🔸شعر سی و ششم
چی گفت چی گفت پیامبر
چی گفت به هر همسفر؟
هر پسر و هر پدر، هر حاجی و همسفر:
جان علی جان منه، خون علی خون منه
دوست علی دوست منه
دل به علی بسپارین
دشمن بشی چه نیکوست
تو هم باهاش بشو دوستچی گفت به هر رهگذر
عید غدیر پیامبر، گفتا به هر رهگذر
علی که بهترینه، امام اولینه
دشمن او دشمن من
اگه منو دوست دارین
با هر که دشمن اوست
هر کی که دوست اونه
کوه و دشت و صحرا
ابر و موج دریا
#شعر #عید_غدیر #عیدسعیدغدیر #عیدغدیر #عید_سعید_غدیر_خم
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
5⃣ شعرهای کودکانه ویژه عید غدیر 👇
👆 ۲۲ شعر کودکانه غدیر (سری اول)
https://eitaa.com/amoo_safa/8518
سرودها و نماهنگ های جذاب😍
🎊 ویژه عید سعید #غدیر 🎊
🍃بیعت با علی
🍃 شاه مردان
🍃 با احترام، بابا سلام
🍃 بابای من علی
🍃 علی ولی الله
🍃 سنگ کاغذ قیچی
🍃 بابا علی
🍃 حیدر مولا مدد
🍃 همای رحمت
🍃 انتخاب خدا
🍃 نسل حیدر
🍃 جانم علی
🍃عیدغدیره،ستاره بارونه زمین
🍃 شاه جهان
🍃 هدیه اسباب بازی
🍃قبله افلاک
🍃 علی آقامه
🍃 امیر عالم
🍃 بی نظیر
🍃 پدرانه
🍃 سلام یا حیدر
🍃ایلیا
🍃 علی عشقه
🍃 غدیری ام
🍃 حضرت أبانا
🍃 لبخند خورشید
🍃آقای مهربان
🍃 مهر غدیر
🍃عید ولایت
🍃مست نجف
👈فهرست سرودها اینجاست.
🌸🌸🌸عیدتون مبارک🌸🌸🌸
بازنشر با شما عزیزان🙏
✍ محتواهای مربوط به عید سعید غدیر
1⃣ کاربرگ های رنگآمیزی مربوط به عید غدیر👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8129
2⃣ عکس های مناسب برای تولید محتوا ویژه عید غدیر👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8363
3⃣ بازی های و مسابقه های ویژه عید غدیر 👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8371
4⃣ عکسنوشت های غدیری👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8409
5⃣ شعرهای کودکانه ویژه عید غدیر :
سری اول👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8519
سری دوم 👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8564
6⃣ شعرهای من بچه شیعه هستم👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8549
7⃣ سرودهای ويژه عید غدیر👇
https://eitaa.com/amoo_safa/8588
✅ادامه ی محتواها بزودی بارگذاری خواهد شد..
#عید_غدیر
#داستان
#قصه_کودکانه
🎊داستان خاتم بخشی امیرالمومنین علی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحيم
🔔 آی قصه قصه قصه 🔔
سلام بچه ها 😍
امشب یکی از دوستان خوب پیامبر عزیزمون میخوان داستان یه اتفاق مهم رو برامون تعریف کنن
جناب آقای ابوذر غفاری😊
مردی که پیامبر عزیزمون خیلی دوستش داشتن و مرد بسیار راستگویی بودن
حواسامونو جمع کنیم و
خوب گوش بدیم...
یکی از روزها، در مسجد پیامبر بودم
نماز ظهر و با پیامبر عزیزمون خوندم
بعد از نماز جماعت ظهر،یه دفعه
مرد فقیر و نیازمندی از جاش بلند شد و از مردمی که تو مسجد بودن کمک خواست.
اما...
کسی به او کمک نکرد
مرد با ناراحتی،😔 دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت: خدایا ، من در مسجد پیامبر تو، از مردم کمک خواستم ولی کسی به من چیزی نداد. 😔
علی مولا 😍داشتن نماز میخوندن
و در حال رکوع بودن،
یه دفعه دیدم که
علی مولا😍 به اون مرد اشاره کردن که انگشترشون رو بگیره
مرد نیازمند خیلی خوشحال شد😍😁
نشست و انگشتر رو از انگشت علی مولا بیرون آورد.
