر خاک‌ها رویم کشیدند در را شکستند و به پهلویم کشیدند در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند با پا زدنهاشان غرورم را شکستند از بس که زخمم میزدند از حال رفتم بینِ جماعت بودم و گودال رفتم عمامه‌ی من را که غارت کرد نامرد با نیزه‌ای آمد جسارت کرد نامرد دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند آقا جسارت را به دندانت نبینند با سنگهای خود سرِ من را شکستند انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند ای کاش می‌شد لحظه‌ی آخر  نیاید یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید (حسن لطفی ۹۵) @aleyasein
شعر روضه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین باورم نیست که آواره شدم در این شهر نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم نگرانم نکند زینبت اینجا برسد تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند نکند دخترکان معجر نو بر دارند وعده زیور و خلخال به هم می دادند وعده غارت گودال به هم می دادند نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار آه آقای غریبم کفنت را بردار چند تا مشک پر از آب بیاور حتما آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است وحید محمدی ۱۹ مرداد ۹۸ @aleyasein
رحمی به حال خود بنمایی چه میشود؟ یا اینکه بی رقیه بیایی چه میشود؟ @aleyasein
اعمال شب و روز #عرفه @aleyasein
سـربـاز سـربـار: مناجات با امام زمان عج ویژه عرفه دلواپسِ منی و حواس من به تو نیست فریاد رس منی و حواس من به تو نیست دست منو فشردی سنگ جفام و خوردی نذاشتی ول بگردم منو توو راه اوردی خیلی بدهکارتم کلاغ سر بارتم داغون ترین جنسی ام که توی بازارتم چش به غریبه دوختم تو رو به نون فروختم نگات با من بود اگه توی گناه نسوختم تو نیستی خیلی تنهام بهم پیچیده دنیام خرابه حال دینم برس به دادم اقام درسته که مثه شب سیاهه حال و روزم هنوز شبیه اسفند تو روضه ها می سوزم من به دل خرابم قولِ عرفه دادم من كه زبون ندارم تو حرف بده به يادم نزار بره عرفه سياه بمونه قلبم بزار عوض بشم تا نيومده محرم دلواپسم مبادا بهم محل نزاری پس یه قسم می دم تا که دیگه نه نیاری به حق اونکه امروز سیرابه شیر و ابه سه هفته دیگه اما شرمنده اش ربابه اونکه براش تو محمل مادر لالالا خونده تا سنِّ قربوني اش سه هفته دیگه مونده بگید عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از اب سه هفته دیگه این اب نایاب میشه نایاب @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.📹 چرا غدیر غذا ندادی؟! ❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره! امام صادق(ع) فرمود: غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین) و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت عباس و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد. (بحار ج۶ ص ۳۰۳) سلام علیکم با توجه به در پیش بودن عید الله الاکبر و لزوم بزرگداشت این عید ولایت ،بر آن شدیم تا در حد توان طرح اطعامی را در مناطق حاشیه شهر مشهد ، اجرا نماییم . لذا از همه ولایت مداران ،دعوت میشود در حد توان در این طرح شرکت نمایند تا قدمی در راستای تعجیل فرج منتقم برداریم ان شاالله شماره کارت جهت واریز: 6037997315189952 سجاد رحیمی فر _ان شاالله گزارش این اطعام هم خدمت دوستان ارائه خواهد شد. @aleyasein
با سلام خدمت عزیزان و همراهان با توجه به نزدیک شدن عید بزرگ غدیر ،دوستان توجه ویژه ای به طرح اطعام حاشیه شهر داشته باشند ... سپاسگزارم یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم آهی کشید گریه‌ی ما را درآورید ما را کُشید و شالِ عزا را درآورید ما داد مثلِ پیرِ جوانمرده میزنیم وقتی صدایِ گریه‌ی ما را درآورید ما را شبیهِ جمعِ عزادارها کنید رختِ سیاه  کهنه عبا را درآورید چشم انتظارِ خرجیِ امسالِ هیئتیم از شالِ خویش رزقِ گدا را درآورید ما را عوض کنید خداتان عوض دهد از آستین دست دعا را درآورید ما را مریض کرده گناهانِ نو به نو از تربتِ حسین شفا را درآورید این دل برای داغ شما بود و شد سیاه زنگار بسته‌ایم جلا را درآورید درد و بلایتان به سرِ ما ، نفَس دهید بیمار آمدیم دوا را درآورید ما را حسین کشته شما را به جدتان امشب براتِ کرببلا را درآورید (حسن لطفی۹۵) @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین وای از کوفه از این  آزار  واویلا حسین من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته  زار  واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را می‌رسی با دختری آرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را آه آه از زینب و انظار  واویلا حسین کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین کوچه‌ها را بامهایش را اسیرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد  نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد  نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد  نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد  نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را  این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت  کاشکی میزد مرا دخترت هست شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین (حسن لطفی۹۷) @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم در شادی و غم هم از علی می‌گویم در موسم ماتم از علی می‌گویم مقصودِ حسین هم علی بود علی پس ماه محرم از علی میگویم (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۰۸) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم باران نمی‌آید ولی بارانی‌ام من مردِ غریبِ شهر سرگردانی‌ام‌من باران نمی‌آید ولی از اشک خیسم دارم به رویِ خاک از تو می‌نویسم کوفه مرا با ناله‌هایم روبرو کرد بدجور پیشِ زینبت بی آبرو کرد مَردم ولی با دردها هم گریه کردم در پیشِ این نامرد‌ها هم گریه کردم پشتِ خودم از دوستان یک تَن ندیدم غیرِ خودم بی خانمان یک تَن ندیدم شبهای اینجا کوچه‌های سرد دارد یک مَرد با دو کودکِ شبگرد دارد آقا غلط گفتم مَیا ای رود برگرد گفتم غلط کردم از اینجا زود برگرد یاران دیروز آه پُشتم را شکستند شمشیر دستم بود ، مُشتم را شکستند اینجا رفیقی داشتم اما پَرم ریخت یاری که با من بود آتش بر سرم ریخت یک آشنا سرنیزه بر کتفم فرو کرد من را به پیشِ زینبت بی آبرو کرد یاری که با من بود با پا زد بیافتم تنهایی‌ام می‌دید اما زد بیافتم آنکس که روز قبل دستش را فشردم امروز از دستانِ او یک نیزه خوردم آقا ، زد و با سر زمین خوردم به گودال از پشتِ سر آخر زمین خوردم به گودال آقا به طفلانت قسم هِی مو کشیدند در پیشِ طفلانم مرا هرسو کشیدند کوفه چه‌ها با این نفَس با این گلو کرد من را به پیشِ زینبت بی آبرو کرد از گوشه‌ای دیدند طفلانم شکستند چون دنده‌های سینه دندانم شکستند این دوستانش ; دشمناش را ندیدی با حرمله حجمِ کمانش را ندیدی ای کاش می‌ماندی که این غم سرمی‌آمد دندان شیریِ علی هم در می‌آمد ای کاش دستی روی حنجر را بگیرد یا که رُباب از شیر اصغر را بگیرد ای کاش پیشِ کودکانِ خود نیافتی یا مَحرمی چشمانِ دختر را بگیرد ای کاش جایِ خواهرانت وقتِ غارت یک مَرد باشد راهِ لشکر را بگیرد ای کاش برگردی نبینی ضجه‌ها را وقتی سنان پیشِ حرم سر را بگیرد کوفه مرا با سنگهایش زیر و رو کرد من را به پیشِ زینبت بی آبرو کرد برگرد ورنَه کعبه درهم می‌شود وای از پنج انگشتت یکی کم می‌شود وای (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۰۸) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا آنقدر بد دیدم که در باور نیاید در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید دیر است اما کاش میشُد تا عقیله شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید ای کوفه با تو آرزویم رفت از دست بی آبروها آبرویم رفت از دست در کوچه‌ها بر خاکها رویم کشیدند در را شکستند و به پهلویم کشیدند در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند با پا زدنهاشان غرورم را شکستند از بس که زخمم میزدند از حال رفتم بینِ جماعت بودم و گودال رفتم عمامه‌ی من را که غارت کرد نامرد با نیزه‌ای آمد جسارت کرد نامرد دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند آقا جسارت را به دندانت نبینند با سنگهای خود سرِ من را شکستند انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند ای کاش میشُد لحظه‌ی آخر  نیاید یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید (حسن لطفی ۹۵) @aleyasein
عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد از لطمه ی روضه ی غم تو، عشق است تنم سیاه باشد از بسکه مرا همیشه مادر از کودکیم سیاه پوشاند پایان وصیتم نوشته م ؛ حتی کفنم سیاه باشد من کیسه ای از گناه دارم در سینه دلی سیاه دارم گفتی که بیا ، چه عیب دارد؟ گر سینه زنم سیاه باشد انگشتر تو بلای جان شد انگشت تو سهم ساربان شد پس حق بده روی دست از این پس سنگ یمنم سیاه باشد در روضه ی چوب خیزرانت از بسکه گزیده ام لب از غم دیگر چه تعجب است اگر من دور دهنم سیاه باشد @aleyasein
زمینه شب چهارم محرم ۱۳۹۸ مناجاتی و اصحاب قشنگ ترین حسِ دو عالم حسِ نشستن پای روضه است شیرین ترین تلخی دنیا لیوان داغ چای روضه است فاطمه دعام کرد خرج روضه هام کرد واسه روضه های پسرش بازم صدام کرد بی بی نگام کرد ای کشته ی بی کفن غریب دور از وطن حسین ارباب من ارباب من ارباب من ..... ایشالا آخرش سرم توو راه شما جدا ز تن شه همینه عاقبت به خیری پیرن سیا برام کفن شه پای ماتم تو زیر پرچم تو آرزومه یک روز بمیرم توو محرم تو برا غم تو ای شاه خونین بدن کشته ی صد پاره تن حسین ارباب من ارباب من ارباب من ...... حسین من، کسی به جز تو به نوکرا بها نداده همین مدال افتخارم از سر نوکرات زیاده کاش بشم زهیرت عاقبت به خیرت تا ابد نمی بندم آقا دلو به غیرت میشم بریرت سینه زنات اومدن برا فدایی شدن حسین ارباب من ارباب من ارباب من وحید محمدی @aleyasein
با هرکی به جز حسین/رفیق شدن/ بیهوده س وقتی با حسین باشم/ خیال من/ آسوده س بی نسیم کربلا/ هوای شهر/ آلوده س با تو می مونم/ هرشب می خونم دنیا میره و فقط/ تو می مونی می دونم اعتبارم و/ کار و بارم و.. هر چیزی که دارم و/به روضه هات مدیونم دنیای بدون تو/ ویران تر از جهنمه هیات و حسینه/ بهشت این جهانمه ای نعم الامیر من جانم جانم جانم جانم ### با گریه برا حسین/ غم از دلِ/ من دوره محزون از غم حسین/ تو زندگی/ مسروره تاریکی روضه ی/ محرمش/ پر نوره گریه می کنم/سینه می زنم آبرو بهم میده / سیاهیِ / پیرهنم قسم خوردم و/ سر آوردم و به تو دل سپردم و /دل از همه/ می کنم بزم روضه هاتو با/ هیچ جا عوض نمی کنم پیرهنِ سیامو با/ دنیا عوض نمی کنم ای نعم الامیر من جانم جانم جانم جانم ### ارباب از حرارتِ/ محبتت/ می سوزم گریه های من شده/ زیارته/ هر روزم با حسرت چشامو/ عکس حرم/ می دوزم اینجا زندونه/ واسه عاشقا دنیا واسه دیگران/ ما و غمِ/ کربلا وقتی کل خیر/ فی باب الحسین هرکی کربلا نرفت/ ندیده خیر/ از دنیا دنیا رو فقط برا/ نوکریِ تو دوست دارم از دنیای بی حسین/ خدا می دونه بیزارم ای نعم الامیر من جانم جانم جانم جانم @aleyasein
ارباب پاتو، بذار روی چِشَم منتت رو، همیشه می کشم عشقم اینه، عاشق تو بشم / اربابم باتو بودن، همه ی خواهشم چشمای تو، راز آرامشم آخرت واست، خودمو می کشم/ اربابم ارباب شدن از تو ، نوکر شدن از من سرور شدن از تو، بی سر شدن از من عمری با غمت، درگیرم آقا آخر از غمت، می میرم آقا ارباب یاحسین ### عشقت آقا، شده با دل عجین مِهرت شده، روی سینه نگین امشب بیا، پیش گدا بشین/ ای آقا ارباب جونم، نوکریمو ببین توو این شبها، آرزومه همین امسال بازم، برسم اربعین/کربلا دریا شدن از تو، ماهی شدن از من اذن سفر از تو، راهی شدن از من خیس چشممون، توو بارون اشک باشه وعدمون، توو میدون مشک ارباب یاحسین ### ما نوکرها، همه هم نفسیم گُل اربابه، ما که خار و خسیم بی تو ارباب، بی یار و بی کسیم/ ثارالله دور از حرم، میون قفسیم درگیر این، هوا و هوسیم این اربعین پیاده می رسیم/ ان شالله جامِ خالی از ما، پر کردنش از تو قلب سیاه از ما، حُر کردنش از تو ای کاش حریفه، نفسم شم آقا ای کاش توو حرم، آدم شم آقا ارباب یا حسین @aleyasein
یه آقایی ته گودال، افتاده تشنه و بی حال با پا تنش رو برگردوند، همه جسمش شده پامال وای وای وای واویلا آبش نمیدن، همه دویدن به سمت تن و، همه زدن و، لب و دهنو، به خون کشیدن با نیزه با تیر، با سنگ و شمشیر، آه جسمش شد درگیر عزیز فاطمه حسین ### رو بلندی میاد خواهر، میشینه با چشای تر قاتل نشسته روو سینه ش، جلوی چشمای مادر با نیزه رسید، موهاشو کشید تیغش رو گذاشت، همونجا که خوا-هرش بوسیده، ولی نبرید آه قاتل اما، آه پیش زهرا، وای برید از قفا عزیز فاطمه حسین ### اگه مردای میدونید، معنی مردو می دونید وایسید هنوز نفس دارم، حرمم رو نسوزونید جلو چشه من، گلم رو نزن نذار ببینم، که اهل حرم، توو این بیابون، آواره میشن آه بنت العصمت، آه اخت الغیرت، آه میره اسارت عزیز فاطمه حسین @aleyasein
زمینه شب سوم محرم ۱۳۹۸ حضرت رقیه سلام الله علیها هی دلم می سوزه دیدمت رو نیزه دلم برات پر کشید گریه گریه اشکام حلقه زد تو چشمام دلم برات پر کشید دلم برای لب هات رفت که رفت برای اشک چشمات رفت که رفت سایه ی گرم دستات رفت که رفت یادت باشه یه وقتی اومدی که من موهام پریشونه یه وقتی اومدی که من لبام پر از خونه یه وقتی اومدی که من چشام نمیتونه تو رو ببینه ....... مثل عمه جونم زاره قلب خونم با حرفای حرمله دیگه ناتوونم خسته نیمه جونم با پای پر آبله قافله بازار شام رفت که رفت گلِ سرم با موهام رفت که رفت تو کوچه سوی چشمام رفت که رفت یادت باشه یه روزی اومدی که غصه هام فراوونه شبونه اومدی با سر به کنج ویروونه یه وقتی اومدی که من چشام نمیتونه تو رو ببینه ....... چادرای پاره گوش و گوشواره حکایت غربته نیمه شب تو صحرا دختر تو تنها ... دلیل این لکنته با سیلی خوابِ چشمام رفت که رفت یه مشتی از دندونام رفت که رفت بغضِ میون صدام رفت که رفت یادت باشه یه روزی اومدی که موی تو پریشونه یه روزی اومدی که اون لبات پر از خونه یه روزی اومدی که این چشا نمی تونه منو بببینه وحید محمدی @aleyasein
مناجات با امام حسین علیه السلام باورم کن که کمی پیشِ شما قد بکشم رخصتی ده که در این بابُ العطا قدبکشم چقَدَر ناله کنم تا به دادم برسی؟ بگذار ای پسرِ شیرِ خدا قد بکشم عزّتم، آبرویم هرچه که دارم ز شما ست گر فراموش کنم سمتِ خطا قد بکشم قبّه ای در حرمت هست پُر از سرّالله کاش تا که نفسی بینِ دعا قدبکشم مثلِ حرّ آمده بودم که پذیرفته شدم قسمت این بود که من هم چو‌ گدا قدبکشم روضه ها امن ترین خانه هر گریه کن ست آمدم بینِ همین اشک و بُکا قدبکشم دعوتم کن به حرم سیّدنا زود به زود آرزویم شده در کرببلا قدبکشم @aleyasein
خدا را شکر اربابم حسین است منم مسکین دُرِ نابم حسین است ندارم من هَراسی در دل قبر به قبرم مهر و مهتابم حسین است اکر باشد مرا دنیایی از درد خدا داند رگ خوابم حسین است یقینا گریه درمان غم ماست دلیل این تب و تابم حسین است بلا دور از حسینی های عالم دلیل حب احبابم حسین است به یاد آن لب عطشان ارباب دمم وقتی که سیرابم حسین است به جنت می رود دیوانه ی او که نام درگه و بابم حسین است نخواهم جنت بی روی دلبر که جنت روی اربابم حسین است می آید منتقم ، امّید وارم نوای قلب بی تابم حسین است /عبدِ کریم/ @aleyasein