eitaa logo
تفسیر المیزان
9.5هزار دنبال‌کننده
146 عکس
34 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه🔟 سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّا نخَاف مِن رَّبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطرِيراً🔟 🔸اينكه روز قيامت را عبوس شمرده از باب استعاره است، و مراد از (عبوس بودن ) آن ظهور كمال شدت آن براى مجرمين است، و كلمه به طورى كه گفته اند به معناى دشوار و سخت است. 🔸اين آيه در مقام بيان علت سخنى است كه از ايشان حكايت كرد، مى خواهد بفهماند چرا گفتند: (انما نطعمكم لوجه الله ...) و اينكه اگر عمل مذكور خود را تنها و تنها به خاطر خدا انجام دادند، و عبوديت خود را براى خدا خالص كردند، براى اين بود كه از آن روز سخت و دشوار مى ترسيدند، و براى بيان علت مذكور اكتفا نكردند به اينكه ما از آن روز مى ترسيم ، بلكه آن روز را به پروردگار خود نسبت داده، گفتند: (ما از پروردگار خود از روزى مى ترسيم كه چنين و چنان است )، تا فهمانده باشند وقتى از اين اطعامشان چيزى غير از پروردگارشان را در نظر ندارند، پس ترسشان هم از غير او نيست، همچنان كه اميدى هم به غير او ندارند، پس ترس و اميدشان همه از خدا است، اگر از روز قيامت هم مى ترسند بدان جهت است كه روز پروردگارشان است، روزى است كه خدا به حساب بندگانش مى رسد، و جزاى اعمال ايشان را مى دهد. 🔸و اگر در آيه (و يخافون يوما كان شره مستطيرا) نسبت ترس آنان را به خود قيامت داد، براى اين بود كه گوينده اين سخن خود آنان نبودند، بلكه خداى تعالى است كه قبل از اين آيه شدايد آن روز را به خودش ‍ نسبت داده ، و فرموده بود: (انا اعتدنا للكافرين سلاسل ...) 🔸و كوتاه سخن اينكه: مساءله خوفى كه اين طايفه در گفتار خود آوردند، خوف در مقام عمل است، چون حساب عمل بنده با خدا است، و بندگى لازمه لاينفك انسان است، انسان به هر درجه از كمال برسد، و حتى به مقام عصمت و بى گناهى هم اگر برسد، باز هم بنده است، و بنده ممكن نيست از خوف پروردگارش تهى باشد، همچنان كه فرمود: (ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم )(برگشتشان به سوی ما وحسابشان به عهده ما است ) . _______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شرَّ ذَلِك الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضرَةً وَ سرُوراً1⃣1⃣ 🔸 به معناى حفظ كردن و از اذيت جلوگيرى نمودن است، و وقتى گفته مى شود: (فلان لقى فلان بكذا)، معنايش اين است كه با او به چنين وضعى رو به رو شد، و كلمه به معناى بهجت و خوش رويى، و كلمه سرور در مقابل اندوه است. 🔸و معناى آيه اين است كه خداى تعالى ايشان را حفظ و شر آن روز را از ايشان منع كرد، و با بهجت و سرور با ايشان روبرو شد، پس اين طايفه در آن روز خوشحال و مسرورند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود (وجوه يومئذ ناضره ). ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ جَزَاهُم بِمَا صبرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً2⃣1⃣ 🔸منظور از صبرشان در برابر مصيبت، و در برابر اطاعت، و از معصيت است، چون اين طايفه در زندگى دنيا به جز وجه پروردگارشان طلبى نداشتند، اراده او را بر خواست خود مقدم مى داشتند، در نتيجه در برابر آنچه او براى آنان مقدر كرده بود، و هر محنت و مصيبتى كه براى آنان خواسته بود صبر مى كردند، و نيز بر امتثال هر فرمانى كه به ايشان داده بود، و بر ترك هر عملى كه ايشان را از آن نهى كرده بود صبر مى كردند، هر چند كه با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خداى تعالى مشقت و زحمتى را كه در راه بندگى او تحمل كرده بودند به نعمت و راحت مبدل كرد. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلى الاَرَائكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً3⃣1⃣ 🔸كلمه جمع كلمه (اريكه ) است، كه به معناى هر چيزى است كه به آن تكيه دهند، و كلمه به معناى سرماى شديد است. 🔸و معناى آيه اين است كه: خداى تعالى مشقت هايى را كه تحمل كردند به بهشت و نعمت مبدل كرد، در حالى كه اينان در آن بهشت بر تكيه گاهها تكيه داشتند، و در بهشت نه آفتابى مى بينند تا از گرماى آن متاذى شوند، و نه زمهريرى تا از سرماى آن ناراحت گردند. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ دَانِيَةً عَلَيهِمْ ظِلَلُهَا وَ ذُلِّلَت قُطوفُهَا تَذْلِيلاً4⃣1⃣ 🔸كلمه جمع ظل (سايه ) است، و منظور از نزديكى سايه بر سر آنان اين است كه سايه بر سر آنان گسترده است، پس كلمه در خصوص اين مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گس تردگى را مى دهد. و كلمه جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است، و ﷼قطف به معناى ميوه چيده شده است. و (تذليل قطوف براى آنان ) به اين معناست كه خداى تعالى ميوه هاى بهشتى را براى ايشان مسخر كرده، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده، به هر نحو كه بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتى بچينند. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ يُطاف عَلَيهِم بِئَانِيَةٍ مِّن فِضةٍ وَ أَكْوَابٍ كانَت قَوَارِيرَا5⃣1⃣ 🔸كلمه جمع كلمه (اناء) به معناى ظرف است، همانطور كه كلمه جمع كساء است، و جمع كوب، به معناى ظرف آب است، البته ظرفى كه مانند ليوان نه دسته داشته باشد و نه لوله، و مراد از اينكه فرمود با چنين ظرفهاى نقره فام دور آنان طواف مى كنند، طواف كردن خدام بهشتى است كه براى اهل بهشت طعام و آب مى آورند، و توضيح بيشترش در ذيل آيه (و يطوف عليهم ولدان ...) مى آيد. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰قَوَارِيرَا مِن فِضةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً6⃣1⃣ 🔸كلمه در اين آيه بدل است از قوارير در آيه قبلى، و بعضى گفته اند: منظور از نقره اى بودن قوارير تشبيه ظرفهاى بهشتى است، كه از نظر صفا و زيبايى مانند ظرف نقره است نه اينكه حقيقتا از جنس نقره باشد. 🔸بعضى هم احتمال داده اند كه كلمه اى در آيه حذف شده باشد، و تقدير آن قوارير من صفاء الفضه باشد. 🔸و ضمير فاعلى در فعل به همان طايفه ابرار بر مى گردد، مى خواهد بفهماند ظرفهاى غذا و شراب را خود ابرار بر طبق ميل خود اندازه گيرى مى كنند، از غذا و شراب هر مقدارى كه بخواهند استفاده كنند ظرف آن غذا و شراب را هم به اندازه همان مقدار طعام و شراب اندازه گيرى مى كنند، و خلاصه چيزى از غذا و شرابشان در ظرف زياد و كم نمى آيد، آيه شريفه (لهم ما يشاون فيها) ، و آيه (يفجرونها تفجيرا) نيز اشاره اى به اين معنا دارد. 🔸احتمال هم دارد ضمير به خدمتگزاران طواف گر برگردد، كه در باره آنان فرموده: (يطاف عليهم ) و مراد اين باشد كه خدمتگزاران ظرفهاى غذا و شراب را به آن مقدار غذا و شرابى كه ابرار احتياج دارند اندازه گيرى مى كنند، در نتيجه چيزى از غذا و شرابشان در ظرفها نمى ماند، و كم هم نمى آيد. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ يُسقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلاً7⃣1⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: در عرب مرسوم بوده كه از زنجبيل استفاده عطرو بوى خوش مى كرده اند، و آن را در جام نوشيدنيها مى ريختند، در اين آيه هم به ابرار وعده داده كه زنجبيل بهشتى را كه پاكيزه تر و خوشبوتر است در جام شرابشان مى ريزند. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَيْناً فِيهَا تُسمَّى سلْسبِيلاً8⃣1⃣ 🔸يعنى (من عين ) و يا ( أعنی عیناً) ویا (أخص عیناً) خلاصه صدای فاتحه عين يا به خاطر افتادن حرف جر است، و يا فعلى در تقدير است كه كلمه را به عنوان مفعول نصب داده، راغب گفته: كلمه به معناى آبى سبك و لذيذ و برنده است. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتهُمْ حَسِبْتهُمْ لُؤْلُؤ اً مَّنثُوراً9⃣1⃣ 🔸يعنى فرزندانى بهشتى پيرامون ابرار طواف مى كنند، كه هميشه طراوت و خرمى جوانى و زيبايى منظر را دارند. 🔸ولى بعضى گفته اند: (ولدان مخلدون ) به معناى جوانانى است كه گوشواره معروف به را به گوش دارند. و منظور از اينكه فرمود: تو گمان مى كنى كه لولو منثورند، اين است كه آن خدمتگزاران آنقدر صفاى لون دارند، و آنقدر چهره هايشان نورانى است كه نور رويشان به روى يكديگر مى تابد، تو گويى در مجالسى كه ايشان خدمت مى كنند لؤلؤ نثار كرده اند. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ إِذَا رَأَيْت ثمَّ رَأَيْت نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً0⃣2⃣ 🔸كلمه - با فتحه اول - ظرف مكان است، و جز در ظرف مكان استعمال نمى شود، و لذا بعضى گفته اند: معناى ى اول، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت بيفكنى، در آنجا نعيمى مى بينى كه با زبان قابل وصف نيست ، و ملك كبيرى مى بينى كه با هيچ مقياسى نمى توان تقديرش كرد. 🔸بعضى ديگر گفته اند: كلمه صله اى است كه موصولش حذف شده، و تقدير كلام و (اذا رايت ما ثم من النعيم و الملك ) است، يعنى و اگر ببينى آنچه در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث نظير آيه (لقد تقطع بينكم ) است، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانسته اند كه موصول حذف بشود، وصله اش بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانسته اند. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قدر باید این فیلم دست به دست بشه که ان شااااااااااالله امسال همه برای عیدغدیر آقاجانمان امیرالمومنین سنگ تموم بزارن و سنت «اطعام غدیر» بین همه مردم فراگیر بشه.
🌺 تفسیر آیه1⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَلِيهُمْ ثِيَاب سندُسٍ خُضرٌ وَ إِستَبرَقٌ و حلوا اساور من فضه ...1⃣2⃣ 🔸ظاهرا كلمه حال باشد از ابرا، و ضمير و ساير ضماير جمع هم به ايشان بر مى گردد، و كلمه فاعل آن حال است، و كلمه - همانطورى كه گفته اند - به معناى پارچه نازكى است كه از حرير بافته شده باشد، و كلمه صفت كلمه است، و كلمه به معناى پارچه اى است غلیظ كه از ابريشم بافته شده باشد، اين كلمه مانند كلمه در اصل عربى نبوده، بلكه از غير عرب گرفته شده، و تغييرى بدان داده شده است. واصل آن دو سندوس واستبرق دو واژه فارسی بوده است. 🔸- مصدر كه فعل از آن مشتق است به معناى زينت دادن و آراستن است، و كلمه جمع سوار (النگو) است و راغب گفته اين كلمه هم فارسی گرفته شده است. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺ادامه 1⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و سقيهم ربهم شرابا طهورا1⃣2⃣ 🔸 خدايشان شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه هيچ قذارت و پليدى را باقى نمى گذاشت،و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان، و بى توجهى به اوست، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، همچنان كه قرآن فرموده: (و اخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين ) ، و ما در تفسير سوره حمد گفتيم : حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده: (سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه لمخلصين )(منزه است خدا از هر صفتی که برایش ذکر می کنند، مگر آنچه که بندگان مخلص درباره‌ اش می گویند) . 🔸خداى تعالى در جمله (و سقيهم ربهم ) همه واسطه ها را حذف كرده، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده، و اين از همه نعمتهايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است، و چه بسا يكى از نعمت هايى باشد كه به حكم آيه (لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد) خواست خود بشر بدان نمى رسد. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّ هَذَا كانَ لَكمْ جَزَاءً وَ كانَ سعْيُكم مَّشكُوراً2⃣2⃣ 🔸در اين آيه شريفه دو احتمال هست، يكى اينكه حكايت خطابى باشد كه از ناحيه خداى تعالى به هنگام پرداخت اجرشان به ايشان مى شود. و احتمال دوم اين است كه جمله يقال لهم - به ايشان گفته مى شود در تقدير باشد. 🔸و جمله (و كان سعيكم مشكورا) خود، انشاى شكر در برابر مساعى مرضيه و اعمال مقبوله ايشان است، و خوشا به حالشان كه با چه كلام پاكيزه اى خطاب مى شوند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 اشاره به وجه اينكه در شمار نعم بهشتى ابرار، از حورالعين نام برده نشده است 🔸اين را هم بايد دانست كه در آيات مورد بحث نعمت زنان بهشتى يعنى حور العين را جزو نعمت هاى بهشتى ذكر نكرده با اينكه در كلام مجيد خداى تعالى هر جا سخن از نعيم بهشت شده، حور العين جزو مهم ترين آنها ذكر شده است. ممكن است از ظاهر جريان چنين فهميده شود كه علت آن اين بوده كه در بين ابرار مورد نظر آيات، كسى از طايفه زنان بوده، (و خداى تعالى براى رعايت حرمت او سخن از حور العين به ميان نياورده است). 🔸تفسير روح المعانى همين معنا را از لطايف قرآن دانسته و گفته: در صورتى كه آيات درباره اهل بيت عليهم السلام نازل شده باشد، ذكر نشدن حور العين از لطيف ترين نكات خواهد بود، آرى اگر تصريح به (ولدان مخلدون) كرده و نامى از حور العين نبرده، به خاطر رعايت احترام بتول و قره العين رسول بوده. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روایتی قسمت1⃣ 🔸در كتاب سيوطى از بيهقى روايت كرده كه او در كتاب خود به سندى كه به عكرمه و حسين بن ابى الحسن داشته روايت كرده كه گفته اند: خداى تعالى از قرآن كريم سوره اقرء باسم ربك، و سوره نو سوره مزمل را در مكه نازل كرد - تا آنجا كه گفته اند - و سوره هايى كه در مدينه نازل شد عبارتند از سوره ويل للمطففين، بقره، آل عمران، انفال، احزاب، مائده، ممتحنه، نساء، اذا زلزلت، حديد، محمد، رعد، الرحمان، و هل اتى على الانسان، - تا آخر حديث. 🔸و در همان كتاب از ابن الضريس روايت آورده كه در كتاب فضائل القرآن به سند خود از عثمان بن عطاء خراسانى، از پدرش از ابن عباس روايت كرده كه گفت: هر وقت آغاز سوره اى در مكه نازل مى شد، در همان مكه نوشته مى شد، آنگاه خداى تعالى هر چه را مى خواست به آن اضافه مى كرد. 🔸و اولين سوره اى كه نازل شد، سوره اقرء باسم ربك، و بعد از آن سوره ن، و سپس سوره مزمل بود - تا آنجا كه گفت - و آنگاه در مدينه سوره بقره، و سپس انفال، و بعد از آن آل عمران، آنگاه احزاب، و سپس ممتحنه، و بعد از آن نساء، و آنگاه اذا زلزلت، و بعد از آن حديد، قتال، رعد، الرحمان، و انسان نازل شد - تا آخر حديث. 🔸و در همان كتاب از بيهقى روايت كرده كه وى در كتاب دلائل به سند خود از مجاهد از ابن عباس روايت كرده كه گفت: اولين سوره اى كه از قرآن بر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نازل شد سوره (اقرء باسم ربك ) بود، و بقيه حديث همان مطالبى است كه در حديث عكرمه و حسين آمده بود، و در حديث عكرمه و حسين سه تا از سوره هاى مكى را ساقط كرده اند، و آنها عبارتند از سوره فاتحه و اعراف و كهيعص. 🔸و در الدر المنثور است كه ابن الضريس و ابن مردويه و بيهقى، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: سوره انسان در مدينه نازل شده . و نيز در همان كتاب آمده كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه (و يطعمون الطعام على حبه ..) گفته است، اين آيه در على بن ابى طالب و فاطمه دختر رسول اللّه نازل شده. 🔸مؤلف: نمى توان گفت از سوره مورد بحث تنها آيه مذكور در حق آن دو بزرگوار نازل شده، زيرا آيات قبل و بعد آن نيز از نظر سياق متصل به آن هستند، اگر آن آيه در مدينه نازل شده قطعا همه آنها در مدينه نازل شده است. 🔸و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن و حسين بيمار شدند، و رسول خدا با جمعى از صحابه از ايشان عيادت كرد، مردم به على عليه السلام گفتند چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى، على و فاطمه، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكان بهبودى يافتند سه روز روزه بدارند، بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقى نماند. 🔸بعد از بهبودى كودكان، على از شمعون خيبرى يهودى سه من قرص جو قرض كرد، و فاطمه يك من آن را دستاس، و سپس خمير كرد، و پنج قرص نان به عدد افراد خانواده پخت، و سهم هر كسى را جلوش ‍ گذاشت تا افطار كنند، در همين بين سائلى (به در خانه آمده) گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم، من مسكينى از مساكين مسلمينم، مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد، خاندان پيامبر آن سائل را بر خود مقدم شمرده، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آب چيزى نخوردند، و شكم گرسنه دوباره نيت روزه كردند، هنگام افطار روز دوم طعام را پيش ‍ روى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر در سراى ايستاد، آن شب هم يتيم را بر خود مقدم و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او کردند ادامه دارد🔰
⏮ادامه بحث روایتی قسمت2⃣ كردند. صبح روز چهارم كه شد على دست حسن و حسين را گرفت، و نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آمدند، پيامبر اكرم وقتى بچه ها را ديد كه چون جوجه ضعيف از شدت گرسنگى مى لرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار مى آيد كه من شما را به چنين حالى ببينم، آنگاه با على و كودكان به طرف فاطمه رفت، و او را در محراب خود يافت، و ديد كه شكمش از گرسنگى به دنده هاى پشت چسبيده (در نسخه اى ديگر آمده كه شكمش به پشتش چسبيده)، و چشمهايش گود افتاده از مشاهده اين حال ناراحت شد، در همين بين جبرئيل نازل شد، و عرضه داشت: اين سوره را بگير، خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى گويد، آنگاه سوره را قرائت كرد. 🔸مؤلف: اين روايت به چند طريق از عطاء از ابن عباس نقل شده، و بحرانى آن را در غايه المرام از ابى المويد موفق بن احمد صاحب كتاب فضائل امير المومنين، و او به سند خود از مجاهد از ابن عباس نقل كرده، و نيز از او به سند ديگرى از ضحاك از ابن عباس نقل كرده. و نيز از حموينى صاحب كتاب (فرائد السمطين) به سند خود از مجاهد از ابن عباس نقل كرده. و نيز از ثعلبى و او به سند خود از ابى صالح از ابن عباس نقل كرده است. و صاحب مجمع البيان از تفسير واحدى روايت كرده. 🔸در مجمع البيان به سند خود از حاكم، و او به سند خود از سعيد بن مسيب، از على بن ابى طالب روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از ثواب قرآن پرسيدم، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) مرا از ثواب سوره هاى قرآن به همان نحوى كه از آسمان نازل شده بود خبر داد. 🔸فرمود: اولين سوره اى كه در مكه نازل شد سوره فاتحه الكتاب بود، بعد از آن سوره اقرء باسم ربك، و سپس سوره ن نازل شد - تا آنجا كه فرمود - و اولين سوره اى كه در مدينه نازل شد، سوره بقره، سپس انفال، بعد از آن آل عمران، آنگاه احزاب، سپس ممتحنه، بعد از آن نساء، سپس اذا زلزلت، بعد حديد، و آنگاه محمد، رعد، الرحمان و هل اتى نازل شد - تا آخر حديث. 🔸باز در مجمع البيان از ابو حمزه ثمالى روايت شده كه وى در تفسير خود گفته: حسن بن حسن ابو عبد اللّه بن حسن برايم حديث كرد كه اين سوره تماميش در مدينه در شأن على و فاطمه عليهما السلام نازل شد. و در تفسير قمى از پدرش از عبد اللّه بن ميمون از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: نزد فاطمه عليها السلام مقدارى جو بود، با آن عصيده اى درست كرد، (غذايى است كه جو را با روغن آغشته نموده و سپس مى پزند) همين كه آن را پختند و پيش روى خود نهادند تا تناول كنند، مسكينى آمد و گفت خدا رحمتتان كند مسكينى هستم ، على عليه السلام برخاست و يك سوم آن طعام را به سائل داد. چيزى نگذشت كه يتيمى آمد و گفت: خدا رحمتتان كند، باز على برخاست و يك سوم ديگر را به يتيم داد. پس از لحظه اى اسيرى آمد و گفت خدا رحمتتان كند باز على عليه السلام ثلث آخر را هم به او داد، و آن شب حتى طعم آن غذا را نچشيدند، و خداى تعالى اين آيات را در شاءن ايشان نازل كرد، و اين آيات در مورد هر مؤمنى كه در راه خدا چنين كند جارى است. 🔸مؤلف: اين قصه كه در روايت آمده خلاصه اى از داستان است، و روايت را بحرانى هم در غايه المرام از كتاب اختصاص مفيد، و ابن بابويه در امالى به سند خود از مجاهد از ابن عباس، و نيز به سند خود از خالد از جعفر بن محمد از پدرش عليهما السلام، و باز به سند خود از محمد بن عباس بن ماهيار، و او در تفسيرش به سند خود از ابى كثير زبيرى از عبد اللّه بن عباس روايت كرده اند، و در مناقب آمده كه اين حديث از اصبغ بن نباته روايت شده. 🔸و در احتجاج از على عليه السلام روايت كرده كه در ضمن حديثى كه حكايت گفتار آن جناب با مسلمانان بعد از مرگ عمر بن خطاب است فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه در باره او و فرزندانش اين آيه نازل شده باشد: (ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا). تا آخر سوره ؟ گفتند: نه. 🔸و در كتاب خصال در احتجاج على بر عليه ابو بكر آمده كه فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهم آيا صاحب آيه (يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا) منم يا تويى؟ گفت: بلكه تويى. 🔸و در الدر المنثور است كه طبرانى و ابن مردويه و ابن عساكر از پسر عمر روايت كرده اند كه گفت: از حبشه مردى نزد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم آمد و عرضه داشت: آيا اجازه هست سؤالى بكنم؟ فرمود: بپرس، اما به منظور فهميدن بپرس.
