در پایه چهارم باید برای حل مشکل برنامه داشته باشند.
دلشان بخواهد مشکلاتشان را خودشان حل کنند.
و بدانند مشکل در زندگی طبیعی است و موارد قبلی برایشان درونی شده باشد و برای آن برنامه داشته باشند.
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#تدبر_در_دبستان
#پایه_چهارم
#زندگی_با_سوره_فلق
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*کرم ابریشم*
یک روز شادمانه
در یک بهار زیبا
همراه عشق و امید
من آمدم به دنیا
یک کرم ریز بودم
از برگ توت خوردم
اما توجهم را
دور از خدا نبردم
لبخند و رشد من هم
کم کم زیادتر شد
توت از تلاش و کارم
هر روز، شادتر شد
با شاخه بهاری
تا شب، ترانه خواندم
وقتی که خوابم آمد
بر روی شاخه ماندم
در ذره ذره شب
سرما و سوز دیدم
ابریشم خودم را
دور تنم کشیدم
حالا پریدم از خواب
صدها خیال دارم
هورا، ببین! خدایا
شکرت که بال دارم!
#شعر
#کرم_ابریشم
#پایه_چهارم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
خندیدند.
سارا گفت: «وااای! بابا، این دوتا سیاهی چه هستند که دارند تند تند تکان میخورند؟» خواهرم راست میگفت. دوتا قلمبگیِ سیاهِ دمدارِ خیلی ریز بودند که تند تند توی آب به این طرف و آنطرف میرفتند. دستم را بردم تا یکی از آنها را بگیرم. خیلی فرز بود. یک لحظه بین دو انگشتم گیر کرد، ولی آنقدر لیز و لزج بود که تندی فرار کرد. سارا از خوشحالی پرید بالا. پدرم خندیدند و گفتند: «اینها بچه قورباغه هستند.» من و سارا با تعجب گفتیم: «بچه قورباغه؟» گفتم: «چرا این شکلی هستند بابا؟»
پدرم دستشان را توی کاسه کردند و یک چیز لزج بیرنگ بیرون آوردند و گذاشتش کف دستم و گفتند: «این دانههای سیاه هم که پرسیدی چیست، تخم قورباغه است. بچه قورباغهها از توی این تخمها بیرون میآیند.» سارا با ترس و لرز یکی از تخمها را گرفت و اخمهایش توی هم رفت و گفت: «چه لیزه...» پدرم گفتند: «کم کم بچه قورباغهها دست و پا درمیآورند. بدنشان بزرگتر میشود و دمشان کوچکتر.» پدرم یکی از آنها را که داشت توی آب شنا میکرد، نشانمان دادند. رنگش سبزتر بود و دست و پاهایش توی آب تکان میخورد. ولی هنوز دم داشت.
سارا داد زد: «آن یکی را ببین؛ از قورباغهای که دیدیم بزرگتر است داداش.» انگشت اشارهاش را دنبال کردم. دُم آن یکی خیلی کوتاهتر بود و دست و پاهایش بلندتر و آنها را درست همانطوری که آقا معلم گفته بود، به طور منظم تکان میداد: جمع، باز و بسته... . از خوشحالی دویدم توی آب و گفتم: «باید بگیرمش.» پدرم گفتند: «چکار میکنی پسر؟ تا وقتی دم دارند که نمیتوانند از آب بیرون بیایند. بزرگ که شدند، میتوانند هم در آب زندگی کنند هم خشکی؛ چون دوزیست هستند.»
چشمم به یکی دیگر افتاد که چاقتر از همه بود و روی یک برگ نیلوفر نشسته بود. خواستم نزدیکش شوم که یک دفعه دهانش را باز کرد و به سرعت عجیب و غریبی با زبان دراز صورتیاش، پروانهای را که بالای گل نشسته بود، کشید توی دهانش و قورتش داد. از ترس یک دفعه زیر پایم خالی شد و با سر افتادم توی آب. یخ کردم. وقتی بلند شدم، پدرم و سارا را دیدم که میخندیدند. مثل موش آب کشیده شده بودم و می لرزیدم.
خودم هم زدم زیر خنده. پدرم گفتند: «دیدی چقدر راحت و سریع پروانه را خورد؟ خودش هم به زودی غذای حیوان دیگری مثل مرغ ماهیخوار میشود. چند وقت بعد هم مرغ ماهیخوار، شکار یک عقاب میشود.»
سارا پرسید: «آخرش چه میشود بابا؟» پدرم گفتند: «آن عقاب هم بالاخره یک روزی میمیرد و کم کم تبدیل به خاک میشود و آن خاک، دانه گیاهی را توی خودش رشد میدهد. باران و نور خورشید، باعث میشود گیاه گل بدهد. پروانه شهد گل را میخورد و شاید یک دفعه غذای یک قورباغه سبز بشود.» من و سارا با هم گفتیم: «چقدر جالب!» پدرم گفتند: «این آفرینش خدای بزرگ و توانا است.» پدرم دستم را گرفتند و کمک کردند از آب بیرون بیایم. بعد هم گفتند: «حالا سرما نخوری...» همینطور که با هم به سر و لباس خیسم میخندیدیم، از پدرم و سارا پرسیدم: «حالا بگویید من با این سر و وضع، جواب مامان را چه بدهم؟»
#داستان
#پایه_چهارم
#گردش_قورباغه_ای_ما_۹۸
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
چکار کنم.» کوه گفت: «اینجا زمین است و هر چیز قانون خاص خودش را دارد. تو باید صبر کنی تا آفتاب بتابد تا تو تبدیل به بخار آب شوی؛ آن وقت به خانه ابرها میروی؛ اگر آن ابرها بارانزا باشند، تو دوباره باران میشوی و میباری.» قطره خوشحال شد و صبر کرد تا خورشید بالا برود و آفتاب بتابد و او به آرزویش برسد.
🔔 *شناخت ابعاد مختلف خلقت می تواند تاثیر ویژه ای در شناخت خالق آنها داشته باشد یکی از این ابعاد توجه به ترکیب مخلوقات و تاثیر آن در ایجاد خواص و فواید جدید می باشد.*
#داستان
#پایه_چهارم
#در_انتظار_افتاب_۹۹
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran