eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🎉 داستان کودکانه جشن تولد 🎉 🎉 🎉 🎉 قسمت اول 🎉 🎉 🎉 🎁 نگار و نگین ، دوتا خواهر دوست داشتنی بودند که با مامان و بابا و مادربزرگ مهربونشون ، توی یک خونه قشنگ و بزرگ ، زندگی میکردن . 🎁 نگار و نگین ، خیلی همدیگه رو دوست داشتند . تا همدیگه رو دارن ، هیچ وقت احساس تنهایی نمی کنن . 🎁 اونا با هم میرن مدرسه ، با هم بازی می کنن ، با هم درس می خونن ، با هم تلویزیون تماشا می کنن ، با هم غذا می خورن ، با هم پارک میرن و همه کاراشون رو با هم انجام میدن . 🎁 هر وقت یکیشون ، مریض بشه یا اتفاقی براش بیفته ، دومی ، گریه می کنه و براش دعا می کنه تا حالش زودتر خوب بشه . 🎁 آخر ماه آبان بود و دخترا ، مشغول مرتب کردن اتاقشون بودند که مامان شهین ، وارد اتاق شد . 🎁 وقتی اتاق رو مرتب و منظم و تمییز دید ، بچه ها رو بغل کرد و بوسید . و گفت : 🌷 آفرین فرشته های من ؛ 🌷 راستی ؛ اگه گفتید فردا چه خبره ؟! 🎁 دخترا خیلی فکر کردند اما چیزی نمی دونستند . بعد مامان گفت : 🌷 انشالله اگر اتفاق بدی نیفته ، 🌷 فردا تولد نگاره 🌷 میخوایم براش ، جشن تولد بگیریم . 🎁 نگار از شنیدن این حرف ، خیلی خوشحال شد اما وقتی به خواهرش نگین نگاه کرد ، دلش سوخت و به مامانش گفت : 🇮🇷 مامان ! من جشن تولد نمی خوام . 🌷 مامان با تعجب گفت : 🌷 چرا دخترم ؟ 🇮🇷 نگار گفت : 🇮🇷 یا برای هردوتامون جشن تولد بگیرید 🇮🇷 یا اصلاً جشن نگیرید . 🎁 مامان به نگین نگاهی کرد 🎁 و به فکر فرو رفت . 🎁 سپس لبخندی زد و گفت : 🌷 فکر خوبیه ، 🌷 برای هردوتاتون جشن تولد می گیریم ، 🌷 چطوره ؟ 🎉 ادامه دارد ... 🎉 @amoomolla
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 🌷🌷 سوره نصر ، آیه اول 🌷 🔮 إِذَا جَاءَ نَصْرُ الله وَ الْفَتْحُ 🔮 هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد . 🔮 When there comes the Help 🔮 of Allah and the Victory 🔮 وِن ذِر کامز ذِ هِلپ 🔮 آف الله اَند ذِ ویکتوری 🇮🇷 اِذا 👈 When 👈 هنگامیکه 🇮🇷 جَاءَ 👈 comes 👈 آمد ، رسید 🇮🇷 نَصْر 👈 Help 👈 کمک ، یاری 🇮🇷 الْفَتْح 👈 Victory 👈 پیروزی 🌷 مترجم انگلیسی : شاکر 🌷 🌷 🌷 🌷 آموزش_انگلیسی 🌷 @amoomolla
🇮🇷 ساخت کاردستی ، 🇮🇷 برای بچه ها جذابیت دارد 🇮🇷 و در کنار آن میتوانند ؛ 👈 چیزهای زیادی یاد بگیرند . 🇮🇷 مثلاً ؛ 🇮🇷 می توانید یک شخصیت پسر یا دختر 🇮🇷 روی مقوا بکشید . 🇮🇷 و دور آن را با قیچی ببرید . 🇮🇷 سپس با کاغذهای رنگی ، 🇮🇷 لباس ، کفش ، کلاه آفتابگیر ، 👈 و عینک آفتابی برایش درست کنید . 🇮🇷 و در ضمن بازی ، 🇮🇷 راههای مراقبت از پوست ، 🇮🇷 در برابر آفتاب را نیز ، 👈 به فرزندتان بیاموزید . 🌷 🌷 🌷 🌷 @amoomolla
