eitaa logo
علیرضا مهرپرور
157 دنبال‌کننده
478 عکس
1هزار ویدیو
99 فایل
در این کانال یافته ها را تقدیم میکنم ارتباط @mehrparvar110
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ بیست و دوم جمادی الثانی سالروز قتل ابوبکر بیست و دوم جمادى الثانى سال ۱۳ هجری قمری عتیق بن عثمان معروف به ابوبكر بن ابی قحافه در سن ۶۷ سالگى، از اين جهان به واصل شد و به شتافت، ابوبکر ملعون مدت دو سال و بيست و دو روز‌ را کرد و بود كه از شهادت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به انتخاب اعضاى خليفه غاصب شد، ابوبكر ملعون چنان بود كه حتی عمر بن خطاب ملعون با آنكه خود بود، از مرگ ابوبکر گفت: با ابوبكر امرى بدون و مشورت و دقت بود، مثل ، كه خداوند مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت، هركس چنين كارى را تكرار كند او را ، در مرگ او نوشته‌اند: عمر بن خطاب ملعون برای ابوبکر ملعون را جلو انداخت و به اسم او را نمود و او را به عنوان خلیفه مسلمین قرار داد، ولی دائما درصدد این بود که ابوبکر ملعون بمیرد تا به برسد، وقتی دید دو سال گذشته و ابوبکر ملعون نیز هنوز است گرفت او را ، بالاخره در روز هفتم جمادى الثانی ابوبکر ملعون را مسموم کرد و به اين دليل او تب كرده و تا پانزده روز اين تب ادامه داشت، سرانجام در بیست و دوم جمادى الثانی عمر بن خطاب ملعون دید که ابوبکر فلذا که زیر سرش بود را او گذاشت و بر روی آن و ابوبکر ملعون نیز زیر مقعدِ عمر بن خطاب کبود و سیاه شد و نفسش بند آمد و با به واصل شد و به شتافت، اما قبل از مرگش در این چند روز مریضی عثمان ملعون را براى نوشتن درباره خلافت طلب كرد كه امر خلافت بعد از ابوبكر ملعون با عمر بن خطاب ملعون باشد، او كلمه‌اى گفت و بيهوش شد، و بقيه را عثمان لنگ از پيش خود نوشت كه امر خلافت با عمر بن خطاب ملعون است، وقتی ابوبكر ملعون به هوش آمد عثمان ملعون تمام را برایش خواند و گفت من عمر بن خطاب ملعون را کردم، ابوبکر ملعون نیز او را دعا كرد كه آنچه خودش می‌خواسته را نوشته است، اینجاست که بايد : چرا هنگامى كه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در روزهاى آخر و خواستند تا بعد از خود را به خداوند كنند نسبت به آن مقام ما ینطق عن الهوی داده‌اند؟! منابع: بحارالانوار ج ۳۰ ص ۴۴۳ ، الغدیر ج ۳ ص ۲۴۱ ، بحارالانوار ج ۲۹ ص ۵۲۱ ، ج ۳۰ ص ۵۱۹ ، تتمةالمنتهى ص ۱۰ ، تاريخ الخلفاء ص ۸۱ ، وقایع الایام ص ۲۷۹ ، الغدير ج ۵ ص ۳۷۰ اللهم العن الجبت و الطاغوت اللهم عجل لولیک الفرج
‍ دوازدهم رجب مرگ معاويه دوازدهم رجب سال ۶۰ هجری قمری معاويه بن ابی سفيان (لعنت‌الله‌عليه) در سن ۷۸ سالگى در شام به واصل شد و به شتافت، اهل ايمان و روز حزن و اندوه اهل كفر و طغيان است، اين روز به جهت الهی برای هلاكت معاويه ملعون مستحب است، راغب اصفهانى در محاضرات و ابن ابى الحديد از ربيع الابرار زمخشرى نقل می‌كنند كه معاويه (لعنت‌الله‌علیه) را به چهاركس می‌دادند: مسافر بن ابى عمرو، عمارة بن وليد بن مغيره، عباس بن عبدالمطلب و صباح كه مغنى عمارة بن وليد بود، ابوسفيان (لعنت‌الله‌علیه) مردى زشت و كوتاه قد بود، و يک چشم او در طائف و چشم ديگرش در يرموک كور شده بود، باطنش