eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مدیر : حامد طرفی @amoo_molla مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
29.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی 🇮🇷 قسمت دوم : بازی خطرناک 🔮 @amoomolla 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 قرائت حدیثی از امام زمان علیه السلام 👈 توسط فاطمه جااان😍 🌷 اکثروا الدعا لتعجیل الفرج 🌷 فانّ ذلک فرجکم 🔮 @amoomolla
🙏 لطفا مارو به دوستان خود معرفی کنید 🙏
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۵ 🌷 🇮🇷 نواب به یکی از فعالین فرهنگی مسجد گفت : 🌹 بی زحمت مردم رو در مسجد جمع کنید . 🌹 می خوام یه چیزای خیلی مهمی براتون بگم 🇮🇷 یکی دیگه از اهالی آمد و گفت : 🌷 آقا نواب ! 🌷 می دونم الآن وقت مناسبی نیست 🌷 اما ما دیروز اومدیم سمت خونه شما 🌷 ولی شما خونه نبودید 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 بله خواهرم گفتند ؛ 🌹 حالا چی شده ؟! 🌷 گفت چند روز پیش ، 🌷 عده ای از طلاب و بچه های مسجد 🌷 به طرف قصر جاویدشاه رفتند 🌷 ولی تا الآن بر نگشتند . 🇮🇷 نواب با تعجب به مردم نگاه کرد . 🇮🇷 لبانش را آرام گاز می گرفت 🇮🇷 به درون خانه رفت 🇮🇷 عصای حضرت موسی را برداشت 🇮🇷 از خانواده اش خداحافظی کرد 🇮🇷 و با همان زره و کلاه خود و سپر و شمشیر ، 🇮🇷 به طرف مسجد حرکت کرد . 🇮🇷 مردم نیز ، پشت سر او به راه افتادند . 🇮🇷 همه در مسجد تجمع کردند . 🇮🇷 نواب برای سخنرانی ، کنار منبر ایستاد . 🇮🇷 پس از کمی مکث ، نفس عمیقی کشید 🇮🇷 و ماجرای سلاح های مقدس ، 🇮🇷 و قدرتی که دارند را به مردم گفت . 🇮🇷 و حسن و مرتضی ، حرف او را تائید کردند . 🇮🇷 سپس فسادهای قصر را یادآوری کرد 🇮🇷 و پس از آن گفت : 🌹 من به شهرهای مختلف ایران رفتم 🌹 ولی هیچ اثری از بیماری ندیدم 🌹 وقتی همه جوانب رو در نظر بگیریم 🌹 به این نتیجه می رسیم 🌹 که قراره یه اتفاقاتی در اینجا بیفته 🌹 اومدن اون همه فضایی ، بستن راه ها ، 🌹 قطع ارتباط با سایر شهرها ، 🌹 قطع تلفن ها و تلگراف ها ، 🌹 مفقود شدن عزیزانی که به قصر رفتند 🌹 و حمله امروزشان به خانه بنده ، 🌹 همه و همه 🌹 بوی جنگ و آتش و خون میده 🌹 ای کاش انقلابمون رو ادامه می دادیم 🌹 و کشور و دین و ناموس و مردممون رو ، 🌹 از شرّ بیگانگان حفظ می کردیم . 🌟 نواب کمی سکوت کرد و پس از مکث گفت : 🌹 هنوزم دیر نشده 🌹 من می خوام برم سمت قصر 🌹 هر کسی که غیرت داره 🌹 و از شهادت نمی ترسه 🌹 بسم الله 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌷 شعر کودکانه کوتاه در مورد نماز 🌷 🕌 شیرینه آی شیرینه 🕌 نماز چه دلنشینه 🕌 نماز ستون دینه 🕌 معراج مومنینه   🔮 @amoomolla 👈 برای کودکان بخوانید 🎁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی شارلاتان 🇮🇷 تخیلی ، کمدی 🇮🇷 بخش سوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان 🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی و کارآگاهی 🇮🇷 قسمت سوم 🔮 @amoomolla
🙏 لطفا مارو به دوستان خود معرفی کنید 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 قرائت حدیثی از امام رضا علیه السلام 👈 توسط فاطمه جااااان صالح 😍 @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۶ 🌷 🇮🇷 نواب ، با سلاح های مقدس اش ، 🇮🇷 و با عده ای از مردم ، 🇮🇷 به طرف قصر حرکت کردند . 🇮🇷 ناگیتان از حرکت نواب با خبر شد . 🇮🇷 و همه ارتش را ، 🇮🇷 برای سرکوب قیام نواب فرستاد . 🇮🇷 عده مردم نسبت به ارتش خیلی کم بود 🇮🇷 و همین عده نیز ، 🇮🇷 با دیدن آن لشکر و فضائیان و جنیان ، 🇮🇷 ترس بر وجودشان غلبه کرد . 🇮🇷 و یکی یکی از نواب جدا شده و فرار کردند . 🇮🇷 سپس ناگیتان به نواب گفت : 👽 آهای سردار ایران ! 👽 نواب کوچولو 👽 به نفع خودته که تسلیم بشی 👽 تو و این مردم ترسو ، 👽 در برابر ارتش ما ، هیچ شانسی ندارید 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 من با تو هیچ حرفی ندارم 🌹 بگو جاوید شاه خودش بیاد ، کارش دارم 🇮🇷 ناگیتان گفت : 👽 اون با شما کاری نداره 👽 جاوید گفته که همه شما رو باید بکشم 👽 ولی من نمی کشم 👽 و اجازه هم نمیدم که برگردید 👽 پس خودتو تسلیم کن سردار 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 اولا هیچ وقت تسلیم نمی شم 🌹 دوماً چرا به دروغ گفتید 🌹 که ایران به بیماری خطرناکی مبتلا شده ؟ 🌹 چرا استان ما رو محاصره کردید ؟ 🌹 چرا ارتباط ها رو قطع کردید ؟ 🇮🇷 ناگیتان گفت : 👽 چون قراره همه شما کشته بشید 👽 ولی نترس 👽 راه ها دوباره باز میشن 👽 فقط عجله نکن 👽 بعد از کشتن همه مردم خراسان ، 👽 راه ها رو باز می کنیم 👽 و به بقیه شهرها و استانها ، حمله می کنیم 🇮🇷 نواب از شنیدن این تهدید ناراحت شد 🇮🇷 با غیرت و سرعت ، به طرف ارتش دوید 🇮🇷 و عصای حضرت موسی را ، 🇮🇷 به طرف آنان پرتاب کرد ؛ 🇮🇷 و با فریاد گفت : 🌷 اژدهای من ! بیدار شو 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مثل نامه 🇮🇷 قسمت چهارم : کلاغ افسرده سیما 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان 🇮🇷 قسمت شانزدهم 🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 برای خریدن کتاب 📚 به آیدی زیر مراجعه فرمایید . 👇 🆔 @Zaaaa9 🔮 @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۷ 🌷 🇮🇷 نواب ، عصایش را پرتاب کرد و گفت : 🌷 اژدهای من ، تبدیل شو 🇮🇷 عصای حضرت موسی علیه السلام ، 🇮🇷 به اژدهای بزرگی تبدیل شد . 🇮🇷 ارتش ناگیتان ترسیدند . 🇮🇷 و مردم ، همه با تعجب نگاه می کردند 🇮🇷 و هر کدام با شگفتی می گفت : 🌟 وای خدای من ! این دیگه چیه ؟! 🇮🇷 نواب ، با شمشیر ذوالفقار و لیزرش ، 🇮🇷 به آنان حمله کرد . 🇮🇷 حسن و مرتضی نیز ، به کمک نواب رفتند 🇮🇷 عده ای از مردم هم که ترسیده بودند 🇮🇷 با دیدن این صحنه ها ، 🇮🇷 هیجان زده به کمک نواب شتافتند . 🇮🇷 اژدهای حضرت موسی ، 🇮🇷 هم با ارتش مبارزه می کرد 🇮🇷 و هم مراقب نواب و دوستانش بود . 🇮🇷 ناگیتان تصور نمی کرد که نواب ، 🇮🇷 چنین سلاح و قدرت هایی پیدا کرده بود 🇮🇷 به خاطر همین ؛ 🇮🇷 نسبت به ادامه مبارزه ، 🇮🇷 دچار شک و تردید شده بود . 🇮🇷 افراد ناگیتان ، 🇮🇷 به سمت نواب شلیک می کردند . 🇮🇷 اما سپر حضرت داوود ، 🇮🇷 تیر و موشک و لیزرهای آنها را می خورد . 🇮🇷 و گاهی آن تیرها و لیزرها را ، 🇮🇷 به طرف خودشان پرتاب می کرد . 🇮🇷 پس از مدتی ، 🇮🇷 عده زیادی از ارتش و لشکر تازه نفس و اجنه 🇮🇷 از قصر بیرون آمدند 🇮🇷 و نواب و دوستانش را محاصره کردند . 🇮🇷 نواب ، کمی مکث کرد و به فکر رو رفت . 🇮🇷 سپس به دوستانش گفت : 🌷 همه روی زمین بخوابید . 🇮🇷 نواب ، از عمامه اش ، لیزر زد و چرخید 🇮🇷 و هر کس جلویش بود را ، دو شقه می کرد 🇮🇷 ناگیتان ، خیلی عصبانی شد . 🇮🇷 و ادامه مبارزه را به نفع خود نمی دید . 🇮🇷 به خاطر همین دستور عقب نشینی داد . 🇮🇷 نواب با فریاد گفت : 🌷 ناگیتان ! 🇮🇷 ناگیتان ، با عصبانیت ، نگاهی به نواب کرد 🇮🇷 سپس دوباره نواب گفت : 🌷 یک روز بهتون مهلت میدم 🌷 تا از خاک مقدس ایران برید بیرون . 🌷 وگرنه فردا که به قصر حمله کنیم 🌷 همه شما رو اسیر می کنیم . 🇮🇷 ناگیتان با عصبانیت گفت : 👽 نابودت می کنم نواب . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌹 شعر کودکانه اگه نماز نخونم 🌹 🕋 آی بچه ها می‌دونم 🕋 اگه نماز نخونم 🕋 دیگه دوستم نداره 🕋 خدای مهربونم 🕋 اگه نماز نخونم 🕋 باید تنها بمونم 🕋 قهر می کنه با دلم 🕋 خدای آسمونم 🕋 اگه نماز نخونم 🕋 همنشین شیطونم 🕋 تو زندگی همیشه 🕋 در سختی و داغونم 🔮 @amoomolla 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 قسمت ۴۰۳ : محسن خوش اندام می شود 🇮🇷 موضوع : اهمیت راحتی در لباس 🔮 @amoomolla 🎥
🍎 خواهران عزیز ، دخترای گلم ! 🌸 خداوند غیور ، 🌸 به شما ، حجاب و عفاف ، هدیه داده 🌸 تا با آن ، 🌸 از شر هوس بازان و گرگ صفتان ، 🌸 در امان ، بمانید . 🌺 پس مراقب عفت و حجاب و حیای خود باشید 🌺 و اگر محجبه اید ، قدر خودتان را بدانید . 💟 @ghairat
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۸ 🌷 🇮🇷 ناگیتان با تمام افرادش ، 🇮🇷 به طرف قصر برگشتند . 🇮🇷 ناراحتی و عصبانیت از شکستش ، 🇮🇷 در چهره او پیدا بود . 🇮🇷 چینپو به ناگیتان گفت : 👽 قربان ! 👽 من فکر می کنم 👽 همه قدرت اون پسره ، توی سلاح هاشه 👽 اگه ما بتونیم سلاحش رو بگیریم 👽 اون دیگه هیچ قدرتی نداره 🔥 ناگیتان گفت : 🔥 آره امّا چطوری ؟! 🇮🇷 یکی از جن های کافر گفت : ☠ ما می تونیم نامرئی بشیم ☠ می تونیم بریم خونشون ☠ و زمانی که خوابه ، سلاحهاش رو بگیریم 🇮🇷 یکی دیگر از جنیان گفت : 💀 اصلا می تونیم اونو تسخیر کنیم 🔥 ناگیتان گفت : یعنی چی ؟! 🇮🇷 جن گفت : ☠ ما جن ها چنین قدرتی داریم ☠ که می تونیم در بدن انسان ها نفوذ کنیم ☠ و روح و فکر و مغز و قلب اونها رو ، ☠ به دست بگیریم یا از کار بندازیم . 🇮🇷 ناگیتان با تعجب گفت : 🔥 جدی می گی ؟! 🔥 چرا اینو زودتر نگفتید ؟! 🇮🇷 ناگیتان کمی مکث کرد و به فکر فرو رفت . 🇮🇷 سپس گفت : 🔥 پس امشب برید سر وقتش 🔥 اگه تونستید خودشو با سلاح هاش ، 🔥 پیش من بیارید 🔥 پاداش خوبی بهتون میدم . 🇮🇷 جاوید شاه گفت : 🍂 اگه شب برید ، پیداش نمی کنید 🔥 ناگیتان گفت : منظورت چیه ؟! 🇮🇷 جاوید شاه گفت : 🍂 نواب کسی نیست که یک جا مستقر باشه 🍂 اون ماهی یک بار خونه شو عوض می کنه 🍂 و با حمله امروز صبح به خونه شون ، 🍂 حتماً امشب جاشو عوض کرده . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla