eitaa logo
جِیْل‌الْتُرابْ | شعر
406 دنبال‌کننده
390 عکس
75 ویدیو
3 فایل
ا﷽ا «قَبِیلِه‌خَاکْ» مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی زیرِ سیاهِ خیمه لیلی نشسته است سفره‌ی‌شعر‌پهن‌است (: 🆔 ارتباط: @NEJAT_110
مشاهده در ایتا
دانلود
نهادم محتشم بنیادِ صبر اما چه دانستم که تا او خواهد آمد صبر خواهد کَند بنیادم... @ALTORAB
غمت وداعِ همه کرد و رو به ما آورد وفا که وعده تو کردی، غمت به جا آورد... @ALTORAB
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت @ALTORAB
مرگ نزدیک است تا از دوستان دوریم ما این نفس‌ها اختیاری نیست، مجبوریم ما سهمِ ما یک بوسه بود آن هم به هنگامِ وداع هیچ‌کس ما را نمی‌خواهد، لبِ گوریم ما هرکه می‌زد دستِ رد بر سینه‌ی ما آشکار در خفا می‌خواست ما را، آبِ انگوریم ما این‌که می‌بینی به رغمِ توبه مستیم و خراب از شرابِ سالیانِ پیش کیفوریم ما هر نفس خالی شدیم از اشتیاقِ زیستن مرگ نزدیک است یا از زندگی دوریم ما؟ @ALTORAB
مرقومه ای لطیف ۱۴ذی الحجّة الحرام ۱۳۴۸ بسمه تعالی شأنُه عرض می شود: به عزمِ مرحلهٔ عشق پیش نِه قدمی که سودها بری ار این سفر توانی کرد بعد ازمرخّصی از حضور حضرت عالی ،جناب مستطاب آقای آقا شیخ رضا «دامت برکاته» ازآن قهوه خانهٔ منحوس ،باوصف آنکه موقع برف وسرما بود ،مع ذلک تا این ساعت از هرجهت خوش گذشته وفعلاً هم درنجف اشرف به یاد دوستان به سر می برد. اجمالاً آنکه به حسب ظاهر در این سفر درک زیارت أئمّهٔ سبعه {علیهم السّلام} نموده وتشرّف زیارت حضرت ثامن الأئمّه {علیه آلاف الثّناء والتّحیّه} راهم که قبلاً ادراک نمودیم ،این هشت امام ،چهار معصوم دیگر طلب من وشما ،تا از برکات این هشت حجّت الهی امید داریم که خداوند عالم «جلَّ شَأنُه» عمری دهد وقابلیّتی که عمّاقریب در خدمت جنابعالی، درک زیارت چهارامام دیگر نموده وبه زیارت مدینهٔ طیّبه و کعبهٔ معظّمه هم نائل شویم . حالا خواهید فرمود خیلی طمّاعی ،بلی نسبت به منابع کرم ،اینها سهل است ،همان طوری که این تشرّف حقیر تحت اسباب عادّی نبود ،معلوم می شود اسباب های صوری چندان مدخلیّت ندارد،حالا که اسباب دخالتِ تامّ ندارد پس بی اسبابی دخالت پیدا می کند¹،چون بی اسبابی دخیل است بحمدالله برای من اسباب جمع است. به هرحال اگر واقعاً جزء زائرینم به شمار آرند که طوبی له وگرنه : خر عیسی گرش به مکّه برند چون بیاید هنوز خر باشد باری بین خوف ورجا باید عمری گذراند.خیلی مائلم نفسِ آخِر غلبه با رجا باشد چرا که در مذهبِ رُنود غلبه در خوف پسندیده نیست. این سواد کاغذی است که در هفت سال قبل از نجف اشرف نوشته بودم به یکی ازدوستان طهرانی.² _ 1_کما قال المولوی: دیده ای خواهم سبب سوراخ کن تا حجب را برکند از بیخ وبن 2_ازمجموعه ای درمنشئات ،کتابخانهٔ ملّی ایران @ALTORAB
ز خاطرها فراموشم؛ سبکبار اینچنین باید... @ALTORAB
به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی @ALTORAB
ای هجر! مردمی کن، پای از میان برون نِه تا وصلِ بی‌تکلف دست از میان برآرد... 🌙 @ALTORAB
از جوشن جان درگذرد تیر نگاهت هرگه به رخ آرایی آن زلف چو جوشن @ALTORAB
بنده ی درمانده ات را قبل مهمانی ببخش... 🤲🏻 🌙 @ALTORAB
واجاد القائل قبّلتُ وِجنتَه فقال مُدَلِّلاً عنداللّقا لِمَ ذا ونحنُ صیامُ افطرتَ یاهذا فقلتُ لهُ نعم الصّومُ مع رویَ الهِلالِ حرامُ رخسارش رابه هنگام دیداربوسیدم وگفت :این چه کاری است افطار کردی وحال آن که ما روزه ایم ؟ گفتم آری ،روزه به هنگام دیدن ماه حرام است . وقریب به این مضمون است این بیت ازمرحوم فصیح الزّمان رضوانی : روز ماهِ رمضان زلف میفشان که فقیه می خورد روزهء خود را به گمانی که شب است @ALTORAB
📷 تصاویری از هلال #ماه_رمضان بر فراز حرم حضرت عباس(ع) و چه تصویر زیبایی ماه به دیدار حضرت ماه آمده‌است 🌙 #ماه_رمضان🍃💚 @ALTORAB
من از آدابِ مهمانداری‌َت چیزی نمی‌دانم ولی در شهرِ ما رسم است، می‌بوسند مهمان را... 🌙 @ALTORAB
جِیْل‌الْتُرابْ | شعر
واجاد القائل قبّلتُ وِجنتَه فقال مُدَلِّلاً عنداللّقا لِمَ ذا ونحنُ صیامُ افطرتَ یاهذا فقلتُ لهُ ن
شعری که ذکر شد از جناب شاطر عباس صبوحی است که میفرماید : روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری! افطار رطب در رمضان مستحب است روزِ ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است 🌙 @ALTORAB
لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است؛ یک روز محرم نشوند این رمضان ها... 🌙 @ALTORAB
دعای پادشاه شاها بقایِ عمرِ [تو] بادا هزار سال سالی هزار ماه ومهی صدهزار سال ماهی هزار هفته وهفته هزار روز روزی هزار ساعت وساعت هزار سال @ALTORAB
جراحت دلِ ما بر طبیب ، ظاهر نیست که تیر غمزهٔ او هر چه کرد پنهان کرد... @ALTORAB
در حسرت تو خون شده چشم نگارها ای انتظار آخر چشم انتظار ها 🤲🏻 @ALTORAB
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است هر آه جگرسوز که از سینه برآید در دامن صحرای جزا سایه بیدی است هر نوع شکستی که ترا روی نماید چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است تا خلوت یوسف که صبا راه ندارد از دیده یعقوب عجب راه سفیدی است در دامن دشتی که تو می می کشی امروز هر لاله او شمع سر خاک شهیدی است صائب اگرت دیده بیدار نخفته است در پرده شبگیر عجب صبح امیدی است 🌙 @ALTORAB
من از کمندِ تو تا زنده‌ام نخواهم ج‍َست... @ALTORAB
من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدم هاست پس چرا این همه دل ها تنهاست...؟! 🌙 @ALTORAB
سیب سرخ سر آن شاخ کبود جز وصالت به دلم میل نبود بشکند دست رقیبی که ز رَشک عشق من را ز سر شاخه ربود 🌙 @ALTORAB
شورِ عشقی کو، که رسوای جهان سازد مرا؟ @ALTORAB