eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
820 ویدیو
197 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ هر نفسی راه خاصی به سوی خدا دارد شکّ نيست‌ كه‌ تمام‌ افراد بشر كه‌ در دنيا زندگی می‌كنند، هر يک در باطن‌ و وجدان‌ خود يک هدف‌ و مقصدی دارند كه‌ برای وصول‌ به‌ آن‌ هدف‌ حركت‌ می‌كنند؛ اعمّ از اينكه‌ آن‌ مقصد را بدانند و يا ندانند. و در هر حال‌ خواه‌ و ناخواه‌ هر كس‌ در ذات‌ و واقعيّت‌ خود روی آن‌ مقصد در حركت‌ است‌، و افعال‌ و اعمالی كه‌ انجام‌ می‌دهد روی غرضی است‌ كه‌ می‌خواهد نقاط‌ ضعف‌ را در خود ترميم‌ كند و حاجات‌ باطنی و نفسانی خود را بواسطه‌ٔ اين‌ اعمالی كه‌ بجای می‌آورد برآورده‌ كند. ما در دنيا زيست‌ می‌كنيم‌، و يک سال‌ و دو سال‌ و بيشتر رو به‌ جلو می‌رويم‌ تا زمان‌ مرگ‌ فرا می‌رسد و بايد از اينجا ارتحال‌ نمائيم‌؛ و در اين‌ امر ترديدی نيست‌. و بنابراين‌ در دوران‌ زندگی، ما در باطن‌ خود سيری داريم‌ و بسوی هدفی در تكاپو هستيم‌، و مسلّماً اين‌ سير در مسافت‌های مكانی دنيا نيست‌ كه‌ از نقطه‌ای شروع‌ كنيم‌ و به‌ نقطه‌ٔ ديگری برسيم‌، بلكه‌ در باطن‌ خودمان‌ اين‌ سير و دگرگونی برای ما حاصل‌ می‌شود. هر كس‌ از افراد بشر، سياه‌، سفيد، مؤمن‌، كافر، منافق‌ اين‌ سير را دارد و در ملكات‌ خود سير می‌كند، و برای جبران‌ نقاط‌ ضعفی كه‌ در نفسش‌ موجود است‌ و در خود می‌يابد اين‌ حركات‌ خارجی را انجام‌ می‌دهد. و اين‌ سفر را به‌ پايان‌ می‌رساند، به‌ گمان‌ اينكه‌ آنها می‌توانند گمشدۀ خود را به‌ دست‌ آورند و نقاط‌ ضعف‌ خود را ترميم‌ كنند. و نيز شكّی نيست‌ در اينكه‌ افراد بشر در عين‌ آنكه‌ همه‌ دارای غرائزی هستند، ولی آن‌ غرائز و ملكات‌ در آنها متفاوت‌ است‌. بعضیها از هنگام‌ خلقت‌ شجاعند و بعضی‌ها جبان‌ و ترسو و بعضی‌ها متوسّط‌ الحالند، آن هم‌ به‌ درجات‌ و مراتب‌ مختلف‌. بعضی‌ها از زمان‌ كودكی حَيی هستند يعنی با حيا و بعضی‌ها خيلی بارز و ظاهر و شكفته‌؛ و همچنين‌ در سائر صفات‌ مثل‌ بخل‌ و حسد و كينه‌ و حسّ انتقام‌ و صفات‌ حسنه‌ افراد متفاوتند. ولی هر كدام‌ از اينها روی ملكات‌ و غرائز خودشان‌ سير می‌كنند و بايد آن‌ ملكات‌ را به‌ حال‌ اعتدال‌ درآورند. هر كس‌ بايد خودش‌ را در آن‌ موقعيّت‌ و ظرفيّتی كه‌ هست‌ تكميل‌ كند، و خود را يک انسان‌ متوسّط‌ و معتدلی قرار دهد كه‌ آن‌ اخلاق‌ و ملكاتش‌ جنبه‌ٔ افراط‌ و تفريط‌ نداشته‌ باشد و انسان‌ پسنديده‌ای باشد. بنابراين‌ هر كس‌ از طريق‌ نفس‌ خودش‌ يک راه‌ خاصّی بسوی پروردگار دارد، و لذا بزرگان‌ از اهل‌ حكمت‌ فرموده‌اند: الطُّرُقُ إلَی‌ اللّٰهِ بِعَدَدِ أنْفاسِ الْخَلآئِق‌. «راه‌هائی كه‌ بسوی خدا موجود است‌ به‌ تعداد نفس‌ها و جان‌های مخلوقات‌ است‌.» يعنی هر موجودی از نقطه‌ نظر آن‌ نفسانيّت‌ خاصّی كه‌ دارد يک راه‌ بخصوص‌ از باطن‌ خود به‌ خدا دارد. و البتّه‌ اين‌ عين‌ عبارت‌ آيه‌ و يا حديثی نيست‌، وليكن‌ گفتار بزرگانست‌ و درست‌ هم‌ هست‌. و از اين‌ گذشته‌ انبياء و اولياء آمده‌اند تا انسان‌ را به‌ خدا دعوت‌ كنند، و از نقطه‌ نظر باطن‌ و وجدان‌ گذشته‌، از خارج‌ برنامه‌ای برای او قرار دهند كه‌ انسان‌ بر اساس‌ آن‌ برنامه‌ عمل‌ كند و به‌ مقصود برسد. آن‌ راه‌هائی را هم‌ كه‌ برای وصول‌ به‌ مقصود معيّن‌ كرده‌اند مختلف‌ است‌. شرايع‌ الهيّه‌ با اينكه‌ همه‌ دعوت‌ به‌ توحيد می‌كنند ولی از جهت‌ قوانين‌ و فرامين‌ بر حسب‌ تكامل‌ تفاوت‌ دارند. مثلاً شريعت‌ حضرت‌ موسی‌ غير از شريعت‌ حضرت‌ عيسی‌ است‌، شريعت‌ حضرت‌ إبراهيم‌ يک منهاج‌ خاصّی دارد، شريعت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ كه‌ متمّم‌ و مكمّل‌ تمام‌ شرايع‌ است‌ آن‌ صراط‌ مستقيمی را نشان‌ می‌دهد كه‌ در تمام‌ قوا انسان‌ را از حال‌ افراط‌ و تفريط‌ در صراط‌ وسطيّت‌ و عدالت‌ می‌آورد و به‌ اقصر فاصله‌ و در اسرع‌ وقت‌ به‌ مقصود می‌رساند. ادامـــه... 📚معادشناسی، ج۸، ص۱۵ 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
❇️ هر نفسی راه خاصی به سوی خدا دارد شکّ نيست‌ كه‌ تمام‌ افراد بشر كه‌ در دنيا زندگی می‌كنند، هر يک
↩️ ادامـــه... ⬇️ مثلاً حضرت‌ نوح‌ طبق‌ گفتۀ قرآن‌ در روی زمين‌ و در ميان‌ قوم‌ خود نهصد و پنجاه‌ سال‌ زندگی كرد، وليكن‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مدّت‌ زندگی دنيوی‌شان‌ شصت‌ و سه‌ سال‌ بود و دارای مقامات‌ و درجاتی بودند كه‌ مسلّماً حضرت‌ نوح‌ با آنكه‌ پدربزرگ‌ آن‌ حضرت‌ بود نداشت‌؛ و از نقطه‌ نظر مكتب‌ شاگرد اين‌ مكتب‌، و از ولايت‌ و روحانيّت‌ اين‌ فرزند بهرمند می‌گشت‌. وَ إِنّی وَ إنْ كُنْتُ ابْنَ ءَادَمَ صُورَة فَلی فيهِ مَعْنًی شاهدٌ بِأبُوَّتی[1] «و حقّاً من‌ اگر چه‌ از نقطه‌ نظر صورت‌ فرزند آدم‌ أبوالبشر هستم‌، وليكن‌ از جهت‌ باطن‌ و حقيقت‌ در من‌ معنائی وجود دارد كه‌ گواهی می‌دهد كه‌ من‌ پدر او هستم‌.» و لذا می‌بينيم‌ حضرت‌ آدم‌ ابوالبشر و حضرت‌ نوح‌ و إبراهيم‌ و موسی‌ و عيسی‌ و سائر انبياء (علی‌ نبيّنا و آله‌ و عليهم‌ الصّلوة‌ و السّلام‌) برای رفع‌ موانع‌ غيبی و بازشدن‌ سبل‌ سلام‌ و طیّ معارج‌ و مدارج‌ قُرب‌، به‌ انوار طيّبه‌ٔ پنج‌ تن‌ آل‌ عبا توسّل‌ می‌جسته‌اند. و بنابراين‌ راههای باطنی ايشان‌ بسوی خدا مختلف‌ بوده‌ و تمام‌ اين‌ راهها هم‌ موصل‌ به‌ مطلوب‌ و مقام‌ قرب‌ و معرفت‌ حضرت‌ حقّ بوده‌ است‌. 📚معادشناسی، ج۸، ص۱۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ «ديوان‌ ابن‌ فارض‌» ص‌ 105، بيت‌ 631 از تائيّه‌ٔ كبری‌: نظم‌ السّلوک. 🆔 @allame_tehrani
✅ صراط مستقيم واحد است و سبل سلام متعدد در آيهٔ مباركه‌ٔ: وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ [1]. «كسانی كه‌ در راه‌ ما جهاد می‌كنند، ما آنها را به‌ راههای خود هدايت‌ می‌نمائيم‌.» ملاحظه‌ می‌شود كه‌ سبل‌ (يعنی راه‌) به‌ صيغهٔ جمع‌ آمده‌ است‌، يعنی برای وصول‌ به‌ خدا و كسب‌ مقام‌ تقرّب‌ و خلوص‌ خداوند راههائی وجود دارد؛ امّا صراط‌ مستقيم‌ واحد است‌ و نمی‌تواند بيش‌ از يكی باشد. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ.[2] «راه‌ مستقيم‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌ و ما را به‌ آن‌ راه‌ هدايت‌ كن‌! راه‌ كسانی كه‌ بر ايشان‌ نعمت‌ عنايت‌ نمودی!» وَ إِذاً لَّأَتَيْنَـٰهُم‌ مِّن‌ لَّدُنَّآ أَجْراً عَظِيماً وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً[3]. كسانی كه‌ تسليم‌ محض‌ خدا و رسول‌ خدا باشند و در برابر فرامين‌ خدا چون‌ و چرا نداشته‌ باشند و نسبت‌ به‌ مواعظ‌ و اندرزهای حقّ مطيع‌ محض‌ باشند، اين‌ امر برای آنان‌ پسنديده‌ و اختيار شده‌ است‌ و موجب‌ قدم‌ راسخ‌ و گام‌ راستين‌ می‌باشند؛ و در نتيجه‌ از جانب‌ خدا به‌ آنان‌ اجر عظيمی خواهد رسيد، و در صراط‌ مستقيم‌ خداوند هدايتشان‌ خواهد فرمود. در قرآن‌ مجيد صراط‌ مستقيم‌ در سی و سه‌ مورد آمده‌ است‌، به‌ لفظ‌ مستقيم‌ فقط‌؛ و در همه‌ جا به‌ لفظ‌ واحد آمده‌ است‌؛ و اصولاً در قرآن‌ صراط‌ به‌ صيغه‌ٔ جمع‌ مانند صُرُط‌ نيامده‌ است‌. و امّا سبيل‌ به‌ صيغه‌ٔ جمع‌ زياد آمده‌ است‌؛ مانند: يَهْدِي‌ بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ و سُبُلَ السَّلَامِ.[4] «خداوند بواسطه‌ٔ قرآن‌ كريم‌ كسانی را كه‌ از مقام‌ رضای خدا پيروی كنند به‌ سبل‌ سلام‌ هدايت‌ می‌كند.» ثُمَّ كُلِی مِن‌ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِی سُبُلَ رَبِّكَ ذُلُلاً. [5] «(خداوند به‌ زنبور عسل‌ وحی فرستاد كه‌...) سپس‌ از تمام‌ ثمرات‌ بخور و راههای پروردگارت‌ را به‌ حال‌ تسليم‌ و انقياد و مذلّت‌ بپيما!» وَ مَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَی‌ اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا.[6] «(پيامبران‌ در پاسخ‌ طواغيت‌ و مستكبران‌ جهان‌ گفتند:) چرا ما بر خدای خودمان‌ توكّل‌ ننمائيم‌ و امور خود را به‌ او نسپاريم‌ در حاليكه‌ او راههای ما را بسوی مقام‌ قرب‌ خود به‌ ما هدايت‌ كرد.» و از اينجا استفاده‌ می‌شود كه‌ راههای بسوی خدا بسيار است‌؛ ولی صراط‌ مستقيم‌ تنها يكی است‌ و تمام‌ اين‌ راهها به‌ مقدار نزديک بودنش‌ به‌ راه‌ مستقيمی كه‌ اقصر فاصله‌ بين‌ بنده‌ و بين‌ خداست‌، از صراط‌ مستقيم‌ بهره‌ دارند. پس‌ هر چه‌ زاويۀ‌ انحراف‌ آن‌ سبل‌ از راه‌ راست‌ تصوّری و توهّمی كه‌ بين‌ اين‌ دو نقطه‌ است‌ بيشتر باشد، بهرۀ‌ آن‌ سبل‌ از صراط‌ مستقيم‌ كمتر؛ و