eitaa logo
تفسیر المیزان
9.5هزار دنبال‌کننده
145 عکس
34 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁تفسیر آیات 1⃣ و 2⃣ سوره در تفسیرالمیزان قسمت اول ✅اقرا باسم ربك الذى خلق1⃣ ✅خلق الانسان من علق2⃣ 🔸راغب در مفردات مى گويد: كلمه   به معناى ضميمه كردن حروف و كلمات به يكديگر در زبان است، و اين كلمه را به هر ضميمه كردنى نمى گويند، مثلا در جمع كردن عده اى را به دور هم نمى گويند:  قراءت القوم، دليل اين ادعا اين است كه تكرار يك حرف از حروف الفباء در زبان را هم قرائت نمى گويند. و به هر حال وقتى گفته مى شود (قرات الكتاب) معنايش اين است كه از ضميمه كردن چند حرف از آن، كلمه در آوردم و از ضميمه كردن كلمات آن با يكديگر جمله هايى در آورده، مطالبى استفاده كردم، هر چند كه آن حروف و اين كلمات را به زبان هم نياورده باشى پس قرائت، هم شامل مطالعه مى شود، و هم شامل آنجايى كه جمع حروف و كلمات را تلفظ بكنى، و هم آنجايى كه اين عمل را با شنيدن انجام دهى، كه اطلاق قرائت بر معناى اخير تلاوت هم ناميده مى شود، همچنان كه خداى تعالى فرموده: رسول من اللّه يتلوا صحفا مطهره. 🔸و ظاهر اينكه به طور مطلق فرمود:  ، اين است كه منظور از آن معناى اول است، و مراد، امر به تلقى آياتى از قرآن است كه فرشته وحى از ناحيه خدا به آن جناب وحى مى كند، پس جمله مورد بحث امر به قرائت كتاب است، كه خود اين امر هم از آيات آن است، و اين، نظير گفتار هر نويسنده اى است كه در آغاز نامه اى كه به ديگرى مى نويسد سفارش مى كند كه اين نامه مرا بخوان، و به آن عمل كن، پس اينكه مى گويد:   و يا مى گويد  خودش نيز جزو نامه است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات1⃣ و 2⃣ سوره در تفسیرالمیزان قسمت دوم 🔸از اين سياق دو احتمال تأييد مى شود: اول اينكه: اين آيات اولين آياتى است كه از قرآن كريم بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شده. دوم اينكه : تقدير كلام (اقرا القرآن) و يا چيزى كه اين معنا را برساند مى باشد. 🔸خلاصه مى خواهيم بگوييم آيه شريفه امر به مطلق قرائت نيست، و نخواسته با چشم پوشى از مفعول، فعل (اقرا) را به طور لازم استعمال كرده باشد، و نيز منظور از اين دستور خواندن به مردم نيست و نخواسته با حذف متعلق (مردم) اقرء را در (اقرا على الناس) استعمال كرده باشد، هر چند كه خواندن بر مردم هم يكى از اغراض نزول وحى است، همچنان كه در جاى ديگر فرموده:  و قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا و نيز كلمه (باسم ربك ) مفعول فعل (اقرا) و حرف (باء) در آن زايده، و تقدير كلام (اقرا اسم ربك )، يعنى بسم اللّه الرحمن الرحيم نيست. 🔸و جمله (باسم ربك ) تعلق است به كلمه اى تقديرى، نظير (اقرا مفتتحا) و يا مبتدئا باسم ربك. و ممكن هم هست متعلق به خود ، و حرف باء براى ملابسه باشد، و اين منافات ندارد با اينكه بسم اللّه اول سوره جزو سوره باشد، و تكرار آن نيست، چون در بسم اللّه خود خداى تعالى كلام خود را با آن آغاز كرده، و در (اقرا باسم ربك ) دستور مى دهد بندگانش خواندن را به نام او آغاز كنند، هر چند كه در جاى ديگر دستور داده هر كارى را كه مى خواهند آغاز كنند، با بسم اللّه آغاز كنند، پس در حقيقت آيه مورد بحث دستور العمل است نظير امر به گفتن ان شاء اللّه در آيه (و لا تقولن لشى ء انى فاعل ذلك غدا الا ان يشاء الله ) - دقت فرماييد. 🔸معناى (قرائت) و مفاد (اقرء باسم ربّك الّذى خلق...)  ◀️و در جمله (ربك الذى خلق ) اشاره شده است به اينكه رب تو تنها و تنها آن كسى است كه عالم آفريده، و اين همان توحيد ربوبيت است كه مقتضى است عبادت را در او منحصر كنند، و اين خود رد اعتقاد مشركين است كه مى گفتند خداى سبحان تنها خلقت و ايجاد را به عهده دارد، و اما ربوبيت يعنى مالكيت و تدبير عالم از آن مقربين درگاه او است، و خداى تعالى بعد از ايجاد عالم تدبير امور آن را به عهده آنان گذاشت، كه يا از جنس فرشتگانند، و يا از جنس جن، و يا افراد برجسته اى از انسان. در آيه مورد بحث اشاره كرده به اينكه خير، چنين نيست، و تصريح كرده به اينكه ربوبيت هم مانند خلقت مخصوص خداى تعالى است . و در جمله (خلق الانسان من علق ) منظور از (انسان ) جنس بشر است، كه از راه تناسل پديد مى آيد، و كلمه (علق ) به معناى خون بسته شده است، يعنى اولين حالتى كه منى در رحم به خود مى گيرد. پس آيه شريفه، به تدبير الهى وارد بر انسان اشاره دارد، تدبيرش از لحظه اى كه به صورت علقه در مى آيد، تا وقتى كه انسانى تام الخلقه مى شود، و داراى صفاتى عجيب و افعالى محير العقول مى گردد، پس انسان انسانى تمام و كامل نمى شود، مگر به تدبير مستمر و پى در پى خداى تعالى كه اين تدبير پى در پى چيزى نيست مگر خلقت پى در پى، (پس ممكن نيست خلقت را از خدا و تدبير را از غير او بدانيم) پس خداى تعالى بعين همان دليل كه خالق انسان است مدبر او نيز هست در نتيجه انسان چاره اى جز اين ندارد كه خداى واحد را رب خود بگيرد. بنا بر اين در جمله مورد بحث احتجاجى بر توحيد در ربوبيت شده است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