كورتر از چشمش بود و نهايت و با پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را داشت، ابوسفيان (لعنت‌الله‌علیه) در هر و كه بر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بوجود می‌آمد داشت و در سال از اسلام آورد و با زندگى كرد تا به واصل شد و به شتافت، مخفى نماند كه حمامه يكى از جدات معاويه (لعنت‌الله‌علیه) است كه در بازار المجاز صاحب پرچم و مشهور بود، و از اينجا ابوسفيان (لعنت‌الله‌علیه) هم معلوم می‌شود، معاويه (لعنت‌الله‌علیه) هند جگر خوار است، هند به ظاهر ابوسفیان و معاویه و و یزید بود، اما از پرچم بود، وقتی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در فتح مكه معاويه و ابوسفیان را شمردند، عباس عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شفاعت آنان را کرد و چند بار مانع کشته شدن آنان شد تا قبل از شهادت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به آوردند، (علیه‌السلام) معاویه ملعون را کردند که هیچگاه شکمش ، معاويه (لعنت‌الله‌علیه) نیز به حضرت دچار شد، در مسير مكه به شام به شده كه می‌لرزيد و او نمی‌شد، تا وارد شام شد، بود و از غذا خوردن خسته میشد ولی ، آخرالامر آنقدر طعام خورد تا شده به واصل شد و به شتافت، معاويه (لعنت‌الله‌علیه) در هنگام گفت چند كرده‌ام: على بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) را كردم، حسن بن على (علیه‌السلام) را با دادن جعده کردم، و يزيد را به خود انتخاب كردم، و حجر بن عدى و اصحاب او را به رساندم. منابع: مسارالشيعه ص ۳۴ ، فيض العلام ص ۳۱۶ ، تتمةالمنتهى ص ۴۷ ، منتخب التواريخ ص ۴۴۸ ، وقايع الايام ج رجب ص ۱۷۴ ، احقاق الحق ص ۲۶۵ ، نهج الحق ص ۳۱۱ اللهم العن الجبت و الطاغوت اللهم عجل لولیک الفرج 🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
‍ بیست و سوم رجب حمله خوارج به امام حسن (علیه‌السلام) و مسموم شدن امام کاظم (علیه‌السلام) و فرار عمر بن خطاب و ابوبکر از جنگ خيبر بیست و سوم رجب سال ۴۱ هجری قمری جراح بن سنان اسدی ملعون در تاریکی شب با به (علیه‌السلام) شد و حضرت را تا استخوان ، (علیه‌السلام) در ماه رجب با لشکری از مسلمانان به قصد از خارج شدند و به شهر وارد گشتند، در این شهر (علیه‌السلام) برای لشکر خواندند، اما عده‌ای از خوارج آن حضرت را گذاشتند و فریاد زدند به خدا حسن (علیه‌السلام) مثل پدرش کافر شده است ، سپس عده‌ای از آن ملعون‌ها به (علیه‌السلام) شدند و از امام حسن (علیه‌السلام) ، (علیه‌السلام) قصد شدن فرمودند که در این هنگام جراح بن سنان اسدی حرامزاده ملعون که از بود، به آن حضرت شد و با به حضرت وارد کرد که تا استخوان امام حسن (علیه‌السلام) را ، آن حضرت از شدت درد، دست را در گردن نحس آن ملعون انداخته و هر دو به زمين افتادند، دوستان و شیعیان حضرت به سرعت جلو آمده و با آن ملعون درگیر شدند و همانجا آن جراح بن سنان اسدی (لعنت‌الله‌علیه) به واصل شد و به شتافت، (علیه‌السلام) را نیز به جناب سعد بن مسعود ثقفی بزرگوار بردند که ایشان بودند، نیز ایامی را از (علیه‌السلام) کردند، جراحى آوردند و آن حضرت و اثر در بدن مبارک را نمودند، با آن (علیه‌السلام) در این روز امام حسن (علیه‌السلام) مناسب است، شدن (علیه‌السلام) همچنین در بیست و سوم رجب سال ۱۸۳ هجری قمری (علیه‌السلام) به هارون عباسی ملعون در زندان بغداد شدند، عمر بن خطاب ملعون و ابوبکر ملعون از بیست و دوم رجب و بیست و سوم رجب سال ۷ هجری قمری نیز سالروز عمر بن خطاب ملعون و ابوبکر ملعون از بوده است، که با ديدن دشمن از جنگ گريختند و لشکر را نيز به فرار تشويق كردند. منابع: مصباح المتهجد ص ۷۴۹ ، فيض العلام ص ۳۱۷ ، زاد المعاد ص ۳۵ ، بحار الانوار ج ۴۸ ص ۱ و ج ۹۷ ص ۲۰۲ ، وقايع الايام ج ۱ ص ۲۱۱ ، مصباح المتهجد ص ۷۴۹ اللهم عجل لولیک الفرج ( صلوات) 🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
‍ بیست و چهارم رجب فتح خیبر و بازگشت حضرت جعفر طیار (علیه‌السلام) بیست و چهارم رجب سال ۷ هجری قمری به دست (علیه‌السلام) شد، (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در ، ابتدا را براى مبارزه به ابوبكر ملعون ، ابوبكر با لشكرى رفت، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود كرد و لشكريان هم درپى او بازگشتند، روز بعد را به عمر بن خطاب ملعون و عمر بن خطاب هم به ميدان جنگ نرسيده ترسید و کرد و بازگشت و دیگران را نیز از خطر کشته شدن می‌ترساند، (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)  فرمودند: فردا را به می‌دهم كه را تكرار كند، نه اينكه فرار كند، كسى كه خدا و پيامبرش را دارد و خدا و پيامبرش هم او را دارند و خداوند خيبر را به دست او فتح می‌كند، فرداى آن روز، (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) خود را بر (علیه‌السلام) و را بر كمر او بستند و را به (علیه‌السلام) و سوار بر مركبش نموده فرمودند: از سمت راست، از سمت چپ، از پيش رو، از پشت سر و بالاى سر و از پشت سر توست، (علیه‌السلام) رفته و پس از و عده‌اى براى جنگ با او آمدند، آنان از را كردند، اميرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر آنها تاخته و آنها را كشتند، آنگاه برادر مرحب با عده‌اى آمدند، حضرت آنها را هم به واصل کردند و به شتافتند، مرحب كه شجاع آن قبیله بود با زره و کلاه خود سنگی برای خونخواهى به جنگ آمد، (علیه‌السلام) چنان بر فرود آورد كه او را با اسبش ساخته و به خاک انداختند، از آسمان بلند شد که از بالا و از پایین اميرالمؤمنین (علیه‌السلام) را که اگر علی (علیه‌السلام) بر بخورد آن را خواهد کرد، با این صحنه صداى مسلمانان بلند شد و یهودیان به قلعه گريختند و را بستند، (علیه‌السلام) با اینکه از سه روز قبل گرسنه بودند ولی با یداللهیِ حيدرى را که جنگی حرکت می‌دادند از جا كندند و براى مسلمانان قرار دادند و چند بار مسلمانان را از روى به وسيله آن عبور دادند تا بالاخره فتح شد، بعد از به (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دادند که (علیه‌السلام) اميرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) از به بازگشتند، چنان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شدند که فرمودند نمی‌دانم بیشتر از خوشحال باشم یا از (علیه‌السلام) و به استقبال او رفتند. منابع: بحارالانوار ج ۹۷ ص ۱۶۸ و ۳۸۴ ، منتخب التواريخ ص ۵۶ ، فيض العلام ص ۳۱۷ اللهم عجل لولیک الفرج ( صلوات)