💢از نفی اقتصاد اسلامی تا تقلید از فقه کینز و فریدمن 💢
سخنی راجع به شوخی بودن علم اقتصاد؛
کسانی که ادعا میکنند اقتصاد عقلائی است و دینی و غیردینی ندارد، باید بفرمایند که کدام اقتصاد مرادشان است؟ اقتصاد کینزی، اقتصاد نئوکلاسیک، اقتصاد کلاسیک، اقتصاد کمونیستی، انواع اقتصادهای سوسیالیستی، اقتصاد دولترفاه، اقتصاد نهادگرا، اقتصاد فمینستی، اقتصاد تکاملی یا تطوری، اقتصاد مکتب اتریش، اقتصاد مکتب تاریخی آلمان، یا … ؟ قس علی هذا دیگر علوم انسانی را.
۱- اینکه تصور میشود اقتصاد، علمی تجربی است مانند فیزیک و شیمی و لذا جهانشمول؛ ناشی از بیخبری و این پیشفرض سادهانگارانه است که ما یک دانش اقتصاد واحد و نیز علوم انسانی واحد داریم؛ این نیز به نوبه خود معلول این تصور شایع و اشتباه است که غرب مدرن و دستاوردهای آن، یک کل واحد است. در حالی که ما با مشربها و مکتبهای اقتصادی متعدد و متکثری در غرب مواجهیم که همه ادعای عقلانیت و علمیت داشته و بعضاً در تقابل با یکدیگرند. یکی بهره را عقلانی میداند و دیگری صفر بودن نرخ آن را؛ یکی بانکها را موجب توسعه و پیشرفت میداند و دیگری موجب شکلگیری گرداب پولی و ادوار تجاری و کاهش رشد اقتصادی؛ یکی مالکیت فکری را موجب توسعه اختراعات و ابتکارات میداند و دیگری یک رژیم حمایت انحصاری که مانع گسترش علم و اختراعات است؛ و … . منشأ هیچیک از این تضادها هم تعارض ادله و یا اختلاف در مبانی اصولی و رجالی نیست!!
۲- بگذریم که در همان فیزیک (و به طور مشابه، دیگر علوم تجربی طبیعی) هم، طرح نظریه کوانتوم که به اعتقاد بسیاری، باورهای کلاسیک علیت و واقعگرایی و … را به چالش کشیده و موجب خرسندی ابزارگرایان گشته است، میتواند از منظری دیگر، به معنای عدم توضیحدهندگی «پارادایم» فیزیک نیوتونی در ساحت ذرات بنیادی باشد (پارادایم، در اصطلاح فلسفه علم توماس کوهن). با این وصف کسی نمیتواند امکان ظهور یک پارادایم جدید در علم فیزیک و به عبارت دیگر، «فیزیکی دیگر» را عاقلانه نفی کند.
۳- تصور اشتباه «کل واحد» بودن غرب و دستاوردهای آن که در یک سو موجب نگاههای تفریطی توأم با تسلیم و تأیید مطلق در باب علم دینی شده، سم مهلکی است که در سوی دیگر، نگاههایی افراطی را هم به جان حوزههای علمیه ما انداخته و با طاغوت و غیر الهی دانستن «کل غرب» و دستاوردهای آن، میخواهند علوم انسانی را منحصرا از دل آیات و روایات استخراج کنند! طائفه اول را علم ناقص (و عدم آشنایی با رویکردهای بدیل یا هترودکس دانشها در غرب) به هلاکت کشانده و طائفه دوم را جهل مرکب به علوم غربی.
۴- اینکه برخی با بازکردن چند کتاب اقتصاد اسلامی متعلق به دههها پیش و مشاهده گزارشی که این منابع دست چندم از نزاع سرمایهداری و سوسیالیسم دادهاند تصور میکنند تنها نقطه افتراق این دو نظام مسأله مالکیت خصوصی است، و آن هم با نگاهی صفر و صدی یا به رسمیت شناخته شده (سرمایهداری) و یا نشده (سوسیالیسم!) و لذا گزینه دیگری که بخواهد اقتصاد اسلامی باشد قابل تصور نیست، حاوی خطایی دانشآموزی است: آنچه یک نظم و نظام اقتصادی را میسازد، مواضع اتخاذی و الگوهای پیشنهادی در طیف گستردهای از مسائل است (ماهیت دولت، نظام تأمین اجتماعی، نظام پولی و مالی، نظام ارزی، سیاستهای تجاری، اقتصاد زمین و مسکن، نظام اداری متمرکز یا فدرال، …) که اتفاقا دو نظام مزبور در برخی از آنها اشتراک دارند. تصور نسبت تباین تام میان این دو نظام، ناشی از بی اطلاعی و حاکی از عدم التفات به این نکته است که هر دو، مولود غرب مدرناند و تا پیش از عصر مدرن وجود نداشتهاند. نابخشودنیتر، تصور دو مفهوم بسیطِ در غایت تضاد از این دو نظام است که از برخی بیانات ناآشنایان به امر پیداست. بماند که همان مفهوم سنتی و بسیط مالکیت، امروز تبدیل به مفهوم مرکبی تحت عنوان «بستههای حقوق مالکیت» شده است.
۵- تصور اینکه اقتصاد علمی تجربی و جهانشمول است، از سوی دیگر، مبتنی بر فرض تمایز هستها از بایدها (یا به اصطلاح، گیوتین هیوم) و یا واقعیتها از ارزشهاست؛ که بر اساس آن همه گزارههای ارزشی و هنجاری منطقاً اثباتناشدنی و غیر«علمی» قلمداد شده و ذیل عنوان تحقیرآمیز فلسفه قرار میگیرند. این تمایز پوزیتیویستی – به رغم ایمان راسخ بسیاری از دانشگاهیان ما تا این لحظه به آن (حتی برخی دوستان اقتصاد اسلامیکار) و باور آن توسط گروهی از حوزویان – دهههاست در خود غرب فرو ریخته است (از باب مثال رجوع شود به کتاب فیلسوف آمریکایی هیلاری پاتنم: The Collapse of Fact/Value Dichotomy)؛ علوم انسانی و من جمله اقتصاد سرشار از پیشفرضهای ارزشی و اخلاقی و فلسفیاند. پروفسور فرگوسن، صاحب بهترین بیان مجمل اقتصاد نئوکلاسیک معاصر – نظریه تولید و توزیع نئوکلاسیک – خود به قول پروفسور اِمِری هانت “به ماهیت سست بسیاری از فرضهای این ایدئولوژی که در غایت امر باید مانند ایدئولوژی مذهبی قرون وسطا، تنها بر اساس «اعتقاد» پذیرفته شود، اعتراف کرده است”(۱). فرگوسن در مقدمه این کتاب مشحون از ریاضیات پیشرفته میگوید: «… قبول نظریه اقتصاد نئوکلاسیک امری است «اعتقادی». من شخصاً به آن اعتقاد دارم، لیکن در حال حاضر بهترین کاری که میتوانم برای مجاب کردن دیگران بکنم این است که آنان را به اجتهاد ساموئلسون فرابخوانم …» (۲).
۶- کلیشه شایع دوگان مکتب-علم که در کلاسها و کتابچههای اقتصاد اسلامی مکرر شنیده و دیده میشود نیز مبتنی بر همان فرض قبلی منسوخ در غرب و زنده در اوساط علمی جهان سوم است. هاسمن و مکفرسون در فصول سوم تا پنجم کتاب تحلیل اقتصاد و فلسفه اخلاق (۳) به زیبایی روشن کردهاند که آنچه اقتصاد متعارف به عنوان «عقلانیت» یا رفتار عقلائی تعریف میکند و آن را مبنای نظریهپردازی «علمی» و مدلسازی ریاضی خود قرار میدهد، خود یک «اخلاق» با انبوهی از پیشفرضهای ارزشی است. کاش روزی این کتاب همانطور که در دانشگاههای غربی متن درسی است در دانشکدههای اقتصاد ما هم تدریس شود. گویا سرمنشأ این دوگان در اقتصاد اسلامی، تقسیم مذهب/علم شهید صدر رضوان الله علیه در اقتصادنا باشد؛ لذا برخی محققان اقتصاد اسلامی این ایراد را بر ایشان وارد میدانند؛ اگرچه برخی اساتید فاضل و ارجمند و صاحبنظر در اقتصاد اسلامی با تأویل دوگان شهید صدر به دوگان مقبول حکمت نظری-عملی، ایشان را تبرئه میکنند، اما به نظر میرسد این توجیه وجیه نیست و اقتصاد بتمامه داخل در قلمرو حکمت عملی است، بشرحها فی محله.
۷- از یکسری فرمولها و مدلهای ریاضی اقتصاد که از نیمه قرن بیست به این سو رواج یافته و کمترین تأثیر را در «شکلدهی نهادهای نظام سرمایهداری» داشته است بگذریم، اگر نظری به آثار بزرگان این دانش که در دانشکدههای اقتصاد نوعاً کاری به آنها ندارند بیفکنیم خواهیم دید ایشان در همان مسندی نشسته و به همان مسائلی میپردازند که فقه ما در آن نشسته و به آن میپردازد. وقتی کینز در آخرین فصل شاهکارش نظریه عمومی که فلسفه اجتماعی خویش را تبیین میکند، نابرابری درآمدی حاصل از مالکیت ثروت را رانت خوانده و نامطلوب میداند، اما نابرابری ناشی از ساختار بنگاه اقتصادی (عمدتاً عواید سرمایه) را مطلوب میشمارد (۴)؛ یا وقتی فریدمن قائل به لزوم خارج کردن فاحشهگری و خرید و فروش مواد مخدر و ماریجوانا از ذیل عنوان مکاسب محرمه (یا غیرقانونی) میشود و با تبعیض علیه همجنسبازان مخالفت میکند؛ یا هنگامی که روتبارد از حق زن نسبت به سقط جنین و حق فرزندان به فرار از خانه – به استناد همان ادلهای که فتاوای اقتصادی خود را بر آن چیده است – دفاع میکند و صدها مسئله دیگر، آیا به مسائلی میپردازند که خروج «موضوعی» از دایره فقه دارد یا اینکه با کولیس و ریزسنج و رگرسیون به این نتایج رسیدهاند که بگوییم متد علمی متفاوتی به کار بستهاند؟
۸- علوم اجتماعی غرب که از دامن فلسفه عملی دوران اسکولاستیک متولد شده است، همان فقه تمدن غرب است و کینز و فریدمن و مارکس و ریکاردو و اسمیت و … فقهای آن، که وظایف شهروندان (بخوانید احکام مکلفین) و الگوهای رفتار فردی و جمعی آنان را اجتهاد میکنند. امام راحل ما هم فرمود فقه تئوری اداره انسان از گهواره تا گور است. اگر فقه ما از عرصه اجتماعیات پاپس کشد، عمل مردم و حیات اجتماعی آنان که تعطیل نمیشود؛ بانک و بیمه و مالیات و تأمین اجتماعی که تعطیلبردار نیست؛ لاجرم باید از فقیهان تمدن غرب تبعیت کنند؛ چنانکه برنامههای دو دولت دوره دفاع مقدس بر اساس فتاوای مارکس تنظیم شد و دوره سازندگی با فتاوای کینز و اخلافش؛ و مردم ما به این هوا که همه چیز اسلامی شده است.
۹- آسیبی که فقه ما را به اندرون خانه کشانده (اگر اندرونی هم بماند)، و عرصه اجتماع را به فقهای تمدن غرب واگذار کرده، متوجه رویکردی به فقه است که گاه آن را فقه فردگرا و گاه جزءگرا میخوانند و در مقابل آن به لزوم فقه حکومتی، فقه نظام و تمدنی و … اشاره میکنند. غافل از اینکه تفاوت این دو رویکرد بالفعل و بالقوه، تفاوت در کانون نگاه نیست که فرد باشد یا جامعه و نظام؛ بلکه تفاوت در ابزار و دستمایههای فقاهت است. با ابزارهای فقه سنتی اگر سراغ مسائل نو هم بروند، میشود بانکداری ظاهرا اسلامی و به واقع ربوی اضعافا مضاعفهی کنونی که با تمسک به اطلاقات و عمومات، کمتر مسألهای است که شورای فقهیاش توان تصحیح و شرعی کردن آن را نداشته باشد. مشکل فقه در «ورود به موضوعات» و اقتصاد و علوم اجتماعی است، همه بیرون گود نشستهاند و میخواهند لنگش کنند! آنهم با کلیاتی مانند قاعده عدالت و مصلحت و … که میتواند تیشه به ریشه فقه امامیه بزند. چارهای از این نیست که فقیه ما اقتصاد بخواند تا با استغنای از درآویختن به طناب پوسیده کارشناس، خود مجتهد در موضوع و متجزی در فقه الاقتصاد شود.
۱۰- تصور علمی و عقلائی بودن اقتصاد، از حیث دیگر، ناشی از این فرض قدیمی در فلسفه علم است که علوم بشری ماهیتی انباشتی و تکاملی دارند. توماس کوهن، فیزیکدان و فیلسوف علم آمریکایی در کتابش ساختار انقلابهای علمی اساساً این برداشت سنتی را به نقد کشیده است. این تازه غیر از نکته دقیقتر در شناخت جریانهای مختلف علمی در هر یک از علوم انسانی – بهویژه اقتصاد – است که چگونه در میان آنها یکی تبدیل به «جریان غالب» یا mainstream میشود، اتفاقی که نمیتوان بدون تمسک به تحلیلهای اقتصاد سیاسی مرتبط با «حرفه و صنعت آکادمیا» و منافع «ایدئولوژی سرمایهداری» آن را تبیین کرد. چرا باید در میان این همه جریانهای اقتصادی قدرتمند، اقتصاد نومینالیستی کینزی در کتابهای درسی این رشته و دانشکدههای اقتصاد دنیا عرضه شود؟ بر آشنایان امر پوشیده نیست، که مسئله چیزی غیر از غلبه و قوت علمی است.
۱۱- دیگر اینکه از باب قاعده عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود، کسانی که چیزی را نیافتهاند نمیتوانند داعیهدار نبود آن باشند؛ به خصوص در این مقام، که بسیاری از گویندگان فاقد تخصص در امر و جاهل نسبت به دانش اقتصادند. به نظر میرسد تقوای علمی و شرط عدالت برای احتراز از این دست خطاها کفایت کند.
۱۲- به امید روزی که دانشمندان ما، همچون علمای قرون متقدم اسلامی که با احاطه بر لغات ملل اجنبی – از یونانی و سریانی و عبرانی گرفته تا پهلوی و سانسکریت – حکمت و دانشهای آنان را فراگرفته و با تمیز سره از ناسرهاش در هاضمه قوی فکر اسلامی، آن بنای باشکوه از علم و تمدن را ساختند، با فراگیری زبانهای علمی روز دنیا، با خرد نقاد متکی به آموزههای اهل البیت علیهم السلام [نه با تأیید دربست ناشی از وادادگی و نه با نفی مطلق حاکی از تصلب و تحجر] علوم بهویژه انسانی غربی را پالایش کرده و ساختمان عظیم تمدن نوین اسلامی را برپا کنند.
نویسنده: حجتالاسلام علی نعمتی، دکترای اقتصاد و عضو انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم
———————————————–
پینوشت:
(۱) ای. کی. هانت، تکامل نهادها و ایدئولوژیهای اقتصادی، ص ۳۷۶.
(۲) C. E. Ferguson, (1969). The Neoclassical Theory of Production and Distribution. London: Cambridge University Press, p. xv-xvi.
(۳) D.M. Hausman and M.S. McPherson (1996). Economic analysis and moral philosophy, New York, NY: Cambridge University Press.
(۴) John Maynard Keynes (1936). The General Theory of Employment, Interest and Money. New York: Harcourt, Brace. p. 374.
https://eitaa.com/alimohammadi1389/247
#وارده ۱۵👇
✅ نقد حجتالاسلام و المسلمین امین اسدپور؛
مدرس حوزه علمیه قم
💢اقتصاد اسلامی شوخی است یا جدی است؟💢
هدایت شده از عقل بی آرام (تاملات پراکنده امین اسدپور)
نقد عقلائی دانستن اقتصاد سرمایه سالاری Alfaegh99 001.mp3
12.03M
عقلائی دانستن مطلق #اقتصاد_کاپیتالیستی شوخی است.
فایل صوتی بخش پایانی جلسه اول درس الفائق که به نقد بیانات آیت الله علوی بروجردی پرداخت شد، تقدیم می گردد.
تاریخ ارائه یکشنبه 1399/07/13
https://eitaa.com/amin_asadpour
سامانه سنا (سامانه نشریات ایران)، توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران راهاندازی و در دسترس است که در آن متن کامل نشریات ایران از دوره قاجار تاکنون بطور تمام متن در دسترس کاربران میباشد.
این پروژه بخشی از پروژه کتابخانه ملی با عنوان «حافظه ملی در خانه هر ایرانی» با هدف «توزیع عادلانه» و «دسترسی آزاد به اطلاعات» است. پژوهشگران، دانشجویان و هر ایرانی علاقمند به گذشته و تاریخ این کشور میتواند از متن کامل نشریات اسکن شده در این سامانه استفاده کند.
این سامانه حاوی ۱) نشریات دوره قاجاریه (۱۱۹۳ - ۱۳۰۴ ق.)
۲) نشريات دوره پهلوی اول (۱۳۰۴ - ۱۳۲۰ ش.) ۳) نشريات دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ ش.) ۴) نشریات پس از انقلاب (۱۳۵۷ش) و ۵) نشریات لاتین است
https://sana.nlai.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آتشست این بانگ #نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد 💢
🔹اکنون (غروب روز پنجم آذرماه 99) در حال خواندن آخرین صفحات کتاب #نا هستم؛ با سینهای مالامال از بغض و هیجان و چشمانی مملو از اشک و حسرت!
🔹«نا» روایتی ظریف و دقیق از زندگی بزرگمردی مجاهد است از خاندان علم و عمل و از سلاله امام موسی کاظم علیه السلام .
🔹استادی که تعهد او به مردم عراق و حساسیت وی به سرنوشت آنها، از او شخصیت بیبدیل و مردمی ساخته است.
🔹استادی که رابطهی احساسی او و شاگردانش را ـ که در نامههای رد و بدل شده آنها موج می زند ـ به سختی می توان باور کرد.
🔹نابغهای که نبوغ و تیزهوشیاش نه هیچگاه مغرورش کرد و نه او را به تافتهای جدا بافته تبدیل نمود.
🔹شاید جز با یک #روایت_زنانه نمیشد زندگی سراسر تعهد و بیم و امید عالمی مجاهد مانند سیدمحمدباقر صدر را به تصویر کشید.
🔹از اکنون هولِ غمباریِ فصلِ محاصره و شهادت مظلومانه و غریبانهی خود و خواهرش بر سینهام سنگینی میکند؛ شهادتی که به فرمایش امام راحل رحمت الله علیه، ارثى است كه امثال اين شخصيتهاى عزيز از مواليان خود برده اند...
#شهید_سیدمحمدباقر_صدر
#عالم_طراز_انقلاب_اسلامی
❇️تاریخ انتشار: 1399/9/5
https://eitaa.com/alimohammadi1389/256
حجت الاسلام محمدی - اجلاس اصحاب اندیشه.mp3
11.73M
💢 مطالبی که قرار بود در برابر
ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایراد شود
و نشد که بشود 💢
✅عدم پایبندی به شعار محوری #نهشرقی_نهغربی
در ساختارسازیها و برنامهریزیها، ریشه ناهنجاریهای کنونی کشور
🔹در اجلاس اصحاب اندیشه که سال گذشته در نیمه آذرماه 98 به همت دوستان عزیزم در بنیاد خاتم الاوصیاء عج برگزار شد، بنا بود که آیت الله رئیسی در جلسه اختتامیه حضور پیدا کنند و بنده در کنار دیگرانی، چند دقیقهای ارائه داشته باشم.
🔹به هر ترتیب ایشان امکان حضور در اختتامیه را نیافتند. با این حال بنده ترجیح دادم مطالبی را که آماده کرده بودم با همان حال و هوای وجود حضرت آیت الله در جلسه، تقدیم دوستان عزیز جهادی و اندیشمندم کنم.
🔹در این ارائه تلاش کردم به این نکته توجه دهم که عدم پایبندی کامل به شعار محوری نه شرقی و نه غربی در ساختارسازیها و برنامهریزیها، در عرصههای مختلف کشور، چه بر سر ما آورده است؛ از جمله:👇
➖عدم توجه به عدالت در توزیع اختیارات و اعطای امتیازات و ساختار بودجهریزی.
➖ عدم توجه به آثار ورود تکنولوژی به لایه مصرفی زندگی مردم.
➖عدم توجه به ماهیت مدرن نظام آموزش و پرورش جدید و غفلت از نسبت نظام آموزشی با روندهای توسعه مدرن.
➖عدم توجه به استراتژی صنعت از منظر انقلاب اسلامی و عدم فهم درست مسئله محوریت تولید.
➖عدم توجه به لوازم مردم سالاری دینی و غلبه یافتن نگاه امنیتی به نگاه ولایی، در مواجهه با اعتراضات و مطالبات مردمی.
➖و ...
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#فسادِ_عقلانیت_مدرن
#مطالبهگری
#قوهقضاییه
#آیتالله_رئیسی
https://eitaa.com/alimohammadi1389/257
عقلنوشتههای انقلابی
💢لزوم تغیییر در استراتژی انتقام💢 👇
💢لزوم تغییر در استراتژی انتقام💢
خدا لعنتشان کند.
داغ شهید سلیمانی هنوز آرام نگرفته، داغ بر داغمان گذاشتند...
🔹بارها عرض کردهام که #استراتژی_انتقامِ از آمران و عاملان ترور سرداران مقاومت و دانشمندان اقتدار انقلاب اسلامی باید تغییر کند.
🔹بر اساس تحلیل جامعهشناسانهی قرآن از جریان باطل، جامعه کفار و منافقین، از وحدت قلوب حقیقی برخوردار نیست و #قلوبهم_شتّی است و اگر در کنار یکدیگر ایستادهاند، به خاطر تأمین منافع بالاتری است که از کنار هم بودن، نصیبشان میشود.
🔹 به تعبیر دیگر اساس جامعهپذیری در جوامع غیرایمانی بر غیرِ آخرتخواهی و اخوت و ایثار مبتنی است و همین موجب شکننده بودن این جوامع در حوادث پیش بینی نشده و اتفاقات هزینهآفرین است.
🔹از اینرو غلطترین استراتژی انتقام، اتخاذ مسیری است که منافع ذاتاٌ گسسته و خودخواهانهی کفار و منافقین را به یکدیگر گره بزند و عملاً به عنوان عاملی بیرونی، موجبات پیوستگی و انسجامِ بیشترِ جریان باطل را فراهم آورد.
🔹بر این اساس، استراتژی انتقام می بایست منافع شخصی ـ و نه منافع جمعی ـ آمران و عاملان ترورهای ناجوانمردانه سرداران و دانشمندان جبهه مقاومت را نشانه رود و جان و مال و آبروی شخصی آنها را هدفگذاری نماید. باید جان و اموال و منافع شخص #ترامپ و #نتانیاهو و #مارک_اسپر و #کنت_فرانک_مکنزی مورد تهدید قرار گیرد؛ نه منافع رییس جمهوری آمریکا و رییس جمهوی رژیم صهیونیستی و یا وزیر دفاع آمریکا و یا فرمانده سنتکام.
🔹در یک جمله باید بگویم، وقت برگشت به استراتژی حضرت امام ره در مواجهه با #سلمان_رشدی است؛ من از پیام حضرت آقا در تسلیت شهادت شهید محسن فخریزاده این برداشت را دارم؛ جایی که فرمودند: 👇
«عاملان و آمران این جنایت را به صورت قطعی مجازات کنید!»
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#استراتژی_انتقام
#شهید_سلیمانی
#شهید_فخریزاده
❇️تاریخ انتشار: 1399/9/8
https://eitaa.com/alimohammadi1389/259
عقلنوشتههای انقلابی
💢لزوم تغییر در استراتژی انتقام💢 خدا لعنتشان کند. داغ شهید سلیمانی هنوز آرام نگرفته، داغ بر داغمان
💢نقدی بر نوشته «لزوم تغییر در استراتژی انتقام💢
#نقد_وارده
دوست فاضل و عزیزی لطف کردند و بر مطلب «لزوم تغییر در استراتژی انتقام»، نقدی نوشته اند:👇
باتحیت و درود
درباره یادداشت لزوم تغییر در استراتژی انتقام نکاتی به ذهن قاصرم رسید که عرض کنم:
۱. گرچه مورد، مخصص نیست اما نباید جوری معنا کرد که خود مورد و شأن نزول بیرون افتد! آیه۱۴ حشر مربوط به غزوه بنی نظیر است و وعده منافقان مدینه (عبدالله به ابی و...) به یهود بنی نظیر که در صورت جنگ یاری تان می کنیم و نکردند...
شاهد اینکه به حسب روایات و شأن نزول، "یک یهودی"( کعب بن اشراف) تخلف از عهد با رسول الله درباره یهودیان کرد و قصد مسموم کردن رسول الله داشت . " اما رسول الله کل یهود بنی نظیر را تنبیه کرد. "(ر.ک: تفسیر القمی ج۲ص۳۵۹)
به حسب فرمایش نویسنده محترم باید منافع همان کعب را تهدید میکرد نه کل یهود!
🔹 جالب اینکه خطاب "قلوبهم شتی" بعد از فرمان "قتال با کل" است ؛یعنی تا وقتی همه کیان جمعی شان تهدید نشود این قلوب شتی خود را آشکار نمی کند! که باز برعکس مطلوب نویسنده است.
۲. سیره رسول الله در موارد مشابه شهادت سردار سلیمانی و فخری زاده بعکس ادعای نویسنده است مثلا:
➖در فاصله توافقنامه حدیبیه با مشرکان، تا فتح مکه؛ پیامبر(ص) به کارهای دیگری در راستای رسالت توحیدی خود پرداخت. از جمله آنها دعوت شاهان و اُمرای منطقه به اسلام بود از جمله، فرستادن "حارث بن عمیر ازدی" نزد پادشاه بُصری است. بقیه ماجرا را با مٲموریت سردار سلیمانی و کشتن ایشان و وعده انتقام سخت رهبرعزیزانقلاب مقایسه کنید:
➖حارث بن عمیر حامل پیامی برای امیر بُصری بود. در سرزمین موته فرمانده نصرانیان عرب (شرحبیل بن عمرو غسّانی) او را گرفت وکشت.(الطبقات الکبری ج۲ص۱۲۸)
این نحوه کشتن بر رسول خدا(ص) بسیار گران آمد. سپاهی سه هزار نفری برای اعزام به موته تجهیز کرد. طرف مقابل هم همپیمانان رومی خود را یاری خواستند؛ و رومیان نیز با سپاهی عظیم به یاری شان آمدند؛ اما پیامبر برمقابله راسخ ماند.
یعنی به تعبیر یادداشت: منافع ذاتا گسسته و خودخواهانه کفار ومنافقین به هم گره خورد و موجبات پیوستگی و انسجام بیشتر جریان باطل فراهم شد؛ اما فعل معصومانه نبی مکرم(ص) مانع این نشد و باز هم بر موته اصرار ورزید!
جنگ موته سرآغاز فتوحات اسلامی در جانب مسیحیان و رومیان شد.
چرا پیامبر(ص) در قبال کشتن حامل پیام به امیر یک منطقه، یک جنگ را انتقام قرار می دهد؟!
🔹چرا به فرمایش نویسنده یادداشت، منافع همان امیر را تهدید نمی کند؟!!
۳. منافع ترامپ و نتانیاهو و آن دوتای دیگر در حین شخصیت حقوقی منظور است یا در بازنشستگی و عزل؟!
اگر اولی است چگونه زدن فرمانده سنتکام یا وزیر دفاع (فضلا از رئیس جمهور و نخست وزیر) اعلام جنگ با آمریکا و اسرائیل نیست؟! واگر بعد از این مسئولیتهاست؛ واقعا جفای در حکم است! آنها با زدن شخصیت رسمی( فرمانده قدس/ معاون وزیر دفاع) به شخصیت حقوقی، تجاوز کرده باشند ،وانتقام موکول شود به تجرید آمر از شخصیت حقوقی اش و کشتن یک پیرمرد بازنشسته!
🔹این تقلیل به روش فرقه رجوی در ترور مثل لاجوردی نیست؟!!
۴. برگشت به استراتژی امام در مواجهه با سلمان رشدی هم بنظرم قابل تطبیق بر مورد و معنا کردن سخن حضرت آقا (عاملان و آمران این جنایت را به صورت قطعی مجازات کنید) نیست! در موارد هتک به پیامبر(ص) پس از سلمان رشدی، چندین مورد اتفاق افتاد از یک فیلمساز تا یک روزنامه و...؛ از قضا این حضرت آقا بوده که بجای خطاب آن فرد ،"دولت آمریکا یا دول اروپایی" را مقصر میگیرد! و حتی اصرار می ورزد که کار در حد یک فرد و... دیده نشود ! ( رجوع به سخنان در موارد عدیده اش روشنگر است)
ایشان حتی در موارد داخلی ( از قتل های زنجیره ای تا حوادث آبان ۹۸) "یک حادثه" را به "شخصیت حقوقی صهیونیزم و دولت آمریکا" و مانند آن حواله می دهند!
🔹پس چگونه در این مورد که شواهد اظهر از همه موارد یادشده بالاست، دولت و شخصیت حقوقی اسرائیل و آمریکا را منظور نظر نداشته باشند؟! آمران در این سخن با توجه به بستره یاد شده یعنی نخست وزیر اسرائیل یا رئیس موساد و امثال ذلک با لحاظ انتساب حقوقی اش به هویت اسرائیل نه چنانچه عرض شد مجرد از آن ومثلا در دوره عزل و بازنشستگی و...!