🌷 احکام نجاسات ۴ 🌷 🌟 هنگام رفتن به دستشويی ، 🌟 بايد مواظب باشیم ؛ 🌟 که ادرار به بدن و لباس ما نپاشد . 🌟 و پس از توالت رفتن ، 🌟 بايد خودمان را با آب بشوييم . 🌟 تا بدنمان پاک شود ؛ 🌟 و لباسمان نيز ، نجس نگردد . 🔥 🔥 🔥 🔥 🔥 🔥 🔥 🔥 @amoomolla
Madare-Ghashangam.mp3
3.06M
🌺 ترانه کودکانه مادر قشنگم 😍 🌷 وقتی تو باشی توی دنیا ، همه چی زیباست 🌷 حتی تو تاریکی صدای تو مثِ رویاست 🌷 دست تو تو دستمه انگار همه چی دارم 🌷 خدا می دونه که چقدر مادر دوستت دارم 🌷 قلبم ، می ره واسه صدایِ نازِ خنده های تو ، مادر قشنگم 🌷 بازم بخون درِ گوشم با ، صدای نازت از عشق ، مادر قشنگم 🌷 وقتی که اسمم می شینه روی لبای تو 🌷 بی اختیار پر می کشه دلم برای تو 🌷 تو بغلت آرامشم ، بس که دوستت دارم 🌷 می دونی من یه لحظه هم تنهات نمی ذارم ✨ ✨ ✨ @amoomolla
🎉 داستان کودکانه جشن تولد 🎉 🎉 🎉 🎉 قسمت دوم 🎉 🎉 🎉 🎁 نگار و نگین ، خوشحال شدند و مامان شهین رو بغل کردند و گفتند : 🌷 ممنون مامان جون ، 🌷 تو خیلی خوب و مهربونی . 🎁 مامان گفت : 🌸 منم ممنون بچه های گلم ، 🌸 که هوای همدیگه رو دارین . 🎁 دخترا با کمک مامان ، 🎁 خونه رو تزیین کردند و جارو زدند ، 🎁 و منتظر اومدن مهمونا شدند . 🎁 زنگ خونه به صدا در اومد و بچه ها برای باز کردن در ، مسابقه دو گذاشتند . 🎁 در و که باز کردند ، دیدند باباجون ، با یک کیک بزرگ پشت در ایستاده بود . 🎁 دخترا به بابا سلام کردند ، بابا هم به بچه ها سلام کرد و وارد شد . 🎁 بچه ها خوشحال و خندان پشت بابا می اومدن ، که دوباره در خونه رو زدن . 🎁 بچه ها ، دوان دوان ، به طرف در رفتند . 🎁 و درو باز کردند و با خوشحالی گفتند : 🌷 عمه جون ، خاله جون ، هانیه ، خیلی خوش اومدین . 🎁 نگین به سرعت داخل خونه رفت 🎁 و با ذوق و اشتیاق زیاد ، به مامان گفت : 🌷 مامان جون ، مامان جون ! 🌷 عمه اومده ، خاله اومده ؛ 🌷 میلاد و هانیه هم اومدن . 🎁 مامان شهین ، چادرش رو سر کرد 🎁 و به استقبال مهمونا رفت . 🎁 بعد از مدتی که بچه ها تو حیاط مشغول بازی بودند ، عمو احمد و زن عمو ، مادربزرگ و پدربزرگ ، دایی جون و زن دایی و نازنین و یاسمین ، هم اومدن . 🎁 عمو احمد ، 🎁 بچه هارو به اتاق نگین و نگار برد 🎁 و با هم مشغول بازی شدند . 🎉 ادامه دارد ... 🎉 @amoomolla
🌷 چیستان و معمای حسینی ۱ 🌷 🕌 امام سوم ما ؟! 👈 امام حسین علیه السلام 🕌 پدر امام حسین علیه السلام ؟! 👈 امام على علیه السلام 🕌 مادر امام حسین علیه السلام ؟! 👈 حضرت فاطمه سلام الله علیها 🕌 برادر امام حسین علیه السلام ؟! 👈 امام حسن مجتبی علیه السلام 🕌 کنیه امام حسین علیه السلام ؟! 👈 ابا عبداللّه 🕌 معروف ترین لقب امام حسین ؟! 👈 شهید کربلا 🕌 روز ولادت امام حسین ؟! 👈 شنبه سوم شعبان 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 @amoomolla
🌷 چیستان و معمای حسینی ۲ 🌷 🕌 سال ولادت امام حسین علیه السلام ؟! 👈 سال چهارم هجرى 🕌 مکان ولادت امام حسین ؟! 👈 مدینه 🕌 ماه ولادت امام حسین ؟! 👈 شعبان 🕌 محل شهادت امام حسین ؟! 👈 کربلا 🕌 مدت عمر امام حسین ؟! 👈 ۵۷ سال 🕌 خواهران امام حسین؟! 👈 حضرت زینب و ام کلثوم 🕌 برادر امام حسین ، 🕌 که در شکم مادرش شهید شد ؟! 👈 حضرت محسن 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 @amoomolla
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 🌷🌷 سوره نصر ، آیه دو 🌷🌷 🔮 وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ ، 🔮 فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا . 🌸 و مردم را می بينی كه گروه گروه ، 🌸 به دين خدا داخل می شوند . 🔮 And you see men entering the Religion of Allah in companies 🌸 اَند یو سی مِن اینتِرینگ دِ رِلِیجِن آف الله این کامپَنیز 🌷 انگلیسی : 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 آموزش_انگلیسی 🌷 @amoomolla
🌹🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹🌹 🌷 ترجمه لغات سوره نصر ، آیه ۲ 🌷 🔮 وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا 🇮🇷 رَأَيْتَ 👈 دیدی 👈 see 👈 سی 🇮🇷 النَّاسَ 👈 مردم 👈 men 👈 مِن 🇮🇷 يَدْخُلُونَ 👈 داخل می شوند 👈 اینتِرینگ 👈 entering 🇮🇷 فی 👈 در 👈 in 👈 این 🇮🇷 دینِ الله 👈 the Religion of Allah 👈 دِ رِلِیجِن آف الله 🇮🇷 دین ، مذهب 👈 Religion 👈 رِلِیجِن 🇮🇷 أَفْوَاجًا 👈 فوج فوج ، گروه گروه 👈 کامپَنیز 👈 companies 🌷 انگلیسی : 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 آموزش_انگلیسی 🌷 @amoomolla
🌷 چیستان و معمای سجادیه ۱ 🌷 🇮🇷 امام سجاد ، امام چندم ماست ؟! 👈 امام چهارم 🇮🇷 نام امام سجاد علیه السلام ؟! 👈 على 🇮🇷 لقب معروف امام سجاد ؟! 👈 زين العابدين 🇮🇷 روز ولادت امام سجاد ؟! 👈 ۵ شعبان 🇮🇷 پدر امام سجاد علیه السلام 👈 امام حسین علیه السلام 🇮🇷 مادر امام سجاد علیه السلام 👈 شهربانو 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 @amoomolla
🌷 چیستان و معمای سجادیه ۲ 🌷 🇮🇷 محل تولد امام سجاد ؟! 👈 مدينه مشرفه 🇮🇷 مدت امامت امام سجاد 👈 ۳۴ سال 🇮🇷 محل دفن امام سجاد 👈 مدینه ، قبرستان بقیع 🇮🇷 کتاب امام سجاد علیه السلام 👈 صحیفه سجادیه 🇮🇷 سلاح مبارزه امام سجاد ؟! 👈 دعا 🇮🇷 ماه ولادت امام سجاد ؟! 👈 شعبان 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 @amoomolla