یک دانشجوی دختر در دانشگاه علی آباد، در ترم دوم رشته بهداشت به علت عدم پرداخت شهریه نمی تواند ادامه تحصیل دهد. همراهان که مایل هستند در این صدقه جاریه کمک کنند می‌توانند به کارت حقیر واریز داشته باشند خادم کانال جعفری شماره کارت: 5892101308157268
🍁تفسیر آیات 3⃣، 4⃣،5⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰اقرا و ربك الاكرم3⃣ 🔰 الذى علم بالقلم4⃣ 🔰علم الانسان ما لم يعلم5⃣ 🔸در اين سه آيه امر به قرائت را تكرار نموده، تا مطلب يعنى امر اولى را تأكيد كند، چون ظاهر سياق اطلاق همين است، كه منظور از دومى هم همان اولى است، وگرنه قيدى براى دومى مى آورد. 🔸ولى بعضى گفته اند: مراد از امر اولى، اين است كه خودش بخواند، و مراد از دومى اين است كه براى مردم بخواند و تبليغ كند. همچنان كه بعضى ديگر گفته اند: مراد از هر دو امر، اين است كه قرآن را بر مردم بخواند. ولى اين دو وجه از آيه استفاده نمى شود. 🔸و معناى (و ربك الاكرم ) اين است كه: پروردگار تو كسى است كه عطايش فوق عطاى هر كس ديگر است، چون هر كس ديگر كه به تو عطايى مى كند به استحقاق مى كند، ولى پروردگارت بدون استحقاق عطاء مى كند، علاوه بر اين، عطاى ديگران هم عطاى او است، و بالاخره هر عطايى به او منتهى مى شود. مراد از امر به قرائت در (اقرء و ربّك الاكرام) و مفاد توصيف خدا به (الّذى علّم بالقلم) بعد از امر به قرائت(الذى علم بالقلم ) - حرف باء در اين جمله سببيت را مى رساند، مى فرمايد: خداى تعالى قرائت و يا كتابت و قرائت را به وسيله قلم بياموخت، و اين جمله هم مى تواند حاليه باشد، و هم استينافيه، و به هر حال زمينه آن زمينه تقويت روح رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از بين بردن اضطراب آن حضرت است، اضطرابى كه از دستور قبلى به آن جناب دست داده بود، چون دستور خواندن به كسى كه امى است، نه سواد خواندن دارد و نه نوشتن، اضطراب آور است، گويا فرموده: كتاب پروردگارت را بخوان، كتابى را كه او به تو وحى مى كند، و از اين فرمان اضطراب و خوفى به خود راه مده، و چه جاى ترسيدن است؟ در حالى كه پروردگار اكرم تو آن كسى است كه قرائت را به وسيله قلم به انسان آموخت؟ خوب، وقتى سواد سواد دارها هم به وسيله قلم است كه او آفريده، و در اختيارشان قرار داده، تا منويات خود را بنويسند، چرا نتواند قرائت كتاب خود را بدون وساطت قلم به تو تعليم دهد؟ آن هم با اينكه به تو امر كرده كه: بخوان اگر تو را تواناى بر خواندن نكرده بود، هرگز امر به آن نمى كرد. بعد از جمله مورد بحث كه خطابش به شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، نعمت تعليم را عموميت داده، مى فرمايد: (علم الانسان ما لم يعلم ) به جنس انسان چيزهايى را كه نمى دانست تعليم داده، و اين خود مزيد تقويت است، و رسول خدا را بيشتر دلگرم و خرسند مى سازد. و مراد از انسان به طورى كه از ظاهر سياق برمى آيد انسان است. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از آن خصوص آدم است. بعضى ديگر گفته اند: است، چون او بود كه براى اولين بار با قلم خط نوشت و بعضى ديگر گفته اند: همه هستند كه مى توانستند بنويسند. ليكن اين اقوال، ضعيف و از فهم بدورند. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات6⃣ و 7⃣سوره در تفسیرالمیزان 🔰كلا ان الانسان ليطغى6⃣ 🔰ان راه استغنى7⃣ 🔸اين دو آيه ردع و رد رفتارى است كه انسان در مقابل نعمت هاى الهى از خود نشان مى دهد، رفتارى كه از خلال آيات قبل استفاده مى شود، چون از آيات بر مى آيد كه خداى تعالى نعمت هاى بزرگى نظير به قلم و تعليم از طريق را به انسان داده، پس بر انسان واجب است شكر آن را بجاى آورد، ولى او بجاى شكر، كفران و طغيان مى كند. نياز دانستن خود، منشاء و علّت طغيان آدمى است 🔸ان الانسان ليطغى  - يعنى انسان بجاى شكر طغيان مى كند، يعنى پا از گليم خود فراتر مى نهد. و اين خبرى است از آنچه در طبع بشر است ، نظير آيه زير كه خبر مى دهد از اينكه بشر طبعا ظلوم و كفرانگر است:  (ان الانسان لظلوم كفار). (ان راه استغنى ) - كلمه (راه ) از مصدر راى است، نه مصدر رويت، يعنى ديدن به چشم، و فاعل  و نيز مفعولش همان انسان است، و جمله مورد بحث مى خواهد علت طغيان انسان را بيان كند، مى فرمايد علت طغيانش اين است كه او خود را بى نياز از پروردگار خود مى داند، كه بر او انعام كرده و سراپاى وجود او انعام وى است، و نعمت هاى بى شمار او را كفران مى كند، و علت اين انحراف آن است كه انسان به خود و هواهاى نفسانى خود مى پردازد، و دل به اسباب ظاهرى كه تنها وسيله مقاصد او است (و نه هدف ) مى بندد، و در نتيجه از پروردگارش غافل مى شود، و به هيچ وجه خود را محتاج او نمى بيند، چون اگر خود را محتاج او مى ديد همين وادارش مى كرد كه به ياد او بيفتد، و او را ولى نعمت هاى خود بداند، و شكر نعمت هايش را بجاى آورد، نتيجه اين انحراف اين است كه در آخر خدا را به كلى فراموش نموده، سر به طغيان بردارد. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیه8⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰ان الى ربك الرجعى8⃣ كلمه  مانند كلمه   به معناى برگشتن است، و به طورى كه از سياق تهديد آينده بر مى آيد اين جمله تهديد به مرگ و بعث است، و خطاب در آن به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است. 🔸و بعضى گفته اند: خطاب در آن به طريق بكار بردن التفات به جنس انسان است، تا تشديد بيشترى كرده باشد. ولى ظهور آيه در معناى اول بيشتر است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات9⃣الی4⃣1⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰ارايت الذى ينهى9⃣ 🔰عبدا اذا صلى🔟 🔰ارايت ان كان على الهدى1⃣1⃣ 🔰او امر بالتقوى2⃣1⃣ 🔰ارايت ان كذب و تولى3⃣1⃣ 🔰 الم يعلم بان اللّه يرى4⃣1⃣ 🔸اين  آيه جنبه مثل دارد، و مى خواهد به عنوان نمونه چند مصداق از انسان طاغى را ذكر كند، و نيز به منزله زمينه چينى است براى تهديد صريحى كه بعدا به عقاب نموده، عقاب كسانى كه از اطاعت او نهى مى كنند، و نيز زمينه است براى امر به عبادتش. و مراد از عبدى كه نماز مى خواند به طورى كه از آخر آيات بر مى آيد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، چون در آخر آيات آن جناب را از اطاعت آن شخص نهى نموده، امر به سجده اش و به نزديك شدنش مى فرمايد. 🔸توضيحى راجع به تشريع نماز قبل از شب معراج و قبل از نزول قرآن كه از آيه:  (ارايت الذى ینهی عبدا اذا صلّى) استفاده مى شود 🔸و بنابراين فرض كه سوره مورد بحث اولين سوره نازل شده از قرآن باشد، و نيز بنا بر اينكه از اول تا به آخر سوره يكباره نازل شده باشد، سياق اين آيات دلالت دارد بر اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) قبل از نزول قرآن نماز مى خوانده، و همين معنا دلالت دارد بر اينكه آن جناب قبل از رسيدنش به مقام رسالت با نزول قرآن، يعنى قبل از حادثه بعثت از انبيا بوده. ولى بعضى گفته اند كه: 🔸 نماز قبل از بعثت آن جناب نماز واجب نبوده، و به طورى كه از اخبار بر مى آيد نمازهاى واجب در شب معراج واجب شده، و در سوره اسراء فرموده: (اقم الصلوه لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر) 🔸اما اين سخن درست نيست، براى اينكه آنچه از داستان شب معراج مسلم است، و روايات معراج بر آن دلالت دارد، تنها اين است كه نمازهاى پنجگانه يوميه در آن شب با شكل خاص خود يعنى دو ركعت دو ركعت واجب شد، و هيچ دلالتى ندارد بر اينكه قبل از آن شب به صورت ديگر تشريع نشده بود، بلكه در بسيارى از آيات سوره هاى مكى و از آن جمله سوره هايى كه قبل از سوره اسراء نازل شده، نظير سوره مدثر و مزمل و غير آن دو سخن از نماز كرده، و به تعبيرهايى مختلف از آن ياد نموده، هر چند كه كيفيت آن را ذكر نكرده، اما اينقدر هست كه نمازهاى قبل از معراج مشتمل بر مقدارى تلاوت قرآن و نيز مشتمل بر سجده بوده. و در بعضى از روايات هم آمده كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در اوايل بعثت با خديجه و على عليهما السلم نماز مى خواند، در اين روايات هم نيامده كه نماز آن روز به چه صورت بوده. و كوتاه سخن اينكه: جمله  به معناى (خبر ده مرا) است، و استفهام در آن به منظور شگفتى انگيختن است، و مفعول اول فعل   ى اول كلمه (الذى ينهى ) است، و مفعول  ى سوم ضميرى است كه به موصول  برمى گردد، و مفعول   ى دوم ضميرى است ادامه🔰
ادامه🔰 كه به كلمه  برمى گردد، و مفعول دوم  در هر سه جا جمله (الم يعلم بان اللّه يرى ) است. 🔸و حاصل معناى آيات مورد بحث اين است كه : مرا خبر ده از كسى كه نهى مى كرد بنده اى را كه نماز مى خواند، و خدا را عبادت مى كرد و اين شخص مى داند كه خدا عمل او را مى بيند، و از حال او خبر دارد، و نيز مرا خبر ده از اين نهى كننده كه به فرضى كه بنده نمازگزار نامبرده بر طريق هدايت باشد، و به تقوى عمل كند، او چه حالى خواهد داشت، با اينكه مى داند خدا او را مى بيند، و باز مرا خبر ده از اين نهى كننده، كه اگر نهيش تكذيب حق و اعراض از ايمان به حق باشد، و با اين حال شخص نمازگزار را از نماز نهى مى كند، و با اينكه مى داند خدا مى بيند آيا جز عذاب استحقاق جزايى دارد؟ بعضى از مفسرين گفته اند: مفعول اول جمله  در هر سه جا همان موصول و يا ضميرى است كه به موصول بر مى گردد، و اين را بدان جهت گفته اند كه بين ضميرها تفكيك نينداخته باشند. 🔸و بنابراين، بهتر آن است كه آيه ارايت ان كان على الهدى او امر بالتقوى را اينطور معنا كنيم كه : مرا خبر ده از اين نهى كننده آيا اگر بر طريق هدايت بود، و يا به تقوى امر مى كرد، و مى دانست كه خدا او را مى بيند، چه وظيفه اى مى ديد، و چه عملى را بر خود واجب مى دانست، و با اينكه از عبادت خداى سبحان نهى كرده، چه حالى خواهد داشت؟ و با اينكه مى توان گفتار مفسر نام برده را چنين توجيه كرد، ولى معناى مستفاد از آن معناى بعيدى است، و اشكال تفكيك در ضمائر كه به خاطر آن اين طور خود را به زحمت انداخته اند همه جا اشكال موجهى نيست، در بعضى موارد كه سياق اقتضا كند و قرائن كمك نمايد تفكيك مانعى ندارد. (الم يعلم بان اللّه يرى ) - مراد از اين (علم )، آگهى بر طريق استلزام است، چون لازمه اعتقاد به اينكه خدا خالق هر چيزى است اين اعتقاد است كه خدا به هر چيزى عالم است، هر چند صاحب اعتقاد اولى از اين اعتقاد ديگرش غافل باشد، و آن كسى كه از نماز نهى مى كرد از وثنى مذهبان و مشرك بوده، و وثنى مذهبان اعتراف دارند به اينكه خالق هر چيزى خدا است، و همچنين خدا را از هر نقصى منزه مى دارند، پس بايد معتقد باشند كه خدا جاهل نيست، و از هيچ عملى عاجز نيست، و همچنين هيچ صفت نقص ‍ ندارد، هر چند كه خود از اين اعتقادشان غافل باشند. تهديد آنكه مانع نمازگزاردن پيامبر صلى الله عليه و آله) مى شد. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات 5⃣1⃣ و 6⃣1⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰كلا لئن لم ينته لنسفعا بالناصيه5⃣1⃣ 🔰ناصيه كاذبه خاطئه6⃣1⃣ 🔸در مجمع البيان مى گويد: كلمه (سفع ) به معناى جذب شديد است، وقتى گفته مى شود: (شفعت الشى ء) معنايش اين است كه: من آن چيز را به شدت جذب كردم و گرفتم. و در اين آيه   (موى جلو پيشانى ) را به صفت   و  توصيف كرده، با اينكه اين دو صفت، صفت صاحب پيشانى است، و اين طور نسبت دادن از باب مجاز است. و در اين كلام ردعى شديد و تهديدى بالغ است، و مى فرمايد: 🔸 مسأله آنطور نيست كه او پنداشته و خواسته است، و يا او نمى تواند چنين كند، سوگند مى خورم كه اگر دست از اين بازداريش از نماز بر ندارد، و منصرف نگشته همچنان بنده ما را از نماز نهى كند، به طور مسلم ناصيه او را به شدت خواهيم گرفت، و به وضعى ذلت بار او را به سوى عذاب جذب مى كنيم، آرى ناصيه اى را كه صاحبش ‍ كاذب است و به خطا سخن مى گويد و عمل مى كند، به شدت جذب خواهيم كرد. ____________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات 7⃣1⃣ و 8⃣1⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰فليدع ناديه7⃣1⃣ 🔰 سندع الزبانيه8⃣1⃣ 🔸كلمه  به معناى مجلس است، و گويا مراد از مجلس، اهل مجلس باشد، مى فرمايد: وقتى او را گرفتيم اهل مجلس خود را به كمك بخواند. 🔸ولى بعضى گفته اند: اصلا كلمه نادى به معناى جليس است، و كلمه زبانيه به معناى فرشتگان موكل بر آتش است. بعضى گفته اند: زبانيه در كلام عرب به معناى پليس است، و امر در آيه تعجيزى است، مى خواهد با اين امر به شدت اخذ اشاره كرده باشد، و معنايش اين است كه بايد اين كسى كه از نماز نهى مى كند جمع خود را صدا بزند، تا او را از دست ما نجات دهند، و ما به زودى پليس هاى موكل بر آتش را كه فرشتگانى خشن و پر نيرو هستند صدا مى زنيم، آن وقت است كه نصرت هيچ ناصرى سودى به حال او نخواهد داشت. ______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیه9⃣1⃣ سوره در تفسير شریف المیزان 🔰كلا لا تطعه و اسجد و اقترب9⃣1⃣ 🔸در اين آيه ردع قبلى تكرار شده، تا در آن تأكيد شده باشد، و معناى جمله  اين است كه: تو اى پيامبر او را در نهيش از نماز اطاعت مكن، و اين خود قرينه اى است بر اينكه مراد از جمله و  سجده كردن در نماز است، و چه بسا نمازى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در آن ايام مى خوانده مركب از همين دو عنوان يعنى سجده و تسبيح بوده. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از اين سجده كردن، نماز خواندن نيست بلكه سجده اى است كه بعد از خواندن اين سوره و سه سوره ديگر قرآن واجب است، و به آن چهار سوره، (عزائم چهارگانه ) مى گويند، و كلمه  امر از مصدر اقتراب است، كه به معناى تقرب به خداى تعالى است. و بعضى گفته اند: نزديك شدن به ثواب خداى تعالی است. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
بحث روايتى سوره از تفسير شریف المیزان 🔰قسمت رواياتى در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم: اقرء باسم ربك... 🔸در الدر المنثور است كه عبد الرزاق، احمد، عبد ابن حميد، بخارى، مسلم، ابن جرير، ابن انبارى - در كتاب مصاحف - ابن مردويه و بيهقى، از طريق ابن شهاب از عروه بن زبير از عايشه ام المؤمنين روايت كرده اند كه گفت: 🔸اولين روزنه اى كه از وحى به روى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) باز شد، اين بود كه در عالم رويا در خواب چيزهايى مى ديد كه چون صبح روشن در خارج واقع مى شد. سپس علاقه و محبت به خلوت و تنهايى در دلش انداخته شد، و (غالبا) تك و تنها در غار حرا - 18 كيلومترى مكه - بسر مى برد، و در هر سال براى اينكه مدتى در آنجا به تهجد و عبادت بپردازد، خود را آماده مى ساخت و آب و طعام تهيه مى كرد، و آن مدت را يكسره به عبادت مى پرداخت و به خانه نمى رفت، سال بعد نيز چنين مى كرد، و باز براى آن مدت توقف در حرا خود را آماده مى ساخت، تا آنكه شبى كه در غار حرا بود، فرشته خدا حق را بر او نازل كرد، و بدو گفت:   رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پاسخ داد: من خواندن بلد نيستم. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: آن فرشته مرا گرفت و فشارى بر من وارد آورد، به طورى كه تاب و توانم از دست رفت آنگاه رهايم كرد، و دوباره گفت:   گفتم من خواندن بلد نيستم، باز مرا گرفت و فشار داد، به طورى كه طاقتم از دست رفت، اين بار هم مرا رها كرد و گفت  گفتم خواندن نمى دانم، بار سوم مرا گرفت، و همان فشار را وارد آورد، به طورى كه توانم از دست رفت، اين بار نيز مرا رها كرد و گفت:  اقرا باسم ربك الذى خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربك الا كرم الذى علم بالقلم.... 🔸پس رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) اين سوره را گرفت، و به طرف مكه برگشت، در حالى كه قلبش به شدت مى تپيد، تا به خانه خديجه دختر خويلد رسيد، گفت: 🔸 مرا بپيچيد، مرا بپچچيد، اهل خانه او را در روپوشى پيچيدند، تا آن حالت ترس و اضطرابش ‍ آرام گرفت، آنگاه به خديجه رو كرد و داستان را براى او باز گفت، و در آخر گفت بر جان خود مى ترسم. خديجه گفت: 👈 ابدا چيزى نيست، خدا هرگز تو را خوار نمى كند، براى اينكه تو شخصى نيكوكارى، و صله رحم مى كنى و زحمت ديگران را تحمل مى نمايى و برهنگان را مى پوشانى، تو ميهمان نواز و ياور مبتلايانى. آنگاه خديجه آن جناب را نزد پسر عمش ورقه بن نوفل بن اسد بن عبد العزى كه در جاهليت از بت پرستى به كيش نصرانيت در آمده بود آورد، و ابن ورقه زبان عبرانى را مى دانست و انجيل را به طور كامل به عبرانى مى نوشت، مردى سالخورده و نابينا بود خديجه گفت: اى پسر عم كمى به سخنان پسر برادرت گوش كن. ورقه گفت: 👈 اى برادرزاده چه مى بينى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) آنچه ديده بود به او خبر داد، ورقه گفت: 🔸اين همان ناموسى است كه خدا بر موسايش نازل مى كرد، و اى كاش من در آن درخت شاخه اى بودم، واى كاش زنده مى ماندم تا آن روزى كه قوم تو از مكه بيرونت مى كنند. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پرسيد بيرون كنندگان من قوم من خواهند بود؟ گفت بله، هيچ پيامبرى نياورده مثل آنچه تو آورده اى، مگر آنكه مورد حمله و دشمنى قومش قرار گرفته، و من اگر آن روز تو را دريابم 👈ادامه⏬
👈ادامه⏬ 🔰قسمت 👈ياريت خواهم كرد، يارى صميمانه، ليكن چيزى نگذشت كه ورقه از دنيا رفت و مدتى وحى تعطيل شد. ابن شهاب مى گويد: 🔸ابو سلمه بن عبد الرحمان برايم حديث كرد كه جابر بن عبد اللّه انصارى روزى از مسأله وحى سخن مى گفت، در ضمن سخن، گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود در حينى كه داشتم قدم مى زدم ناگهان صوتى از طرف آسمان شنيدم، سربلند كردم ناگهان همان كسى را ديدم كه در غار حرا او را ديده بودم، ديدم كه بين آسمان و زمين بر كرسى نشسته من از ديدنش دچار رعب شده به خانه برگشتم، و گفتم مرا بپيچيد مرا بپيچيد، در همين حال اين آيه نازل شد كه : (يا ايها المد ثرقم فانذر و ربك فكبر و ثيابك فطهر و الرجز فاهجر) از آن به بعد وحى خدا پى در پى رسيد. 👈و نيز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و ابن جرير و ابو نعيم (در كتاب دلائل )، از عبداللّه بن شداد روايت كرده اند كه گفت: 🔸 جبرئيل بر محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شد و گفت: اى محمد بخوان. پاسخ داد من خواندن نمى دانم، او را در آغوش خود كشيد، سپس گفت: اى محمد بخوان، پاسخ داد سواد ندارم. گفت:  (اقرا باسم ربك الذى خلق... ما لم يعلم ). پس رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نزد خديجه آمد و گفت: اى خديجه به گمانم چيزى به من شده. خديجه گفت حاشا، به شما چيزى نشده، به خدا قسم پروردگار تو به تو آسيبى نمى رساند، چون تاكنون حتى يك عمل زشت نكرده اى، خديجه اين را گفت و برخاسته نزد ورقه رفت و جريان را به او گفت. ورقه گفت اگر مطلب همينطور باشد كه او گفته (به تو مژده مى دهم كه) شوهرت پيغمبرى از پيامبران است، و به زودى از امتش صدمه هاى بسيار خواهد ديد، و اگر من نبوتش را درك كنم حتما به او ايمان مى آورم. 👈راوى مى گويد: بعد از اين جريان مدتى جبرئيل نازل نشد خديجه گفت: به نظرم پروردگارت بر تو خشم كرده آنگاه خداى تعالى اين سوره را نازل كرد:  (و الضحى و الليل اذا سجى ما ودعك ربك و ما قلى ). 🔸و بيان اشكالى كه در اين روايت ديده مى شود  مؤلف: در اين باب روايتى آمده كه سوره اى كه جبرئيل بر آن جناب نازل كرد سوره حمد بود.
👈ادامه⏬ 🔰قسمت ⏬ 🔸ولى اين داستان كه در روايات آمده خالى از اشكال و بلكه اشكالها نيست، براى اينكه اولا به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نسبت شك در نبوت خود داده و گفته كه: 👈 آن جناب احتمال داده آن صدا و آن شخصى كه بين زمين و آسمان ديده و آن سوره اى كه به او نازل شده همه از القاآت شيطانى باشد، و ثانيا به وى نسبت داده كه اضطراب درونيش زايل نشد، تا وقتى كه يك مرد نصرانى - ورقه بن نوفل - كه خود را به رهبانيت زده بود به نبوتش شهادت داد، آن وقت اضطرابش زايل شد، با اينكه خداى تعالى درباره آن جناب فرموده: 👈 (قل انى على بينه من ربى )، و چگونه ممكن است چنين كسى از سخنان يك نصرانى تحت تاءثير قرار گيرد، و براى آرامش خاطرش محتاج به آن باشد، مگر در آن سخنان چه حجت روشنى بوده؟ و مگر خداى تعالى درباره آن جناب نفرموده: 👈 (قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيره انا و من اتبعنى) و آيا اعتماد كردن به قول ورقه بصيرت است، و بصيرت پيروانش هم همين است كه ايمان آورده اند به كسى كه به گفتارى بى دليل ايمان آورده و اعتماد كرده؟ و آيا وضع ساير انبياء هم بدين منوال بوده، و آنجا كه خداى تعالى مى فرمايد: (انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين من بعده)، امت اين انبيا هم اعتمادشان به نبوت پيغمبرشان براى اين بوده كه مثلا پير مردى همانند ورقه گفته است كه نوح پيغمبر است، و يا هود و صالح پيغمبرند؟ قطعا پايه تشخيص نبوت يك پيغمبر اينقدر سست نيست. 🔸بلكه حق اين است كه: نبوت و رسالت ملازم با يقين و ايمان صد در صد شخص پيغمبر و رسول است، او قبل از هر كس ديگر يقين به نبوت خود از جانب خداى تعالى دارد، و بايد هم چنين باشد، روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) هم همين را مى گويد. 🔸شأن نزول آيات:  (ارايت الذّى ينهى...)، سجده نزديكترين حالت عبد به ربّ، سوره عزائم و در مجمع البيان در ذيل آيه (ارايت الذى ينهى...) آمده كه ابو جهل گفت راستى محمد صورت خود را در حضور شما به خاك مى گذارد؟ گفتند: بله. گفت به آن كسى سوگند كه بايد به او سوگند خورد، اگر او را ببينم كه چنين مى كند گردنش را لگدمال خواهم كرد. شخصى در همان بين صدا زد اين است كه دارد نماز مى خواند، ابو جهل پيش رفت تا گردن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را لگدكوب كند، چيزى نگذشت كه عقب عقب برگشت، در حالى كه دستها را پيش رويش گرفته بود، (گويى از چيزى پرهيز مى كرد و بلايى را از خود دور مى ساخت )، مردم از او پرسيدند تو را چه مى شود اى ابا الحكم؟ گفت بين من و او خندقى از آتش است، و اينها بالدارهايند، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود به آن خدايى كه جانم به دست او است اگر به من نزديك مى شد ملائكه تكه تكه بدنش را مى قاپيدند، اينجا بود كه خداى تعالى آيه (ارايت الذى ينهى ) را تا به آخر سوره نازل كرد. 🔸اين روايت را مسلم هم در صحيح خود نقل كرده. و در تفسير قمى در تفسير آيه مورد بحث گفته: وليد بن مغيره مردم را از نماز خواندن و از اطاعت خدا و رسول نهى مى كرد، خداى تعالى در باره اش فرمود: (ارايت الذى ينهى عبدا اذا صلى ). 🔸مولف: مفاد اين روايت با سياق آيات نمى سازد، چون از سياق بر مى آيد نمازگزار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بوده نه مردم. 🔸و در مجمع البيان آمده كه در حديثى از عبد اللّه بن مسعود آمده كه فرمود: نزديك ترين حال بنده به خدا حال سجود است. 🔸و در كافى به سند خود از وشاء روايت كرده كه گفت: من از حضرت رضا (عليه السلام) شنيدم مى فرمود: نزديك ترين حال بنده به خدا حالت سجود او است، و به همين جهت است كه فرموده:  (و اسجد و اقترب ). و در مجمع البيان است كه عبد اللّه بن سنان از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: سوره هاى عزائم كه سجده آنها واجب است عبارتند از (الم تنزيل) و حم سجده و (النجم اذا هوى ) و (اقرا باسم ربك)، و بقيه سجده ها كه در سراسر قرآن است __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
پایان تفسير سوره
با لطف و عنایت خداوند مبحث بینظیر و علمی شرح فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه با سخنان حضرت استاد صمدی آملی در کانال زیر شروع به بارگزاری کرده است. آدرس کانال🔰🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/3273981962C171d4d16f3
ابتدای تفسیر سوره
🌹ترجمه آيات سوره از تفسير شریف المیزان 🔸به نام خداى رحمان و رحيم، ✅سوگند به دو سرزمين (انبياء خيز) شام و بيت المقدس (ياقسم به انجير و زيتون )1⃣ ✅و سوگند به سرزمين طور سينا2⃣ ✅سوگند به مكه اين بلد امين3⃣ ✅كه ما انسان را به بهترين نظام خلقت خلق كرديم4⃣ ✅سپس او را - در صورتى كه منحرف شود - به پست ترين مرحله برگردانديم5⃣ ✅مگر كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح كنند كه پاداشى قطع ناشدنى دارند6⃣ ✅حال اى انسان ! آن انگيزه اى كه تو را وا مى دارد به اينكه روز جزا را تكذيب كنى چيست؟7⃣ ✅مگر خدا را احكم الحاكمين نيافتيد؟8⃣ ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁بیان آيات سوره در تفسیرالمیزان 🔸اين سوره مسأله بعث و جزا را ياد آور شده، مطلب را از راه خلقت انسان در بهترين تقويم، و سپس اختلاف افراد انسان در بقا بر فطرت اولى و خارج شدن از آن، و در نتيجه تنزلش تا اسفل سافلين را بيان نموده، در آخر خاطر نشان مى كند كه به حكم حكمت الهى واجب است كه بين دو طايفه در دادن جزا فرق گذاشت، و پاداش هر دو نبايد يكسان باشد. 