انگشتر با ارزشی بود
میتونست با فروختنش کلی از مشکلاتش رو حل کنه😄
وقتی این خبر به پیامبر مهربونمون رسید خیلی خوشحال شدن❤️
به سمت آسمون نگاه کردن و برای علی مولا😍 دعا کردن
چند لحظه بعد...
پیامبر خبر مهمی رو به ما گفتن
ایشون گفتن که همین الان
فرشته ی خدا، حضرت جبرئیل اومد و این آیه رو برام خوند
⚜️ انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزکوه و هم راکعون
سوره مائده، آیه ۵۵
یعنی ولی و سرپرست شما مسلمونا فقط خدای عزیز و پیامبر مهربونش و اون کسانی هستن که نماز میخونن و در حالی که در رکوع نماز هستن صدقه میدن 😊
بله بچه ها
این آیه معروف شد به آیه ی ولایت
که نشون میده جانشین بعد پیامبر عزیزمون فقط و فقط کیه؟
علی مولا ❤️
eitaa.com/amoo_safa
خرسها - @mer30tv.mp3
3.94M
#قصه_شب
خرس ها🐻
😴🥱😴🥱😴
eitaa.com/amoo_safa
37.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙نماهنگ بسیار زیبای
حسن کاتبکربلایی تقدیمبهشما
شکوهمندترین واقعه تاریخ شیعه؛ یعنیعیدسعیدغدیرخم
eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته، خدا شاهده
🎤 #شیخ_سعید_شحیطاط
#هر_شب_تا_اربعین
eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از دیدن این کلیپ
دلم خواست چوب درخت باشم
امیدوارم شماهم با دیدن
این کلیپ حال دلتون بهتر بشه
اگه حال دلت خوب شد به خودت افتخار کن:)
🌺 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المَعصُومين عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
🌺 فرا رسیدن عید ولایت و امامت، تکمیل دین و تتمیم نعمت، مُسمّی به غدیر خم به پیشگاه مقدس وارث غدیر مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه منتظران تبریک و تهنیت باد.
سرودها و نماهنگ های جذاب😍
🎊 ویژه عید سعید #غدیر 🎊
🍃بیعت با علی
🍃 شاه مردان
🍃 با احترام، بابا سلام
🍃 بابای من علی
🍃 علی ولی الله
🍃 سنگ کاغذ قیچی
🍃 بابا علی
🍃 حیدر مولا مدد
🍃 همای رحمت
🍃 انتخاب خدا
🍃 نسل حیدر
🍃 جانم علی
🍃عیدغدیره،ستاره بارونه زمین
🍃 شاه جهان
🍃 هدیه اسباب بازی
🍃قبله افلاک
🍃 علی آقامه
🍃 امیر عالم
🍃 بی نظیر
🍃 پدرانه
🍃 سلام یا حیدر
🍃ایلیا
🍃 علی عشقه
🍃 غدیری ام
🍃 حضرت أبانا
🍃 لبخند خورشید
🍃آقای مهربان
🍃 مهر غدیر
🍃عید ولایت
🍃مست نجف
👈فهرست سرودها اینجاست.
🌸🌸🌸عیدتون مبارک🌸🌸🌸
بازنشر با شما عزیزان🙏
#قصه_کودکانه
🎁🐍فقط یک جعبه🐍🎁
یک جعبه، وسط جاده افتاده بود.
روباهی از راه رسید. روباه که همیشه گرسنه بود، جعبه را بو کرد و گفت: «چه جعبه ی بزرگی! حتماً توی آن یک مرغ چاق و چله هست!» و سعی کرد جعبه را باز کند.
کمی بعد، مار از راه رسید. مار، همیشه دنبال چیزهای عجیب و غریب می گشت. برای همین، دور جعبه حلقه زد و گفت: «چه جعبه ی شگفت انگیزی... حتماً توی آن یک چیز عجیب هست!» و سعی کرد، جعبه را از چنگ روباه در آورد.
کلاغ از راه رسید. کلاغ که همیشه به فکر کش رفتن بود، گفت: «چه جعبه ی خوش بویی... حتماً توی آن یک صابون عطر دار هست!» و سعی کرد، با منقارش آن را بردارد.
همان موقع، مارمولک از راه رسید. مارمولک حرفی نزد. فقط ایستاد و به روباه و مار و کلاغ نگاه کرد. هر کدام از آن ها سعی می کرد، جعبه را به طرف خودش بکشد. مارمولک خنده اش گرفت. پرسید: «دعوا سر چیه!؟» روباه گفت: «سر یک مرغ چاق و چله!»
مار گفت: «سر یک چیز شگفت انگیز!» کلاغ گفت: «سر یک صابون خوش بو!»
مارمولک خندید. گفت: «اما این فقط یک جعبه ست ... شاید هم خالی باشد!»
روباه و مار و کلاغ یک صدا گفتند: «نه... نه... این طوری نیست... تو اشتباه می کنی!»
و دوباره به جان هم افتادند.
مارمولک از درختی بالا رفت و به آن ها نگاه کرد. یک دفعه، سر و کله ی یک ماشین از ته جاده، پیدا شد. روباه پرید توی سبزه ها. مار خزید توی سوراخ و کلاغ بال زد و رفت بالا.
ماشین از روی جعبه رد شد و آن را له کرد. توی جعبه هیچ چیز نبود. روباه و مار و کلاغ برگشتند وسط جاده. به جعبه خیره شدند.
سه تایی با هم گفتند: «این که فقط یک جعبه خالی بود... بی خودی با هم دعوا کردیم!»
و با لب و لوچه ی آویزان از آن جا دور شدند.
مارمولک خندید و با خیال راحت روی شاخه خوابید.
#قصه #داستان
eitaa.com/amoo_safa
خرس کوچولو شکمو و اقای دکتر - @mer30tv.mp3
3.64M
#قصه_شب
🐻 خرس کوچولو شکمو و اقای دکتر👨⚕
🥱😴🥱😴🥱
eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته، خدا شاهده
🎤 #شیخ_سعید_شحیطاط
#هر_شب_تا_اربعین
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
✍ محتواهای مربوط به عید سعید غدیر 1⃣ کاربرگ های رنگآمیزی مربوط به عید غدیر👇 https://eitaa.com/am
8⃣ داستان و قصه های کودکانه غدیر
عموصفا دوست خوب بچه ها
8⃣ داستان و قصه های کودکانه غدیر
داستان اول
💥داستان غدیر خم💥
پیامبر مهربانمون در آخرین سال عمرش با تعداد زیادی از مسلمانان برای زیارت خانه خدا به مکه رفتند.
بعد از پایان مراسم حج، پیامبر ص و همراهانش به سمت مدینه راه افتادند. تااینکه به برکه غدیر خم رسیدند.
همانجا بود که جبرئیل که یکی از فرشته های خوب خداجون بود به پیامبر نازل شد و گفت: خدای مهربون فرمود:
✨✨✨ای پیامبر! پیامی که از طرف خدا برای تو آمده به مردم بگو و اگر این کار را نکنی پیامبری ات را انجام ندادی و خدا تو را از خطر مردم حفظ میکند✨✨✨
به دستور پیامبر ص همه کسانی که جلوتر رفته بودند برگشتند و کسانی که عقب تر بودند خودشان را به مسلمانان در برکه غدیر خم رساندند.🐫🐫🐫
هوا خیلی گرم بود☀️☀️☀️
همه مسلمانان منتظر سخنرانی پیامبر ص بودند.
یکی از مسلمانان گفت: چه اتفاقی افتاده که پیامبر ص با این همه مهربانی مردم را دراین آفتاب سوزان اینجا جمع کرده است؟؟؟!!!!
مسلمانان دیگر در جواب او گفتند : حتما کار خیلی مهمی دارند.
بعد از نماز ظهر با وسایل شترها بلندی درست کردند و پیامبر ص بالای بلندی ایستاد جوری که تمام صد و بیست هزار نفر ایشان را ببینند و بعد از تشکر از نعمتهای خدای مهربان رو به مردم فرمود: ای مردم ! من به زودی از بین شما می روم ولی دو امانت پیش شما میگذارم مواظب باشید که با این دوچطور رفتار میکنید....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
*توضیحات مربی*👇👇👇
بچه ها ما بخواهیم از هر کسی تشکر کنیم کاری انجام میدیم🙏🙏🙏
مثلا برای تشکر از مامان ، در کار خونه کمک میکنیم ؛ یا برای تشکر از بابا، دستش را می بوسیم؛ یا برای تشکر از معلم ، خوب درس میخونیم تا خوشحال شوند.
حالا برای تشکر از پیامبر ص که حرفهای خداجون را به ما رسانده چه کار میکنیم؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔
پیامبر ص دو امانت برای ما گذاشتند یکی قرآن که سفارش های خدای مهربونه
باید بگیم چشم و انجامشون بدیم و دیگری امامان مهربونمون که باید حرفاشون رو گوش کنیم.
اگر این کارهارو انجام بدهیم پیامبر ص از ما خوشحال می شود.
بچه ها اگر یه روز خلبان تو هواپیما نباشد چه اتفاقی می افتد؟؟؟✈️✈️✈️
مثلا فکر کنید خلبان نباشد مسافران خودشان یک نفر را انتخاب کنند تا جانشین خلبان بشود آن موقع چه اتفاقی می افتد؟؟؟
به نظرتون هواپیما به سلامت به مقصد میرسد؟!!!!
باید کسی که خلبانی بلد است جای خلبان بشیند درسته؟؟؟
☘🍃☘🍃☘🍃
وقتی که پیامبرص داشتند ازدنیا میرفتند چه کسی باید جانشین ایشان بشود؟
خدای مهربان مردم را بدون امام رها میکند؟!!!!
همان موقع پیامبر ص امام علی ع را صدازدند و امام علی ع کنار پیامبر ص روی بلندی ایستاد ، پیامبر ص دست امام علی ع را بالا برده و فرمود:
✨هرکس که من مولا و رهبرش بودم از این به بعد این علی ع مولا ورهبر اوست.✨
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پیامبر ص دستانش را به حالت دعا بالا برده و فرمود: خدایا ! هر کسی با امام علی ع دوستی میکند دوستش داشته باش و هر کسی با او دشمنی می کند دشمنش باش.
*توضیحات مربی*👇👇👇
پس هر کسی با امام علی ع دوستی کند دوست خداست و هرکسی با ایشان دشمنی کند دشمن خداست.
به دستور خدای مهربان ، همه مردم با امام علی ع بیعت کردند.
بیعت یعنی چه؟؟؟
همه مردم به امام علی ع دست بیعت داده و گفتند شما از امروز امام ما هستی و قول میدهیم که از شما اطاعت کنیم.
بچه ها میدونید خانم ها چطور بیعت کردند؟؟؟؟
دست هاشون را به نشانه بیعت داخل تشت آب گذاشته و امام علی ع هم از طرف دیگر دستشان را داخل آب گذاشتند . همگی قول دادند که همیشه از امام علی ع اطاعت کنند.
بچه ها اگه شما آنجا بودید بیعت می کردید؟
الان باید با امام زمان ع بیعت کنیم و قول بدهیم که ازشون اطاعت کنیم و یارشون باشیم.
باید کارهای خوب انجام بدهیم تا ظهور امام زمان زودتر برسد.
باید هر روز برای آمدن امام زمان ع دعا کنیم.
#عید_غدیر #عیدسعیدغدیر #عیدغدیر #عید_غدیر #عید_سعید_غدیر_خم
eitaa.com/amoo_safa
11 dastan eid e ghadeer (www.mplib.ir).zip
2.51M
داستان پانزدهم
داستان کودکانه غدیر
آرزوی سلیمه
قاصدک آمد و روی دامن سلیمه نشست. سلیمه خندید و آرام قاصدک را برداشت. سعید گفت:« یک آرزو کن و قاصدک را رها کن» سلیمه چشمانش را بست و مشتش را باز کرد و بالا گرفت، قاصدک را فوت کرد.
پدر در حالی که بار شتر را مرتب میکرد گفت:« بیایید بچهها! چرا معطلید؟ راه بیفتید»
سلیمه بلند شد و دوید؛ سعید دنبالش رفت و گفت :«چه آرزویی کردی؟»
سلیمه قدم زنان گفت:«بگذار برآورده شود میگویم» سعید نفس زنان گفت:«الان بگو شاید اصلاً برآورده نشد.»
سلیمه اخمهایش را در هم کرد و گفت:« میشود»
سعید با لبولوچه آویزان گفت:« حالا بگو من برادرت هستم، به کسی نمیگویم» سلیمه کمی فکر کرد و جواب داد :«آرزو کردم امروز یک اتفاق خوب بیفتد، یک اتفاق خیلی خوب»
سعید دستش را زیر چانهاش گذاشت و گفت :«مثلا چه اتفاقی؟»
سلیمه قاصدک را در آسمان دید، به دنبال قاصدک دوید. سعید هم به دنبالش رفت.