⏮ادامه بحث روایتی قسمت3⃣🌺 🔸عرضه داشت يا رسول اللّه شما هم از نظر رنگ بر ما حبشى ها برترى يافته ايد و هم از نظر شكل و هم از نظر نبوت، حال به نظر شما اگر من بدانچه تو ايمان آورده اى ايمان بياورم، و بدانچه تو عمل م ى كنى عمل كنم، در بهشت با تو خواهم بود؟ فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست اوست آرى، در بهشت سفيدى روى يك مسلمان سياه از هزار سال راه ديده مى شود. آنگاه فرمود: هر كس بگويد: (لا اله الا الله) نزد خدا عهدى داشته، و هر كس بگويد: (سبحان اللّه و بحمده ) صد و بيست و چهار حسنه برايش نوشته مى شود، و سوره (هل اتى على الانسان حين من الدهر... ملكا كبيرا) درباره او نازل شده است. 🔸مرد حبشى عرضه داشت: آيا ديدگان من هم در بهشت مى بيند آنچه را كه ديدگان تو مى بيند؟ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: آرى. پس مرد حبشى ناله اى كرد تا جان به جان آفرين تسليم نمود. پسر عمر سپس اضافه كرد كه خودم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را ديدم كه جنازه او را با دست خود به قبرش سرازير مى كرد. و در همان كتاب است كه احمد در كتاب از محمد بن مطرف روايت كرده كه گفت: ناقلى موثق برايم حديث كرد كه مردى سياه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از تسبيح و تهليل مى پرسيد، عمر بن خطاب به او گفت: بس كن ديگر چقدر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را اذيت مى كنى. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: عمر ساكت باش. در اين هنگام سوره (هل اتى على الانسان حين من الدهر) بر آن جناب نازل شد، تا آنجا كه سخن از بهشت دارد، مرد سياه از شنيدن آن آيات فريادى كرد كه جانش ‍ با همان ناله در آمد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اين مرد از شوق بهشت از دنيا رفت. 🔸و باز در همان كتاب است كه ابن وهب از ابن زيد روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) اين سوره را قرائت كرد: (هل اتى على الانسان حين من الدهر)، و اين سوره وقتى بر آن جناب نازل شد كه مردى سياه چهره نزد آن جناب بود، همين كه رسيد به صفت بهشت ، مرد سياه ناله اى سر داد و جانش از كالبدش بيرون آمد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: شوق به بهشت جان رفيقتان را بيرون كرد. 🔸مؤلف: اين سه روايت بر فرض كه صحيح باشند (و صرفنظر كنيم از اينكه هيچ تناسبى بين آيات آن با وضع آن مرد سياه ندارد) بيش از اين دلالت ندارد كه سوره وقتى نازل مى شد آن مرد سياه هم نزد آن جناب نشسته بوده، و اما اينكه سبب نزول سوره داستان آن مرد بوده، آن روايات دلالتى بر آن ندارد، و اين معنا در روايت آخرى روشن تر به چشم مى خورد. 🔸و كوتاه سخن اينكه منافاتى ميان اين سه روايت با نزول سوره در شأن اهل بيت (عليهم السلام ) وجود ندارد. 🔸علاوه بر اين روايت پسر عمر كه از ظاهرش بر مى آيد خود او در داستان آن مرد سياه حاضر بوده، و با در نظر گرفتن اين معنا كه پسر عمر وقتى به مدينه هجرت كرد كودكى يازده ساله بوده، خود شاهد بر اين است كه اين قصه در مدينه نازل شده. 🔸و نيز در الدر المنثور از نحاس از ابن عباس روايت كرده كه سوره انسان در مكه نازل شده . 🔸مؤلف : اين روايت خلاصه حديث طويلى است كه نحاس آن را در كتاب (الناسخ و المنسوخ) آورده، و خود سيوطى آن را در كتاب نقل كرده و اين حديث معارض با حديثى است كه با طرق بسيار از ابن عباس نقل كرد كه گفت: سوره انسان در مدينه و در شأن اهل بيت عليهم السلام نازل شد. 🔸از اين هم كه بگذريم سياق آيات اين سوره و مخصوصا آيه (يوفون بالنذر) و آيه (و يطعمون الطعام ...) سياق يك داستان واقعى است كه در خارج اتفاق افتاده، و ذكر اسير در بين كسانى كه به دست آن ابرار اطعام شده اند، بهترين شاهد است بر اينكه اين آيات در مدينه نازل شده، چون مسلمانان همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم در مكه قدرتى نداشتند تا اسير داشته باشند. ______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ادامه بحث روایتی قسمت4⃣🌺 🔸بعضى از مفسرين در اينجا گفتارى دارند كه خلاصه اش از نظر خواننده مى گذرد و آن اين است كه: روايات در مكى بودن و يا مدنى بودن اين سوره مختلف است، و رواياتى كه آن را مكى مى داند بر آن دسته ديگر مى چربد، بلكه از ظاهر سياق سوره بر مى آيد كه از اولين سوره هاى قرآنى است، يعنى سوره هايى كه در اوائل بعثت در مكه نازل شده، مويد اين نظريه آن است كه در اين سوره به طور مفصل نعمت هاى بهشتى را تصوير نموده، صور عذابهاى غليظ قيامت را شرح مى دهد، مويد ديگرش اين است كه در اين سوره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را امر به صبر در برابر حكم پروردگار خود مى كند و مى فرمايد اطاعت هيچ گنهكار و كفورى از ايشان را نكند، و در برابر، آنچه از دستورات حقه كه بر او نازل مى شود ثبات قدم به خرج دهد، و با مشركين مداهنه و سازش نكند. 