🔸و اين سوره مكى است، هر چند كه مى تواند مدنى هم باشد، مؤيد مكى بودنش سوگند به (و هذا البلد الامين ) است هر چند كه اين نيز صريح نيست در اينكه سوره در مكه نازل شده، چون احتمال دارد سوگند به شهر مكه بعد از هجرت آن حضرت و مراجعتش به مكه نازل شده باشد. مراد از  و  و وجه تسميه مكه به . ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات1⃣، 2⃣، و 3⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰و التين و الزيتون1⃣ 🔰و طور سينين2⃣ 🔰و هذا البلد الامين3⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه  ) و  دو ميوه معروف است، كه خداى تعالى به آنها سوگند ياد كرده، به خاطر اينكه در آنها فوايد بسيار زيادى و خواص و منافعى سراغ داشته. 🔸ولى بعضى ديگر گفته اند: منظور از تين، كوهستانى است كه دمشق بر بلندى آن واقع شده، و منظور از زيتون كوهستانی است كه بيت المقدس بر بالاى يكى از كوه هايش بنا شده، و اطلاق نام دو ميوه انجير و زيتون بر اين دو كوه شايد براى اين بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مى رويد، و سوگند خوردن به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده بسيارى از انبيا در اين دو نقطه شده اند. و بعضى ديگر احتمال هايى ديگر داده اند. 🔸و مراد از ، كوهى است كه در آن خداى تعالى با موسى بن عمران تكلم كرد، كه طور سيناء هم ناميده مى شود، و مراد از (هذا البلد الامين )  مشرفه است، و بلد امينش خواند، چون امنيت يكى از خواصى است كه براى حرم تشريع شده، و هيچ جاى ديگر دنيا چنين برايش تشريع نشده، و اين سرزمينى است كه خانه كعبه در آن واقع است، و خداى تعالى درباره آن فرموده :  او لم يروا انا جعلنا حرما امنا، و نيز در دعايى كه قرآن كريم از ابراهيم خليل عليه السلام حكايت كرده آمده :  رب اجعل هذا بلدا امنا و در دعاى ديگرش آمده:  رب اجعل هذا البلد امنا. 🔸و در آيه مورد بحث با آوردن كلمه  و اشاره كردن به مكه احترام خاصى از آن كرده، و فهمانده كه كعبه نسبت به آن سه نقطه ديگر شرافت خاصى دارد، و اگر آن را امين خوانده يا به اين جهت است كه كلمه  را به معناى  گرفته، و آمن معناى نسبت را افاده مى كند، و در نتيجه به معناى (ذى الامن - داراى امن) است، مثل اينكه كلمه (لابن و تامر) به معناى دارنده لبن (شير) و تمر (خرما) است. 🔸و يا به خاطر اين است كه فعيل در اينجا به معناى مفعول است، يعنى شهرى كه مردم در آن هستند، و كسى از اهالى آن اين ترس را ندارد كه بر سرش بريزند و آسيبش برسانند، پس نسبت امن به خود شهر دادن نوعى مجازگويى است. منظور از خلقت انسان در احسن تقويم و اشاره به مقام رفيع او بر حسب طبع اوّلى واستعداد ذاتى۰ ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیه4⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم4⃣ 🔸اين آيه جواب چهار سوگند قبل است، و منظور از (خلق كردن انسان در احسن تقويم) اين است كه: تمامى جهات وجود انسان و همه شوونش مشتمل بر تقويم است. و معناى (تقويم انسان) آن است كه او را داراى (قوام) كرده باشند، و قوام عبارت است از هر چيز و هر وضع و هر شرطى كه ثبات انسان و بقايش نيازمند بدان است، و منظور از كلمه  جنس انسان است، پس جنس انسان به حسب خلقتش داراى قوام است. 🔸و نه تنها داراى قوام است، بلكه به حسب خلقت داراى بهترين قوام است، و از اين جمله و جمله بعدش كه مى فرمايد:  ثم رددناه اسفل سافلين الا الذين... استفاده مى شود كه انسان به حسب خلقت طورى آفريده شده كه صلاحيت دارد به رفيع اعلى عروج كند، و به حياتى خالد در جوار پروردگارش، و به سعادتى خالص از شقاوت نائل شود، و اين به خاطر آن است كه خدا او را مجهز كرده به جهازى كه مى تواند با آن علم نافع كسب كند، و نيز ابزار و وسائل عمل صالح را هم به او داده، و فرموده: و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها......پس هر وقت بدانچه دانسته ايمان آورد، و ملازم اعمال صالح گرديد، خداى تعالى او را به سوى خود عروج مى دهد و بالا مى برد، همچنان كه فرمود:  اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه و نيز فرموده: و لكن يناله التقوى منكم و نيز فرموده: يرفع اللّه الذين امنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات و نيز فرموده: فاولئك لهم الدرجات العلى و آيات ديگر از اين قبيل، كه دلالت مى كند بر اينكه مقام انسان مقام بلندى است، و مدام مى تواند به وسيله ايمان و عمل صالح بالا رود، و اين از ناحيه خدا عطايى است قطع ناشدنى، و خدا آن را پاداش خوانده، همچنان كه آيه ششم اين سوره به آن اشاره دارد، و مى فرمايد: فلهم اجر غير ممنون. 🔸چند احتمال درباره مراد از  انسان جز مؤمنان صالح العمل) به  ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیه5⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰ثم رددناه اسفل سافلين5⃣ 🔸كلمه  كه مصدر فعل  است، ظاهرش اين است كه به همان معناى معروفش باشد، در نتيجه كلمه   به خاطر افتادن حرف جر يعنى حرف الى از اولش منصوب شده، و تقديرش (رددناه الى اسفل ) است، و مراد از   مقام منحطى است كه از هر پستى پس تر، و از مقام هر شقى و زيانكارى پايين تر است. 🔸و معناى آيه اين است كه: سپس ما همين انسان را كه در بهترين تقويم آفريديم، به مقام پستى برگردانديم كه از مقام تمام اهل عذاب پست تر است. احتمال هم دارد كه كلمه  در اينجا به معناى جعل باشد، يعنى ما او را پست ترين پست ها قرار داديم. و نيز احتمال دارد به معناى تغيير باشد، و معنا چنين باشد كه: ما سپس همين انسان را كه آنطور آفريديم تغيير مى دهيم، و مراد از  به هر حال شقاوت و عذاب است. 