eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃از چه بنویسم در وصف تو؟ . 🍂از تولدت که تنها مولود هستی؟ . 🍃از ایمانت که اولین نفر بودی به دین روی آوردی؟ . 🍂از که را به همسری برگزیدی؟ . 🍃از عدالتت که ذره‌ای بین برادرت و دیگر مردم فرق نگذاشتی؟ . 🍂از قضاوتت که عمر و عثمان دیگر مردم را برای نزد تو می فرستادند؟ . 🍃از که سر در فرو می‌بردی؟ . 🍂از انفاق و که سه شب غذایت را به فقیر و و اسیر دادی؟ . 🍃از کودکی‌ات که در دامان (ص) بزرگ شدی؟ . 🍂از و که را کردی؟ . 🍃از که در خوابیدی؟ . 🍂از که ۲۴ سال برای حفظ اسلام، کردی و در خانه ماندی؟ . 🍃از چه بگویم؟ 🍂چگونه بگویم؟ 🍃اصلاً مگر میشود بگویم؟ 🍂تو وصف ناشدنی هستی... 🍃تو پدر جهانیان هستی... 🍂بی شک، تاریخ همه وجودت را حس کرده است که روز ولادت تو را، روز پدر نامیده است. 🍃سایه‌ات مستدام ای پـــ☀️ــدر . به مناسبت ولادت مولود کعبه، . ✍نویسنده: .
اصغر پاشاپور . 🍃دانه دانه رسیده می شوندو وقت چیدنشان می رسدو دست چین شده تحویل می گیرد هرکدام زخمی تر ارج و قربش بیشتر. . 🍃همه برای رسیدن و پخته شدن سر و دست می شکنند ، نوکری،غلامی، کارگری رزمنده ها و مردم را می کنند تا شان له شود و شروع کند روحشان به پخته شدن. آنقدر خود را خاکی می کنند تا دست آخر در خاک دست و پا بزنند و بال پریدن در بیاورند🕊 . 🍃آنها که پیرو مکتب حاج قاسم بوده اند اما محاسبه شان فرق دارد، راه شناخته اند وسیله مسیر را شناخته اند فقط با کمی توسل می پرند، دل بریده اند یعنی دلی ندارند که به چیزی گره بخورد یا ‌شاید دلشان فقط به این گره خورده: ❤️ . 🍃اصغر از کاروان بغداد و و و و جاماند اما از نه.... . 🍃 اصغر گفت:حاج آقا من نوکرتم.... من می گویم:حاج اصغر نوکرتم فقط راه نشان بده ..همین😔 . ✍️نویسنده : . به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۵۶ . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ بهمن ۱۳۹۸.حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا، قطعه ۴۰ .
🍃خداوند به واسطه مناجات ، دیوار کعبه را شکافت و تنها علی لیاقت داشت در خانه خدا، پا به دنیایی بگذارد که سراسر امتحان است. در ثانیه های اول که چشم گشود به پروردگارش گفت و طواف کرد خانه خالق را😍 🍃هاتفی ندا سر داد نامش را بگذار که برگرفته از نام خدا است و حاصل معجزه کعبه کودکی شد به نام علی🤗 🍃علی اولین کسی است که به یگانگی خدا شهادت داد و شد یار و همراه . در وصف شجاعتش همین بس که جبرئیل ندا سر داد .. 🍃 در وصف ایمانش همین بس که شبی برای خشنودی خدا و نجات جان پیامبرش، در بستری خوابید که قرار بود میزبان شمشیر و مرگ شود. 🍃در وصف مردانگی اش همین بس که آب بر روی دشمن نبست و جنگید. در وصف عدالتش همین بس که فرقی بین برادرش و دیگران نگذاشت🙃 🍃در وصف فضلش همین بس که انگشتر خود را در به سائل بخشید و آیه ای نازل شد. در وصف مظلومیتش همین بس که سلام هایش بی جواب ماند. 🍃در وصف امیر مومنان همین بس که پیامبر فرمود: . 🍃علی، یار مظلومان و بی پناهان، پدر یتیمان و مرد روزهای سخت است. همان روزهایی که غم هایش را با چاه شریک می شد و می گریست.. 🍃دلم پر می زند به ایوان ، همان جایی که دل شکسته و زخمی ام، همچون کبوتری آرام می گیرد و احساس می کنم کسی اینجا خیلی هوایم را دارد😌 ♡میلادت مبارک حضرت امیر♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت میلاد 🥰 📅تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱۳۹۹
🍃در شهر به دنیا آمد.در سه سالگی سایه پدر از سرش کم شد و با محبت مادر و برادرش بزرگ شد.از پنج سالگی بر اثر نبوغ عالی و هوش بسیار بالا به مدرسه رفت .دردوازه سالگی به همراه برادرش سید اسماعیل به رفت تا در حضور اساتید ، به تحصیلات عالی بپردازد. 🍃تا بیست سالگی به تحصیل مشغول شد و پس از آن به تدریس و تعلیم طلاب جوان پرداخت.سید محمد باقر نهضت در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی می دانست. 🍃هنگامی که امام خمینی از تبعیدگاه به نجف اشرف منتقل شد، آیت الله صدر به همراه عده ای از علمای دیگر در مراسم استقبال از امام شرکت کردند. در دورانی که امام خمینی در اقامت داشت طی نامه ای پشتیبانی خود را از ایشان و ملت انقلابی اعلام کرد. 