eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
892 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
695 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
اغلام_رمز_عملیات_والفجر8_توسط_سردار_فضلی.mp3
4.46M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ارتباط بی سیمی فرمانده لشگر10 با غواصان شب 21 بهمن 1364 ✅کلیه ی شبکه فاتح به گوش باشند رمز خونده میشود لا حول ولا قوه الا بالله..... یا فاطمه الزهراء..یا فاطمه الزهراء... یا فاطمه الزهراء (ع) در این ارتباط بی سیمی کدهای سفیر 1 و 2 و 3 و 4 مدام از سوی فرمانده فراخوانی میشود 🔸کدسفیر 1 برادر راستگو فرمانده غواصان راه کار اباعبدالله(ع) 🔸کد سفیر 2 فرمانده غواصان راه کار فاطمه الزهراء(س) 🔸کد سفیر 3 برادر مرادیان فرمانده غواصان راه کار زینب کبری(س) 🔸کدسفیر4 برادرخادم حسینی فرمانده غواصان راه کارعلی اصغر(ع) 🔴 کد سفیر 2 همانطور که در ارتباط بیسمی مشخص است جوابگو نیست. شهید سید مصطفی خاتمیان بعد از نفوذ به مواضع دشمن با گلوله مستقیم اسلحه ی نگهبان بعثی به شهادت رسید. @alvaresinchannel
رزمندگان لشگر 10 20 بهمن 1364 ✍️✍️✍️ راوی: اولین قایقی بودیم که از عرایض(نهری که از اروند منشعب میشود)وارد اروند رود شدیم . زیر آتش خودی و دشمن حرکت به کندی صورت میگرفت.داخل قایق ، دیدم که همان شب هم شهید شد شروع کرد ترانه های کوچه باغی خوندن و بشکن زدن ...من ناراحت شدم و به احمد اعتراض کردم که ذکر بگو . امشب شب این کارها نیست. او به حالت استهزاء به من گفت : بیچاره علی !!!! دارند من رو میبرند..اما من نمیخوام برم و دوست دارم بمونم و کار کنم .. این جمله خیلی من رو تکان داد ..به ساحل جزیره رسیدیم اما چند متر مونده بود به علت موانعی که داخل آب بود . نمیگذاشت قایق جلو برود..همه داخل آب پریدیم و تا سینه داخل آب فرو رفتیم و تمام لباسهای ما خیس شد و همزمان بارش باران شدیدی هم شروع شد.. از معبری که (ع) باز کرده بودند عبور کردیم و داخل کانال که غواصهای خط شکن ساعتی قبل پاکسازی کرده بودند شدیم و درگیری ما با دشمن شروع شد من با خودم ۲۰ تا نارنجک برده بودم و یکی یکی سنگرها رو پاکسازی میکردیم و جلو میرفتیم تا خود صبح با عراقیها درگیر بودیم، خیلی خسته بودیم، نماز صبح را که خواندیم به محمود عطایی و دوستان دیگر گفتم بیایید برویم داخل سنگر عراقیها آتش روشن کنیم گرم شویم و استراحت کنیم تا لباسهایمان هم که خیس خالی بود خشک بشود. رفتیم داخل سنگر، یک جنازه دشمن بعثی داخل سنگر بود که بو گرفته بود، جنازه را بیرون انداختیم و همان جا خوابیدیم. یک دفعه به ذهنم رسید تا به بچه هایی که بیرون هستند بگویم حواسشان جمع باشد تا کسی نیاید نارنجک بیندازد به داخل سنگر! هوا روشن شده بود که شنیدم کسی دارد صدا می زند: بزنم؟ بزنم؟ بزنم؟ من از سنگر پریدم بیرون گفتم چی رو بزنی؟ نگاه کردم دیدم 25 متر، 30 متر آنطرف تر لای نی ها و چولانها یک عراقی پیراهن سفید درآورده و به علامت تسلیم تکان می دهد. گفتم تعال تعال! دیدم حدود بیست نفر عراقی پشت سر هم آمدند بیرون. بهشان گفتم ارفع یدک! (دستها بالا) اما گوش نکردند. پای دو نفرشان هم مجروح بود و خونریزی داشت و در آن گل ولای همه جا را خونی کرده بود، با دست اشاره کردم که اینها را کول کنید اما بازهم گوش نکردند. من صبر کردم همه که ازم گذشتند ، دستم را گذاشتم روی ماشه و رگبار هوایی زدم، فکر کردند من بسمت آنها تیراندازی کردم، لذا خودشان را زدند زمین داخل گل ها و یواش سرشان را آوردند بالا و من دوباره گفتم ارفع یدک! گفتند نعم نعم! بعد با دست اشاره کردم این دوتا مجروح را هم کول کنید، گفتند نعم نعم! و کول کردند آوردند داخل کانال. در کانال یکی از بچه ها به اینها تندی کرد و فریادی کشید. به او گفتم چرا به اینها تندی میکنی، بهترین کار اینست که بهشان آب و شیرینی بدهیم. آن موقع برای ما از این شیرینی های کرمانی آورده بودند، با آب و شیرینی از اون ها پذیرایی کردیم. یکی از آنها تا این رفتار ما را دید، زد زیر گریه، چه گریه ای می کرد، به پهنای صورت اشک می ریخت و فریاد می زد و می گفت من فهمیدم اسلام اینجاست، اسلام اینجاست… بعد به ما گفت اجازه می دهید بروم دوستان دیگرم را هم از لای چولانها بیاورم؟ این یک نفر می رفت لای نیزارها صدا می زد احمد محمود حسن و هر دفعه یکی دونفر با خودش می آورد، تا 20 نفر رفت برای ما اسیر آورد… @alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹 درتاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 با عبور غواصان ، ده سیدالشهداء علیه السلام ، رضا علیه السلام و الغدیر استان یزد از اروند رود و حمله به مواضع دشمن بعثی درجزیره ام الرصاص درساعت ده شب با رمز مقدس یا زهرا (ص)انجام شد.پاتکهای دشمن در روز 21 و22 بهمن با تامین نیرو از طریق جزایر البابی شرقی وغربی و آتشباری سنگین شروع شد و رزمندگان با تمام توان دشمن را درجزیره ام الرصاص سرگرم نموده و غواصان سایر یگانها با عبور از اروند عملیات اصلی را با حمله به مواضع دشمن درشهر در نیمه شب 21 بهمن آغاز نمودند. سرمای بهمن ماه گرمائی گرفته با لاله های سرخ زیبائی گرفته تا صحبت از دریادلان گویم, دل من در ساحل اروند مأوائی گرفته 🌷🌷🌷🌷🌷 یاد بدن هائی که بی سر بین دشت است یا در دل اروند رفته برنگشته است با رمز یا زهرا دلم مهمان فاو است این روزها یادآور والفجر هشت است 🌷🌷🌷🌷🌷 صدها صدف را موج دریا بُرد با خود مادر, پسرها را چه زیبا برد با خود هر کس که داغ قبر گم گشته به دل داشت دیدم سوا گردید و زهرا(س) بُرد با خود 🌷🌷🌷🌷🌷 سربندهای سبز رویِ آب می فت پشت سر هم عکسها در قاب می رفت با چشم گریان دیدمش خنده به لب داشت وقتی رفیقم دیدن ارباب می رفت 🌷🌷🌷🌷🌷 با شیمیائی قحطی لبخند آمد با یک نفس, دیگر نفس ها بند آمد با این همه مشکل ولی بی بی مدد کرد فریاد فتحِ فاو از اروند آمد 🌷🌷🌷🌷🌷 هر حمله ما مثل طوفان بود آن روز پشت سرِ ما دست سلطان بود آن روز حاج مرتضی قربانی و یک پرچم سبز که هدیه از شاهِ خراسان بود آن روز 🌷🌷🌷🌷🌷 لطفِ امامِ عصر را باید بگویم اعجازِ فتح و نصر را باید بگویم یک جاده ای که هر کجایش قتلگاه است غوغای اُمٌ القصر را باید بگویم 🌷🌷🌷🌷🌷 پیچید عطر یاس بین هر چفیه هر کس پیِ سبقت گرفتن از بقیه آنقدر صورت ها و پهلو غرقِ خون شد تا گشت نامِ فاو«شهر فاطمیه(س)» 🌷🌷🌷🌷🌷 فریادهای بی صدا یادم نرفته جان دادنِ غواص ها یادم نرفته زیر دکل بین موانع گیر افتاد آهسته می زد دست و پا یادم نرفته 🌷🌷🌷🌷🌷 هر کس که گیر افتاد یادِ مادر افتاد یاد پریشانیِ او پشت در افتاد لعنت بر آنکه سیلی اش را بی هوا زد تا که تکانی خورد بی بی با سر افتاد به مادرش بگوئید منتظر نباش امواج اروند پسرت را باخودش برد ... @alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 شنوندگان عزیز توجه فرمایید شنوندگان عزیز توجه فرمایید رزمندگان اسلام سحرگاه امروز بر دشمن بعثی در یورش بردند و طبق اطلاع رسیده در این جزیره با دشمن زبون مشغول نبردند. اخبار تکمیلی متعاقبا به اطلاع شما خواهد رسید ... رزمندگان اسلام به پیش خدا یارتان این پیروزی خجسته باد این پیروزی 🍃🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
تخلیه اسرای مجروحین روز21 بهمن ماه @alvaresinchannel
تصویر خسته و غمدید سردار شهید فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10 روز21 بهمن 64 در ساحل جزیره ام الرصاص ✅ فرمانده پیکر شهید سید اسماعیل موسوی رو از زیر آتیش بیرون آوره و سر و لباسش خیس و خونی است. پیکر سید رو توی قایق گذاشته و روی اروند پشت به جزیره داره به عقب برمیگرده @alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍂🍃🍂🌺 🍃🌺 شهیدی که از آنسوی اروند آمد جزیره_ام_الرصاص روز 21 بهمن 1364 ✍🏿✍🏿 راوی : آفتاب روز بیستم یکم بهمن که بالا اومد رزمنده ها در حال پیشروی در عمق بودند ودشمن هم سعی میکرد همه توانش را بکار بگیره که بصره سقوط نکنه. درکنار جزء اولین ها بود که وارد جزیره ام الرصاص شد هماهنگ کردن کارهای و به عهده سید بود . و آخر الامر در نبردی نزدیک با دشمن سید به شهادت رسید. پیکر سید بین ما و دشمن روی زمین افتاده بود و کسی جرات این رو نداشت که اون رو عقب بیاره. تیربارهای دشمن روی منطقه اجرای آتش میکردند. شهید نوریان خودش داوطلب شد که پیکر معاونش رو از زیر آتیش عقب بکشه. حاجی دل به دریا زد و رفت از زیر آتش دشمن بدن سید اسماعیل رو کول کرد و عقب آورد. دشمن هرچی تیر زد به نخورد. وجعلناهای حاجی هم حکایت خودش رو داره. او با اعتقاد واعتماد به خدا وجعلنا میخوند و یقین داشت که تیرها به او نمیخوره. حاجی وقتی سید رو به رسوند سر تا پاش رو خون گرفته بود. خودش میگفت: هنوز لباسهام به خون شهید سیداسماعیل آغشته بود که به نماز ایستادم. احساس کردم تمام سلول های بدنم دارند نماز میخوانند. از معبری که به نام مادرش علیها نام گذاری شده بود وارد معرکه نبرد در ام_الرصاص شد و پیکر بیجان وغرق بخونش هم از همین معبر به عقب برگشت. شهادت حق سید بود و به حقش رسید. سید در قطعه 53 گلزار شهدا ی در همسایگی درخاک آرمید و نامش در زمره شهدای عملیات پیروز میدرخشد. 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فرمود امام عشق باغیرت زهرایی این بیست و دو بهمن می شود تماشایی @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 پایانی عاشقانه🌹 روزی از کوچهٔ ما وقتِ گذر خواهی دید نقش ِ اعلامیه ام را به روی سنگِ سپید کاش قسمت شود آنروز کنارِ نامم جای «مرحوم فلانی» بنویسند شهید ... ✍️ قاسم نعمتی @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیر راهپیمایی خیابان آزادی ۲۲ بهمن 1402