eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
887 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم آهی کشید گریه‌ی ما را درآورید ما را کُشید و شالِ عزا را درآورید ما داد مثلِ پیرِ جوانمرده میزنیم وقتی صدایِ گریه‌ی ما را درآورید ما را شبیهِ جمعِ عزادارها کنید رختِ سیاه  کهنه عبا را درآورید چشم انتظارِ خرجیِ امسالِ هیئتیم از شالِ خویش رزقِ گدا را درآورید ما را عوض کنید خداتان عوض دهد از آستین دست دعا را درآورید ما را مریض کرده گناهانِ نو به نو از تربتِ حسین شفا را درآورید این دل برای داغ شما بود و شد سیاه زنگار بسته‌ایم جلا را درآورید درد و بلایتان به سرِ ما ، نفَس دهید بیمار آمدیم دوا را درآورید ما را حسین کشته شما را به جدتان امشب براتِ کرببلا را درآورید (حسن لطفی۹۵) @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین وای از کوفه از این  آزار  واویلا حسین من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته  زار  واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را می‌رسی با دختری آرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را آه آه از زینب و انظار  واویلا حسین کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین کوچه‌ها را بامهایش را اسیرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد  نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد  نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد  نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد  نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را  این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت  کاشکی میزد مرا دخترت هست شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین (حسن لطفی۹۷) @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم در شادی و غم هم از علی می‌گویم در موسم ماتم از علی می‌گویم مقصودِ حسین هم علی بود علی پس ماه محرم از علی میگویم (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۰۸) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم باران نمی‌آید ولی بارانی‌ام من مردِ غریبِ شهر سرگردانی‌ام‌من باران نمی‌آید ولی از اشک خیسم دارم به رویِ خاک از تو می‌نویسم کوفه مرا با ناله‌هایم روبرو کرد بدجور پیشِ زینبت بی آبرو کرد مَردم ولی با دردها هم گریه کردم در پیشِ این نامرد‌ها هم گریه کردم پشتِ خودم از دوستان یک تَن ندیدم غیرِ خودم بی خانمان یک تَن ندیدم شبهای اینجا کوچه‌های سرد دارد یک مَرد با دو کودکِ شبگرد دارد آقا غلط گفتم مَیا ای رود برگرد گفتم غلط کردم از اینجا زود برگرد یاران دیروز آه پُشتم را شکستند شمشیر دستم بود ، مُشتم را شکستند اینجا رفیقی داشتم اما پَرم ریخت یاری که با من بود آتش بر سرم ریخت یک آشنا سرنیزه بر کتفم فرو کرد من را به پیشِ زینبت بی آبرو کرد یاری که با من بود با پا زد بیافتم تنهایی‌ام می‌دید اما زد بیافتم آنکس که روز قبل دستش را فشردم امروز از دستانِ او یک نیزه خوردم آقا ، زد و با سر زمین خوردم به گودال از پشتِ سر آخر زمین خوردم به گودال آقا به طفلانت قسم هِی مو کشیدند در پیشِ طفلانم مرا هرسو کشیدند کوفه چه‌ها با این نفَس با این گلو کرد من را به پیشِ زینبت بی آبرو کرد از گوشه‌ای دیدند طفلانم شکستند چون دنده‌های سینه دندانم شکستند این دوستانش ; دشمناش را ندیدی با حرمله حجمِ کمانش را ندیدی ای کاش می‌ماندی که این غم سرمی‌آمد دندان شیریِ علی هم در می‌آمد ای کاش دستی روی حنجر را بگیرد یا که رُباب از شیر اصغر را بگیرد ای کاش پیشِ کودکانِ خود نیافتی یا مَحرمی چشمانِ دختر را بگیرد ای کاش جایِ خواهرانت وقتِ غارت یک مَرد باشد راهِ لشکر را بگیرد ای کاش برگردی نبینی ضجه‌ها را وقتی سنان پیشِ حرم سر را بگیرد کوفه مرا با سنگهایش زیر و رو کرد من را به پیشِ زینبت بی آبرو کرد برگرد ورنَه کعبه درهم می‌شود وای از پنج انگشتت یکی کم می‌شود وای (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۰۸) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا آنقدر بد دیدم که در باور نیاید در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید دیر است اما کاش میشُد تا عقیله شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید ای کوفه با تو آرزویم رفت از دست بی آبروها آبرویم رفت از دست در کوچه‌ها بر خاکها رویم کشیدند در را شکستند و به پهلویم کشیدند در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند با پا زدنهاشان غرورم را شکستند از بس که زخمم میزدند از حال رفتم بینِ جماعت بودم و گودال رفتم عمامه‌ی من را که غارت کرد نامرد با نیزه‌ای آمد جسارت کرد نامرد دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند آقا جسارت را به دندانت نبینند با سنگهای خود سرِ من را شکستند انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند ای کاش میشُد لحظه‌ی آخر  نیاید یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید (حسن لطفی ۹۵) @aleyasein
عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد از لطمه ی روضه ی غم تو، عشق است تنم سیاه باشد از بسکه مرا همیشه مادر از کودکیم سیاه پوشاند پایان وصیتم نوشته م ؛ حتی کفنم سیاه باشد من کیسه ای از گناه دارم در سینه دلی سیاه دارم گفتی که بیا ، چه عیب دارد؟ گر سینه زنم سیاه باشد انگشتر تو بلای جان شد انگشت تو سهم ساربان شد پس حق بده روی دست از این پس سنگ یمنم سیاه باشد در روضه ی چوب خیزرانت از بسکه گزیده ام لب از غم دیگر چه تعجب است اگر من دور دهنم سیاه باشد @aleyasein
زمینه شب چهارم محرم ۱۳۹۸ مناجاتی و اصحاب قشنگ ترین حسِ دو عالم حسِ نشستن پای روضه است شیرین ترین تلخی دنیا لیوان داغ چای روضه است فاطمه دعام کرد خرج روضه هام کرد واسه روضه های پسرش بازم صدام کرد بی بی نگام کرد ای کشته ی بی کفن غریب دور از وطن حسین ارباب من ارباب من ارباب من ..... ایشالا آخرش سرم توو راه شما جدا ز تن شه همینه عاقبت به خیری پیرن سیا برام کفن شه پای ماتم تو زیر پرچم تو آرزومه یک روز بمیرم توو محرم تو برا غم تو ای شاه خونین بدن کشته ی صد پاره تن حسین ارباب من ارباب من ارباب من ...... حسین من، کسی به جز تو به نوکرا بها نداده همین مدال افتخارم از سر نوکرات زیاده کاش بشم زهیرت عاقبت به خیرت تا ابد نمی بندم آقا دلو به غیرت میشم بریرت سینه زنات اومدن برا فدایی شدن حسین ارباب من ارباب من ارباب من وحید محمدی @aleyasein
با هرکی به جز حسین/رفیق شدن/ بیهوده س وقتی با حسین باشم/ خیال من/ آسوده س بی نسیم کربلا/ هوای شهر/ آلوده س با تو می مونم/ هرشب می خونم دنیا میره و فقط/ تو می مونی می دونم اعتبارم و/ کار و بارم و.. هر چیزی که دارم و/به روضه هات مدیونم دنیای بدون تو/ ویران تر از جهنمه هیات و حسینه/ بهشت این جهانمه ای نعم الامیر من جانم جانم جانم جانم ### با گریه برا حسین/ غم از دلِ/ من دوره محزون از غم حسین/ تو زندگی/ مسروره تاریکی روضه ی/ محرمش/ پر نوره گریه می کنم/سینه می زنم آبرو بهم میده / سیاهیِ / پیرهنم قسم خوردم و/ سر آوردم و به تو دل سپردم و /دل از همه/ می کنم بزم روضه هاتو با/ هیچ جا عوض نمی کنم پیرهنِ سیامو با/ دنیا عوض نمی کنم ای نعم الامیر من جانم جانم جانم جانم ### ارباب از حرارتِ/ محبتت/ می سوزم گریه های من شده/ زیارته/ هر روزم با حسرت چشامو/ عکس حرم/ می دوزم اینجا زندونه/ واسه عاشقا دنیا واسه دیگران/ ما و غمِ/ کربلا وقتی کل خیر/ فی باب الحسین هرکی کربلا نرفت/ ندیده خیر/ از دنیا دنیا رو فقط برا/ نوکریِ تو دوست دارم از دنیای بی حسین/ خدا می دونه بیزارم ای نعم الامیر من جانم جانم جانم جانم @aleyasein
ارباب پاتو، بذار روی چِشَم منتت رو، همیشه می کشم عشقم اینه، عاشق تو بشم / اربابم باتو بودن، همه ی خواهشم چشمای تو، راز آرامشم آخرت واست، خودمو می کشم/ اربابم ارباب شدن از تو ، نوکر شدن از من سرور شدن از تو، بی سر شدن از من عمری با غمت، درگیرم آقا آخر از غمت، می میرم آقا ارباب یاحسین ### عشقت آقا، شده با دل عجین مِهرت شده، روی سینه نگین امشب بیا، پیش گدا بشین/ ای آقا ارباب جونم، نوکریمو ببین توو این شبها، آرزومه همین امسال بازم، برسم اربعین/کربلا دریا شدن از تو، ماهی شدن از من اذن سفر از تو، راهی شدن از من خیس چشممون، توو بارون اشک باشه وعدمون، توو میدون مشک ارباب یاحسین ### ما نوکرها، همه هم نفسیم گُل اربابه، ما که خار و خسیم بی تو ارباب، بی یار و بی کسیم/ ثارالله دور از حرم، میون قفسیم درگیر این، هوا و هوسیم این اربعین پیاده می رسیم/ ان شالله جامِ خالی از ما، پر کردنش از تو قلب سیاه از ما، حُر کردنش از تو ای کاش حریفه، نفسم شم آقا ای کاش توو حرم، آدم شم آقا ارباب یا حسین @aleyasein
یه آقایی ته گودال، افتاده تشنه و بی حال با پا تنش رو برگردوند، همه جسمش شده پامال وای وای وای واویلا آبش نمیدن، همه دویدن به سمت تن و، همه زدن و، لب و دهنو، به خون کشیدن با نیزه با تیر، با سنگ و شمشیر، آه جسمش شد درگیر عزیز فاطمه حسین ### رو بلندی میاد خواهر، میشینه با چشای تر قاتل نشسته روو سینه ش، جلوی چشمای مادر با نیزه رسید، موهاشو کشید تیغش رو گذاشت، همونجا که خوا-هرش بوسیده، ولی نبرید آه قاتل اما، آه پیش زهرا، وای برید از قفا عزیز فاطمه حسین ### اگه مردای میدونید، معنی مردو می دونید وایسید هنوز نفس دارم، حرمم رو نسوزونید جلو چشه من، گلم رو نزن نذار ببینم، که اهل حرم، توو این بیابون، آواره میشن آه بنت العصمت، آه اخت الغیرت، آه میره اسارت عزیز فاطمه حسین @aleyasein
زمینه شب سوم محرم ۱۳۹۸ حضرت رقیه سلام الله علیها هی دلم می سوزه دیدمت رو نیزه دلم برات پر کشید گریه گریه اشکام حلقه زد تو چشمام دلم برات پر کشید دلم برای لب هات رفت که رفت برای اشک چشمات رفت که رفت سایه ی گرم دستات رفت که رفت یادت باشه یه وقتی اومدی که من موهام پریشونه یه وقتی اومدی که من لبام پر از خونه یه وقتی اومدی که من چشام نمیتونه تو رو ببینه ....... مثل عمه جونم زاره قلب خونم با حرفای حرمله دیگه ناتوونم خسته نیمه جونم با پای پر آبله قافله بازار شام رفت که رفت گلِ سرم با موهام رفت که رفت تو کوچه سوی چشمام رفت که رفت یادت باشه یه روزی اومدی که غصه هام فراوونه شبونه اومدی با سر به کنج ویروونه یه وقتی اومدی که من چشام نمیتونه تو رو ببینه ....... چادرای پاره گوش و گوشواره حکایت غربته نیمه شب تو صحرا دختر تو تنها ... دلیل این لکنته با سیلی خوابِ چشمام رفت که رفت یه مشتی از دندونام رفت که رفت بغضِ میون صدام رفت که رفت یادت باشه یه روزی اومدی که موی تو پریشونه یه روزی اومدی که اون لبات پر از خونه یه روزی اومدی که این چشا نمی تونه منو بببینه وحید محمدی @aleyasein
مناجات با امام حسین علیه السلام باورم کن که کمی پیشِ شما قد بکشم رخصتی ده که در این بابُ العطا قدبکشم چقَدَر ناله کنم تا به دادم برسی؟ بگذار ای پسرِ شیرِ خدا قد بکشم عزّتم، آبرویم هرچه که دارم ز شما ست گر فراموش کنم سمتِ خطا قد بکشم قبّه ای در حرمت هست پُر از سرّالله کاش تا که نفسی بینِ دعا قدبکشم مثلِ حرّ آمده بودم که پذیرفته شدم قسمت این بود که من هم چو‌ گدا قدبکشم روضه ها امن ترین خانه هر گریه کن ست آمدم بینِ همین اشک و بُکا قدبکشم دعوتم کن به حرم سیّدنا زود به زود آرزویم شده در کرببلا قدبکشم @aleyasein
خدا را شکر اربابم حسین است منم مسکین دُرِ نابم حسین است ندارم من هَراسی در دل قبر به قبرم مهر و مهتابم حسین است اکر باشد مرا دنیایی از درد خدا داند رگ خوابم حسین است یقینا گریه درمان غم ماست دلیل این تب و تابم حسین است بلا دور از حسینی های عالم دلیل حب احبابم حسین است به یاد آن لب عطشان ارباب دمم وقتی که سیرابم حسین است به جنت می رود دیوانه ی او که نام درگه و بابم حسین است نخواهم جنت بی روی دلبر که جنت روی اربابم حسین است می آید منتقم ، امّید وارم نوای قلب بی تابم حسین است /عبدِ کریم/ @aleyasein
زمینه شب دوم محرم ۹۸ دلشوره دارم حسین دل بی قرارم حسین از وقتی که اومدیم آروم ندارم حسین دلشوره با منه از وقتی اومدیم می ترسم آخرش از هم جدا بشیم ای یادگار مادر پهلو شکسته ی من رحمی به حال قلب خون و زار و خسته ی من راضی نشو اینجا ببینن دست بسته ی من امان از دل زینب --- ای مه جبینم حسین دارم می بینم حسین تنت تو گوداله و پیشت می شینم حسین می ترسم آخرش غوغا به پا بشه می ترسم این سر از پیکر جدا بشه ای یادگار مادر پهلو شکسته ی من راضی نشو پیش چشام رو نی سرو بزنن راضی نشو گوشواره از گوش همه بکنن امان از دل زینب --- اشکای نابو ببین حال ربابو ببین گل پسرت رو که توو گهواره خوابه ببین می ترسم آخرش قحطی آب بشه سه شعبه قسمتِ طفل رباب بشه ای یادگار مادر پهلو شکسته ی من راضی نشو رأس علی رو روی نی بزنن راضی نشو ما رو سوی شام بلا ببرن امان از دل زینب وحید محمدی @aleyasein
زمینه شب اول محرم ۹۸ باورم نمیشه منو لیاقت نوکری باورم نمیشه منو عنایت مادری یعنی منم دعا کرده زهرا یعنی منم صدا کرده زهرا یعنی منم جدا کرده زهرا به اذن زهرا به اذن حیدر براتو سینه می زنم غریب مادر غروب اول تا عصر آخر برا تو سینه می زنم غریب مادر روحی نفسی لک الفدا حسین صلی الله علیک یا حسین --- باورم نمیشه میون روضتم یا حسین باورم نمیشه دخیل هیئتم یا حسین یعنی نگات منو خرید آقا اینجا میشه به تو رسید آقا نوکر یه روز میشه شهید آقا تا زنده باشم تا روز آخر براتو سینه می زنم غریب مادر به اذن زهرا به اذن حیدر برا تو سینه زن می زنم غریب مادر روحی نفسی لک الفدا حسین صلی الله علیک یا حسین @aleyasein
دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشنا‌ست بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه می‌دهد گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود باد در موی شما افتاد دلواپس شدم حنجر تو معجر من هر دو پاره می‌شود؟ حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن چشم من بر نیزه‌ها افتاد، دلواپس شدم حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست دیده‌ام بر بچه‌ها افتاد، دلواپس شدم @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم غزل مصیبت حضرت رقیّه سلام الله علیها بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند شادی زندگی مختصرم را بردند تا که خاموش شوم رأس تو را آوردند سود کردم تو رسیدی ضررم را بردند عوض اینکه بخوانند برایم قصّه بسکه فریاد کشیدند سَرَم را بردند بی تو هر صبح لگد بود که بیدارم کرد خوشیِ اوّل صبح و سحرم را بردند تار صوتی من از ناله زدن بسته شده غصّه ها جوهر و نای جگرم را بردند پای پُر آبله نگذاشت به نیزه برسم قدرت آمدنِ تا گُذرم را بردند نوک انگشت شناساند به من روی تو را مُشت ها سوی دو چشمان تَرم را بردند ساعد دست نحیفم وسط کوچه شکست سنگ ها رنگ سفید سِپَرم را بردند گَردنم بسکه چپ و راست شده با سیلی حالت خیره شدن از نظرم را بردند مانده مویم به زیر ناخُن زجر ای بابا گیسوی بافته تا به کمرم را بردند بین این قافله همبازی من اصغر بود نیزه ای دُزد شد و همسفرم را بردند هیچ کس مثل من از فاطمه ارثیه نبُرد روضه خوان های پریشان خبرم را بردند مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸ @aleyasein
گيسويم را مُشت کرد و ميکشيد بعد از آن ضربه دگر چشمم نديد من شبيه جده ام زهرا شدم پهلويم بشکسته از ضرب شديد درد سختی دارد این پهلوی من قامتم از ضرب پای او خمید لکنتم از ضربتِ سیلیِ اوست دشمنت گلهای تو از ریشه چید آخر ای بابا مرا با خود ببر موی دختر بچه ات گشته سپید قاتلت ميزد مرا با ضربِ کشت تا حدي که جان به لبهايم رسيد عصر عاشورا تو را کشتند و بعد لشکری وحشی به سوی ما دوید درد سختی در سرم پیچیده چون گوشوارم را عدويت بد کشيد /عبدِ کریم/ @aleyasein
وسط آتش کین موی سرم سوخت پدر شعله بر دامن و حتی کمرم سوخت پدر لب و دندان مرا ضرب عدو ریخت بهم از غم روی کبودت جگرم سوخت پدر پای پرآبله و پشت سرم شمر و سنان لگدی زد که همه بال و پرم سوخت پدر ضرب سیلی عدو روی مرا کرده کبود آنچنان زد که رخ چون قمرم سوخت پدر /عبدِ کریم/ @aleyasein
شعر روضه شب سوم محرم حضرت رقیه سلام الله علیها پدرم جنگ چیز خوبی نیست نیزه و سنگ چیز خوبی نیست زخم روی لبت مرا دق داد لب خون رنگ چیز خوبی نیست زخم پیشانی ات به من فهماند تیزی سنگ چیزی خوبی نیست ازدحام و شلوغی معبر کوچه ی تنگ چیز خوبی نیست دست هاشان به صورتم می خورد سوزش چنگ چیز خوبی نیست پیش غم دیده ها پدر جانم دف و آهنگ چیز خوبی نیست پا که از التهاب آبله ها بشود لنگ چیز خوبی نیست وحید محمدی وامی از شعر آقای اللهیاری @aleyasein
دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سال ها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دل گیر می شود باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام این شهر با صدایش چه تسخیر می شود فریادهای یا ابتایش چو فاطمه در سرزمین کفر چو تکبیر می شود وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد هر تاب آن چو حلقه زنجیر می شود اصلاً رقیه نه، به خدا مَرد بی هوا با یک شتاب ضربه زمین گیر می شود هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد این جاست روضه صاحب تصویر می شود دشمن به او نگاه خریدار می کند خوب شاه زاده بوده و تحقیر می شود فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست بیهوده نیست این همه تکفیر می شود دادند جای غسل، تیمم تنش... چرا؟ خون از شکاف زخم سرازیر می شود @aleyasein
روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم بر سرم تاج گلی از یاسِ شب‌بو داشتم دختر شامی! نبین حالا تمامش سوخته تو کجا بودی ببینی تا کمر مو داشتم ؟! زخم‌های صورتم با نیش‌خندت باز شد کاش بودی آن زمانی که بَر و رو داشتم فخر نفروش و کنارم آستین بالا نکش روزگاری مثل تو، من هم النگو داشتم زل نزن در چشم‌های نیمه‌باز و سرخ من قبل از اینجا چشم‌هایی مثل آهو داشتم غارتش کن مثل مویم؛ شانه می‌خواهم چه کار ؟! آه، روزی دستِ بابا را به گیسو داشتم دست بر دیوار می‌گیرم شبیه پیرزن قبل از آوارِ کتک من نیز، نیرو داشتم معجری که داشتم را دختری دزدید و رفت خواستم آن را بگیرم؛ دردِ زانو داشتم چشم‌هایم خواب را فریاد زد دیشب؛ ولی مثل شب‌های گذشته دردِ پهلو داشتم عاقبت جای دوا، جام اجل را می‌خورم کاش در ویرانه قدری نوش‌دارو داشتم رضا قاسمی @aleyasein
شب سوم محرم نذر مظلومیتِ -لطفا حق روضه ادا شود- پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط با مشقّت راه می رفت و امان از آبله از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را- واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط! @aleyasein