🍃آیت الله صدر لحظه ای از مبارزه و تلاش برای سرنگونی رژیم بعثی عراق آسوده ننشست و با و فتواها و برخی عملیات عملی در برابر طرح های شیطانی حزب بعث می ایستاد. 🍃رژیم بعث ، در سال ۵۹، آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش را دستگیر و به بغداد می برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید می کند و از ایشان می خواهد که چند کلمه، علیه بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرده و می گوید: «من آماده شهادتم.» 🍃این دو مجاهد در راه خدا با شکنجه های سخت، می شوند .پیکر مطهر شهید محمد باقر از قبرستان تا دروازه شهر نجف به منظور ایمن ماندن از خشم و کینه دشمنان چندبار جا به جا شد. 🍃در وصف شهید صدر همین بس که امام خمینی «ره» از ایشان به عنوان یاد کردند. "روحش شاد و یادش گرامی" 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۰ اسفند ۱٣۱٣ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ فروردین ۱٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ۱٨ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : دروازه شهر نجف
🍃شهیده بنت الهدی صدر پیشگام نهضت اسلامی زنان در عراق بود. 🍃آمنه( بنت‌الهدی)صدر،شاعر، ، معلم فقه و اخلاق بود که در اسفندماه سال ۱۳۱۶ در شهر به دنیا آمد. 🍃شهیده بنت الهدی صدر در سن ۱۱ سالگی همراه دو برادر خود یعنی سید اسماعیل و سید محمدباقر صدر به رفت و تحصیلات خود را در زمینه فقه، علم حدیث، اخلاق و نزد برادرش محمدباقر صدر دنبال کرد و به درجه رسید. 🍃او وظیفه‌ی پرورش دختران از طریق برپایی کلاسهای درس و همایش را بر عهده داشت.او سال ۱٣٣۶ فعالیت خود را آغاز کرد. 🍃داستانهایی که از وی به یادگار مانده میتوان به ای کاش می‌دانستم، و اشاره کرد. 🍃بنت الهدی سه روز در مدرسه‌های بغداد و سه روز در مدرسه‌های نجف تدریس میکرد. وقتی برادرش به دلیل فعالیت های سیاسی توسط دولت عراق دستگیر شد بنت الهدی در حرم (ع) به سخنرانی پرداخت و مردم را از دستگیری مرجع دینی‌شان اگاه ساخت. 🍃نتیجه این سخنرانی مردم نجف و آزادی شهید محمد‌باقر صدر بود. حکومت عراق با دیدن این تظاهرات شهید صدر و خواهرش را به زندان انداخت. 🍃آمنه و محمدباقر صدر در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ به دست رژیم بعث به رسیدند🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱٣۱۶ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ فروردین ۱٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ۱٨ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید :نجف قبرستان وادی السلام
🍂علی وارد مسجد شد دانه به دانه همه آن‌هایی که خوابیده بودند با دست خود بیدار کرد رسید به غریبه‌ای که نمی‌شناختم با دست تکانش داد و گفت برادر بلند شو وقت است نگاهش را که بالا آورد علی لبخندی زد از آن لبخندها که تا تهش را می‌خواند، و بعد گفت و با همان لبخند رفت و در محراب شروع به گفتن اذان کرد. 🍂نماز نافله بست و عجب نمازی، مشغول بودم مثل علی به نماز، علی در بود و عجیب طولش می‌داد. ذهنم رفت به این سمت که چرا علی آن آیه را خواند. غریبه پشت علی جاگیر شده بود و علی نمازش را به حوصله پیش می‌برد وسط تاریکی و روشنایی برق شمشیری را دیدم که معلوم بود خوب صیقل خورده بود و تیز شده بود، گویی می‌خواهد ریشه‌ای را قطع کند تا به خودم آمدم خون به بود و ندا بلند کرد 😭 🍂 آخ نکند مراد از خواندن آن آیه همین بود. غریبه را گرفتم دستار از چهره‌اش که کنار زدم مرادی بود از صفین و از پیش قراول‌های نهروان، تف به غیرتت مرد و عمروعاص را ول کرده‌ای چسبیده‌ای به علی آخ از شما جماعت که همیشه یک منزل عقب‌تر اتراق کرده‌اید این بود علی که می‌گفتید گردن می‌دهیم تا دوباره خانه نشین نشوند. مکالماتم که با پسر نحس تمام شد علی دیگر در مسجد نبود و ردی خون از او مانده بود😓 🍂خدایا عافیت را در امور ما قرار ده و هم عاقبت را وای بر ما وای که علی در محراب بود و ما در مرداب😔 ✍نویسنده : °•(ع) تسلیت😭 📅تاریخ انتشار : ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