اگر منظور را بد متوجه شده ام عفو بفرمایید
عقلنوشتههای انقلابی
💢نقدی بر نوشته «لزوم تغییر در استراتژی انتقام💢 #نقد_وارده دوست فاضل و عزیزی لطف کردند و بر مطلب «لز
💢ملاحظاتی بر
نقد نوشته تغییر استراتژی انتقام💢 ص ۱ از ۲
سلام و رحمت الله
ممنون از توجهتان و نقد دقیق و عالمانه تان🌺
چند نکته به نظرم می رسد که تقدیم میکنم:
1ـ در خصوص آیه شریفه 14 سوره حشر، بنده از اصل مفاد آیه استفاده کردم که ائتلاف حقیقی قلوب، یک عطیه الهی به مؤمنین است (ر.ک آیه 63 انفال) و کفار و منافقین را بهره ای از آن نیست و اتفاقا خود همین آیه شریفه بیانگر یک قاعده کلی بسیار مهم در مواجهه با مشرکین است و آن این است که لا يُقاتِلُونَكُمْ جَميعاً إِلاَّ في قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديد؛ یعنی اجتماع بر قتال شما پیدا نمی کنند مگر اینکه احساس کنند، منافع همگی شان در پشت درب شهرها و دیوارها حفظ خواهد شد. مفهوم مخالف این آیه این است که هرگاه منافعشان در خطر قرار گیرند و تضاد منافع پیدا کنند، اجتماع پیدا نمیکنند...
2ـ نکته دوم اینکه به صورت کلی تا کنون به این مبنا گرایش بیشتری یافته ام که در خصوص مباحث حاکمیتی و حتی اجتماعی، نوع دلالت گیری ما از آیات و روایات، باید متفاوت از نوع دلالت گیری و جمع ادله در ابوابی مانند عبادات باشد. به این صورت که در این موارد، مسئله اطلاق و تقیید و عموم و خصوص موضوعیت زیادی نمییابد و به جای آن، قاعده سازی با استفاده از تناسبات حکم و موضوع دارای اهمیت بیشتری می شود. به عبارت دیگر، مثلا از ماجرای حارث بن عمیر ازدی که فرمودید، نمی توان نتیجه گرفت که هرگاه نماینده اسلام توسط یک نفر از قومی به شهادت رسید، می بایست سپاه اسلام برای درگیری با کل قوم قاتل به راه بیفتد!، بلکه باید بتوانیم از این اتفاق #قاعده ای استخراج کنیم و در رتبه بعد نیز آن را در ذیل #سنتهای_کلی_تاریخی_اجتماعیِ حاکم بر جوامع ایمانی و کفر سامان دهیم. از این اتفاق باید به دست آوریم که رسول الله ص این مورد را مصداق کدام قاعده اساسی درگیری حق و باطل و در ذیل کدام سنت تاریخی ـ اجتماعی تشخیص داده که چنین رفتاری را انجام داده است. استخراج قواعد و سنن شامل تاریخی در مناسبات جبهه حق و باطل، به معنای فراروی از #فقه_احکام در تحلیل حوادث تاریخی است که متاسفانه در دهه اخیر مانند گوشت قربانی بین موافقین و مخالفین مذاکره و جنگ و قیام و برجام و تبادل اسراء و ... دست به دست می شود و هریک با تعمیم حکم یک واقعه تاریخی، نسخه ای واحد برای کل تاریخ در همه امصار و اعصار می پیچیند.
هین طور است قضیه یهودیان بنی نظیر که اتفاقا در همین مورد حضرت آقا در کتاب انسان 250 ساله معتقد است کاری که رسول الله ص در قبال یهودیان مدینه انجام داد، در پیش گرفتن سیاست و قاعدهی تبعید و اخراج بوده چرا که این قوم سه ویژگی داشتند و آن عبارت است از «دشمن قدرتمند فرهنگی تشکیلاتی» . بله این میتواند یک قاعده کلی باشد که سیاست اصلی با چنین دشمنی همواره در حکومت دینی می بایست جداسازی و جلوگیری از مخالطه و مراوده باشد که قضیه یهودیان بنی نظیر یکی از مصادیق آن است .
ادامه در 👇