هر چه‌ زاويه‌ٔ انحرافشان‌ كمتر باشد بهره‌شان‌ از صراط‌ مستقيم‌ بيشتر است‌. باری انسان‌ در دنيا قدم‌ می‌گذارد، خواه‌ از مكتب‌ انبياء استفاده‌ كند و يا نكند، سير خود را در دنيا می‌كند و می‌ميرد و در باطنش‌ راهی داشته‌ است‌ كه‌ به‌ تربيت‌ انبياء به‌ كمال‌ و تمام‌ رسيده‌ و يا نرسيده‌ است‌؛ بالأخره‌ در باطن‌ خود پيوسته‌ حركت‌ و سيری داشته‌ است‌. در اين‌ حقيقت‌ كه‌ شكّی نيست‌. اين‌ راهی كه‌ انسان‌ در دنيا بسوی خدا داشته‌ است‌، در عالم‌ قيامت‌ ظهور و بروزی دارد. چون‌ سابقاً دانستيم‌ كه‌ تمام‌ موجودات‌ و افعال‌ اين‌ عالم‌ مادّه‌ و طبع‌ و عالم‌ مُلک و شهادت‌، در آن‌ عالم‌ غيب‌ و ملكوت‌ يک صورت‌ ملكوتی دارند. يكي‌ از چيزهائی كه‌ در اينجا صورت‌ مُلكی دارد همين‌ سير نفسانی انسان‌ است‌ رو به‌ مبدأ خود كه‌ در آنجا صورت‌ ملكوتيش‌ همان‌ صراط‌ است‌. و شكّی نيست‌ كه‌ اين‌ صراط‌ را انسان‌ در دنيا داشته‌ است‌. و چون‌ هر كس‌ در دنيا يک صراط‌ دارد، در آخرت‌ هم‌ همان‌ صراط‌ را به‌ صورت‌ ملكوتی آن‌ عالم‌ دارد. و صراط‌ دنيا كه‌ در عالم‌ طبع‌ و مادّه‌، در عالم‌ شهوت‌، در عالم‌ غضب‌، در عالم‌ اوهام‌ و اعتباريّات‌، دنيا را اداره‌ می‌كند، و روی امور اعتباريّه‌ پيوند می‌دهد و موجودات‌ متفرّق‌ را بر اساس‌ همين‌ اعتبار به‌ هم‌ متّصل‌ می‌كند، بايد در قيامت‌ صورت‌ ملكوتی كه‌ بروز صورت‌ مُلكی است‌ داشته‌ باشد. بنابراين‌ تمام‌ افراد بشر كه‌ در دنيا آمدند و از دنيا می‌روند؛ اصل‌ ظهور و بروز دنيا در قيامت‌، جهنّم‌ است‌، و راهی كه‌ انسان‌ از دنيا به‌ بهشت‌ دارد صراطی است‌ در جهنّم‌ كه‌ بايد از آن‌ عبور كند و به‌ بهشت‌ برسد. چون‌ هر چيزی كه‌ انسان‌ را از خدا دور كند جهنّم‌ است‌. مراد از دنيا زندگی كردن‌ بر روی زمين‌ نيست‌، بلكه‌ زندگی كردن‌ در عالم‌ تعلّقات‌ است‌. هر فردی كه‌ در دنيا می‌آيد تعلّقاتی پيدا می‌كند؛ ظهور و بروز اين‌ تعلّقات‌ جدا كننده و غافل‌ كنندۀ‌ از خدا در آخرت‌، جهنّم‌ است‌. 📚معادشناسی، ج۸، ص۱۸ ــــــــــ پاورقی 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
✅ صراط مستقيم واحد است و سبل سلام متعدد در آيهٔ مباركه‌ٔ: وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينّ
• پاورقی «پست قبل»: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيهٔ 69، از سورۀ‌ 29: العنكبوت. 2ـ آيه‌ٔ 6 و صدر آيه‌ٔ 7، از سورۀ‌ 1: الفاتحة‌. 3ـ آيه‌ٔ 67 و 68، از سورۀ‌ 4: النّسآء. 4ـ صدر آيه‌ٔ 16، از سورۀ‌ 5: المآئدة‌. 5ـ صدر آيه‌ٔ 69، از سورۀ‌ 16: النّحل‌. 6ـ صدر آيه‌ٔ 12، از سورۀ‌ 14: إبراهيم‌. 🆔 @allame_tehrani
🔥 تمام افراد بايد از جهنم عبور كنند در آيه‌ٔ شريفه‌ داريم‌: وَ إِن‌ مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَیٰ رَبِّكَ حَتماً مَّقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً.[1] «و يک فرد از شما نيست‌ مگر اينكه‌ وارد جهنّم‌ می‌شود! و اين‌ حكم‌ ای پيغمبر، حكم‌ حتمی و قضاء لازمی است‌ كه‌ پروردگارت‌ بر عهدۀ خود نهاده‌ است‌! و پس‌ از ورود در جهنّم‌ ما كسانی را كه‌ تقوی پيشه‌ ساخته‌اند نجات‌ می‌دهيم‌، و می‌گذاريم‌ كه‌ ستمگران‌ در دوزخ‌ به‌ رو به‌ زانو در افتاده‌ يَله‌ و رها بمانند.» و آيات‌ قبل‌ از اين‌ چنين‌ است‌: وَ يَقُولُ الإنسَانُ أَءِذَا مَامِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيّاً * أَ وَ لَا يَذْكُرُ الإنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن‌ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً * فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّياطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيّاً * ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن‌ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمَانِ عِتِيّاً * ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَیٰ بِهَا صِلِيّاً [2]. «و انسان‌ چنين‌ می‌گويد كه‌: آيا اگر من‌ بميرم‌ هر آينه‌ بطور يقين‌ زنده‌ از ميان‌ قبر بر خواهم‌ خاست‌؟ آيا اين‌ انسان‌ نمی‌داند كه‌ سابقاً هيچ‌ چيز نبوده‌، و ما او را از هيچ‌ آفريده‌ايم‌؟ ای پيغمبر! به‌ پروردگار تو سوگند كه‌ ما انسان‌ و شياطين‌ را محشور می‌كنيم‌ و سپس‌ همه‌ را به‌ زانو در افتاده‌ در اطراف‌ جهنّم‌ حاضر می‌سازيم‌، و پس‌ از آن‌ ما از هر گروه‌ و دسته‌ای آن‌ كس‌ را كه‌ طغيان‌ و سركشی او بر خداوند رحمان‌ شديدتر باشد بيرون‌ می‌كشيم‌؛ و آنگاه‌ آن‌ افرادی را كه‌ سزاوارتر به‌ آتش‌ دوزخند البتّه‌ ما بهتر می‌شناسيم‌.» باری، از جمله‌ٔ «وَ إِن‌ مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» كه‌ نه‌ تنها اطلاق‌ دارد بلكه‌ نصّ در تعميم‌ است‌، و حصر بين‌ نفی و اثبات‌ است‌؛ استفاده‌ می‌شود كه‌ تمام‌ افراد بشر بدون‌ استثناء: كافران‌، منافقان‌، مؤمنان‌، همه‌ و همه‌ وارد جهنّم‌ می‌شوند. از رسول‌ خدا پرسيدند: آيا شما هم‌ وارد جهنّم‌ مي‌شويد؟ فرمود: آری، ولی ما مانند برقِ خاطف‌ به‌ سرعت‌ عبور می‌كنيم‌. وقتی اين‌ آيه‌ وارد شد، در روايت‌ است‌ كه‌ آنقدر رسول‌الله‌ گريه‌ كردند كه‌ زمين تر شد. و بعد به‌ دنبالش‌ اين‌ جمله‌ آمد: ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً. چون‌ تمام‌ امّت‌ را خدا به‌ جهنّم‌ می‌برد، و بار تمام‌ امّت‌ به‌ دوش‌ رسول‌ خداست‌ و او حميم‌ و دلسوز است‌ بر آنها، لذا گريه‌ می‌كند از روی ترحّم‌. حال‌ بايد ديد سرّش‌ چيست‌ كه‌ همه‌ وارد جهنّم‌ می‌شوند؟ سرّش‌ اينستكه‌ جهنّم‌ در آخرت‌ مظهر دنياست‌ در اينجا، و انبياء و ائمّه‌ و اولياء هم‌ در اين‌ دنيا آمدند، پس‌ همه‌ در جهنّم‌ آمدند و از اين‌ جهنّم‌ بايد به‌ بهشت‌ بروند. چون‌ دنيا پل‌ آخرت‌ و جهنّم‌ پل‌ بهشت‌ است‌، و رسيدن‌ به‌ بهشت‌ و مقام‌ قرب‌ حضرت‌ حقّ بدون‌ آمدن‌ در دنيا و مجاهدات‌ نفسانيّه‌ ممكن‌ نيست‌؛ پس‌ همه‌ بايد در اين‌ جهنّم‌ بيايند و سپس‌ خلاص‌ شوند. [چرا پيامبران چون برق از جهنم عبور می‌كنند] 📚معادشناسی، ج۸، ص۲۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيه‌ٔ 71 و 72، از سورۀ‌ 19: مريم‌. 2 ـ آيات‌ 66 تا 70، از سورۀ‌ 19: مريم‌. 🆔 @allame_tehrani
⚡️چرا پيامبران چون برق از جهنم عبور می‌كنند آن‌ كسانی كه‌ مانند پيامبران‌ در دنيا می‌آيند و می‌روند و هيچ‌ آلوده‌ نمی‌شوند، و رنگ‌ و بوی دنيا را بخود نمی‌گيرند، و زَن‌ و فرزند و كسب‌ و تجارت‌ آنها را از خدا بازنمی‌دارد؛ آنان‌ بسرعت‌ برق‌ از آن‌ عبور می‌كنند. و به‌ مصداق‌ آيه‌ٔ شريفه‌ٔ: رِجِالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوٰةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَـوٰةِ يَخَافُونَ يَوْماّ تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الأبْصَارُ.[1] «مردانی هستند كه‌ هيچ‌ خريد و فروش‌ و كسب‌ و كار آنان‌ را از ياد خدا و اقامه‌ٔ نماز و دادن‌ زكات‌ بازنمی‌دارد، و از روزی كه‌ دلها و چشمها در آن‌ روز دگرگون‌ می‌شود سخت‌ در هراسند.» أبداً از دنيا آلوده‌ نشده‌اند، و دنيا نتوانسته‌ است‌ آنان‌ را بخود سوق‌ دهد و گرايش‌ دهد. و بنابراين‌ چون‌ از طرفی در دنيا آمده‌ و رفته‌اند پس‌ در جهنّم‌ آمده‌اند و خارج‌ شده‌اند؛ و از طرف‌ ديگر چون‌ در اينجا محبّت‌ دنيا را بخود نخريدند و آلوده‌ نشدند لذا در اين‌ دنيا وقوف‌ نكرده‌اند و چون‌ برق‌ گذشتند. رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ در اين‌ جهان‌ يعنی در روی زمين‌ شصت‌ و سه‌ سال‌ درنگ‌ فرمود، ولی يک لحظه‌ در دنيا نبود. دنيا يعنی تعلّق‌ و محبّت‌ به‌ غير خدا و دلبستگی به‌ زينت‌های آن‌، و گرايش‌ به‌ عالم‌ غرور و باطل‌. پس‌ پيامبر در روی زمين‌ درنگ‌ كرد ولی در دنيا درنگ‌ نكرد. و چون‌ روی زمين‌ آمد بدون‌ يک لحظه‌ تأمّل‌ و توقّف‌ بر رياست‌ و جاه‌ و حبّ مال‌ و سائر تعلّقات‌ دنيويّه‌، كَالبَرقِ الخاطِف‌ به‌ سرعت‌ از آن‌ عبور كرد. دنيا يعنی عالم‌ اعتبار، حقائق‌ را كنار زدن‌، و به‌ اعتباريّات‌ مشغول‌ شدن‌، و پشت‌ حجاب‌ ظلمانی ماندن‌، و از سطح‌ انسانيّت‌ تنازل‌ نمودن‌ و در حدود افكار بهائم‌ و شياطين‌ زيست‌ كردن‌. چقدر زندگی رسول‌‌الله‌ اينچنين‌ بوده‌ است‌؟ هيچ‌ هيچ‌. اصلاً زندگانی پيغمبر اكرم‌ اينچنين‌ نبوده‌ است‌. پيامبر اكرم‌ در تمام‌ مدّت‌ عمر تا هنگام‌ رحلت‌ يک دقيقه‌ مانند مردم‌ دنيا روی هدف‌ و مقصد دنيا زندگی نكرد. در روايت‌ داريم‌ كه‌ انبياء و اولياء از صراط‌ كالبرقِ الخاطِف‌ می‌گذرند. شما هنگام‌ برق‌ زدن‌ آسمان‌، آسمان‌ را ديده‌ايد؟ چگونه‌ آن‌ برق‌ به‌ شما می‌رسد و چشم‌ را خيره‌ می‌كند؛ با همين‌ سرعت‌ آنها از صراط‌ عبور می‌كنند. دنيا پل‌ است‌ و حتماً بايد از جهنّم‌ بگذرند؛ انبياء كه‌ به‌ عالم‌ اعتبار وارد شدند وليكن‌ عبورشان‌ زمانی طول‌ نكشيد، چون‌ دل‌ ندادند؛ در آنجا هم‌ از صراط‌ چون‌ برق‌ می‌گذرند. (ادامه در پست بعدی...) 📚معادشناسی، ج۸، ص۲۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيه‌ٔ 37، از سورۀ‌ 24: النّور. 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامهٔ پست قبلی: ⬇️ از انبياء و ائمّه‌ و اولياء گذشته‌، افراد ديگر كه‌ در درجات‌ مختلف‌ پائين‌تری هستند و به‌ دنيا دل‌ داده‌اند، به‌ حسب‌ اختلاف‌ درجات‌ و بستگی آنها به‌ دنيا عبورشان‌ مختلف‌ است‌. افرادی در دنيا آمده‌اند و مؤمن‌ هم‌ بوده‌اند وليكن‌ برای وصول‌ به‌ مقام‌ توحيد و قطع‌ علاقه‌ٔ كلّيّه‌ از دنيا دچار ابتلائاتی می‌شده‌اند؛ آنان‌ هم‌ از صراط‌ عبور می‌كنند، غاية‌ الأمر نه‌ به‌ آن‌ سرعت‌ بلكه‌ به‌ سرعت‌ باد. افرادی اهل‌ آخرت‌ هستند و نمی‌توان‌ آنان‌ را از اشقياء شمرد، بلكه‌ از اصحاب‌‌اليمين‌اند، اهل‌ گناه‌ هم‌ نيستند، ولی آن‌ عشق‌ و شور و جذبه‌ٔ اهل‌ توحيد كه‌ چون‌ جرقه‌ٔ آتش‌، اوهام‌ و اعتبارات‌ را بسوزانند در سرشان‌ نيست‌، و دنبال‌ خدا هم‌ می‌گشته‌اند ولی نه‌ با آن‌ همّت‌ بُرّنده‌ و عزم‌ كوبنده‌ و با آن‌ سرعت‌ قاطع‌؛ اينها از روی صراط‌ مانند آدم‌ اسب‌ سوار عبور می‌كنند، آتش‌ هم‌ به‌ آنها نمی‌رسد؛ امّا به‌ همان‌ مقداری كه‌ چون‌ اسب‌ سواری از پلی عبور كند و در زير آن‌ آتش‌ باشد به‌ او حرارت‌ می‌رسد، به‌ همان‌ مقدار اصحاب‌‌اليمين‌ در طول‌ عبور از صراط‌ گرمای آتش‌ را احساس‌ می‌نمايند. و بعضی ديگر در عين‌ آنكه‌ از اصحاب‌‌اليمين‌ هستند امّا به‌ اين‌ قدر پاک و پاكيزه‌ نيستند قدری تقصير و خطا هم‌ نموده‌ و گناهانی هم‌ داشته‌اند و خداوند آنان‌ را آمرزيده‌، اينها از روی پل‌ مانند آدم‌ پياده‌ عبور می‌كنند. الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ.[1] «آن‌ كسانی كه‌ از گناهان‌ كبيره‌ و قبائح‌ اعمال‌ اجتناب‌ می‌ورزند مگر از خطاها و گناهان‌ كوچک. چون‌ پروردگار تو ای پيغمبر مقام مغفرتش‌ بسيار باز و وسيع‌ است‌.» اينچنين‌ افرادی همانطور كه‌ بعداً در بحث‌ شفاعت‌ خواهد آمد بدون‌ شفاعت‌ به‌ بهشت‌ می‌روند، ولی البتّه‌ مانند كسی كه‌ بخواهد مثلاً پياده‌ از روی چنين‌ پلی عبور كند البتّه‌ مشكل‌تر است‌ از كسی كه‌ با اسب‌ می‌رود. لابدّ منظرۀ‌ آتش‌ را بيشتر می‌بيند، و از حرارت‌ آن‌ بيشتر متأثّر می‌گردد. بعضی از افراد مرتكب‌ گناهان‌ كبيره‌ شده‌اند ولی چون‌ دارای ايمان‌ راسخ‌ بوده‌اند مورد شفاعت‌ قرار گرفته‌اند، اينها آهسته‌ و لنگان‌ می‌گذرند. و افراد ظالم‌ و كافر به‌ جهنّم‌ می‌افتند، و چقدر جهنّمشان‌ طول‌ بكشد خدا می‌داند. البتّه‌ درجات‌ ظلم‌ و كفر مختلف‌ است‌؛ آنقدر بايد بمانند تا آتش‌ آنها را تطهير كند: يک ماه‌، دو ماه‌، يک سال‌، دو سال‌، ده‌ سال‌، هزار سال‌، خدا می‌داند چقدر می‌مانند؛ چون‌ روز قيامت‌ پنجاه‌ هزار سال‌ است‌ و بالأخره‌ بايد آنقدر بمانند تا بيرون‌ آيند. مگر افرادی كه‌ در آتش‌ مخلّدند يعني‌ بطور جاودان‌ بايد بمانند؛ آنان‌ افرادی هستند كه‌ وجودشان‌ آتش‌ شده‌ است‌ و إن‌شاءالله‌ تعالی‌ در بحث‌ جهنّم‌ از خصوصيّات‌ احوال‌ مخلّدين‌ در آتش‌ گفتگو خواهد شد. كسانی كه‌ از آتش‌ بيرون‌ می‌آيند، در حوض‌ كوثر غسل‌ می‌كنند و آن‌ تاريكی‌ها و خرابی‌ها به‌ بركت‌ ولايت‌ از بين‌ می‌رود و پاک و پاكيزه‌ به‌ بهشت‌ می‌روند. [مراتب عبور مردم از صراط در قيامت] 📚معادشناسی، ج۸، ص۲۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ صدر آيه‌ٔ 32، از سورۀ‌ 53: النّجم‌. 🆔 @allame_tehrani
🔰مراتب عبور مردم از صراط در قيامت آيا اين‌ صراط‌ بر روی جهنّم‌ زده‌ می‌شود و يا در داخل‌ آنست‌؛ ما در اين‌ باره‌ روايتی نداريم‌، وليكن‌ روايتی را كه‌ شارح‌ مطالب‌ مذكوره‌ است‌ در «مجمع‌ البيان‌» از ابن‌ مسعود نقل‌ می‌كند كه‌: عَنْ رَسُولِ‌اللَّهِ صَلَّي‌ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: قَالَ: يَرِدُ النَّاسُ النَّارَ ثُمَّ يَصْدُوُنَ بِأَعْمَالِهِمْ؛ فَأَوَّلَهُمْ كَلَمْعِ الْبَرْقِ، ثُمَّ كَمَرِّ الرِّيحِ، ثُمَّ كَحَضْرِ الْفَرَسِ، ثُمَّ كَالرَّاكِبِ، ثُمَّ كَشَدِّ الرَّجُلِ، ثُمَّ كَمَشْيِهِ. «از رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ می‌كند كه‌ فرمودند: مردم‌ بواسطه‌ٔ اعمالشان‌ داخل‌ در آتش‌ می‌شوند و سپس‌ از آتش‌ خارج‌ می‌شوند؛ پس‌ اوّلِ آنان‌ به‌ سرعت‌ برق‌ چشم‌، از آن‌ گذشته‌ مانند سرعت‌ وزش‌ باد، و از آن‌ گذشته‌ مانند سرعت‌ اسب‌ تندرو در حال‌ دويدن‌، و پس‌ از آن‌ مانند شخص‌ سواره‌، و پس‌ از آن‌ مانند سرعت‌ كسی كه‌ می‌دود، و پس‌ از آن‌ مانند سرعت‌ كسی كه‌ راه‌ می‌رود.»[1] و در «تفسير عليّ بن إبراهيم‌ قمّي‌» وارد است‌ كه‌: الصِّرَاطُ أَدَقُّ منَ الشَّعْرِ وَ أَحَدٌ مِنَ السَّيْفِ. «پل‌ جهنّم‌ كه‌ از آن‌ به‌ بهشت‌ می‌روند از مو باريكتر و از شمشير برّنده‌تر است‌.» اين‌ همان‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌ كه‌ صراط‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ است‌ كه‌ حقّاً چقدر باريک و چه‌ اندازه‌ تيز است‌. شما اعمال‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌‌السّلام‌ را در نظر بگيريد! و ببينيد در هر لحظه‌ در تمام‌ جهات‌ مراعات‌ كردن‌ ظاهر و باطن‌، و جمع‌ بين‌ عوالم‌، و دادن‌ حقّ هر ذی حقّی را به‌ او، و در عالم‌ وحدت‌ رفتن‌، و احكام‌ آن‌ را با عالم‌ كثرت‌ مخلوط‌ نكردن‌، و حقّ عالم‌ كثرت‌ را ادا كردن‌، در مقام‌ عبوديّت‌ حضرت‌ حقّ عبد صرف‌ بودن‌، و آثار توحيد او را در جميع‌ عوالم‌ و در تمام‌ حركات‌ و سكنات‌ مراعات‌ نمودن‌، و تمام‌ جهات‌ لازم‌ درجات‌ و مراتب‌ سلوک و مجاهده‌ را بنحو اعلی‌ و اتمّ رعايت‌ كردن‌، آن‌ هم‌ نه‌ تنها در يک لحظه‌ و دو لحظه‌ بلكه‌ در تمام‌ دوران‌ مدّت‌ حيات‌؛ ببينيد چقدر لطيف‌ و عميق‌ و دقيق‌ است‌، و چقدر برّنده‌ و دارای احتياط‌ و مراقبت‌. و البتّه‌ به‌ مجرّد مختصر انحراف‌ انسان‌ در جهنّم‌ نمی‌افتد، وليكن‌ حقّ آن‌ صراط‌ مستقيمی كه‌ به‌ اين‌ دقّت‌ است‌ نيز ادا نشده‌ و به‌ قدر انحرافش‌ بهره‌ از صراط‌ مستقيم‌ كمتر دارد. و به‌ هر مقداری كه‌ انحراف‌ از اين‌ صراط‌ بيشتر باشد خطرش‌ بيشتر است‌، و از اين‌ خصوصيّتِ استقامت‌ در طريق‌ بهرۀ كمتری دارد. و البتّه‌ اين‌ صراط‌ مستقيم‌ همان‌ است‌ كه‌ حضرت‌ باقر عليه‌‌السّلام‌ دربارۀ‌ آن‌ می‌فرمايد از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است‌. و اختلاف‌ عبور مردم‌ از آن‌ مانند برق‌ خاطف‌ و وزش‌ باد و دويدن‌ و حركت‌ سواره‌ و حركت‌ پياده‌، به‌ همان‌ درجه‌ٔ اختلاف‌ رويّه‌ و سلوک آنها با آن‌ حضرت‌ است‌. و حقيقت‌ مطلب‌ اينستكه‌ انسان‌ بايد در دنيا زندگی كند، و از آن‌ برای عوالم‌ ديگر بگذرد و عبور كند. اگر همانطور كه‌ انبياء و ائمّۀ‌ طاهرين‌ زندگی كردند توأم‌ با صدق‌ و امانت‌ و توحيد باشد، خوب‌ عبور می‌كند؛ و گرنه‌ نه‌. صراط‌ همان‌ صورت‌ واقعيّهٔ حقيقيّهٔ انسانيّت‌ است‌؛ و حقيقت‌ آن‌ صورت‌، مسير و راه‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب است‌. أميرالمؤمنين‌ عليه‌‌السّلام‌ در دنيا زراعت‌ كرد، باغ‌ تهيّه‌ كرد، قنات‌ جاری كرد، نخلستان‌ ايجاد كرد، ولی آلوده‌ نشد. ازدواج‌ كرد، و فرزندان‌ آورد، آلوده‌ نشد. حكومت‌ نمود و آلوده‌ نشد. اين‌ غير از اقسام‌ كارهای مردم‌ است‌. أميرالمؤمنين‌ از اين‌ اعمال‌ جز نفس‌ عمل‌ غرضی و مقصدی نداشت‌. جز خدا نيّتی نداشت‌. مردم‌ برای نيّت‌ها انجام‌ می‌دهند، و اين‌ همان‌ مَفْرق‌ طُرق‌ اولياء خدا با سائر افراد مردم‌ است‌؛ اوليای خدا كارشان‌ رنگ‌ خدائی دارد و هيچ‌ رنگی از آن‌ نيكوتر نيست‌. صِبْغَةَ اللّٰهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّٰهِ صِبْغَةً.[2] [اولياء خدا در عبور از صراط دهشت ندارند] 📚معادشناسی، ج۸، ص۲۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ «مجمع‌ البيان‌» طبع‌ صيدا، ج‌3، ص‌525. 2ـ صدر آيه‌ٔ 138، از سورۀ‌ 2: البقرة‌. 🆔 @allame_tehrani
