#فروردین سال 92# بود؛ گفت: برای #مأموریتی تهران میرود. یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت: #سوریه است و من از رفتن به #سوریه بیخبر بودم... وقتی با خبر شدم که #سوریه است زدم زیر گریه😭😭
🍃🌷🍃
گفت: نترس و گریه هم نکن، #حضرت زینب(س)🌷 هوای ما را دارند. گریه اجازه نمیداد حرف بزنم. صدا مدام قطع و وصل میشد. 😭فقط آخرین حرفی که در آن تماس شنیدم این بود که گفت: «مواظب خودت و بچهها باش. خداحافظ.»😭😭
🍃🌷🍃
اوایل مثل حالا نبود. تماس گرفتن خیلی سختتر و مشکل بود. چهار روز یک بار تماس میگرفت و ما را از احوال خودش مطلع میکرد. ولی خیلی نمیشد صحبت کرد. ارتباط خیلی زود قطع میشد.
تخصص #روحالله #مکانیک تانک بود. در حالی که #سوار بر #تانک بود از #پشت سر تیر به #سرش اصابت کرد و #شهادت در #حلب روزیاش شد.😭😭
🍃🌷🍃
ر به #مذاکره با بشاراسد کردند و به او گفتند تا به ایشان بگوید: اگر شما حاضر نشوید با آمریکا و اروپاییها به توافق برسید، عواقب و مشکلاتی برای شما به وجود میآید. ولی باز آقای بشاراسد به هیچ عنوان حاضر نشد تا این مذاکرات تحمیلی را بپذیرد. زمان ریاستجمهوری حافظاسد - پدر بشاراسد - اصلاً این صحبتها و فشارها نبود.
🔷از زمانی که بشاراسد به ریاست دولت سوریه منصوب شد، این قبیل مذاکرات پیش آمد. چون حافظ اسد یک روحیهای داشت که اصلاً هیچ موقع نتوانستند با او وارد مذاکره شوند.
🔷بشار هم چون تحصیل کرده اروپا و جوان بود، احساس کردند که با او می توانند وارد مذاکره شوند. اما نهایتاً بشار و دولتمردان سوریه این #مذاکرات_را_نپذیرفتند. با اینکه پادشاه عربستان؛ ملکعبدالله و امیر قطر واسطه شدند، اما باز دولتمردان سوری به این پیشنهادها تن در نداده و آنها دست از پا درازتر خاک سوریه را ترک کردند.
🔷دولتمردان آمریکایی، هشدارهایی به صورت آشکار و پنهان، با واسطه و بی واسطه برای بشار می فرستادند و این حکایت از آن داشت که طرف غربی دنبال ایجاد یک بحران در سوریه است. اعتراض صنفیای که در جنوب سوریه ( درعا ) بوجود آمد، #بهترین_فرصت را در اختیار آمریکا و متحدانش قرار داد و آنها بر این #موج ایجاد شده #سوار شدند.
🔷با توجه به اینکه دشمنان #محور_مقاومت، به خوبی زمینههای آشوب در سوریه را مطالعه کرده بودند و به نقاط ضعف دولت این کشور آگاه بودند، توانستند یک اعتراض ساده را به آشوب سراسری تبدیل کنند.
🔷آنان به معترضین تلقین میکردند که بشاراسد علوی مذهب است و هفتادوچهار درصد از مردم سوریه اهل سنت، پس چرا باید حاکمیت دست علویان باشد؟ نقطهضعف دیگر دولت سوریه عملکرد حزب بعث بود. نظامیان تحت امر این حزب بسیار خشن با مردم برخورد میکردند و غربیان هم از این نقیصۀ دولت استفاده کردند. همۀ اینها باعث شعلهور شدن اعتراض آرام صنفی بعضی از مردم در این کشور شد.... ادامه دارد.
✍ادامه دارد...
*اللهم عجل لولیک الفرج*
✅🌸✅خاطرات_شهید_حسین_همدانی از جنگ در سوریه، علیه داعش*
*قسمت دوم*
🔷زمانی که من به عنوان #فرمانده_سپاه_تهران خدمت میکردم، هنوز آثار فتنه ۸۸ و مشکلات ناشی از آن باقی بود. ما در حال توسعه سپاه محمد رسولالله(ص) بودیم که #سردار_جعفری بنده را احضار نمودند. خدمت ایشان رسیدم و بعد از ارائه گزارشی از وضعیت سپاه تهران به ایشان، فرمودند: فلانی به سوریه میروید؟
🔷خب، خیلیها دوست داشتند که بروند سوریه. بنده یک مکثی کردم و گفتم: برای چه بروم؟ با چه عنوانی بروم؟ فرمود: ارتش و نظامِ سوریه درخواست کمک کردهاند. به عنوان #فرمانده بروی و کمک کنی. #سردار_قاسم_سلیمانی هم گفته شما برای این کار مناسب هستید.