🌸 شعر زیبای رهبر افسانه ای 🌸 🌹 مثل امام خامنه ای 🌹 تو دنیا پیدا نمیشه 🌹 مثل ایشان بهر ایران 🌹 عاشق و شیدا نمیشه 🌹 ای سر و ای سرور من 🌹 ای رَه و ای رهبر من 🌹 ای یار و ای یاور من 🌹 ای دل و ای دلبر من 🌹 ای عشق من ، امام من 🌹 بر تو رسد سلام من 🌹 سکوت تو ، سکوت من 🌹 قیام تو ، قیام من 🌹 من سربازِ جان بر کفم 🌹 بهر فدایی در صفم 🌹 سلیمانیِ دیگرم 🌹 آزادی قدس هدفم 🌹 سید علی ، خامنه ای 🌹 ای رهبرِ افسانه ای 🌹 من جهل و تو فرزانه ای 🌹 من شمع و تو پروانه ای 🌹 فدای تو این سر من 🌹 فرزند من ، همسر من 🌹 هم پدر و مادرِ من 🌹 برادر و خواهر من 🌹 برای ظالم ذوالفقار 🌹 برای مظلوم ، جان نثار 🌹 برای دشمنان حق 🌹 با قدرتی ، با اقتدار 🌹 سرسختی تو ، با کافران 🌹 مهربانی با کودکان 🌹 عاشق تو پیر و جوان 🌹 بهر ایران ، بازم بمان 🌷 شاعر : حامد طرفی 🌷 💌 سالگرد رهبری امام خامنه ای مبارک 🇮🇷 @amoomolla 🌷
🌷 چگونگی انتقال مفاهیم دینی به کودکان 🌷 🇮🇷 برخی از مفاهیم دینی ، 👈 برای کودکان خام و سنگین اند ؛ 🇮🇷 لذا باید آن را مانند شکر ، در آب حل کنیم 🇮🇷 و همچون شربتی شیرین ، 👈 به فرزندانمان بچشانیم . 🇮🇷 مثلاً ؛ 🇮🇷 برای آشنا ساختن آنان با ائمه اطهار ، 🇮🇷 از داستان استفاده کنیم . 🇮🇷 و برای اثبات معجزه و کرامات آن‌ها ، 🇮🇷 به جای استدلال ، 👈 با شعر و داستان شروع کنیم . 🇮🇷 تا برای کودکان ، شیرین و جذاب گردد . 🇮🇷 زیرا ؛ آنان در سنی نیستند ؛ 🇮🇷 که از ما استدلال بخواهند . 🌷 🌷 🌷 @amoomolla
🔮 با شعر و داستان و معما و بازی ، 🔮 به راحتی می توانید 🔮 مفاهیم ارزشی ، اخلاقی و دینی را ، 🔮 به فرزندانتان بیاموزید . 🔮 برخی از موضوعاتی که 🔮 باید کودکان بیاموزند ؛ عبارتند از : 🌷 ایثار 🌷جهاد 🌷 کمک به هم نوع 🌷 🌷 غیرت 🌷 عفت 🌷 حجاب 🌷 نماز 🌷 🌷 روزه 🌷 احترام به والدین 🌷 🌷 احترام به معلم 🌷 نظم و انضباط 🌷 🌷 پاکیزگی و آراستگی 🌷 امانت‌داری 🌷 🌷 راستگویی 🌷 کتاب خوانی 🌷 🌷 حب وطن 🌷 الگوشناسی 🌷 🌹 🌹 🌹 @amoomolla
🎉 داستان کودکانه جشن تولد 🎉 🎉 🎉 قسمت سوم 🎉 🎉 🎁 نگین که از بازی کردن خسته شده بود ، 🎁 به آشپزخونه رفت و گفت : 🌷 مامان جون ، عزیز دلم ، قربونت برم ، 🌷 آهنگ تولدت مبارکه ، داری ؟ 🎁 مامان شهین گفت : 🌸 خاله جونت ، چندتا آهنگ قشنگ آورده ، 🌸 که انشالله شب برامون میذاره . 🎁 نگین پیش خاله سکینه رفت و گفت : 🌷 خاله جونم ، قربونت برم ، 🌷 میشه آهنگایی رو که برای تولدمون آوردین ، گوش کنم ؟ 🎁 خاله هم با مهربونی ، 🎁 نگین رو کنار خودش نشوند 🎁 گوشیشو درآورد و آهنگ ها رو گذاشت . 🎁 نگین ، یه خورده گوش کرد و گفت : 🌷 خاله ، غیر از این آهنگا نداری ؟ 🎁 مامان گفت : 🌸 نگین جان دخترم ! 🌸 مگه اینا چشونه ؟ 🎁 نگین گفت : 🌷 آخه با اینا که نمیشه برقصیم . 🎁 مامان ، اخماش توی هم رفت 🎁 و با ناراحتی گفت : 🌸 مگه رقصیدن کار خوبیه ؟ 