eitaa logo
المرسلات
9.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
667 ویدیو
46 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
📝| وجود ذهنی در نگاه علامه طباطبایی ◽️مرحوم علامه قائل اند در فلسفه باید بین سه فصل تفکیک کنیم: 1⃣فصل فی اتحاد النفس مع العقل المجرد 2⃣فصل فی اتحاد العقل و العاقل 3⃣فصل فی وجود الذهنی ◽️به همین خاطر محل بحث وجود ذهنی «علم حصولی و انطباق آن بر خارج» است فارغ از اینکه نفس مَظهر علم باشد یا مصدر آن باشد و فارغ از اینکه علم اتحاد با نفس داشته باشد یا نداشته باشد. پس اینکه صدرا عمده بحث وجود ذهنی را متمرکز بر فصل اول و دوم کرده صحیح نیست. ◽️بدیهی است که علم حصولی داریم(1) و بدیهی است که علم حصولی منطبق بر محکی خود است(2) لذا مبحث وجود ذهنی هم مانند تشکیک، بدیهی التصدیق است و نیاز به برهان ندارد بلکه نزاع در تعقل کیفیت انطباق است. ◽️از همین ابتدا باید گفت اینکه وجود ذهنی نفی شود و گفته شود مستقیم شیئ خارجی را ادراک می کنیم خلاف بدیهی است و ثانیا به تصریح علامه، قول شبح گرایان سفسطه و بدیهی الفساد است زیرا اگر مفهوم هیچ ارتباطی با شیء خارجی نداشته باشد، به طور کلی ما ملتفت به خارج نمی شدیم، در حالی که حکایت، علم حصولی است. ◽️مرحوم علامه می فرمایند طبق اصاله الوجود، عنصر اصیل شانیت انطباق ندارد و جابجایی آن ملازم با انقلاب در ذات است. پس انطباق شان بی اثر محض است که مفهوم نامیده میشود. ◽️پس باید تفکیک کنیم بین موجود حقیقی که اگرچه در ظرف ذهن است اما واقعیت دارد و دارای اثر است که از ان به یاد میشود و بین آن مفهوم و عنصر بی اثر که نام دارد. ◽️ پس اشکال اجتماع جوهر و عرض یا اجتماع ماهیت شیء خارجی و ماهیت کیف نفسانی در شیء واحد _ وجود ذهنی_ مندفع است. زیرا موجود فی الذهن است که کیف نفسانی است ولی آنچه انطباق دارد وجود ذهنی است. البته بر اساس اصاله الوجود انچه حقیقت و اثر دارد وجود است نه ماهیت، چه در ذهن باشد چه در خارج. ◽️ اما اینکه برخی تلاش کردند با تفکیک موجود مجرد از مادی، صورت علمیه را به عنوان یک موجود مجرد دارای خاصیت دگرنمایی بدانند و از این مطلب نتیجه بگیرند که اجتماع دو ماهیت در موجود مجرد محال نیست، صحیح نمی باشد. حال باید گفت از آنجا که انطباق شان عنصر بی اثر است، وجود ذهنی نه اثر اولی(جنس و فصل) دارد نه اثر ثانوی( اعراض) پس مفهوم انسان اگرچه حیوان ناطق باشد اما اثر حیوانیت و اثر ناطقیت را ندارد یعنی . ◽️چون وجود ذهنی هیچ اثری ندارد با اینکه وجود مساوق اثر است، پس تسمیه آن به « وجود» ذهنی تسامحی و مجازی است. لذا علامه تعبیر می کنند !!! ◽️علم حصولی خاصیت نفس و از شئونات آن است لذا نفس با اینکه هم در ادراکات مرحله مثال و هم در ادراکات مرحله عقل، مظهر است اما آنچه افاضه میشود همین که در ظرف نفس قرار گرفته به خاطر مادی بودن نفس و تعلقی که نفس با ماده دارد، خاصیت غیر نمایی و انطباق پیدا میکند. ◽️لذا علم حصولی ناشی از خلطی است که برای نفس رخ میدهد. نفس چون در اثر ارتباط با ماده استعداد دریافت علم از مجرد فوقانی را پیدا میکند گمان می کند که ارتباط با ماده، علت حصول این علم بوده لذا کرده و علم را منطبق بر موجود خارجی می پندارد. ◽️این معنای عبارت علامه است که «ما دائما معلوم می جوئیم اما علم میابیم» لذا است که انسان تا زمانی که در زندانی است نه عین الربط بودن عالم خلقت و نه عین الحرکه بودن عالم ماده را ادراک نمی کند. ◽️البته تمام این مطالب بعد از دفع سفسطه و قبول رئالیست افراطی است زیرا هر مفهومی، محکی خود را دارد و با اینکه ماهیات ساخته ذهن و‌ معقول اند اما در حد حکایت از اختلافات آثار خارجی، صحیح می باشند. ◽️به همین خاطر علامه در تمام نظام فلسفی خود از ابتدا تا انتهاء، را صحیح دانسته و در اوج فلسفه حتی مبتنی بر اصاله الوجود و اضافه اشراقی، بدون تفکیک بین دقیق و‌ ادق از تخصص نوع ثالث استفاده می کنند. این یعنی جمع سالم بین هستی شناسی برین و معرفت شناسی! ❇️من هنا یظهر: 1⃣با توضیحات فوق جایی برای جریان نظریه ظل و مساله تشکیک برای مفهوم که عنصر بی اثر است، وجود ندارد. زیرا تشکیک صفت حقیقت است در حالی که مفهوم بی اثر محض بوده و شیئیت ندارد. 2⃣همانطور که علامه معتقد است وجود ذهنی، یک برهان تام و بدون اصل موضوع بر اصاله الوجود می باشد. زیرا اگر ماهیت اصیل و عین اثر باشد، به ذهن نمی آید از طرفی وجود که عین بی اثری میشود مشترک معنوی است و حامل هیچ تفاوتی نمی باشد در حالی که شناخت با ادراک تفاوت ها و تمایزها صورت میگیرد. 3⃣نهایتا مشخص میشود به خلاف گمان کثیری از فلاسفه، باب وجود ذهنی تسامحی و مماشات مع القوم نیست بلکه هدف خاصی را دنبال می کند که همان انطباق علم حصولی است و به زیبابی هم این مطلب را بنابر اصاله الوجود تقریر می کند. ✍احسان چینی پرداز @almorsalaat
✍️رد پای فهم ناقص از اصالت وجود در خوانش نادرست از منطق؛ سجاد انتظار 🔶مساله را می توان اصلی ترین رکن حکمت متعالیه دانست که تاثیرات اساسی بر روی سایر مسائل فلسفی می گذارد و عمق و سعه این مساله از نظر ثمربخشی، در حد و اندازه ای است که به تعبیر استاد مطهری (ره) برخی از نتایج آن از منظر قهرمان این عرصه یعنی صدرالمتالهین نیز مخفی مانده است(1). 🔶به جهت عمقی که مساله اصالت وجود دارد، همواره چالش هایی در تقریر مساله و هم چنین بیان ثمرات آن وجود دارد. اینکه آیا همانند دیدگاه مرحوم مظفر(2) این مساله یک امر بدیهی است که گرفتار اشتراک لفظی شده است یا آنکه یک مساله نظری و نیازمند برهان است؟ اینکه تقریر محل نزاع این مساله برای بیان احتمالات مربوطه (اصالت یا اعتباریت هر دو یا هیچ کدام، اصالت یکی و اعتباریت دیگری) نیازمند برهان است یا خیر؟ اینکه نتیجه این مساله بالعرض بودن ماهیت است یا بالتبع بودن آن؟ و موارد دیگری از این دست، همگی از جمله موارد ابهامات حاکم بر این مساله است(3). 🔶یکی از ابعاد مساله اصالت وجود، نسبت میان این مساله با دانش منطق است. عده ای از مروجین اصالت وجود این ایده را مطرح کرده اند که دانش منطق به شکل کنونی آن، میراث دار فلسفه مشاء و اشراق است و به همین جهت بر اساس مفاهیم ماهوی و اصالت ماهیت شکل گرفته است در حالی که با تکیه بر حکمت متعالیه باید منطق دیگری با محوریت مفهوم وجود و اصالت آن نگاشت اما این ایده تا چه اندازه معتبر است؟ و اساسا خود مساله اصالت وجود چه اقتضائی نسبت به این ایده دارد؟! 🔶حقیقت آن است که این ایده از فهم نادرست مساله اصالت وجود نشات می گیرد و خطاهای پی در پی موجب شکل گیری چنین ایده ای با ظاهر جذاب و عمیق اما باطنی نادرست گشته است. با دقت در ریشه های شکل گیری این نظریه، شاهد چند خطا هستیم؛ آبشخوراصلی این ایده در ابتدا تقریر نادرست از خود مساله اصالت وجود است، سپس تاثیر این مساله در انواع تخصص وجود و احکام ماهیت است و در مرتبه سوم تاثیر دانش فلسفه در منطق است و هر سه مورد از این موارد نادرست هستند که در نهایت منجر به شکل گیری یک ایده نادرست شده اند. 🔶اشکال نخست این ایده، تاثیر گذاری دانش فلسفه بر منطق است. دانش منطق از آن جا که ابزاری برای پیشگیری از خطا در ذهن است دانشی پایه و عام می باشد بنابراین خود این دانش نباید متوقف بر دانشی دیگر باشد چرا که منجر به دور در حجیت آن و بی اعتباری آن می شود و این امر همان اشکالی است که توسط ملاامین استرآبادی مطرح گردیده است. دانش منطق دانشی است که کلیات آن بر بدیهیات عقلی استوار است و نباید علم دیگری را در شکل دهی به مسائل آن دخالت داد. این نکته در نسبت میان منطق و نیز حاکم است. 🔶اما اشکال دوم و سوم ایده مذکور، به تبیین نادرست مساله اصالت وجود و سپس ثمرات آن باز می گردد. تقریر مشهوری که توسط معاصرین ما از مساله اصالت وجود ارائه می دهند دو مشخصه اصلی دارد. از سویی نتیجه این تقریر باقی ماندن جوهره ماهیت در واقعیت خارجی و قلع نشدن ماهیت از عینیت خارجی است. مطابق این تقریر، موجودیت ماهیت به صورت «بالعرض و المجاز» نیست بلکه ماهیت «بالتبع» موجود است و حظی از وجود دارد. از سوی دیگر وجود از رشحات اصالت ماهیت دانسته شده و باقی ماندن احکام ماهیت و مقولات عشر در فصول فلسفه مبتنی بر دیدگاه های حکمت متعالیه، پارادوکسیکال تلقی می گردد.(4) 🔶همانطور که در محل خود تببیین شده و اکنون نمی خواهیم به آن بپردازیم، مطابق براهینی که صدرالمتالهین در مساله اصالت وجود اقامه کرده است، اولا ماهیت هیچ گونه اصالت عینی نداشته و تحقق آن به معنای دقیق کلمه «بالعرض و المجاز» است ثانیا در عین اینکه ماهیت بالعرض و المجاز موجود است، تخصص نوع ثالث، از اقسام و انواع است که به درستی طرح شده و مطرح نساختن آن موجب از دست رفتن نیمی از معقولات و ادراکات ذهنی بشر است و بر همین اساس، فصل های مرتبط با احکام ماهیت و هم چنین مقولات عشر نیز به درستی در حکمت متعالیه محفوظ مانده و حذف نگشته است(5). 🔶به بیان استاد معظم، ماهیت و احکام آن به شکلی که شیخ الرئیس مطرح کرده است صحیح وغیر قابل نقض است و تنها اشکالی که بر حکمای پیش از صدرالمتالهین وارد است، اصالت نداشتن ماهیت است. مساله اصالت وجود، نظم و قواعد حاکم بر مفاهیم ذهنی بشر را از بین نمی برد همچنانکه مخل ضوابط انطباق آن ها با واقع نیز نیست و تنها بر هستی شناسی بر اساس احکام هستی و نفی موضوع ماهیت از واقعیت عینی تاکید دارد. 🔷نتیجه آنکه مسائل علم منطق نیز همانند احکام ماهیت و مقولات عشر در حکمت متعالیه، ذیل تخصص نوع ثالث مندرج اند و استحکام آن ها قابل خدشه نیز نیست و ایده منطق بر پایه اصالت وجود به شکلی که در دوران معاصر مطرح است نمی تواند مورد قبول قرار گیرد.