🔷از آنجایی که خودم هم انگیزه بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرمهای عمه سادات(س) و حضرت رقیه(ع) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. ایشان هم با سردرا سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است.
🔷روز اول که وارد #سوریه شدیم به زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(ع) رفتیم. همان شب، #حاج_قاسم یک جلسهای را ترتیب دادند و طی آن قرار شد ابتدا بنده نسبت به وضعیت منطقه توجیه شوم. فردا به استان حمص رفتیم که استان بسیار مهمی است و در آنجا متوجه شدم که تروریستهای مسلح حومهی شهر را تصرف کردهاند.
🔷تدبیر حضرت آقا در مبارزه با مسلحین تکفیری و مدافعان این بود که هر دو طرف جوان هستند و مسلمان. آنها هم فریب خوردهاند. در واقع دشمن کس دیگری است. در سوریه کاری کنید که از هر دو طرف کمتر کشته شود؛ چه موافقین و چه مخالفین. چه مسلمین و چه نیروهای ارتش سوریه.
🔷اولین کار ما آموزش تاکتیکها و تکنیکهای #جنگ_شهری، به مدافعین بود. چون ما در کردستان تجربه داشتیم. سالها حوادث و درگیریهای مسلحانه کردستان جاری بود و ما به همین دلیل این نوع جنگ را تجربه کرده بودیم. #حوادث سال ۷۸ و #فتنه ۸۸ را در تهران داشتیم؛ این تجربهها سرمایه ما بود.
🔷هنگامی که در امنالدوله اولین دورهی آموزشی را برگزار کردیم، در پایان دوره، وزیر دفاع، وزیر کشور، آصف شوکت؛ شوهر خواهر بشار و #رئیس_شورای_امنیت_ملی_سوریه، همه آمدند و وقتی وضع آموزش و آمادگی این نیروها را دیدند، از ما درخواست کردند که بیایید به ما هم کمک کنید.
🔷تا قبل از آن اصلاً اجازه نمیدادند، در امور ارتش مداخله کنیم، اما از اینجا بود که دیگر ما تقریباً رفتیم تو بورس. یعنی همه میگفتند بیایید به ما هم کمک کنید و به نیروهای ما هم آموزش بدهید. ما هم سرمایهگذاری کر
#فروردین سال 92# بود؛ گفت: برای #مأموریتی تهران میرود. یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت: #سوریه است و من از رفتن به #سوریه بیخبر بودم... وقتی با خبر شدم که #سوریه است زدم زیر گریه😭😭
🍃🌷🍃
گفت: نترس و گریه هم نکن، #حضرت زینب(س)🌷 هوای ما را دارند. گریه اجازه نمیداد حرف بزنم. صدا مدام قطع و وصل میشد. 😭فقط آخرین حرفی که در آن تماس شنیدم این بود که گفت: «مواظب خودت و بچهها باش. خداحافظ.»😭😭
🍃🌷🍃
اوایل مثل حالا نبود. تماس گرفتن خیلی سختتر و مشکل بود. چهار روز یک بار تماس میگرفت و ما را از احوال خودش مطلع میکرد. ولی خیلی نمیشد صحبت کرد. ارتباط خیلی زود قطع میشد.
تخصص #روحالله #مکانیک تانک بود. در حالی که #سوار بر #تانک بود از #پشت سر تیر به #سرش اصابت کرد و #شهادت در #حلب روزیاش شد.😭😭
🍃🌷🍃
#فروردین سال 92# بود؛ گفت: برای #مأموریتی تهران میرود. یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت: #سوریه است و من از رفتن به #سوریه بیخبر بودم... وقتی با خبر شدم که #سوریه است زدم زیر گریه😭😭
🍃🌷🍃
گفت: نترس و گریه هم نکن، #حضرت زینب(س)🌷 هوای ما را دارند. گریه اجازه نمیداد حرف بزنم. صدا مدام قطع و وصل میشد. 😭فقط آخرین حرفی که در آن تماس شنیدم این بود که گفت: «مواظب خودت و بچهها باش. خداحافظ.»😭😭
🍃🌷🍃
اوایل مثل حالا نبود. تماس گرفتن خیلی سختتر و مشکل بود. چهار روز یک بار تماس میگرفت و ما را از احوال خودش مطلع میکرد. ولی خیلی نمیشد صحبت کرد. ارتباط خیلی زود قطع میشد.
تخصص #روحالله #مکانیک تانک بود. در حالی که #سوار بر #تانک بود از #پشت سر تیر به #سرش اصابت کرد و #شهادت در #حلب روزیاش شد.😭😭
🍃🌷🍃