eitaa logo
آموزش فهم قرآن در خانه و در مدرسه
79 دنبال‌کننده
752 عکس
332 ویدیو
64 فایل
📿📖سوره های جزء سی،فعالیت، بازی،داستان مرتبط بافهم قران و نماز دبستانی ها درخانه ومدرسه 📚تجربیات و شیوه های آموزش 📝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*سوره ی توحید، سوره ای برای درک عظمت خداوند* *👈آشنا شدن با تنوعی از مخلوقات* *سبحان الله♥️😍♥️* کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*لانه سازی* *سوره ی توحید، سوره ای برای درک عظمت خداوند* *آشنا شدن با تنوعی از مخلوقات* کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*تنوع مخلوقات* خدای قدرتمند من! بینا نیست کسی که تو را نمی بیند... کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
37.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*کرم صدپا* تماشا کنید تبدیل شدن این کرم صدپا (Caterpillar) را به ...یک پروانه بید خالدار (Luna moth) او کوچکتر از یک برگ سوزنی کاج است. او از پوستش بزرگتر میشود. و رنگش تغییر میکند. بعد به آهستگی شروع می کند به سبز (رنگ) شدن. و تمام روز را به خوردن برگ سوزنی های کاج می گذراند. و دوباره تغییر می کند. او در حال ساختن پیله اش است. چهار هفته درون پیله اش می ماند. کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
40.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*پروانه ها* با مشاهده تنوع مخلوقات از کودکی می توان فرزندانی موحد تربیت کرد. کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه ای از عظمت خداوند توضیح علت شش ماه روز و شش ماه شب بودن در قطب شمال و جنوب. کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*مد دریای یخی* توجه به عظمت خلقت خصوصاً عجایب، ایمان را تقویت کرده و موجب تسلیم در برابر ذات باری تعالی خواهد شد. کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*فرود آمدن قو در فضای مه آلود* سکوت محض محیط و نور کافی صبحگاهی و صدای بال قدرتمند قو و خوش روزی بودن فیلمبردار دست بدست هم داد تا این صحنه ای بی بدیل ثبت شود.....شاید بتوان گفت یکی از زیباترین اثرهای هنری خداوند در جهان هستی است. کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
صد هزار منظره یک طرف گیاه و گل یک طرف درخت و سنگ صد هزار منظره صد هزار عطر و رنگ خالق تمامشان یک خدای مهربان خالق نهنگ‌ها خالق پرندگان می‌روم کنار رود تا تو را صدا کنم با دهان ماهیان هی خدا خدا کنم کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
خدای باد و خدای بید چه کسی آتش را در دل چوب گذاشت؟ چه کسی بر لبِ جو پونه خوشبو کاشت؟ که به شب جایزه داد ماهِ نورانی را؟ که به گل‌ها آموخت گرده افشانی را؟ او خدای باد و او خدای بید است نام زیبایش در سوره "توحید" است کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
مورچه زرنگ دانه‌های چاق را می‌برد به لانه‌اش پر شد از برنج و جو هر کجای خانه‌اش می‌کند دو نیم او دانه‌های سفت را آفرین به خالقش آفرین به مورها گاه روی آب‌ها یا میان یک شکاف یک گروه می‌شوند، یک پل بزرگ و صاف داستان مورچه قصه‌ای قشنگ بود گرچه کوچک و ظریف کاری و زرنگ بود کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
