eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱در اولین روزِ ماه ِ ، صدای گریه در خانه ی می‌پیچد. 😍 . 🌱نفس های حبس شده آزاد و شادمانی در چهره ی تک تک حاضران نمایان می شود. بعد از چند ماه ، فرزند ِخود را در آغوش می‌گیرد.🌺 . 🌱پدرش (ع) نام جدش (ص) را بر روی او میگذارد.🌸 . 🌱 پنجمین خورشید در طلوع و نورش بر کوچه های بی جان این شهر می تابد و مردم به یمن قدمش جان تازه می گیرند.❤️ . 🌱مدینه «باقرالعلوم» است.فرزندی از نسل رسول الله و کرار ، کسی که آمده تا با نور ، دل سیاه و تاریک را بشکافد و به برکت علمش شاگردانی در مکتب خود تربیت کند که ادامه دهنده راهش باشند .📚 . 🌱همانگونه که خطاب به فرمود:" در ، فرزندی از فرزندان حسنم را می بینی که همنام من است و را می شکافد."📝 . ✍️نویسنده: . 💐به مناسبت ولادت (ع) . تاریخ انتشار طرح: ۱۳۹۸/۱۲/۰۵ .
🍀و ، دل‌های سیــ🖤ــاه را از عطشی که قدرت به آنها داده سیراب می‌کند و کسی خون نخواهد داد جز آنها که در اقلیت‌اند یا تفکرشان متغایر است، با صاحبان . . 🍀خشم، گلوگاه در بزنگاه و تکبر. و نسبت به کسانی که آنقدر وقیح‌اند که شنیدن و علایق‌شان گردن های آنها را متورم خواهد کرد. . ☘این قانون بشری است، آنگاه بوجود آمد که فرمود: می‌خواهم بشری خلق کنم از گِل و ملائکه گفتند بارالها می‌خواهی بشری بیافرینی که در زمین به ستم بگردد و بریزد و بستاند؟ . 🍀حال آنکه خدا در آن وادی، محمد و ۱۳ نور سُلب پاکش را می‌دید. آن زمان که قابیل دست بر کشتن زد مُرد، گرچه آدم هنوز زنده بود. . ☘محمد رحمت و ۱۳ انوار وجودی‌اش آمدند تا یاد بدهند، دین احترام به تمام سلیقه‌هاست. . 🍀دین گوش دادن به تمام سخن‌هاست و هیچ جنگی را خود شروع نکرده است، مگر آنکه اولین را برداشت. . ☘ پسر دخت هم میان لشکر، بانگ بلند کرد مرا با شما کاری نیست، بگذارید برگردم به هرجایی که شما بگویید، فقط اعتقادم را رها کنید و خونم را نریزید. . 🍀حال، شده داغ روی ، زخم روی ، شلاق روی ، هندی که در طول تاریخ یا افراط کرده یا تفریط، یا در بوده یا در ، که دشمن به خوردش داده، اما اینک دست به کشتن کسانی زده است که در احترام به عقاید، شده حتی یک قدم هم جلوتر می‌روند و پیغمبری هستند که اول گوش می‌داد، حرف می‌زد و به هر عقیده‌ای که بدون تعصب و کینه بود می‌گذاشت. . ☘اَللّـهُمَّ اِنّا نَشْكُو اِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَلِيِّنا، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدّةَ الْفِتَنِ بِنا...... . . ✍ نویسنده: .
پیشدار حکومت و اولیاست سیپده صبح که نوید می‌دهد، صبح صادق به چشم برهم زدنی خواهد رسید. . ▪️مسلم هوا سپیده دم است که خدا گفت رزق و روزی را در همین زمان برای اهل تقسیم می‌کنم، خواب نمانید تا روزی از دست‌تان نرود؛اما چه بگویم که فاصله نماز تا طلوع آفتاب را با خیال راحت خوابیدند و جا ماندند از رزق . . را به وقت علی خواند و ذکر مستحباتش را گفت و مسلم که سپیده خبر صبح صادق بود فرستاد تا نوید طلوع را بدهد که خودش بود، اما د‌ریغ از مردم و دریغ از ابدی‌شان تخت خوابیدند که حتی صدای مسلم را نشنوند. . ▪️تاریخ به کرّات تکرار می‌شوند، حال که سفیر صبح، نوید بهتر آورده نگذاریم او را ببرند و از بالای به پایین بیندازند...... . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت .
🍃قدم قدم به نزدیکتر میشوی، گویا از اغاز خلقتت رسالتت بود. اصلا گویا خدا تو را آفرید تا نشان دهد که چگونه میتوان زنده کرد آیه ی را🥰 . 🍃عاشق خالقت بودی و مگر غیر این است که عاشق همچون میشود ؟!🙂 . 🍃طنین گرم و دلنشین صدایت جهانی را از خواب و نادانی بیدار کرد. تو به این دنیا قدم نهادی تا خدا ثابت کند میتواند فرشته ای بدون بال بیافریند، قدم نهادی تا ثابت کند میتوان نبود و میان آغوش معصوم جان داد و به آغوشش پرواز کرد❣ . 🍃راستی شهیدِ جان! جان هایمان گوش به فرمان توست و . خیالتان راحت باشد که تا جان در بدن رواست رهبرمان را بر سر گذاشته و در میدان دفاع از او رقص کنان جلوه میدهیم😌 . 🍃برادر جانم ! خوب نبودیم و رسم خوب بودن نمیدانیم. دستمان را بگیر و با نگاه گرم و دلنوازت زندگی هایمان را رنگ ببخش. ، ای رد پای خدا بر زمین😍 . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ . 📅تاریخ انتشار : ۱ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : مازندران نکا روستای شهاب الدین .
♡امام زمانم♡ 🍃عادت کرده ام عهد ببندم و به روز نکشیده بشکنم، عزم جزم کنم تا محکم باشم و از روزگار نفسم پیاپی ضربه نخورم اما... 🍃روز به روز صدای قدم آمدنت نزدیک تر می شود اما من هرروز از مسیر قدمت گام می شمارم. زندگی انرژی مثبت می خواهد یا بهتر بگویم انگیزه و اما تنها چیزی که ندارم همین است😓 🍃فقط یک امید دارم آن هم فقط تو بودن با تو راه رفتن در مسیری که ختم به تو می شود نفس کشیدن در هوایی که تو نفس می کشی نفس کشیدی، هم سفر زیارت هایی که تو میروی و راه هایی که تو قدم می‌زنی🙃 🍃شیعه غریب افتاده وقت آن نیست که بیایی گرد از صورت هامان برود؟زشت نیست در مرام شما عمری محبّ شما بوده باشم اما یکبار در خواب یا بیداری با شناخت، نشناخته باشم‌ات؟ 🍃جهان ما عمری در جهل خیس می خورد می ترسم عادت شده باشد و موقع آمدنت ما از کوفیان با تو بدتر تا کنیم. رحم کن، رحم کن و بیا و بده بشناسمت یا راهی برایم هموار کن تا از نباشم😞 ♡من به عطر وجود تو محتاجم، محتاج...🥺 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۳۹۹
🍂علی وارد مسجد شد دانه به دانه همه آن‌هایی که خوابیده بودند با دست خود بیدار کرد رسید به غریبه‌ای که نمی‌شناختم با دست تکانش داد و گفت برادر بلند شو وقت است نگاهش را که بالا آورد علی لبخندی زد از آن لبخندها که تا تهش را می‌خواند، و بعد گفت و با همان لبخند رفت و در محراب شروع به گفتن اذان کرد. 🍂نماز نافله بست و عجب نمازی، مشغول بودم مثل علی به نماز، علی در بود و عجیب طولش می‌داد. ذهنم رفت به این سمت که چرا علی آن آیه را خواند. غریبه پشت علی جاگیر شده بود و علی نمازش را به حوصله پیش می‌برد وسط تاریکی و روشنایی برق شمشیری را دیدم که معلوم بود خوب صیقل خورده بود و تیز شده بود، گویی می‌خواهد ریشه‌ای را قطع کند تا به خودم آمدم خون به بود و ندا بلند کرد 😭 🍂 آخ نکند مراد از خواندن آن آیه همین بود. غریبه را گرفتم دستار از چهره‌اش که کنار زدم مرادی بود از صفین و از پیش قراول‌های نهروان، تف به غیرتت مرد و عمروعاص را ول کرده‌ای چسبیده‌ای به علی آخ از شما جماعت که همیشه یک منزل عقب‌تر اتراق کرده‌اید این بود علی که می‌گفتید گردن می‌دهیم تا دوباره خانه نشین نشوند. مکالماتم که با پسر نحس تمام شد علی دیگر در مسجد نبود و ردی خون از او مانده بود😓 🍂خدایا عافیت را در امور ما قرار ده و هم عاقبت را وای بر ما وای که علی در محراب بود و ما در مرداب😔 ✍نویسنده : °•(ع) تسلیت😭 📅تاریخ انتشار : ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍂مسلم پیشدار حکومت و اولیاست سیپده صبح که نوید می‌دهد، صبح صادق به چشم برهم زدنی خواهد رسید. 