🎁 نگین گفت : 🌷 خب چه اشکالی داره ؟ 🎁 مامان گفت : 🌸 دخترم ، عزیز دلم ! 🌸 رقصیدن خانوما و آقایون برای همدیگه ، 🌸 حرامه ، خیلی زشته 🌸 و خدا جون و ناراحت می کنه . 🎁 نگین گفت : 🌷 حتی اگه محرم باشن ؟! 🎁 مامان گفت : 🌸 عزیزم ! رقصیدن ، 🌸 ربطی به محرم و نامحرم نداره . 🌸 کلاً رقصیدن حرامه . 🌸 فقط خانوما میتونن 👈 برای شوهرشون برقصن ؛ 🌸 اونم به شرط اینکه با آهنگ نرقصن 🌸 و کس دیگه ای پیششون نباشه . 🌸 متوجه شدی ؟ 🎁 نگین ، یه خورده فکر کرد و گفت : 🌷 آهان ، یعنی شما برای بابا می تونی ... 🎁 مامان خندید و گفت : 🌸 ای دختر بلا ، بله همینطوره . 🎉 ادامه دارد ... 🎉 @amoomolla 🌹 🌹 🌹
🌷 چیستان و معمای مذهبی 🌷 🌷🌷 حضرت یونس 🌷🌷 🕌 کدام پیامبر در شکم ماهی خوابید ؟ 👈 حضرت یونس علیه السلام 🕌 لقب حضرت یونس ؟! 👈 ذوالنون 🕌 معنی کلمه یونس ؟! 👈 کبوتر 🕌 پدر حضرت یونس ؟! 👈 متی 🕌 مادر حضرت یونس ؟! 👈 تنجیس 🕌 منطقه تبلیغی حضرت یونس ؟! 👈 سرزمین نینوا ( عراق کنونی ) 🕌 محل دفن حضرت یونس ؟! 👈 شهر کوفه @amoomolla 🌷 🌷 🌷 🌷
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🌷🌷 سوره نصر ، آیه ۳ 🌷🌷 🌹 فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا 🇮🇷 پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوی 🇮🇷 و از او آمرزش بخواه ؛ 🇮🇷 كه او توبه پذير است . Then celebrate the Praise of you Lord and ask His forgiveness surely He is oft returning to mercy 🔮 ذِن سِلِبریت دِ پرِیز آف یو لُرد 🔮 اَند اَسک هیز فُرگِیونِس 🔮 شورلی هی ایز آفت ریتِرنینگ تو مِرسی @amoomolla 🌹 🌹 🌹
🌷🌷 آموزش انگلیسی 🌷🌷 🌷 مفردات سوره نصر آیه ۳ 🌷 فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا 🌹 فَ 👈 سپس 👈 Then ( ذِن ) 🌹 سَبِّح 👈 تسبیح بگو 🌸 Celebrate 👉 سِلِبرِيت 🌹 حَمد 👈 ستايش 👈 Praise ( پِرِيز ) 🌹 رَبّ 👈 خدا 👈 Lord ( لُرد ) 🌹 کَ 👈 تو/شما 👈 You ( يو ) 🌹 اِستَغفِر 👈 طلب بخشش کن 🌸 Ask forgiveness 👉 اَسك فُرگيونِس 🌹 هُ 👈 او 👈 His ( هيز ) 🌹 اِنَّ 👈 مسلّماً ، قطعاً 👈 Surely ( شُرلی )        🌹 هُ 👈 او 👈 He ( هی ) 🌹 كانَ 👈 هست 👈 Is ( ايز ) 🌹 تَوّابا 👈 توبه پذير 🌸 Returning to mercy 👉 ريتِرنينگ تو مِرسی @amoomolla 🌷 🌷 🌷
🎉 داستان کودکانه جشن تولد 🎉 🎉 🎉 قسمت چهارم 🎉 🎉 🎁 نگین گفت : 🌸 خب اگه نرقصیم ، 🌸 پس امشب توی تولد چیکار کنیم ؟ 🎁 مامان گفت : 🌷 نترس عزیزم ؛ ما براتون برنامه داریم ، 🌷 حالا صبر کن . 🌷 فعلا برو با بچه ها بازی کن ، 🌷 امشب می بینی . 🎁 شب شد 🎁 بچه ها منتظر شروع جشن تولد بودند . 🎁 نگین و نگار هم ، 🎁 لباس جدیدشون رو پوشیدند 🎁 و کنار کیک های تولدشون نشستند . 🎁 بعد از خوندن نماز مغرب و عشا ، 🎁 بابا ، اومد و گفت : 🇮🇷 حالا نوبت مسابقه است . 🎁 باباجون کلی مسابقه شاد و قشنگ برای بچه ها اجرا کرد . 🎁 نازنین و هانیه رو برای مسابقه ماست خوری آورد ، 🎁 بعد ، مسابقه بادکنک برای پسرا گذاشت ، 🎁 مسابقه سیب خوری هم برای دخترا . 🎁 چندتا هم مسابقه برای باباها اجرا کرد 👈 که کلی خندیدن . 🎁 بعد از مسابقه ، 🎁 هر کدوم به نوبت ، 🎁 لطیفه تعریف کردند و خندیدند . 🎁 بعد از لطیفه گویی ، 🎁 نوبت بریدن کیک شد . 🎁 دایی ، یه مقدار از خامه کیک رو ، 🎁 روی بینی نگین و نگار مالید . 🎁 نگین سریع دستمال برداشت 🎁 و دماغ نگار و تمیز کرد . 🎁 نگار هم با دستمال ، 🎁 دماغ نگین رو تمیز کرد و خندیدند . 🎁 نگین و نگار خواستند همدیگه رو ببوسند 🎁 که دست نگین رفت توی کیک و کلی خندیدند . 🎁 دایی هم بلند شد و کیک رو برید 🎁 همگی کیک خوردن . 🎁 وقتی نوبت میوه شد ، 🎁 عمو بلند شد و میوه ها رو تعارف کرد . 🎁 آخر هم نوبت بازکردن کادوها بود 🎁 که بازم دایی کلی با همه شوخی کرد . 🎁 تو یکی از کادوها ، تاید و ریکا بود ، 🎁 توی یکی دیگه ، سیب زمینی گذاشته بودند 🎁 هر کادویی که باز می شد ، 👈 بچه ها بیشتر می خندیدند . 🎁 در آخر نوبت خوردن شام شد . 🎁 دایی بازم شوخیش گل کرد 🎁 و برای آقایون ، مسابقه پلو خوری گذاشت . 🎁 خلاصه اون شب ، 🎁 کلی به بچه ها خوش گذشت . 🎁 اون شب ، نگین و همه بچه ها فهمیدند 🎁 که میشه بدون رقص و آهنگای حرام ، 🎁 خوش گذروند . 🎁 بعد از شام ، 🎁 خانما مشغول شستن ظرفا بودند 🎁 و پدرا ، فوتبال دستی و دارت بازی می کردند . 🎁 دایی هم بچه هارو یه جا جمع کرد 🎁 و با مسابقه و معما و چیستان و خوندن شعر و قصه ، اونا رو سرگرم کرده بود . 🎁 نگین و نگار ، بعد از رفتن مهمونا ، 🎁 خیلی از پدر و مادرشون تشکر کردند . 🎉 پایان 🎉 @amoomolla 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Hamed Mahzarnia - Ghahremane Irani (320).mp3
8.68M
🌹 آهنگ زیبای یا علی بگو 🌹 🇮🇷 با غرور و غیرت و دعای مردمی که پشت راهتونه 🇮🇷 با پرچم مقدسی که بر فراز آسمونه 🇮🇷 ایرانِ ما تا همیشه قهرمان می مونه 🇮🇷 خدا می دونه حقتونه قهرمانی 💪 🇮🇷 میریم به سمت قله های جهانی 🌎 🇮🇷 به عشق هر چی ایران و ایرانی 🇮🇷 یا علی بگو حماسه ای به پا کن دوباره 🇮🇷 یا علی بگو خدا هوامون و داره 🇮🇷 قهرمان ایرانی رقیباشو به زانو در میاره 🇮🇷 به عشق پرچم سه رنگمون جون میدی 🇮🇷 به دنیا معنی غرور و غیرت و نشون میدی 🇮🇷 ما از نسل اوسطوره های دلیریم 🇮🇷 واسه هر وجب از خاکمون می میریم 🇮🇷 یا علی بگو حماسه ای به پا کن دوباره 🇮🇷 یا علی بگو خدا هوامون و داره 🇮🇷 قهرمان ایرانی رقیباشو به زانو در میاره @amoomolla 🌷 🌷 🌷 🌷
🌸 از هفت سالگی ، 🌸 اتاق خواب فرزندتان را جدا کنید . 🌸 پژوهش‌ها نشان می‌دهد ، 🌸 که اگر فرزندان و والدین ، 🌸 در یک اتاق بخوابند ؛ 🌸 فرزندان ، به بلوغ زودرس دچار می‌شوند . @amoomolla 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
🌷 داستان حضرت یونس 🌷 🌷🌷 قسمت اول 🌷🌷 🌟 شهر نینوا در زمان های قدیم ، 🌟 یکی از شهر های بزرگ و غنی ، 🌟 و در مشرق زمین قرار داشت . 🌟 فراوانی نعمت در این شهر ، 🌟 باعث گمراهی مردم شده بود . 🌟 و اَغلَب مردم آن شهر ، 🌟 به سمت کارهای زشت و ناپسند ، 👈 روی آورده بودند . 🌟 همچنین به جای پرستش خدای یکتا ، 👈 بت پرستی می کردند 🌟 و به خدای بزرگ و توانا ، 👈 هیچ اعتقادی نداشتند . 🌟 در این زمان بود که خداوند حضرت یونس را 🌟 برای راهنمایی و ارشاد مردم ، 👈 به سوی آن ها فرستاد . 🌟 حضرت یونس ، مردم را ، 🌟 به راه راست و پرستش خدای یکتا ، 👈 دعوت کرد . 🌟 ولی مردم شهر نینوا ، همچنان ، 👈 به جهل و کفر خود اصرار می کردند . 🌟 حضرت یونس به مدت ۳۳ سال ، 🌟 مردم را به سوی خداپرستی دعوت می کرد . 🌟 امّا در این مدت طولانی ، 🌟 فقط ۲ نفر دعوت او را پذیرفتند . 👈 و خدا پرست شدند . 🌟 که یکی از این دو نفر ، 🌟 دوست قدیمی حضرت یونس ، روبیل بود . 🌟 و دیگری ملیخا نام داشت . 🌟 روبیل ، یکی از دانشمندان آن زمان بود . 🌟 و ملیخا ، عابد و زاهد بود . 🌟 وقتی که حضرت یونس ، 🌟 زحمات خود را بی نتیجه دید ؛ 🌟 تصمیم گرفت که مردم را نفرین کند . 🌟 روبیل دوستش به حضرت یونس گفت : 🌷 جناب یونس ! مردم را نفرین نکن 🌷 زیرا خدای بزرگ ، 🌷 هلاکت آن ها را دوست ندارد 🌟 ولی ملیخا اصرار داشت 🌟 که مردم باید نفرین شوند . 🌟 در نتیجه ؛ 🌟 پس از مشورت با روبیل و ملیخا ، 🌟 حضرت یونس مصمم شد ؛ 🌟 که قومش را نفرین کند . @amoomolla 🌹 🌹 🌹
🌸 شعر این علیِ اکبره ( سبک دوم ) 🌸 🇮🇷 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره 🇮🇷 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره (۲) 🌹 دهِ شعبان آمده ، تولدِ اکبره 🌹 حسین جانم پدرش ، لیلا خاتون مادره 🌷 مثل ماه و قمره ، شبیه پیمبره 🌷 نورِ شمعِ سحره ، زَر و سیم و گوهره 🇮🇷 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره 🇮🇷 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره 🌹 بر جوانان رهبره ، بهر دنیا سروره 🌹 خوشبوتر از عنبره ، از همه دل می بره 🌷 ز هَر طاهر ، اَطهره ، اول است و آخره 🌷 از لیلا ، لیلاتره ، مجنونش بی خبره 🇮🇷 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره 🇮🇷 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره @amoomolla 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