یا من فی البحار عجایبه ای کسی که شگفتی های قدرتت در دریا هاست. دعای جوشن کبیر 🔔 *سوره مبارکه توحید سوره‌ای برای درک عظمت خداوند به واسطه مخلوقات است. مواجهه مستقیم با مخلوقات و در صورتی که مقدور نبود نشان دادن عکسها مستند ها و تصاویر، روح توحید را در ما و فرزندان ما زنده می‌کند.* کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
کتاب طبیعت علی و زهرا همراه پدر و مادر برای سفر به شمال کشور رفته بودند. جایی که آنها برای ماندن اجاره کرده بودند، نزدیک جنگل بود. وقتی به آنجا رسیدند، علی کمی ناراحت شد که چرا نزدیک دریا نیستند؛ اما زهرا از دیدن جنگل بزرگ نزدیک خانه خیلی خوشحال شد. پدر گفت: «علی جان کنار دریا هم می‌رویم؛ اما جنگل هم خیلی قشنگ است.» مادر گفت: «دقیقا علی جان. حالا بیاید ناهار بخوریم بعد برویم داخل جنگل تا ببینیم چقدر زیباست.» بعد از ناهار علی و خانواده‌اش به جنگل رفتند؛ علی از دیدن آن همه زیبایی تعجب کرد و از پدرش پرسید: «راست گفتید بابا. اینجا چقدر زیباست.» مادر گفت: «خب حالا برای اینکه خاطره خوبی از این جنگل یادمان بماند من یک پیشنهاد دارم.» علی و زهرا با هم پرسیدند: «چه پیشنهادی؟» و بعد به هم نگاه کردند و به خاطر این هماهنگی زدند زیر خنده. مامان گفت: «بیایید هر کدام یک کیسه برداریم و این اطراف راه برویم و هر نوع گل و گیاه و برگی را که دیدیم روی زمین افتاده، برداریم و در کیسه بیندازیم. آخر سر ببینیم چه کسی تعداد بیشتری از انواع گیاه‌ها جمع کرده است.» زهرا گفت: «اگر همه اینها را جمع کنیم بعد با آنها چکار می‌کنیم؟» مامان گفت: «می‌خواهیم با هم یک کتاب بسازیم با برگ‌ها و گیاه‌ها. اسمش را هم می‌گذاریم کتاب طبیعت.» علی گفت:« چه خوب! بعد من کتاب را سر کلاس می‌برم و به معلممان نشان می‌دهم تا خوشحال شود. آقا معلم چند وقت پیش که داشت سوره توحید به ما یاد می‌داد، در مورد برگ‌ها و درخت‌ها هم صحبت کرد. راستی مامان، چرا برگ‌ها را از زمین برداریم؟ از روی درخت‌ها جمع کنیم که راحت‌تر است.» مامان گفت: «نه پسرم؛
برگ‌های روی درخت زنده هستند. نباید به آنها دست بزنیم. اما آنهایی را که زمین افتاده‌اند می‌توانیم برداریم.» کمی که گذشت کیسه‌ برگ بچه‌ها داشت پر می‌شد. مادر گفت: «آفرین! چقدر زود کیسه‌هایتان دارد پر می‌شود.» علی گفت: «بله! چون گل و گیاه‌های اینجا خیلی زیاد هستند و توانستیم همه را بریزیم توی کیسه‌هایمان.» زهرا گفت: «بله. خیلی زیادند و خیلی خیلی هم قشنگ. علی بعد از اینکه کتاب را از مدرسه آوردی، من کتاب را می‌برم مدرسه. من هم می‌خواهم به معلممان نشان بدهم.» علی با شنیدن حرف زهرا خندید و گفت: «باشد چون کتاب را با هم درست کرده‌ایم هر دو هم از آن استفاده می‌کنیم.» پدر گفت: «بچه‌ها ببینید خدای مهربان چقدر تواناست که این همه مدل‌های مختلف گل و گیاه و حیوانات را آفریده؛ هر کدام هم یک جور زیبا هستند. البته ما هم باید مراقب این طبیعت زیبا باشیم تا آسیبی نبیند با این کار شکر نعمت‌های خدا را به جا آورده‌ایم.» بچه‌ها لبخندی زدند. آنها با هم قرار گذاشتند یک کیسه دیگر بردارند و مسابقه دهند تا ببینند این بار چه کسی زودتر کیسه خود را پر از برگ و گل و گیاه می‌کند. پدر هم قول داد بعد از مسابقه چند بستنی قیفی بزرگ به همه خانواده بدهد. ۱۰۰ کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
*مجموعه آیه خانم* آیه کلاس اول است. او صبح که از خواب بیدار شد در دلش احساس شادی و نشاط کرد و به خاطر همه چیزهای خوبی که خدا به او داده بود از ته دل از خدا تشکر کرد؛ آیه یک پدر خوب، یک مادر مهربان و دوستان خوب زیادی داشت. او از تخت پایین آمد و به طرف کمدش رفت. توی یک قفسه، دفتر برگ‌هایش را گذاشته بود. او همیشه عصرهای جمعه با مادرش به پارک نزدیک خانه می‌رفت. آنها برگ‌های رنگارنگ و قشنگی را که روی زمین بود با هم جمع می‌کردند و با کمک هم برگ‌های خشک شده را در دفتری می‌چسباندند. آیه و مادرش با برگ‌های خشک، شکل حیوانات قشنگ و میوه‌های زیبا را درست کرده بودند. او دفتر را برداشت و ورق زد. در قفسه دیگر کمد سنگ‌های دیدنی بود. آیه با مادرش رفته بودند باغ دایی؛ در آنجا چند سنگ گرد صاف پیدا کرده بود، آنها را شسته بود و با دخترداییش با آنها یه قل دو قل بازی کرده بود. او وقتی از باغ دائی برگشته بود، سنگ‌ها را با خودش آورده بود و در قفس گذاشته بود. آیه دوستان سنگیش را جابجا کرد. به آنها گفت قرار است به زودی مهمان جدیدی داشته باشیم؛ پس لطفاً جمع و جورتر بنشینید. جمعه بود. آیه با خانواده‌اش می‌خواستند بروند دیدن عمه‌اش که در جزیره قشم زندگی می‌کرد. او با خوشحالی با دفتر برگ‌ها و دوستان سنگی‌اش خداحافظی کرد. آنها شب به قشم رسیدند. مادر گفت: «در ساحل این جزیره زیبا صدف‌های خیلی قشنگی وجود دارد.» آیه پرسید: «مادر جان صدف چی هست؟» مادر گفت: «صدف نوعی حیوان دریایی است. البته ما چند نوع صدف داریم. آن صدف‌هایی که قبلا در تلویزیون دیده بودیم، مربوط به حلزون است. خدا به حلزون‌ها که بدن خیلی نرمی دارند،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*قصه رود* چشمه چشمه رود رود سر به سوی آسمان قطره‌ها کنار هم رو به دشت بی‌کران می‌رسد به رویشان دست لطف آفتاب می‌شود بخار و ابر قطره قطره‌های آب باد می‌وزد به دشت ابرها دوان دوان می‌روند و می‌رسند هر کجای این جهان قطره قطره می‌چکند زیر گنبد کبود باز می‌شود شروع قصه قشنگ رود کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran
صدف داده تا توی صدف شان بروند و از خود محافظت کنند. صدف مثل یک خانه برای حلزون است. می‌دانی حلزون برای ساختن خانه‌اش از چه چیزی کمک می‌گیرد؟» آیه با خودش فکر کرد و گفت:« آنها که نمی‌توانند از آب بیرون بیایند؛ پس باید از چیزهایی که توی آب است برای ساختن خانه کمک بگیرند.» مادر گفت: «آفرین آیه جان. جنس خانه آنها، از یک ماده‌ای به اسم آهک است که در آب دریا زیاد وجود دارد.» آیه گفت: «چقدر خدا مهربان است که آهک را برای اینکه حلزون‌ها خانه بسازند نزدیک آنها قرار داده. راستی مامان صدف‌ها چگونه به ساحل می‌آیند؟» مادر گفت: «وقتی حلزون‌ها می‌میرند، صدف آنها سبک می‌شود، روی آب می‌آید و موج آنها را به ساحل می‌آورد.» فردا صبح شد. آیه با مادرش به ساحل رفتند تا صدف جمع کنند. آیه با خوشحالی یکی یکی صدف‌ها را جمع می‌کرد و با خودش می‌خواند: «کی به ما صدف داده، خدا داده خدا داده کی به ما دریا داده، خدا داده خدا داده» ۱۰۱ کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا eitaa.com/amozesh_fahmequran