🔸و اين گونه دستورات همان دستوراتى است كه در مكه در هنگام سختى ها و اذيت هاى مشركين نازل مى شده ، نظير اوامرى كه در سوره قلم و مزمل و مدثر نازل شده، پس نبايد به اين احتمال اعتنا كرد كه سوره مورد بحث در مدينه نازل شده باشد. اين گفتار سراپايش فاسد است، اما اينكه گفت سوره مشتمل است بر صور نعمت هاى حسى و مفصل و طولانى و صور عذابهاى غليظ جوابش اين است كه اينگونه بيان اختصاص به سوره هاى مكى ندارد، تا دليل شود بر اينكه پس سوره مورد بحث هم در مكه نازل شده، اين سوره الرحمان و سوره حج است كه به شهادت رواياتى كه ترتيب نزول سوره هاى قرآنى را ذكر مى كنند هر دو در مدينه نازل شده اند، و هر دو مشتملند بر صور نعمت هاى حسى و مفصل و طويل، و بر صور عذابهاى غليظ، و بلكه در آن دو سوره اين معانى بيشتر از سوره مورد بحث آمده است. 🔸و اما اينكه گفت در اين سوره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) را امر به صبر كرده، و از اطاعت آثم و كفور، و مداهنه با آنان نهى كرده ، و دستور داده در برابر آنچه بر او نازل مى شود ثبات قدم به خرج دهد، در پاسخ مى گوييم: اين اوامر در فصل دوم از سوره مورد بحث آمده كه از آيه (انا نحن نزلنا عليك القران تنزيلا) شروع و تا آخر سوره ادامه مى يابد، و ما هم به طور جدى احتمال مى دهيم كه اين فصل از آيات كه سياقى مستقل و تام دارند، در مكه نازل شده باشند، و مويد اين احتمال مطلبى است كه در بسيارى از روايات گذشته آمده بود كه مى فرمود آنچه در باره اهل بيت نازل شده، همان فصل اول از آيات است، و بنابر اين بايد گفت اول سوره در مدينه و آخر آن در مكه نازل شده. 🔸و بر فرض هم كه قبول كنيم كه سوره مورد بحث يك دفعه نازل شده، مى گوييم امر به صبر هم اختصاص به سوره هاى مكى ندارد، به شهادت اينكه مى بينيم همين گونه دستورات در سوره كهف آمده، مى فرمايد: (و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوه و العشى يريدون وجهه و لا تعدعيناك عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هو يه و كان امره فرطا) و اين آيه به حكم روايات در مدينه نازل شده، و درست همان معنايى را خاطرنشان مى سازد كه آيه (فاصبر لحكم ربك ...) در مقام بيان آن است، و سياقش بسيار شبيه به آيات اين سوره است،كه با مراجعه به سوره كهف و تأمل در مضمون آن آيه و آيات آخر اين سوره مطلب روشن مى شود. 🔸علاوه بر اين، مگر رنج و محنت و آزارى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در مدينه از منافقين و بيماردلان و جفاكاران سست ايمان ديد، كمتر و آسانتر از محنت هايى بود كه در مكه از مشركين ديد، مراجعه به اخبار راجع به زندگى آن جناب ثابت مى كند كه اگر دشوارتر نبوده كمتر هم نبوده است . 🔸عنوان آثم و كفور هم تنها شامل كفار مكه نيست، در مدينه هم كفار و آثم بودند، و اصولا قرآن كريم در آياتى چند آثم را براى جمعى از مسلمانان اثبات كرده، نظير آيه (لكل امرى ء منهم ما اكتسب من الاثم )، و آيه (و من يكسب خطيئه او اثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا و اثما مبينا). 🔸و در مجمع البيان است كه عياشى به سند خود از عبد اللّه بن بكير از زراره روايت كرده كه گفت: از امام باقر (عليه السلام ) از معناى آيه (لم يكن شيئا مذكورا) پرسيدم، فرمود: يعنى چيزى بود ولى مذكور نبود. 🔸مؤلف: در آن كتاب از عبد الاعلى مولاى آل سام هم روايت كرده كه وى نظير اين معنا را از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده.
⏮ادامه بحث روایتی قسمت 5⃣🌺 🔸باز در همان كتاب از عياشى نقل كرده كه او به سند خود از سعيد حذاء از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: يعنى در علم خدا مذكور بود، ولى در خلق مذكور نبود. مؤلف: يعنى انسان قبل از خلقتش در علم خدا ثبوتى داشت ، و سپس ‍ مخلوقى بالفعل شد و جزو خلائق مذكور شد. 🔸و در كافى به سند خود از مالك جهنى از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه در تفسير اين جمله فرمود: مقدر بود ولى مذكور نبود. مؤلف : اين معنا همان معناى حديث سابق است. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه مذكور آمده : يعنى نه در علم بود و نه در ذكر. و در حديثى ديگر آمده كه در علم بود، ولى در ذكر نبود. 🔸مؤلف : معناى حديث اول اين است كه نه در علم مردم بود، و نه در بين آنان مذكور مى شد، و معناى حديث دوم اين است كه در علم خدا بود، ولى نزد مردم مذكور نبود. 🔸و نيز در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر عليه السلام آمده كه در معناى جمله فرمود: نطفه مرد و نطفه زن هر دو با هم مخلوط مى شوند. 🔸و در كافى به سند خود از حمران بن اعين روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام از اين كلام خداى عز و جل پرسيدم كه مى فرمايد: (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا) فرمود يعنى ما راه را به او نشان داديم يا اين است كه هدايت ما را مى گيرد كه در اين صورت شاكر است، و يا تارك آن است، كه آن را كفران نموده). 