🔸و بعضى گفته اند: مراد از خلقت انسان در احسن تقويم، همان شرايطى است كه يك انسان در آن شرايط، هستى مى يابد و به حد جوانى مى رسد، حدى كه قوايش استقامت يافته، صورت ظاهريش، و جمال هيئتش به كمال مى رسد. 🔸و مراد از رد انسان به اسفل سافلين بر گرداندنش به دوران ضعف قواى ظاهرى و باطنيش در پيرى است، كه قد و قامتش از استقامت به انحناء مى گرايد، و هوش و حواسش ناتوان مى شود، در نتيجه اين آيه مفاد آيه زير را مى رساند كه فرموده: و من نعمره ننكسه فى الخلق. 🔸و ليكن اين معنا با آيه (الا الذين امنوا و عملوا الصالحات) نمى سازد، چون به طور مسلم اين استثناى متصل است، و برگشتن خلق و خوى انسان در دوران پيرى استثناپذير نيست، چون حكم خلقت عمومى است، و مؤمن و كافر سرش نمى شود، هر كس به دوران پيرى برسد چه صالح باشد و چه طالح، خلقت ظاهرى و خوى باطنيش تغيير مى كند، و ادعاى اينكه مردم صالح و مؤمن چنين نمى شوند، و از دگرگونى مصون هستند، ادعايى است خرافى. 🔸و همچنين اين ادعا كه كسى بگويد: مراد از انسان در آيه شريفه تنها كافر است، و مراد از رد او بردنش به جهنم، و يا استثناء در آيه منقطع است، و مراد از رد، نكس در خلقت است. ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیه6⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰الا الذين امنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون6⃣ 🔸مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند، كه اجرى غير ممنون يعنى غير مقطوع دارند، و اين استثناء متصل و استثناء از جنس ‍ انسان است، و حرف  جمله ... را متفرع بر اين استثنا مى كند، و اين خود مويد آن است كه مراد از رد انسان به سوى اسفل سافلين، ردش به سوى شقاوت و عذاب است. معناى آيه : فما يكذّبك بعد بالدين...) و تقرير احتجاجى كه براى اثبات بعث و جزا متضمّن است ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🍁تفسیر آیات 7⃣ و 8⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰فما يكذبك بعد بالدين7⃣ 🔰 اليس اللّه باحكم الحاكمين8⃣ 🔸خطاب در اين آيه به انسان است، البته به اعتبار جنس انسان. 🔸ولى بعضى گفته اند: در ظاهر خطاب به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، و در واقع منظور ساير مردمند. كلمه  در آن استفهامى و استفهامش توبيخى است، و جار و مجرور  متعلق است به جمله ، و كلمه  به معناى جزا است. و معنايش - به طورى كه گفته اند - اين است كه 🔸اى انسان ! آن انگيزه اى كه تو را واداشته كه جزاى روز قيامت را تكذيب كنى چيست؟ آن هم بعد از اينكه ما انسان را را دو طايفه كرده، يك طايفه كه به سوى اسفل سافلين برگشتند، و طايفه اى كه پاداش داده شدند، پاداشى قطع ناشدنى. 🔸اليس اللّه باحكم الحاكمين اين استفهام براى تقرير و تثبيت مطلب قبل است، و احكم الحاكمين بودن خدا به اين معنا است كه او فوق هر حاكم است، چون حكمش متقن ترين حكم است و در حقيقت و نفوذ از حكم هر حاكم ديگر برتر است، حكم او به هيچ وجه دچار وهن و اضطراب و بطلان نمى گردد، خداى تعالى در عالم خلقت و تدبير حكمى مى راند كه به مقتضاى حكمت بايد رانده شود، حكمى متقن و زيبا و با نفوذ، و چون از يكسو خداى تعالى احكم الحاكمين، و از سوى ديگر مردم از نظر اعتقاد و عمل دو طايفه هستند حكمت واجب مى سازد كه خداى تعالى بين اين دو طايفه از نظر جزا در حيات باقى آخرت فرق بگذارد، و همين است كه مسأله بعث را واجب مى كند. 🔸پس تفريعى كه در جمله (فما يكذبك بعد بالدين) شده، از قبيل تفريع نتيجه بر حجت است، و جمله (اليس اللّه باحكم الحاكمين) حجت مذكور را تتميم مى كند، چون تماميت حجت، موقوف بر احكم الحاكمين بودن خداست. 🔸و حاصل آن حجت اين است كه: بعد از آنكه مسلم شد كه انسان در احسن تقويم خلق شده، و معلوم شد كه بعد از خلقت، به دو طايفه تقسيم مى شود، طايفه اى كه از تقويم خداداديش كه تقويمى احسن بود خارج و به سوى اسفل سافلين برمى گردد، و طايفه اى كه به همان تقويم احسن الهى و بر صراط فطرت اولش باقى مى ماند. و از سوى ديگر خداى تعالى مدبر امور ايشان، احكم الحاكمين است. و از سوى سوم حكمت اين خدا اقتضا دارد كه با اين دو طايفه يك جور معامله نكند نتيجه مى گيريم كه پس بايد روز جزايى باشد، تا هر طايفه اى به جزاى عملى كه كرده اند برسند، و عقل و فطرت آدمى اجازه نمى دهد و بهانه اى ندارد كه اين روز جزا را تكذيب كند. 🔸پس آيات مورد بحث به طورى كه ملاحظه مى كنيد - همان معنايى را افاده مى كند كه آيه زير آن را افاده مى كند:  ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجا 🔸و نيز آيه زير كه مى فرمايد:  ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين امنوا و عملوا الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يحكمون. 🔸و بعضى از مفسرين كه خطاب در آيه (فما يكذبك ) را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) دانسته اند، كلمه (ما - چيزى كه را) به معناى (من - كسى كه) گرفته اند، و نيز حكم را به معناى قضا گرفته، و در نتيجه آيه را چنين معنا كرده اند: وقتى مردم مختلف هستند، و لازمه اختلافشان اختلاف جزايشان در روز جزاست، پس كسى كه تكذيب جزا را روش خود كرده آيا خداى تعالى را (اقضى القاضين) نمى داند؟ آرى او بين تو و تكذيب گران به تو به روز جزا حكم خواهد كرد. ولى خواننده عزيز توجه دارد كه صاحبان اين وجه بيهوده خود را به زحمت انداخته اند. ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a