🔹اولياء خدا در عبور از صراط دهشت ندارند البتّه‌ اولياء خدا هم‌ مقام‌ و مرتبه‌ٔ أميرالمؤمنين‌ را پيدا نمی‌كنند، امّا از نقطه‌ نظر پيروی از آن‌ حضرت‌ ممكن‌ است‌ صراطشان‌ مستقيم‌ گردد و آنان‌ نيز كَالبَرقِ الخاطِف‌ از صراط‌ عبور كنند. چون‌ به‌ مقام‌ مقرّبين‌ و مخلَصين‌ رسيده‌اند، و كسی كه‌ بدين‌ مقام‌ رسد ديگر آتش‌ برای او معنی ندارد. و البتّه‌ هم‌ بايد چنين‌ باشد، زيرا كه‌ آنها امامند برای اينكه‌ دست‌ مردم‌ را بگيرند و همانند خود حركت‌ دهند، و الّا معنای امامت‌ صادق‌ نيست‌. اينان‌ كسانی هستند كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ سير دارند و چنين‌ افرادی غصّه‌ و اندوه‌ ندارند. لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعَ الاكْبَرُ. [1] «دهشت‌ و تكانِ بزرگترين‌، آنان‌ را به‌ وحشت‌ و هراس‌ نمی‌اندازد.» مَن‌ جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُو خَيْرٌ مِّنْهَا وَ هُمْ مِّن‌ فَزَعٍ يَؤْمَئِذٍ ءَامِنُونَ. [2] «كسی كه‌ حسنه‌ای بياورد برای او پسنديده‌ است‌؛ و ايشان‌ از دهشت‌ و اضطراب‌ آن‌ روز در امانند.» وَ إِذاً لَّأَتَيْنَـٰهُمْ مِّن‌ لَّدُنَّآ أَجْراً عَظِيماً * وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً.[3] افرادی كه‌ تسليم‌ محض‌ خدا و رسول‌ باشند، و در مرافعات‌ و مخاصمات‌ خود فقط‌ به‌ رسول‌الله‌ رجوع‌ نموده‌ و حكم‌ آن‌ حضرت‌ را از جان‌ و دل‌ بپذيرند، آنان‌ مؤمن‌ حقيقی بوده‌ و خداوند می‌فرمايد: «و در آن‌ وقت‌ بنابراين‌ ما از نزد خود به‌ آنها مزد عظيمی می‌دهيم‌ و هر آينه‌ آنان‌ را در صراط‌ مستقيم‌ هدايت‌ می‌نمائيم‌!» و چون‌ راهشان‌ راست‌ و استوار است‌ به‌ يک لحظه‌ از اين‌ طرف‌ جهنّم‌ به‌ آن‌ طرف‌ می‌رسند! و مانند انبياء و اولياء هيچ‌ آلودگی ندارند؛ هيچ‌ هيچ‌. اين‌ لازمه‌ٔ مقام‌ تسليم‌ و اطاعت‌ است‌ كه‌ آنان‌ را با انبياء و اولياء معيّت‌ می‌دهد و همنشين‌ می‌كند و از صراط‌ مستقيم‌ برخوردار می‌نمايد. و اين‌ همان‌ صراطی است‌ كه‌ ما در شبانه‌ روز چندين‌ مرتبه‌ می‌گوئيم‌: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، و هدايت‌ به‌ آن‌ را به‌ تمام‌ معنی‌ از خداوند تقاضا می‌نمائيم‌! خلاصه‌ هر كس‌ در دنيا مطيعِ محض‌ خدا و رسول‌ خدا باشد، و در كارهای خود هيچ‌ چون‌ و چرا نكند، و در برابر خواسته‌های آنان‌ از خود اظهار سليقه‌ و ردّ و ايراد ننمايد؛ خداوند او را بدين‌ مقام‌ موفّق‌ می‌كند. و آنان‌ از روی پل‌ حركت‌ می‌كنند چون‌ برق‌. (ادامه در پست بعدی...) 📚معادشناسی ، ج۸، ص۳۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ صدر آيه‌ٔ 103، از سورۀ‌ 21: الانبيآء. 2ـ آيه‌ٔ 89، از سورۀ‌ 27: النّمل‌. 3ـ آيه‌ٔ 67 و 68، از سورۀ‌ 4: النّسآء. 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامهٔ پست قبلی: ⬇️ وليكن‌ أَصْحَابُ الْيَمِينِ مَآ أَصْحَابُ الْيَمِينِ فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَآ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛[1] كسانی كه‌ از ياران‌ و گروه‌ سمت‌ راست‌ هستند، از سعيدان‌ و نيكبختان‌ هستند وليكن‌ آن‌ قاطعيّت‌ در امر توحيد را ندارند و آن‌ معيّت‌ با رسولان‌ و اطاعت‌ صرف‌ كه‌ چون‌ شمشير برّنده‌ است‌ و يا آن‌ گونه‌ دقّت‌ كه‌ چون‌ مو باريک است‌ در آنها نيست‌، و اسرار خفيّه‌ٔ پيامبران‌ و امامان‌ را نمی‌توانند تحمّل‌ نمايند، و لقاءالله‌ را ادراک نكرده‌اند، و إلَهِی مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابكَ وَ لَا طَمَعاً فِي‌ ثَوَابِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ [2] را چون‌ بزرگان‌ و پيش‌ كسوتان‌ راستين‌ و سابقين‌ نمی‌فهمند. می‌گويند: خدايا ما در دنيا آمديم‌ زندگی كنيم‌ و به‌ ما دستورهائی دادی كه‌ چنين‌ بكن‌ و چنان‌ نكن‌! و ما مال‌ حرام‌ نمی‌خوريم‌، دزدی نمی‌كنيم‌، قمار نمی‌كنيم‌، به‌ نواميس‌ مردم‌ تعدّی نمی‌نمائيم‌؛ ولی ما طالب‌ عيش‌ در دنيا هستيم‌، غذای لذيذ می‌خواهيم‌، و همانطور كه‌ به‌ ما وعده‌ داده‌ای حورالعين‌ می‌خواهيم‌، جنّات‌ و أنهار می‌خواهيم‌، و ما به‌ اين‌ چيزها اشتها داريم‌ ؛ و هر چه‌ خدا بفرمايد: من‌ اينها را به‌ شما می‌دهم‌ ولی شما قصد همّت‌ بر آنها‌ نكنيد، و نظر خود را بالاتر كنيد، ببينيد امامتان‌ چه‌ می‌خواست‌! هر كه‌ كارَد، قصدِ گندم‌ بايدش كاه‌ خود اندر تَبَع‌ می‌آيدش‌ می‌گويند: آن‌ امام‌ ما بود، آن‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ بود؛ به‌ ما چه‌ مربوط‌؟ باری اينان‌ آدم‌های خوبی هستند و صالح‌‌العمل‌، ولی آن‌ خصوصيّات‌ درشان‌ نيست‌، و آن‌ دقّت‌ صراط‌ را ندارند. و اينها به‌ هر مقداری كه‌ به‌ دنيا تعلّق‌ دارند، به‌ همان‌ مقدار عبورشان‌ از صراط‌ به‌ طول‌ می‌انجامد. چون‌ گفتيم‌ كه‌ بايد از دنيا به‌ آخرت‌ رسيد و از جهنّم‌ و صراط‌ داخل‌ در بهشت‌ شد، و الّا قبل‌ از آمدن‌ به‌ دنيا هم‌ ما داخل‌ بهشت‌ بوديم‌، وليكن‌ آن‌ بهشت‌ استعداد و قابليّت‌ بود نه‌ بهشت‌ فعليّت‌، و بين‌ بهشتی كه‌ ما می‌خواهيم‌ برويم‌ و كمر بسته‌ايم‌ و بار سفر و زاد و راحله‌ تهيّه‌ كرده‌ايم‌ و بين‌ بهشتی كه‌ سابقاً بوده‌ايم‌ فاصله‌ بسيار است‌، يک صد هزار سال‌ مسافت‌ است‌؛ اين‌ كجا و آن‌ كجا؟ شكّر مازندران‌ و شكّرهندوستان هر دو شيرين‌اند امّا اين‌ كجا و آن كجا دانۀ فلفل‌ سياه‌ و خال‌ مه‌رويان‌ سياه هر دو جان‌سوزند امّا اين‌ كجا و آن‌ كجا عيناً مانند يک درخت‌ بزرگ‌ و پهناور سيب‌ كه‌ شاخ‌ و برگش‌ در اطراف‌، آن را چون‌ روضه‌ٔ رضوان‌ نموده‌ و هزار عدد سيب‌ سهيل‌ زده‌ بر آن‌ طنّازی و دلربائی دارد؛ با يک دانه‌ تخم‌ سيب‌. اين‌ درخت‌ سيب‌ همان‌ دانه‌ تخم‌ است‌ و آن‌ دانه‌ همين‌ درخت‌ است‌، امّا اين‌ كجا و آن‌ كجا؟ چقدر فاصله‌ است‌؟ اين‌ فعليّت‌ است‌، سيب‌ شيرين‌ است‌، مفرّح‌ ذات‌ است‌؛ آن‌ قابليّت‌ است‌، استعداد محض‌ است‌. در بهشتی كه‌ سابقاً بوديم‌ نيز مسأله‌ از همين‌ قرار بوده‌ است‌؛ و پس‌ از آن‌ بايد در اين‌ دنيا بيائيم‌ و از اين‌ جهنّم‌ و كلاس‌ امتحان‌ و ابتلاء بگذريم‌. اين‌ راه‌ بهشت‌ است‌ كه‌ تحمّل‌ و شكيبائی و صبر و استقامت‌ است‌. أَمْ حَسِبْتُمْ أَن‌ تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُم‌ مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن‌ قَبْلِكُم‌ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَآءُ وَ الضَّرَّآءُ.[3] «آيا تا آنگاه‌ كه‌ نظير جريان‌ وَ مَثل‌ كسانی كه‌ قبل‌ از شما آمده‌اند و آنان‌ را گرفتاری و عسرت‌ و شدّت‌ فرا گرفت‌، و به‌ شما نرسيده‌ است‌؛ چنين‌ می‌پنداريد كه‌ داخل‌ بهشت‌ می‌شويد؟!» وَ لَنَبْلُوَنَّكُم‌ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجَوْعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الامْوَالِ وَ الأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ.[4] «و هر آينه‌ حتماً و يقيناً ما شما را به‌ مقداری از ترس‌ و گرسنگی و كمبود مالها و جانها و ثمره‌ها آزمايش‌ می‌كنيم‌! و ای پيامبر! شكيبايان‌ را بشارت‌ به‌ قبولی و رستگاری از اين‌ امتحان‌ بده‌!» فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ.[5] «آزمايش‌ها و امتحانات‌ خدا برای علم‌ خداست‌ كه‌ بداند راستان‌ شما كيانند، و دروغگويان‌ كيانند.» و البتّه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ علم‌ خدا حضوری است‌، و نفس‌ اعمال‌ مردم‌ در خارج‌ و تحقّق‌ آن‌ علم‌ خداست‌؛ پس‌ معنای دانستن‌ خدا نفس‌ بجای آوردن‌ اعمال‌ شما خواهد بود! الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن‌ يُتْرَكُوا أَن‌ يَقُولُوا ءَامَنَّا وَ هُمْ لَايُفْتَنُونَ.[6] «آيا مردم‌ چنين‌ گمان‌ می‌كنند كه‌ به‌ مجرّد آنكه‌ بگويند ما ايمان‌ آورده‌ايم‌، يَله‌ و رها می‌شوند و مورد امتحان‌ و آزمايش‌ قرار نمی‌گيرند؟» [صراط بهشت، ظهور قابليت‌ها در قيامت است] 📚معادشناسی، ج۸، ص۳۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاورقی 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
↩️ ادامهٔ پست قبلی: ⬇️ وليكن‌ أَصْحَابُ الْيَمِينِ مَآ أَصْحَابُ الْيَمِينِ فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَ
• پاورقی «پست قبل»: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيه‌ٔ 27، از سورۀ‌ 56: الواقعة‌. 2ـ «بحار» طبع‌ كمپانی، ج‌9، و «شرح‌ ابن‌ ميثم‌» ج‌5، ص‌361. 3ـ صدر آيه‌ٔ 214، از سورۀ‌ 2: البقرة‌. 4ـ آيه‌ٔ 155، از سورۀ‌ 2: البقرة‌. 5ـ ذيل‌ آيه‌ٔ 3، از سورۀ‌ 29: العنكبوت‌. 6ـ آيه‌ٔ 1 و 2، از سورۀ‌ 29: العنكبوت‌. 🆔 @allame_tehrani