🍂مسلم هوا سپیده دم است که خدا گفت رزق و روزی را در همین زمان برای اهل تقسیم می‌کنم، خواب نمانید تا روزی از دست‌تان نرود؛ اما چه بگویم که فاصله نماز تا طلوع آفتاب را با خیال راحت خوابیدند و جا ماندند از رزق . 🍂نماز صبح را به وقت اذان علی خواند و ذکر مستحباتش را گفت و مسلم که سپیده خبر صبح صادق بود فرستاد تا نوید طلوع را بدهد که خودش بود، اما د‌ریغ از مردم و دریغ از ابدی‌شان تخت خوابیدند که حتی صدای مسلم را نشنوند. 🍂تاریخ به کرّات تکرار می‌شوند، حال که سفیر صبح، نوید بهتر آورده نگذاریم او را سر ببرند و از بالای به پایین بیندازند. ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 💔 📅تاریخ انتشار : ۲۹ تیر ۱۴۰۰
♡امام زمانم♡ 🍃عادت کرده ام عهد ببندم و به روز نکشیده بشکنم، عزم جزم کنم تا محکم باشم و از روزگار نفسم پیاپی ضربه نخورم اما... 🍃روز به روز صدای قدم آمدنت نزدیک تر می شود اما من هرروز از مسیر قدمت گام می شمارم. زندگی انرژی مثبت می خواهد یا بهتر بگویم انگیزه و اما تنها چیزی که ندارم همین است😓 🍃فقط یک امید دارم آن هم فقط تو بودن با تو راه رفتن در مسیری که ختم به تو می شود نفس کشیدن در هوایی که تو نفس می کشی نفس کشیدی، هم سفر زیارت هایی که تو میروی و راه هایی که تو قدم می‌زنی🙃 🍃شیعه غریب افتاده وقت آن نیست که بیایی گرد از صورت هامان برود؟زشت نیست در مرام شما عمری محبّ شما بوده باشم اما یکبار در خواب یا بیداری با شناخت، نشناخته باشم‌ات؟ 🍃جهان ما عمری در جهل خیس می خورد می ترسم عادت شده باشد و موقع آمدنت ما از کوفیان با تو بدتر تا کنیم. رحم کن، رحم کن و بیا و بده بشناسمت یا راهی برایم هموار کن تا از نباشم😞 ♡من به عطر وجود تو محتاجم، محتاج...🥺 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۴۰۰
◇بسم ربّ الزهرا(س)◇ 🍃در میان هیاهوی این روزها، کشور با یاد شما میزند و در میان غبارآلودگی هوا، این شماست که ما را به خود می‌آورد و از ادامه مسیر باز می‌دارد. این روزها که دلم زیاد به جاده خاکی میزند، یکی را می‌خواهد که دستش را بگیرد و با کلام خدایی‌اش او را به فراز قله برساند. 🍃یکی مثل . کسی که سرشت پاکش او را وارد کرد. در آنجا شهد شیرین آموزه‌های با جانش عجین شد و اندک‌اندک او را و شیفته خود کرد. مهربانی و خفته در کلامش، دل‌های آماده زیادی را به این وادی کشاند. 🍃 حیلتی بود برای پاره‌پاره کردن و دفن کردن آن زیر خاک و . مردم اما از پاک‌باختگان بودند و اراده کرده‌بودند در این راه چون مولایشان، (ع)، جانشان را با خدا معامله کنند. 🍃"آنان از و انسانیت خود در برابر جهانی دفاع کردند تا به آزادی برسند، تا در زیر سایه اسلام به شکوه و بالندگی برسند."* 🍃سید مهدی نیز در با آنان هم‌صدا بود. او که پیش از آن دل از این دنیای گذرا کنده‌ بود و آماده شده‌ بود، اصابت ترکشی به سرش، روحش را از تن رهایی بخشید و همنشین شد. *اشاره به وصیت‌نامه شهید ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ آذر ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : سبزوار 🕊محل شهادت :بستان