عقل یشمی خالخال پشمی
#یلدا تفال به حافظ به نیت: #ذوب_در_صحیفه شدن خرقهپوشیّ من از غایَتِ دینداری نیست پَردهای بر سَرِ
#کرامت
کرامتی از حافظ دیدم که گفتنش از خالی از لطف نیست، انشاءالله که خالی از حکمت هم نباشد:
شب یلدا پارسال - ۳۰ آذر ۱۴۰۲ - تفالی به حافظ زدم و این غزل آمد. آن موقع بیت هفتمش را در کانال گذاشتم. ولی در حقیقت -چنانکه یکی از #دوستان_استاد و #استاداندوست ام تاکید کرد- بیت اصلی که پاسخ صریحی به نیتم محسوب میشد، بیت هشتم بود:
من که خواهم که ننوشم به جُز از راوقِ خم
چه کنم گر سخن #پیر_مغان ننیوشم
گذشت.
شهریور امسال (۱۴۰۳.۰۶.۲۷) که رفته بودیم شیراز، حافظم را بردم و بعد از زیارت حافظیه، تفالی به حافظ زدم که نظری بدهد دربارهی #هدف_زندگی و #معنای_زندگی .
😲 و باز همین غزل۳۴۰ آمد! 😳
💠 الحق که چه زیبا فرمود از وضعیتم که "من که از آتشِ دل چون خُم می در موشم" و "تو مرا بین که در این کار به جان میکوشم".
💠 یا آنجا که میگوید "من چرا مُلک جهان را به جُوی نفروشم؟" چه زیبا این #دکان و #بساط را تفسیر نفسالامری و وجودی میکند.
💠 یا بیت هفت، چقدر زیبا این بساط را از نظر اجتماعی تفسیر میکند.
💠 و اوج کار که راوَق خم است. خم می یک تهنشین دارد و یک صافی. تهنشینها دُرد اند. کسی که تهمانده میخورد، دُردیکِش است. اما شراب زلال و صاف، شراب روی خم است. مخصوص خواص که به آن #راوق_خم میگویند.
✅ به نظر حافظ این #راوق چیزی نیست جز سخن #پیر_مغان ، که زلال و صافی علوم الهی و معارف سرّی اولیاست؛
❤️ و بیشک، گلسرسبدش، #صحیفه_سجادیه #آقا_سیدالساجدین .
@aliebrahimpour_ir
@my_sajjadieh ۱۴۰۳.۰۹.۳۰