🔸مؤلف: مثل اين روايت را قمى در تفسيرش به اسناد خود از ابى عمير از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده. و در توحيد به اسناد خود تا حمزه بن طيار از حضرت صادق عليه السلام قريب به اين روايت را ذكر كرده كه عبارتش چنين است: (ما (راه را) به او شناسانديم مى خواهد بگيرد و مى خواهد ترك كند). 🔸و در الدر المنثور است كه احمد و ابن منذر، از جابر بن عبد اللّه روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: هر مولودى بر فطرت متولد مى شود، و اين فطرتش همچنان محفوظ هست، تا زمانى كه زبانش بخواهد از آن تعبير كند، كه در هنگام تعبير كردن يا شاكر است، (و بر طبق فطرت حكم مى كند) و يا كفور است (و فطرت خود را انكار مى نمايد)، و خداى تعالى داناتر است . 🔸و در امالى صدوق به سند خود از امام صادق از پدر بزرگوارش عليه السلام روايت كرده كه در حديثى در تفسير آيه (عينا يشرب بها عباد اللّه يفجرونها تفجيرا) فرمود: اين چشمه در خانه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، كه از آنجا به سوى خانه هاى انبيا و مؤمنين جارى مى شود،(يوفون بالنذر) يعنى على و فاطمه و حسن و حسين و كنيزشان، به نذر خود وفا كردند، (و يخافون يوما كان شره مستطيرا) امام باقر مى فرمود: يعنى روزى كه صورتها عبوس ‍ مى شود، (و يطعمون الطعام على حبه )، يعنى با اينكه اشتهاى آن طعام را داشتند ولى ايثار كردند، (مسكينا)به مسكينان مسلمين (و يتيما) به ايتام مسلمين، و (اسيرا) به اسراى مشركين. 🔸و وقتى داشتند اطعام مى كردند مى گفتند: (انما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا) امام فرمود: به خدا سوگند اين سخن را به زبان نگفتند، بلكه اين زبان دل و ضمير ايشان بود، و خدا از باطن آنان خبر داده كه در باطن چشمداشت تلافى ندارند و حتى انتظار تشكر و ثنا هم ندارند، و تنها هدفشان وجه اللّه و رضاى او و به دست آوردن ثواب او است . 🔸و در الدر المنثور است كه سعيد بن منصور، ابن ابى شيبه، ابن منذر و ابن مردويه، از حسن روايت آورده اند كه گفت: روزى كه آيه (و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا) نازل شد اسيرانى از مشركين در مدينه بودند. 🔸مؤلف: از مدلول روايت استفاده مى شود كه آيه مذكور در مدينه نازل شده، و نظير اين روايت، روايت ديگرى است كه در همان كتاب از عبد بن حميد از قتاده آورده، و روايت ديگرى كه از ابن منذر از ابن جريح آورده، و روايت ديگرى كه از عبد الرزاق و ابن منذر از ابن عباس ‍ آورده. 🔸و در همان كتاب است كه ابن مردويه، از انس بن مالك از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت كرده كه در تفسير جمله (يوما عبوسا قمطريرا) فرمود: يعنى ما بين چشم ها را در هم مى كند. 🔸و كلينى در روضه كافى به سند خود از محمد بن اسحاق مدنى از امام ابى جعفر عليه السلام روايت آورده كه در صفت بهشت فرمود: و ميوه هاى آن است يعنى در دسترس اهل بهشت است، چنانكه فرمود: (و دانيه عليهم ظلالها و ذللت قطوفها تذليلا)، و (تذليل بودن آن ) همان رام بودن،و در دسترس بودن آن است.
⏮ ادامه بحث روایتی قسمت6⃣🌺 🔸مؤمن از هر يك آنها كه اشتها داشته باشد، ميوه خودش از درخت خم شده در دهان او قرار مى گيرد، در حالى كه او همچنان تكيه داده است، و نيز انواع ميوه ها به مؤمن و ولى خدا مى گويند: اى ولى خدا مرا اول بخور قبل از آنكه آن ديگرى را بخوری. 🔸و در تفسير قمى در ذيل كلمه مخلدون فرموده:يعنى خدمتگزارانى كه دستبند به دست دارند. 🔸و در كتاب معانى به سند خود از عباس بن يزيد روايت كرده كه به امام صادق عليه السلام در روزى كه در حضورش بودم عرضه داشتم، مرا از معناى كلام خدا كه مى فرمايد: (و اذا رايت ثم رايت نعيما و ملكا كبيرا) خبر بده و بفرما اين ملكى كه خداى تعالى بزرگش دانسته تا آنجا كه ملك كبيرش خوانده چه ملكى است؟ فرمود وقتى خداى تعالى اهل بهشت را داخل بهشت مى كند، اگر فرستاده اى را پيش يكى از آن اولياى خود بفرستد، رسول مى بيند پرده داران جلو در ايستاده مى گويند بايست تا برايت اذن بگيريم، آنقدر ملك ولى خدا كبير است كه حتى فرستاده خدا بدون اجازه او بر او وارد نمى شود، اين است معناى اينكه فرمود: (و اذا رايت ثم رايت نعيما و ملكا كبيرا). 🔸و در مجمع البيان در ذيل همين آيه آمده كه آن ملك، ملكى است زوال و فناناپذير (نقل از امام صادق عليه السلام، و در ذيل آيه (عاليهم ثياب سندس خضر) مى گويد: از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در معناى آن فرمود: جامه بهشتى خودش بالاى سر اولياى خدا قرار مى گيرد پس آن را در تن خود مى كنند. ______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 نکته ای در مورد سوره از تفسير شریف المیزان 🔰گفتارى پيرامون هويت انسان از نظر قرآن كريم 🔸شكى نيست در اينكه در داخل اين هيكل محسوس كه ما آن را انسان مى ناميم. مبدئى براى حيات است كه شعور و اراده آدمى مستند بدان است، و خداى تعالى در آنجا كه سخن از خلقت انسان - به عنوان آدم - دارد، از اين مبدأ تعبير به روح، و در بعضى موارد تعبير به نفس نموده، نظير آيه (فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين ) ، و آيه ((ثم سويه و نفخ فيه من روحه ) . 🔸و آنچه در بدو نظر از دو آيه به ذهن مى رسد،اين است كه روح و بدن دو حقيقت قرين يكديگرند، نظير خميرى كه مركب از آرد و آب است، و انسان مجموع هر دو حقيقت است، وقتى روح قرين جسد قرار گرفت، آن انسان زنده است و وقتى از هم جدا شد همين جدا شدن مرگ است. 🔸و ليكن آيه (قل يتوفيكم ملك الموت الذى و كل بكم) اين معنا را تفسير مى كند، چون مى فهماند آن روحى كه در هنگام مرگ و به حكم اين آيه قابض الارواح آن را مى گيرد، عبارت است از آن حقيقتى كه يك عمر به او مى گفتيم تو، شما، جناب عالى و امثال اينها، و آن عبارت است از انسان به تمام حقيقتش، نه يك جزء از مجموعش ، پس مراد از نفخ روح در جسد اين است كه جسد را بعينه انسان كند، نه اينكه واحدى را ضميمه واحد ديگرى سازد كه هم ذاتش غير آن باشد و هم آثار ذاتش غير آثار ذات آن باشد، پس انسان بعد از آنكه روح به بدنش ‍ تعلق مى گيرد، و بعد از آنكه روحش از بدنش مفارقت مى كند، در هر دو حال يك حقيقت است، و از آيه شريفه زير هم همين معنا استفاده مى شود: (و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طين ثم جعلناه نطفه فى قرار مكين ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر)، پس آن چيزى كه خلقتى ديگر مى شود عينا همان نطفه اى است كه مراحل علقه و مضغه و استخوانى بودن را پيموده است. 🔸و در معناى اين آيه شريفه است آيه زير كه مى فرمايد: (هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا) كه شى ء نبودن انسان را مقيد مى كند به قيد مذكور، و مى فهماند انسان چيز بوده، ليكن چيز مذكور نبوده، و همينطور هم هست، چون انسان زمين بوده، نطفه بوده، ليكن در آن مراحل قبلى انسان به شمار نمى رفته، و نمى گفتند فلان مواد عينا فلان شخص است ، پس مفاد كلام خداى تعالى اين است كه انسان يك واحد حقيقى است، كه همان واحد حقيقى يگانه مبدأ است براى تمامى آثار بدنى طبيعى، و آثار روحى ، همچنان كه همين واحد حقيقى فى نفسه مجرد از ماده است، به شهادت اينكه به حكم آيه (قل يتوفيكم ملك الموت )، و آيه (اللّه يتوفى الانفس حين موتها) و آيه (ثم انشاناه خلقا اخر) كه گذشت، در دم مرگ انسان مجرد از بدن مادى رها مى شود و خدا انسان را مى گيرد. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 3⃣2⃣تا1⃣3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 ترجمه آیات 🔸(اى رسول !) محققا ما اين قرآن عظيم الشان را بر تو فرستاديم 3⃣2⃣ 🔸به شكرانه آن بر اطاعت حكم پروردگار صبور و شكيبا باش و هيچ از مردم بدكار و كفر پيشه از آنان اطاعت مكن 4⃣2⃣ 🔸و نام خدا را صبح و شام (به عظمت) ياد كن 5⃣2⃣ 🔸و در شب را برخی (در نماز)به سجده خدا پرداز و شام دراز را به تسبيح و ستايش او صبح گردان6⃣2⃣ 🔸اين مردم (كافر غافل) همه دنيای نقد عاجل را دوست مى دارند و آن روز (قيامت) سخت سنگين را به كلى از ياد مى برند7⃣2⃣ 🔸ما اينان را آفريديم و محكم بنيان ساختيم و هرگاه بخواهيم همه را فانى ساخته و مانندشان قومى ديگر خلق مى كنيم 8⃣2⃣ 🔸اين آيات، پند و تذكرى است تا هر كه بخواهد راهى به سوى خداى خود پيش گيرد9⃣2⃣ 🔸و آنها (اولياى حق ) چيزى جز آنچه خدا بخواهد نمى خواهيد (و كار را به او تفويض مى كنيد كه ) البته خدا به احوال خلق دانا و به صلاح بندگان آگاهست0⃣3⃣ 🔸خدا هر كه را بخواهد در (بهشت) رحمت خود داخل گرداند، و براى ستمكاران عالم عذابى دردناك مهيا ساخته است 1⃣3⃣ _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بیان آیات 🔸بعد از آنكه خداى سبحان جزاى ابرار را بيان كرد و فرمود كه در برابر صبرى كه در راه خدا كردند چه پاداشها از نعيم مقيم ابدى و ملك عظيم برايشان تهيه ديده ، اينك در اين فصل از سوره خطاب را متوجه رسول گرامى خود نموده . او را امر مى كند به اينكه باز هم در برابر حكم پروردگارش صبر كند، و اين گنهكاران كافر و علاقه مندان به زندگى زودگذر دنيا را كه از آخرت روى گردانده به دنيا چسبيده اند اطاعت نكند، نه مشركين را، و نه ساير كفار را، و نه منافقين و هواپرستان را، و اينكه همواره به ياد نام پروردگارش باشد و براى او سجده كند و مستمرا او را تسبيح گويد، آنگاه همين فرمان را براى همه امت عموميت داده ، مى فرمايد: (ان هذه تذكره فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا). 🔸با اين بيان اتصال اين فصل از آيات سوره با فصل قبلش روشن شد، و در عين حال سياق اين آيات بى شباهت به سياق آيات مكى نيست، و بر فرض كه در مكه نازل شده باشد، بايد بگوييم صدر آن در مدينه و ذيلش ‍ در مكه نازل شده است. ___________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a