قاصدک از آنها دور شد، شترها ایستادند؛ سعید گفت :«چرا همه ایستادند؟»
پدر، سلیمه و سعید را صدا کرد و گفت:« رسول خدا فرمودند اینجا بمانیم. باید صبر کنیم تا همهی مسافران خانهی خدا اینجا جمع شوند، ایشان میخواهند با مردم صحبت کنند.»
همهی فکر و حواس سلیمه درپی قاصدک بود. کمی جلوتر مردانی را دید که وسایل سفر را روی هم میچینند. سعید در حالی که با دست خودش را باد میزد گفت:« قرار است رسول خدا آن بالا سخنرانی کنند»
سلیمه از بین جمعیت سرک کشید و گفت:« قاصدکم کو؟ قاصدکم را ندیدی؟» سعید گفت:« غصه نخور پیدایش میکنیم» دست سلیمه را گرفت و او را به کنار برکهی غدیر برد. برکه آرام بود، سعید مشتی آب به صورت سلیمه پاشید، سلیمه خندید. مشتش را پر از آب کرد و روی سعید ریخت. صدای خندهی بچهها دشت غدیر را پر کرده بود.
سلیمه بالا و پایین پرید و گفت :« قاصدکم آنجاست»
بچهها به دنبال قاصدک دویدند.
سلیمه با سختی از لابهلای جمعیت گذشت. رسول خدا را دید که همراه علی (علیه السلام) از سکوی آماده شده بالا میرفت.
سلیمه ایستاد و به چهرهی مهربان و خنده روی رسول خدا خیره شد.
سعید در حالی که دستش را می مالید گفت:«لِه شدم» به سختی جلو آمد، دست برشانه سلیمه گذاشت و گفت:« او بهترین دوست ماست.»
سلیمه گفت:« من خیلی رسول خدا را دوست دارم» جمعیت زیادی برای شنیدن صحبتهای رسول خدا آمدند.
رسول خدا شروع به صحبت کردند. سلیمه و سعید با دهان باز به حرفهای رسول خدا گوش میدادند؛ در آخر پیامبر دست علی (علیه السلام) را بالا بردند و فرمودند :«هرکس من مولای اوهستم از این به بعد علی مولای اوست»
سلیمه قاصدکش را دید که بالای دستان رسول خدا و امیر مومنان پرواز میکرد، خندید و رو به سعید گفت:« دیدی به آرزویم رسیدم؟»
#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
داستان شانزدهم
#قصه_متنی
🌺 سفر به غدیر 🌼🌼🌼
💙یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
💙سعید و سعیده سوار بر سفینه زمان شده بودند. این خواهر و برادر می خواستند از قرن پانزدهم هجری قمری به چهارده قرن پیش سفر کنند. آن دو تصمیم داشتند به دورانی برگردند که رسول خدا در آن زندگی می کرد. سعید و سعیده می خواستند به اولین سال های حکومت اسلامی بازگردند و گزارش مفصلی از ماجرای غدیر خم را برای بچه های قرن بیست و یکم گزارش کنند.
💙پنج، چهار، سه، دو، یک. . . سفینه زمان از ایستگاه مرکز تحقیقات تاریخی به گذشته دور پرتاب شد. کودکانی که در ایستگاه ماهواره ای حاضر بودند با اشتیاق تمام این سفر جذاب و پرماجرا را دنبال می کردند و به طور دائم با دو زمان نورد در ارتباط بودند.
سعید و سعیده سوار بر سفینه کوچکشان به سال دهم هجری سفر نمودند. زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) آخرین ماه های زندگی خویش را پشت سر می گذاشت و می خواست که آخرین حج خود را به انجام برساند.
💙مدتی گذشت. ناگهان سعید ازداخل سفینه برای ایستگاه تحقیقاتی پیامش را این گونه مخابره کرد." بچه ها سلام. اکنون من از سرزمین وحی برای شما گزارش می کنم.
💙حضرت محمد( صلی الله علیه وآله و سلم) مراسم حج را به پایان رسانیده و به همراه کاروانی از حجاج در حال بازگشت به مدینه هستند. از این بالا کاروان های زیادی را مشاهده می کنیم که با فاصله های کمی از یکدیگر در حال حرکت به سوی سرزمین های مختلفی می باشند.
💙هم اکنون رسول خدا به محلی رسید که به آن غدیرمی گویند. اینجا محلی است که کاروان های حجاج از یکدیگر جدا می شوند و هرکدام به سمت سرزمینی می روند. اینجا مثل یک چهارراه است. در غدیر برکه ای از آب زلال وجود دارد که دور تادورش را جمعیت حاجیان در برگرفته اند.
💙کودکان جهان در پایگاه تحقیقاتی بی صبرانه منتظر اخبار جذاب تری از غدیر خم هستند و گزارشات لحظه به لحظه از غدیر را پیگیری می کنند. پس از مدتی سعیده با شور و شوق فراوانی می گوید:هم اکنون فرشته وحی بر پیامبر نازل گشت و به او گفت: ای پیامبر آنچه که از طرف خدا فرستاده شده به مردم ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنی رسالت خود را تکمیل نکرده ای.
💙سعید با خوشحالی ادامه می دهد: این همان آیه شصت و هفت از سوره مائده است.
ایستگاه تحقیقاتی حال و هوای دیگری دارد. سعیده در ادامه گزارش می گوید:اکنون رسول خدا فرمود: من همین جا می مانم. حاجیانی که از راه نرسیده اند باید به اینجا برسند و آنانی که از این محل رفته اند باید هرچه زودتر به غدیر برگردند.
سعید گزارش می دهد:به فرمان پیامبر،حدود صد و بیست هزار نفر از مسلمانان در محل غدیر اجتماع کردند. این جمعیت در تاریخ اسلام واقعا بی سابقه است.
💙کودکان جهان سکوت کرده اند و در این مدت با دقت به گزارشات گوش می دهند. کم کم واقعه غدیر خم به صورت صحیحی برای آنها بازگو می شود:
💙رسول خدا بر روی جهاز شتران بالا رفته اند و پس از حمد و ستایش خدا دستور می دهند حضرت علی علیه السلام در کنار ایشان قرار بگیرد. سپس دست حضرت علی علیه السلام را در دست گرفته و جلوی چشمان صد و بیست هزار نفر بالا می برد و می گوید: ای مردم بدانید:هرکس تا امروز من ولی و سرپرست او بوده ام، از این به بعد این علی ولی و سرپرست اوست. این حکمی است از طرف خداکه علی امام و وصی پس ازمن است وامامان امت از فرزندان اوهستند.
💙سعید ادامه می دهد: الان پیامبر اعلام می کند: خداوندا! کسانی که علی علیه السلام را دوست دارند، دوست بدار و بادشمنان او دشمن باش. خدایا! یاران علی علیه السلام را یاری کن و دشمنان او را خوار و ذلیل گردان.
💙سعیده می گوید:اکنون لازم است که باسفینه مدت سه روز دیگر را در زمان حرکت کنیم. حالا سه روزازماجرای غدیرخم گذشته است و هنوز زنان و مردان مسلمان به طور جداگانه درمحل غدیر حضور دارند و با علی علیه السلام بیعت می کنند. مسلمانان در این روز با گفتن کلمه یا امیرالمومنین به ایشان دست می دهند.
💙سعید می گوید: در چنین روزی دوست و دشمن با علی علیه السلام بیعت کردند و به او تبریک گفتند.حاضرانی که دراین روز شاهد ماجرا بودند رفتند تا طبق وظیفه برای غایبان این واقعه را تعریف کنند. خدا کند که فراموش نکنند و سفارشات پیامبر را جدی بگیرند زیرا خداوند پیمان شکنان را در هم می شکند.
💙با معرفی حضرت علی علیه السلام و امامان از فرزندان او از سوی خداوند بعنوان ولی مسلمین و اطاعت مردم از ایشان، باعث می شود مسلمانان در مسیر درستی که خدا دوست دارد و باعث آسایش و آرامش مسلمانان نیز هست، زندگی کنند.
💙پس از گزارش این ماجرا سفینه زمان پیما با دو زمان نورد خود در روز عید غدیر خم به ایستگاه تحقیقات فضایی بازگشتند و از سوی کودکانی که در ایستگاه مستقر بودند مورد استقبال قرار گرفتند و آن روز را به جشن و شادمانی پرداختند.
#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
_-1.pdf
6.5M
داستان هفدهم
کنار برکه آب
داستان کودکانه pdfغدیر
مجموعه کتابpdf غدیر شامل پنج فریم نقاشی زیبا همراه با داستان زیبای غدیر
#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa